بسمه تعالی
تحقیقات کاربرد مواد آموزشی:
مقدمه:
تقدیم این تحقیقات به آن معلمان و مربیان و اساتیدی که شغل مقدس تدریس را با همه مشکلات و زحماتش و با توجه به تأثیر والای این وظیفه بزرگ اجتماعی، و با رضایت تمام پذیرفتهاندو میدانند که اگر امروز قدر کار بزرگ آنها کوچک شمرده شود فردا در برابر رسول و اهل بیت پاکش یعنی مربیان و معلمان والامقام بشری سرافراز و آبرومند خواهند بود.
و در ادامه تقدیم میدارم به آن جوانان و نوجوانان برومندی که زحمات معلمان آگاه و دلسوز خود را پاس میدارند و وجود آنها را در راه سعادت خود عزیز میشمارند و محبت آنها را همیشه در دل پاکشان زنده میدارند تا فردا در برابر رسول خدا و اولیای گرامی او عزیز و موجب روشنی چشم استادان خویش باشند.
چنانکه در میان شما رسولی از خودتان فرستادیم تا آیات ما را برای شما تلاوت کند و دلها و نفسهای شما را از جهالتها و زشتیها و آلودگیها پاک نموده به اخلاق و فضایل انسانی رشد و کمال بخشد و همچنین شما را تعلیم کتاب و حکمت دهد و آنچه را که در قدرت و امکان شما نبوده تا بفهمید به شما بیاموزد.
بنابراین مرا که خالق و منعم شما هستم همیشه بیاد داشته باشید تا من هم به لطف بیشتر و عنایتهای آینده شما را یاد کنم .
بخش اول: تربیت
تربیت و قلمرو آن
تربیت بطور خلاصه عبارت است از پرورش و رشد دادن استعدادهایی که آفریدگار جهان در وجود انسان جهت سعادت و کمال او بودیعت گذاشته است.
با این تعریف اجمالی موضوعات زیر در امر تربیت مورد دقت و توجه قرار میگیرد:
1- تربیتکننده با داشتن هدف معین و علاقمندی کافی و آگاهی کامل به اهمیت و ارزش تربیت این مسئولیت مقدس را میپذیرد.
2- او از تجربهها و اطلاعات لازم بهرهمند میباشد و از اصول و مبانی تربیت عالم و آگاه و خودش نیز از فضایل اخلاقی و مزایای تربیتی برخوردار است.
3- تربیتکننده نسبت به موقعیت فرد یا افراد مورد تربیت و استعدادهای جسمی و روحی آنها آشنایی کامل دارد و میداند که چگونه انسانهایی را برای چه جامعهای باید بسازد.
4- مربی به وضع و شرایط محیطی که در آن زندگی میکند و نیازهای اساسی آینده جامعه خود کاملاً آگاه است و فعالیت خود را متناسب با آن نیازها بکار میاندازد.
5- کار و فعالیت مربی مبتنی بر طرح و برنامه حساب شده و متوجه به هدفهای صحیح و مطلوب جامعه و متکی بر روش متناسب با این هدفها انجام میگیرد.
6- مسئول تربیت برای پیشبرد اهداف مقدس خویش ناگزیر است وسایل کار برای خود و افراد مورد تربیت متناسب با شرایط و امکانات زمان داشته باشد زیرا میداند که هیچ کاری بدون وسیله متناسب به انجام نمیرسد.
7- در جامعهای که اکثریت قریب به اتفاق آن مسلمانند مربی آگاه میکوشد تا برای پایداری و استواری یک جامعه مترقی و مستقل اسلامی افرادی مؤمن و صاحب رشد و متخلق به اخلاق اسلامی و خدمتگزار به جامعه خود تربیت کند.
پایههای اساسی تربیت
تمایلات انسانی و غرائز طبیعی بمنزله پایههای اساسی است که تربیت بر روی آنها بنا میشود.
یا بعبارت دیگر، تربیت عبارت از تعدیل خواهشهای طبیعی و تنظیم کیفیت بهرهبرداری از نیروهای غریزی است.
«خوی و منش عبارت است از غرائزی که شغل و تجربه آن را بگونهای مختلف رنگ کرده و مانند کاشیکار ماهری پهلوی هم چیده است.»
موقعیکه آداب و رسوم تربیت بر اثر تکرار و ممارست، رنگ عادت بخود میگیرد و بصورت خلق و خوی ثابت در میآید، آدمی بر طبق آن از سرمایههای طبیعی خود استفاده میکند و به آسانی، غرائز در مجاری عادات بجریان میافتند.
«عادات به محض آنکه تشکیل یافتند با بهرهبرداری از ذخیره فعالیتهای ذاتی آدمی، به وجود خود ادامه میدهند و لاینقطع این فعالیتها را به میل خودشان تحریک میکنند، تقویت مینمایند، تفکیک میسازند، متمرکز میکنند و از غرائز خام و نامنظم، دنیائی مطابق میل خود بوجود میآورند به طوری که میتوان گفت آن موجود نه مخلوق عقل است و نه زائیده غریزه، بلکه مصنوع عادات میباشد.»
اشاراتی کوتاه و مختصر به مراحل تربیت
پیامبر اسلام (ص) سنین میان تولد تا 21 سالگی را که با اهمیتترین مرحله تربیتی است به سه مرحله تقسیم نموده است، و در قالب یک حدیث میفرمایند: «فرزند، در هفت سال اول سید و آقا است، و در هفت سال دوم بنده، مطیع و فرمانبردار است، و در هفت سال سوم وزیر، طرف شور و مسئول است.»
مراحل تربیت را از نظر اسلام میتوان در دو مرحله پیش از تولد و بعد از تولد بررسی نمود، مرحله پیش از تولد شامل پیشبینیهای لازم در انتخاب همسر جهت انتقال صفات و ویژگیهای مطلوب به کودک، تدابیر لازم به هنگام انعقاد نطفه و دوران جنینی و زایمان، مرحله بعد از تولد را میتوان به پنج مرحله عمده تقسیم نمود:
کودکی، نوجوانی، جوانی، بزرگسالی، پیری که ما از ذکر توضیحات این مراحل فوق خودداری میکنیم
کودکی، نوجوانی، جوانی، بزرگسالی، پیری که ما از ذکر توضیحات این مراحل فوق خودداری میکنیم.
اهداف تربیتی هدفداری جهان عموماً و انسان خصوصاً به عنوان یک هدف تربیتی است تعلیم و تربیت اسلامی نخست این واقعیت تحولآفرین را به انسان متذکر میشود که دستگاه خلقت عبث و بیهوده برای بازی نیست و قرآن میفرماید: «آسمان و زمین را با هر چه میانشان هست بیهوده نیافریدیم این گمان کسانی است که کافرند وای از جهنم برای آن کسانی که کافرند.» و همچنین در مورد هدفدار بودن خلقت انسان با صراحت و قاطعیت تمام میفرمایند: «گمان میکنید شما را بیهوده آفریدیم و بسوی ما بازگشت نخواهید کرد.» اطمینان و قرب الهی به عنوان یک هدف تربیتی است انسان با طی منازل و قطع مراحل در مقام والای اطمینان و قرب به حق قرار میگیرد، در قرآن آیاتی در مورد اطمینان قلب وارد شده است از جمله در سوره فجر میفرماید: ای نفسی که (در پرتو ایمان) به اطمینان رسیدهای همانا بسوی پروردگارت بازگرد با خشنودی متقابل تو از او و او از تو خشنود، پس داخل در مسلک بندگانم و داخل شو در بهشتم.
صبر بعنوان یک هدف تربیتی است اگر تصور کار، سیمای کارگران را تداعی میکند که بار تولید را به دوش میکشد تصور صبر این سئوال را بوجود میآورد که «صبر برای چه کسی مطرح میشود؟» و چه شرایطی است که انسان را به صبر نیازمند میکند؟
از این رهگذر است که میبینیم صبر، آنجا طرح میشود که پای «عمل» در میان است همچنانکه احتیاج به «سپر» را کسی احساس میکند که مرد اسلحه و شمشیر است در متن آیات مربوط به صبر، به وضوع خواهیم دید صبر نه تنها یک مفهوم ذهنی نیست بلکه دقیقاً به جای عمل بکار رفته است و درست بر عکس کسانیکه صبر را اعلام سکون و حتی عقبنشینی پنداشتهاند در طی آیات فراوانی، مفهوم کامل حرکت و پیشروی دارد، به این ترتیب صبر در تعلیم و تربیت اسلامی تعریف ویژه خود را دارد و هرگز نباید آن را با ملاکهای عمومی سنجید.
«برای آنها که اهل ایمان و عمل صالح هستند پاداش الهی از هر چیزی بهتر است، البته این پاداش را کسی جز صابران در نمییابند.» «ای اهل ایمان در پیشرفت کار خود صبر و مقاومت پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز متوسل شوید خدا یاور صابران است.» در اصول کافی باب صبر از قول معصوم آمده است: صبر سه گونه است: صبر بر مصیبت و صبر در برابر معصیتها و گناهان و صبر بر رنج ناشی از اطاعت خداوند و راه او ایمان بر چهار پایه استوار است: بر صبر و یقین و عدل و جهاد، و صبر نیز خود بر چهار شاخه: اشتیاق، خوف، زهد، انتظار پس هر کس که مشتاق بهشت بود از بند شهوتها و لذتها رها میشود، و کسی که از عذاب خدا هراسید از گناهان و محرمات کنار میکشد، و کسی که به دنیا بیرغبت شد مصیبتها و سختیها را سبک میشمارد و آن که به انتظار مرگ بود، در انجام هرچه زودتر و هرچه بیشتر نیکوئیها و آرمانهای خیر سرعت میگیرد.
«هرکس از مؤمنین به بلایی گرفتار شود و صبر کند برایش اجر هزار شهید باشد.» در خاتمه یادآور میشویم که صبر بر دو رویه استوار است: صبر از آنچه دوست داری و صبر بر آنچه کراهت داری و شهوتها، اطاعتها تکامل انسان به عنوان یک هدف تربیتی است حرکت تدریجی یک شی از نقص به نقطه مطلوب رشد را تکامل میگویند.
که به معنی به کمال رسیدن، به تدریج کامل شدن، رو به کمال رفتن آمده است.
تکامل را به انواع مختلف تقسیم میکنند.
الف) تکامل فردی تکامل فردی خود به چندین قسم تقسیم میشود.
تکامل مادی و فیزیولوژیکی هر انسانی از نظر بدنی و جسمانی در یک حد از رشد متوقف میشود، مثلاً در قد و یا دست و پا و یا سایر جوارح او از نظر رشد مادی محدودیت دارد یعنی قد انسان دست انسان و یا سایر جوارحش از یک میزان خاصی بلندتر نمیشوند این نوع تکامل بین انسان و گیاه و حیوان مشترک است و همانطور که انسان قدش از یک میزان خاصی بلندتر نمیشود، یک درخت بلوط یا بادام از یک حدی بلندتر نمیشود و این رشد تقریباً در سایر جوارح هماهنگ است به عبارتی بین دست و پا و سایر جوارح حیوان یا انسان از نظر رشد هماهنگی وجود دارد.
این نوع تکامل را تکامل مادی یا فیزیولوژیکی مینامند.
تکامل علمی تکامل دیگری که مخصوص نوع انسان تکامل علمی است، به این معنی که بشر هرچه بیشتر در آثار طبیعت مطالعه میکند رازهای شگفتانگیزتری را از طبیعت درک میکند و انرژیهای نوینی را به استخدام میکشد و زیستی بهتر برای خویش فراهم میآورد.
تکامل فکری تکامل دیگری که باز اختصاص به انسان دارد تکامل فکری است به این معنی که دماغ بشر در اثر تفکر در حقوق کائنات بر فراز ابزارهای علمی و تکنیکهای فرهنگی اوج میگیرد و مسائلی را که حتی علم به حل آن دست پیدا نمیکند را میگشاید.
تکامل روحی و معنوی تکامل دیگری که ارزندهترین تکامل انسان است تکامل روحی و معنوی است بدین معنی که بشر در اثر صفای باطنی و گرایش به مبدأ و عشق به ملکوت، یک روحیه نیرومند و ارزندهای پیدا میکند و با پای برهنه و سر برهنهاش از قویترین متفکرین عالم بهتر به حقایق هستی دست مییابد، حافظ میگوید.
«راز جهان که پیر مغان با کسی نگفت در حیرتم که بادهفروش از کجا شنید» تا بخواهند افرادی مثل کانت، و دکارت، فارابی، دلائلی برای جهان پیدا کنند، یک روستائی بیسواد با یک نگاه کردن به جهان و با یک معنویت پاک، خدا را در آینه ضمیر میبیند.
متذکر میشود که موارد چهارگانه بالا فقط جنبه فردی دارد.
ب) تکامل اجتماعی همینطور که یک فرد ترقی میکند یک اجتماع نیز ترقی میکند یک ملت یا یک امت نیز ترقی میکند، همینطور که یک فرد سقوط میکند، یک ملت سقوط میکند، یک امت نیز سقوط میکند، یک اجتماع نیز سقوط میکند.
مطالعه در تاریخ گویای این مطلب است که ملتهایی بودند ناگهان اوج گرفتند، پیش رفتند، ناگهان سقوط کردند.
برای علت سقوط یک ملت باید عوامل شکست را مطالعه و بررسی کرد، همینطور که یک انسان در اثر یک سری از عوامل تقویت میشود مثلاً تغذیه خوب، تنفس خوب، هوای آزاد و صاف، نداشتن اندوه یک بشر قوی به وجود میآورد همینطور یک سری از عوامل مثل شهوترانی زیاد، روی آوردن به مواد مخدر، بشر قوی را ساقط میکند سپس میمیراند.
فروکش کردن یک تمدن و یک ملت به این معنی است که شما یک ساختمان گلی و پوسیده را در نظر آورید، روی این ساختمان پوسیده گچ بمالید، و بعد روی گچ عکسهای مورد علاقه خود را بکشید، این ساختمان به ظاهر زیباست ولی به مجرد اینکه سیلی آمد شکاف بر میدارد، فروکش میکند و خراب میشود، وحی الهی اضمحلال تکامل فردی و اجتماعی را از آثار گناه میداند یعنی همانطور که سیل برای یک ساختمان گلی علت فروکش کردن است، گناه نیز فرد و جامعه را ویران میکند.
قرآن میفرماید: «آیا ندیدید پیش از ایشان چه بسیار گروهی را هلاک نمودیم و حال آنکه در زمین به آنها قدرت و تمکینی داده بودیم که شما را ندادهایم و از آسمان بر آنها باران رحمت پیوسته فرستادیم و نهرها در زمین بر آنان جاری ساختیم پس با آن که به انواع نعمتها بهرهمند شدند چون گناه و نافرمانی کردند آنها را هلاک نمودیم و گروهی دیگر را بعد از آنها برانگیختیم.» امام صادق (ع) میفرمایند: هیچ رگی نزند و پائی به سنگ نخورد و دردسر و مرضی پیش نیاید مگر به جهت گناهی (که انسان مرتکب شده است) و همین است که خدای عزوجل در کتابش میفرماید: «هر مصیبتی به شما رسد برای کاری است که به دست خود کردهاید و خدا از بسیاری هم گذشت میکند.» عوامل تربیت به طور کلی، تربیت پایه و اساس رفتار انسان است، و این در صورتی است که تربیت به عوامل موثر در ساختمان وجود آدمی مستند گردد، محال است که تربیت ثمری داشته باشد و یا نتیجهای به بار آورد، بدون آنکه عوامل ایجادکننده این ثمرات موردنظر و توجه قرار گیرند، عوامل مهمی را که غالباً علمای تعلیم و تربیت به عنوان عوامل موثر در تربیت انسان مطرح میکنند دو عامل «وراثت» و «محیط» است گرچه اعتقاد به تاثیرات کمی و کیفی این دو عامل مورد اتفاق اینگونه دانشمندان نیست اما در عین حال، تاثیر این عوامل در تربیت انسان امری است که غالباً به آن معتقدند، در تعلیم و تربیت اسلامی گرچه به دو عامل فوق اهمیت داده میشود ولی عوامل تربیت را تنها محدود به دو عامل وراثت و محیط نمیداند بلکه عواملی چون «اراده» و «عوامل ماوراء طبیعت» را در تکوین شخصیت آدمی موثر میداند.
سخن، ابزار تربیت شاید بتوان مساله تربیت را از جمله مسائلی شمرد که عوامل تاثیرگذار آن، بر حسب گوناگونی ابعاد وجودی انسان، در موقعیتهای مختلف، تأثیری یکسان نمیگذارد و پیامدهای گوناگونی به همراه دارد، زیرا اندیشهها، عاطفهها، احساسها و همچنین فضاهای پیرامونی که فرد تربیتپذیر را دربر میگیرند، در نوع اثرگذاری عوامل تربیتی مؤثرند.
به این خاطر، طبیعی است که سخن به عنوان ابزار انتقال اندیشهها، از مهمترین و کارآمدترین ابزارهای تربیتی به شمار رود.
از آن جهت که بار معنایی، فکری و عملی ویژهای را با خود حمل میکند و احیاناً افادهکننده نکات و مفاهیمی است که در طول تاریخ مخاطب انسان، در پیرامون آن شکل گرفته و ]ظاهراً[ در معنای واژگانی آن وجود ندارد.
چون واژهها ]اغلب در طول زمان[ مفاهیمی مییابند که با آنها بر وسعت معنای آنها افزوده میشود و یا از آن کاسته میگردد.
از این رو، سخن، در واقع ابزاری الهی برای تربیت است که در کتابهای آسمانی مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
همچنین باید افزود: روند تربیت، همواره با خط سیر طولانی «سخن» و «کلمه» در تاریخ انسان همگام و همراه بوده است و تاثیرات منفی و مثبت متقابلی داشتهاند.
اسلام و تربیتپذیری انسان روایات اسلامی، کودک را، بالفطره شایسته و مستعد تربیت میداند.
اسلام معتقد است با تحت مراقبت قرار دادن قوای کودک، میتوان او را ساخت و تا حدود زیادی میتوان او را جهت داد و او تغییرپذیری را در تمام مدت حیات خویش حفظ میکند و این وضع در سطحی با این وسعت، خاص انسان است.
حضرت علی (ع) راجع به نقشپذیری نونهالان میفرمایند: «صفحه دل نوجوان همچون زمین مستعدی است که هیچ گیاهی در آن نروئیده و آماده هر نوع بذرافشانی است.» دل نوجوان آماده هر نوع بذرافشانی است، نشاندهنده تربیتپذیری انسان است که اگر بذر خار در آن پاشیده شود در آن خار میروید، به عبارت دیگر کودک انسانی شرور خواهد شد و اگر بذر گل و میوه در آن پاشیده شود، گل و میوه به بار خواهد آورد و به عبارتی دیگر انسانی خوب خواهد شد.
اما نکته دیگری که تذکر آن حائز اهمیت است این است که دل نوجوان نسبت به پرورش خیر و شر در خود استعداد و قابلیت خاصی دارد که با افراد دیگر متفاوت است.
بنابراین هرچه بطور کلی انسان تربیتپذیر است اما این طور نیست که همه انسانها دارای استعدادها و قابلیتهای یکنواختی باشند و ما بتوانیم به سادگی همه آنها را بطور یکسان در جهت مطلوب تربیت کنیم.
غیر از قابلیتها و استعدادهای گوناگون افراد، امر دیگری که «تربیتپذیری انسان» را محدود میکند، مسأله «اراده» است.
از نظر اسلام چون هر انسانی دارای اراده است لذا میتواند در برابر تربیت و مربی خود بیتفاوت نبوده و حتی در صورت لزوم مخالفت نماید.
با توجه به مطالبی که گذشت نتیجه میگیریم که انسان، شایسته و مستعد تربیت است و پیامبران الهی نیز با این حقیقت برای هدایت انسانها مبعوث شدهاند، اما در عین حال «تربیتپذیری انسان» گاهی محدود و مشروط میگردد.
نکات عقلی و اسلامی در تربیتپذیری انسان اگر تربیتپذیری نباشد وجود اصل تکلیف در اسلام خطاست و معنی ندارد.
اگر انسان تربیتپذیر نبود پیامبران الهی بیهوده بود و معنی نداشت.
اندرزها و تبشیرها بیانگر این است که انسان تربیتپذیر است.
توجه به مراتب و مراحل امر به معروف و نهی از منکر بیانگر این است که انسان تربیتپذیر است.
دعوت به توحید و تحریض به علم و دانش و … بیانگر این است که انسان تربیتپذیر است.
انسان در بدو تولد هیچ دانش و اطلاعی از این جهان نداشت.
بعدها در اثر ابزار شناخت توانست دانشی بیاموزد و اطلاعاتی را جمعآوری کند.
راه فساد و اصلاح را اگر به افراد بیاموزیم عدهای هستند که آزادانه و بر اساس خواست خود آن را میپذیرند و عدهای هم آگاهانه آن را طرد میکنند و مساله عقل و خرد آدمی مؤید خوبی در این راه است.
تجارب عملی اولیاء و مربیان نشان میدهد که بسیاری از افراد را توانستهاند به راه اصلاح آورند و گروهی را هم فاسد سازند.
آنچنان که هم بعضی از مربیان مدعی هستند دستشان در تربیت باز نیست و علاقهمند هستند که فرزندشان درجات عالی علمی را طی نماید.
ولی او مرتبا درجا میزند و ذهن او کشش لازم برای پیشروی ندارد و یا در برابر خواسته مربیان مقاومت میکند و راه خود را ادامه میدهد نه خواست مربی را.
انسان میتواند با شرایط خاص آب و هوایی، جمعیتی، مذهبی خود را تطبیق دهد و برای ادامه حیات انس و الفت لازم را بدست آورد.
ارزش و اهمیت تربیت در اهمیت و ارزش تربیت همین بس که قرآن کریم محور دعوت پیامبران را عموماً و پیامبر عظیم الشأن اسلام را خصوصاً تربیت و تکمیل فضایل اخلاقی قرار داده است.
و این از موضوعات است که جامعه بشری از همان روزگار نخستین حیات به آن نیاز داشته و روز به روز با توسعه زندگی اجتماعی و علمی و سیاسی این نیاز بیشتر شده است.
«به حقیقت ما فرزندان آدم را عزت و کرامت عطا کردیم و در خشکی و دریا آنها را نیرومند ساختیم و از نعمتهای پاکیزه بهرهمندشان نمودیم و بر بسیاری از آنانکه آفریدیم برتریشان دادیم برتری و فضیلتی عالی و شایسته.» توضیحاتی دیگر در باب هدف تربیت و تعلیم هدف تربیت و تعلیم پرورش و رشد دادن نیروها و استعدادهایی است که آفریدگار جهان در وجود انسان برای سعادت و کمال او به ودیعه نهاده است.
به عبارت دیگر تربیت ایجاد تحول و تغییری است در انسان بطوری که فرد بتواند بوسیله آن نیروها و استعدادهای ارزنده خویش را در راه کمال و سعادت حقیقی خود و جامعه به کار اندازد و اهداف اصیل زندگی و راه نیل به این اهداف را تشخیص داده برای تحقق بخشیدن به این آرمانها توانایی پیدا کند.
مسلم است که این وظیفه مهم و مقدس از جانب مربی و معلمی صورت پذیرد که خود از نتایج و مزایای تربیتی و از کمالات مطلوب برخوردار است و هدفهای حقیقی زندگی و طریق وصول به این هدفها را یافته و به این اهداف معتقد و مومن است.
و بعد از همه این خصوصیات با تصمیم و علاقه خاص و با هدف مشخص و توانایی لازم دست در کار این وظیفه بزرگ میشود.
بهمین دلیل است که مقام معلم و مربی بس والا و ارزش کار و کوشش او بس بزرگ میباشد.
الف) معلم باید بکوشد در مرحله اول خود را به سرمایههای علمی و اخلاقی مجهز ساخته تا بتواند فرد مورد تربیت را از فضیلتها و از دانشها و بینشهای لازم بهرهمند نماید.
ب) مربی و معلم آگاه متوجه است که موضوع کارش یک عنصر شیمیایی و یا یک گیاه و یا یک حیوان نیست بلکه فرد انسانی است که ویژگیهایش با همه موجودات دیگر جهان فرق اساسی دارد.
انسانی است که با استعدادهای گرانبها و نیروهای بزرگ استعدادهایی که اگر بطور صحیح باز و شکفته شود همه خود فرد در راه کمال مطلوب پیش میرود و برای یک زندگی نوین آماده میشود و هم اجتماع از او بهره فراوان میبرد.
ج) مربی و معلم باید بداند که جامعه پیوسته رو به کمال میرود و اوضاع و شرایط هر نسلی از نسل قبل پیچیدهتر میشود و با این تربیت وظیفه معلم حساستر میگردد.
بنابراین معلم نباید انتظار داشته باشد که محصلش مطالب را مانند ضبط صوت گرفته و تحویل دهد.
بلکه همت او باید بر این باشد که دانشآموز هرچه بیشتر قدرت ت فکر و تشخیص و دریافت پیدا کند.
طوری که با این نیروها حداقل مقداری از مسائل و مشکلات آینده را خود بتواند حل کند.
متأسفانه در بعضی از معلمان و دبیران هنوز این رسم کهنه و غلط دیده میشود که اصرار دارند محصل مطالب درسی را با فشار به قوه حافظه عین جملات کتاب یا جزوه معلم حفظ نموده بازگو نماید.
د) مربی نباید تصورش از محصل اینگونه باشد که او را بالقوه انسان فرض کند و بالفعل حیوان و خیال کند که زندگی امروز محصل بمنزله فرع و مقدمه زندگی آینده است.
به عبارت دیگر نباید زندگی امروز او را فدای فردا کند و او را از مقتضیات سنی خودش محروم نموده به کارهایی مجبور سازد که از حوصله و از نیاز او بیرون است بلکه معلم باید بکوشد که کودک یا نوجوان در ضمن اعمال مربوط به سن خویش راه و رسم صحیح بزرگتران و روش زندگی فردا را هم یاد بگیرد و استعدادهای درونی خویش را کمال دهد.
ه) مربی باید بیش از هر چیز مسئولیت مهم خویش را احساس کند و موقعیت خود و نیز تأثیر این موقعیت را در روح دانشآموز ادراک و باور نماید.
باید متوجه باشد که جامعه او فرزندان عزیز یعنی عالیترین و ارزندهترین ثمره وجودی خود را به امانت به او سپردهاند و مردم جامعه به او اعتماد کرده برای او احترام قائلاند و لذا از او هم انتظاراتی دارند.
معلم و مربی باید متوجه باشد که اثر وجودی او رفتار و گفتار و محبت او حتی اخلاص و نیت پاک او میتواند تأثیر عجیبی بر اعتماد دانشآموز داشته باشد و خلاصه در سرنوشت انسانهای امروز و انسانهای فردا دخالت مستقیم دارد.
به بیان دیگر مکتب او مکتب انسانساز است انسانهایی که در جامعه فردا باید زمامداران دلسوز مملکت او شوند وزیران و نمایندگان ملت و طبیبان و مهندسان و کارشناسان مردمی گردند که جان و مال و آبرو و دینشان را در سایه آنها محفوظ میبینند آری معلمان و دبیران باید انسانهای واقعی برای ملت خود تربیت کنند نه درنده خویانی که در قلبشان ذرهای رحم و شفقت و نوعدوستی و انصاف وجود ندارد و باطنشان از نیرنگ و ریا و نفاق و دروغ و تهمت پر شده باشد و معلم صاحب قدرت و فعال مایشاء و زمامداران مستبد در کلاس درس نیست تا انتظار داشته باشد که کودکان و نوجوانان همچون بندگان و بردگان او بوده باید بیچون و چرا از او اطاعت کنند.
برعکس باید کلاس درس برای محصل میدان حسات و نفس کشیدن و جای آزمایش استعدادها و محل تشکیل عادات و خصائل پسندیده باشد.
کلاس باید نمونه محیطی انسانی و محیطی پاک و صاف و زدوده از زنگارهای خودبینی و رعب و قدرتطلبی باشد تا محصل با اعتماد کامل بتواند خود را از این آئینه پاک و صاف به معلم عزیز و مورد اطمینانش نشان دهد.
و معلم بلندنظر و پاک نیت هم در این آیینه بتواند به نقایص فرزند عزیزش آگاهی یابد و چشم و بصیرت او را از افق کلامس به جو جامعه باز نماید.
معلم در این میدان پدری است و یا مادری است مهربان و رهبری است روحانی که با رفتارش حسن اعتماد و احترام و بزرگتر از آن محبت و اخلاص دانشآموزان و نوجوانان را به خود جلب مینماید.
و با احترام متقابل و راهنماییهای عاقلانه خود آنها را به راه هدایت و سعادت سوق میدهد و از جهالتها و انحرافها و مفاسد محفوظ میدارد.
یعنی کار بسیار مشکلی که همان رسالت انبیاء است.
کار مشکلی که جز از معلمان از قدرت دیگران خارج است.
تربیت و وظایف آن تعریف اصطلاحی کلمه: چنانکه دانشمندان علم تربیت نظر میدهند.
معنی این کلمه اگرچه از جهت شکل لفظ بظاهر متعدد و مختلف شده است اما بنظر این دانشمندان و بخصوص علمای جدید این الفاظ در اصل و اساس با هم توافق دارند.
جولز سیمون : در تعریف تربیت گفته است: تربیت طریقهای است که عقل بوسیله آن عقل دیگر و قلب قلب دیگری میشود.
پستالوزی گوید: تربیت رشد دادن تمام نیروهای کودک به طور کامل و هماهنگ است.
هربرت اسپنسر: گفته است تربیت عبارت است از آماده ساختن انسان برای آنکه بتواند یک زندگی کامل داشته باشد.
کانت گوید: هدف از تربیت این است که انسان را به کمال ممکن برسانیم.
خلاصه معنی تربیت بعد از این تعریفات متعدد عبارت است از آماده ساختن افراد بطور کامل آنچنانکه شایستگی زندگی اجتماعی را دارا شوند اجتماعی که دارای هدف باشد.
و به معنی دیگر ممکن است تربیت را نوعی کار عملی بشمار آورد که میان دانشآموز و محیطی که میخواهند او در آن زندگی کند ارتباط و کیفیت خاصی بدهد.
خلاصه نظریه مذکور این است که همانطور که عضلات یک بدن با حرکات و بازیهای تمرینی نشاط و نیرو میگیرد مسلکات عقل هم بوسیله تحقیق و بررسی مواد مشکل نیرومند میشود.
بر این اساس علم را بمنزله پایگاه ترقی شمردهاند که ملکات عقل بر آن پایهگذاری میشود.
ویژگیهای تربیت دختران والدین، اغلب در مسیر تربیت دختران با دشواری مواجهاند… حال میخواهیم نظر اسلام را در این زمینه بیان کنیم.
در آغاز باید نیک بدانیم که دختر هم مانند پسر انسان است و وظیفه ما پرورش جنبههای انسانی وجود او به شکلی است که روح و روانش را نیازارد.
و او را در موقعیتی قرار ندهد که در کردار و رفتار خویش همچون انسانی متهم، خود را جوابگوی لحظه لحظه اوقات و عملکردهای خویش و اسیر نگاههایی ببیند که او را محاصره کرده است.
تربیت دختران معمولاً بر این پایه شکل گرفته است که «دختر» «عار» و «آبرو» است و بر او از «مرد» باید ترسید و ناچار باید او را در چارچوبی محدود و در بسته محبوس کرد که کلیدش را فقط پدر و برادر در دست داشته باشند.
حال آنکه در اسلام، «عار» مسئلهای فردی است و اگر کسی مرتکب خطایی شود مسئوولیتش صرفاً بر گردن خود اوست و خانوادهاش هیچ دخلی در آن ندارند.
وظیفهای که ما بر عهده داریم این که دختران و پسران را به شکلی تربیت کنیم که احساس کنند انسانهایی هستند صاحب اختیار که راه و روش زندگیشان را خداوند مشخص نموده است و از جنبههای گوناگون روحی، جسمی، عقلی و رفتاری باید به آن پایبند بمانند.
عالیترین انتساب حضرت علی (ع) میفرمایند: «ادب و تربیت خوب از هر بستگی سببی و نسبی شریفتر و افتخارآمیزتر است.» بهترین میراث حضرت علی (ع) فرمودهاند: «هیچ ارثی مانند ادب و اخلاق پرارج و گرانمایه نیست.» حضرت سجاد (ع) در انجام وظیفه سنگین تربیت فرزند، از خداوند بزرگ استمداد مینمود و در ضمن دعاهای خود در پیشگاه الهی عرض میکرد: بارخدایا مرا در تربیت و ادب و نیکوکاری فرزندانم یاری و مدد فرما.
بروز نتایج تربیت موقعیکه عقل بالغ میشود و به محیط پرشور نوجوانی قدم میگذارد و قوای جسم و جانش با سرعت شکوفا میشوند، نتایج خوب و بد تربیتهای دوران کودکی نمایانتر میگردند و با قوت و شدت بیشتری ظهور مینمایند، بطوری که تمام گفتار و رفتار نوجوان را تحت تأثیر قرار میدهند.
کودک وقتی از مادر متولد میشود هیچ نمیداند و صفحه دلش از نقش هر علم و دانشی خالی است.
ولی خداوند وی را با وسایل دانشآموزی مجهز فرموده است، به او ذهن مستعدی عطا کرده که تدریجاً تکامل مییابد و آماده فراگرفتن مطالب علمی میشود، همچنین به او چشم و گوش داده تا ذهن را با جهان خارج مرتبط کند و از راه مسموعات و مبصرات، حقایق را درک کند و به مدارج علم و معرفت نائل گردد.
بخش دوم: «شخصیت» یکی دیگر از مباحث مهم در قلمرو روانشناسی تربیتی، بررسی نقش تربیتی اولین مربیان و معلمان کودکان و نوجوانان، یعنی «پدر و مادر» از همان ابتدای اندیشه فرزندآوری است؛ چرا که شخصیت افراد در خانه و کانون خانواده شکل میگیرد.
تولد فرزندان در خانه، بزرگترین موهبت و نعمت خداوندی است، زیرا مهمترین رسالت والدین تعلیم و تربیت صحیح و شکوفا ساختن استعدادهای بالقوه این امانت الهی است.
وجود نوزاد تازه به دنیا آمده، کاملاً بکر و مستعد هرگونه شکلپذیری و تربیتپذیری است.
چگونگی شکلگیری شخصیت کودکان با نحوه نگرش والدین نسبت به آنها و رفتار تربیتی ایشان در ارتباط است.
اینکه پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرمایند: «به شخصیت فرزندانتان بها دهید و آنان را محترم و گرامی بدارید، با آنها با محبت و نیکی رفتار کنید و با گفتار و کردارتان بهترین آداب زندگی را به آنان بیاموزید» بیانگر توجه به ارزش و منزلت کودک در نظام الهی است.
الحق، الگوهایی همچون مادر و پدر در سالهای اولیه رشد کودکان که بسیار سریع و حساس است بیشترین مسئوولیت را در نقشپذیری بچهها، ظهور رفتارهای اجتماعی و شکلگیری آنها دارند.
در اینجا قبل از اینکه به اختصار و فهرستوار به عوامل موثر در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان بخصوص خانه و مدرسه اشارهای داشته باشیم، تعریف مختصری از معنا و مفهوم شخصیت ارائه میکنیم.
شخصیت چیست؟
به طور کلی شخصیت مجموعه رفتارها و ویژگیهایی است که انسان خاصی را مشخص میکند.
در نظر روانشناسان، شخصیت، عبارت است از وحدت مخصوصی که از مجموع صفات طبیعی و اکتسابی بالنسبه ثابت فردی بوجود میآید و او را در سازشهای عمومی و برخوردهای اجتماعی از سایر افراد متمایز میسازد.
صفات پایدار منظور از شخصیت، وحدتی است که از صفات ظاهری و انگیزههای نهانی به وجود آمده است و ما از همه صفات مختلف فرد، آن صفات را جزء شخصیت او میشماریم که نوعی پایداری داشته باشد.
اگر شخصی عادتاً آرام است و گاهی برانگیخته میشود آرامی صفت شخصیت اوست نه انگیزشپذیری» کسانیکه شخصیت اخلاقی آنان به آرامی و ملائمت است اگر احیاناً در مورد مخصوص خشمگین و برافروخته شوند خیلی زود از کرده خود پشیمان میگردند.
زیرا آن حالت زودگذر با شخصیت اخلاقی و وضع روحی آنان ناسازگار است.
منشأ شخصیت یکی از مسائلی که در بحث شخصیت مور تحقیق و گفتگوی روانشناسان قرار گرفته و دانستن آن برای نسل جوان مفید و سودمند است شناختن منشأ شخصیت است.
برای آنکه جوانان بتوانند شخصیت را تا جائیکه ممکن است و در سازگاریهای اجتماعی به شایستگی موفق شوند لازم است به منشأ شخصیت خود پی ببرند.
صفات اختصاصی شخصیت هریک از افراد بشر که پایه سازشهای اجتماعی اوست از دو منشأ اساسی سرچشمه میگیرد یکی وراثت طبیعی و دیگری محیط تربیتی است.
بعبارت دیگر صفات و ممیزات شخصیت آدمی بر دو نوع است: