دانلود مقاله ادبیات حماسی

Word 50 KB 15929 11
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • ادبیات حماسی
    در حماسه شاعر با داستان هایی شفاهی سروکار دارد که در آن ها شرح پهلوانی ها، عواطف و احساسات مختلف مردم یک روزگار و مظاهر میهن دوستی و فداکاری و جنگ با قباهی ها و سیاسی ها آمده است.

    هر حماسه باید دارای سه زمینه ی «داستانی»، « قهرمانی »، « ملی » باشد.
    حماسه طبیعی :
    منظومه های حماسه طبیعی عبارت است از نتایج افکار و علایق و عواطف یک ملت که در طی قرن برای بیان وجوه عظمت و نبوغ آن قوم است.

    این نوع حماسه ها سرشار از یاد جنگ ها پهلوانانی ها، جان فشانی ها و در عین حال لبریز از آثار تمدن و مظاهر روح و فکر مردم یک کشور در قرن های معینی از ادوار ایشان است که معمولاً از آن ها بود و رهایی پهلوانی تغییر می کنیم.


    در منظومه های حماسی شاعر به ابداع و آفرینش توجهی ندارد بلکه داستان های مدون کتبی یا شفاهی را که ظاهراً بعضی وقایع خارجی سرچشمه گرفته اند با قدرت شاعرانه ی خویش نقل می کند.

    نمونه هایی از حماسه طبیعی می توان نبرد رستم و اشکبوس و شاهنامه ابوالقاسم فردوسی را در ادب فارسی نام برد.




    حماسه مصنوع
    این نوع حماسه تقلیدی از حماسه است.

    در تدوین حماسه مصنوع همه افراد یک قوم یا ملت دخالت ندارند بلکه فقط شاعر آن را می سراید و در آن به جای آفرینش حماسه به بازآفرینی حماسه می پردازند.
    در حماسه مصنوع شاعر با داستان های پهلوانی و معینی سروکار ندارد بلکه خود به ابداع و ابتکار می پردازد و داستانی را به وجود می آورد در این حماسه ها شاعران آزاد و مختارند با رعایت قواعد و قوانینی که ناظر بر شعر حماسی است به دل خواه موضوع داستان خود را ابداع کنند تخیل خویش را در آن وارد کنند.
    برای نمونه می توان سروده ی ویرژیل شاعر روم باستان و سفرنامه حمدالله مستوفی در زبان فارسی را نام برد.
    برای نمونه می توان سروده ی ویرژیل شاعر روم باستان و سفرنامه حمدالله مستوفی در زبان فارسی را نام برد.

    از کتاب زبان و ادبیات فارسی 1 و2 عمومی دوره پیش دانشگاهی.

    درس مشترک کلیه رشته استفاده شده در فصل دوم و سوم و صفحه 15 رستم و اشکبوس 1- دلیری کجا نام او اشکبوس همی برخروشید بر سان کوس دلاوری که نام او اشکبوس بود مانند طبل فریاد کشید.

    2- بیامد که جوید ز ایران نبرد سر هم نبرد اندر آرد به گرد به طرف ایران آمد برای جنگیدن که سر هم نبرد خودش را به خاک بمالد.

    3- بشد تیز رهام با خود و گبر همی گرد رزم اندر آمد به ابر رهام خیل سریع با کلاه خود و زره جنگی به طرف میدان رفت آنقدر جنگ شدت داشت که مانند گردی از زمین بلند شد.

    4- برآویخت رهام با اشکبوس برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس رهام با اشکبوس گلاویز شد و صدای شیپور و طبل جنگی از هر دو سپاه بلند شد.

    5- به گرز گران دست برد اشکبوس زمین آهنین شد سپهر آبنوس اشکبوس گرز سنگین خود را به دست گرفت زمین مثل آهن سخت شد و آسمان پر از گرد و غبار شد.

    6- برآمیخت رهام گرز گران غمی شد پیکار دست سران رهام گرز سنگین خود را گلاویز کرد و دست هر دو از نبرد با گرزهای سنگین خسته شد.

    7- چو رهام گشت از کشانی ستوه بپیچید زو روی و شد سوی کوه هنگامی که رهام از کشانی به ستوه آمد رویش را از او برگرداند و به طرف کوه فرار کرد.

    8- ز قلب سپاه اندر آشفت توس بزد اسب کاید بر اشکبوس توس از وسط سپاه خشمگین شد اسبش را به حرکت درآورد و به جنگ اشکبوس رفت.

    9- تهمتن برآشفت و با توس گفت که رهام را جام باده ست جفت رستم خشمگین شد و به توس گفت رهام همیشه اهل بزم و شرابخواری است.

    10- تو قلب سپه را به آیین بدار من اکنون پیاده کنم کارزار تو مرکز سپاه را منظم کن من همین حالا بدون اسب به جنگیدن می روم ( جنگ را شروع می کنم ).

    11- کمانِ به زه را با زو فکند به بند کمر بر، بزد تیر چند کمانی که آماده تیراندازی بود به بازو انداخت و به بند کمرش چند تا تیر گذاشت.

    12- خروشید که ای مردم رزم آزمای هماوردت آمد مشو بازجای فریاد زد : که ای مرد جنگی حریفت آمد فرار نکن.

    13- کشانی بخندید و خیره بماند عنان را گران کرد و او را بخواند کشانی خنده ای کرد و حیرت زده شد دهانه ی اسب را کشید و او را نگه داشت.

    14- بدو گفت خندان که نام تو چیست؟

    تن بی سرت را که خواهد گریست؟

    در حالی که رستم را مسخره می کرد سوال کرد که نام تو چیست؟

    برای تن بی سر تو چه کسی می خواهد گریه کند؟

    15- تهمتن چنین داد پاسخ که نام چه پرسی کزین پس نبینی تو کام رستم به او این طور جواب داد که پس از این نام مرا چرا می پرسی زیرا تو زنده نمی مانی.

    16- مرا مادرم نام مرگ تو کرد زمانه مرا پتک ترگ تو کرد مادرم مرا اجل تو قرار داده و روزگار مرا پتکی بر کلاه خود تو قرار داده است.

    17- کشانی بدو گفت بی بارگی به کشتن دهی سر به یکبارگی کشانی به رستم گفت بدون اسب خودت را یکباره به کشتن می دهی.

    18- تهمتن چنین داد پاسخ بدوی که ای بیهده مرد پرخاش جوی رستم این طور به او جواب داد که ای مرد پرحرف جنگجو.

    19- پیاده ندیدی که جنگ آورد سر سرکشان زیر سنگ آورد؟

    مرا ندیده ای که پیاده جگ کنم و سر دلاوری را به سنگ بزنم و او را نابود کنم.

    20- به شهر تو شیر و پلنگ و نهنگ سوار اندر آیند هر سه به جنگ؟

    در کشور تو وقتی دلاوران به جنگ می آیند سواره می آیند ؟

    21- هم اکنون تو را ای نبرده سوار پیاده بیاموزمت کارزار همین حالا تو را ای سوار دلیر پیاده جنگ کردن را به تو خواهم آموخت.

    22- پیاده مرا زان فرستاد توس که تا اسب بستانم از اشکبوس از این جهت توس مرا پیاده فرستاد که اسب اشکبوس را بگیرم.

    23- کشانی پیاده شود همچو من بدو روی خندان شوند انجمن وقتی اسب تو را گرفتن تو هم مثل من پیاده می شوی آنوقت سپاهیان به تو خواهند خندید.

    24- پیاده به از چون تو پانصد سوار بدین روز و این گردش کارزار پیاده ای چون من در این صحرا و جنگ بهتر است از پانصد تا سواره ای مثل تو.

    25- کشانی بدو گفت : با تو سلیح نبینم همی جز فسوس و مزیح کشانی به رستم گفت: اسلحه ی تو کجاست برای تو چیزی جز مسخره کردن و شوخی کردن نمی بینم.

    26- بدو گفت رستم که تیر و کمان ببین تا هم اکنون سر آری زمان رستم به او گفت تیرو کمان را نگاه کن زیرا هم اکنون روزگارت به سر می آید.

    27- چو نازش به اسب گران مایه دید کمان را به زه کردو اندر کشید وقتی که افتخار و نازیدن او را به اسبش دید تیر را به کمان نهاد و رها کرد.

    28- یکی تیر زد بر اسب اوی که اسب اندرد آمد ز بالا به روی تیری به پهلوی اسب او زد که اسب او از بالا به زمین خورد.

    29- بخندید رستم به آواز گفت که بنشین به پیش گران مایه جفت رستم با صدای بلند خندید و گفت : که پیش دوست عزیزت بنشین.

    30- سزد گر بداری سرش در کنار زمانی بر آسایش از کارزار شایسته است که سر اسب را به دامن بگیری و لحظه ای از جنگیدن استراحت کنی .

    31- کمان را به زه کرد زود اشکبوس تنی لرزان و رخ سندروس اشکبوس کمانش را سریع آماده ی تیراندازی کرد در حالی که تنش می لرزید و صورتش زرد بود.

    32- به رستم برآنگه ببارید تیر تهمتن بدو گفت بر خیره خیر اشکبوس رستم را تیر باران کرد رستم گفت بیهوده تیراندازی می کنی.

    33- همی رنجه داری تن خویش را دو بازوی و جان بد اندیش را تن خودت را و بازوی و جان بد اندیشه و بد ذات خود را به زحمت می اندازی.

    34- تهمتن به بند کمر برد چنگ گزین کرده یک چو به تیر خدنگ رستم به بند کمر دست برد و تیری را که از چوب درخت گز ساخته بود برداشت.

    35- یکی تیر الماس پیکان چو آب نهاده بر او چار پره عقاب تیر برنده چون الماس که نوک آن را جلا داده و بر آن چهار پر عقاب بسته بودند.

    36- کمان را بمالید رستم چنگ به شست اندر آورده تیر خدنگ رستم کمان را در چنگ گرفت و به شست تیر خدنگ را آماده ی پرتاب کرد.

    37- بر او راست خم کرد و چپ کرد راست خروش از خم چرخ چاچی بخاست رستم برای پرتاب تیر دست راست را خم و دست چپ را که کمان در آن بود، راست کرد به آن گاه خروش از کمان برخاست.

    38- چو سوفارش آمد به پهنای گوش زشاخ گوزنان برآمد خروش همین که انتهای تیر به گوش رستم نزدیک شد، از کمان فریاد برخاست.

    39- چو بوسید پیکان سر انگشت اوی گذر کرد بر مهره پشت اوی وقتی که آنقدر دست چپش را کشید که به نوک تیر رسید و دست راستش را آنقدر کشید که از مهره پشتش هم گذشت.

    40- بزد بر بر و سینه ی اشکبوس سپهر آن زمان دست او داد بوس تیر را به سینه ی اشکبوس زد و آسمان در آن لحظه دست او را بوسید.

    41- قضا گفت گیر و قدر گفت ده فلک گفت احسنت و مه گزن زه سرنوشت گفت اشکبوس تیر را بگیر تقدیر گفت رستام تیر راب زن آسمان گفت آفرین ماه هم گفت آفرین.

    42- کشانی هم اندر زمان جان بداد چنان شد که گفتی ز مادر نزاد کشانی بلافاصله مرد چنانکه گویی از مادر زائیده نشده بود.

    بیاموزیم واج های زبان به دو دسته صامت و مصوت تقسیم می شوند .

    در فارسی هیچ کلمه ای با مصوت آغاز نمی شود و مصوت ها همیشه دو همین واج هر جا هستند.

    به عنوان مثال زیان فارسی 29 واج دارد که به 6 مصوت و 23 صامت تقسیم می شود.

    حال آن که زیان انگلیسی بالغ بر 43 واج دارد که به 19 مصوت و 24 صامت تقسیم می شود و این موضوع برتری این زبان را نسبت به زبان فارسی نشان می دهد.

    مثال : بر او راست خم کرد و چپ کرد راست خروش از خم چرخ چاچی بخاست در بیت بالا با دقت درمی یابیم که صامت ( خ) و ( چ ) بیش از صامت های دیگر تکرار شد.

    این تکرار بیش از حد را که برای زیبایی و مفهوم مورد نشر شاعر بکار می گیرند نغمه حروف یا واج آرایی می گویند.

    در زیر سعدی گریه کردن انسانها در روز جدایی مانند باریدن ابر در بهار با استفاده از صامت (ب و ن ) بیا می کند البته به صورت نغمه آرایی.

    بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

کلمات کلیدی: ادبیات - ادبیات حماسی - حماسی

چاکر وگهرام درادبيات حماسي بلوچ نظام اجتماعي مردم بلوچ در قديم ؛مانند ديگر جامعه هاي ابتدايي؛بر رابطه ي همخوني استوار بود . گروههاي خويشاوند در غم و شادي ،بيم و اميد و علاقه و تعهد با هم شريک بودند . قدرت؛قانون روز بود و نظام قبيله اي کاربرد قدرت ر

نظام اجتماعی مردم بلوچ در قدیم ؛مانند دیگر جامعه های ابتدایی؛بر رابطه ی همخونی استوار بود . گروههای خویشاوند در غم و شادی ،بیم و امید و علاقه و تعهد با هم شریک بودند . قدرت؛قانون روز بود و نظام قبیله ای کاربرد قدرت را توجیه می کرد. روزگار برای مردم ضعیف و بی یاور دشوار بود.آنها ناچار بودند درصد جلب توجه زورمداران باشند تا بتوانند درآن جامعه باقی بمانند. هر قبیله تحت رهبری رئیسی ...

بخش اول درس اول : عصر حافظ ( دوران شکوه و شکست ) تاثير حمله مغول و تاتار درزمينه هاي فکري و فرهنگي 1. پريشاني انديشه 2. سستي بنيان هاي فلسفي 3. رواج خرافات 4. دل سپاري قضا و قدر 5. بي توجهي به دنيا تاثير حمله مغول درادبي

درآمدي بر ادبيات توصيفي بخش عظيمي از ادبيات ثاني فارسي ما ماهيتي «توصيفي» دارد. توصيف هنرمندانه‌ي شاعر از «طبيعت»، «خود» و «جامعه» درون مايه‌هاي ارزشمندي است که ادبيات ما را عمق و غنا بخشيده است. شاعران بزرگي هم چون رودکي، خرمي، منوچهري و عنصري از

استعاره يا تشبيه ؟ تشبيه و استعاره آرايه هايي است که در حماسه و شرح پهلواني کاربرد گسترده اي دارد و بر پايه ي اغراق در شعر حماسي بکار مي روند و گفته اند که « حماسه نوعي از اشعار وصفي است که مبتني بر اعمال پهلواني و مردانگي ها و افتخارات و بزرگي ها

frames. P30World Forums > آموزش > موضوعات علمي > ادبيات و علوم انساني > ادب و ادبيات PDA View Full Version : ادب و ادبيات soleares 10-15-2006, 03:33 PM ادبيات چيست؟ زبان و ادبيات جلوه گاه انديشه ، آرمان ،

دکتر حمیدسفید گرشهانقی مقاله زیر به بررسی هنر عاشیق ها بعنوان پر ارج ترین و غنی ترین شاخه ادبیات شفاهی آذربایجان می پردازد. نویسنده د رابتدا به اتیمولوژی کلمه عاشیق و اسامی مختلفف آن در میان اقوام ترک زبان اشاره می نماید و پس از آن هنر عاشیق ها را از منظر موسیقی به عنوان بخش محوری این هنر و داستان های عاشیقی را در شکل منظم و نثر بررسی می کند و پس از مقدمات به شعرها عاشیقی و ...

بخش عظیمی از ادبیات ثانی فارسی ما ماهیتی «توصیفی» دارد. توصیف هنرمندانه‌ی شاعر از «طبیعت»، «خود» و «جامعه» درون مایه‌های ارزشمندی است که ادبیات ما را عمق و غنا بخشیده است. شاعران بزرگی هم چون رودکی، خرمی، منوچهری و عنصری از دوره‌ی آغازین شعر فارسی توصیف زیبایی‌های طبیعت پیشین تاز و آغازگر بودند. ابتکاران و نوآوری‌های چنین شعرایی در وصف شب، روز، صبح، غروب، باغ و ستان، زمین و ...

هرسر مويم ثنا خوان توباد اي چهره ‌جميل ونامتناهي که درآئينه ‌ آفرينش ، همه ‌ نقش ها ونقاشي ها وصورت ها وصورتگريها از توست.هردم، نفسم به نام تو معطر باد،اي آنکه گل هاي هزاران رنگ باغ هاي جهان رايحه‌ايي از عطر پروردگار توست . کبوتر بي بال وپر طبعم،هو

پیشگفتار: هنر ایران به لحاظ قدمت و زیبایی همیشه مورد توجه محققان بوده است. هنر ایرانی هنری اصیل و سنتی است که از دیرباز مورد توجه منتقدان و پژوهشگران قرار گرفته است و در این راستا آثار هنری به جای مانده از جمله نقاشیهای دیواری و سفالها و کاشیها و نقاشیهای مینیاتور که عموماَ برای زینت بخشیدن به نسخ خطی کاربرد داشته است مهمترین نقش را بازی کرده اند و به راحتی اندیشه ها و تفکرات ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول