دانلود مقاله انترناسیونالیسم اسلامی

Word 150 KB 15721 27
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • این مسئله مسلم است که در دین اسلام ملیت و و قومیت به معنایی که امروز میان مردم مصطلح است هیچ اعتباری ندارد ، بلکه این دین به همه ملتها و اقوام مختلف جهان با یک چشم نگاه می‌کند ، و از آغاز هم دعوت اسلامی به ملت و قوم مخصوصی اختصاص نداشته است و بلکه این دین همیشه میکوشیده است که به وسایل مختلف ریشه ملت‌پرستی و تفاخرات قومی را از بیخ و بن برکند .
    در اینجا لازم است ما در دو قسمت بحث کنیم : اول اینکه اسلام از آغاز ظهور خویش «داعیه جهانی» داشته است .

    دوم اینکه مقیاس‌های اسلامی مقیاس‌های جهانی است نه ملی و قومی و نژادی .



    2 ) داعیه جهانی اسلام

    برخی از اروپائیان ادعا می‌کنند که پیغمبر اسلام در ابتدا که ظهور کرد فقط می‌خواست مردم قریش را هدایت کند ، ولی پس از آنکه پیشرفتی در کار خود احساس کرد تصمیم گرفت که دعوت خویش را به همه ملل عرب و غیرعرب تعمیم دهد .
    این حرف که یک تهمت ناجوانمردانه‌ای بیش نیست علاوه براینکه هیچ دلیل تاریخی ندارد با اصول و قرائنی که از لحن آیات اولیه قرآن که بر پیغمبر اکرم نازل شد استفاده می‌شود مبانیت دارد.
    در قرآن مجید آیاتی هست که نزول آنها در مکه و در همان اوایل کار بعثت پیغمبر اسلام بوده و در عین حال جنبه جهانی داشته است .
    یکی از این آیات آیه‌ای است در سوره «تکویر» که از سوره‌های کوچک قرآن است .

    این سوره از سوره‌های مکیه است که در اوایل بعثت نازل شده است .

    و آن آیه چنین است : «ان هو الا ذکر للعالمین» نیست این مگر یک تذکر و بیدار باش برای تمام جهانیان .
    در آیه دیگر که در سوره سبا است می‌فرماید : «و ما ارسلناک الا کافه للناس بشیراً ونذیراً و لکن اکثر الناس لایعلمون» ، تو را نفرستادیم مگر آنکه برای همه مردم بشارت دهنده و بازدارنده باشی ولی بیشتر مردم نادانند .
    و نیز در سوره انبیاء می‌فرماید : «ولقد کتبنا فی‌الزبور من بعدالذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» ، و هر آینه نوشتیم در زبور پس از ذکر که «زمین» به بندگان صالح من خواهد رسید .
    و نیز در صوره اعراف می‌فرماید : «یا ایهاالناس انی رسول‌الله الیکم جمیعاً» ، ای مردم من فرستاده خدایم بر همه شما .
    در قرآن هیچ جا ، خطابی بصورت «یا ایها العرب» ، یا «ایهاالقرشیون» پیدا نمی‌کنید .

    آری گاهی در برخی از جاها خطاب«یا ایها الذین آمنوا» هست که مطلب مربوط به خصوص مؤمنین است که به پیغمبر (ص) گرویده‌اند وگرنه در موارد دیگر که پای عموم در میان بوده عنوان «یا ایها الناس» ، آمده است .
    یک مطلب دیگر در اینجا هست که مؤید جهانی بودن تعلیمات اسلامی و وسعت نظر این دین است و آن اینکه ، آیات دیگری در قرآن می‌باشد که از مفاد آنها یک نوع «تعزز» و اظهار بی‌اعتنایی به مردم عرب از نظر قبول دین اسلام استنباط می‌شود ، مفاد آن آیات این است که اسلام نیازی به شما ندارد ، فرضاً شما اسلام را نپذیرید ، اقوام دیگری در جهان هستند که آنها از دل و جان اسلام را خواهند پذیرفت .

    بلکه از مجموع این آیات استنباط می‌شود که قرآن کریم روحیه آن اقوام دیگر را از قوم عرب برای اسلام مناسبتر و آماده‌تر میداند .

    این آیات بخوبی جهانی بودن اسلام را می‌رساند ، چنانکه در سوره انعام می‌فرماید : «فان یکفر بها هؤلاء فقد و کلنابها قوماً لیسوابها بکافرین» ، پس اگر اینان (اعراب) به قرآن کافر شوند ، همانا ، ما کسانی را خواهیم گمارد که قدر آن را بدانند و به آن مؤمن باشند .
    و نیز در سوره نساء می‌فرماید : «ان یشأ یذهبکم ایها الناس و یأت بآخرین و کان الله علی ذالک قدیراً» ، اگر خدا بخواهد شما را می‌برد و دیگران را بجای شما می‌آورد و خداوند بر هر چیزی تواناست .
    و نیز در سوره محمد(ص) می‌فرماید : «و ان تتولوا یستبدل قوماً غیرکم ثم لایکونوا امثالکم» ، اگر شما به قرآن پشت کنید گروهی دیگر جای شما را خواهند گرفت که مانند شما نباشند .


    در ذیل این آیه ، حضرت امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید : «منظور از قوم دیگر ، موالی (ایرانیان) است .
    و نیز امام صادق علیه‌السلام فرمود : «این امر ، یعنی پشت کردن مردم عرب بر قرآن ، تحقق پیدا کرد و خداوند بجای آنها موالی یعنی ایرانیان را فرستاد و آنها از جان و دل اسلام را پذیرفتند .
    باری مقصود ما فعلاً این نیست که بگوییم آن قوم دیگر ایرانیان بودند و یا غیرایرانیان ، بلکه اینرا می‌خواهیم بگوییم که از نظر اسلام قوم عرب و غیرعرب از نظر قبول یا رد اسلام مساوی بودند ، و حتی عرب‌ها بخاطر بی‌اعتنائی‌هایی که به اسلام می‌کردند ، کراراً مورد سرزنش واقع می‌شدند .

    اسلام می‌خواهد به اعراب بفهماند که آنها چه ایمان بیاورند و چه نیاورند این دین پیشرفت خواهد کرد ، زیرا اسلام دینی نیست که تنها بخاطر قوم مخصوصی آمده باشد .
    باری مقصود ما فعلاً این نیست که بگوییم آن قوم دیگر ایرانیان بودند و یا غیرایرانیان ، بلکه اینرا می‌خواهیم بگوییم که از نظر اسلام قوم عرب و غیرعرب از نظر قبول یا رد اسلام مساوی بودند ، و حتی عرب‌ها بخاطر بی‌اعتنائی‌هایی که به اسلام می‌کردند ، کراراً مورد سرزنش واقع می‌شدند .

    اسلام می‌خواهد به اعراب بفهماند که آنها چه ایمان بیاورند و چه نیاورند این دین پیشرفت خواهد کرد ، زیرا اسلام دینی نیست که تنها بخاطر قوم مخصوصی آمده باشد .

    مطلب دیگری که در اینجا خوب است تذکر داده شود این است که این امر یعنی خروج یک عقیده ، یک فکر ، یک دین و یک مسلک از مرزهای محدود ، و نفوذ در مرزها و مردم دوردست اختصاص به اسلام ندارد ، همه ادیان بزرگ جهان ، بلکه مسلکهای بزرگ جهان چنین بوده و هستند .

    غالب آیینها و مسلکهای بزرگ جهان آن اندازه که در سرزمین‌های دیگر مورد استقبال قرار گرفته‌اند در سرزمین اصلی که از آنجا ظهور کرده‌اند مورد استقبال قرار نگرفته‌اند .

    مثلاً حضرت مسیح در فلسطین ـ منطقه‌ای از مشرق زمین ـ بدنیا آمد و اکنون در مغرب زمین بیش از مشرق ، مسیحی وجود دارد .

    اکثریت عظیم مردم اروپا و آمریکا مسیحی هستند ، آنها حتی از لحاظ قاره و منطقه نیز با حضرت مسیح جدا هستند ، برعکس خود مردم فلسطین یا مسلمانند یا یهودی ، اگر مسیحی وجود داشته باشد بسیار کم است .

    آیا مردم اروپا و آمریکا نسبت به دین مسیح احساس بیگانگی می‌کنند ؟

    من نمی‌دانم چرا خود اروپاییان که القا کننده این افکار تفرقه‌انداز هستند هرگز درباره خودشان اینجور فکر نمی‌کنند و فقط به ابزارهای استعماریشان این افکار را تلقین می‌کنند ؟

    اگر اسلام برای ایرانی بیگانه است ، پس مسیحیت هم برای اروپایی و آمریکایی بیگانه است .

    علت روشن است ، آنها احساس کرده‌اند که در سرزمینهای شرقی و اسلامی فقط اسلام است که بصورت یک فلسفه مستقل زندگی ، به مردم آنجا روح استقلال و مقاومت می‌دهد ، اگر اسلام نباشد چیز دیگری که بتواند با اندیشه‌های استعماری سیاه و سرخ مبارزه کند وجود ندارد .

    بودا ، نیز چنانکه می‌دانیم در هند متولد شد ، اما میلیونها نفر مردم چین و سرزمین‌های دیگر به آیین وی گرویده‌اند .

    زرتشت اگر چه آیینش توسعه پیدا نکرد و از حدود ایران خارج نشد ولی با این همه ، مذهب زرتشتی در بلخ بیشتر رواج یافت تا آذربایجان که می‌گویند مهد زرتشت بوده است .

    مکه نیز که مهد پیغمبر اسلام بود در آغاز این دین را نپذیرفت ولی مدینه که فرسنگها از این شهر فاصله داشت از آن استقبال کرد .

    از بحث در مذاهب خارج می‌شویم و مرام‌ها و مسلکها را در نظر می‌گیریم .

    معروفترین و نیرومندترین مسلک اصطلاحی ، در دنیای امروز کمونیسم است .

    کمونیسم در کجا پیدا شد و از چه مغزی تراوش کرد و چه ملتهایی آن را پذیرفتند ؟

    «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» دو نفر آلمانی بودند که پایه کمونیسم امروز را ریختند .

    کارل مارکس اواخر عمر خود را در انگلستان گذراند ، پیش‌بینی خود مارکس این بود که مردم انگلستان قبل از سایر ملتها به کمونیسم خواهند گروید ، ولی ملت آلمان و ملت انگلستان زیر بار این مرام نرفتند و مردم روسیه شوروی آنرا پذیرفتند .

    مارکس هم پیش‌بینی نمی‌کرد که فکر او بجای آلمان ، در کشور دورافتاده شوروی و یا چین رواج یابد .

    باز از این ناسیونالیستهای دو آتشه باید بپرسیم چرا مردم شوروی و مردم چین احساسات ناسیونالیستی‌شان گل نمی‌کند و کمونیسم را به عذر اینکه از مرزهای خارج کشور رسیده است و ضد احساسات ملی است طرد نمی‌کنند ؟

    اگر همچو سخنی به آنها بگویید به شما می‌خندند و خواهند گفت : هین مگو لاحول کادم زاده‌ام من زلاحول آنطرف افتاده‌ام خواهند گفت این مزخرفات چیست ؟

    این موضوع که آیین یا مرامی از محل خودش خارج شود و در جای دیگر اهمیت و نفوذ بیشتر پیدا کند مسئله تازه‌ای نیست و اسلام در همان آغاز کار این مسئله را پیش‌بینی کرد و با طعن زدن به اعرابی که به قرآن کافر بودند ، آینده دنیای پرشکوه خود را در میان ملل دیگر به همگان نوید داد .

    3 ) کارنامه اسلام در ایران مطالعه صفحات گذشته نشان داد : آنگاه که اسلام عزیز به کشور محبوب ما قدم گذاشت کشور ما در چه وضع و چه شرائط و احوالی به سر می‌برد !

    اسلام از ایران چه گرفت و چه داد ؟

    یک مرور به آنچه از مطالب گذشته به حافظه سپرده‌اید بکنید می‌بینید اولین چیزی که اسلام از ایران گرفت تشتت افکار و عقائد مذهبی بود و به جای آن وحدت عقیده برقرار کرد ، این کار برای اولین بار به وسیله اسلام در این مرز و بوم صورت گرفت .

    مردم شرق و غرب و شمال و جنوب این کشور که برخی سامی و برخی آریائی و دارای زبانها و عقائد گوناگون بودند و تا آنوقت رابط میان آنها فقط زور و حکومت بود برای اولین بار به یک فلسفه گرویدند ، فکر واحد ، آرمان واحد ، ایده‌آل واحد پیدا کردند ، احساسات برادری میان آنها پیدا شد ، هر چند این کار به تدریج در طول چهار قرن انجام گرفت ولی سرانجام صورت گرفت و از آنوقت تاکنون در حدود 98 درصد این مردم چنینند .

    رژیم موبدی با اینکه تقریباً مساوی همین مدت بر ایران حکومت کرد و همواره می‌کوشید وحدت عقیده براساس زرتشتی ایجاد کند ، موفق نشد .

    ولی اسلام با آنکه حکومت وسیطره سیاسی عرب پس از دو قرن از این کشور رخت بر بست ، به حکم جاذبه معنوی و نیروی اقناعی که در محتوای خود این دین است در ایران و چندین کشور دیگر این توفیق را حاصل کرد .

    اسلام جلو نفوذ و توسعه مسیحیت را در ایران و در مشرق زمین بطور عموم گرفت .

    ما نمی‌توانیم بطور قطع بگوئیم اگر ایران و مشرق زمین مسیحی شده بود چه می‌شد ولی نمی‌توانیم حدس نزدیک به یقین بزنیم که بر سر این کشور همان می‌آمد که بر سر سایر کشورها که به مسیحیت گرویدند آمد ، یعنی تاریکی قرون وسطی ، ایران در پرتو گرایش به اسلام در همانوقت که کشورهای گرونده به مسیحیت در تاریکی قرون وسطی فرو رفته بودند همدوش با سایر ملل اسلامی و پیشاپیش همه آنها مشعلدار یک تمدن عظیم و شکوهمند به نام تمدن اسلامی شد .

    اینجا این پرسش به ذهن می‌آید که اگر خاصیت مسیحیت آن است و خاصیت اسلام این ، پس چرا امروز کار برعکس است ؟

    جوابش روشن است : آنها از هفت هشت قرن پیش مسیحیت را رها کردند و ما اسلام را .

    از این بگذریم .

    اسلام حصار مذهبی و حصار سیاسی که گرداگرد ایران کشیده شده بود و نمی‌گذاشت ایرانی استعداد خویش را در میان ملتهای دیگر بروز دهد و هم نمی‌گذاشت این ملت از محصول اندیشه سایر ملل مجاور یا دوردست استفاده کند .

    در هم شکست ، دروازه‌های سرزمین‌های دیگر را به روی ایرانی و دروازه ایران را به روی فرهنگها و تمدنهای دیگر باز کرد ، از این دروازه‌های باز دو نتیجه برای ایرانیان حاصل شد : یکی اینکه توانستند هوش و لیاقت و استعداد خویش را به دیگران عملا ثابت کنند بطوری که دیگران آنها را به پیشوائی و مقتدائی بپذیرند .

    دیگر اینکه با آشنا شدن به فرهنگها و تمدنهای دیگر توانستند سهم عظیمی در تکمیل و توسعه و یک تمدن عظیم جهانی به خود اختصاص دهند .

    لهذا از یک طرف می‌بینیم برای اولین بار در تاریخ این ملت ، ایرانی پیشوا و مقتدا و مرجع دینی غیر ایرانی می‌شود ، فی‌المثل لیث بن سعد ایرانی ، پیشوای فقهی مردم مصر می‌شود و ابوحنیفه ایرانی با اینکه در خود ایران به واسطه آشنائی این مردم با مکتب اهل بیت پیروان زیادی پیدا نمی‌کند در میان مردمی دیگر که با آن مکتب مقدس آشنا نیستند به صورت یک پیشوای بی رقیب می‌آید ، ابوعبیده معمربن‌المثنی و واصل‌بن‌عطا و امثال آنها پیشوای کلامی می‌شوند ، سیبویه و کسائی امام صرف و نحو می‌گردند و دیگری مرجع لغت و غیره .

    در اینجا بی مناسبت نیست داستان ذیل را نقل کنیم : هشام بن عبدالملک روزی از یکی از علماء که به ملاقات وی در رصافه کوفه رفته بود پرسید آیا علما و دانشمندانی که اکنون در شهرهای اسلامی مرجعیت علمی و فتوائی دارند می‌شناسی ؟

    گفت آری .

    هشام گفت اکنون فقیه مدینه کیست ؟

    جواب داد : نافع .

    ـ نافع مولی است یا عربی ؟

    ـ مولی است .

    ـ فقیه مکه کیست ؟

    ـ عطاء بن ابی رباح .

    ـ فقیه اهل یمن کیست ؟

    ـ طاووس‌بن‌کیسان .

    ـ مولی است یا عربی ؟

    ـ فقیه یمامه کیست ؟

    ـ یحی‌بن‌کثیر .

    ـ فقیه شام کیست ؟

    ـ مکحول .

    ـ فقیه جزیره کیست ؟

    ـ میمون‌بن‌مهان .

    ـ فقیه خراسان کیست ؟

    ـ ضحاک‌بن‌مزاحم .

    ـ فقیه بصره کیست ؟

    ـ حسن و ابن‌سیرین .

    ـ فقیه کوفه کیست ؟

    ـ ابراهیم نخعی .

    ـ عرب است .

    هشام گفت ، نزدیک بود قالب تهی کنم ، هر که را پرسیدم تو گفتی مولی است ، خوب شد لااقل این یکی عربی است ».منظور از مولی ایرانی است .

    در چه عصر و چه زمانی این چنین فرصت برای ایرانی پیدا شده است که افتخار پیشوائی دینی مردم نقاط مختلف کشورهای مختلف از حجاز و عراق و یمن و شام و جزیره و مصر و غیره را پیدا کند .

    در زمانهای بعد این پیشوائی توسعه بیشتری پیدا کرد .

    عجیب اینست که سرجان مالکم انگلیسی ، قرن اول و دوم اسلامی را که دوره رنسانس و شکفتن استعدادهای علمی و معنوی ایرانیان پس از یک رکود طولانی است ، قرنهای سکوت وخمود ایرانی می‌نامد .

    سرجان ملکم عمداً می‌خواهد قضایا را از زاویه سیاسی و با عینک تعصبات نژادی که مخصوصاً استعمار قرن نوزدهم به شدت تبلیغ می‌کرد بنگرد و ارائه دهد .

    از نظر سرجان ملکم آنچه فقط باید آنرا به حساب آورد اینست که چه کسی و از چه نژادی بر مردم حکم می‌رانده است ، و اما توده مردم در چه حال و وضعی بوده‌اند چه برده و چه باخته‌اند نباید به حساب آید .

    امثال سرجان ملکم هرگز تأسفی ندارندکه مثلاً چرا حجاج‌بن‌یوسف آدم می‌کشت و ستم می‌کرد؟

    تأسف‌شان در حقیقت اظهار تأسف‌شان تحت این عنوان است که چرا یک نفر ایرانی به جای حجاج‌بن‌یوسف کارهای او را نکرد .

    بگذریم از این جمله معترضه .

    مطالعه تاریخ ایران بعد از اسلام از نظر شور و هیجانی که در ایرانیان از لحاظ علمی و فرهنگی پدید آمده بود که مانند تشنه محرومی فرصت را غنیمت می‌شمردند و در نتیجه توانستند استعدادهای خود را بروز دهند و برای اولین بار ملل دیگر آنها را به پیشوائی و مقتدائی پذیرفتند و این پذیرش هنوز هم نسبت به ایرانیان قرون اول تا ششم و هفتم اسلامی ادامه دارد ، فوق‌العاده جالب است .

    این از یک طرف ، و از طرف دیگر این دروازه‌های باز سبب شد که علاوه بر فرهنگ و علوم اسلامی ، راه برای ورود فرهنگهای یونانی ، هندی ، مصری و غیره باز شود و ماده ساختن یک بنای عظیم فرهنگی اسلامی فراهم گردد ، زمینه شکفتن استعدادهائی نظیر بوعلی و فارابی و ابوریحان و خیام ریاضی و خواجه نصیرالدین طوسی و صدرالمتألهین و صدها عالم طبیعی و ریاضی و مورخ و جغرافی‌دان و پزشک و ادیب و فیلسوف و عارف فراهم گردد .

    مضحک اینست که پورداود می‌گوید : «اگر حمله تازیان و فرهنگ سامی نبود و دانشمندان ما چون بوعلی و خیام به شیوه نوروزنامه و یا دانشنامه علائی کتاب‌های دیگرشان را می‌نوشتند امروز زبان پارسی غنی‌تر و بازتر بود .» آیا اگر حمله تازیان نبود و حصاری که موبدها کشیده بودند و استعدادهای ایرانی را در آنجا محبوس کرده بودند همچنان باقی بود ، بوعلی و خیامی بود تا دانشنامه و نوروزنامه و هزاران کتاب دیگر را به زبان پارسی بنویسند ؟!

    این همه آثار به زبان عربی یا فارسی که ایرانیان هوشمند به جهان عرضه کردند مولود همان حمله تازیان و حصارشکنی آنها و آشنا شدن ایرانیان با یک فرهنگ مذهبی غنی بود که علم را بر هر مسلمانی فریضه می‌شمارد .

    درست مثل اینست که بگوئیم اگر در روز خورشید نمی‌بود و حرارتش بر سر ما نمی‌تافت ما راحت‌تر کار می‌کردیم !

    در صورتی که اگر خورشید نبود روز هم نبود .

    این دو جریان تنها محصول شکستن حصارهای خارجی و به وجود آمدن دروازه‌های باز نبود ، عامل دیگر ، برداشتن مانع تحصیلی از سر راه توده مردم ایران بود که اجتماع طبقاتی و رژیم موبدی به وجود آورده بود .

    اسلام اعیان و اشراف نمی‌شناخت و علم را به طبقه روحانی و یا طبقات دیگر اختصاص نمی‌داد ، از نظر اسلام موزه‌گر و کوزه‌گر همان اندازه حق تحصیل و آموزش دارد که فلان شاهزاده .

    از قضا نوابغ از میان همین بچه موزه‌گرها و بچه کوزه‌گرها ظهور می‌کنند ، برداشتن این مانع داخلی و خارجی سبب شد که ایرانیان مقام شایسته خویش را چه از نظر پیشوائی سایر ملل و چه از نظر شرکت در بنای عظیم تمدن جهانی اسلامی احراز کنند .

    اسلام ، ایرانی را هم به خودش شناساند و هم به جهان ، معلوم شد آنچه درباره ایرانی گفته شده نبوغ و استعدادش فقط در جنبه‌های نظامی است و دماغ علمی ندارد غلط است ، عقب افتادن ایرانی در برخی دوره‌ها از نقص استعدادش نبوده بلکه به واسطه گرفتاری در زنجیر رژیم موبدی بوده است، و لهذا همین ایرانی در دوره اسلامی نبوغ علمی خویش را در اعلی درجه نشان داد .

    رژیم موبدی استعدادکش پیش از اسلام سبب شده است که برخی خارجیان اشتباه کرده و اساساً استعداد ایرانیان را تحقیر کنند .

    مثلاً گوستاولوبون می‌گوید : «اهمیت ایرانیان در تاریخ سیاست دنیا خیلی بزرگ بوده است ولی برعکس در تاریخ تمدن خیلی خرد بوده است .

    در مدت دو قرن که ایرانیان قدیم بر قسمت مهمی از دنیا سلطنت داشتند شاهنشاهی فوق‌العاده با عظمتی به وجود آوردند ولی در علوم فنون و صنایع و ادبیات ابداً چیزی ایجاد نکردند و به گنجینه علوم و معرفتی که از طرف اقوام دیگری که ایرانیان جای آنها را گرفته بودند چیزی نیفزودند ...

    ایرانیان خالق نبودند بلکه تنها رواج دهنده تمدن بودند و از این قرار از لحاظ ایجاد تمدن اهمیت آنها بسیار کم بوده است .» کلمان هوار ، مورخ فرانسوی ، مؤلف کتاب «ایران باستانی و تمدن ایران» می‌گوید : «ایران مملکتی بود نظامی که چه علوم و چه صنایع و فنون محال بود در آنجا نشو و نمو نماید و پزشک یونانی که در مدارس مناطق مدیترانه تربیت می‌شد تنها نماینده علوم در ایران بود همچنانکه هنرمندان بیگانه از قبیل یونانیان و اهالی لیدی و مصریها تنها نمایندگان صنعت و هنر در آن مرزوبوم بودند و هکذا مستوفیها نیز کلدانی و آرامیهای سامی‌نژاد بودند .» ژ.راولینسون در کتاب «سلطنتهای پنجگانه بزرگ عالم مشرق زمین» گفته است : « ایرانیان قدیم ابداً کمکی به ترقی علم و دانش ننمودند .

    روح و قریحه این قوم هیچوقت باتحقیقاتی که مستلزم صبر و حوصله باشد با تجسسات و تتبعات و کاوشهای پرزحمتی که مایه ترقبات علمی است میانه نداشته است ...

    ایرانیان از آغاز تا پایان و سلطنت و عظمتشان ابداً التفاتی به تحصیلات علمی نداشتند و تصور می‌نمودند که برای ثبوت اقتدار معنوی خود همانا نشان دادن کاخ شوش و قصرهای تخت جمشید و دستگاه عظیم سلطنت و جهانداری آنها کافی خواهد بود .» شک نیست که اینگونه اظهار نظرها یک بدبینی و سوءظن بیجا نسبت به قوم ایرانی است ، گذشته از اینکه اینگونه معرفی و توصیف ایران قدیم (ایران قبل از اسلام) مبالغه‌آمیز به نظر می‌رسد نمی‌باست نقص کار را از نقص استعداد ایرانیان بدانند و گناه رژیم موبدی را به گردن استعداد ایرانی بیندازند .

    دلیل مطلب اینست که همین قوم در دوره اسلام استعداد خویش را در کمک به فرهنگ و تمدن به حد اعلی ارائه داد .

    آقای گوستاولوبون و کلمان هوار و راولینسون این مطلب را قبول دارند گو آنکه به غلط آنرا تحت عنوان «تمدن عرب» یاد می‌کنند و حال آنکه تمدن اسلامی همچنانکه تمدن ایرانی یا هندی نیست تمدن عرب هم نیست .

    به هر حال اسلام نشان داد که تصور سابق‌الذکر درباره ایرانیان غلط است ، اسلام استعداد و نبوغ ایرانیان را هم به خودشان نشان داده و هم به جهانیان .

    چرا در دوران قبل از اسلام افرادی لااقل مانند لیث‌بن‌سعد و نافع و عطا و طاووس و یحیی و مکحول و صدها نفر دیگر پیشوای معنوی مردم مصر و عراق و شام و یمن و حجاز و مراکش و الجزایر و تونس و هند و پاکستان و اندونزی و حتی اسپانیا و قسمتی از اروپا نشدند ؟

    چرا در آن دوره‌ها شخصیتهائی مانند محمدبن‌زکریا رازی و فارابی و بوعلی ظهور نکردند ؟

    اسلام از نظر قدرتهای سیاسی و مذهبی حاکم بر ایران یک تهاجم بود ، اما از نظر توده و ملت ایران یک انقلاب بود ، به تمام معنی کلمه و با همه خصائصش.

    اسلام جهان‌بینی ایرانی را دگرگون ساخت ، خرافات ثنوی را با همه بدبینیهای ناشی از آن از دماغ ایرانی بیرون ریخت ، ثنویتی که «از خصوصیات تفکر ایرانی» شناخته می‌شد ، ثنویتی که چند هزار سال سابقه داشت ، ثنویتی که زرتشت با آن مبارزه کرد و شکست خورد و آیین خود او بدان آلوده گشت .

    آری اسلام چنین ثنویتی را از دماغ ایران خارج ساخت و مغز ایرانی را از آن شستشو داد .

    یک انقلاب چه می‌کند ؟

    جز اینست که «دید» را نسبت به جهان عوض می‌کند ، هدف و برنامه و ایدئولوژی می‌دهد ، افکار و معتقدات را دگرگون می‌سازد ، تشکیلات اجتماعی را زیر و رو می‌کند ، خافضه رافعه است ، بالای به ناحق بالا را پائین می‌کشد و پائین به ظلم پائین را بالا می‌برد ، خلق و خوی و منش را به شکل دیگر زنده و مؤثر است در‌می‌آورد ، روح طغیان و عصیان در برابر زورگویان به وجود می‌آورد جوش و خروش و شور و ایمان خلق می‌کند ، خون تازه در رگها به جریان می‌اندازد ، آیا خصائص انقلاب جز اینست ؟!

    و آیا همه اینها در اثر اسلام در ایران پدید نیامد ؟

    می‌گویند شمشیر ، آری شمشیر ، اما شمشیر اسلام چه کرد ؟

    شمشیر اسلام قدرتهای به اصطلاح اهریمنی را درهم شکست ، سایه شوم موبدها را کوتاه کرد ، زنجیرها را از دست و پای قریب صد و چهل میلیون باز کرد ، به توده محروم ، حریت و آزادی داد .

    شمشیر اسلام همواره بر فرق ستمگران به سود ستمکشان فرود آمده است و دست تطاول زورگویان را قطع کرده است .

    شمشیر اسلام همواره در خدمت مظلومین و مستضعفین کشیده شده است .

    و مالکم لا تقاتلون فی سبیل‌الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان .

    اسلام از ایران ثنویت و آتش‌پرستی و هوم‌پرستی و آفتاب‌پرستی و انسان پرستی را گرفت و به جای آن توحید و خداپرستی داد .

    خدمت اسلام به ایران از این لحاظ بیش از خدمت این دین به عربستان است ، زیرا جاهلیت عرب تنها دچار شرک در عبادت ، اما جاهلیت ایران علاوه بر این ، گرفتار شرک در خالقیت بود .

    اسلام ، اندیشه خدای شاخدار و بالدار و ریش و سبیل دار ، عصا به دست و ردا بر دوش و مجعد موی و دارای تاج کنگره‌دار را تبدیل کرد به اندیشه خدای قیوم برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم متعالی از توصیف که همه جا و با همه چیز هست و هیچ چیز با او نیست ، هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن ، او چشمها را می‌بیند اما چشمها او را نمی‌بینند .

    اسلام توحید را چه ذاتی و چه صفاتی و چه افعالی در پراوج‌ترین شکلش به ایرانی و غیرایرانی آموخت .

    اسلام اصل توحید را پایه اصلی قرار داد که علاوه براینکه مبنای فلسفی دارد ، خود محرک فکر و اندیشه است .

    اسلام خرافاتی از قبیل مصاف نه هزار ساله اهورامزدا و اهریمن ، قربانی هزار ساله زواران برای فرزنددار شدن ، و زائیده شدن اهریمن بواسطه شک در قبولی قربانی به جا افتادن نذر ، همچنین دعاهای دیوبند ، تشریفات عجیب آتش‌پرستی ، غذا و مشروب برای مردگان بر بامها ، راندن حیوانات وحشی و مرغان در میان آتش ، ستایش آفتاب و ماه در چهار نوبت ، جلوگیری از تابش نور بر آتش ، منع دفن مردگان ، تشریفات کمرشکن دست زدن به جسد میت یا زن حائض ، منع استحمام در آب گرم ، تقدس شستشو با ادرار گاو و صدها امثال اینها را از زندگی فکری و عملی ایرانی خارج ساخت .

    اسلام در عبادت به جای مقابل آفتاب یا آتش ایستادن و بیهوده زمزمه کردن ، و به جای آتش را برهم زدن و پنام به دهان بستن ، و به جای زانو زدن در مقابل آتش و مقدس شمردن طشت نه سوراخه ، عباداتی در نهایت معقولیت و در اوج معنویت و در کمال لطافت اندیشه برقرار کرد .

    اذان اسلام ، نماز اسلام ، روزه اسلام ، حج اسلام ، جماعت و جمعه اسلام ، مسجد و معبد اسلام ، اذکار و اوراد مترقی و مملو از معارف اسلام ، ادعیه پرحکمت و معرفت اسلام شاهد گویائی است بر این مدعا .

    اسلام بر خلاف مسیحیت و مانویت و آیین مزدکی (و بروفاق تعلیمات زردشت) اصل جدائی سعادت روح و بدن ، و تضاد کار دنیا و آخرت و فلسفه‌های مبنی بر ریاضت و تحمل اعمال شاقه ، پلیدی تناسل و تقدس تجرد برگزیدگان (در کیش مانوی و کیش مزدکی) و تجرد کاردینالها و پاپها (در کیش مسیحی) که دشمن تمدن است و در ایران در حال پیشروی بود منسوخ ساخت و درعین توصیه به تزکیه نفس ، پرهیز از نعمتهای پاکیزه زمین را نکوهش کرد .

    اسلام اجتماع طبقاتی آنروز را که ریشه بسیار کهن داشت و بر دو رکن خون و مالکیت قائم بود و همه قوانین و رسوم و آداب و سنن بر محور این دو رکن می‌گشت در هم ریخت و اجتماعی ساخت منهای این دو رکن ، بر محور فضیلت : علم ، سعی و عمل ، تقوا .

    اسلام روحانیت موروثی و طبقاتی و حرفه‌ای را منسوخ ساخت ، آنرا از حالت اختصاصی بیرون آورد ، بر اصل و مبنای دانش و پاکی قرار داد ، از هر صنف و طبقه‌ای گوباش .

    اسلام این فکر را که پادشاهان آسمانی نژادند ، برای همیشه ریشه‌کن ساخت .

    کریستن سن می‌گوید : «سلاطین ساسانی خود را در کتیبه‌ها همیشه پرستندگاه مزدا (مزدیسن) خوانده‌اند ، اما در عین حال خود را شخص ربانی (بغ) و از نژاد خدایان (یزدان) نامیده‌اند .» و هم او می‌گوید : «خسرو دوم (پرویز) خود را چنین خوانده است : آدمی فناناپذیر از میان خدایان و خدائی بسیار جلیل در میان مردمان ...» ادوارد براون می‌گوید : «احتمال می‌رود در هیچ مملکتی مانند ایران در زمان ساسانیان اصلی که به موجب این اصل حق آسمانی برای پادشاه قائل شوند پیروانی راسخ‌العقیده‌تر از ایرانیان (کذا) نداشته است .

    نولدکه می‌گوید کسی که از خاندان سلطنت نباشد ، مانند بهرام چوبین که از نجبا بود و سرپیچی نمود یا مانند شهر براز ، و سلطنت عصب کند عمل او تقریباً باور نکردنی و جز به شرارت و بی‌شرمی به چیز دیگر حمل نشود .» از اینرو مردم عادت کرده بودند که فکر کنند تنها یک نژاد این صلاحیت را دارد و بس .

    ادوارد براون داستان معروف بهرام چوبین را در حال فرار که با پیرزنی ملاقات و محاوره می‌کند و پیرزن او را که از تخمه شاهی نیست و مدعی شاهی است تخطئه می‌کند شاهد می‌آورد .

    آقای دکتر محمود صناعی در کتاب آزادی فرد و قدرت دولت آنجا که عقیده برخی از فلاسفه جدید اروپا را در سیاست که مبنی بر حقوق الهی است می‌آورد می‌گوید : «این نظریه البته تازه نبود و شاید اصل آن را باید در تاریخ خود ما جستجو کرد ، فره ایزدی که ایرانیان باستان بدان معتقد بودند بیان همین معنی است .» اسلام این اصل را نیز شدیداً بر هم زد ، در دوره اسلام دیگر سخن از تخمه شاهی نیست ، بچه رویگر ، و بچه ماهیگیر ، بچه برده و بچه درویش هم احیاناً در خود چنین صلاحیتی می‌بیند ، همت بلند می‌دارد و به عالیترین مقام می‌رسد .

    در دوره اسلام اتکاء سلاطین بیشتر به لیاقت خودشان است نه به نژادشان .

    اسلام همانطور که فکر اینکه روحانیت از مختصات یک طبقه خاص است از دماغ ایرانی خارج کرد ، این فکر را نیز از دماغ آنها بیرون نمود ، اسلام فکر حکومت اشراف و به اصطلاح اریستوکراسی را از میان برد و فکر دیگری که از لحاظ ریشه ، دموکراسی و حکومت عامه است به وجود آورد .

    اسلام به زن شخصیت حقوقی داد ، تعدد زوجات به شکل حرمسراداری و بدون قید و شرط و حد را منسوخ ساخت ، آنرا تحت شرائطی براساس تساوی حقوق زنان و امکانات مردود در حدود معینی که ناشی از یک ضرورت اجتماعی است مجاز دانست .

    عاریه دادن زن ، فرزند استلحاقی ، ازدواج نیابی ، ازدواج با محارم ، ولایت شوهر بر زن را منسوخ ساخت .

    اسلام نه تنها برای ایرانیانی که مسلمان شدند خیر و برکت بود ، در آیین زرتشتی نیز اثر گذاشت و بطور غیرمستقیم موجب اصلاحات عمیقی در او گشت .

    قبلاً از کریستن‌سن نقل کردیم که : هنگامی که غلبه اسلام دولت ساسانی را که پشتیبان روحانیان بود واژگون کرد روحانیون دریافتند که باید کوشش فوق‌العاده برای حفظ شریعت خود از انحلال تام بنمایند ، این کوشش صورت گرفت: عقیده به زروان و اساطیر کودکانه را که به آن تعلق داشت دور انداختند ، پرستش خورشید را ملغی ساختند ، بسی از روایات دین را یا بکلی حذف کردند یا تغییر دادند ، و بخشهائی از اوستای ساسانی و تفاسیر آن را که آلوده به افکار زروانیه شده بود در طاق نیستان نهادند یا از میان بردند .

... «الانسان‌ بین‌ المادیه ‌ و الاسلام‌» یکی‌ از عمیق‌ترین‌ کتابهای‌ استاد «محمّد قطب‌» در تحلیل‌ و بررسی‌ دیدگاههای‌«فروید» درباره‌ روانکاوی‌ است‌... «محمّد قطب‌» در کتابهای‌ دیگری‌، از جمله‌ «دراسات‌ فی‌النفس‌ الانسانیه ‌» و:«فی‌النفس‌ و المجتمع‌» بحثهای‌ جالب‌ دیگری‌ در زمینه‌های‌ روانشناسی‌ و روانکاوی‌ از دیدگاه‌ اسلام‌ دارد، ولی‌ این‌کتاب‌، ویژه‌ نقد و بررسی‌ تئوریهای‌ ...

بنام خدا مقدمه: در حقوق جزاي اسلامي اصول بسيار مهمي ديده ميشود که نه تنها در آن ايام بلکه در شرايط فعلي هم اهميت خود را حفظ نموده اند. يکي از اين اصول بسيار مهم و در رأس آن و به تعبيري يکي از اصول مسلم مذهب اسلام در امور کيفري اصل معروف قبح عقاب

فصل اول قواعد حقوق بين الملل اسلامي مبناي قواعد اين رشته از حقوق مانند ساير رشته هاي حقوق اسلامي عبارتست از نص ، سنت ، عقل و اجماع 1 . نصوص متضمن احکم در خصوص حقوق بين الملل بر اثر اتفاقات اجتماعي و سياسي در زمان رسول اکرم (ص) تدريجاً پديد آمد و

در این نوشتار در پی توضیح معنای "هنر دینی" و کارکردهای اجتماعی آن هستیم. در مباحث جاری هنر تعبیرهایی مثل هنر قدسی، هنر سنّتی، هنر معنوی، هنر دینی یا حتی هنر اسلامی، هنر مسیحی، هنر بودایی و ... را فراوان می خوانیم و می شنویم، اما درست آن است که پیش از هرگونه داوری و سخنی در این باب به تنقیح و وضوح بخشیدن به مفهوم هنر دینی بپردازیم وبررسی کنیم که اساساً هنر دینی یعنی چه ؟ ملاک ...

آزادي فردي و حدود آن در حکومت اسلامي اشاره : از روز سه شنبه 31 شهريور ماه تا پنجشنبه دوم مهرماه سال جاري سميناري در رابطه با مسائل و موضوعات مربوط به حقوق بشر در انستيتوي شرق شناسي وابسته به وزارت امور خارجه آلمان در هامبورگ برگزار شد . در اين

معيارها و موانع وحدت اسلامي اتحاد اسلامي در آثار شهيد آيت الله مطهري يکي از نيرنگهاي غرب اين بود که در پوست ملل مسلمان رفت (و ميان آنها در باب تمدن اسلامي تفرقه ايجاد کرد.) چون نمي شد اين تمدن گذشته را انکار کرد در پوست عربها رفت و گفت تمدن عرب .

مقدمه کاشی کاری یکی از روشهای دلپذیر تزئین معماری در تمام سرزمینهای اسلامی است. تحول و توسعه کاشی ها از عناصر خارجی کوچک رنگی در نماهای آجری آغاز و به پوشش کامل بنا در آثار تاریخی قرون هشتم و نهم هجری انجامید. در سرزمینهای غرب جهان اسلام که بناها اساسا سنگی بود، کاشی های درخشان رنگارنگ بر روی دیوارهای سنگی خاکستری ساختمانهای قرن دهم و یازدهم ترکیه، تأثیری کاملا متفاوت اما همگون ...

چکیده در این مقاله، عرضه نیروی کار مسلمان با استفاده از مدل کار فراغت نئوکلاسیک در دو بازار اجاره و مشارکت نیروی کار، تحلیل، و تابع و منحنی عرضه نیروی کار فرد و همچنین عرضه کل نیروی کار در اقتصاد اسلامی ارائه می‌شود. مقاله ابتدا به توضیح مدل کار فراغت در اقتصاد متعارف و چگونگی استفاده از آن جهت تحلیل عرضه نیروی کار می‌پردازد؛ سپس با تغییر برخی مفاهیم به کار رفته در این مدل، ...

هنر و تمدن اسلامی در هندوستان سرزمین هند از جمله کشورهایی است که تمدن با سابقه ای داشته و وجود ادیان بودائی و هند و ... باعث شده بود انواع معابد و پرستشگاهها ساخته شده و به دلیل قرار گرفتن این کشور در مسیر جاده ابریشم، از روزگاران قدیم مورد توجه تجار و بازرگانان باشد. در این میان ایرانیان سهم زیادی در ارتباط با هندیان به خود اختصاص داده بودند به گونه ای که مطالعه ریشه های زبانی ...

« به نام خدا » مقدمه با استعانت جستن از درگاه ايزدمنان و در پرتو عنايات و الطاف بيکران الهي و همچنين ياري و مساعدت حضرت نبي اکرم (ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام بويژه منجي عالم بشريت حضرت بقيه الله الاعظم مهدي موعود ( عج ) ارواحنا لتراب مقدمه ا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول