دانلود مقاله مفهوم شکر نعمت در قرآن و سنت

Word 47 KB 15748 14
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مفهوم شکر نعمت در قران وسنت
    شکر در لغت « تصور نعمت و آشکار کردن آن است» و در اصطلاح علم اخلاق آمده است، شکر عبارت است از: شناختن نعمت از منعم و شاد شدن به آن و صرف کردن آن در راهی که منعم به آن راضی باشد.
    از این تعریف، معلوم می‌گردد که شکر، یکی از برترین اعمال و دارای فضیلت بسیار است و از سه عنصر علم، حال و عمل تشکیل می‌شود که علمای اخلاق آن را به حقیقت شکر تعبیر کرده‌اند.

    علم عبارت از آن است که بدانی نعمت، استقلال ندارد و وابسته به نعمت دهنده است.
    عنصر حال یعنی، وقتی که انسان به منعم حقیقی معرفت پیدا کرد و دانست که نعمت وابسته به اوست، ثمره‌اش این است که از این نعمت، در دل شادی و سروری همراه با خضوع و تواضع ایجاد می‌شود، و به این جهت نعمت را هدیه‌ای از سوی خدا و توجّهی از جانب او به خود می‌داند.

    و امّا سومّین عنصر، عمل می‌باشد و آن اقدام به چیزی است که مقصود و محبوب منعم است، این عمل ممکن است با قلب، زبان یا اعضای دیگر انجام شود.


    قلب « شکرگزار » همواره به یاد نعمت و بخشش « نعمت گستر » و بزرگداشت و تعظیم خداوند است و در برابر بزرگی و توجّه خداوند اظهار کوچکی و نیاز می‌کند و با تفکّر در کارهای بزرگ و مخلوقات گوناگون خداوند و اراده خیر رسانی به بندگانش، شگفتی خویش را ابراز می‌دارد و خضوع و خشوع او افزون می‌گردد.
    قلب « شکرگزار » همواره به یاد نعمت و بخشش « نعمت گستر » و بزرگداشت و تعظیم خداوند است و در برابر بزرگی و توجّه خداوند اظهار کوچکی و نیاز می‌کند و با تفکّر در کارهای بزرگ و مخلوقات گوناگون خداوند و اراده خیر رسانی به بندگانش، شگفتی خویش را ابراز می‌دارد و خضوع و خشوع او افزون می‌گردد.

    بعد از این که نعمت بودن نعمت، یعنی ماهیّت واقعی‌آن، بر شخص عاقل روشن شد، سرچشمه‌های شکر از قلب به زبانش جاری می‌شود و با قلبش از منعم خود.

    راضی و سپاسگزاری می گردد و این رضایت و سپاس علاوه بر این که قلب انسان را سرشار از شکر منعم می‌کند، در گفتار و رفتار او هم ظاهر می‌شود.

    یعنی فرد شکرگزار به تمجید و ثناگویی و تسبیح و تحلیل می‌پردازد و در حدّ فکر و توان خود، او را می‌ستاید، بنابراین شکر زبانی به تنهایی، نعمتی از جانب خداوند است که نیاز به شکر دارد.

    مرحله مهمّی که در موضوع شکر مورد غفلت واقع شده مرحله عملی است.

    شکر عملی، شکر کامل است و از انسان، شاکر کامل می‌سازد.

    شکر عملی ثمره دو مرحله شکر قلبی و زبانی است.

    به عبارت دیگر، وقتی که انسان به دل، نعمت بودن نعمت را فهمید و به زبان آن را اظهار کرد و شکر منعم را به جای آورد، حق بر این است که در عمل نیز شکر خدا را ظاهر نماید.

    بنابراین « شاکر حقیقی » باید نعمتهای الهیه را صرف رضا و مقصود منعم نماید و همواره باید آگاه باشد که از نعمتهای خدا در چه مسیری استفاده کند تا مرتکب کفران نعمتهای الهی نگردد.

    شکر به اعتبار نعمت دهنده به سه قسمت تقسیم می‌شود : اوّل شکر انسان از خداوند بوده که به حکم عقل وظیف الزامی هر انسانی است.

    و پایه آن بر این است که انسان، در بندگی اخلاص داشته باشد و همه نعمتها را از خداوند بداند، در هیچ شرایطی به خضوع در غیر پیشگاه خدا راضی نشود و هیچ علاق قلبی برای داشتن نعمت از غیر خداوند نداشته باشد و راضی به آنچه خداوند اعطا کرده، باشد.

    بنابراین بهترین نوع شکر از نعمات بیکران خدا، اطاعت و امتثال فرمانهای اوست، و برای شکرگزاری قبل از هر چیز باید شخص منعم را شناخت و اینجاست که خط شکر به خط توحید منتهی می‌شود.

    قسم دوم از اقسام شکر، شکر خدا از انسان نیکوکار است.

    خداوند به نوعی شکرگزار بندگان نیکوکار خویش می‌باشد.

    به این معنی که خداوند پاداش عمل صالح آدمی را به نیکی می‌دهد، بنابراین چون عمل آدمی مورد لطف و شکر خداوند واقع می‌شود آن عمل، مشکور خوانده می‌شود.

    دیگر از اقسام شکر، شکر انسان از هم نوع می‌باشد.

    که خداوند متعال برای رساندن نعمتهای بیکران خویش به دست بندگان، از مخلوقاتش به عنوان واسطه استفاده می‌کند.

    یکی از شروط شاکربودن این است که تمام کسانی را که در راه رسیدن فیوضات الهی به ما کمک می‌کنند را مورد سپاس خود قرار دهیم.

    چون هر نعمتی که خدا در اختیار بنده خود قرار می‌دهد و هر موهبتی که به او می‌بخشد، بوسیله اسباب و وسایط انجام می‌گیرد، و بنابراین علاوه بر خداوند که منعم اصلی و حقیقی است، از مخلوق نیز که واسطه و سبب این نعمت و موهبت شده، باید شکرگزاری نمود.

    البته انسان، نباید واسطه و مخلوق را به طور مستقل، منعم واقعی خود بداند، چون این امر خود نوعی شرک می‌باشد.

    ملک شکرگزاری دارای آثار بسیار مهمّ فردی و اجتماعی می‌باشد.

    آثار فردی آن شامل آثار دنیوی و اخروی است، و آثار دنیوی آن عبارتند از فراوانی نعمت، کسب فضائل اخلاقی و دوری از زشتیها، دوام و ثبوت نعمت، ایمن بودن از انواع بلاها، و آثار اخروی شامل، کسب پاداش الهی و دوری از عذاب اخروی است.

    اما آثار اجتماعی شکر این است که اگر همه افراد جامعه تمام نعمتهایی که در دسترس دارند را ببینند و استفاده بهینه از‌ آنها بکنند، می‌توانند با برنامه‌ریزی دقیق مسائل و مشکلات اجتماعی موجود را برطرف کنند.

    نکته مهمّی که در اجتماع مؤثر است این است که نعمتها اظهار شود.

    افراد اجتماع باید برای بهره‌گیری بهتر از نعمتها، خود را به اظهار نعمتها در جامعه عادت دهند.

    اگر بازگو کردن نعمتها به عنوان شکر وسپاس الهی و نه به عنوان افتخار برتری‌جویی انجام گیرد، علاوه بر اینکه انسان را در مقام عبودیّت پروردگار تکامل می‌بخشد و اثرات مثبت اجتماعی دارد، در روح و جان انسان نیز اثر آرام‌بخشی می‌گذارد.

    بنابراین به نظر می‌رسد که اگر افراد اجتماع به تقویت روحیه شکرگزاری در خویش بپردازند، به این معنا که در برابر خدمت دیگران از آنان سپاسگزاری نمایند، دلهای افراد به یکدیگر نزدیک می‌گردد و افراد تشویق به خدمت رسانی به همنوعان خویش می‌گردند.

    از جمله آثار دیگر شکر آثار فرهنگی است.

    فردی که از نعمتهای خداوند که در اختیارش است، استفاده می‌نماید، و شکر آنها را به جای می‌آورد، یعنی توانسته تواضع و فروتنی را در خود تقویت کند، و با این خصوصیّت اخلاقی بالا در اجتماع حاضر می‌شود، و نسبت به تمام کسانی که در اطرافش هستند و به نوبه‌ای او را در ادای امر زندگی کمک و یاری می‌کنند، سپاسگزاری می‌کند و با این رفتار خوب خود، روابط اجتماعی سالم را در جامعه رشد می‌دهد و فرهنگ جامعه را رو به ترقی و رشد می‌برد و با تمام وجود باور دارد که شکرگزاری از زحمات و خدمات مخلوق نیز، راهی برای تشکر و قدردانی از خداوند است.

    در نتیجه در برابر اعمال مردم هر چند کوچک باشد، از آنها تشکر و قدردانی می‌کند.

    و با این کار خود، روحیه خدمتگزاران در اجتماع را بالا می‌برد.

    فردی که خود را در قبال هر نوع نعمتی اعم از نعمتهای مادی و معنوی مسئول دانسته و هم زمان، غنای طبع هم در او رشد کرده باشد، هیچ‌گونه توقّعی از دیگران ندارد و به هیچ وجه حاضر نمی‌شود که بار مسئولیّت خود را به دوش دیگران بیندازد، بلکه فردی مسئولیت پذیر و انجام وظیفه می‌کند، که این عملکرد او عکس‌العمل متقابل را به همراه دارد، یعنی دیگران نیز از او توقعی برای انجام کارهای خود ندارد.

    با پیشرفت این فرهنگ در بین خانواده‌ها و اجتماع، فعالیّتهای روزمره انسانها سریعتر انجام می‌شود و افراد به صورت فردی مسئولیّت پذیر و وظیفه شناس، کم توقّع و خدمتگزار بار می‌آورد، که این خود بهترین عامل برای ترقی و تکامل اجتماع می‌باشد.

    در مورد آثار اقتصادی باید گفت، در اجتماعی که افراد آن با اظهار نعمت و اظهار بی‌نیازی نسبت به چیزی شروع به حرکت و تلاش می‌کنند، باید اثرات پیشرفت اقتصادی را در آن جامعه به روشنی دید و درک کرد این روحیه شکرگزاری باعث بی‌نیازی اقتصادی جامعه می‌شود، زیرا افراد آن جامعه با تلاش و کوشش و به خدمت گرفتن تمام نعمتهایی که در اختیار دارند شبانه‌روز تلاش می‌کنند، تا پله‌های ترقّی و استقلال مالی را طی کنند، در نتیجه از نظر اقتصادی نیز تأمین می‌شوند و دست نیاز به سوی کسی دراز نمی‌کنند و با صرفه‌جویی و قناعت باعث تمکن مالی هر چه بیشتر جامعه می‌شوند، در اینصورت با قطع امید از همه کشورها و همه بیگانگان و باور کردن نعمتهای خود، دست به تلاش و تکاپو بزنند و از زیر بار استعمار و استثمار بیگانگان خارج شوند.

    برای اینکه روحیه شکرگزاری در انسان تقویت شود و انسان در زمره شاکرین به حساب آید، می‌توان از راههای گوناگون استفاده کرد که یکی از آن راهها تفکّر در نعمت‌های خداوند است.

    اصولاً انگیزه شکرگزاری و گرایش به آن، گاه از اینجا سرچشمه می‌گیرد که انسان، معرفت کامل نسبت به نعمتها پیدا کند و در نعمتهای الهی تفکّر می‌کند.

    اگر ما در نعمتهای معنوی یعنی هدایت انبیا و رهنمودهای معصومین ( علیهم‌السلام ) و نزول کتب آسمانی بیندیشیم، آن‌گاه خواهیم دانست، تا چه حد مواهب بر ما عظیم و توان ما به شکر و سپاس او ناچیز است، در اینصورت پی به شناخت منعم می‌بریم پس انگیزه دیگر در روحیه شکرگزاری از طریق معرفت نعمت حاصل می‌شود و زمانیکه معرفت پدید آمد، به تبع آن، شناخت و معرفت منعم نیز پدید می‌آید.

    دیگر از اموری که باعث ایجاد انگیزه و تقویت روحیه شکرگزاری می‌شود، راضی بودن به قضا و قدر الهی است.

    اگر انسان به نعمتهایی که دارد راضی و خشنود باشد و آنها را موهبتی از جانب خداوند بداند و درک کند که خداوند این نعمتها را شایسته او دانسته، در نهایت از خالق عالم و دانا، سپاسگزاری می‌کند و خود را در برابر شکر نعمتهای خداوند عاجز و ناتوان می‌بیند و از خشنودی خداوند خشنود می‌شود.

    پس از آنکه انگیزه شکرگزاری در انسان ایجاد شد و روحیهشکرگزاری تقویت گردید، انسان در زمره شاکران قرار می‌گیرد که دارای ویژگیهایی می‌باشد، از جمله شکر در برابر نعمتها، صبر در برابر بلا، قناعت به قسمت خدا و ترک حمد و تعظیم غیر خدا.

    شخص شاکر، به آنچه از خدا به او رسیده قناعت می‌ورزد و چشم طمع به دارایی دیگران ندوخته و عتای خود را در قناعت می‌بیند، چنین شخصی با چنین صفات، هرگز حاضر به ستایش و حمد غیر خدا نمی‌شود، چرا که مسبب‌الاسباب حقیقی را تنها خدا می‌داند و صاحب تمام دارایی‌ها را نیز خدا می‌بیند، پس تنها در برابر او سر تسلیم فرود می‌آورد و خضوع می‌کند.

    همانگونه که شکر و سپاس نجات دهنده و رساننده انسان به سعادت ابدی و افزونی نعمت در دنیاست، ضد آن یعنی کفران و ناسپاسی، از مهلکات و کشاننده آدمی به شقاوت همیشگی و عقوبت دنیا و سلب نعمتهاست.

    در تعریف کفران آمده است که : کفران نشناختن نعمت از منعم و شاد نبودن به آن و صرف نکردن آن در مصرفی که منعم به آن راضی است.

    بنابراین کسانی‌ که کفران نعمت می‌کنند از سوی انسانهای دیگر مورد لرزش و عیب‌جویی قرار می‌گیرند و اینگونه افراد دارای ویژگیهایی می‌باشند ا ز جمله اینکه آنان مورد مذمّت قرار گرفته‌اند آنان اشخاص مسرف، پست، دوزخی و می‌باشند، زیرا نعمتهایی را که خداوند به آنان عطا فرموده است چه نعمتهای مادّی و چه معنوی را کفران نموده‌اند.

    مثلاً نعمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلّم) و ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) خصوصاً امام عصر (عج‌الله‌تعالی‌فرجه الشّریف) مورد کفران قرار گرفته شده‌اند.

    واقعیّت این است که اکثر مردم حتی شیعیان و دوستداران ائمه (علیهم‌السلام) با حقوق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلّم ) و اهل بیت (علیهم‌السلام)، به طور کامل آشنا نیستند و گاهی اصلاً به ضرورت این نعمت الهی توجّه ندارند، اگر هم موعظه‌ای شنیده و متذکر شوند به زودی آن را فراموش می‌کنند و عنایتی را که نسبت به امور دنیوی خویش دارند، هیچ گاه در مورد اهل بیت (علیهم‌السلام) ندارند، در حالی که حقّ ایشان از هر صاحب حقّی بالاتر است.

    باید توجّه داشت که ناسپاسی نعمت، آثار سوء گسترده‌ای از نظر معنوی و مادّی در زندگی انسانها دارد، از یک سو سبب زوال نعمتها می‌شود و از سوی دیگر سبب می‌شود که انسان از معرفه الله دور بماند و این بزرگترین خسران و زیان است.

    حال که معنای کفران نعمت بر ما معلوم گردید و آثار منفی آن روشن شد، بر هر انسان عاقلی لازم است که بداند علّت به وجود آمدن کفران نعمت چیست و شخص مبتلای به این صفت ناپسند، چگونه می‌تواند از این بیماری نجات یابد؟

    یکی از مواردی که مانع شکرگزاری، و انگیزه‌ای برای ناسپاسی قرار می‌گیرد این است که منعم را نشناسیم.

    عدم این شناخت باعث می‌شود در مقابل عطایا و نعم او بی‌تفاوت باشیم، از روزیهای فراوان این خالق و رازق مهربان استفاده می‌کنیم اما از وجود خدای رحیم و لطیف غافلیم.

    انسان باید با دیدن نعمت، سعی در شناختن بخشنده آن کرده و حق را در برابر او به جای آورد.

    انگیزه دیگر ناسپاسی عدم معرفت به ارزش نعمت می‌باشد که معمولاً چون نعمتها در نظر افراد، حقیر و بی‌ارزش است، این امر سبب ناسپاسی آنها شده است.

    در صورتی که اگر انسان فکر کند، درمی‌یابد هر نعمتی که به دست او می‌رسد، صدها نفر به طور مستقیم و غیرمستقیم در تهیه آن مؤثر بوده‌اند و اینجاست که باید از اعماق جان، خدا را شکر کند.

    بنابراین پی بردن به اسرار آفرینش در اثر تفکّر و مطالعه، باعث خضوع و خشوع بنده در مقابل خالق مطلق هستی می‌شود و این کرنش و خضوع بهترین نوع سپاس و قدردانی از خداوند متعال است.

    دیگر از انگیزه ناسپاسی این است که انسانها خود را سزاوار نعمت خداوند می‌دانند، مثل این که از خدا طلبی دارند، در حالی که آنچه خدا به بنده عطا می‌کند، عین تفضّل و ترّحم است و کسی به عمل و عبادت، استحقاق نعمت پیدا نمی‌کند.

    ریشه این کفران نعمت، غرور است و غرور نیز غالباً ناشی از عدم شناخت و جهل به قدر و منزلت انسان در پیشگاه خداست.

    بنابراین انسان نباید به عبادت و اعمال خود مغرور شود و خود را سزاوار نعمتهای الهی بداند، بلکه باید به این مطلب توجه داشته باشد که اگر تمام عمر شکر خداوند کند، حتی قادر نخواهد بود، شکرگزار جز کوچکی از نعمتهای خداوند باشد.

    فراوانی نعمت و ارزانی نعمتها، یکی دیگر از انگیزه‌‌های ناسپاسی است.

    بعضی انسانها در اثر نزول نعمتهای الهی از هر طرف، دچار غفلت گشته، به آن نعمتها مشغول می‌شوند و از شکر عطا کننده آن باز می‌مانند.

    آیات و مثلهای قرآنی، برای ما انسانها درسی است که خداوند و نعمتهای مادّی و معنوی او را سپاس گوییم و در هر حال شکر نعمتش را بجا آوریم.

    دیگر از انگیزه ناسپاسی این است که انسان معمولاً خود را با کسانی که از نظر دنیوی بالاتر از او هستند مقایسه می‌کند، و در نتیجه این مقایسه، زندگی و نعمتهایی که خداوند به او عطا کرده، در نظرش پست و حقیر جلوه می‌کند، و در نهایت به کفران نعمت مبتلا می‌شود، و همیشه از خدای خود، گله‌ها و نزاعهایی دارد.

    بنابراین انسان باید در امور دنیوی به پایین‌تر از خود نگاه کند و در امور دینی به بالاتر از خویش نگاه کند، در اینصورت روح شکرگزاری در او تقویت می‌شود.

    در پایان باید گفت که انسانها باید خود را به این حسنه اخلاقی ملزم کرده و در جهت آن تلاش نمایند و کفران نعمت را از خود دور کنند تا سعادت دنیا و آخرت را شامل حال خود گردانند.

    والسلام.

احترام به والدین از دیدگاه قرآن مقدمه در مکتب اسلام در مجموع باید و نبایدها، مجموعه‏اى از حقوق بیان شده، که از آن جمله است: حقوق خدا بر انسان، و حقوق والدین (پدرو مادر) بر انسان، یکى از دقیقترین مسائلى که اسلام به آن پرداخته، تقابل این دو حق است. نحوه تعامل این دو حق، باعث بحثهاى فراوانى مى‏شود که البته این بحث در بررسى و تامل در مسئله حقوق پدر و مادر بر فرزند و وظیفه‏اى که ...

زبان در قرآن چکیده: از آنجایی که بنده به تازگی در مقطع کارشناسی ارشد در رشته "زبان شناسی" فارغ التحصیل شده و اصلی ترین بحث در این رشته "زبان و ساختار آن" می باشد، بر آن شدم تا در قرآن کمی دقیق تر شده و موارد استعمال کلمه "زبان" در قرآن و نحوه استفاده از آن را بیابم. در قرآن کلمه زبان در معانی گوناگونی بکار رفته است که به آن اشاره خواهم نمود. در قسمتی از این نوشتار به گناهان ...

تفسیر سوره ی دهر ( انسان ) این سوره در مدینه نازل شده و 31 آیه دارد محتوای سوره : این سوره از یک نظر به پنج بخش تقسیم می شود : در بخش اول از آفرینش انسان و خلقت او از نقطه ی امشاج ( مختلط ) و سپس هدایت و آزادی اراده ی او سخن می گوید دربخش دوم سخن ازپاداش ابرار و نیکان است که شان نزول خاصی درمورد اهل بیت ( ع ) دارد که به آن اشاره خواهد شد. دربخش سوم دلایل استحقاق این پاداش ها را ...

نام خالق هستی بخش و پروردگار امام حسین(ع) موضوع مورد بحث پیرامون آیه( انا لله وانا الیه راجعون) است که آیه 156 سوره بقرهاست. در تمام قرآن آیه ای مشابه با این آیه تکرار نشده و با این سیمای ظاهری هم دیده نشده است و تنها در این سوره با چنین سیمایی ظاهر شده است . اما آیات دیگری با این معنا ومفهوم د رقرآن آمده است مثل آیه 185 سره آل عمران ( کل نفس ذائقه الموت)که در تفاسیر از آن به ...

سوره المائده آیه 6 یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلى الصلَوه ِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلى الْمَرَافِقِ وَ امْسحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلى الْکَعْبَینِ وَ إِن کُنتُمْ جُنُباً فَاطهَّرُوا وَ إِن کُنتُم مَّرْضى أَوْ عَلى سفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صعِیداً ...

آیه 6 یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلى الصلَوه ِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلى الْمَرَافِقِ وَ امْسحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلى الْکَعْبَینِ وَ إِن کُنتُمْ جُنُباً فَاطهَّرُوا وَ إِن کُنتُم مَّرْضى أَوْ عَلى سفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صعِیداً طیِّباً ...

راستگویى و دروغگویى در فلسفه اخلاق على(ع) در خطبه عید غدیر خود که خوب است آن را خطبه غدیریه بنامیم به تفسیر و تحلیل این رویداد عظیم تاریخ پرداخت. معرفى این خطبه که در گوشه و کنار برخى از کتابهاى ادعیه و روایت در غربت به سر مى برد و بررسى سند و کتابشناسى آن و شرح پاره هایى از آن، موضوع این جستار است. اشارت ممکن است افراد بسیارى در طول تاریخ از حادثه غدیر و اهمیت آن سخن گفته و از ...

عقیده به رستاخیز و زنده شدن مردگان ، اصل خدشه ناپذیرى است که از اصول دین شمرده شده است و تصور نمى کنم هیچ فردى ، مسلمان و مؤ من به قرآن و اسلام باشد و آنگاه با وجود صدها آیه قرآن و صدها روایت و دلایل مسلم عقلى ، باز هم به رستاخیز و مساءله معاد ایمان نیاورد. ما اینک در اندیشه طرح بحث ((معاد)) نیستیم بلکه تنها به نکات مهم و خدشه ناپذیرى از آن براى ورود به بحث ((رجعت )) اشاره مى ...

چکیده در این نوشتار به معانی آزادی همچون آزادی فلسفی، روان‌شناسی فلسفی (اختیار)، روان‌شناسی تربیت (آزادی متربی)، وارستگی اخلاقی، و آزادی حقوقی اشاره می‌شود، سپس مصادیق آزادی مانند آزادی اندیشه، بیان، قلم، اِعمال قدرت و مالکیت، درونی و بیرونی و مادی و معنوی بیان می‌شود. در ادامه مبانی آزادی مثل خدا محوری و انسان محوری مطرح و در پایان تفاوت‌های اساسی آزادی از منظر اسلام و ...

از انروز که اهریمن بد نهاد به جنگ با هرمزد آغاز کرد ، شش هزار سال گذشته بود و درین مدت، اهرمن دوبار با (آفات و دیوان و تاریکی و بیماری و درد و نیاز و خشم و دروغ) به جهان هورمزد کمین زده و آب و خاک و گیاه و حیوان و مردم را آزار کرده بود. در سه هزار سال سوم، هورمزد برای رهایی ازین آفت ها ، زرتشت را به این گیتی فرستاد و دین و آیینهای خود را به او سپرد تا مردمان را به سوی نیکی ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول