دانلود مقاله اثر جاویدان حکیم ابوالقاسم فردوسی شاهنامه

Word 230 KB 15908 13
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • اثر جاویدان حکیم ابوالقاسم فردوسی
    بزرگترین شاعر دوره سامانی و غزنوی، حکیم ابوالقاسم فردوسی است.

    فردوسی در طبران طوس به سال 329 هجری بدنیا آمد.

    پدرش از دهقانان طوس بود و در آن ولایت مکنتی داشت.

    از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی نداریم؛ اینقدر معلوم است که در جوانی از برکت درآمد املاک پدر بکسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی افتاده است.


    فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات راجع به گذشته ایران علاقه می ورزید.

    همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را بفکر نظم شاهنامه انداخت.


    چنانکه از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بود.

    مدتی را که بر سر این کار رنج برد بتفاوت 25، 30 و 35 سال ذکر میکنند.

    آنچه محقق است این است که وی برای نظم کتاب نه از روی ترتیبی که اکنون در توالی داستانها است کار کرده و نه اینکه بدون وقفه مشغول نظم و تصنیف آن بوده است.


    به هر حال فردوسی نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خویش را وقف شاهنامه کرد و بر سر اینکار جوانی خود را به پیری رسانید.

    به امید اتمام شاهنامه تمام ثروت و مکنت خود را اندک اندک از دست داد.

    در اوایل شروع این کار، هم خود او ثروت و مکنت کافی داشت و هم بعضی از رجال و بزرگان خراسان وسایل آسایش خاطر او را فراهم می کردند.

    اما در اواخر کار که ظاهراً قسمت عمده شاهنامه را به اتمام رسانده بود در دوران پیری گرفتار فقر و تنگدستی گردید، و در دوران قحطی و گرسنگی خراسان که در حدود سال 402 هجری قمری روی داد، از ثروت و دارائی عاری بود.


    باید دانست بر خلاف آنچه مشهور است، فردوسی شاهنامه را صرفاً بخاطر علاقه خویش و حتی سالها قبل از آنکه سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، در صدد برآمد که آنرا بنام پادشاهی بزرگ کند و بگمان اینکه سلطان غزنین چنانکه باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را بنام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت.

    اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن شاعر را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.


    سبب آنکه شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.

    بعضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بد دینی متهم گشته بود و از این رو سلطان باو بی اعتنائی کرد.

    ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود که بر لطف طبع و تبحر استاد طوس حسد می بردند خاطر سلطان را مشوب کرده و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر وی پست و ناچیز جلوه داده بودند.

    بهر حال گویا سلطان شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم بزشتی یاد کرد و چنانکه مؤلف تاریخ سیستان می گوید، بر فردوسی خشم آورد که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".

    و گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی محمود بر آشفت و آزرده خاطر گشت و بیتی چند در هجو سلطان محمود گفت و از بیم محمود غزنین را ترک کرد و با خشم و ترس یک چند در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر میرفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود طوس درگذشت.

    تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.

    گویند که چند سال بعد، محمود را بمناسبتی از فردوسی یاد آمد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان گردید و در صدد دلجوئی از او برآمد و فرمان داد تا مالی هنگفت برای او از غزنین به طوس گسیل دارند و از او دلجوئی کنند.

    اما چنانکه تذکره نویسان نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند؛ از وی جز دختری نمانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر وفات یافته بود و استاد را از مرگ خود پریشان و اندوهگین ساخته بود.

    شاهنامه نه فقط بزرگترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی بیادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبیات فارسی است.

    فردوسی طبع لطیف و خوی پاکیزه داشت.

    سخنش از طعن و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا میتوانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد.

    در وطن دوستی سری پر شور داشت.

    به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن آداب نیک ایران قدیم عشق می ورزید؛ و از تورانیان و رومیان و اعراب به سبب صدماتی که بر ایران وارد آورده بودند نفرت داشت.

    بهر حال استاد طوس مردی پاکدل و نوعدوست و مهربان بود و نسبت به تمام مردم محبت داشت، اما دشمنان ایران را بهیچ وجه نمی بخشود .

    عشق و علاقه او نسبت به شاهان و پهلوانان ایران زمین از هر بیتی که در باب آنها گفته، آشکار است و بهمین علت باید او را دوستدار عظمت ایران و مبشر وحدت و شوکت ایران شمرد.

    هر سرزمینى براى خود آثارى ماندگار دارد که بدان افتخار مى‏کند و جهانیان نیز آن سرزمین را با آن اوج و فرازناى فرهنگى مى‏شناسند.

    شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسى، شاعر شیعى و نامدار ایرانى، از جمله این آثار بزرگ جهان است که پر مایه‏ ترین دفتر شعر فارسى و مهم ‏ترین سند عظمت و فصاحت این زبان را فراهم ساخته و داستان هاى ملى و تاریخى قوم ایرانى در آن به بهترین وجه نمود دارد.

    از این رو، دانستن این تاریخ گرانمایه و حماسى که با داستان ها و حکایات بسیار دلنشین و به یادماندنى همراه، و با لطایف اخلاقى و عرفانى و دقایق فلسفى و کلامى آمیخته مى‏باشد، بر هر ایرانى بایسته است.

    زنان نامدار شاهنامه اگر شخصیت زن را در شاهنامه فردوسی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم می‌بینیم زن نه تنها در هر گونه عملیات قهرمانی و لشکرکشی‌ها و موفقیت‌ها و عدم موفقیت‌های پادشاهان و پهلوانان به طور مستقیم و یا غیرمستقیم نقشی موثر داشته است که خود می‌تواند لااقل موضوع یک کتاب جداگانه گردد، بلکه زنان سرباز نامداری به‌چشم می‌خورند که خود رأساً در جنگ‌ها شرکت نموده و عده‌یی را رهبری کرده و یا با فداکاری و درایت و هوش بی‌نظیر خود مسیر وقایع تاریخی را غالباً تغییر داده‌اند که می‌تواند اثر بدیعی را بنام تجزیه و تحلیل حماسه زنان شاهنامه به وجود آورد.

    در این بررسی کوتاه سعی شده است بدون طولانی کردن کلام از میان تعداد زیادی زنان قهرمان شاهنامه به‌طور نمونه چند تن را معرفی نمائیم: 1-سین‌دخت مهراب پادشاه کابلستان از خانواده ضحاک است.

    شاه از سام خواسته است که به کابلستان لشکرکشی کرده و آنجا را به خاک و خون بکشد.

    زال عاشق رودابه دختر مهراب است.

    سین‌دخت زن مهراب و مادر رودابه است و زنی با کفایت و درایت می‌باشد.

    وقتی می‌فهمد سام به کابلستان لشکر خواهد کشید شخصاً برای دیدن او حرکت کرده و به نزد سام می‌رود و با او به صحبت می‌پردازد و سین‌دخت می‌خواهد سام را از این لشکرکشی منصرف نماید.

    دل بی‌گناهان کابل مسوز که آن تیرگی اندر آید بروز از آن ترس کو هوش و زور آفرید درخشنده ناهید و هور آفرید سام از هوش خرد سین دخت متعجب می‌شود.

    زجائی کجا مایه چندین بود فرستادن زن چه آیین بود چو دید آن‌چنان پهلوان پر خرد ستائید او را چنان چون سزد مجدداً سین دخت با بیان نغز و هوشمندانه خود می‌خواهد سام را بر سر آشتین آورد.

    چنین گفت سین دخت با پهلوان که بارای تو پیر گردد جوان بزرگان زتو دانش آموخته به تو تیره گیتی برافروخته به داد تو شد بسته دست بدی به این ترتیب سام نرم می‌شود و به او قول مساعدت می‌دهد و سین دخت می‌گوید اگر کسی اشتباه و خطائی کرده است چرا مردم کابل بایستی نابود شوند: اگر ما گنه کار وبد گوهریم بدین پادشاهی نه اندر خوریم گنه کار اگر بود سهراب بود ز خون دلش مژه بر آب بود سر بی‌گناهان کابل چه کرد کجا اندر آورد آید بگرد همه شهر زنده برای تواند پرستنده‌ی خاک پای تواند سام از شاه اجازه می‌خواهد از گناه مردم کابل صرف‌نظر شود.

    بر اثر هوش و کفایت و سخن دانی سین دخت نتایج زیر حاصل می‌شود: - شاه ایران وساطت سام را می‌پذیرد.

    - سام اجازه می‌دهد که زال با دختر سین دخت، رودابه ازدواج کند.

    - از قتل و خونریزی جلوگیری می‌شود و کابل از خطر انهدام نجات می‌یابد.

    2- گردآفرید سهراب به تحریک افراسیاب به ایران حمله کرده و فرمانده ارتش ایران را از میان می‌برد گردآفرید خواهر کژدم زن شجاع و دلیریست که در جنگ‌آوری مشهور و بی پروا است و به قول فردوسی هرگز در جهان مردی نظیر او دیده نشده است.

    گردآفرید هنگامی که می‌فهمد هژیر فرمانده سپاه ایران به دست سهراب منکوب شده است بدون هیچ‌گونه تردیدی سلاح نبرد را می‌پوشد.

    گردآفرید از دژ پایین می‌آید و مانند شیری سوار بر باد پای می‌شود و مانند پهلوانی در مقابل سپاه دشمن قرار می‌گیرد و مانند رعد می‌غرد و مبارز می‌خواهد و می‌گوید کدام یک از شجاعان و جنگجویان و فرماندهان کار کشته که خود را در جنگجوئی و دلاوری همانند نهنگ می‌داند، پیش می‌آید که با من جنگ آزماید.

    3- زن گشتاسب ترک‌ها به بلخ تاخته و آنجا را به غارت گرفته و مردم را قتل عام نموده‌اند.

    لهراسب با اینکه با آنها دلیرانه رزم کرده ولی کشته شده‌ است.

    گشتاسب در این موقع شاه سیستان است و زن او در نزد لهراسب می‌باشد.

    این زن دارای یک دنیا احساس و در عین حال محتاط و خیلی عاقل و هوشمند می‌باشد.

    برای نجات بلخ از دست ترکان به شیوه‌ی آنها لباس می‌پوشد و اسبی از اصطبل سوار شده و به سرعت راه سیستان را که شوهرش گشتاسب در آنجا بوده است، در پیش می‌گیرد.

    ناراحت و مضطرب برای آنچه در بلخ گذشته، بدون اینکه خواب به چشمش آید شب و روز راه می‌پیماید، به‌ طوریکه در هر روز راه دو روز را طی می‌کند تا به نزد گشتاسب می‌رسد و به او خبر می‌دهد که یک سپاه شاهنامه شرح احوال، پیروزیها، شکستها، ناکامیها و دلاوریهای ایرانیان از کهنترین دوران (نخستین پادشاه جهان کیومرث) تا سرنگونی دولت ساسانی به دست تازیان است (در سده هفتم میلادی).

    کشمکشهای خارجی ایرانیان با هندیان در شرق، تورانیان در شرق و شمال شرقی، رومیان در غرب و شمال غربی و تازیان در جنوب غربی است.

    علاوه بر سیر خطی تاریخی ماجرا، در شاهنامه داستان‌های مستقل پراکنده‌ای نیز وجود دارند که مستقیماً به سیر تاریخی مربوط نمی‌شوند.

    از آن جمله: داستان زال و رودابه، رستم و سهراب، بیژن و منیژه، بیژن و گرازان، کرم هفتواد و جز اینها بعضی از این داستان‌ها به طور خاص چون رستم و اسفندیار و یا رستم و سهراب از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان به شمار می‌آیند.

    باید دانست که بن‌مایه‌های داستان‌های شاهنامه ساختهٔ فردوسی نیست و این داستان‌ها از دیرباز در میان ایرانیان رواج داشته‌اند.

    مثلاً در کتب پهلوی مانند بندهشن، ایاتکار زریران (که مشابهتهای بسیار با گشتاسب‌نامهٔ دقیقی دارد) و دینکرد تلمیحات و اشارات بسیاری به قهرمانان و پهلوانان شاهنامه وجود دارد.

    همچنین در اوستا خصوصا در نسک یشت‌ها اشارات فراوانی به بسیاری از شخصیتهای شاهنامه (پیشدادیان و کیانیان) شده‌است.

    این قضیه در تمام آثار حماسی بزرگ به چشم می‌خورد به این معنا که در آغاز (و شاید برای مدتی مدید) داستان‌های حماسی در میان مردم دهان به دهان و از نسلی به نسلی سینه به سینه می‌گردد تا آنکه شاعر توانا و با ذوق و قریحه‌ای پدیدار شده و اثری بزرگ از روی آنها می‌آفریند.

    مأخذ اصلی فردوسی در به‌نظم کشیدن داستان‌ها، شاهنامهٔ منثور ابومنصوری بود که چندی پیش از آن توسط یکی از سپهداران ایران‌دوست خراسان از روی آثار و روایات موجود گردآوری شده بود.

    فردوسی در شاهنامه از پنج راوی شفاهی نیز به نام‌های آزادسرو، شادان برزین، ماخ پیر خراسانی، بهرام و شاهوی یاد کرده که او را در بازگوکردن داستاه‌ها یاری رسانده‌اند اما ذبیح‌الله صفا در کتاب «حماسه‌سرایی در ایران» با ذکر دلایلی آورده‌است که به احتمال فراوان راویان یادشده مربوط به روزگاران پیشین بوداند و فردوسی به جهت احترام از آنان سخن به زبان آورده و هیکدام معاصر با حکیم طوس نبوده‌اند.[۲] نیز شایان ذکر است که کتاب بسیار عظیمی در اواخر روزگار ساسانی به نام خوتای نامگ (خدای‌نامه) تالیف شده بود که به یک معنا کتاب تاریخ رسمی شاهنشاهی به شمار می‌آمد.

    روزبه پسر دادوویه با کنیهٔ عربی «عبدالله بن مقفع» یا همان ابن مقفع مترجم کلیله و دمنه آن را به عربی ترجمه کرد.

    این کتاب یکی از مآخذ تقریباً همهٔ تاریخنگاران سده‌های آغازین اسلامی به شمار می‌آمد.

    از خوتای نامگ در شاهنامه با نام نامهٔ خسروان یاد شده‌است.

    «خوتای» برابر پهلوی «خدای» است که به معنی پادشاه به کار می‌رفته‌است.

    معنی مشابهی برای خدا هنوز هم در نامهایی چون «کدخدا» دیده می‌شود.

    این نکته دارای اهمیّت است که داستان‌های شاهنامه در آن دوران نه به عنوان اسطوره بلکه به عنوان واقعیّتی تاریخی تلقی می‌شدند.

    یعنی فردوسی تاریخ ایرانیان و حماسه‌های ملی آنان را به نظم کشید نه اسطوره‌های آنان را.

    شاهنامه‌های منظوم دیگر فردوسی نخستین کسی نبود که به نظم حماسه‌های ملی اقدام کرد پیش از او دیگرانی نیز دست بدین کار یازیده‌ بودند.

    از آن میان دقیقی طوسی (همشهری فردوسی) شایستهٔ نامبردن است.

    وی شاعری خوش‌قریحه بود که نخست به نظم شاهنامهٔ ابومنصوری اقدام کرد ولی هنوز چندی از آغاز کارش نگذشته بود که به دست یکی از بندگانش کشته شد و کار او ناتمام ماند.

    فردوسی در شاهنامهٔ خود از دقیقی به نیکی نام می‌برد و هزار بیت از سروده‌های او را در کار خود می‌گنجاند (احتمالاً برای قدردانی).

    هزار بیت دقیقی مربوط به پادشاهی گشتاسب و برآمدن زرتشت است.

    ذبیح‌الله صفا به این هزار بیت لقب گشتاسپ‌نامه داد که خوشبختانه امروز جاافتاده و مقبول است.

    شخص دیگری که پیش از آن دو به نظم حماسه‌های ملی پرداخته بود شاعری‌ بود با نام مسعودی مروزی.

    متاسفانه امروز بیش از چند بیت از شاهنامهٔ او در دست نیست.

    اما ظاهراً در زمان فردوسی شهرتی بسزا داشته‌است.

    جالب توجه‌است که شاهنامهٔ او در بحر تقارب نیست بلکه در بحر هزج است

حکيم ابوالقاسم حسن بن علي طوسي معروف به فردوسي (حدود ??? تا حدود ??? هجري قمري)، شاعر حماسه‌سراي ايراني و گوينده? شاهنامه? فردوسي است که مشهورترين اثر حماسي فارسي است و طولاني‌ترين منظومه به زبان فارسي تا زمان خود بوده است. او را از بزرگ‌ترين شا

بارخدايا! ما را از کساني قرار ده که به ريسمان قرآن چنگ مي‌زندد و در فهم متشابهاتش به پناهگاه محکم و استوارش پناه مي‌برند، و در سايبان آن آرام مي‌گيرند و به روشني بامدادش راه مي‌يابند و به درخشيدن روشنايي آن اقتدار مي‌کنند، از چراغ آن چراغ مي‌افرو

درباره ي فردوسي وشاهنامه حکيم ابوالقاسم فردوسي از ستارگان قدراوّل آسمان ادب وفرهنگ ايران است که در دوره هاي گذشته ي تاريخي،با کتاب گرانقدرخود شاهنامه،درميان مردم شهرت يافته است واز غايت روشني بعدها زندگي اودرغباري از تيرگي وناشناختگي فرورفته ا

به نام خداوند جان و خرد کزين برتر انديشه بر نگذرد حکيم ابوالقاسم فردوسي شاعر حماسه سراي بزرگ ايراني در سال 329 يا 330 هجري قمري در قري? فاز يا پاز طابران طوس به دنيا آمد او از دهگانان طوس و از خاندان قديمي و اصيل آنجا بود . در آن روزگار، دهگانان

حکيم ابولقاسم فردوسي ، حماسه سرا و شاعر بزرگ ايراني در سال 329 هجري قمري در روستايي در نزديکي شهر طوس به دنيا آمد . طول عمر فردوسي را نزديک به 80 سال دانسته اند، که اکنون حدود هزار سال از تاريخ درگذشت وي مي گذرد. فردوسي اوايل حيات را به کسب مقدما

مقدمه بارخدايا! ما را از کساني قرار ده که به ريسمان قرآن چنگ مي‌زندد و در فهم متشابهاتش به پناهگاه محکم و استوارش پناه مي‌برند، و در سايبان آن آرام مي‌گيرند و به روشني بامدادش راه مي‌يابند و به درخشيدن روشنايي آن اقتدار مي‌کنند، از چراغ آن چراغ

حکيم ابوالقاسم فردوسي شاعر حماسه سراي بزرگ ايراني در سال 329 يا 330 هجري قمري در قري? فاز يا پاز طابران طوس به دنيا آمد او از دهگانان طوس و از خاندان قديمي و اصيل آنجا بود . در آن روزگار، دهگانان تلاش مي کردند در برابر ارزش هاي جديدي که دين اسلام م

حکيم ابوالقاسم حسن بن علي طوسي معروف به فردوسي (حدود ??? تا حدود ??? هجري قمري)، شاعر حماسه‌سراي ايراني و گوينده? شاهنامه? فردوسي است که مشهورترين اثر حماسي فارسي است و طولاني‌ترين منظومه به زبان فارسي تا زمان خود بوده است. او را از بزرگ‌ترين شاعر

مقدمه درباره شاعران ما محققان و ادیبان تاکنون سخن بسیار گفته اند و در این باب بسی دشواری ها را نیز آسان کرده اند . شک نیست که بعضی از آنچه آنها با دقت و کنجکاوی هوشمندانه بررسی و تحقیق کرده اند خود ارزش بسیار ندارد و گه گاه تحقیقاتشان مصداق واقعی « هیاهوی بسیار برای هیچ » شده است ، لیکن بسیاری از آن تحقیقات نیز ماده و زمینه است برای نقد و داوری درست در باب شاعران . نکته در ...

(حدود ۳۲۹ تا حدود ۴۱۰ هجری قمری)، شاعر حماسه‌ سرای ایرانی و گویندهٔ شاهنامهٔ فردوسی است که مشهورترین اثر حماسی فارسی است و طولانی‌ترین منظومه به زبان فارسی تا زمان خود بوده است. او را از بزرگ‌ترین شاعران فارسی‌گو دانسته‌اند. زندگی در مورد زندگی فردوسی افسانه‌های فراوانی وجود دارد که چند علت اصلی دارد. یکی این که به علت محبوب نبودن فردوسی در دستگاه قدرت به دلیل شیعه بودنش، در ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول