دانلود مقاله احمد شاملو

Word 50 KB 15915 10
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • احمد شاملو در سال 1304 ، یکشنبه 21 آذر در خیابان صفی علیشاه تهران متولد شد.

    دوره کودکی را به خاطر شغل پدرش که افسر ارتش بود و هر چند وقت را در جایی به مأموریت می رفت در شهرهایی چون رشت و سمیرم و ا صفهان و آباده و شیراز گذراند.


    مادرش کوکب عراقی بود و پدرش حیدر.
    شاملو کودکی بسیار بدی داشت کودکی بی نشاطی را گذراند و جوانی بی رحمانه تنهایی.


    کسی را نداشت که راه و چاهی به او نشان دهد.


    شاملو کلاس چهارم دبستان بود که در مشهد زندگی می کرد در همسایگی خانه ی شاملو یک خانواده متمول ارمنی می نشست که دو دختر داشت و هر دو مشق پیانو می کردند.

    احساس عجیبی که شاملو از این تمرین ها و به خصوص از صدای پیانو در او بوجود آمد یکسره او را هوایی موسیقی و دیوانه شنیدن آن قطعات موسیقی آن چنان آتشی در شاملو روشن کرد که سال های سال اصلاً زندگی او به کلی زیر و رو شد .

    موسیقی تمام وجودش را زیر و رو کرد و چون نمی دانست که موسیقی چنین حالتی در او بوجود می آورد شبیه نخستین احساس های ناشناخته بلوغ، ملغمۀ لذت و درد، مرگ و میلاد و خدا می داند چه...

    موسیقی، شوق و حسرت او شده بود.

    باری از حسرت و ناتوانی و یاس بر دلش بود.

    یاس او از وصال موسیقی و او بعد از آن دیگر هرگز رو نیامد.

    دیگر هیچ وقت بچه درس خوانی نشد لنگ لنگان با حداقل نمره ایی که می شد گرفت از کلاسی به کلاسی می رفت بی آنکه هیچ چیز بیاموزد
    شاملو کلاس چهارم دبستان بود که در مشهد زندگی می کرد در همسایگی خانه ی شاملو یک خانواده متمول ارمنی می نشست که دو دختر داشت و هر دو مشق پیانو می کردند.

    دیگر هیچ وقت بچه درس خوانی نشد لنگ لنگان با حداقل نمره ایی که می شد گرفت از کلاسی به کلاسی می رفت بی آنکه هیچ چیز بیاموزد.

    چون می دانست که باید حسرت موسیقی را با خود به جهنم ببرد.

    محیط خانوادگی همه چیز می توانست از او بسازد جز یک شاعرمحیط مدرسه تا دبستان بود یک جهنم و تادبیرستان بود یک گمراه کننده قضاوت خودش این است که شعر در او التیام یافتن زخم موسیقی است او می بایست یک آهنگساز بشود که فقر مادی و فرهنگی خانواده غیر ممکنش کرد.

    پدربزرگ شاملو میرزا شریفخان عراقی، مرد باسواد کتابخوانی بود مردی به تمام معنا آراسته، با تربیت اشرافی قدیم که در دوره دیپلماتیک دوره تزار ساخته شده بود.

    کتابهایش به رگ جانش بسته بود.

    چند صندوق کتاب داشت و شاملو شروع کرد به خواندن کتابهایش و اولین چیزی که خواند قصه کوتاهی بود از هانری بورد و به نام مطرب و به ترجمه پرویز ناتل خانلری در نشریه کوچکی به اسم افسانه که مرتب برای پدربزرگ می آمد.

    این قصه کوتاه رمانتیک سه چهار صفحه ای که که فقط به خاطر کوتاهیش برای خواندن انتخاب شده بود.

    آتش مطالعه را در او روشن کرد و جانشین اندوه مایوسانه موسیقی شد.

    شاملو یازده سال داشت که ادبیات با خواندن ترجمه یک قصه کوتاه همه شوق و شور او را به خودش اختصاص داد و در چهارده سالگی بهترین نویسنده نه فقط کلاس دوم که شاید همه دبیرستان بود، چون که انشاهایش سرصف برای شاگردان خوانده می شد.

    سال 1320 جوانکی در حدود پانزده سال و نیمه بود جوانکی که در سکوت خفقان آمیز دوره رضاخان ودر محیطی کاملاً بیگانه با آن چه در ذهن او بود در خانه یک افسر ارتش، افسری که به خاطر کله شقی هایش همیشه ماموریت های پرت و دور از مرکز را به او می دادند خاش و چابهار و سرحد افغانستان و امثال این ها، دو ماه آنجا، سه ماه فلان جهنم دره بود و چون بچه ی این خانواده بود هرگز یک دوست واقعی نتوانست برای خود داشته باشد یعنی تا آن موقع که شخصیت آدم در حال شکل گیری است و نه بده بستانی و نه تربیت مشخصی فقط خفقان و سکوت.

    یک بچه 15 – 16 ساله که هیچ نوع سابقه تفکر سیاسی – اجتماعی ندارد می گوید طرفدار آلمانم چون دارد دشمن مرا می کوبد او با این ذهنیت و با این سادگی وارد یک جریان ضد متفقین شد که کار به زندان کشید و توی زندان بسیار چیز یاد گرفت و بسیار آدم ها را دید مثلا مهمترینشان علی هیات سرلشکر آق اولی بود.

    در بازداشت سیاسی متفقین بود و این با وضع یک زندانی خیلی فرق داشت.

    کشور هم در سالهای سیاه جنگ دچار لطمات جنبی و تبعی جنگ بود نه زیر آوار مستقیم آن.

    پسر بچه ای که پانزده سال اول عمرش را در خانواده یی نظامی در خفقان سیاسی و سکون تربیتی و رکود فکری دوره رضاخانی طی کرده و آن وقت ناگهان در نهایت گیجی، بی هیچ درک و شناختی در بحران های اجتماعی سیاسی سال های 20 در میان دریایی از علامت سوال از خواب پریده و با شوری شعله ور و بینشی در حد صفر مطلق، که با شعار « دشمن دشمن ما، دوست ماست، نا آگاهانه گرچه از سر صدق می کوشد مثلا با ایجاد اشکال در امور پشت جبهه ی متفقین آب به آسیاب دار و دسته اوباش هیتلر بریزد.

    در سال 1332 مجموعه ی اشعار آهن ها واحساس چاپ شد که پلیس در چاپخانه آن ها را سوزاند .

    همچنین ترجمه طلا در لجن اثر ژیگموند موریتس و رمان بزرگ پسران مردی که قلبش از سنگ بود اثر موریو کایی با تعدادی داستان کوتاه نوشته ی خودش و همه یاداداشت های فیش های کتاب کوچه در یورش افراد فرمانداری نظامی به خانه اش ضبط شده از میان می رود و خود او موفق به فرار می شود.

    شاملو در مورد نیما می گوید نیما استاد مسلم همه ماست من شعر را از نیما آموختم.

    بینش شاعرانه را از نیما آموخته بودم.

    با شعر نیما تلنگری خوردم و شعر را در خود یافتم من از نیما بسیار چیزها آموختم و توانستم یکی از شاگردان خودش بشوم و درس هایش را بیاموزم.

    من لحظات زیادی با او داشتم برایم مظهر حرمت بود و هست کاراصلی نیما به هم ریختن تساوی طول مصرع ها نیست.

    ..

    اهمیت نیما در این است که فرهنگ شعری ما را بنیان گذاشت چیزی که بیش از او نداشتیم.

    او ما را با بینش شاعرانه آشنا کرد.

    اما من تا در کنار نیما بودم فقط تقلید او را می کردم و تنها با شناختن فریدون بود که همه چیز از بیخ و بن تغییر کرد.

    بیش از هر چیز چنان افقی به روی من گشوده شد که توانستم جای واقعی خودم را انتخاب کنم و خودم را در موقعیت بشناسم چیزی که تا شناسایی هر کوششی را عقیم می گذارد.

    شاملو از ده سالگی می نوشت ولی موقعی که اولین شعرش را در سال 1329 به نام « خودم» نوشت، سیاست و پنج سال داشت برای او کشف خود کم و بیش از این سال شروع شد و تا سال 1336 ، سال چاپ هوای تازه، هشت سال به تجربه سخت کوشانه گذراند.

    شاملو سه با ر ازدواج کرده است.

    زن اولش اشرف بود که بچه هایش از اوست.

    هیچ توافقی با هم نداشته و از هم جدا شدند زن دومش هم کاری به سرش آورد که مجبور شد کل کتابهایش را در خانه ی او بگذارد و برای همیشه بیرون بیاید.

    آیدا بود که به کمکش آمد که در چنین شرایطی به نجاتش رسید.

    درست در اوج گرفتاری به دادش رسید شاملو در فروردین ماه سال 1343 با آیدا ازدواج کرد.

    شاملو در مورد آیدا می گوید: او برا ی من به عنوان یک انسان که همه ایده آل های اخلاقی و انسانی را در بر دارد مطرح است.

    از آن جا که من خودم را شاعری مورالیست می شناسم طبیعی است که آیدا را به عنوان مظهر همه اخلاقیات خود مورد خطاب قرار می دهد.

    نقش کلی او در زندگی می تواند به این صورت خلاصه شود که من نسبت به انسانیت ، شاعر بدبینی بودم و او مرا به شاعری خوشبین مبدل کرده است .

    خیلی وقت پیش بود ، درست مال دوره ای که هنوز شاعر نبودم .

    یک دوره ای من بدترین ادوار زندگی ام را می گذراندم .

    یک دوره ای شاید بیش ترین شعر های اجتماعی و سیاسی را نوشتم .

    ولی این ها فقط اجباری با خود بود .

    من یک دوره ای آن چنان خالی شده بودم که فقط خودکشی ممکن بود نجاتم بدهد یعنی اگر می خواستم همه چیز خودم را وجدان و شرافت خودم را حفظ بکنم بهترین راه و درست ترین راه این بود که خودکشی بکنم .

    دقیقا برای این هیچ چیز برایم باقی نمانده بود .

    دوره ای که من فقط یک پوست خالی بودم که تنها نفس می کشیدم از همه لحاظ امید، اتکا حتی مسائل ایدئولوژیک و همه چیز برای من یک بازی شوم و احمقانه شده بود هم نسل های من نیزهمین گرفتاری را پیدا کردند منتها پاره یی شان رفتند و پاره یی شان ماندند و پاره یی شان عوض شدند و در این میان من زندگی دوباره ام را مدیون آیدا هستم.

    انسان حیرت انگیزی که حضورش اعتماد بخش و جرات دهنده است و هر لحظه زندگی مرا پربار کرد.

    آیدا برای من یک انسان نمونه است وجود او برای من دستاویز بسیاری شعر بود که به نام او یا به انگیزه او نوشتم.

    ای شعرهای من، سروده و ناسروده سلطنت شما را تردیدی نیست اگر او به تنهایی خواننده شما باشد چرا که او بی نیازی من است از بازارگان و همه خلق و نیز از آن که شعرهای مرا می خوانند.

    تنها بدین انگیزه که مرا به کند فهمی خویش سرزنش کنند!

    مجمعه اشعار آیدا : درخت و خنجر و خاطره در سال 1344 به چاپ رسیده است.

    شاملو همیشه و در همه حال مسئولیت های احتمالی را صادقانه پذیرا شده است.

    گرچه بیان تغزلی و عاشقانه شاملو محشر است ولی ایماژهای او دیگر رمانتیک و سانتی مانتال نیست بلکه جوشان، متحرک و تکان دهنده است و درون مایه ی این نوع اشعار هم فقط آیدا و عوالم عشقی رایج در تغزل نیست.

    آیدا شاید یک بهانه ی دلپذیر شاعرانه باشد برای بیان کلی حرف از طرف شاعر یا شاید تمثیلی باشد از مشابهاتی ملکوتی و متعالی که در قلب و روح و ذهن شاعر جای خود را دارد.

    یا که حتی در بچه فیاض زندگی خصوصی شاملو باشد ولی حتی آن چه که جدی تر و اساسی تر است ورای این حرفهاست.

    آیدا در این نوع اشعار هم به چشم می آید برای این که اغلب مخاطب مستقیم شاملو است و شاملو موکدا از او نام برده است.

    برای این که او را «مسیح مادر» لقب داده است.

    شاملو عاشق زنش است با این حال در کل اشعار کتاب آیدا با شاملوی بی آرام و بی امان رودررو هستیم.

    که در عمق اجتماع کاویده تا به سفارش های اجتماعی خویش نائل شود.

    او پس از دریافت این سفارش ها و پیام ها و شناخت موجبات بنیادی آن ها بی آن که در وهم و خیال شاعرانه یی سیر کند.

    شعرهایش را نوشت که باید خواند و دقت کرد و سرسری از آن نگذشت.

    شاملو علاوه بر شعر به فعالیت های اجتماعی و سیاسی بنیادی نیز پرداخته به طور مثال: تهیه فیلم مستند سیستان و بلوچستان برای شرکت در ایتال کونسولت، سردبیری ماهانه اطلاعات، تاسیس و سرپرستی اداره ی سمعی و بصری وزارت کشاورزی با همکاری های شفایی و سهراب سپهری .

    کارگردانی چند فیلم فولگلوریک برای تلویزیون «پاوه، شهری از سنگ» و «آقا قلیچ داماد شد» همچنین ترجمه تعدادی قصه کودکان و اجرای برنامه های رادیویی برای کودکان و جوانان و همکاری با روزنامه کیهان فرهنگی و آیندگان.

    او همچنین به دعوت دانشگاه بوعلی به مدت دو سال سرپرستی پژوهشکده ی آن دانشگاه را بر عهده داشت و سفری نیز به آمریکا داشت به مدت دو سال سرپرستی پژوهشکده ی آن دانشگاه را بر عهده داشت و سفری نیز به آمریکا داشت به دعوت مشترک انجمن قلم (club pen) و دانشگاه پرینستون برای سخنرانی و شعرخوانی و در دانشگاه های MIT بوستون و UCLA بر کلی نیز، به سخنرانی و شعر خوانی پرداخته و بسیاری از فعالیتهای حائز اهمیت دیگر...

    وارطان یکی از شهدای انقلاب بود و شاملو مسئله مقاومت وارطان را بازگو کرده است.

    « مرگ نازلی» «- نازلی!

    بهار خنده زد و ارغوان شکفت در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر.

    دست از گمان بردار!

    با مرگ نحس پنجه میفکن!

    بودن به از نبود شدن خاصه در بهار...»نازلی سخن نگفت سرافراز، دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت...

    « نازلی !

    سخن بگو!

    مرغ سکوت، جوجه مرگی فجیع را در آشیان به بیضه نشسته است!» نازلی سخن نگفت ؛ چو خورشید از تیرگی برآمد و د رخون نشست و رفت ...

    نازلی سخن نگفت نازلی ستاره بود یک دم در این ظلام، درخشید و جست و رفت...

    نازلی سخن نگفت نازلی بنفشه بود گل داد و مژده داد: «زمستان شکست!» و رفت.

کلمات کلیدی: احمد شاملو

ديباچه درارتباط با اشعار شاملومي توان گفت که او توانسته انديشه ها و دانش خود را در قالب اشعارش ارائه دهد. شاملو که شعر را ابزاري براي برپايي آزادي مي داند در شعرهايش بي پرده سخن مي گويد که باعث محو شدن ابهام هنري از اشعارش شده و جنبه شعاري به آن د

زندگي نامه: احمد شاملو در ساعت يک بامداد روز بيست ويکم آذر1304در خانه شماره 134 خيابان صفي عليشاه تهران متولد شد.دوره کودکي را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هر چند وقت به ماموريت مي رفت در شهرهايي چون رشت و سميرم واصفهان وآباده وشيراز گذراند

بخش اول:از جاسوسي براي آلمانها تا ... احمد شاملو در سال 1304 هجري شمسي در تهران به دنيا آمد پدرش حيدرنام داشت و افسر ژاندارمري بود و مادرش کوکب عراقي از قفقازيهايي بود که انقلاب بلشويکي 1917 روسيه، خانواده‌اش را به ايران کوچانده بود. پدر شاملو ب

احمد شاملو شاعر بزرگ معاصر ايران در ماه آوريل 1990 (1369) در آمريکا ميهمان مرکز پژوهش و تحليل مسائل ايران (سيرا) بود و در هشتمين کنفرانس اين مرکز در دانشگاه کاليفرنيا، برکلى سخنرانى کرد. کتابى که در دست داريد متن کامل اين سخنرانى است. سخنرانى شامل

سال و محل توّلد: 1304 تهران سال و محل وفات: 1379 تهران زندگينامه: احمد شاملو در سال 1304 در تهران متولد شد. تحصيلات کلاسيک نامرتبي داشت؛ زيرا پدرش که افسر ارتش بود اغلب از اين شهر به آن شهر اعزام مي شد و خانواده هزگز نتوانست براي مدتي طولاني جايي

مقدمه احمد شاملو شاعر بزرگ معاصر ايران در ماه آوريل 1990 (1369) در آمريکا ميهمان مرکز پژوهش و تحليل مسائل ايران (سيرا) بود و در هشتمين کنفرانس اين مرکز در دانشگاه کاليفرنيا، برکلى سخنرانى کرد. کتابى که در دست داريد متن کامل اين سخنرانى است. سخنر

احمد شاملو متولد ?1 آذر 1???، تهران . شاعر، روزنامه‌نگار، مترجم شعر و رمان، محقق کتاب کوچه ???? احمد شاملو (ا. صبح / ا.بامداد) روز 21 آذر در خانه‌ي شماره‌ي ??? .خيابان صفي‌عليشاه تهران متولد شد. دوره‌ي کودکي را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بو

احمد شاملو زندگينامه احمد شاملو در سال 1304 هجري شمسي به دنيا آمد. پس از آنکه تحصيلات ابتدايي و متوسطه را به پايان رسانيد به کار نوشتن روي آورد و از سال 1319 هجري شمسي نوشته ها و مقالاتش در مطبوعات منتشر شد. در سال 1326 شمسي نخستين مجموعه اشعار

احمد شاملو (زاده ?? آذر، ???? رشت - درگذشته ? مرداد ???? دهکده فرديس کرج) شاعر معاصر ايران. ‌مي‌گويند در جواني شعر کلاسيک فارسي مي‌سروده (هرچند که از او شعر کلاسيک پارسي در دست نيست) و تحت تأثير نيما يوشيج، به شعر نو روي آورد. در سال ???? در شهرک ده

سال‌شمار احمد شاملو احمد شاملو در آغازِ شاعري: ا. صبح، نام شعري: ا. بامداد متولد ?1 آذر 1???، تهران . شاعر، روزنامه‌نگار، مترجم شعر و رمان، محقق کتاب کوچه. ???? احمد شاملو (ا. صبح / ا.بامداد) روز 21 آذر در خانه‌ي شماره‌ي ??? .خيابان صفي‌عليش

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول