• اصلاحات، اصلى که ریشه در فطرت کمال جویى و کمال خواهى انسان دارد و رسالت بلند انبیاى الهى هم اصلاح مادى و معنوى زندگى بشر بوده است.
اسلام دین ناظر به فطرت آدمى و مکمل ادیان آسمانى گذشته، اصلاحات واقعى را در انجام دستورهاى خالق هستى و تحقق عدالت و عبودیت حق مىداند که متناسب با شرایط زمان بر محور ولایت-اصلاحات (واژه عربى، جمع اصلاح از ریشه اصلى) در لغت به معناى درست کردن، نیکو نمودن، آراستن به اصلاح درآوردن مىباشد.
در اصلاح علوم سیاسى عبارت از رفورم (refom) و برخى تغییرات تدریجى و آرام در ابعاد سیاسى، اقتصادى و اجتماعى، بدون تحول در ساختارى که نظام و بنیاد جامعه است.
و در فرهنگ دینى، تحول در فکر و فرهنگ فرد و جمع و نظامیان اجتماعى حاکم، به منظور منزوى نمودن آداب و عادات ناپسند و رفع نقصها و مفاسد و جایگزین کردن ارزشهاى الهى و تمایلات عالى و اخلاقى بر پایه عدالت، معنویت، آزادى و امنیت ?
اجرا مىگردد.
و به گفته شهید استاد مطهرى (ره):
((اصلاحطلبى یک روحیه اسلامى است، هر مسلمانى به حکم این که مسلمان است، خواه ناخواه اصلاح طلب است و لااقل طرفدار اصلاحطلبى است، زیرا اصلاحطلبى هم به عنوان یک شأن پیامبرى در قرآن مطرح و هم مصداق امر به معروف و نهى از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعى اسلام است.)) -نهضتهاى اسلامى، شهید مطهرى،ص 7.
?
بعلاوه منتظر مصلح حقیقى و عدالت جهانى حضرت مهدى (عج) و لزوم مراقبت و محاسبه نقش، اصلاحطلبى و پالایش مستمر خود و جامعه را به همراه دارد، در واقع موضوع اصلاحات در همه زمینهها و زمانها به عنوان یک اصل ارزشى ریشه در دین داشته و نه نتها در کلام امامان معصوم علیه السلام آمده که حتى در طول حیات خود براى تحقق آن تا پاى فدا شدن پیش رفتند و امام حسین علیه السلام مىفرماید:
((قیام من براى کامجویى یا جاهطلبى و آشوبگرى و ستم نبوده بلکه براى ایجاد اصلاحات در امت جدم قیام کردم...)) -بحار الانوار، ج 44، (ص) 329.
و انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (ره) نهضتى اصلاح طلبانه علیه رژیم ستمشاهى بود.
-و امروز نیز اصلاحات باید در راستاى اسلام که صدها هزار شهید و جانباز بر آن داده شده باشد، و بر محور شعار اصیل ملت (استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى) گرچه انقلاب اسلامى و نظام اسلامى ایجاد کردیم نه حکومت اسلامى علوى و مدیریت دینى ولى باید بدان سو گام برداریم یعنى در جهت رفع فقر، فساد، تبعیض، گسترش عدالت و معنویت، پرورش مدیران و ساختار ادارى متناسب با انقلاب اسلامى و با الهام از نهجالبلاغه بدور از افراط و تفریط تحجر گرایانه یا روشنفکرانه بیگانهنگر و فرصت طلبان مدعى اصلاحات وارداتى که استحاله فرهنگى (طرد مدیریت دینى) و براندازى خاموش نظام اسلامى و بازگشت استعمار در نقاب نوین را برنامه ریزى کردهاند.
اکنون این حقیقت را به اختصار از کتاب و کلام شهید عدالت، امام على علیه السلام (نهجالبلاغه) که ترجمان وحى است جویا مىشویم.
• ضرورت اصلاحات
• در این بخش از بیانات حضرت على علیه السلام نه تنها اصلاحطلبى و انجام اصلاحات راستین در همه ابعاد زندگى توصیه شده و کارشکنان و کوتاهى کنندگان را سرزنش نموده، بلکه استفاده مىشود وظیفه حاکم و رهبرى پرداختن به اصلاح امور ملت است.
((کوشش در صلاح و سامان دهى جامعه و امور مردم از کمال سعادت و نیکبختى است.)) -من کمال السعاده السعى فى صلاح الجمهور.
غررالحکم، ج 6،ص 30.
((در آنچه صلاح است و اصلاحات بشمار مىآید کوتاهى و سستى مکنید)) -ولاتفر طوافى صلاح.
نهجالبلاغه (صبحى صالح)، نامه 50.
((کدورتها و مسائل (شخصى و جناحى) بین خود را اصلاح کنید)).
-و اصلحوا ذات بینکم.
خطبه 16.
((وظیفه من جز تلاش و کوشش در اصلاح امور شما نیست.)) -و ما على الا الجهد...178.
• اصلاحات و حکومت اسلامى
• امام على علیه السلام در بیانات متعدد تصریح مىفرماید که ایجاد اصلاحات همه جانبه از اهداف بلند فعالیتها و دستیابى ما، به امارت و حکومت مىباشد؛ از جمله مىفرماید:
((پروردگار!تو مىتوانى آنچه انجام دادیم نه براى کسب سلطنت و نه جهت تحصیل متاع پست دنیا بود، بلکه بدان خاطر بود که معیارها و نشانههاى از بین رفته دین دنیا را بازگردانیم و اصلاحات را در شهرها و سرزمینهایت آشکار و محقق نماییم تا بندگان ستمدیدهات در امنیت (سیاسى، اقتصادى، قضایى، بهداشتى و...) و آسایش قرار گیرند (روابط اجتماعى و عدالت زندگى عمومى مردم از نظر مسکن، تغذیه، آموزش و پرورش و...بهبود آشکار یابد) و قوانین و مقرراتى که به فراموشى سپرده و احکام تعطیل مانده خدا، اقامه و اجرا گردد)).
-اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منافسه فى سلطان و لاالتماس شىء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک.
خطبه 131.
و نیز در دستور العمل خود به مالک اشتر (استاندار بزرگ مصر) مىنویسد:
(( به آن سرزمین مامور و اعزام شدى تا خراج و مالیاتهاى آنجا را جمع آورى نمود و با دشمنانش جهاد کنى و به اصلاحات جامعه و اهل مصر همت گمارى، به عمران و آبادى شهرها و مناطق آن بپردازى...)) - جبایه خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عماره بلادها....
نامه
· امام على علیه السلام در بیانات متعدد تصریح مىفرماید که ایجاد اصلاحات همه جانبه از اهداف بلند فعالیتها و دستیابى ما، به امارت و حکومت مىباشد؛ از جمله مىفرماید: ((پروردگار!تو مىتوانى آنچه انجام دادیم نه براى کسب سلطنت و نه جهت تحصیل متاع پست دنیا بود، بلکه بدان خاطر بود که معیارها و نشانههاى از بین رفته دین دنیا را بازگردانیم و اصلاحات را در شهرها و سرزمینهایت آشکار و محقق نماییم تا بندگان ستمدیدهات در امنیت (سیاسى، اقتصادى، قضایى، بهداشتى و...) و آسایش قرار گیرند (روابط اجتماعى و عدالت زندگى عمومى مردم از نظر مسکن، تغذیه، آموزش و پرورش و...بهبود آشکار یابد) و قوانین و مقرراتى که به فراموشى سپرده و احکام تعطیل مانده خدا، اقامه و اجرا گردد)).
و نیز در دستور العمل خود به مالک اشتر (استاندار بزرگ مصر) مىنویسد: (( به آن سرزمین مامور و اعزام شدى تا خراج و مالیاتهاى آنجا را جمع آورى نمود و با دشمنانش جهاد کنى و به اصلاحات جامعه و اهل مصر همت گمارى، به عمران و آبادى شهرها و مناطق آن بپردازى...)) - جبایه خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عماره بلادها....
نامه 53.
· اصلاحات و آگاهى · از آنجا که در هر کار و راهى، موفقیتها، مرهون میزان معرفت و آگاهى است، حرکت اصلاحى هم نیازمند شناخت لازم و علم و اطلاع مصلح نسبت به ابعاد و اهداف آن به طور شفاف و تبیین حدودش براى جامعه مىباشد.
و لذا در نهج البلاغه غیر از توصیههاى مکر به کسب دانش و تجربه و فرهیختگى و اینکه راس و سر آغاز تمام فضائل، علم است، در خصوص اصلاحات نیز امام على علیهالسلام به عنوان مصلحى یگانه، مىفرماید: (( به راستى من به آنچه شما را به اصلاح مىرساند و کاستى و کژى هایتان را بر طرف مىنماید آگاهى کامل دارم و مىدانم چگونه شما و جامعه را اصلاح کنم.)) و همچنین در- و انى لعالم بما یصلحکم و یقیم اودکم.
/ خطبه 69 ?
عهد نامه خود به (( مالک اشتر)) رسما مىکند تا آگاهى و شناخت خود را در زمینه سامان دادن کشور و اصلاحات (در بخشهاى مختلف) با بحث و گفتمان و مشاوره با متخصصان و عالمان متعهد تکمیل و تقویت نماید: ((...
و با کارشناسان و دانشمندان بسیار به بحث و مشورت پرداز و این بررسى و بحثها در باره امورى که وضع مملکت را در همه زمینهها اصلاح مىکند...
)) و در نامه خود- و اکثر مدارسه العلما و منافثه الحکماء فى تثبیت ما صلح علیه امر بلادک/ .
به امام حسن علیهالسلام مىنویسد: (( پس باید خواستها و برنامه هایت از روى درک قوى و آگاهى باشد نه و نه ورود در شبهات...)) - فلیکن طلبک ذلک بتفهم و تعلم: لا بتورط الشبهات.
/ نامه 31.
· جهت اصلاحات · اصلاحات وقتى مفید، فراگیر و ماندگار خواهد بود که با انگیزه و در جهت ارزشهاى الهى، ایمان و باورهاى دینى جامعه و سنتهاى ملى صالح مردم باشد و بطور کلى آنچه در راستاى بسط عدالت، دیانت و زندگى جاوید عالم آخرت قرار دارد (نه فقط در جهت هواهاى نفسانى و تمایلات حیوانى و لذتهاى زود گذر و محدود دنیا) تا انسان را به کمال لایق به حال خود برساند و نظام و کشور را استقلال، عزت و اقتدار بخشد و از این رو سرور آزادگان و عارفان، امام على علیهالسلام مىفرماید: (( مبادا اصلاحات دنیویت را به بهاى نابودى دینت انجام دهى)).
- و لا تصلح دنیاک بمحق دینک فتکون من الاخسرین اعمالا /.
نامه 43.
و نیز به (( مالک اشتر)) کارگزار بزرگ خود مىنویسد: (( هرگز آداب و سنتهاى پسندیدهاى که بزرگان این امت به آن عمل کردهاند و عامل وحدت و انسجام بوده و ملت به وسیله آن به صلاح سامان رسیده است مشکن و از بین مبر و هیچگاه آداب و مقرراتى پدید نیاور که به سنتهاى خوب گذشته زیان وارد کند چرا که پاداش براى آورنده و کیفر و بدبختى براى تو خواهد بود که آنرا شکستى.)) (( مردم- و لا تصلح دنیاک بمحق دینک فتکون من الاخسرین اعمالا.
/ نامه 43.
چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیاى خود ترک نمىکنند مگر آنکه خدا زیانبارتر از آنان پیش خواهد آورد.
- لا یترک شیئا من امر دینهم لا ستصلاح دنیا هم الا فتح الله علیهم ما هو اضر منه / .
حکمت 106.
حتى از منظر نهج البلاغه، تباه نمودن آخرت (زندگى ابدى انسان که بعد از مرگ آغاز مىشود) فساد به شمار آمده و اصلاح طلبان باید در برنامه ریزهاى خود از این حدود و جهت را بشناسند و رعایت کنند، که امام على علیهالسلام مىفرماید: (( از موارد فساد، ضایع نمودن زاد و توشه (( اندیشه نیک و عمل صالح) و تباه ساختن آخرت و معاد است)) - و من الفساد اضاعه الزاد و مفسده المعاد / نامه 31.
و در اینکه اصلاحات باید در جهت حق و عدل باشد، حضرت على علیهالسلام به (( عبدالله بن عباس)) (وقتى از او پرسید این کفش وصله دار من چقدر ارزش دارد و (( ابن عباس)) پاسخ داد بهایى ندارد) مىفرماید: (( بخدا سوگند همین کفش بىارزش، برایم از حکومت بر شما محبوبتر است مگر اینکه با آن حقى را به پا دارم و یا باطلى را دفع کنم)) - و الله لهى احب الى من امرتکم الا ان اقیم حقا اوو ادفع باطلا /.
خطبه 33 ?
· دقت در اصلاحات · هر کار و امرى اگر بعد از تحقق مقدماتش انجام گیرد به نتیجه مطلوب خواهد رسید و انجام آن قبل از حصول شرایط و زمان مناسب غیر خردمندانه و نا موفق خواهد بود، و همچنین با وجود مقدمات و فرصت لازم، تاخیر و سستى در آن، تنبلى و زیانبار مىباشد، در واقع این خود نوعى زمانشناسى و پاسخ به نیاز زمان است.
بر این اساس، امام على علیهالسلام در عهد نامه مشهور خود به (( مالک اشتر)) نوشته است: (( از تعجیل در کارهایى که وقت انجام داد نشان نرسیده بپرهیز و از درنگ نمودن در اموریکه وقت آن رسیده دورى کن و لجاجت مکن در چیزى که مبهم است (حقیقت آن روشن نیست) و سستى و کوتاهى در کارهاى روشن، پس هر کارى را در جاى خود و زمان خاص خود انجام بده)) - ایاک و العجله بالامور قبل او انها او التسقط فیها عند امکانها او اللجاجه فیها اذا تنکرت او الوهن عنها اذا استوضحت، فضع کل امر موضعه و اوقع کل امر موقعه.
/ نامه 53.
و در بیانى دیگر مىفرماید: (( شتاب کردن پیش از توانایى بر کار و سستى و درنگ ورزیدن بعد از بدست آوردن فرصت، از بىخردى است)) - من الخرق المعالجه قبل الامکان و الاناه بعد الفرصه.
/ حکمت 363.
· اصلاحات در همگان · اصلاحات بخشى، فصلى و انحصارى، غیر مفید و ناپایدار است و باید در همه ابعاد و گروهها و به نفع اصناف جامعه خاصه فرودستان و اقشار آسیبپذیر انجام گیرد، چرا که حق و عدل و ارتباط نزدیک انسانها و زندگى اجتماعى و تاثیر پذیرى آنها و...
همه گویاى این حقیقت است که حضرت على علیهالسلام مىفرماید: (( و بدان و آگاه باش، ملت و مردم از گروهها و اقشار مختلفاند که اصلاح هر یک جز با دیگرى ناممکن است و هیچ یک از گروهها و سازمانها از یکدیگر بىنیاز نمىباشند)) - و اعلم ان الرعیه طبقات لا یصلح بعضها الا ببعض الا و لا غنى ببعضها عن بعض / .
و در مقام و بیانى دیگر اصلاحات را در صلح و آشتى بین اصناف امت دانسته مىفرماید: (( امید آنکه در این مدت صلح، خداوند امور امت را اصلاح کند)) - و لعل الله ان یصلح فى هذه الهدنه امر هذه الامه /.
خطبه 125.
و نیز از امتیاز خواهى خویشان و خواص زمامدار کشور بشدت انتقاد نموده، مىفرماید: (( همانا زمامدار را خواص و نزدیکانى است که امتیاز خواه و چپاولگرند و در معاملات کم انصافند، پس ریشه اینها را با بریدن اسباب آن بخشکان و برکن و به هیچیک از اطرافیان و خویشانت زمین وا مگذار و...)) - ثم للوالى خاصه و بطانه فیهم استئثار و تطاول و قله انصاف فى معامله فاحسم ماده اولئک..../ نامه 53.
و آنگاه على علیهالسلام در همین نامه با بیانى خاص در اهتمام به امور محرومان مىفرماید: (( خدا را خدا را در خصوص طبقات پائین و محروم جامعه که هیچ چارهاى ندارند، زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران و دردمندان...
)) - ثم الله الله فى الطبقه السفلى من الذین لاحیله لهم من المساکین و المحتاجین و اهل البوسى و الزمنى..../ نامه 53.
نقش دولت و ملت شکلگیرى اصلاحات و این حرکت سازنده، همت و حمایت همگانى و مشارکت دولت و ملت را مىطلبد، تا جایى که امام على علیهالسلام مىفرماید: (( رعیت و ملت اصلاح نمىشود جز آنکه دولت و زمامداران اصلاح گردند و زمامداران نیز جز با درستکارى و استقامت رعیت اصلاح نشوند)) - فلیست تصلح الرعیه الابصلاح الولاه و لا تصلح الولاه الا باستقامه الرعیه.
/ خطبه 216.
تقدم واژه (( ولاه)) گویاى اولویت اصلاحات در کارگزاران و ساختار نظام و حاکمان جامعه است.
زیرا از این رهگذر است که توده مردم به رفاه و صلاح مىرسند و به زمامداران خود اقتدا نموده به رنگ آنان در مىآیند.
و در بیانى دیگر نیز مىفرمایند: (( همه اقشار جامعه به میزانى که امورشان اصلاح شود (اعم از امور اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى) به زمامدار و والى حق معین و مشخصى دارند.)) - و لکل على الوالى حق بقدر ما یصلحه.
و نیز در موارد متعدد حقوق متقابل مردم مردم و والى را بیان داشته است.
- نهج البلاغه، خطبه 34.
بهر حال رهبر و حاکم جامعه باید به میزان قدرت و توانها و امکانات موجود و با توکل به خدا در انجام اصلاحات بکوشد و وظیفه ملت، اطاعت و اجراى اصلاحات همراه با نقد بموقع و خیر خواهانه و نصیحت مناسب است.
- و ما اردت الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.
/ نامه 28.
اصلاحات فرهنگى به دنبال بحث ضرورت اصلاحات، این سئوال مطرح مىشود که از کدامین نقطه حرکت اصلاحى آغاز شود؟
بدیهى است تا فرد و جامعه از درون و ریشه اصلاح نشوند، بیرون زندگى و وضعیت رفتارى آن سامان نخواهد یافت، چرا که: ذات نا یافته از هستى بخش - - کى تواند که شود هستى بخش مىآورند و اصلاحات توسعه و تعمیق مىبخشند.
این اصلاحات درون سازمان و نظام است که عامل اقتدار و عزت ملى گردد.
و در مباحث مدیریتى، بسیارى معتقدند آنکه نتواند خویشتن را مدیریت کند، نمىتواند گروه و سطوح فرا سازمانى را رهبرى نماید و سامان دهد.
و بزرگترین امتیاز نهضت اصلاح طلبانه انبیاء در تحول فکرى و فرهنگى بوده و امروز هم دشمن با تهاجم و شبیخون فرهنگى مىخواهد آنرا منزوى سازد!
بر این اساس در نهج البلاغه مىخوانیم که از وظایف اصلى رهبرى، نصیحت و تعلیم تربیت ملت است و امام على علیهالسلام مىفرماید: ((خوشا به حال آنکه (فرد و جامعه)....
جان و درونش صالح و پاک بوده و اخلاقش نیکوست.)) - ر.ک نهج البلاغه، خطبه 34.
((هر کس نهان و درون خود را اصلاح کند، خدا آشکار و ظاهر او را نیکو گرداند.)) - طوبى لمن...
و صلحت سریرته و حسنت خلیقته.
/ حکمت 423.
((آنکه بین خود و خدا اصلاح نماید خداوند میان او و مردم را اصلاح مىکند.)) - من اصلح ما بینه و بین الله اصلح الله ما بینه و بین النااسلام / حکمت 89.
و در عهد نامه امام على علیهالسلام به استاندار مصر نیز آمده است: ((بهترین ساعات شب و روزت را براى خود و خدا قرار بده، گر چه اگر نیت صالح و درست باشد و ملت در امنیت و آسایش واقع شوند، تمام وقتها خدایى است.)) - و ان کانت کلها لله اذا صلحت فیها النیه و سلمت فیها الرعیته.
در نهایت از مطالب گذشته، تقدم اصلاحات در نیت و فکر، فرهنگ، اعتقاد و خلقیات فرد و جامعه را مىتوان نتیجه گرفت.
اصلاحات اقتصادى مدیریت موفق باید جهت تحقق برنامههاى اصلاحى، اهتمامى لازم را به حل امور اقتصادى و معیشتى ملت و رفع فقر معطوف دارد (یعنى با ایجاد بستر رشد و تعالى، موانع راه را بردارد).
و غفلت و کوتاهى در آن تهدید جدى براى مدیران و اصلاح طلبان و مردم خواهد بود و فقر، فاجعه آفرین مىباشد.
شهید عدالت على علیهالسلام به حاکم مصر- نهج البلاغه، حکمت 328.
مىنویسد: ((اگر مردم از سنگینى بار معیشت و مالیات، یا آفت زدگى و خشکسالى و...
شکایت کردند، عوارض و مالیاتها و هزینههاى زندگى را تا جایى تخفیف و کاهش بده که امور آنان سامان گیرد و اصلاح شود، و این تخفیف، تو را نگران نسازد، زیرا آن ذخیرهاى است ککه به عمران کشور برگشته، گسترش عدالت و محبت ملت را به همراه خواهد داشت.)) - فان شکوا ثقلا او انقطاع شرب او باله...
خفت عنهم نرجوا ان یصلح به امرهم و لا یثقلن علیک شىء....
مضافا که رسیدگى به مسائل مالى و انجام اصلاحات اقتصادى متناسب با شرایط زمان، یکى از وظایف اصلى والى و از حقوق ملت نسبت به دولت است به طوریکه حضرت على علیهالسلام مىفرماید: ((و اما حق شما بر من آن است که از خیر خواهى شما دریغ نورزم و بیت المال شما را در راه (معیشت و رفاه) شما صرف کنم...
شما را تعلیم دهم تا در جهل و نادانى نمایند.)) - فاما حقکم على فالنصیحه لکم و توفیر فیئکم علیکم و تعلیمکم کیلا تجهلوا و....
خطبه 34.
اصلاحات سیاسى در نهج البلاغه هر گونه اصلاحات سیاسى، داخلى و خارجى با حفظ استقلال و آزادگى و نفى هر نوع بردگى و ظلم و استعمار (فرهنگى، اقتصادى و...) همراه است و امام على علیهالسلام مىفرماید: ((نفس خود را از هر گونه پستى و حقارت باز دار...
و هرگز برده دیگرى مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است و آن نیک و خیر که جز با شر و زشتى به دست نیاید، نیکى نمىباشد))!
- و اکرم نفسک عن کل دنیه...
و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا.
در واقع مىتوان گفت آنچه موافق عدل و خیر و صلاح ملت کشور نباشد اصلاحات نیست.
لذا وقتى به آن حضرت گفتند، مردم دل به دنیا بستهاند و معاویه با هدایا و پول، آنها را جذب مىکند شما هم از بیت المال به جاى تقسیم مساوى، به اشراف ببخش تا به تو گرایش پیدا کنند، فرمود: ((آیا به من دستور مىدهید براى پیروزى خود از جور و ستم استفاده کنم؟!
به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان طلوع و غروب مىکنند، چنین کارى نخواهم کرد.)) - اتامرونى ان اصلب النصر بالجور فیمن و لیت علیه، و الله لا اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فى السماء نجما....
/ خطبه 126.
اصلاحات از دیدگاه حضرت على علیهالسلام با نفى و طرد تفکر ((ما کیاولیسم)) و اینکه هدف وسیله را توجیه مىکند و یا آنکه براى از میدان بیرون راند حریف، از هر حربهاى استفاده باید کرد.
همراه است، تا آنجا که مىفرماید: ((لیکن اصلاح شما را با فساد کردن روح و از مسیر گناه جایز نمىدانم...
شما آن گونه که باطل را مىشناسید، از حق آگاهى ندارید و در نابودى باطل نمىکوشید آن سان که در نابودى حق تلاش مىکنید)) - و لکنى لا ارى اصلاحکم بافساد نفسى،...
لا تعرفون الحق کمعرفتکم الباطل و لا تبطلون الباطل کابطالکم الحق.
/ خطبه 69.
و در پاسخ به عدهاى نسبت به سیاستهاى معاویه، مىگوید: ((به خدا سوگند معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما حیله گر و جنایتکار است، اگر فریب و نیرنگ، ناپسند نبود.
من زیرکترین و سیاسىترین افراد بودم، لیکن هر نیرنگى گناه و هر گناهى نوعى کفر و ناسپاسى است.)) - و الله ما معاویه بادهى منى و لکنه یغدر یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهى و لکن کل غدره فجره و کل فجره کفره.
/ خطبه 201.
و در نهراسیدن از پیمودن طریق حق و انجام اصلاحات واقعى مىفرماید: ((هرگز در راه راست و هدایت از کمى افراد نترسید، زیرا اکثریت مردم به سفرهاى گرد آمدهاند که سیرى آن کوتاه و گرسنگى آن طولانى و بسیار است!)) - ایها الناس لا تستو حشوا فى طریق الهدى لقله اهله..../ خطبه 201.
و نیز به عنوان یک سیاستمدار هر گونه امتیاز دهى بیجا به طلحه و زبیر یا سازش و مداهنه نسبت به برخى کارگزاران ناصالح زمان عثمان را رد مىکند.
پیشواى پروا پیشگان امام على علیهالسلام در اخلاق سیاسى به هیچ وجه حاضر نبود از مرز قانون و عدل خارج شود، تا چه رسد به آنکه براى اصلاحات ظلم و ستم روا دارد!
و مىفرمود: ((به خدا سوگند اگر اقلیمهاى هفتگانه را به آنچه در زیر آسمان هاست به من بدهند که خداوند را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچهاى نا فرمانى کنم هرگز نخواهم کرد.)) - و الله لو اعطیت الاقلیم السبعه بما تحت افلاکها على ان اعصى الله فى نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلته./ خطبه 224.
و یا در کلامى دیگر مىفرماید: ((به خدا سوگند اگر شب را تا بامداد بر بسترى از خار سعدان به سر برم و یا در غل و زنجیرها کشیده شوم خوشتر دارم از آنکه خدا و رسولش را روز قیامت در حالى ملاقات کنم که به برخى از بندگان ستم کرده و چیزى از اموال عمومى را غصب کرده باشم، چگونه بر کسى ستم کنم براى نفس خویش که به سرعت به سوى کهنگى و پوسیده شدن مىرود و مدتها در خاکها مىماند!)) - و الله لان ابیت على حسک السعدان مسهدا او اجر فى الاغلال مصفدا احب الى من ان القى الله الله و رسوله یوم القیامه ظالما لبعض العباد.
/ خطبه 224.
اصلاحات ساختارى در نهج البلاغه امام على علیهالسلام براى بستر سازى اصلاحات، غیر از گزینش صالحان و ایجاد تقواى سازمانى و توصیه به ساده زیستى، ترک تجملگرایى، حذف بوروکراسى و چاپلوسى ، دیدگاه خاصى به کارگزاران مىدهد که ساختار ادارى را عملا سامان مىدهد، از جمله مىفرماید: - ر.ک نهج البلاغه، نامه 53.
((به راستى کار حکومتى و پست فرماندارى براى تو طعمه و وسیله آب و نان نبوده بلکه امانتى (امانت خدا و مردم) در گردن تو است...)) - ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فى عنقک امانه...
/ نامه 5.
و در خطبه دیگر مىفرماید: خداوند بر پیشوایان حق و عدل واجب کرده که خود را در زندگى، با محرومان همسو سازند تا فقر و نادانى، تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان و فساد نکشاند)) - ان الله تعالى فرض على ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره.
/ خطبه 209.
و همچنین بر رفع موانع، و رسیدگى حضور به امور مراجعین تاکید مىکند: ((بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز و کار دارند، در مجلس عمومى با آنان بنشین و بخاطر خدایى که تو را آفریده فروتن باش و سربازان و نگهبانان خود را زا سر راهشان دور کن تا سخنگوى آنان با تو بدون اضطراب سخن بگوید...)) - و اجعل لذوى الحاجات منک قسما...
و نیز به کار گزاران خود توصیه مىفرمود: ((و نیازهاى مردم را در همان روز که به تو عرضه مىدارند و یاران و اطرافیانت از پاسخگویى و حل مشکل آنان ناتوانند برآورده کن و کار هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روزى، کار مخصوص خود را دارد.)) - و منها اصدرا حاجات الناس یوم ورودها علیک بما تخرج به صدور اعوانک و امض لکل یوم علمه فان یوم ما فیه.
این کلام به وضوح دلالت بر پاسخگویى و تأمین نیاز و رضایت مراجعین در کوتاهترین زمان ممکن دارد و سادگى سیر ادارى و منفى بودن بوروکراسى را دیکته مىکند.
و همچنین در دورى از تشریفات آمده است وقتى مردم شهر ((انبار)) به احترام آن حضرت، از مرکبها پیاده مىشوند و پیشاپیش امام علیهالسلام مىدوند و مىگویند ما این گونه امیران خود را تعظیم مىکردیم!
حضرت على علیهالسلام رسما این حرکت را تقبیح کردند.
- ر.ک نهج البلاغه، حکمت 37.
و در نفى هرگونه چاپلوسى، مىفرمود: ((من از شما مىخواهم تا مرا با سخنان زیبا مستایید...
بامن چنانکه با جباران سخن مىگوئید، حرف نزنید و آن گونه که از افراد خشمگین دورى مىکنند و با مستبدان محافظه کارى مىکنند، از من کناره مجوئید و با ظاهر سازى رفتار مکنید من و شما بندگان پروردگار یکتائیم.)) - فلا تتکلمونى بما تکلم به الجبابره و لا تتحفظوا منى بما یتحفظ به عند اهل البادره و لا تخالطونى بالمصانعه.
خطبه 216.
و نسبت به دقت در استفاده از امکانات دولتى و اموال عموم، کارگزاران خود را توصیه مىفرمود: ((قلمهاى خود را نازک بتراشید و فاصله میان سطرها را کاهش بپرهیزید و مقصود را هر چه کوتاهتر بیان کنید، مبادا پر چرخ کنید، چرا که نباید کمترین زیارتى به اموال مسلمانان برسد)).
- ادقوا اقلامکم و قاربوابین سطورکم و اخذفوا من فضولکم و اقصدوا قصد ادامه از صحفه قبل: المعانى وایاکم و الاکثاره فان احوال المسلمین لاتحمیل الاضرار.
بحارالانوار، ج 41، ص 105.
آیا یک روز اینگونه بودهایم!؟
آیا ضعف از مکتب علوى است یا از ما!؟
آیا نباید بیاندیشیم و درسهاى عدل و عزت را از على علیهالسلام بیاموزیم!؟
زمینهها و عوامل اصلاحات بدون تردید یک سلسله زمینهها و عوامل معنوى و مادى، در بسترسازى و تحقق اصلاحات نقش دارد که بیشتر آنها را در نهجالبلاغه مىیابیم، از جمله: 1 - تقوا تقوا نیرویى است مقدس که سبب کشش به سوى ارزشهاى معنوى و عالى و گریز از پستىها و آلودگىهاى مادى مىشود، و آدمى را بر خویشتن مسلط نموده، از اسارت هواهاى نفسانى آزاد مىکند.
و در واقع به انسان مصونیت مىبخشد نه محدودیت.
داشتن تقوا در اندیشه و عمل اصلاح طلب موثر مىباشد.
امام المتقین على علیهالسلام پیوسته بر تحقق تقوا و تعمیق و توسعه آن خاصه نسبت به خواص، تاکید داشت، حتى در وصیتنامه خود، قبل از هر چیز به تقوا و پروا پیشگى توصیه مىفرماید: ((شما را و تمام فرزندانم و هر کس این پیام به او مىرسد در هر زمان و هر به تقوا و نظم در امور و ایجاد صلح و صلاح بین خود سفارش مىکنم...
.)) - اوصیکما و جمیع ولدى و من بلغه کتابى بتقوى الله و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم.
نامه 47.
و در خطابى دیگر به بیان آثار تقوا پرداخته، مىفرماید: ((به راستى تقوا داروى بیمارى دلها و قلبهاى شما...
و به صلاح و سامان رساننده فساد درون ((جان و جامعه) شماست)).
- فان تقوى الله دواء داء قلوبکم م...
و صلاح فساد صدورکم /.
خطبه 198.
اى بندگان خدا بدانید تقوا دژى بلند و شکستناپذیر است و بى تقوایى و هرزه گى خانهاى پست و در حال فرو ریختن که حافظ ساکنان خود نمىباشد و کسى که به ان پناه برد در امان نخواهد بود، آگاه باشید، باتقوا مىتوان ریشه و نیش گزنده گناهان را قطع کرد.))3- واعلموا عباد الله ان التقوى دار حصن عزیز و الفجور دار حصن ذلیل لا یمنع اهله ولا یحرز من لجاء الیه الا وبا لتقوى تقطع حمه الخطایا.
خطبه 157.
((همانا تقوا کلید هر در بسته و توشه قیامت و عامل آزادى از هر گونه بردگى و نجات از هر تباهى است.
و در پرتو تقوا طالب هر چیز پیروز خواهد و پروا کنندگان از گناه، رستگارند و با تقوا به هر آرزویى مىتوان رسید))4- فان التقوى مفتاح سداد و ذخیره معاد و عتق من کل ملکه و نجاه من کل هلکه بها ینجح الطالب و تنال الرغائب.
خطبه 230.
2- قدردانى از نعمتها یعنى انچه داریم از آن خدا بدانیم و همراه با سپاس و شکر او، با برنامه ریزى صحیح و به دور از اسراف و تبذیر، در مسیر رضاى او و خدمت به بندگان او استفاده و صرف کنیم.
که حضرت على علیهالسلام مىفرماید: ((هر نعمتى که خداوند به تو بخشیده نیکو دار و در راه صلاح و اصلاح بکار گیر و هرگز نعمت هایى را که در اختیار دارى تباه مکن)).
- استصلح کل نعمه انعمها علیک و لا تضعین نعمه من نعم الله عندک.
/ نامه 69.
3 - تامین زندگى کارمندان رسیدگى به معیشت کارمندان نه تنها امید بخش و انگیزه کار بهتر و بیشتر مىشود بلکه سبب آرامش خاطر آنان بوده، و مانع تجاوز به اموال مردم و بیت المال مىگردد.
امام على علیهالسلام در این زمینه مىفرماید: ((سپس روزى فراوان و امکانات مورد نیاز کارمندان را بر آنان ارزانى دار که با حقوق و در آمد کافى در اصلاح خود بهتر مىکوشند و با بى نیازى دست به اموال بیت المال نمىزنند و اتمام حجت است بر آنها.)) - ثم اسبغ علیهم الارزاق فان ذلک قوه لهم على استصلاح انفسهم و غنى لهم عن تناول ما تحت ایدیهم و حجه علیهم.
4 - استفاده از تجربه صالحان بهرهگیرى از تجربه موفق مصلحان هم علم است و هم صرفه جویى در زمان و دورى از زیانهاى آزمون و خطا، که حضرت على علیهالسلام مىفرماید: ((آنچه نیکان و صالحان خاندانت به آن عمل کردهاند، انتخاب کن و انجام بده)) - و الاخذ بما مضى علیه الاولون من آبائک و الصالحون من اهل بیتک.
5 - دورى از شعار و ریا اسلام پیوسته آدمى را از تنگ نظرىهاى مادى و خودنمایى و خود بینىهاى بیرون آورده، او را به خدا و کمال نامتناهى متوجه مىکند تا نه تنها به جاى حرف و شعار، عملگرا گردد بلکه در اجراء و عمل هم گرفتار توقف یا انحراف نشود، حضرت على علیهالسلام مىفرماید: ((و عمل صالح زراعت آخرت و ارزشمند است...
و کارها (نیکىها و اصلاحات) را بدون ریا و خود نمایى و شهرتطلبى، انجام دهید)).
- و العمل الصالح حرث الاخره...
و اعملوا فى غیر ریاء و...
/ خطبه 23.
6 - امر به معروف و انتقاد سالم و خیر خواهانه براى شکل گیر و پیشرفت اصلاحات، دولت و ملت باید ناظر و ناصح هم باشند، در نهج البلاغه مىخوانیم: ((پس مرا با خیر خواهى خالصانه و سالم یارى کنید.)) - فاعینونى بمناصحه خلیه من الغش، سلیمه....
/ خطبه 118.
((و امر به معروف را براى اصلاح تودهها و جامعه قرار داد)) - و الامر بالمعروف مصلحه للعوام.
/ حکمت 252.
7 - قانون گرایى عمل به وظیفه و حفظ حقوق یکدیگر در مردم و کارگزاران بستر ساز اصلاحات مىباشد.
على علیهالسلام مىفرماید: ((و آنگاه که مردم حق رهبرى و والى را ادا کنند و زمامدار جامعه، حقوق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت یابد، راههاى دین پدیدار و استوار گردد، نشانههاى عدالت برقرار و سنتهاى صحیح، در مسیر خود به راه افتد پس بدین ترتیب روزگار اصلاح شود و مردم به استمرار دولت و حکومت امیدوار و توطئه و طمعهاى دشمنان به یاس انجامید.)) - فاذا ادات الرعیه الى الوالى حقه وادى الوالى حقها....