دو جهان متفاوت
مسیحیت، اسلام و سکولاریسم
خاستگاه همه این حرکت های سکولاریستی در جهان اسلام به دو چیز ختم می شود. یکی تشویق و ترغیب استعمارگران غرب وارثان آنان اما خاستگاه دوم: این که برخی از مسلمانانی که پیشرفت اروپاییان را دیده اند و مرعوب آنان شده اند، به تقلید از آنان به سکولاریزم روی آورده اند
حسن عاشوری لنگرودی
کلیسا چه از نظر مفاهیم نارسایی که در الهیات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غیرانسانی اش باطبقه دانشمندان و آزادفکران، از علل عمده گرایش جهان مسیحی و به طور غیرمستقیم جهان غیرمسیحی به مادیگری بود
عموم دانشوران اسلامی، از پیروان مکتب خلافت گرفته تا پیروان مکتب امامت همه و همه اذعان دارند که قرائت جدایی دین از سیاست و پذیرشکسکولاریسم مردود و با روح و محتوای اسلام یگانه است. امروزه هجمه ای همه جانبه و حساب شده از سوی دشمنان اسلام به ایدئولوژی این آیین با تز جدایی دین از سیاست، در جریان است و با کمال تأسف برخی از مسلمانان ناآگاهانه با این هجمه دشمنان هم صدا شده اند. با وجود این قرائت انحرافی از دین، بر دانشوران مسلمان لازم است. اولآ: این هجمه را شناسایی کنند و ثانیآ: با روش پسندیده به دفع آن همت نمایند. این نوشتار به معنا و مفهوم سکولاریزم، خاستگاه و پیدایش سکولاریزم، اسلام و معضل سکولاریزم می پردازد.
واژه کسکولاریزم (Secularism)در زبان های فرانسوی و انگلیسی به معنای دنیوی گرایی است. این واژه از واژه لاتینی کسکولوم(Seculum) مشتق شده است، که به معنای امور این دنیاست. کسکولاریزم به معنای دنیاپرستی یا اعتقاد به اصالت امور دنیایی و رد آن چه که غیر از آن است، می باشد. بنابراین سکولاریزم در معنا و مفهوم آن طرد مذهب و دین را در بردارد. در عرف امروزی سکولاریزم در معنای نفی حکومت دینی و اعتقاد به این که امور سیاسی و اجتماعی کاملاً بشری است و نباید در این حوزه ای که کاملاً بشری است، دین و مذهب نقش داشته باشد، به کار می رود.
سکولارها می گویند: دین ازشئون دنیای بشر جدا است و اداره این شئون اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی و جزایی به انسان تعلق دارد وانسان باید در سایه عقل و دانش خویش و بدون بهره گیری از رهنمودهای دینی مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دیگر مناسبات جمعی خود را سامان دهد. سکولارها بر این باورند که یکی از ابعاد جامعه مدنی و یکی از فرازها و نمودهای مهم پیشرفت و تکامل این است که نه تنها دین در امور سیاسی و روابط کلان اجتماعی، اعم از سیاسی، اقتصادی، قضایی و مانند آن، نقشی نداشته باشد، بلکه اصلآ هیچ گونه نمودی و حضوری و نقشی ندارد. در نگاه سکولارها، آرمان ها و ارزش های سیاسی- اجتماعی بشری کاملاً دنیوی است. بنابراین در راه شناخت این ارزش ها و هم چنین در شناخت راه های وصول آن ارزش ها و آرمان ها، هیچ نیازی به استمداد از دین نیست. نه تنها نیازی به دین نمی بینند، بلکه دخالت دین در این امور را به زیان جامعه می دانند و می گویند: دین با عدالت، آزادی و پیشرفت علم معارض است. آنچه در بین دین پژوهان و صاحب نظران در امور اجتماعی معاصر تحت عنوان کسکولاریزه شدن دین مطرح است، به معنای فلسفی شدن، یا علمی شدن دین نیست، بلکه به حاشیه راندن و یا کنارزدن دین است و کاهش نفوذ دین در جامعه و متن زندگی مردم مدّنظر سکولارها است.