اینک به تشکیل خانواده، تربیت فرزندان، امتیازات فردی و استفاده از آن برای تبلیغ آرمانهای اهل بیت(ع) میپردازیم.
خانواده و فرزندان
بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، فشارهای سیاسی قدرت حاکم برای از بین بردن نفوذ و مقاومت اهل بیت و اقلیت طرفدار آنان فزونی یافت.
هر دو ستون برپادارنده خمیه اسلام (پیامبر(ص) و فاطمه(س)) فرو ریختند و امیرمؤمنان یکه و تنها با یارانی انگشتشمار در معرض خباثتها و دشمنیها واقع شد اما فضه، همچنان نزد امیرمؤمنان علی(ع) ماند و از کودکان فاطمه(س) سرپرستی کرد.
بر اساس روایتی از امام صادق(ع) در همین دوران امیرمؤمنان، فضه را تشویق به ازدواج کرد.
در این خبر که در عوالم العلوم از عمروبن داود نقل شده، آمده است: «فضه با نظر امیرمؤمنان(ع) به عقد ابوثعلبه که مردی از اهالی حبشه بود، درآمد و از وی صاحب فرزندی شد و بعد از وفات ابوثعلبه، با سلیک غطفان ازدواج کرد.
در این حین یگانه فرزندش از ابوثعلبه وفات یافت.1
نصیرالدین امیر صادق در کتاب (فاطمه) بر خلاف دیگر متون ازدواج اول فضه را در زمان حیات حضرت فاطمه میداند و مینویسد: «ابوثعلبه از دنیا رفت، فاطمه از فضه دلجویی نمود و او را با خود مأنوس کرد تا خود از دار جهان رحلت فرمود.
فضه بعد از وفات فاطمه با مردی به نام سلیک ازدواج کرد».2
این ادعای امیرصادق ظاهرا بدون دلیل است و هیچ مدارکی دال بر اینکه ازدواج وی قبل از شهادت حضرت زهرا باشد، یافت نشد.
در اغلب کتب تاریخی نامی از فرزندان سلیک به میان نیامده است از این رو برخی احتمال دادهاند فرزندان از شخصی دیگر باشند، چه در موارد فراوانی نام دختر، نوه و پسرانی از فضه نقل شده که مسلّم مینمایاند فضه شوهری غیر این دو نیز داشته است.
و یا فرزندانش از سلیک، مورد اشاره منابع تاریخ قرار نگرفتهاند.3
علامه مجلسی در خبری از «مسکه» دختر فضه و «شهره» نوهاش نام میبرد و ذبیحالله محلاتی در ریاحین الشریعه بعد از نقل روایتی که نام فرزندان پسر (داود، محمد، یحیی و موسی) فضه را ثبت کرده است، مینویسد: مرحوم مجلسی مدرک این خبر را در بحارالانوار از دو نفر مشیخه اهل سلوک و عرفان حکایت مینماید که بهتر از روات کثیر الروایه غیر ضابط است.4
فضه با وجود تمام درگیریهای سیاسی هرگز شانه از مسؤولیت پرورش فرزندان فرزانه خالی نکرد او چنان به تربیت فرزندان همت گمارد که نسل بعد از نسل حافظ قرآن بوده و از عفاف و تقوا و تقرب نزد خدای متعال در حد کمال برخوردار گشتند تا به آنجا که در طول تاریخ روایات مربوط به پاکیزگی روحی آنان بارها مورد اشاره و تأکید نویسندگان و محققان قرار گرفته است و به عنوان بانوان نمونه از آنها یاد شده است.
ابنشهر آشوب در مناقب به نقل از مالک دینار مینویسد: «هنگام حج بانویی را دیدم که بر حیوانی ضعیف سوار شده است و زمانی که حاجیان برمیگشتند، در حال رفتن به حج است.
وسط بیابان او را دیدم که خسته و رنجور همچنان به زحمت و آرامی راه میپیماید.
اندکی جلوتر رفتم و خود را به او رساندم و ملامتش کردم.
گفتم: چرا با این مرکب لاغر حرکت کردهای که چنین در راه بمانی؟
سر به سوی آسمان بالا برد و گفت: «لا فی بیتی ترکتنی و لا الی بیتک حملتنی فوعزتک و جلالک لو فعل بی هذا غیرک لما شکوته الا الیک».
اینک به تشکیل خانواده، تربیت فرزندان، امتیازات فردی و استفاده از آن برای تبلیغ آرمانهای اهل بیت(ع) میپردازیم.
خانواده و فرزندان بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، فشارهای سیاسی قدرت حاکم برای از بین بردن نفوذ و مقاومت اهل بیت و اقلیت طرفدار آنان فزونی یافت.
در این خبر که در عوالم العلوم از عمروبن داود نقل شده، آمده است: «فضه با نظر امیرمؤمنان(ع) به عقد ابوثعلبه که مردی از اهالی حبشه بود، درآمد و از وی صاحب فرزندی شد و بعد از وفات ابوثعلبه، با سلیک غطفان ازدواج کرد.
در این حین یگانه فرزندش از ابوثعلبه وفات یافت.1 نصیرالدین امیر صادق در کتاب (فاطمه) بر خلاف دیگر متون ازدواج اول فضه را در زمان حیات حضرت فاطمه میداند و مینویسد: «ابوثعلبه از دنیا رفت، فاطمه از فضه دلجویی نمود و او را با خود مأنوس کرد تا خود از دار جهان رحلت فرمود.
فضه بعد از وفات فاطمه با مردی به نام سلیک ازدواج کرد».2 این ادعای امیرصادق ظاهرا بدون دلیل است و هیچ مدارکی دال بر اینکه ازدواج وی قبل از شهادت حضرت زهرا باشد، یافت نشد.
در اغلب کتب تاریخی نامی از فرزندان سلیک به میان نیامده است از این رو برخی احتمال دادهاند فرزندان از شخصی دیگر باشند، چه در موارد فراوانی نام دختر، نوه و پسرانی از فضه نقل شده که مسلّم مینمایاند فضه شوهری غیر این دو نیز داشته است.
و یا فرزندانش از سلیک، مورد اشاره منابع تاریخ قرار نگرفتهاند.3 علامه مجلسی در خبری از «مسکه» دختر فضه و «شهره» نوهاش نام میبرد و ذبیحالله محلاتی در ریاحین الشریعه بعد از نقل روایتی که نام فرزندان پسر (داود، محمد، یحیی و موسی) فضه را ثبت کرده است، مینویسد: مرحوم مجلسی مدرک این خبر را در بحارالانوار از دو نفر مشیخه اهل سلوک و عرفان حکایت مینماید که بهتر از روات کثیر الروایه غیر ضابط است.4 فضه با وجود تمام درگیریهای سیاسی هرگز شانه از مسؤولیت پرورش فرزندان فرزانه خالی نکرد او چنان به تربیت فرزندان همت گمارد که نسل بعد از نسل حافظ قرآن بوده و از عفاف و تقوا و تقرب نزد خدای متعال در حد کمال برخوردار گشتند تا به آنجا که در طول تاریخ روایات مربوط به پاکیزگی روحی آنان بارها مورد اشاره و تأکید نویسندگان و محققان قرار گرفته است و به عنوان بانوان نمونه از آنها یاد شده است.
ابنشهر آشوب در مناقب به نقل از مالک دینار مینویسد: «هنگام حج بانویی را دیدم که بر حیوانی ضعیف سوار شده است و زمانی که حاجیان برمیگشتند، در حال رفتن به حج است.
گفتم: چرا با این مرکب لاغر حرکت کردهای که چنین در راه بمانی؟
سر به سوی آسمان بالا برد و گفت: «لا فی بیتی ترکتنی و لا الی بیتک حملتنی فوعزتک و جلالک لو فعل بی هذا غیرک لما شکوته الا الیک».
نه مرا به خانهام واگذاری و نه به خانه خودت رساندی.
قسم به عزت و جلالت اگر جز تو چنین میکرد، نزد تو شکایت میآوردم.
همان دم شخصی خود را به او رساند و زمام ناقهاش را در دست گرفت و از او خواست سوار شود.
آنگاه ناقه با سرعتی شگفت به پیش تاخت.
در جایگاه طواف دوباره همان زن را دیدم حس کنجکاوی راحتم نگذاشت، جلوتر رفتم و پرسیدم تو کیستی؟
گفت: من «شهره» دختر مسکه دختر فضه خادمه فاطمه زهرا(س) هستم.5 اعتراض به حاکمیت فضه هوش سرشار و قدرت یادگیری بسیاری داشت.
قابلیت پذیرش در حد وسیع، وجودش را برای کسب فضایل از اهل بیت(ع) آماده ساخت.
از اینرو در مدتی اندک به مقامهای والایی در پیروی و همراهی عترت(ع) رسید.
آنچه فضه را از دیگران متمایز میکند و از وی بانویی شاخص برای آیندگان میسازد این است که وی ظرفیت وجودیش اعم از، قدرت، یادگیری، پذیرش حق، خستگیناپذیری، حافظه قوی، خطابه و قدرت انتقال همه و همه را در راه دفاع از اهل بیت(ع) به کار برد و از هر امتیاز به عنوان ابزاری برای نبرد با ظالمان غاصب سود برد حتی بعد از شهادت حضرت زهرا و تشکیل خانواده (روایات تاریخی به پرجمعیت بودن خانواده وی تأکید دارد) در جریان مبارزهاش وقفهای ایجاد نکرد.
وی با تسلط ویژهای که به احکام فقهی داشت، به انتقاد علمی از حکام وقت میپرداخت و بر ناروا بودن جایگاهی که در اختیار گرفتهاند، اشاره میکرد.
امام صادق(ع) میفرماید: بعد از وفات شوهر اول فضه (ابوثعلبه) روزی سلیک (شوهر دوم) نزد عمر آمد و از فضه شکایت کرد و گفت: فضه اجازه نزدیکی به من نمیدهد.
«فاشتکاها الی عمرو ذالک فی ایامه.
فقال لها عمر: ما یشتکی منک ابومالک یا فضه؟
فقالت: انت تحکم فی ذالک و ما یخفی علیک.
قال عمر: ما اجدلک رخصه قالت: یا ابااحفض ذهبت بک المذاهب ان ابنی من غره مات فاردت ان استبری ...
عمر به او گفت: ای فضه ابومالک چه شکایتی از تو دارد؟
ـ تو حکم میکنی در بارهاش؛ پس بر تو مخفی نیست.
ـ من که دلیلی بر این کار تو نمیبینم.
ـ ای اباحفض مذاهب تو را منحرف نکنند.
پسرم از (ابوثعلبه) وفات یافته است؛ در این مدت از حیض استبراء میکردم که اگر حاملهام جنین من بچه ثعلبه است و اگر حیض شدم معلوم شود بچه از ثعلبه نیست.
عمر که در مقابل پاسخ متین فضه درمانده شد، به شگرد همیشگی خود پناه برد و به موضع انفعالی فرو رفت.
وی هر گاه که در بین مردم از حل مسایل عاجز میماند و علی گره را میگشود، با عبارت «لولا علی لهلک عمر» اگر علی نبود خلیفه از بین میرفت، خود را از سرزنش فکری و زبانی مردم میرهانید.
این بار نیز گفت: «شعره من آل ابیطالب افقه من عُدّی» یک تار مو از خانواده ابیطالب از قبیله عدی فقیهتر است.6 عظمت این گفتار آنگاه روشن میشود که بدانیم قبیله عدی در فقاهت سرآمد روزگار خویش و ضربالمثل فقاهت بودند.
فریاد با سکوت نقطه آغازین مهجوریت اهل بیت را بیگمان باید در آخرین روز مریضی پیامبر اکرم جستجو کرد «هنگامی که پیامبر فرمود برای من استخوان شانه و دوات و یا کاغذ و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعدها گمراه نشوید ...»7 خلیفه دوم در مقابل درخواست پیامبر گفت: بیماری بر پیامبر غلبه کرده و قرآن پیش شماست.
کتاب آسمانی ما را کافی است.
ابنعباس دانشمند معروف اسلام که با یادآوری آن روز دانههای اشک بسان مروارید بر روی گونهاش میغلطتید میگوید: بزرگترین مصیبت برای اسلام این بود که اختلاف گروهی از صحابه مانع شد که پیامبر نامهاش را بنویسد؟8 همین تفکر که برای جلوگیری از نفوذ امیرمؤمنان و اهل بیت در رهبری جامعه بعد از پیامبر به ذهن برخی صحابه خطور کرد، زمینههای مهجوریت اهل بیت، و احادیث و حقایق دینی را که آنان بیان میکردند، به وجود آورد.
به این ترتیب بعد از وفات پیامبر اکرم عموم مردم از منبع جوشان اهل بیت به طور گستردهای محروم شدند و جامعهای به وجود آمد که قرآن ظاهری پایه فکریش و حاکمان تنها مفسرینش شدند در این دوره مفسران مستقل به طور شدیدی از سوی خلافت تحت فشار بودند تا از حریم ظاهر قرآن تجاوز نکنند و به سیره و سخن و رأی علی(ع) اشاره نکنند.
فضه تدبیری اندیشید وی دیگر سخن نگفت و تنها به تلاوت و پاسخگویی با آیات الهی پرداخت و با این کار آرمانهای اهل بیت و آراء آنان را به مردم بازگو کرد.
یکی از نویسندگان آنگاه که به معرفی فضه و کمالات وی میپردازد، مینویسد: «وقتی دید مردم روایات وارده در باب سفارش اهل بیت و سایر حقایق دین پشت سر انداختهاند، فضه تصمیم گرفت جز به آیات قرآن استشهاد نکند».
به این ترتیب با استشهاد به قرآن جلوی هر گونه اعتراض حاکمان و عوامل آنان را گرفت و آزادانه به نشر فرهنگ اهل بیت(ع) همت گمارد.
حفظ قرآن و استفاده به جا از آن از دیدگاه دیگر مبین آگاهی فضه به معارف قرآن و طبیعتا آراء و افکار اهل بیت و خصوصا امیرمؤمنان مراجع به تفسیر و تأویل آیات قرآنی نیز هست چه وی پرورشیافته در خاندان پاکان بود و تمام اعمالش حکایت از تأثیرپذیری علمی و عملی از آنان داشت.
ابوالقاسم قشیری خبری مربوط به حفظ قرآن و تسلط وی به معارف قرآنی از فضه نقل میکند.
این مطلب که در منابع گوناگون شیعی و سنی از جمله «الدرالمنثور» و «بحارالانوار» مورد اشاره و استفاده قرار گرفته به این صورت است.
در راه مکه از قافله بازمانده بودم زنی را دیدم که تنها و سرگردان میرود.
پرسیدم کیستی؟
این آیه را خواند «قل سلام فسوف تعلمون» سلام کردم و سؤال خود را تکرار نمودم خواند «من یهدی اللّه فلا مضل له» ـ آنکه را خدا هدایت کند گمراهکنندهای نخواهد داشت.
ـ از کجا میآیی؟
ـ «ینادوم من مکان بعید» ـ از مکان دوری ندا میشوند.
ـ قصد کجا داری؟
ـ «وللّه علی الناس حج البیت» ـ چند روز است سرگردانی؟
ـ «و لقد خلقنا السموات و الارض فی سته ایام» آیا گرسنه هستی؟
ـ «و ما جعلناهم جسدا لایأکلون الطعام» به او طعام دادم و به راه افتادیم و چون آهسته میآمد تقاضا کردم که شتاب کند زودتر برسیم.
ـ «لا یکلف اللّه نفسا الا وسعها».
دانستم قدرت شتاب ندارد.
درخواست کردم بر تک مرکب من سوار شود.
گفت: «لو کان فیهما آلهه الا اللّه لفسدتا» پیاده شدم و او را سوار کردم.
گفت: «سبحان الذی سخر لنا هذا» شکر خدایی را که این مرکب را مسخر ما کرد.
به قافله رسیدیم ـ آیا میان این کاروان کسی را داری؟
ـ یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض ـ یا یحیی خذا الکتاب بقوه ـ یا موسی انی «انا اللّه ـ و ما محمد الا رسول».
ـ اینها چه نسبتی با تو دارند؟
«المال و البنون زینه الحیوه الدنیا» این چهار نفر را صدا زدم چهار تن رسیدند از من اظهار تشکر کردند.
این آیه را خواند «یا ابت استأجره ان خیر من استأجرت القوی الامین» به من احسان کردند.
و اللّه یضاعف لمن یشاء.
عطا را زیادتر کردند.
ـ این زن کیست؟
ـ فضه خادمه دختر پیغمبر است که امسال بیستمین سال است او لب به سخنی جز به آیات قرآن باز نکرده است.9 البته منظور آنان تداوم در ارائه جوابهای قرآنی در طی 20 سال بوده است.
و به طور قطع وی در جایگاههای خاص نیز بودن قرآن به پاسخگویی میپرداخت آنگونه که در نقل اخبار مربوط به شهادت حضرت زهرا(س) ثبت شده است که وی طی حدیثی طولانی وقایع آن روز را شرح میدهد.
هر چند در این حکایت خاص هیچ نوع اشارهای که موضعگیری فضه در قبال اهل بیت و مسایل سیاسی و حکومتی عصر خویش را نشان دهد، به چشم نمیخورد.
اما نقل آن از جهاتی سودمند است از جمله اینکه گروهی بر اساس نقل دیگری از روایت سعی کردهاند فضه را از این افتخار بینصیب کنند روایت دوم که از عبداللّه بنمبارک نقل شده و همین مطالب را با افزایش و کاهش از زنی گمنام نقل میکند.
تبلیغ ولایت در ایام حج هر چند اطلاعی قطعی در باره زمان مسافرت فضه به مکه مکرمه در دست نیست اما به دلایل و قراینی که در متن اخبار نقل شده وجود دارد به طور قطعی بعد از شهادت حضرت زهرا(س) و قبل از شهادت امیرمؤمنان و به احتمال قوی در دوران خلفاء سه گانه بوده است یعنی دقیقا بحرانیترین زمان سیاسی برای اهل بیت(ع).
در این دوره غاصبان ولایت وارونه جلوه دادن حقایق را سرمایه تداوم حکومت قرار دادند و با زر و زور و تزویر مخالفین را سرکوب کردند.
در این فضای حزنآلود فضه، پرورشیافته فاطمه، که داغ شهادت حضرت زهرا(س) آرامش را از او گرفته بود به دنبال فرصتی میگشت تا حقایق را بازگوید و مظلومیت امیرمومنان را به تصویر بکشد.
ایام حج بهترین فرصت ممکن برای این هدف بود از تمام ملل مسلمان نمایندگانی در مکه حاضر میشدند و بدون فشارهای و ایجاد آزادی نسبی به تبادل اطلاعات مربوط به کشورها و ممالک اسلامی میپرداختند.
از این کنگره عظیم پیامبر اکرم(ص) نیز برای معرفی امیرمؤمنان(ع) استفاده کرده بود این بار فضه فرصت به دست آمده را غنیمت شمرد.
او محل حج را به صحنه با شکوه اعلام حمایت از ولایت امیرمؤمنان(ع) تبدیل کرد و به بازگویی و افشای جنایات علیه اهل بیت پرداخت.
بر اساس آنچه مورخان نقل کردهاند فضه از نبوغ سرشار خود در بلاغت به نحو کامل سود برد به نحوی که شیوایی گفتار و تسلط به خطابه توجه حاجیان را به خود جلب کرد.
ورقه بنعبداللّه اعلام حمایت از ولایت امیرمؤمنان را اینگونه به تصویر کشیده است: برای حج و به امید ثواب الهی راهی بیتاللّه الحرام شدم.
در حالی که طواف میکردم متوجه بانویی گندمگون نمکین و خوشکلام شدم که با فصاحت گفتار فریاد کرد: «رب البیت الحرام و الحفظه الکرام و زمزم و المقام و المشاعر العظام و رب محمد خیر الانام صلی اللّه علیه و آله البرره الکرام ان تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و ابنائهم الغر المحجلین المیامین ألا فاشهدوا یا جماعه الحجاج و المعتمرین انّ موالی خیره الاخیار و صفوه الابرار الذین علاقدرهم علی الاقدار و ارتفع ذکرهم فی سائر الامصار ...» ای خدای بیتالحرام و حافظان گرامی و پروردگار زمزم و مقام و مشاعر و بزرگ و پروردگار محمد بهترین آفریدهها(ص).
...
مرا با سروران پاک و فرزندان ...
محشور نمای.
ای جماعت حاجیان آگاه باشید که سروران من بهترین برگزیدهها و نیکوکارانند.
کسانی که عظمتشان از همه والاتر است ...
تعاریفی که فضه از سروران خود بیان میکرد به گونهای بود که تنها با مشخصات اهل بیت(ع) مطابق میشد از اینروی ورقه بنعبداللّه نیز مانند حاجیان دیگر متوجه شد وی از طرفداران اهل بیت و ولایت امیرمؤمنان(ع) است پس جلوتر رفت و گفت: گمان میکنم از دوستداران اهل بیت(ع) هستی.
فضه پاسخ داد: آری.
پرسید: خود را معرفی کن و فضه گفت: من خدمتگذار فاطمه زهرا(س) دختر محمد مصطفی(ص) هستم.
که خداوند بر پدر و شوهر و فرزندانش درود فرستد.
آنگاه ورقه بنعبداللّه تقاضای فرصتی کرد تا سؤالاتش را از وی بپرسد.
آنچه که اینک از این گفتگوی افشاگرانه و دردآلود در کتب تاریخی ضبط شده است، بازگوکننده دوران سخت رحلت پیامبر تا شهادت حضرت زهرا(س) است.
فضه تمام لحظات را به خاطر سپرده بود از اینروی بعید به نظر نمیرسد که تمام اخبار وی حتی اشعاری که از فاطمه زهرا(س) هنگام رحلت پدر بر زبان جاری میکرد، نقل مستقیم باشد.
بخشی از آنچه در این گفتگو گذشته، اینچنین است: علی(ع) وقتی فاطمه(س) را در قبر گذاشت و سنگ لحد را چید اینچنین سرود: اری علل الدنیا علیَّ کثیره و صاحبها حتّی الممات علیل لکل اجتماع من خلیلین فرقه و انّ بقایی عندکم لقلیل و ان افتقادی فاطما بعد احمد دلیل علی ان لا یدوم خلیل علامه مجلسی وقتی این روایت را از ورقه بنعبداللّه نقل میکند مینویسد: (اقول وجدت من بعض الکتب خبرا فی وفاتها(ع) فاحببت ایراده و ان لم آخذه من اصل یعوّل علیه).10 میگویم در برخی از کتابها خبری در باره وفات حضرت زهرا یافتم که دوست داشتم نقل کنم.
هر چند مدرک اصلی که به آن ارجاع دادهاند را نیافتم.
با این حال این حدیث طولانی مورد توجه محققان اخیر نیز قرار گرفته است و آنان خبر علامه مجلسی از ورقه بنعبداللّه ازدی را نقل کردهاند از جمله آنها میتوان به اعلام النساء11، ریاحین الشریعه12 و نهجالحیاه13 اشاره کرد.
دلیل عمدهای که میتوان مبنی بر اینکه سفر حج فضه قبل از شهادت امیرمؤمنان بوده، ارائه کرد این است که عبداللّه ازدی تنها از شهادت حضرت فاطمه(س) سؤال کرده است.
پاورقیها: 12 ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 316.
1 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 87؛ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 317؛ مناقب آل ابیطالب، ج 1، ص 403 نام شوهر دوم را سلیک میداند.
10 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 174 تا 180 باب ماوقع علیها من الظلم فی تاریخ سیده النساء فاطمه الزهرا(س).
11 ـ اعلام النساء مؤمنات، ص 594.
13 ـ این کتاب به کرار اشعار مربوط به این روایت مفصل را نقل کرده است.
نویسنده با دقت تمام به مدارک ذیل دست یافته است.
کتاب عوالم، ج 11، ص 490 و 455 و 597 و 240 و 286؛ ریاحینالشریعه، ج 2، ص 73 و ج 1، ص 246؛ سیره نبوی ذینی دحلان، ج 3، ص 364؛ عیون الاثر، ج 2، ص 340؛ موده القربی، ص 103؛ نورالابصار، ص 53؛ احقاق الحق، ج 10، ص 434 و 483؛ اعلام النساء، ج 4، ص 113؛ عیوم الاخبار، ج 2، ص 340؛ السیره النبویه، ج 3، ص 364؛ بردالاکبار عند فقه الاولاد، ص 44؛ بحارالانوار، ج 43، ص 176؛ کوکب الدری، جزء اول، ص 240.
2 ـ فاطمه، ص 172.
3 ـ ریاحینالشریعه، ج 2، ص 318 (وی فرزندانی را که در خبر ابوالقاسم قشری آمده به عنوان فرزندان فضه از غیر سلیک میداند.) 4 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 87.
5 ـ همان، ص 46 نقل از مناقب ابنشهرآشوب از مالک دینار.
6 ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 317 نقل از عوالم العلوم و مناقب از جاحظ.
7 ـ مسند احمد، ج 1، ص 355؛ فروغ ابدیت، ج 2، ص 496.
8 ـ بخاری کتاب علم، ج 1، ص 22 و ج 2، ص 14؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 14؛ مسند احمد، ج 1، ص 325؛ طبقات کبری، ج 2، ص 244.
9 ـ زینبالکبری، ص 65 نقل از شام سرزمین خاطرهها، ص 114؛ الدرالمنثور فی طبقات ربات الخدور، ص 439؛ تراجم اعلام النساء، ج 2، ص 363؛ فاطمه ام ابیها، ص 94؛ الارض و تربت الحسین؛ کاشف الغطاء نقل از زبان پیامبر، حسین عمادزاده، ص 435.
در شماره نخست از مقاله حاضر به نحوه حضور فضه نوبیه در مدینه و آشنایی وی با فضایل اهل بیت و تأثرات روحی برگرفته از آنان پرداختیم، در این شماره به حضور جدّی فضه در کنار اهل بیت(ع) در سختترین شرایط اجتماعی سیاسی پرداخته، لحظه لحظه او را با خاندان نور، بویژه حضرت فاطمه(س)، به نظاره خواهیم نشست.
مقام نیکان اندک زمانی از آشنایی فضه با خاندان طهارت میگذشت.
در این مدّت او با دریای زهد و عدل پیوندی مستحکم یافت.
انس و الفت وی با خاندان پیامبر(ص) تا آنجا پیش رفت که چشمه جوشان معارف را فرا رویش گشود و کام جانش را با عالیترین معارف الهی و انسانی آشنا ساخت.
«استجابت دعا» از مراتبی است که نصیبش شد.1 این کمال روحی، که نشان از موقعیت ممتاز روحی دارد، بارها در زمان رسول اکرم(ص) ظاهر گشت.
در مصابیح القلوب میخوانیم «امیر مؤمنان، فاطمه، حسن و حسین(ع) هر یک شبی از ماه رمضان رسول الله را برای افطار دعوت کردند، فضه با اینکه خانهای جداگانه نداشت، برای شب پنجم پیامبر را دعوت کرد.
هنگام افطار نگاههای ناباورانه فضه به دیدار چهره رسول اکرم(ص) روشن شد.
اهل خانه که غافلگیر شده بودند، گفتند: ما را در جریان میگذاشتی تا تدارکی ببینیم.
فضه که آرزوی میزبانی رسول خدا را داشت، از درگاه الهی طعام خواست و آنگاه که غذا حاضر شد، سفره افطار را گسترد».2 علاوه بر این نشانههای زیادی از مستجاب الدعوه بودن فضه در این دوران به چشم میخورد که همه حکایت از یک واقعیت دارند.
آری، فضه در خانه ولایت پرورش یافته بود، و این امر باعث شد به مرور زمان به والاترین مقام انسانی دست یابد.
اوج همراهی و دلبستگی او به اهل بیت را در ماجرای اطعام مییابیم که به واسطه آن فضه به مقام «ابرار» دست یافت.
قرآن کریم اینگونه از اطعام فقیر و اسیر و یتیم یاد میکند: «همانا نیکان از جامهایی مینوشند که آمیخته به کافور است.
چشمهای که بندگان خدا از آن مینوشند و آن را به هر جای که خواهند روان میسازند.
به نذر وفا میکنند و از روزی که شر آن فراگیر است، میترسند.
و طعام را در حالی که خود دوست دارند، به مسکین و یتیم و اسیر میخورانند و در دل چنین میگویند.
جز این نیست که شما را برای خدا اطعام میکنیم و از شما نه پاداشی میخواهیم و نه سپاسی.
ما از پروردگار خود میترسیم در روزی که آن روز سخت و هولناک است.
خداوند آنان را از شر آن روز نگاه داشت».3 * او با دریای زهد و عدل پیوندی مستحکم یافت.
* فضه در خانه ولایت پرورش یافته بود.
در کتب روایی و تفسیری شأن نزول این آیات را چنین بیان میکنند.
حسن و حسین(ع) فرزندان امیرمؤمنان(ع) مریض شدند.
پیامبر به همراه اصحاب به ملاقات آنان آمد.
وقتی حالشان را نگران کننده دید، یکی از آنان پیشنهاد کرد که ای علی اگر نذر کنی برای سلامتی کودکانت امید است خدا شفایشان دهد.4 علی(ع) فرمود: اگر خدا شفایشان داد، سه روز روزه میگیرم.
دختر رسول الله(ص) و خادمش فضه نیز چنین نذر کردند.
بعد از مدتی آن دو سلامت خود را بازیافتند.
اینک وقت وفا به نذر رسیده بود.
امیرمؤمنان به نزد شمعون خیبری رفت5 و مقداری پشم برای ریسیدن و سه پیمانه جو به عنوان اجرت گرفت و به منزل بازگشت.
حضرت فاطمه(س) یک سوم از جو را آرد کرد و نان پخت.
هنگام افطار فقیری آمد و گفت: السلام علیکم یا اهل بیت محمد(ص) فقیری از مسلمانان هستم غذایی به من دهید؛ خدا غذایی از بهشت به شما دهد.
همه سهم افطارشان را یکجا جمع کرده به او دادند.
روز دوم یتیم و روز سوم اسیری آمد و آنان نیز تمام غذایشان را با رضایت قلبی تقدیم کردند.6 سه روز بود که علی، فاطمه، حسن، حسین و فضه بی هیچ غذایی روزه گرفته بودند.
صبح روز چهارم پیامبر به خانه فاطمه آمد.
حسن و حسین از شدت ضعف بر خود میلرزیدند.
حال رسول اکرم دگرگون شد و از امیرمؤمنان علت را سؤال کرد و گفت دخترم را به من نشان بده.
علی(ع) رسول خدا را به طرف فاطمه راهنمایی کرد.
او در محرابش نماز میخواند در حالی که آثار گرسنگی از سیمایش پیدا بود.
ضعف به جسم فاطمه غالب شده و رنگ رخسارش به زردی گراییده بود.
پیامبر تا این منظره را دید فرمود: «و اغوثاه بالله!
انتم هذا ثلاث فیما اری؟» پناه بر خدا، شما سه روز به این حال بودید.
جبرئیل نازل شد و گفت: «خذ یا محمد هناک الله فی اهل بیتک» بگیر ای محمد!
خدا گوارای اهل بیت تو کند.
پیامبر فرمود: چه را بگیرم.
جبرئیل سوره «هل اتی» تا «ان هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا» را خواند.7 حسن بن مهران معتقد است آنگاه که پیامبر داخل خانه شد و آنها را دید گریان شد و ...
جبرئیل این آیات را فرود آورد: «ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا ـ عینا یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیرا».8 علامه طباطبایی در ذیل این آیات تفسیری از امام صادق(ع) آورده، مینویسد: «یوفون بالنذر» یعنی علی، فاطمه، حسن، حسین و خادم آنها فضه9 در این میان علامه مجلسی بعد از نقل 15 روایت مختلف از شأن نزول این آیات مینویسد: «بعد از آنکه بر اجماع مفسرین و محدثین بر اینکه این سوره در حق اصحاب کساء نازل شد، پی بردی هیچ کس شبهه نیندازد زیرا؛ اینگونه ایثار از غیر ائمه برنمیآید و نزول این سوره به همراه غذا برای آنها دلیل بر جلال و رفعت و کرامت آنها نزد خداست و اختصاص آنها به این نیکو داشت به همراه مکارم دیگر باعث میشود که نسبت دادن این فضل به غیر آنها که هیچ مکارمی ندارند، قبیح باشد».
* سی آیه در حق امیرمؤمنان بدون استثنای فضه وارد شده است.
این تعریض علامه مجلسی در حقیقت پاسخی به گروههای ناصبی و منحرفین است که غیر اهل بیت را مستحق چنین پاداشی دانستهاند و اساسا مدنی بودن این سوره را زیر سؤال بردهاند10 و گرنه تعریض وی به عدم سهیم بودن فضه در این پاداش عظیم نمیتواند صحیح باشد.
استاد ذبیح الله محلاتی در ریاحین الشریعه مینویسد: «سی آیه در حق امیرمؤمنان بدون استثنای فضه وارد شده است که از فوائد و علائم متابعت خلوص مودت اوست.
و آن بر حسب ظاهر صبر و شکیبایی بر گرسنگی در مدت سه روز است که در اطعام قرص نان به مسکین و یتیم و اسیر با موالی خود همراهی میکرد.
فضه گرسنه بود زمانی که اهل بیت گرسنه بودند و تشنه بود وقتی تشنه بودند.
نمیخوابید وقتی نمیخوابیدند روزه میگرفت وقتی روزه بودند...»11 آنچه برای بانوان ما میتواند راهکاری در عصر حاضر برای دستیابی به قلههای معرفت و شرافت معنوی باشد پی بردن به سرّ مقاماتی است که بانوانی شایسته چون فضه به آن دست یافتهاند.
و این راز چیزی جز همراهی با اهل بیت و محو شدن در خواسته آنان نیست.
چهار اصل مقدمات همراهی فضه با اهل بیت را فراهم ساخت.
این اصول عبارتند از: 1 ـ وفای به نذر: بشر به هنگام گرفتاری در دام رنج و سختی روی به خدا میآورد، اما به محض خلاصی، خدا از یادش میرود.
نذر انسان را به پروردگار توجه میدهد تا گرفتاریش برطرف شود.
وفای به عهد و نذر انجام عملی است که خدای تعالی به آن دستورداده و عدم وفا به فراموشی سپردن خداست و به این صورت بین دستیابی به شرافت معنوی و وفاء به نذر رابطهای عمیق وجود دارد.
2 ـ ترس از روز حساب: مشخصه دوم ابرار به فکر حساب و روز جزاء بودن است چه انسانهای نیکوکار نیز نمیتوانند به طوری که شایسته خداست او را عبادت کنند از این روی همواره نقص و کاستی در اعمال انسان وجود دارد و فضه با آگاهی از این نقیصه و ترس از حساب بود که توانست با میل خود به یاری مستمندان بپردازد.
3 و 4 ـ اطعام به نیازمندان و رضایت الهی: سرکوب خودخواهی و برتریجویی در سایه اطعام به دیگران خصوصا نیازمندان تحقق مییابد.
اطعام به این معنی است که شخص تنها غم خود را نمیبیند بلکه دیگران را نیز مستحق یاری میداند و به آنان نیز عشق میورزد.
رضایت الهی نیز اساس اعمال است تا آنجا که هیچ درخواستی از فقیر و اسیر و یتیم ندارند و در هنگام گفتگو نیز با خدا سخن میگویند و از او پاداش میخواهند.
از این روی امام صادق(ع) فرمود: «و یقولون اذا اطعموهم «انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاءً و لا شکورا» قال والله ماقالوا هذا لهم و لکنهم اضمروه فی انفسهم فاخبر الله باضمارهم یقولون: لا نُرید جزاءً تکافوننا به شکورا تثنون علینا به ولکنا انما اطعمناکم لوجه الله و طلب ثوابه».12 «به خاطر خدا غذا میدهیم و از شما جزا و شکری نمیخواهیم» امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم این را نگفتند بلکه با خود چنین گفتند و خدا از باطن آنها خبر داد...
* چهار اصل مقدمات همراهی فضه با اهل بیت را فراهم ساخت.
رحلت پیامبر فضه ضمن کسب فضایل والای انسانی، یاوری دلسوز و مهربان برای فاطمه(س) و فرزندانش بود13 او در خدمت رسول اکرم سالهایی را سپری کرد تا اینکه سال دهم هجری با تمام حزن و اندوهش فرا رسید.
در این سال حال رسول اکرم پس از حجه الوداع رو به وخامت گذاشت و سرانجام در غروب روز دوشنبه 28 صفر سال 10 هجرت به دیدار حق شتافت.14 فضه از آن روز تلخ اینگونه یاد میکند: وقتی پیامبر وفات یافت کوچک و بزرگ سوگوار شدند و گریه بر او زیاد شد و دلداریدهنده نبود و مصیبت وی بر نزدیکان، اصحاب، اولیاء، دوستان، و بیگانگان و خویشان گران بود و کسی را ندیدم از زن و مرد مگر آنکه گریان بود و فریاد میزد.15 دوران بعد از رحلت محور و تکیهگاههای اصلی انقلابی که پیامبر اکرم(ص) بنیانگذاری کرد، از سوی عوامل خارجی مانند روم و تهدیدهایی داخلی همچون منافقان و اقلیتهای دینی ناراضی که در قالب مسلمانان وارد جامعه اسلامی شده بودند، شدیدا در معرض مخاطره بود.
آنچه باعث شد فضه راه حق را برگزیند و در مقابل سیل تحریف واقعیتها و غصب حقوق مسلم مقاومت کند، معرفت عمیقی بود که در سایه اهل بیت(ع) به دست آورد.
بنابراین او نمیتوانست باور کند بانویی که در تقسیم کار خانه با خادمی تنها و بیسرپرست، عدالت را تا آخرین حد رعایت میکند در ادعایش درغگو باشد.
و یا امیرمؤمنان به حکومت ذرهای دلبستگی داشته باشد.
همه این عوامل موجب شد در میان کشمکشهای سیاسی او راه صحیح را برگزیند و مانند تعداد انگشتشماری از جامعه زنان (اسماء بنت عمیس، ام ایمن و ...) در راه مستقیم ثابت قدم بماند.
این گروه از زنان هر چند اندک بودند، اما توانستند به طور شگفتانگیزی از سیطره فکری و تبلیغی جریان حاکم خارج شوند و این در حالی بود که بعضی نزدیکان پیامبر همچون برخی همسران وی به وضع موجود و حکومت ایجاد شده رضایت دادند.
ارزش رویکرد فضه در این فضای بحرانی آنگاه آشکار میشود که به کنیزان هم گروه و هموطن وی نظری بیفکنیم که هر یک در خانهای از خانههای مدینه به خدمتکاری مشغول بودند و هرگز در کشمکشهای سیاسی وارد نمیشدند.
از این روی آنگاه که از کنیز عایشه میپرسند از عایشه چه دیدی تنها با این کلام (از او جز خیر ندیدم) خود را خلاص میکند اما سکوت در مکتب فضّه جای نداشت.
فضه بعد از رحلت رسول اکرم(ص) به گروه اقلیتی از زنان پیوست که با مظلومیت تمام از افشای حقیقت اباء نکردند و در صف طرفداران امیرمؤمنان، فاطمه زهرا(س) قرار گرفتند.
روزی که لاله پرپر شد او به دلیل قرابت با فاطمه(س) از همان لحظات وفات پیامبر(ص) به دقت تمام قضایای پشت پرده برای غصب مقام ولایت را مشاهده میکرد و در کنار آن مظلومیت اهل بیت را به نظاره مینشست.
در حالی که برخی از اصحاب به شدت در پی کسب مقام حکومت بودند او فاطمه را میدید که با چشمانی گریان و کمری خمیده از فراق پدر مینالید و با نالههای جانسوز خدو از مظلومیتش شکوه میکند.
ابنابیالحدید مینویسد: «ابوبکر به همراه ابنخطاب و ابوعبیده و گروهی از اصحاب سقیفه میآمدند در حالی که به هیچ کس برخورد نمیکردند مگر این که او را کتک میزدند و جلو میآوردند و دستش را میگرفتند و روی دست ابوبکر میگذاشتند و خواه نا خواه از او بیعت میگرفتند.»16 فضه در همین زمان از وضعیت زهرا(س) خبر میدهد و میگوید: * در سختترین شرایط نیز از همراهی اهل بیت دست برنداشت.
از اهل زمین، اصحاب و نزدیکان و دوستان کسی به اندازه مولایم فاطمه غمگین و شدیدا گریان نبود.
اندوهش تجدید و زیاد میشد و گریهاش افزونتر میشد.
و میفرمود: پدر قوتم رفته و خویشتنداریم را از دست دادهام و دشمنم سرزنش کنندهام شده و حزن و اندوه درونی مرا میکشد.
پدر، یکه و تنها باقی مانده و در کار خود حیران و سرگردانم، صدایم خفته و پشتم شکسته و زندگیم درهم ریخته و روزگارم تیره شده است.
پدر پس از تو برای وحشتم انیسی نمییابم و مانعی برای گریهام و یاوری برای ضعفم پیدا نمیکنم.
* آنچه باعث شد فضه راه حق را برگزیند و در مقابل سیل تحریف واقعیتها و غصب حقوق مسلم مقاومت کند، معرفت عمیقی بود که در سایه اهل بیت(ع) به دست آورد.
و میفرمود: ای پدر مردم از ما روی برگرداندهاند حال آنکه نزد مردم به برکت تو محترم بودیم و ضعیف شده نبودیم پس کدامین اشک در فراقت سرازیر نشود و ...17 فضّه که خود شاهد تمام این مظلومیتها بود و بارها از زبان گویای فاطمه(س) کلماتی چون سرزنش دشمنان، تنهایی، نداشتن یاور، روی گرداندن مردم، استضعاف تحمیل شده و ...
میشنید چنان ارادهای یافت که بتواند در کنار فاطمه بماند و به دفاع از حریم رسول الهی اقدام کند هر چند خادمهای بیش نیست و به راحتی عوامل حکومتی میتوانند وی را تا مرز نابودی پیش برند.
او راه خود را انتخاب کرد و در مقابل صدماتش را نیز به جان خرید.
او در سختترین شرایط نیز از همراهی اهل بیت دست برنداشت و با غیر امیرمؤمنان بیعت نکرد.
خلیفه دوم طی نامهای که به معاویه نوشته است از جرأت و جسارت فضه سخن میگوید و مینویسد: ای پسر ابوسفیان بدان که با خالد بنولید، قنفذ و عدهای از خواص اصحابم به در خانه فاطمه آمدیم و در را به شدت کوبیدیم.
در خانه علی، فاطمه، حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و فضه بودند.
پس فضّه درآمد و گفت: چه میخواهی، گفتم: علی را بگو بیرون بیاید و با جانشین رسول خدا بیعت کند.
آنگاه فضه شروع به احتجاج با من کرد.
گفتم برو و به علی بگو بیرون بیاید.
و الا وارد خانه میشوم و او را بیرون میکشم.
فاطمه وقتی این را شنید خود پشت در آمد و گفت: ای گمراهان تکذیبکننده چه میگویید و چه میخواهید؟
از خدا نمیترسی و داخل خانه میشوی یا با گروه شیطانی خود مرا میترسانی حال آنکه گروه شیطان ضعیف است وای بر تو و بر جرئتی که نسبت به خدا و رسول او کردی.
میخواهی نسل پیامبر را از دین قطع کنی و نورش را خاموش سازی؟
و ...18 * این گروه از زنان هر چند اندک بودند، اما توانستند به طور شگفتانگیزی از سیطره فکری و تبلیغی جریان حاکم خارج شوند.
آخرین فریاد فضه چهره فاطمه(س) را آنگاه که بین در و دیوار ماند، در خاطر نگاه داشت.
لحظهای که فاطمه تنها او را صدا کرده و به کمک طلبید.
خلیفه دوم میگوید: هیزم جمع کرده در را آتش زدم.
فاطمه پشت در مانع از ورودم شد...
وقتی کشتههای بدر و احد را که به دست علی هلاک شده بودند به یاد آوردم برافروختم و لگدی بر در زدم فاطمه در پشت در بود چنان در خانه را فشار دادم که کودکش (محسن) سقط شد.
فاطمه چنان نالید که گویا مدینه زیر و رو شد و داد زد: آه ای فضه به سویم بیا و مرا دریاب به خدا قسم کودکم کشته شد.19 * فضه چهره فاطمه(س) را آنگاه که بین در و دیوار ماند، در خاطر نگاه داشت.
* سکوت در مکتب فضّه جای نداشت.
محرم کوثر همراهی فضه با حضرت فاطمه(س) در آن شرایط بحرانی تا به آنجا رسید که جزء معدود محرمان حرم وی شد او باب حضرت فاطمه(س) بود20 و ارتباط زنان دیگر با حضرت توسط وی صورت میگرفت از این روی فضه از درونیترین اسرار اهلبیت میتوانست مطلع شود و به این ترتیب استوارتر از دیگران در راه حقیقت گام بنهد تا به آنجا مقام محرمیت وی پیش رفت که امام صادق(ع) فرمود: امیرمؤمنان فرمود: وقتی از مرقد پیامبر برگشتیم به من ناله کرد.
به سویش رفتم و گفتم: چرا شکوه میکنی؟
او از خوابی که دیده بود مرا مطلع کرد و به خدا و رسول خدا از من عهد گرفت که وقتی وفات کرد غیر از ام سلمه (همسر رسولالله) ام ایمن، فضه و از مردان غیر از دو پسرش، عبدالله بنعباس، سلمان فارسی، عمار یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه کسی از آن مطلع نباشد.21 عشق او به فاطمه تا حدی بود که وقتی نامش را میشنید اشک از چشمانش بیاختیار سرازیر میشد.
به این جهت وقتی ورقه بنعبدالله نام فاطمه را برد سیلاب اشک بر گونههای فضه جاری شد و گفت ای ورقه بن عبدالله حزن ساکن مرا به هیجان آوردی و مصیبت و دردهای دلم را که در قلبم پوشیده بود، آشکار کردی.22 همیشه میل قلبی و رضایت خاطر این بزرگوار را بقدر امکان بر میل و رضای خود ترجیح میداد.23 شهادت حضرت فاطمه فضه که خبر وقایع آن روز را با تلاش بسیار برای آیندگان زنده نگاه داشت میگوید: بزرگان مدینه جمع شدند و به سوی حضرت امیرمؤمنان علی آمدند و گفتند: به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز حضرت سخن آنان را برای فاطمه بازگفت: فاطمه فرمود: ای اباالحسن!
توقف من در بین آنها کوتاه و مرگم نزدیک است.
به خدا شب و روز ساکت نخواهم شد تا اینکه به پدرم رسول خدا ملحق شوم.24 * او باب حضرت فاطمه(س) بود و ارتباط زنان دیگر با حضرت توسط وی صورت میگرفت.
علی(ع) خانهای در بقیع برای او ساخت که حسن و حسین و مادرشان به آنجا رفته میگریستند و امیرمؤمنان فاطمه را در بین دستهایش به خانه برمیگرداند.25 فضه در مراسم غسل حضرت نیز شرکت داشت.
او که لحظه لحظه زندگی حضرت فاطمه را از لحظه وفات پیامبر تا شهادت حضرت فاطمه بیان کرده است لحظه غسل تا دفن را از زبان علی(ع) اینگونه شرح میدهد: «فقال علی والله لقد اخذت فی امرها و غسلتها فی قمیصها و لم اکشفه عنها فوالله لقد کانت میمونه طاهره مطهره ثم حنطتها من فضله حنوط رسول الله و کفنتها و ادرجتها فی اکفانها فلما هممت ان اعقد الردا نادیت یا ام کلثوم یا زینب یا سکینه یا فضه یا حسن یا حسین هلموا تزودوا من امّکم فهذا الفراق و اللقا فی الجنه»26 علی(ع) فرمود: «به خدا قسم کارش را به عهده گرفتم و در لباسش غسل دادم و لباسش را جدا نکردم، به خدا او مبارک طاهر و مطهره بود.
آنگاه با باقیمانده حنوط پیامبر حنوط کشیده کفنش کردم و در کفن پیچیدم.
وقتی خواستم رداء را ببندم ای امکلثوم ای زینب ای فضه ای حسن ای حسین بشتابید و از مادرتان بهره بگیرید که این جدایی است و دیدار در بهشت است.» محمد بنهارون بنموسی تلعکبری از پدرش از محمد بنهاشم فخل میگوید: وقتی فاطمه وفات یافت امیرمؤمنان غسلش داد و کسی جز حسن، حسین، زینب، امکلثوم، فضه و اسماء بنت عمیس و ...
حاضر نبود.