دانلود مقاله نظریه متعالى بودن زبان قرآن

Word 84 KB 15809 15
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نظریه متعالى بودن زبان قرآن
    فهم کتاب الهى مى‏طلبد که زبان آن را بشناسیم .

    در باره زبان قرآن اختلاف نظر وجود دارد: زبان قرآن را برخى علمى و ادبى و برخى رمزى و برخى دیگر عرفى دانسته‏اند; اما هیچ یک از آنها درست‏به نظر نمى‏رسد; زیرا قرآن براى همه انسانها و همه زبانها آمده‏است; حال آنکه زبان علم و ادب و رمز به گروه خاصى تعلق دارد .

    زبان عرف نیز از مسامحه و مبالغه خالى نیست .

    به علاوه در قرآن واژه‏هایى در معناهایى وراى فهم عرف به‏کار رفته است .

    بنابراین زبان قرآن، زبانى فراتر از همه این زبان هاست .

    قرآن از همه این زبان‏ها بهره گرفته‏است .

    ظاهر قرآن عرفى است; ولى موضوعاتى به این قرار آن را از عرف متمایز مى‏سازد: 1 .

    ظاهر وباطن 2 .

    تاویل و تنزیل 3 .

    محکم و متشابه 4 .

    جرى و انطباق 5 .

    نظام مندى 6 .

    خبر از مغیبات 7 .

    به‏کارگیرى بعضى از واژه‏ها در معناى خاص .


    کلید واژه‏ها: زبان قرآن، متعالى بودن زبان قرآن، عرفى بودن زبان قرآن، علمى بودن زبان قرآن، رمزى بودن زبان قرآن .


    1 .

    مقدمه
    مطالبى در قرآن وجود دارد که پرسشها و ابهامهاى فراوانى را برانگیخته‏است; از قبیل: حروف مقطعه; آنچه به ظاهر با علوم روز سازگار نیست; مانند: آسمانهاى هفتگانه، آفریده شدن آدم از خاک، تولد حضرت عیسى بدون پدر; امورى که با علم قابل اثبات نیست; مانند: وحى، ملک، جن، معراج پیامبر، داستان تخت‏بلقیس و تاثیر جادو [فلق/3]، تاثیر چشم زخم، خلقت زمین و آسمان در شش روز; احکامى که با قوانین امروز بشر قابل توجیه نیست; مانند: سلطه مردان بر زنان [نساء/24]، دو برابر بودن ارث مردان نسبت‏به زنان; برترى مردان بر زنان [نجم/22]، تایید برده‏دارى [نحل/75; نساء/11] ; آنچه معناى ظاهرى آن با عقل سازگار نیست; مانند: آمدن پروردگار و فرشتگان صف به صف [فجر/22]، نشستن خدا بر تخت [طه/5] ; دست داشتن خدا [فتح/10]، نگاه کردن انسان‏ها به خدا [قیامت/22 و 23] ; مواردى که وجود نوعى نقص را در قرآن به پندار مى‏افکند، مثل: ناپیوسته بودن ظاهرى آیات قرآن در بعضى سور، آیاتى که امورى را مناسب پیامبراسلام و قوم آن حضرت بیان کرده‏است; مانند: آیاتى که مسائل خصوصى و خانوادگى پیامبر را مطرح مى‏کند که اینها با جهانى بودن قرآن نمى‏سازد; طرح مسائلى مربوط به اعراب آن زمان; مانند: تصویر نعمتهاى بهشت، شراب، حوریه و .

    .

    که با روحیه اعراب آن روز موافق بوده است و مواردى مانند سر ترسناک داشتن شیاطین که با اوهام آنان موافقت دارد .


    اختلاف برداشت و اختلاف مشرب مفسران هم مزید بر علت‏شده و تفسیرهاى آنان نیز این مشکلات را به طور منقح حل نکرده‏است ; گروهى خواسته‏اند، هرنوع اختراع یا اکتشافى را از قرآن در بیاورند; مانند: تفسیر جواهر طنطاوى و گروهى مطالب ذوقى و فلسفى و عرفانى را به قرآن نسبت داده‏اند; مانند فخر رازى، تفسیر زمخشرى و بیظاوى [1].

    برخى گفته‏اند: قرآن با فرهنگ و باورهاى خود آن مردم با آنان سخن گفته‏است; اما این توجیه درست نیست; زیرا قرآنى که براى تصحیح عقاید، فرهنگ و رسوم آمده است، نباید خودش عقاید و باورهاى آنها را تایید نموده و تقویت کند .

    اگر قرآن نظام برده دارى را پذیرا بود، نمى‏گفت: «فلا اقتحم العقبه و ما ادریک ماالعقبه فک رقبه‏» [بلد/14- 12] ; باز هم به عقبه تکلیف تن در نداد و چگونه توان دانست که عقبه چیست؟

    آن بنده آزاد کردن است‏» و به حمایت از دختران فرمود: «و اذا الموؤده سئلت‏باى ذنب قتلت‏» [تکویر/10- 9] ; اما آیه شریفه «الکم الذکر و له الانثى‏» [نجم/21] معنایش این است که شما که داراى چنین فکر غلطى هستید، پس چرا خدا را کوچک مى‏شمارید و آنچه را به غلط بى‏ارزش مى‏شمارید، به خدا نسبت داده و آنچه را بهتر مى‏دانید، به خود نسبت مى‏دهید .

    در هر حال، راه صحیح این است که اول ببینیم زبان قرآن چیست و سپس برآن اساس راه حلى بیندیشیم; زیرا هدف از طرح این بحث چند چیز است، از جمله: حل فهم اوصاف خدا یا هر مجرد دیگر; حل تهافتهایى که درباره قرآن مطرح شده‏است; توجیه و حل تعارض دین و علم .

    2 .

    مقصود از «زبان قرآن‏» زبان به چند معنا به‏کار مى‏رود: 1 .

    روش تفهیم و تفاهم مقصود یکدیگر; 2 .

    اسلوب محاوره به‏گونه‏اى که افق فهم مخاطب رعایت‏شود: چونکه با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکى باید گشاد .

    3 .

    سخن مناسب با فاهمه و فضاى فرهنگى و علمى جامعه و محیط .

    زبان به معناى اخیر به اقسامى چند که در پى مى‏آید، تقسیم مى‏شود: عرفى، ادبى، علمى، فلسفى، عرفانى، نمادین، رمز و سمبلیک و .

    آنچه در این نوشتار مورد بحث است، زبان به همین معناى چهارم است; یعنى: مى‏خواهیم بدانیم خداوند با چه زبانى و در چه قالب و فضایى با مردم سخن گفته است تا مشکلات مطرح شده را بر پایه آن حل کنیم .

    پیشینه بحث روش تفهیم و تفاهم قرآن به نحو پراکنده از صدر اسلام مورد بحث‏بوده است و لکن سبک منسجمى نداشته‏است .

    تعابیر قرآنى از قبیل «عربى مبین‏» یا «لسان قومه‏» نیز ناظر به این موضوع بوده‏است; ولى این بحث‏به صورتى منسجم که در این چند ساله اخیر مطرح شده‏است، ریشه در بحث زبان دین دارد که از چند قرن قبل در غرب مطرح شده است .

    بحث زبان دین در غرب پیشینه‏اى نسبتا طولانى دارد .

    «فیلون‏» یکى از برجسته‏ترین چهره‏هاى فلسفه اسکندرانى یهودى و «سنت اوگوستینى‏» تئوریسین و متکلم برجسته قرون وسطایى مسیحیت، با استفاده از برخى تئوریهاى زبان شناختى، یعنى نظریه رمز و تمثیل، به حل تعارضات متون یهودى و مسیحى با مبانى نظام فلسفى ارسطویى پرداخته‏اند .

    در باره زبان دین، چند تئورى از سوى فلاسفه غربى ارائه شده است که یه معرفى آنها پرداخته مى‏شود: الف .

    تئورى اثبات گرایان یا پوزیتیویسم: اثبات‏گرایان معیار معنادار بودن گزاره‏ها را، تحقیق‏پذیرى حسى مى‏دانند; از این‏رو تمامى گزاره‏هاى متافیزیکى و دینى را بى‏معنا و غیر قابل صدق و کذب مى‏دانند [2].

    ب .

    تئورى انشائى بودن گزاره‏هاى دینى: صاحبان این نظریه مى‏گویند: گزاره‏هاى دینى انشایى هستند و ناظر به خارج نیستند و از واقع خبر نمى‏دهند .

    ویلیام الستون (1921) در این مورد مى‏گوید: در باب تفاوت در کاربرد محمولات در مورد خداوند و در مورد انسان، باید گفت: روش‏هاى مختلفى است که به کمک آنها مى‏توان دریافت که این تعابیر نمى‏تواند در هر دو مورد دقیقا یک معنا داشته باشد; زیرا در کلام مسیحیت، خداوند به عنوان موجودى تصور مى‏شود که داراى وجود زمانى نیست .

    پس روشن است که عمل کردن خداوند به اعمالى همچون سخن گفتن، ایجاد کردن و یا بخشیدن متفاوت از عمل زمانمند و مندرج در افراد انسانى است [3].

    این نظریه در پى تحول علمى غرب مطرح شده‏است .

    در پى این تحول بسیارى از قضایاى مسلم در کتاب مقدس از قبیل داستان خلقت انسان در اثر تعارض با دستاوردهاى علمى دستخوش ناباورى گردید .

    متکلمان مسیحى در برخورد با این تعارضها راهى جز این ندیدند که آیات وارد در کتاب مقدس را ناظر به واقع ندانند و خبرى نشمارند و براى آنها، یک رشته معانى انشایى، تخیلى و تمثیلى بیندیشند .

    ایان باربور در این زمینه مى‏نویسد: از نظر نص‏گرایان یعنى، کسانى که به ظاهر آیات کتاب مقدس تمسک مى‏کردند، هیچ نوع سازشى با تکامل وجود نداشت .

    ایشان روایت کتاب مقدس را «شاعرانه‏» و به معناى اذعان به اتکاى جهان به خداوند مى‏گرفتند .

    نواندیشان از این فراتر رفته و کتاب مقدس را سراسر یک سند و ساخته دست‏بشرى مى‏دانستند [4].

    4 .

    چند نظریه در باره زبان قرآن طى مقاله حاضر پنج نظریه در باره زبان قرآن بررسى گردیده و یکى از آنها مورد تایید قرار گرفته است، که اینک به شرح آن مى‏پردازیم .

    1 .

    نقد تئورى «زبان علمى‏» شاید به نظر برسد که «زبان قرآن‏» زبان علم است; به این جهت که در موارد فراوانى در لابلاى آیات مسائل علمى مطرح شده‏است; مانند: «و هى تمر مر السحاب‏» .

    ولى این نظریه نمى‏تواند مورد قبول باشد; زیرا در هر علمى مطالب آن علم در قالب الفاظ خاصى بیان مى‏شود که متخصصین آن مى‏فهمند; حال آنکه قرآن که کتاب هدایت همه مردم است، باید قابل فهم براى همه باشد .

    در قرآن امده‏است: «شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس‏» [بقره/185] یا فرموده: «هذا بیان للناس و هدى و موعظه للمتقین‏» [آل عمران/138].

    ثانیا، معمولا زبان علوم زبانى خشک و استدلالى است اما در قرآن گرچه در مواردى استدلال شده‏است، ولى در بیشتر موارد با زبان وجدان، دل و فطرت مردم سخن گفته‏است; مثلا مى‏فرماید: «افى الله شک فاطر السموات و الارض‏» [ابراهیم/10] ; نه فقط زبان خشک علمى که گاهى از جدل و مغالطه نیز خالى نمى‏باشد .

    ثالثا، در زبان علم، تئوریهاى علمى همیشه به صورت احتمالى بیان مى‏شود و گاهى نیز به ابطال مى‏رسد; ولى در قرآن مطالب به صورت یقینى القا مى‏گردد و هرگز بطلان در آن راه ندارد .

    رابعا، هدف علم توصیف واقعیت است; اما هدف قرآن برانگیختن و تعهدآفرینى است .

    نقد تئورى «زبان ادبى‏» شاید تصور شود زبان قرآن، ادبى است; به این دلیل که دقیقترین فنون ادبى، مانند کنایه، تشبیه، استعاره و تمثیل و مجاز در آن به کار رفته و در اوج فصاحت و بلاغت است; مانند: «یا ارض ابلعى ماءک‏» [هود/44] یا «او کصیب من السماء فیه ظلمات و رعد و برق .

    » [بقره/19] یا در تمثیل حق و باطل، آنجا که باطل را به حبابهاى روى آب و حق را به خود آب تشبیه مى‏کند [رعد/17].

    این تصور نیز درست نیست; زیرا گرچه قرآن از فنون ادبى در راستاى اهداف بلند هدایتى خویش بهره جسته است تا جایى که اعراب جاهلى نسبت «شعر» به آن دادند; ولى در همه جاى قرآن و از همه فنون ادبى استفاده نشده‏است; به علاوه از پرداختن به تخیلات و مبالغه‏هاى بى‏اساس پرهیز گردیده‏است; چون قرآن کتاب تربیت است و تربیت‏با آموزه‏هاى جعلى و غیرواقعى نتیجه بخش نخواهد بود; به همین جهت قرآن شعر و شاعران را نکوهش نموده‏است: مانند: «والشعراء یتبعهم الغاوون‏» [شعراء/224] ; «و ما علمناه الشعر و ما ینبغى له ان هو الا ذکر و قرآن مبین‏» [یس/69].

    آیه اخیر اشاره به این دارد که قرآن «ذکر» است و از تخیلات شاعرانه به دور .

    تئورى «زبان رمزى و سمبلیک‏» و نقد آن زبان رمزى و سمبلیک آن است که در آن الفاظ در معناى وضعى و استعمالى خود استعمال نشده‏اند .

    عده‏اى مانند باطنیه و متصوفه زبان قرآن را، زبان رمز دانسته‏اند .

    دکتر شاکر مى‏گوید: «از نظر باطنیه، قرآن و بلکه تمام شریعت، در رموز و امثالى هستند که مراد و مقصود اصلى، حقایقى است که در وراى آنهاست‏» .

    او از المؤید فى‏الدین شیرازى نقل مى‏کند: «خداوند، امثال و ممثولات را خلق کرد .

    جسم انسان مثل و نفس او ممثول است .

    دنیا نیز مثل و آخرت ممثول است‏» [5].

    و از ناصرخسرو مى‏آورد: «شریعت ناطق، همه رمز و مثل است; پس هر که هر مثال را معانى، و اشارت را رموز نداند، بى فرمان شود» [6] مراد از از این همه فرمان [احکام حلال و حرام] مثل‏ها بود، بر حکمت‏ها که اندر زیر آن پوشیده است تا مردم از امثال بر ممثول دلیل گیرند [7].

    و به نقل از همو در تفسیر آیه «وسیق الذین اتقوا ربهم الى الجنه زمرا حتى اذا جاءوها و فتحت ابوابها» [زمر/73] گوید: «پیدا شد اندر این آیت که چون آن قوم بیایند، درهاى بهشت‏بسته باشد، آن‏گاه بگشایند .

    معناى این قول، آن است که شریعت‏هاى پیامبران، همه بر رمز و مثل بسته باشد و رستگارى خلق اندر گشادن آن باشد بر مثال درى که چون گشوده شود، مردم قرار یابند .

    و گشاده شدن در بهشت اندر تاویل کتاب و شریعت است‏» [8].

    بعضى از مفسران معاصر نیز مانند آیت‏الله موسوى اردبیلى، بخشى از قرآن مانند داستان حضرت آدم و سجده ملائکه و خوردن از شجره ممنوعه را رمز دانسته‏اند [9].

    بى‏گمان قرآن خالى از رمز نیست و حروف مقطعه از آن جمله است; ولى زبان قرآن را نمى‏توان یکسره زبان رمز دانست; زیرا اولا، در آن‏صورت زبان قرآن، زبان خصوصى بین خدا و رسولش یا بین رسول و عده‏اى از راسخان در علم به شمار خواهد آمد و جهانى بودن آن منتفى خواهد بود .

    ثانیا، رمزى شمردن همه قرآن زمینه این عقیده را فراهم مى‏آورد که قرآن به دلیل محتواى رمزى‏اش داراى زبان خاصى است و قابل استناد نیست .

    ثالثا، در قرآن آمده است که دیگران نمى‏توانند مانند آن را بیاورند .

    خداى متعال فرمود: «و ان کنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسوره من مثله‏» [بقره/23] یا فرمود: «قل فاتوا بسوره مثله و ادعوا من استطعتم من دون‏الله‏» [یونس/38] و یا فرمود: «قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم‏» [هود/13].

    حال اگر زبان قرآن رمزى باشد، این تحدى معنا نخواهد داشت; زیرا هر فردى مى‏تواند رموزى را بین خود و دیگرى جعل کند و با دیگران تحدى کند .

    رابعا، باطنیها و متصوفه بدون اینکه دلیلى داشته، باشند تفسیرهاى ناروایى از آیات قرآن ارائه کرده‏اند و براى مثال مى‏گویند: مقصود خدا از صلاه در «ان الصلاه تنهى عن الفحشاء و المنکر» [عنکبوت/45] رسول ناطق است; هم‏چنانکه غسل در قرآن را به معناى تجدید عهد با کسانى گرفته‏اند که راز آیین را آشکار ساخته‏اند .

    نیز ابن عربى مى‏گوید: مقصود از جبرئیل عقل، مراد از میکائیل روح فلک ششم و منظور از اسرافیل روح فلک چهارم و معناى عزرائیل روح فلک هفتم است; همین‏طور مراد از آیه مبارکه «مرج البحرین یلتقیان، بینهما مرزج لا یبغیان‏» [رحمن/20- 19] را به هم آمیختن دریاى هیولاى جسمانى که شور و تلخ است‏با دریاى روح مجرد که شیرین و گوارا است، مى‏داند .

    بى‏تردید یک‏چنین تفسیرهاى بدون دلیلى، تفسیر به راى و باطل است [10].

    تئورى «زبان عرفى به‏طور مطلق‏» و نقد آن اهل حدیث، ظاهرگرایان و بعضى از صاحب‏نظران براین نظرند که زبان قرآن در سراسر آن عرفى محض است و در این خصوص به این آیات استناد کرده‏اند: «و ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه لیبین لهم‏» [ابراهیم/4] ; «بلسان عربى مبین‏» [شعراء/195] ; «و هذا لسان عربى مبین‏» [نحل/103].

    ولى باید گفت: این آیات صرفا دلالت دارند بر اینکه ظواهر آیات قرآن به همان زبان عرف است; بنابراین زبان قرآن را نمى‏توان به‏طور مطلق و بدون هیچگونه خصوصیت و امتیازى همسان زبان عرف دانست; زیرا اولا، این زبان از تسامح خالى نیست و بى‏دقتى در آن فراوان و نوعا سطح آن بسیار پائین است و حال آنکه هرگز نمى‏توان قرآن را اینگونه دانست .

    اگر سراسر قرآن به طور مطلق به زبان عامیانه و عرف باشد، بر اثر مسامحه و مبالغه‏اى که در آن به کار مى‏رود، اعتماد از قرآن سلب مى‏شود و نمى‏تواند برهانى از جانب پروردگار تلقى شود [نساء/174].

    ثانیا، از طرفى بسیارى از کلماتى که در قرآن به کار رفته، در زبان عرف در آن معناى به کار نمى‏رود که نمونه‏هایى از آن خواهد آمد .

    ثالثا، اگر زبان قرآن، همان زبان عرف مردم باشد، اعجاز قرآن و تحدى آن بى‏معنا خواهد بود; زیرا همه مردم مى‏توانند به راحتى با زبان عرف سخن گویند .

    علامه طباطبایى مى‏گوید: «مفسر نباید در تفسیر قرآن راهى برود که در تفسیر کلام خلق مى‏رود; زیرا اختلاف این دو در نحوه استعمال الفاظ و به کارگیرى صناعات لفظى نیست; بلکه اختلاف از جهت مراد و مصداقى است که مفهوم کلام بر آن منطبق مى‏شود» [11].

    در روایت نیز آمده است: «ان کلام البارى سبحانه لا یشبه کلام الخلق .

    کما لا یشبه افعاله افعالهم [12] ; کلام خداوند به کلام خلق شباهت ندارد، همانگونه که افعال خداوند، (از همه جهت) به افعال مردم شباهت ندارد» .

    5 .

    زبانى فراتر از زبان عرف با توجه به اینکه قرآن کتاب هدایت‏براى همه انسانها است و به «لسان قوم‏» نازل شده‏است، ظواهر آن عرفى و قابل فهم همگان است; ولى این زبان ویژگیها و بعضا اصطلاحات خاصى دارد که آن را زبان مخصوص به خود و متعالى‏تر از زبان عرف مى‏گرداند .

    زبان قرآن، نه یکسره رمزى است، نه علمى، نه ادبى و نه عرفى، اگر چه نمودهایى از آنها را در خود دارد .

    زبان قرآن مخصوص به خود است; زیرا قرآن کتاب الهى است .

    پس باید در عین عرفى بودن، جلوه‏هاى درخشان و قدسى نیز در خود داشته باشد تا هر کس از آن به اندازه درک خویش بهره ببرد .

    قرآن کریم، در افاده تعالیم عالیه خود، طریق مخصوص به خود را دارد و در این خصوص روشى را اتخاذ کرده‏است، جدا از روشهاى معمولى، که انسانها در مقام محاوره اتخاذ مى‏کنند .

    «راه و روشى که عقلا، در مقام محاوره و تفهیم و تفهم مقاصد خود پیش مى‏گیرد، صرفا در ترجمه الفاظ و عبارات وارده در قرآن به کار مى‏رود; ولى براى رسیدن به حقایق عالیه، راهى دیگر، جدا از طریق معمولى باید پیمود .

    قواعد مقرره کلامى، که به نام «اصول محاوره‏» و در علم اصول به نام «اصول لفطیه‏» خوانده مى‏شود، براى پى بردن به مطالب رفیعه قرآن کافى نیست .

    مثلا با دانستن مفاهیم الفاظ و اجراى «اصاله الحقیقه‏» و اصل عدم سهو و عدم هزل «اصاله الجد» صرفا ترجمه الفاظ و جمله‏ها به دست مى‏آید .

    همچنین با اجراى «اصاله العموم‏» و «اصاله الاطلاق‏» فقط عموم و شمول مدلول لفظى فهمیده مى‏شود .

    خلاصه تمامى «اصول لفطیه‏» ، ظواهر الفاظ را ثابت مى‏کنند; ولى هرگاه، ابهامى در عبارت به وجود آمد، تمامى این اصول از کار مى‏افتد» [13] و باید راهى دیگر اندیشید .

    پنهان نیست که این قول، با آیه «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه‏» [شعراء/195] و «انه تنزل رب العالمین .

    بلسان عربى مبین‏» [شعراء/52] ناسازگار نیست; زیرا در اینجا بحث از چند لایه بودن قرآن است .

    قرآن در عین اینکه «عربى مبین‏» است، معارف بلند خود را در سطوح گوناگون بیان نموده‏است .

    سطح ظاهر آن، در اتمام حجت و بلاغ و برهان، کافى و عمومى است; ولى لایه‏هاى درونى آن از فهم عادى بالاتر است و حتى پاره‏اى از سطوح را تنها «مطهرون‏» به مصداق «لا یمسه الا المطهرون‏» [واقعه/79] و «راسخون‏» به مصداق «و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فى العلم‏» [آل عمران/7] آگاهند و این آن چیزى است که زبان قرآن را از زبان عرف، متمایز و ممتاز مى‏گرداند .

    ویژگیهاى زبان قرآن امور متعددى زبان قرآن را زبان‏هاى دیگر متمایز مى‏سازد .

    برخى از مهم‏ترین آنها به قرارى است که در پى مى‏آید .

    چند سطحى بودن قرآن رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: «ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا الى سبعه ابطن [14] ; براى قرآن ظاهرى است و باطنى و براى باطنش نیز باطنى تا هفت‏بطن‏» .

    ظاهر قرآن براى عرف و به زبان عرف است و باطن و باطنهاى قرآن را هر کس به قدر معرفت‏خویش و هر جامعه‏اى به مقدارى رشد علمى و فرهنگى خویش بهره مى‏گیرند و این جهت است که قرآن را جاودانه و جهانى نموده‏است .

    علامه طباطبایى مى‏گوید: «ظهر قرآن عبارت است از معناى ظاهرى آن که در ابتدا به نظر مى‏رسد و بطن آن، آن معنایى است که در زیر پوشش معناى ظاهرى پنهان است [15]» .

    در جاى دیگر در توضیح این مطلب مى‏گوید: «قرآن مجید ظاهر و باطن دارد .

    خداى متعال در کلام خود مى‏فرماید: "و اعبدواالله ولا تشرکوا به شیئا [نساء/36] ; خدا را بپرستید و هیچ چیز را در عبادت شریک او قرار مدهید" .

    ظاهر این کلام نهى از پرستش معمولى بتها است .

    چنانکه مى‏فرماید: "فاجتنبوا الرجس من الاوثان [حج/23] ; دورى گزینید از پلیدیها که بتها باشند"; ولى با تامل و تحلیل معلوم مى‏شود که پرستش بتها براى این ممنوع است که خضوع و فروتنى در برابر غیر خداست و بت‏بودن معبود نیز خصوصیتى ندارد; چنانکه خداى متعال اطاعت‏شیطان را عبادت او شمرده، مى‏فرماید: "الم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان [یس/60] ; آیا فرمان ندادم به شما اى بنى آدم که شیطان را مپرستید" .

    و با تحلیلى دیگر معلوم مى‏شود که در اطاعت و گردن گذارى انسان میان خود و غیر فرقى نیست و چنانکه از غیر نباید اطاعت کرد، از خواستهاى نفس در برابر خداى متعال نباید اطاعت و پیروى نمود; چنانکه خداى متعال اشاره مى‏کند: "افرایت من اتخذ الهه هواه [جاثیه/23] ; آیا دیدى کسى را که هواى نفس خود را خداى خود قرار داده" .

    و با تحلیل دقیق‏ترى معلوم مى‏شود که اصلا به غیر خداى متعال نباید التفات داشت و از وى غفلت نمود; زیرا توجه به غیر خدا همان استقلال دادن به او و خضوع و کوچکى نشان دادن در برابر اوست و این ایمان روح عبادت و پرستش مى‏باشد .

    قرآن مى‏فرماید: "و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس - تا آنجا که مى‏فرماید: - اولئک هم الغافلون [اعراف/179] ; سوگند مى‏خورم ما بسیارى از جن و انس را براى جهنم آفریدیم" - تا آنجا که مى‏فرماید: - "اولئک هم الغافلون"; آنان همان غفلت‏کنندگان [از خدا] هستند .

    همین ترتیب در سراسر قرآن مجید جارى است .

    ظاهر و باطن قرآن در طول هم هستند و یکدیگر را نفى نمى‏کنند [16]» .

    تاویل و تنزیل به نظر علامه طباطبایى تاویل از جنس لفظ نیست; بلکه امر عینى است که محتوا و پیام الفاظ بر آن اعتماد دارد و تاویل در تمام آیات قرآن وجود دارد .

    وى مى‏گوید: حق در تفسیر تاویل این است که تاویل عبارتست از حقیقت و واقعیت که بیانات قرآن اعم از موعظه، حکم و حکمت‏به آن واقعیت مستند مى‏شود و این در همه آیات قرآن اعم از محکم و متشابه وجود دارد و از جنس الفاظ نیست; بلکه از امور عینى است [17]» .

    نیز در روایت آمده‏است: «ان للقرآن تاویل، فمنه ما قد جاء و منه ما لم یجئى فاذا وقع التاویل فى زمان امام من الائمه، عرفه امام ذلک الزمان [18] ; قرآن تاویل دارد .

    برخى از آنها آمده و پاره‏اى از آنها تاکنون نیامده است .

    اگر یکى از آنها در زمان یکى از ائمه رخ دهد، امام آن زمان، آن را مى‏شناسد .

    محکم و متشابه قرآن مى‏فرماید: «منه آیات محکمات هن ام الکتاب و آخر متشابهات [.

    آل عمران/7] ; برخى از آیات محکم (دلالت آنها روشن) و برخى متشابه است (که مقصود واقعى آنها به غیر آن شبیه است)» .

    آیات محکم آیاتى است که معناى آن روشن و در افاده معنا مستقل است و آیات متشابه آنهایى است که در افاده معنا باید به محکمات برگردانده شوند .

    البته متشابهات از نظر مفهومى روشن هستند; ولى در حوزه مراد آیه روشن نیست .

    جرى و انطباق نظر به اینکه قرآن مجید کتابى است همگانى و همیشگى، درباره غایب از محل وحى مانند حاضر در آنجا جارى است و بر آینده و گذشته مانند زمان نزول وحى حال منطبق مى‏شود و هرگز مورد نزول آیه‏اى مخصص آن آیه نخواهدبود .

    امام پنجم علیه السلام مى‏فرماید: «اگر این طور باشد که وقتى آیه‏اى در قومى نازل شد، پس از آنکه آن قوم مردند، آن آیه نیز بمیرد، از قرآن چیزى باقى نمى‏ماند و لیکن همه قرآن تا آسمانها و زمین هست، جارى است و براى هر قومى آیه‏اى است که آن را بخوانند و از آن بهره نیک یا بد ببرند [19]» .

    پس آیاتى که به ظاهر بر موارد خاصى از قبیل زندگانى خانوادگى و خصوصى پیامبر و مواردى از این قبیل نازل شده، باز براى همه دورانها قابل استفاده خواهد بود; ولى طریق استفاده از آن درخور مطالعه است .

    نظام مندى زبان و معارف قرآن زبان قرآن، یک شبکه ارتباطى به هم پیوسته‏اى است .

    که هر واژه و کلمه این شبکه در پیوند با اجزاء و مجموعه سازمان، معنا مى‏شود .

    علامه طباطبایى در این باره مى‏گوید: «قرآن، کلامى است که الفاظش در عین این که از یکدیگر جدات هستند، به یکدیگر متصل‏اند و هر یک بیانگر دیگرى است و به فرموده على ( علیه السلام) شاهد بر مراد دیگرى است; پس نباید به مدلول یک آیه و آنچه از به کار بردن قواعد ادبى مى‏فهمیم، بدون اینکه سایر آیات مناسب آن را مورد دقت و اجتهاد قرار دهیم، اکتفا کنیم [20]» .

    6 .

    خبردادن از موجودات غیرمادى و ویژگیهاى آنها قرآن از موجوداتى سخن گفته‏است که هرگز با موجودات این جهان سنخیت ندارد; به همین رو براى فهمیدن آنها باید از خود قرآن استفسار و استیضاح گردد; از قبیل: ملک، جن، روح القدس، بهشت و نعمتهاب آن، دوزخ و عذابهاى آن، صراط، میزان، عرش، لوح، قلم، کرسى و .

    قرآن مى‏فرماید: «جاعل الملائکه رسلا اولى اجنحه مثنى و ثلاث و رباع [فاطر/1] ; آن که فرشتگان را رسولانى گردانید، صاحبان بالها دو دو و سه سه و چهار چهار» .

    بنابر آنچه گفته شد، نباید از «اجنحه‏» بالهاى پرندگان را تداعى کرد .

    شاید مقصود مراتب قدرت نیروهاى فعال ملائک باشد; یا از عروج در آیه «تعرج الملائکه و الروح الیه‏» [معارج/4]، نباید صعود و نزول مکانى را فهمید و یا در آیه شریفه «و جاء ربک و الملک صفا صفا» [فجر/22] نباید آمدن مادى را به وسیله پا مراد دانست .

    قرآن زبانى متناسب با جهان‏بینى گوینده‏اش دارد .

    واژه «جناح‏» در فرهنگ عامه به معناى بال است; ولى در فرهنگ قرآن به معناى ابزارى است که صاحبش را به هدف نزدیک مى‏کند که بال جسمانى یکى از آنهاست .

    علامه طباطبایى در تفسیر آیه سوره فاطر مى‏نویسد: «این اندازه از لفظ جناح مى‏فهمیم که نتیجه‏اى را که پرندگان از بالهاى خود مى‏گیرند، ملائکه هم آن نتیجه را مى‏گیرند; اما اینکه پرهاى آنان مانند پرهاى سایر پرندگان باشد، از اطلاق لفظ جناح چیزى فهمیده نمى‏شود [21]» .

    7 .

    به کارگرى بعضى از واژه‏ها در معناى خاص بنابر اینکه زبان قرآن زبانى ویژه تلقى‏شود، تنها راه فهم قرآن مراجعه به خود قرآن خواهدبود .

    باارجاع آیات به یکدیگر این امر که بسیارى از واژه‏هاى قرآنى معناى خاصى متفاوت از معانى عرفى اشان دارد، به روشنى آشکار مى‏گردد که از باب نمونه به چند مورد از آن اشاره مى‏شود .

    کتاب: این واژه به حسب عرف و اطلاق به معناى نوشتن با قلم است; ولى چون پیمانها و فرمانهاى لازم الاتباع غالبا نوشته مى‏شود; لذا در قرآن به حکم واجب الاتباع، بلکه به هر بیان یا معنایى که قابل نقض نیست، کتاب گفته شده‏است و به همین معنا قرآن، کتاب نامیده شده است [22] و یا فرمود: «ان الصلوه کانت على المؤمنین کتابا موقوتا» [نساء/103].

    قلب: این کلمه در اصطلاح عرف، عضو رئیسى بدن را مى‏گویند; ولى در قرآن به معناى نفس و روح و خود آدمى به کار رفته‏است .

    گرچه ممکن است طبق اعتقاد بسیارى از مردم تعقل و حب و بعض و .

    به قلب نسبت داده‏شود; ولى مدرک واقعى خود انسان است [23].

    قرآن مى‏فرماید: «و من یؤمن بالله یهد قلبه [نحل/97] ; و کسى که به خدا ایمان آورد، خدا هدایتش مى‏کند» .

    حیلوله: قرآن نوآوریهاى فراوانى دارد که فهم بشر آن روز از درک کامل آن عاجز بود; مانند: «و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه‏» [24].

    اینکه چگونه خدا بین انسان و قلب او حائل مى‏گردد، در فهم عرفى روشن نیست .

    البته مفهوم حیلوله روشن است; ولى کیفیت آن مبهم است که براى رفع ابهام باید از قرآن کمک گرفت .

    قلب در اصطلاح قرآن، لب شیى‏ء و حقیقت آن است .

    پس مقصود حائل شدن خداوند، بین انسان و حقیقت انسانیت اوست و در نتیجه خود را که باید در راه تکامل قدم بردارد، فراموش مى‏کند: «ولا تکونوا کاالذین نسوالله فانساهم انفسهم‏» [25] و این بدترین عقوبت است .

    اذن: این واژه در عرف و لغت‏به معناى «اعلام‏» به اجازه چیزى مى‏باشد; ولى در قرآن، آن گاه که به خدا نسبت داده مى‏شود، معناى خاصى دارد که در پیوند با نقش خداوند در انجام یافتن افعال اختیارى و غیر اختیارى روشن مى‏گردد و آن «تقدیر و تدبیر الهى‏» است: «و ما هم بضارین من احد الا باذن الله‏» [بقره/102].

    قول: در لسان العرب آمده‏است: «قول، سخنى است که داراى تالیف باشد و نیز هر آن چیزى است که بر زبان رانده مى‏شود، چه در افاده معنا تام یا ناقص باشد» .

    در عرف هیچگاه کلمه «قول‏» و «کلمه‏» چیزى جز سخن به کار نرفته‏است; حال آنکه در قرآن واژه «قول‏» در باره غیر سخن نیز به کار رفته‏است; مانند: «یوم نقول لجهنم هل امتلات و تقول هل من مزید» [ق/20].

    قول در این آیه هرگز به سخن نیست; بلکه کنایه از گنجایش جهنم است; همین‏طور در آیات «قلنا یا نار کونى بردا و سلاما» [انبیاء/69] و «و قیل یا ارض ابلعى ماءک‏» [هود/44] که مراد از قول در این آیات ابراز اراده و خواست‏خداوند است .

    شایان ذکر است که «قول‏» در قرآن به حیوانات نیز نسبت داده شده‏است: «و قالت نمله یا ایها النمل ادخلوا مساکنکم‏» [نمل/18] ; همین‏طور به ملائکه: «قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها» [بقره/30] و شیطان: «کمثل الشیطان اذ قال للانسان: اکفر» [حشر/16].

    تسبیح: در قرآن آمده‏است: «یسبح له ما فى السموات و الارض‏» [همان/24].

    «ما فى السموات و الارض‏» شامل زمین و آسمان، اشیاء مادى و معنوى مى‏شود; بنابراین «تسبیح‏» در قرآن به معنایى بسیار فراتر از معناى عرفى استعمال شده‏است .

    ناگفته نماند که در بسیارى از روایات ائمه علیهم السلام لغات قرآن بر معنایى گسترده‏تر از معناى عرفى اطلاق شده‏است که اینک به برخى از آنها اشاره مى‏شود: امام صادق علیه السلام درباره سوره «والشمس و ضحیها» فرمود: «خورشید، شخص پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که خداوند به وسیله او براى مردم دینشان را توضیح داده‏است و ماه امیرالمؤمنین على علیه السلام است که دنبال پیامبر صلى الله علیه و آله طلوع نموده و پیامبر صلى الله علیه و آله در او علمهایى را القا کرده است [26].

    امام باقر علیه السلام در باره «و اذا الموؤده سئلت‏باى ذنب قتلت‏» فرمود: «آنهایى که در راه دوستى ما کشته شده‏اند، زنده بگور شدگانند [27]» ; در حالى که آنان به معناى عرفى زنده بگور نیستند .

    امام صادق علیه السلام در باره آیه «انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات‏» فرمود: «یعنى امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام .

    اینها آیات محکم الهى هستند [28].

    با اینکه معناى عرفى آن، آیات قرآن است .

    امام هشتم علیه السلام در معناى «قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماء معین‏» [ملک/30] فرمود: «مراد از آب همان علم ائمه است [29]» .

    باید توجه کرد که در این گونه روایات معصومین علیهم السلام به حقایق مندرج در آیات تشبیه نشده‏اند; بلکه به عنوان تفسیر آیه یاد شده‏اند .

    این گونه روایات تفسیرى بسیارند و نمى‏توان همه آنها را جعلى خواند .

    از این روایات مى‏توان گستردگى معانى لغات قرآن را نسبت‏به معناى عرفى فهمید .

واژه تاریخ و تعریف آن واژه «تاریخ» ( History ) از زبان یونانى گرفته شده و هرودوت (هرودوتوس Herodotus ) مُبدع و «پدر تاریخ» شناخته شده است. تاریخ، از نظر هرودوت، به معناى مطالعه و یا بررسى روزگاران گذشته است. البته چیستى تاریخ از پرسش هایى است که تاکنون پاسخى جامع، دقیق و مورد اتفاق نداشته، همه تعریف هاى آن با ایراد یا انتقادهایى رو به رو بوده است; زیرا گروهى معناى تاریخ را بس ...

بزهکاری بزهکارى نوجوانان و جوانان یکى از مقوله‌هاى مهم در حوزه مسائل جوانان به شمار می‌آید که در سطح ملى و بین‌المللى توجه زیادى را به خود معطوف داشته است؛ چنان که پیشگیرى از بزهکارى و اصلاح بزهکاران جوان و نوجوان، یکى از محورهاى عمده سیاست گزاریهاى ملى بسیاری ازکشورها درمورد جوانان می باشد. آمارها نشان می‌دهند که بیشتر مناطق جهان طى دهه گذشته با مشکل افزایش بزهکارى و جرائم در ...

وحياني بودن ساختار قرآن وحيانى بودن ساختار قرآن در نظام واژگانى, چگونگى چينش جمله ها و آيه ها و نيز قالب مصحفى آن, زيربناى بسيارى از بحث هاى قرآنى را پى ريزى مى کند; و پرده بردارى ازمعانى رازهاى آن, مى طلبد که بدانيم چه مقدار از اين ساختار, وحي

مقدمه : هر پیامبری برای اثبات پیامبری خود معجزه یا معجزاتی داشته است. واژه «معجزه» به معنی: "ناتوان کننده" است. و به معجزات انبیاء به این خاطر معجزه اطلاق شده که "دیگران نمی توانسته اند مانند آن انجام بدهند و شکست می خورده اند. نوع معجزه یا معجزات هر پیامبری به شرایط دوران وی بستگی داشته است. مثلاً دوران حضرت صالح مردم کوه می تراشیده اند و در آن ساختمان می ساخته اند. به این خاطر ...

منطق فازي: منطق به کار رفته در بيشتر آيات قرآن ابتدا به چند تعريف زير توجه کنيد. منطق کلاسيک: منطقي ست که در آن گزاره ها فقط ارزش راست يا دروغ دارند که آنرا منطق ? و ? مي نامند. منطق چند مقداره: منطقي که علاوه بر ? و ? چند مقدار ديگر را نيز اخ

انواع عقل در مثنوي از نظر مولانا جلال‌الدين محمد بلخي جوري ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبيات فارسي، مدرس دانشگاه جامع علمي کاربردي) چکيده در مثنوي، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعي آن را مي ستايد و صفت اوليائش مي شمارد و در موا

مقدمه در طول تاریخ پر حادثه‌ی ایران ، هنر پیوسته بزرگترین افتخار ایرانیان بوده و دستاورد های هنری، هدیه‌ی دایمی ایرانیان به تاریخ جهان. ویژگی هنر ایران در اولین نگاه پیوند شکوهمندش با زندگی است و تکیه‌یی مطمئن که بر تجربیات بشری در رشته های مختلف دارد. به عبارتی صریح تر،‌از قدیم ترین زمان اگر چه هنر امری عادی و معمول بود، ایرانیان برای زیبایی مقیاسی بلند قایل بودند و در طی قرن ...

مقدمه بنام خدا هر پيامبري براي اثبات پيامبري خود معجزه يا معجزاتي داشته است. واژه «معجزه» به معني: ناتوان کننده است. و به معجزات انبياء به اين خاطر معجزه اطلاق شده که ديگران نمي توانسته اند مانند آن انجام بدهند و شکست مي خورده اند. نوع معجزه يا معج

چکیده: مدیریت اسلامی باید با جهت گیریهای دینی همراه باشد. جهت گیریهای دینی در مدیریت اسلامی نقشی اساسی دارد، مدیر اسلامی در چارچوب جهت گیریهای دینی و اسلامی می تواند به امور و فعالیتهای خود رسیدگی کند. در مدیریت اسلامی جهت گیریهای دینی مدیر است که در چارچوب این جهت گیریهای دینی و اسلامی می تواند مجموعه امور، کارها و اقدامات مدیریتی خود را ساماندهی کند. مدیریت اسلامی را مانند ...

کلیات ارتباط بین خواست‌ ها و نیاز ها با امکانات و مقررات: هر سازمانی برای تنظیم و کنترل امور اقتصادی در کشورهای جهان، مختلف است. به نحوی که مسائلی در هندوستان، روسیه یا کشورهای اروپایی و امریکای شمالی، به ظاهر متفاوت به نظر می‌رسد، معذالک شکی نیست که بسیاری از مسائل در کشورها با هم ارتباط و همبستگی دارد. مطالعه در مبانی نیازها و انگیزه‌های انسان سابقه‌ای بس طولانی دارد. بیش از ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول