دانلود مقاله ادبیات شفاهی شهراشکذر

Word 136 KB 15922 35
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • در این تحقیق به بررسی و پژوهش درمورد ادبیات شفاهی شهراشکذر می پردازیم ابتدا دراین مقدمه به تعاریفی از ادبیات شفاهی وتعدادی ازموضوعات مورد بررسی آن می پردازیم .معادل ادبیات شفاهی درانگلیسی است که درزبان فارسی به فرهنگ عامه ، فرهنگ مردم ، دانش عوام ، فرهنگ توده و ......

    ترجمه شده است اولین بار توسط ویلیام جان تانر انگلیسی عنوان شد از نظر وی این واژه ناظر بر پژوهش هایی بود که باید درزمینه عادات ، آداب و رسوم و مشاهدات وخرافات و ترانه ها که ازادوار قدیم باقی مانده صورت می گرفت .
    ادبیات عامه یا ادبیات توده یا فرهنگ عوام یا در مقابل ادبیات رسمی است که مخلوق ذهن مردم باسواد وتحصیل کرده است ومجموعه ای است از ترانه ها ، قصه های عامیانه ، نمایش نامه ها ، ضرب المثل ها ، سحرو جادو وعامیانه که در میان مردم ابتدایی و بی سواد اوج دارد.


    بنابراین ادبیات شفاهی ، ادبیاتی است که به دفترنیامده است ودرسینه و یاد و حافظه هرقوم وملتی وجود دارد .

    به گمان اززمانی که بشرخود را دربرابر طبیعت یافت وخود را چیزی جزآن اما درآن دید ، ادبیات شفاهی پیدایی یافت ، ادبیات شفاهی اززمانی که انسان به گپ درآمد وزبان رابطه او با جهان بیرونی و درونی اش شد، ازمغزبه مغز و ازسینه به سینه به امروزرسیده است زیبایی ادبیات شفاهی درناپیدایی سرایندگان و گویندگان آن است و ادبیات شفاهی را بدون تردید باید مادر ادبیات کتبی و زایندۀ آن دانست .


    موضوعات و مقوله هایی که مورد پژوهش ادبیات شفاهی ( ) است:
    دسته اول : شامل اساطیر- حکایات اسطوره ای – افسانه ها- قصه پهلوانی – حکایات واقعی – داستانهای امثال و لطیفه است.
    دسته دوم : شامل آوازها- ترانه ها – تصنیف ها – دوبیتی ها – تک بیتی ها – نوحه ها و اشعارسوگواری ولالایی ها.
    دسته سوم : شامل امثال وچیستان – لغزها – زبان زدها –زبان زرگری وتشبیهات عامیانه
    دسته چهارم : شامل آداب ورسوم مذهبی که درمیان مردم رواج دارد بدون آنکه درمذهب اسمی نشانی ازآن باشد مثل سفره ها- جشن های مذهبی و سوگواری ها.
    دسته چهارم : شامل آداب ورسوم مذهبی که درمیان مردم رواج دارد بدون آنکه درمذهب اسمی نشانی ازآن باشد مثل سفره ها- جشن های مذهبی و سوگواری ها.

    حال درمورد بعضی ازموضوعاتی که درادبیات شفاهی بررسی می شود تعاریفی ارائه می شود : قصه ها: قصه ها یکی ازدستاوردهای ماندگارادبیات شفاهی هستند.در واقع قصه،روایت خیالی ودرعین حال برگرفته ازواقعیت های اجتماعی مردمانی است که عمدتاً درزیریوغ حکام و زورمندان اسیرمانده و آمال وآرزوهای خود را درقالب روایت های تخیلی به نام قصه از نسلی به نسل دیگرمنتقل کرده است.

    بیشترقصه ها و افسانه ها از روزگار طلایی گذشته و رویدادهای شیرینی که اتفاق افتاده است ، سخن می گویند .

    این موضوع در بسیاری ادبیات ملت ها دیده می شود هرملتی قصه هایی دارد که معرف و بازگشت به دوره های خوش وراحت زمان کودکی می باشد این داستان به شیوه ای مؤثرتاریخ زندگی بشرراتعیین می کندوحاوی اساسی ترین و بزرگترین مفاهیم روانی است که به گونه کنایه و سمبل بیان شده است .

    ترانه ها: ترانه هااحساسات تجسم یافته روستاییان ساده دل وکوه نشینان پاک نهادی را می نمایانند که آدمی را در برابراین همه صفا وپاکی تحت تأثیر قرارمی دهد ومردم شناسی ترانه ها را می توان ازدو نگاه فرهنگ مادی و فرهنگ غیر مادی بررسی و پژوهش کرد.

    ضرب المثلها:مثل بخشی ازادبیات شفاهی است که برخی آن را کهن ترین اثرادبی می دانند که ازفکرانسان تراویده است آنها براین باورند که انسان پیش ازآنکه خط بنویسد مثل را اختراع کرده و درمحاورات خود به کار برده است مثل جمله کوتاهی است که از تجربه دراز تولد می یابد خاستگاه مثل ها به کلی مجهول و پدید آورندگان آنها نامعلومندونمی توان زمان و مکان پیدایی آنها را مشخص کرد .

    لالایی : یکی ازشایع ترین ودرعین حال دیرپاترین بخش ترانه های کودکان درفرهنگ عامه لالایی است .هدف اصلی وظاهری لالایی ها ، خواب کردن کودک است اما هدف های دیگری نیز دارد : بیان آرمانها و آرزوهای مادر برای فرزند است .

    ستایش کودک و تشبیه او به و همه موجودات خوب و زیبا.

    بیان دردها ورنجهای مادراست.

    «ادبیات شفاهی مجموعه ای ازاطلاعات احساسی وادراکی انسانهاست که درطول تاریخ پدید آمده وبه صورت قالبهای مختلفی جلوه گر شده است.

    این احساس واطلاعات به وسیله گفتار سینه به سینه منتقل می گردد ومهمترین عامل وتنها محل آن هم زبان می باشند وبه صورت داستانها – مثلها- چیستانها -دوبیتی ها و ترانه ها واشعارعامیانه جلوه گرشده است .ادبیات شفاهی را می توان اندوخته ذهنی مدرسه نرفته ها دانست وزبان مصلحت ها وحکمت ها وچکیده حقایق واقعیتهای زندگی گذشته که درزمان حال نیز مصداق پیدا می کند.» (آقا محمدی (1374) ص11) «تقسیم بندی ادبیات به دو گروه شفاهی ومکتوب امروزه نیز به قوت خود باقی است زیرا ازیک سوسنت های ادبی نوین مانند رمانها وداستانها وفیلمهای سینمایی به وجود می آیند و از سوی دیگر داستانهای کهن که به وسیله نقالان در جوامع کوچک نقل می شوند هنوزبه حیات خود ادامه می دهند.» (محمد طیب عثمان (1371) ص12) «ادبیات شفاهی وکلاً هنرعوام برای کم کردن بار فشارزندگی وبه وسیله مردم عادی پدید می آیداین ادبیات داری تاریخی بسیارکهن بوده ووارث آفرینشی در خورتحسین وارزشمنداست که اززمانهای بسیاردورهمراه با کاروفعالیت انسانهای ابتدایی شروع شده و بار شد و پیشرفت آنها ارزش و اعتبار کسب کرده است .» ترانه ها ترانه خوانی ، آوازخوانی وخوانندگی را درقدیم تشکیل می دهد که هنوزهم در بین عده ای ازسالمندان رواج دارد.

    دربین زنان ومردان ابیاتی رواج دارد که سراینده آنها مشخص نیست وگاهی نیزآنان به صورت بدیهه ابیاتی را می خوانند .

    زنان در مجلس شبانه چرخ ریسی که به کارنخ ریسی می پرداختند شعروترانه هایی را می خواندند .

    بسیاری از این ترانه ها شرح احوالات وزندگی مردم است .

    گاهی این ترانه ها جنبه مذهبی داشتند که درآنها ازائمه معصومین نام برده شده و به آنها توسل می جستند .

    گاهی در آنها برای خود و خانواده شان دعا می کردند .ترانه های عاشقانه دربین این ابیات به وفور یافت می شود ، شرح فراق و هجران نیز دراین ترانه ها دیده می شود .

    مردان نیزدرطی کار روزانه روی زمین و بخصوص وقتی برای جمع آوری هیزم به کوه می رفتند شب هنگام به وقت استراحت بدور آتش یا درراه رفت وبرگشت ترانه هایی را با آهنگ دلنشین می خواندند .

    ترانه ها عزیزم گل به جایت گل به جایت طلا و نقره گیرم سر تا پایـت طـــلا و نقـــره ام قــربی نــداره سرو جانـم فـدای خاک پایـت درخانـه گــل نــارم گــذر کــرد شلنگ بردرزدوقلیان طلب کرد اشاره کرد که قلیان زود بیـارید لبـش خندید وعالم راخـبرکرد سرکــوی بــلــند نارنــج دونـه پسـرعــمـوســوارمــادیــونـه بــدورمادیـون مخــمل کشیـده طناب ابریشم دورش کشـیده طناب ابریشم ریشه به ریشه ستـاره آسمـون نقـش زمیـنه عزیزم غم مخورازمال دنـیا که دولت سایه صبح و پسینه ازکوچه درآمدی گل تازۀ من خیاط بـرید ترا بـه اندازۀ من توکوچیک ومن کوچیک وهردو بچه سال توخوشه مروارید ومن شاخه نبات من وتوگندم یک خوشـه بودیم من و تو عاشق همدیگه بودیم من وتوعهدوپیمون هشته بودیم من و تو عاشق یکدیگه بودیم درخت سرو بودم تا به ریشـه تراشیدن مرا بـا ضرب تیشـه تـراشیـدن مـرا قلیـان بسازنـد که آتش بر سرم سوزد همیشه درکوچه درآمدی و سیبم دادی همرنگ خودت سرخ و سفیدم دادی سیبی که توداده ای هنوزش دارم صد نقره گرفتم و عزیزش دارم لالایی ها الالالا گلی زیره بچم آروم نمی گیـره الالالا گل زیره بچم خوابش نمی گیره الالالا گل زیره بچم خوابه دلم خش نیست الالالا گل گشنیز بچم ننگه دلـم خش نــیست الالالا گل گشنیز بچم خسته دلم خش نیـست الالالا گل گشنیز باباش رفته دلم خش نیست الالالا گل پسته بچش خوابه خودش خسـته الالالا گلم خوبه خوابش میاده خواب میره باباش میاد الالالا گل آلو درخت سیب و زردآلو الالالای لالایی بابات رفته به آبیاری سر بیلش طلاکاری الالالا که گل مونی تو آب زیر پل مونی الالالا گلم باشی همیشه در رم باشی نمیری مونسم باشی الالالای لالایی برولولی صحرایی چه برجون بچم خواهی برولولوجهنم شو فدای سر بچم شو الالالا برو لولو پس دیوار تا که بچم نشه بیدار الالالا گل خشخاش باباش رفته خدا همراش الالالا گل زیره باباش رفته زمین گیره ماماش از غصه میمیره زن بابا خوشت باشه نصیب دخترت باشه لالالالا لالالالا بچم رفته رو به ملا چی چی خونده کلوم الله کلوم الله کلوم الله توپیرش کن زیارت ها نصیبش کن الالالا گل پونه گـــدا اومــد در خونــه نونش دادم بدش اومد خودش رفت و سگش اومد الالالای سر بسته زن بابا که نون بسته یکی سوروک طلب کردم درم کرده درم بسته من رفتم به قبرستون گریه کردم زمین خیسون دوتاترگم مرا بردند به هندستون بزرگم کرد به هفت نازی جهیزم کردبه هفت صندوق الالالا لالالالا دوتا اولاد طلب کردم منم سلطان به اوساهه حبیب الله توگهواره الا دایه بیا دایه بجنبان بند گهواره بیاور طشت و آفتابه بشورم روی شاهزاده که شاهزاده خدا داده لالایی لالایی ها آوازهایی هستند که قسمتی ازآفرینش های ادبی وهنری زنان محسوب می شود واغلب مادران،برای خواب کردن کودکان خود می خواندند.

    این ترانه ها که ساخته مردم عادی است و سرایندۀ ثابت و مشخصی ندارد،با واژه هایی ساده و آهنگی خاص بیان کنندۀ دردها و آرزوهای مادران در حق فرزندانشان است .گاهی اوقات دل نگرانی های خود را از قبیل ازدواج مجدد شوهر،دوری نزدیکان و بیماری را با فرزند خود درمیان می گذارند.اشعاربسیاری ازلالای ها ،فاقد وزن و قافیه ورعایت قواعد شعری است زیرا هدف انتقال احساسات به بیانی ساده است نه طرح اندیشه های عمیق و ارائه یک اثرادبی .

    از سوی دیگر تقدم وتأخرابیات وتکرار آن در لالایی ها تناسب با شرایط روحی مادر و نیازهای کودک است .

    بنابراین شروع ،پایان وتعداد ابیات هر لالایی به نیاز کودک و نظر مادر بستگی دارد .

    لالایی ها باتمام ویژگی های ادبی و هنری که دارند به عنوان یک رسانه فرهنگی ازیک سو عامل ایجاد ارتباط عاطفی بین مادروفرزند و ازسوی دیگر وسیله ای جهت ایجاد انتقال ارزشها وهنجارهای اجتماعی به کودک است .

    ضمن اینکه اولین گام آشنایی کودک با اعتبارات موزون نیز به حساب می آید .

    معمولاً دربخش اول لالایی مادربا کودک دردل می کند و مشکل خود را مطرح می کند .

    در بخش دوم آینده ای خوب وسرشار ازسلامتی و موفقیت برای کودکش آرزو می کند ، اگر تا این مرحله کودک به خواب رفت با نوازش اورا به محل خواب می برد ، اما اگر به دلایلی کودک نخوابید در بخش سوم لالایی ، مادر زبان به شکوه و شکایت بازکرده و اورا خواب می کند .

    شایان گفتن است دراین بخش جهت جلوگیری ازتکرار، ابیاتی ازلالایی ها به صورت به هم پیوسته ارائه می شود، تا قدمی هرچند کوتاه وناقص درجهت انتقال این فرهنگ به نسل فعلی و نسل های آینده برداشته باشیم .

    لالا،لالا،گــل آلــو درخت سیب و زردآلو لالا،لالا،گل نــارم تـــــســـــلای دل زارم لالا،لالا،گل نرگس بلا بر تو نیــــاد هرگز لالا،لالا،گل پســه شدم از گریه ات خسـه لالا،لالا،گل عناب شدم از گریه ات بی تاب لالا،لالا،بخواب لالا لالا،لالا،بخـــــواب لالا بخواب ای گل بخواب ای گل لالا،لالا،گل عــالی بابات رفته جایش خالی لالا،لالا،گـل نــازی بابات رفته به سربازی لالا،لالا،گل خشخاش بابات رفته خدا همراش لالا،لالا،دل خســه بابات بــار سفر بســه خداهمراه راهش باش علی پشت و پناهش باش لالا،لالا،بخواب لالا لالا،لالا،بــخــواب لالا بخواب ای گل بخواب ای گل لالا،لالا،گلــم باشی عزیزو بلـــبلـــم باشی لالا،لالا،گــلم باشی بمـــونی در برم باشی لالا،لالا،گــل باغم تو هســتی مرهم داغم لالا،لالا،گل زیره چرا خوابت نمی گیره؟

    لالا،لالا،بخواب لالا لالا،لالا،بخــــواب لالا بخواب ای گل بخواب ای گل لالا،لالا،گــل چایی بابات رفته خونه دایی لالا،لالا،ــگل غوره خونه دایی زما دوره آلا،لالا،گــــــل لاله بابات رفته خونه خاله لالا،لالا،گــــل لاله درخت سیب یک ساله لالا،لالا، گــل پنبـه بابات رفته خونه عمــه لالا،لالا،خبر داری؟

    توبـــابــا در سفر داری لالا،لالا،گل اوشن بابات اومد چشت روشن بخواب ای گل بخواب ای گل اشعار متفرقه الله الله به جانـم الله الله به جانـم ذکر سر زبانـم نادعلی بخوانـم شایدکه در نمانم مرغ شکسته بالم تاب قـفس ندارم هرچه کند خدا کند درد مرا دوا کـند قرض مرا دوا کند رفتم به سوی صحرا دیـدم سوار تنــها گفتم چه داری در بغل؟

    گفــتا کتــاب پــر غزل گفتم بخوان تا بشنوم گـفتـا:ندارم در بــغـل ای خــدای خوشـنـام بایک هزار و یک نام مــاهــمــه بــنــدۀ تـو بـنـدۀ شــرمــنــدۀ تـو دس می زنیم حلقۀ تو سر می زنیم کعبۀ تـو کعبـه صدا در اومــد گفتا که را می خواهی؟

    گفتم علی می خواهــم یــار نــبــی می خواهم گفتا که در نماز است عــبــادتش دراز اسـت رفــتم دم باغ بـهشت دیدم درختی در بهشت فاطمۀ زهرانشسته بود ســه خــوشــۀ زرم داد یــکی بــده بــه حسن یکی بـده بــه حسـیــن یکی بده به داماد پاک پیغمبر شعرچوپانی گلم او خورد و تو خورد و ولو شد نــمی دونـــم بــزگــازر چــطوشد؟

    بــز گــازر بــیــا شیـرت بی دوشم نشد خلوت ، که من تنها بی نوشم بــز گــازر صــدا زنـگش مــیایـه زن ارباب ، با من جنگش میـایــه زن اربــاب مــن تــخــم یــزیـــده دوتا سوروک جــو، بهــرم پزیده زن اربــاب سوروک جــوپزیــده یـکی سوخـته، یکیـش آتیش ندیده زن ارباب که می ده نــون خالی گــلش را می چــرونم روی غالــی زن ارباب که می ده نــون شـیره گــلش را می چــرونــم تـیره تـیره زن ارباب که می ده نون گورماس گلش را می چرونم در چپ و راس زن ارباب که می ده نون اوگوش گلش را می چرونم چوغ گو، گوش زن ارباب که می ده نون مسـکه گــلـش را می چــرونم روی کــلــه قصه (کتک تو تنور افتاده ) یه روز بود یه روزگاری یه تا کتک و یه تا مورچه می خواستند نان بپزند .

    کتک مییره نان بپزه می افته توتنورومی سوزه .

    مورچه می آد و هی خاکستر کتک را به سر می کنه.

    کلاغی ازاونجا می گذره و ازمورچه می پرسد: مورچه خاک به سر چرا خاک به سر؟مورچه جواب می دهد مورچه خاک به سرکتک تو تنور افتاده.

    کلاغ هم همون جا روی درخت می نشیند و روده هایش را بدورخود می پیچد .

    درخت ازاومی پرسد: کلاغ روده به سرچراروده به سر؟

    کلاغ جواب می دهد:کلاغ روده به سرمورچه خاک به سر کتک تو تنور افتاده.

    درخت هم برگهایش می ریزد.

    آبی که ازپای درخت می گذرد ازدرخت می پرسد: درخت پرریزون چرا پرریزون؟

    درخت جواب می دهد: درخت پرریزون، کلاغ رود به ،سر مورچه خاک به، سر کتک تو تنور افتاده.

    آب هم خود را گل آلود می کند وبه طرف گندم می رود.

    گندم سؤال می کند آب لایی چرا لایی؟

    آب جواب می دهد : آب لایی، درخت پرریزون، کلاغ روده به سر،مورچه خاک به سر، کتک توتنورافتاده گندم ها هم سرو کون می شوند .

    بعد که صاحب مزرعه می آد و گندم ها را می بیند می پرسد:گندم سروکون چرا سرو کون ؟

    گندم جواب می دهد: گندم سروکون،آب لایی، درخت پرریزون، کلاغ روده به سر، مورچه خاک به سر، کتک تو تنور افتاده.

    مرد کشاورز هم بیل رابه خود می زند .

    دخترش که برای اونان و ماست آورده از او می پرسد: بابا بیل به خود چرا بیل به خود؟

    پدر جواب می دهد: بابا بیل به خود، گندم سرو کون، آب لایی، درخت پرریزون کلاغ رود به سر، مورچه خاک به سر، کتک تو تنور افتاده.

    دختر هم ماست را به سر خود می ریزد و به طرف خانه می رود و مادرش از اومی پرسد : فاطی ماست برون چرا ماست برون؟

    دختر جواب می دهد: فاطی ماست برون، بابابیل به خود، گندم سروکون،آب لایی، درخت پرریزون، کلاغ روده به سر، مورچه خاک به سر، کتک توتنور افتاده .

    مادر که در حال غذا پختن است دستش را روی آتش می گذارد.

    پسر که از مدرسه می آید می پرسد:مادر جزو بز چرا جزوبز؟

    مادر جواب می دهد :مادر جزوبز، فاطی ماست برون،بابابیل به خود و ......

    پسر با شنیدن قصه قلمش را به چشمش می زند و چشمش کور می شود .

    وقتی به مدرسه می رود معلمش سؤال میکند: شاگرد یه چشی چرا یه چشی؟شاگرد جواب میدهد: شاگرد یه چشی، مادر جزو بز،و.........

    معلم هم با شنیدن این قصه ریشهای خود را دانه دانه می کند .

    در این هنگام خری ازجلو مدرسه درحال گذشتن است .

    از معلم می پرسد : معلم ریش بکن چرا ریش بکن؟

    معلم جواب می دهد: معلم ریش بکن ، شاگرد یه چشی، مادر جزو بز، فاطی ماست برون، بابا بیل به خود،گندم سروکون،آب لایی، درخت پرریزون، کلاغ روده به سر، مورچه خاک به سر،کتک تنور افتاده.

    خرچند قدمی دور می شود و میگوید: همش فدای سرم.

    ( باتشکر از کسانی که اطلاعات این بخش را در اختیارم گذاشتند: جناب آقای حاج جعفر شمس الدینی و خانم ها صغری اسدی – هاجر لاری و معصومه وکیلی) ضرب المثل ها ضرب المثلهای هرملت نشان دهندۀ افکاروروحیات آن ملت است و جامعه شناسان از این رهگذر می توانند به ویژگیهای روحی و اخلاقی یک جامعه پی ببرند (مهدی سهیلی (1375) ص 5) گاه یک ضرب المثل برای بیان یک مطلب آنچنان گویا وبلیغ است که ازسخنی طولانی تأثیرآمیزتر می باشد همچنان که این اثررا در یک شعر نیز می توان یافت .

    آفرینندگان ضرب المثلها درهیچ کجای گیتی شناخته شده نیستند واین پدیده ای است که ضرورت و نیازهای مردم آفریننده آنهاست واز سالهای سال پیش تاکنون سینه به سینه به ما رسیده است .

    گاه دریک محاوره با یک ضرب المثل منطق گوینده چندین برابر کوبنده تر و گویاتر میشود و با ایراد یک ضرب المثل بحث به کوتاهترین حد خود رسد.ضرب المثل ها گویای اعتقادات وتجربیات ملتی است که آن را به کار میگیرند و زبان آن زبانی است که تنها آن مردم می توانند آن را درک کنند و منظورشان را به یکدیگر منتقل نمایند .

    «مثلها جملاتی هستند کوتاه با مفاهیم بلند وعمیق مفاهیمی که با توجه به گذشت زمان در کوره گداخته تبادل افکارومراودات اجتماعی پدیدار شده و آبدیده میشوند و گاهی چنان موجز بیان مقصود میکنند که ساعتها سخن گفتن یا نوشتن را یارای چنین کار نیست.

    گاهی نشان دهنده راهی هستند و گاهی هم حقیقتی را بیان میکنند ،گاهی هجومیکنند و زمانی امید می بخشند.»(سراوی(1380) ص7) گربه که گشنه بشه گوشه زنبیل هم می جود : "گربه وقتی گرسنه شود گوشه زنبیل را هم می جود " مورد استعمال : این ضرب المثل را معمولاً موقعی استفاده می کنند که بچه ای خیلی بد غذا باشد و همه چیز را نخورد و می خواهند بیان کنند که باید گذاشت خوب گرسنه شود.

    سنگ مفت چغور مفت :"سنگ مفت گنجشک هم مفت " مورداستعمال :زمانی که درجه احتمال انجام کاری زیاد نیست ولی ضروری هم ندارد .

    نتیجه :باید آن کاررا انجام داد .

    بزک گم کرده: "بز گم کرده است" مورد استعمال : زمانی که فردی درعین حالی که مشکلی و کاری دارد به طور جدی آن را بیان نمی کند و به دنبال کارش نمی رود .

    خر مردم را باید یه ورکی (ya varaki) سوار شد : "خر مردم را باید یه وری سوار شد.مورد استعمال :یعنی نباید روی اموال دیگران حساب باز کرد و آن را مال خود دانست .

    باید خر مردم را یه ورکی سوار شد تا به محض اینکه شخص خرش راخواست بتوانی پیاده شوی.

    گربه یه چیتی : " گربه ای که با یک چیت گفتن فرار کند " ( Gorbe Ya Citi) چیت :CIT اصطلاحی است که در محل برای راندن گربه استفاده می شود مورد استعمال : کنایه از آدم زود رنج و حساس.

    عقربک زیر پلاس : " عقرب زیر فرش " (Aqraboke Zire Pelas) پلاس : نوعی زیر انداز مورداستعمال:کنایه ازفردی که رفتارموذیانه دارد و نمی توان آن را شناخت.

    همه که خونه می ره کاسه پشت صحرا می ره : "همه به خانه می روند لاک پشت به صحرا Ham eke xune mere kase poshe sara mere مورد استعمال : کنایه ازفرد سنگین کارواهمال کاراست .

    دستش دم گوبنده :"دستش به دم گاوبنداست “Daseshdome gou bande مورد استعمال :این ضرب المثل به مقتضای زندگی کشاورزی مردم ایجاد شده که فردی که حداقل یک گاو داشته باشد می تواند مخارجش راتأمین کند شتری که آرد می خواهد گردنش را دراز می کند .

    مورد استعمال : برای رسیدن به خواسته ها باید تلاش کرد .

    گفت : تو زبون من که گفتم بفرمایید.

    معادل:تعارف اومد نیومد داره درقدیم افسارچارپایانشان را درسوراخهای دیوارفرومی کردند تاحیوان فرار نکند.

    می گویند روزی ملانصرالدین به فردی که ازجلو درخانه اش می گذشت تعارف کرد که بفرمایید مرد قبول می کند و می پرسد افسار خرم را کجا فروکنم؟

    ملانصرالدین که از گفته پشیمان است.

    میگوید .......

    خر دزدی می کنه گوش گاو می برند :"خردزدی کرده گوش گاورا می برند " مورد استعمال: زمانی که شخصی را به خاطر جرم نکرده محاکمه می کنند میان دوپلاس رو زمینه: پلاس: (Pelas) نوع فرش مورداستعمال:کنایه ازشخصی که درعین حال که دارای امکانات است ولی نمی تواند از آن استفاده کند ویا اینکه به نظر می رسد که دارای امکانات است و به همین دلیل هیچ کس به او کمک نمی کند .

    خدا سرما گنج لباس می ده : "خدا سرما را به اندازه لباس می دهد" Xoda sarma gonje lebas mede مورد استعمال : کنایه ازاین است که خدا ازهرکس به اندازه وسعتش انتظار دارد .

    چراغ پشت در گذاشتن : مورد استعمال : زمانی که صاحب خانه ازآمدن مهمان راضی نباشد به همین دلیل خانه را ترک کند ویا این طور وانمود کند که کسی درخانه نیست .

    ترش بالا به آفتابه میگه دوسوراخی : "آبکش به آفتابه می گوید دو سوراخی" Oftouebe toros bale mege do suraxi مورد استعمال :زمانی استفاده می شود که فرد دیگری را متهم به عیبی کند که خودش عیب بزرگتر از آن رادارد.

    کاسه همسایه دو تا پا داره یکی میاد یکی می ره :" کاسه همسایه دوتا پادارد یکی می آید یکی می رود ." مورد استعمال : کنایه از این است که نمی توان به داشته های دیگران دل بست .

    نه خود خوری نه کس دهی گنده کنی و سگ دهی Naxod xori na kas dahi gande konuo sag dahi کنایه از آدمهای خسیس توتی تو او ریخته Tuti tu ou rexte مورد استعمال : زمانی استفاده می شود که شرایط برای به دست آوردن راحت و بدون دردسر چیزی فراهم باشد .

    دختر مثل تقا در خانه می ماند تقا:سکوهایی است که جلو در خانه های قدیمی می ساختند تاعابرین بر روی آن نشسته و استراحت کنند .

    مورد استعمال : این ضرب المثل برای دخترهای دم بخت استفاده می شود به این معنی که هر کسی ممکن است به خواستگاری یک دختربرودهمان طورکه هرکسی که از یک کوچه بگذرد ممکن است روی سکوی درخانه بنشیند.

    عروس خوشبخت همیشه تو مطبخ Aruse xosbax hamyshe tu motbax مورد استعمال : برای کسی استفاده می شود که همیشه در یک جای خاص و در حال انجام کار خانه می باشد .

    نمی خوام نمی خوام جیبم کن :"نمی خواهم نمی خواهم بریز تو جیبم" مورد استعمال : کسی که به زبان از چیزی راضی نیست یا چیزی را نمی خواهد ولی منتظر است که دیگران با اصراراو را وادار کنند .

    شنبه یه شنبه :Sambe ia sambe مورد استعمال :کسی که خیلی شلخته لباس پوشیده و لباس های کوتاه و بلند را روی هم می پوشد .

    ببرم – نبرم کردن مورد استعمال : زیاد درکاری دست دست کردن و ناتوانی در تصمیم گیری برای انجام کار.

    جگر گل میخ کردن :jegar gale mix kerdan مورد استعمال : کسی را در حالت اضطراب و نگرانی نگه داشتن اوکجه یا نو کجه :" آب کج است یا جوی آب (Ou kaje ya nou kaje ) مورد استعمال : زمانی که یک طرف مسأله به کلی معلول است وهیچ نقشی دربه وجود آمدن شرایطی که بد است ندارد این ضرب المثل به کار می رود چون کجی را هیچ گاه نمی توان به آب نسبت داد و این جوی آب است که آب را کج نشان می دهد.

    آدم است ولباس ، زمین است و پلاس.(حفظ ظاهر لازم است ) ابرش هه امرش نیس .(هرکاری علاوه بر امکانات به اراده الهی هم نیاز دارد .

    از مو پلاس {طناف} مبافه.

    (موضوع کم اهمیت را بزرگ جلوه دادن ) امدکم ملا نمرف .(به اجبار شخصی را وادار به انجام کاری کردن) انار ترش تو صورت کسی زدن .

    (ترشرویی کردن – کسی را از خود راندن ) اوتوکل کسی کردن.

    (از کسی حمایت کردن – چیزی به کسی قرض دادن ) ایاق کسی را جا آوردن .(به حساب کسی رسیدن ) باشمرشمشیرمزنه با زینب زاری مکنه.( با حق و باطل همراهی می کنند ) برگا را او برده .(کنایه از مهار گسیختگی امور) بیس و پنج ادوئه زیادی خورده .( عمر زیاد کرده است ) پارودم سگ نذاری وقی نمکنه.

    پلنگ ستارۀ بالای سر خودشا نمیتونه بی وینه ( چشم دیدن بالاتر از خود را ندارد ) تلخه به خاطر گندم آب مخوره.( به دلیل انتساب به امتیازی رسیدن ) توت دس چین و آب مشتک آدم سیر نمشه.(هر چیز کم فایده ندارد) جوآب سلام،السلامه.(هر عملی ، عکس العملی دارد) چوب تو خونۀ بوز همور کردن.(تحریک کردن ) چوغ توچیزی همور کردن.(رسواکردن ،علنی کردن ) خر مکنه مره پیش خر.(آدم نادان همنشین افرادی مثل خودش است) خواهی نشوی سرگردون،سرخرت برگردون .(راهی که بلد نیستی نرو) خوشبا خراشه ای.(تعارف هایی که جدی و صادقانه نیست) دختر گفت سه روز تو کیلی دون خونه جام بدد بعدش خودم جا وا مکنم .(کنایه از شیرین زبانی و هنر دختر بچه ها در جلب نظر والدین) دس چربی داری سر گر خودت بمال.( کاری برای خودت انجام بده) دلش نداره اشکنه، بادش درختا مشکنه(آدم فقیر و متکبر) سرمِگرده همسر پیدا مکنه.(هر کس همنشین هم عقیده خود را پیدا می کنند) کوچه روشن کن و خونه تاریک کن .(مردی که بیرون از منزل اخلاقی خوش دارد ولی با زن و بچه خود رفتار نامناسب دارد) کولُم شده پَه پَه هم مخواد .( انتظارات و توقعات بی جا وبیش ازاندازه داشتن) گل گفتی حیفی که شل گفتی .(کار خوبی که عیب کوچکی داشته باشد .) مِث بند تَمبون کوتاه.(آدم عجول و دستپاچه) مث کنده زیر ساطور.(فردی که تحت فشار است و تحمل می کند .) مگز{مگس}چی چیه که کله پاچش باشه؟(درتحقیر شخص به کار می رود ) مگس نجس نیس،اما دل هَمزنه.(چیزی که بد نیست ولی ظاهر خوشایندی ندارد.) هر که سرداد، خبرداد.

    (کسی که خودرا رسواکند به کار می رود ) یا سرمِره یا کلاه، یا خود ِمره یا دلا.( به نتیجه می رسد یا شکست میخورد) یاسین در گوش خر خوندن.(نصیحت بی جا کردن – سخن بیهوده و بی نتیجه) یکم بود دو شد ، خونه ام پر گه شد .(مشکلی برمشکلات قبلی اضافه شدن) واژه ها و اصطلاحات محلی آخوره:محلی برای ریختن آب در خاک یاماسه برای تهیه ملات .

    آرا: خوب ، عالی آزگار: آرزومند آفتوکُورُک/اُفتوکُورُک:آخرین لحظات که خورشیدبه غروب نزدیک می شود آلو بخارا:میوه ای شبیه آلوزرد با رنگ نارنجی متمایل به قرمز اَپو: تمام (اپوشد: تمام شد) اُشترگولو/شترگولو: نوعی راهروجهت عبورآب ازسطح پائین به سطحی بالاتر اُقِِِِِِِّون/آقّون:نخستین صداهایی که ازنوزاد شنیده می شود ولی مفهومی ندارد آل: موجودی افسانه ای که عقیده دارند اگر زائوراتنها بگذارند او را می خورد ،لذاجهت رفع خطرتا چهل روز قیچی یا کارد بالای سر زن زائو می گذارند اِمبار:امکره،این بار، دفعۀ دیگر.

    اُوبه اُوشدن:دوهواشدن فرد در اثر مسافرت به محل جدید .

    اُوسال :افسار گوسفند یا چارپایان اُوکرده(آب کرده):نوعی کمپوت طبیعی که با خیساندن برگه زردآلو،شفتالوو آلبالوی خشک به دست می آید .

    اُووَرجی:آب تنی کردن اُتُلُک کِردن: آب لمبو کردن اناریا هرمیوۀ دیگربه منظورمکیدن آب آن.

    اُگزی:شلغمی که درهنگام پختن آبکی شده باشد.

    اَُلِگون:آویزان .

    باد بینی:کنایه ازغروروخودپسندی باد پشت کسی خوردن :استراحت وآسایش بیش ازحد.

    باد توسبیل انداختن :چهره ای متکبرونامهربان ازخود نشان دادن.

    بادخَش: باد و نسیم ملایم و مطبوع.

    بادخوردن:فاصله افتادن ، وقفه ایجاد شدن باد روی چیزی دررفتن:بلا استفاده بودن زمین یا ساختمانی که قابل استفاده است .

    باد زیرکسی دررفتن :کنایه از ناتوانی و پیری فرد .

    باد نووکهنه درکردن : تفریح و گردش کردن .

    بار : کود حیوانی که درکشاورزی به کار می رود .

    بازاریُ ک:پرنده ای به اندازه گنجشک که به آن دم جنبانک گفته می شودو مردم عقیده دارند سید است لذا از شکار آن خودداری می کنند.

    بده بسّون : برادروخواهری را به عقد برادروخواهری ازخانوادۀ دیگردر آوردن .

    برکیلیچُک :انگشت دوم دست انسان.

    برابرروکردن : روبروکردن دو نفرجهت تطبیق گفتۀ آنها.

    بَرجوشه: تُرش کردن بعد ازغذا.

    بُزچین: موی سری که ناهمواراصلاح شده باشد .

    بوچون کِردن: بستن درب دیگ آش جهت پخته شدن وبه اصطلاح جا افتادن آش.

    پا خوردن: 1- ضررکردن در معامله 2- عمل جفت گیری دامها پالونه:گل سفتی که برای عایق بندی پشت بام یا گذاشتن چینه درست می کنند.

    پَچُل: کثیف – آلوده پَسّا:میوه ای که بعد ازمیوه پیشه وقبل از میوه های دیگرپخته شود.پَسّا پیشه پَسَه وردار:کسی که همراه آدم مهمی باشد ونوکری او را بکند،درگذشته بعضی از زنان ومردان اشراف لباس های بلند می پوشیدند که درهنگام راه رفتن باید یک نفر دنبالۀ لباس را بالا می گرفت.

    پَشُفته : ترشح کردن آب.

    پَق: له و نرم شده.

    پَک و پوز:اخم کردن.

    پیک(بر وزن نیک ) : با دو ناخن قسمتی از بدن کسی را فشار دادن.

    تخمه گُلُک: تخمۀ آفتابگردان .

    تُرش بالا:آبکش ، در اصل درشت بالایا ترشی پالا بوده است .

    تَقّا(بروزن سقّا): سکوی جلوی خانه یا کنار هشتی.

    تَگ و بُن :ریشه و اصل هر چیز.

    تگ و تُل: ته مانده و باقیماندۀ چیزی.

    تُلَه کردن : دست پاچه شدن ، کم آوردن .

    تَنِ خود سر دادن: تجاهل کردن ،خود را به نفهمی زدن.

    تن شور خونه:حمّام.

    تُنغُرُش:رعد و برق آسمان ، آسمون غُرُمبه.

    تو اِنداختن :ازقلم انداختن ، حذف کردن .

    توبرتو:یک در میان.

    تو پُزی شدن: سرخورده و سرافکنده شدن .

    توموس:هوای غبارآلود وابری که مقداری هم گرم وشرجی باشد .

    تیرکشیدن : درد گرفتن ناگهانی اعضای بدن .

    تیفون/طیفون :طوفان، باد تند وویرانگر،در زبان چینی نیزتیفون گفته می شود .

    جاوجُم: جا و مکان.

    جاجا : لفظی است برای راندن مرغ به سوی لانه.

    جانمازاُکشیدن:تظاهر به پاکدامنی و درستکاری.

    جُفت و جور: فراهم بودن لوازم کار ،چند چیزکه خیلی با هم تناسب داشته باشند.

    جَک وجونَور:حیوانات و حشرات موذی.

    جُل جُل کردن:تکان خوردن پی در پی.

    جوچُغورُک: نوعی علف هرزه شبیه جوکه به عنوان علوفه استفاده می شود.

    جوجواُک: خارش توأم با غلغلک که خوشایند باشد .

    جوش جوش زدن:غصه خوردن،آشفته بودن، بیقراری شدید توأم با نگرانی.

    جوغبون: کسی که مراقب آب کشاورزی است تا هدر نرود .

    جونَم مرگ : جوان مرگ شدن،جونم مرگ شده درمقام نفرین به کارمی رود.

    جوهون: قشنگ و زیبا.

    چائیدن: سرما خوردن.

    چارتاق : دری که کاملاًباز باشد .

    چزّیدن: غصّه خوردن ، ناراحت بودن.

    چُغُلی: شکایت کسی را به کسی کردن.

    چُف واسیدن: بی حرکت ایستادن.

    چُمی نیس:به درد نمی خورد،چیزارزشمندی نیست.

    چناردونه: چینه دان مرغ،سنگدان پرندگان .

    چوری: جوجه مرغ ، چوری گل سرخی(جوجه ای که در بهار متولد شود ) چوغور:گنجشک.

    چیت : لفظی برای دورکردن گربه، نوعی پارچه.

در این تحقیق به بررسی و پژوهش درمورد ادبیات شفاهی شهراشکذر می پردازیم ابتدا دراین مقدمه به تعاریفی از ادبیات شفاهی وتعدادی ازموضوعات مورد بررسی آن می پردازیم .معادل ادبیات شفاهی درانگلیسی است که درزبان فارسی به فرهنگ عامه ، فرهنگ مردم ، دانش عوام ، فرهنگ توده و ...... ترجمه شده است اولین بار توسط ویلیام جان تانر انگلیسی عنوان شد از نظر وی این واژه ناظر بر پژوهش هایی بود که باید ...

در این تحقیق به بررسی و پژوهش درمورد ادبیات شفاهی شهر اشکذر می پردازیم ابتدا دراین مقدمه به تعاریفی از ادبیات شفاهی وتعدادی ازموضوعات مورد بررسی آن می پردازیم .معادل ادبیات شفاهی درانگلیسی است که درزبان فارسی به فرهنگ عامه ، فرهنگ مردم ، دانش عوام ، فرهنگ توده و ...... ترجمه شده است اولین بار توسط ویلیام جان تانر انگلیسی عنوان شد از نظر وی این واژه ناظر بر پژوهش هایی بود که باید ...

چکیده: مترادف فرهنگ عامه ،فولکلور است و به آن بخش از هنر گفته می شود که به صورت شفاهی منتقل می شود. یکی از شاخه های فولکلور، ادبیات شفاهی است که شامل روایت های منظوم مانند ترانه ها ،لالایی ها ،نوحه ها،بازی های منظوم و...،همچنین روایت های منثور ماننداسطوره ها، قصه ها،چیستان ها، افسانه هاو...می باشد. استفاده از ادبیات عامه جهت غنی تر شدن ارتباط والدین با فرزندان الزامی است.برای ...

ادبيات و تصويرگري کتاب کودک ما مردم جهان مصمم به حفظ نسل هاي آينده از بلاي جنگ هستيم . و ايمان خود را مجدداً مورد تأکيد قرار مي دهيم … و براي نيل به اين اهداف دگرپذيري و زيستن صلح آميز ديگران را مد نظر داريم . در شرايط کنوني جهان و بنا به تجربه مردم

ادبيات حماسي در حماسه شاعر با داستان هايي شفاهي سروکار دارد که در آن ها شرح پهلواني ها، عواطف و احساسات مختلف مردم يک روزگار و مظاهر ميهن دوستي و فداکاري و جنگ با قباهي ها و سياسي ها آمده است. هر حماسه بايد داراي سه زمينه ي «داستاني»، « قهرماني »، «

ادبيات و تصويرگري کتاب کودک ما مردم جهان مصمم به حفظ نسل هاي آينده از بلاي جنگ هستيم . و ايمان خود را مجدداً مورد تأکيد قرار مي دهيم … و براي نيل به اين اهداف دگرپذيري و زيستن صلح آميز ديگران را مد نظر داريم . در شرايط کنوني جهان و

دکتر حمیدسفید گرشهانقی مقاله زیر به بررسی هنر عاشیق ها بعنوان پر ارج ترین و غنی ترین شاخه ادبیات شفاهی آذربایجان می پردازد. نویسنده د رابتدا به اتیمولوژی کلمه عاشیق و اسامی مختلفف آن در میان اقوام ترک زبان اشاره می نماید و پس از آن هنر عاشیق ها را از منظر موسیقی به عنوان بخش محوری این هنر و داستان های عاشیقی را در شکل منظم و نثر بررسی می کند و پس از مقدمات به شعرها عاشیقی و ...

ما مردم جهان مصمم به حفظ نسل های آینده از بلای جنگ هستیم . و ایمان خود را مجدداً مورد تأکید قرار می دهیم … و برای نیل به این اهداف دگرپذیری و زیستن صلح آمیز دیگران را مد نظر داریم . در شرایط کنونی جهان و بنا به تجربه مردم جهان برای دفع جنگ و خشونت ، به عنوان یک امر حیاتی ، امکان شناخت معنای دگرپذیری و مدارا او یا چگونگی رفتارهای تند و خشونت دار فراهم آمده است هیچ یک از این ...

حکيم ابوالقاسم حسن بن علي طوسي معروف به فردوسي (حدود ??? تا حدود ??? هجري قمري)، شاعر حماسه‌سراي ايراني و گوينده? شاهنامه? فردوسي است که مشهورترين اثر حماسي فارسي است و طولاني‌ترين منظومه به زبان فارسي تا زمان خود بوده است. او را از بزرگ‌ترين شا

«حضرافريقا» افريقاي سياه که هنر سياهان در آن به اوج شکوفايي خود رسيده است، حاشيه غربي تا مرکز قاره آفريقا را دربرمي گيرد. اين سرمزين گذشته اي با اساطير کهن و افسانه هاي جادويي دارد که بيانگر واسطه خدايان با قدرت طبيعي است. قدرتي که همه از او يا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول