اهمیت ادبیات کودکان و نوجوانان
بر خلاف آنچه تصوّر میشود، روزگار ما دوران کودکسالاری نیست و درواقع، تمدّن امروز به کودک فرصت کودکی نمیدهد تا آنجا که دوران جدید را دوره زوال کودکی نام نهادهاند. سرعت فزاینده سوداگری و تولیدْ بزرگترها را بر آن داشته است که کودک را هر چه زودتر وارد چرخه تولید کنند. همچنین بیم آنان از طغیان نسل نو باعث میشود که آزادی و رشد خلاّقانه دوره کودکی را برنتابند (اقلیدی، ص 513). در چنین حالتی اهمّیّت ادبیّات کودک و نوجوان، همچون عاملی برای رشد فرهنگ و استقلال، در شخصیّت کودکان آشکارتر میشود. اهمّیّت ادبیّات کودک، با توجّه به این محورها، روشنتر خواهد شد:
الف. بچّهها آسیبپذیرند. اغلب به مقتضیّات سنّی خود، احساساتی، ظاهربین و سادهاند. اصولاً ذهن نقّادی ندارند و قضاوتهایشان بیشتر حسّی است. از اینرو میزان آسیبپذیری آنان در برابر فراوردههای فرهنگی بالاست.
ب. بچّهها تأثیرپذیرند. و این تأثیرپذیری هم عمیقتر و ماندگارتر و هم پردامنهتر از تأثیرپذیری بزرگترهاست؛ چنانکه در حدیث نبوی نیز آمده است: اَلْعِلْمُ فیالصِّغَر کالنَّقْشِ فیالحَجَر.
ج. جمعیّت کودکان بیشتر است و آنان اوقات فراغت بیشتری دارند، به خصوص در کشور ما که ادبیّات کودک و نوجوان بیشترین مخاطب بالقوّه یا بالفعل را دارد.
سبب فقر پژوهش در حوزه ادبیات کودکان در چیست؟
اصولا نظام آموزش دانشگاهی درایران صورت گرا یا ظاهر بین است تا معنا گرا و درون بین. به همین دلیل است که پژوهش در نظام دانشگاهی ایران جای شایسته خود را ندارد. اصل گرفتن مدرک است و رسیدن به عنوان یا تیترهای دانشگاهی. در حالی که فلسفه دانشگاه در کشورهای پیشرفته، پرورش پژوهشگر است، نه پیشکش کردن تیترهای دانشگاهی. از همین نقطه روشن میشود که جامعه و دولت و حتی مردم ما به این دلخوش هستند که نزدیک دو میلیون دانشجو دارند، اما نتیجه آن چیست؟
کمتر دیده میشود که پژوهشگری از میان آنها به جامعه معرفی شود. در ظاهر همه هم با روحی منفعل به این پدیده نگاه میکنند و در بسیاری موارد هم رضایت دارند. در چنین احوالی در شاخههایی مانند رشته ادبیات که بسیاری از دانشگاههای ما بیش از نیم سده است که از آن بهرهمند هستند، کارهای پژوهشی رنگ و بویی ندارد، صد البته که ادبیات کودکان که در ایران رشتهای جوان است و هنوز هم هیچ دانشگاهی چنین رشتهای را ندارد یا به رسمیت نمیشناسد، طبیعی است که فقر پژوهشی از سرتا پای ادبیات کودکان میبارد. موسسههای فرهنگی هم مانند وزارت ارشاد که باید متولی بخشی از کارهای پژوهشی باشند، بهتر است که واقعا این کار را انجام ندهند.
چون سبب آن رواج پدیدهای شده است به نام پژوهشهای دولتی. پژوهشهایی که تنها با هدف گرفتن منابع مالی از سهم درآمدهای نفت انجام میشود و هیچگاه نیز با استاندارهای پژوهشی حتی در حالتهای حداقلی مطابقت ندارد. و در نهایت پژوهش در این حوزه میماند برعهده چند پژوهشگر منفرد و یا موسسههای اندک غیردولتی که باید این بار عظیم را بردوش بکشند. اما مگر تواناییهای آنها و منابع نداشته مالی آنها چقدر است که بتوانند این راه را ادامه دهند؟ پس فقر پژوهشی سبب شده است که ادبیات کودکان ما از مرحله مانداب میگذرد و شاید روزی برسد که بگوییم به گنداب تبدیل شده است. امید که آن روز نیاید.
مطالعات دانشگاهی
ادبیات کودک ایران در مقایسه با ادبیات کودک کشورهای دیگر حتی کشورهای در حال توسعه، از فقدان مطالعات دانشکاهی رنج می برد . هنوز از رشته مستقل ادبیات کودک خبری نیست و در اغلب دانشگاه های کشور جز چند واحد در حاشیه برخی از رشته ها چیزی به نام ادبیات کودک وجود ندارد و اگر از یک استثنا در دانشگاه شیراز بگذریم ، میتوانیم ادعا کنیم مطالعات دانشگاهی در حوزه ادبیات کودک وجود ندارد.
قضاوت درباره این وضعیت در ظاهر ساده به نظر می رسد، اما میتوان رد پایی از برخی گرایش ها دید که چندان ،با دانشگاهی شدن ادبیات کودک و به تبع آن مطالعات دانشگاهی میانهای ندارد و متقدند که ادبیات کودک امری غریزی است و باید از راه های دیگری در گسترش و تقویت ان کوشید و چه بسا دانشگاه ها به کیفیت ان نینجامد ، امّا از سوی دیگر اغلب با اشاره به تجربه های کشور های دیگر به اهمیت نقش دانشگاه و مطالعات دانشگاهی تاکیید می کنند. برای این افراد شاید نخستین پرسش این باشد که چرا در ایران مطالعات دانشگاهی در حوزه ادبیات کودک شکل نگرفتهاست وچه موانعی روی این پدیده قرار دارد.