دانلود مقاله ادبیات داستانی

Word 80 KB 15931 38
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • ادبیات داستانی
    هر روایتی که خصلت ساختگی و ابداعی آن به جنبه های تاریخی و واقعیش غلبه کند و نیز به آثار روایتی منثور ادبیات داستانی گویند.

    شامل قصه، رمان، رمانس داستان کوتاه می شود.
    قصه: به آثاری که در آن ها تاکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدم ها و شخصیت هاست قصه می گویند.

    حوادث قصه را به وجود می آورند و دارای زبانی نقلی و روایتی هستند.

    و سه خصوصیت عمده قصه ها عبارتند از: خرق عادت، پیرنگ ضعیف و کلی گرایی.

    قصه ها معمولاً پایانی خوش دارند.
    رمانس: قصه خیالی منثور یا منظومی است که به وقایع غیرعادی و شگفت انگیز توجه کند و ماجرای عجیب و غریب و عشقبازی های اغراق آمیز یا اعمال سلحشورانه را به نمایش گذارد.

    تریستان و ایزوت ژوزف بدیه.
    رمان: مهمترین و معروف ترین شکل تبلور یافته ادبی روزگار ماست.

    دن کیشوت سروانتس شاهزاده خانم کلو مادام دولافایت و رمان های آلن رنه لوساژ ژیل بلاس
    نثر روایتی خلاقه ای با طول شایان توجه و پیچیدگی خاص که با تجربه انسانی همراه با تخیل سر و کار داشته از طریق توالی حوادث بیان شود و در آن گروهی از شخصیت ها در صحنه ای مشخص شرکت کنند.
    داستان کوتاه: داستان و روایت به نسبت کوتاه خلاقه ای است که نوعاً سر و کارش با گروهی محدود از شخصیت هاست که در عمل منفردی شرکت دارند و غالباً با مددگرفتن از وحدت تأثیر بیشتر به آفرینش حال و هوا تمرکز می یابد تا داستان گویی.

    (ادگار آلن پو، گوگول، گی دو موپاسان، چخوف، کافکا، جویس، لاردنر، همینگوی ...)
    داستان کوتاه: داستان و روایت به نسبت کوتاه خلاقه ای است که نوعاً سر و کارش با گروهی محدود از شخصیت هاست که در عمل منفردی شرکت دارند و غالباً با مددگرفتن از وحدت تأثیر بیشتر به آفرینش حال و هوا تمرکز می یابد تا داستان گویی.

    (ادگار آلن پو، گوگول، گی دو موپاسان، چخوف، کافکا، جویس، لاردنر، همینگوی ...) انواع داستان کوتاه: 1-داستانهای پیرنگی: حادثه پردازانه با پایانی شگفت انگیز و لطیفه دار.

    (عروسک پشت پرده هدایت و هدیه کریسمس اوهنری کباب غاز جمال زاده.) 2- برشی از زندگی: (وسه چخوف و یه ره نچکا علوی) 3- داستان های نمادین و تمثیلی: (پزشک دهکده کافکا، قفس صادق چوبک.

    4- داستان های شخصیتی: (سلمانی لاردنر ،شوهرآمریکایی جلا ل آل احمد) 5- داستان هایی با لحظه تجلی یا ظهور: (خرچسونه میرصادقی، مردگان جیمز جویس.) 6- داستان هایی با روایت ساده و بی آلایش: از عملی که هنرمندانه ساخته شده و در پس ظاهر مفهومی دارد.

    (ده سرخپوست همینگوی و عدل چوبک.) 7- ترکیب از داستان کوتاه و مقاله با پیرنگ های متعدد.

    سه خصوصیت مهم داستان کوتاه: 1-پیرنگ غنی، 2-روانشناسی فردی و گروهی و تجزیه و تحلیل های روحی و خلقی، 3-حقیقت مانندی.

    داستان: تصویری است عینی از چشم انداز و برداشت نویسنده از زندگی.

    داستان نمایشی کوششی است که سازگاری افکار و عواطف را موجب می شود.

    تعریف داستان: داستان اصطلاحی برای روایت یا شرح و روایت است و دربرگیرنده نمایش تلاش و کشمکشی است میان دو نیروی متضاد و یک هدف.

    اگر دو نیروی متضاد در درون یک شخص تجلی یابند آن شخصیت اصلی خوانده می شود.

    ای.

    ام.

    فورستر: داستان نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان.

    در مثل ناهار پس از چاشت و سه شنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از مرگ می آید.

    ارکان داستان از نظر ارسطو: آغاز، میانه، پایان.

    داستان برای چیست؟

    1ـ گذراندن اوقات فراغت و سرگرمی و لذت بردن از خیال پردازی.

    2-کنجکاوی و آرزوی درک کنه واقعیت و به بیانی دیگر دریافت اطلاعات.

    (شاهکارهای ادبی) نقل داستان به شیوه های مختلف صورت می گیرد و این شیوه ها (زاویه دید) بین نویسنده و مخاطب ارتباط برقرار می کند و باخبر می شویم که برای شخصیت ها در صحنه داستان، حوادثی اتفاق می افتد.

    نظم و ترتیب این حوادث بر عهده پیرنگ است و پیرنگ مواد و مصالح را از داستان می گیرد و آنها بر اساس علت و معلولی تنظیم می کند و به آن آغاز و میانه و پایانی می دهد تا مضمون یا دورنمایه را مجسم کند.

    پیرنگ (الگوی حادثه) تعریف ارسطو: پیرنگ ترکیب کننده حوادث و تقلید از عمل است.

    تعریف پیرنگ: پیرنگ وابستگی موجود میان حوادث داستان را به طور عقلانی تنظیم می کند.

    پیرنگ نه تنها به شکل اثر مربوط است، بلکه با محتوای آن نیز ارتباطی عمیق دارد.

    تفاوت پیرنگ با داستان: پیرنگ کالبد و استخوان بندی وقایع است و سلسله حوادث را از آشفتگی بیرون می آورد و داستان وحدت هنری پیدا می کند و باید توجه کرد که پیرنگ خلاصه داستان نیست.

    1-پیرنگ به شخصیت وابسته است: 1-شخصیت محوری داستان: شخصیت اصلی یا محوری 2-شخصیتی که در برابر شخصیت اصلی یا قهرمان قرار می گیرد: شخصیت مخالف 3-شخصیت های مقابل شخصیت اصلی یا شخصیت هایی که شخصیت مخالف را بهتر نشان می دهند: شخصیت مقابل.

    4-شخصیتی که شخصیت اصل به او اعتقاد کرده و با او اسرار مگو را در میان می گذارد: شخصیت همراز 2-پیرنگ همیشه با کشمکش سر و کار دارد: گره افکنی: در داستان عاملی است برای به وجود آوردن کشمکش های داستان.

    1-کشمکش جسمانی، 2-کشمکش ذهنی، 3-کشمکش عاطفی، 4-کشمکش اخلاقی.

    حالت تعلیق یا هول و ولا: با گسترش پیرنگ کنجکاوی خواننده بیشتر می شود و شور و اشتیاق بریا دنبال کردن ماجرای داستان زیادتر به نحوی که با قهرمان یا یکی از شخصیت های داستان همذات پنداری می کند و عاقبت کار آن شخصیت او را در حالت انتظار و دل نگرانی نگاه می دارد، که به دو صورت پیش می آید: 1-راز سر به مهری به میان می آید.

    2-شخصیت یا شخصیت های داستان در وضعیت و موقعیت دشواری قرار می گیرند.

    بحران: لحظه ای که نیروهای متقابل برای آخرین بار با هم تلاقی می کنند و عمل داستانی را به نقطه اوج می رساند و دگرگونی در زندگی شخصیت داستان ایجاد کرده و تغییری قطعی در خط اصلی داستان به وجود می آورد.

    نقطه اوج یا بزنگاه: بحران به نهایت خود برسد و به گره گشایی داستان بینجامد.

    گره گشایی: وضعیت نهایی رشته حوادث است و سرنوشت شخصیت اصلی یا شخصیت های داستان تعیین می شود.

    انواع پیرنگ: 1-پیرنگ بسته: پیرنگی است که از کیفیتی پیچیده و تودرتو و خصوصیت فنی نیرومند برخوردار باشد و نظم ساختگی حوادث بر نظم طبیعی آن مقدم باشد.

    در داستان های اسرارآمیز به کار گرفته می شود.

    2-پیرنگ باز: پیرنگی که نظم طبیعی حوادث بر نظم ساختگی و قراردادی آن غلبه دارد و در این نوع داستان ها گره گشایی وجود ندارد: داستان های چخوف شخصیت: تعریف شخصیت: اشخاص ساخته شده ای را که در داستان و نمایشنامه ظاهر می شوند.

    در اثر روایتی یا نمایشی فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل و آنچه که می گوید و می کند وجود داشته باشد.

    در شخصیت پردازی سه عامل مهم باید مورد توجه قرار گیرد: 1-شخصیت ها در رفتار و خلقیاتشان ثابت قدم و استوار باشند.

    2-شخصیت ها برای آنچه که انجام می دهند انگیزه معقولی داشته باشند.

    3-شخصیت ها باید پذیرفتنی و واقعی جلوه کنند.

    شیوه های شخصیت پردازی 1- ارائه صریح شخصیت ها با یاری گرفتن از شرح و توضیح مستقیم.

    (کلیدر، شوهر آهو خانوم) 2- ارائه شخصیت ها از طریق عمل آنان با کسی که شرح و تفسیر یا بدون آن.

    3- ارائه درون شخصیت، بی تغییر و تفسیر.

    (رمان های جریان سیال ذهن).

    شخصیت ایستا، شخصیت پویا: شخصیت ایستا: شخصیتی در داستانی است که تغییر نکند یا اندک تغییری را بپذیرد.

    (خورشید شاه شخصیت داستان سمک عیار) شخصیت پویا: شخصیتی است که یکریز و مداوم در داستان، دستخوش تغییر و تحول باشد.

    تغییر و تحولات شخصیت باید سه شرط داشته باشد: 1-در حد امکان آن شخصیت باشد که این تغییرات را موجب می شود.

    2-تغییرات باید به حد کافی معلول اوضاع و احوالی باشد که شخصیت در آن قرار می گیرد.

    3-باید زمان کافی وجود داشته باشد تا آن تغییرات به تناسب اهمیتش به طور باورکردنی اتفاق بیفتد.

    انواع شخصیت 1- شخصیت های قالبی: شخصیت هایی که نسخه بدل یا کلیشه شخصیت های دیگری باشند.

    2- شخصیت های قراردادی: شخصیت های شناخته شده دارای خصوصیتی سنتی و جاافتاده، مثل غول ها، دیوها، جن و پری های قصه های قدیمی و نیز آدمهای خسیس و دلقک ها و عیارها و پهلوانان و ...

    که از مشخصات آنها تازه نبودن خصوصیت های آنهاست.

    3- شخصیت های نوعی: نشانی دهنده خصوصیات گروه یا طبقه ای از مردن و نمونه ای است برای امثال خود.

    شخصیت های تیپیک.

    4-شخصیت های تمثیلی: جانشین شونده هستند و جانشین فکر، خلق و خو یا صفتی می شوند.

    دوبعدی هستند.

    5-شخصیت های نمادین: نویسنده را قادر می سازد مفاهیم اخلاقی یا کیفیات روحی و روشنفکرانه را به قالب عمل درآورد.

    6- شخصیت های همه جانبه: این شخصیت ها با جزئیات بیشتر و مفصل تر تشریح می شوند و خصلت های فردی آنها، ممتاز از شخصیت های دیگر است.

    انواع شخصیت از نظرگاه ای.ام.فروستر: 1-ساده: به صورتی ساده و احمقانه نشان داده می شوند.

    2-جامع: شخصیت جامع یا پیچیده قابلیت ایجاد غافلگیری در خولاننده را دارد و به واقع نمایی بیشتر در داستان منجر می شود.

    حقیقت مانندی داستان: (معیار سنجش داستان) کیفیتی است که داستان را پیش چشم خواننده مستدل و محتمل جلوه می دهد و موجب پذیرش آن می شود.

    تعریف حقیقت مانندی: کیفیتی که در عمل داستانی و شخصیت های اثری وجود دارد و احتمال ساختی قابل قبول از واقعیت را در نظر خواننده فراهـم می آورد.

    حقیقت مانندی آثار را به سه صورت تحقق می یابد: 1-حقیقت مانندی داستان های واقع گرایانه (رئالیستی) 2-حقیقت مانندی داستان های خیال و وهم (فانتزی) 3- حقیقت مانندی در قصه ها درونمایه: (مضمون) ایجاد وحدت و هماهنگی در داستان بر عهده درونمایه است و هر داستان خوبی از درونمایه یا فکر و اندیشه ناظر و حاکم بر داستان شکل می گیرد و درونمایه تمام عناصر داستان را انتخاب می کند و هماهنگ کننده موضوع با دیگر عناصر داستان است.

    تعریف درونمایه: درونمایه فکر اصلی و مسلط در هر اثر هنری است، خط یا رشته ای که در خلال اثر کشیده می شود و وضعیت و موقعیت های داستان را به هم پیوند می دهد.

    به بیانی دیگر، درونمایه را به عنوان فکر و اندیشه حاکمی تعریف کرده اند که نویسنده در داستان اعمال می کند و می گویند که جهت فکری و ادراکی نویسنده اش را نشان می دهد.

    انواع درونمایه: Socius 1-جسمانی Physical 2-عضوی آلی و ارگانیک Organic 3- اجتماعی 4-نفسانی و فردی Social 5-ربانی درنمایه، پیام داستان نیست: زیرا پیام عنصر مشخص اخلاقی است و جنبه ای مثبت و آموزنده دارد و درونمایه ممکن است از این کیفیت برخوردار باشد یا نباشد.

    نحوه ارائه درونمایه: نویسندگان در داستان خود از بیان صریح درونمایه های داستان پرهیز می کنند و راههایی غیرمستقیم را برای ارائه آن انتخاب می کنند بدین طریق تأثیرش بر خواننده بیشتر می شود.

    موضوع: (قلمرو خلاقیت) تعریف موضوع: شامل پدیده ها و حادثه هایی است که داستان می آفریند ودرون مایه را تصویر می کند،به عبارت دیگر موضوع قلمرو یست که درآن خلاقیت می آفریند و درونمایه را تصویر می کند، به عبارت دیگر مضوع قلمرویی است که در آن خلاقیت می تواند درونمایهخ تواند تواند درونمایه خود را به نمایش بگذراد.

    انواع موضوع ها: 1-داستان های حادثه پردازانه (پیرنگی): مانند داستان های لطیفه دار، حادثه پردازانه تام و لطیفه وار تیپیک 2-داستان های واقعی: فشردن حداکثر زندگی در حداقل فضا 3-داستان های وهمناک: واقعیت آن ها اغلب محرز است اما کلیت و عمومیت ندارد.

    4-داستان های خیال و وهم (فانتزی): دوری آگاهانه از دنیای واقعی 0(علمی، تمثیلی، نمادین و سورئالیستی) 5-داستان های واقع گرایی (رئالیسم)، جادویی: الگوهای واقع گرایی با خیال و وهم و عناصر رؤیاگونه درهم می آمیزند و جا عوض می کنند و ترکیبی به وجود می اید که به هیچ کدام از عناصر سازنده اش شبیه نیست و حوادث در عین واقعی بودن جنبه اسطوره ای پیدا می کنند.

    (صدسال تنهایی مارکز) الف- داستانهای حادثه پردازانه: 1-داستان های حادثه پردازانه تام دارای یک واقعه بزرگ مرکزی است که حوادث دیگر برای توضیح و توجیه آن آورده می شود.

    2-داستانهای لطیفه دار: بر اساس حادثه ای شگفت آور و سرگرم کننده نوشته شده است و کمتر توجهی به واقعیت و اصالت زندگی دارد و حقیقت مانندی ضعیفی دارند.

    داستان لطیفه وار، داستانی است که در ضمن توالی حوادث استقبال یافته، بعد چی؟

    توسعه یابد، به جای آنکه داستانی از گسترش پیرنگ سازمان یافته، چطور؟

    چرا؟

    برخوردار باشد.

    سه خصوصیت عمده داستان های لطیفه وار: 1-حادثه ای اتفاقی و نادر محور داستان قرار می گیرد.

    2-فاقد پیرنگی محکم و استوار است.

    3-غالباً حرف و پیامی را ابلاغ نمی کند.

    داستان های لطیفه دار تیپیک: با داشتن خصوصیت داستان های لطیفه وار، حرف و پیامی نیز دارد و در ضمن با خصلت ها و خصوصیت های دیرپای و عمیق بشری سر و کار دارد.

    ب-داستان های خیال و وهم 1- داستان های علمی: عکس العمل بشریت را نسبت به پیشرفت های علم و تکنیک به نمایش می گذارد واساس آن وقتی گذاشته می شود که بشر با دستاوردهای علم و تکنیک آشنا شد مانند داستان های ژول ورن خصوصیات داستان های علمی: 1-بیان صرف نظریه علمی نیست.

    2-شرح چگونگی پدیده ها و تبیین رویدادها اهمیت قطعی دارد.

    3-برون یابی دستاوردهای علمی موجود و تعمیم آنها 4-گریز به ناممکن بر اساس منطق و امکانات علمی 5-پدیده هایی که در این گونه داستان ها به آن پرداخته می شود، امکان پذیرند نه قطعی و واقعی.

    6-پیشگویی یا پیش بینی آینده نیز هرچند جلوه ای از گزینه ای دیگر را در آینده در بر دارد.

    2-داستانهای تمثیلی: داستان هایی است که در آنها درونمایه و خصلت و سیرت، جانشین دیگر مفاهیم می شوند و دو بعد دارند: بعدی که مورد نظر نویسنده است و بعدی که در آن درونمایه و خصبت و سیرت و ...

    مجسم می شود مانند داستان ماهی سیاه کوچو.لو از صمد بهرنگی.

    3-داستان های نمادین و سورئالیستی: داستان هایی است که در آن مفاهیم اخلاقی یا کیفیت روحی و روشنفکرانه به قالب عمل درمی آید و محتوای آن خواننده را به چیزی بیشتر از خودش راهنمایی می کند.

    تمثیل و نماد: یک تمثیل، تفسیری است از یک مضمون خودآگاه، در حالی که یک فرد یا نماد، بهترین بیان ممکن است برای یک مضمون ناآگاه است که طبیعتش را تنها ممکن است حدس زد چرا که هووز شناخت نشده است.

    زاویه دید:( زاویه روایت) شیوه ای است که نویسنده با آن مصالح و موارد داستان خود را به خواننده ارائه می کند و در واقع رابطه نویسنده را با داستان نشان می دهد.

    در کل داستان تأثیر بسیاری دارد، زیرا سازمان بندی داستان در گرو آن است.

    زاویه دید حاوی چند معنی است: 1-زاویه دید جسمانی: با وضعیت زمانی و مکانی سر و کار دارد.

    2-زاویه دید ذهنی: با احساس و شیوه پرداخت نویسنده نسبت به موضوع سر و کار دارد.

    3-زاویه دید شخصی: مربوط است به روایتی که به کمک آن نوینسده موضوعی را نقل یا مطرح می کند.

    اول شخص، دوم شخص یا سوم شخص.

    زاویه دیدد درونی و بیرونی: 1-درونی: در زاویه دید درونی گوینده داستان یکی از شخصیت های داستان خواه اصلی، خواه فرعی، است و داستان از زاویه دید اول شخص گفته می شود.

    (چشم هایش علوی) 2-بیرونی: گوینده داستان شخصیت اصلی داستان نیست و شخصی است که ماجرایی را برای ما تعریف می کند و داستان از زبان این شخصیت فرعی بازگو می کند.

    افکار و اعمال و ویژگی های شخصیت ها از بیرون داستان تشریح می شود، یعنی فردی که در داستان هیچگونه نقشی ندارد و راوی داستان است و از دید سوم شخص نقل می شود.

    زاویه دید درونی: شخصیت اصلی یا شخصیت کم اهمیت تر سودمندی نقل داستان توسط شخصیت اصلی: 1-اگر داستان غریبی باشد و ماجرای خارق العاده‌ای داشته باشد که باورکردن آن مشکل به نظر برسد با این شیوه حقیقت مانندی آن بیشتر جلوه می دهد و تا حدودی قابل پذیرش می شود.

    2-تجربیات و احساسات هیجان انگیز از صمیم قلب نقل شده و غالباً داستان صمیمانه تر و مؤثرتر است.

    3-ارتباط مطالب داستان را ساده می کند و به وحدت و هماهنگی داستان استحکام می بخشد.

    اشکال های نقل داستان توسط شخصیت اصلی در زاویه دید اول شخص: 1-شخصیت داستان تنها می تواند از عقاید خود صحبت کند و از خصوصیات درونی شخصیت های دیگر چیزی نمی داند.

    2-شخصیت داستان فقط می تواند از درون خودش به خارج نگاه کند و ممکن نیست که از خارج، خودش را مورد داوری قرار بدهد.

    3-گوینده داستان نمی تواند از خصوصیات مثبت خود مستقیماً صحبت کند.

    4-اگر داستان را به خوبی تعریف کند جای سوال برای خواننده پیش می آید که چطور ممکن است.

    مزایای نقل داستان به وسیله شخصیتی کم اهمیت تر و زاویه دید اول شخص: 1-راوی داستان به شخصیت اصلی از خارج نگاه می کند 2-در عین حال با او همگام می شود و می تواند در ماجرای داستان مستقیم یا غیرمستقیم سهیم باشد.

    3-امکان می دهد شخصیت داستان به وسیله او برایمان شناخته شود.

    زاویه دید بیرونی: به عنوان عقل کل یا دانای کل قرار گرفته و فکری برتر از خارج، شخصیت های داستانی را رهبری می کند.

    اشکالش در این است که احساس نزدیکی به واقعه و شخصیت های داستان را از دست می دهد و رو.شنی و وضح داستان قربانی می شود و صمیمیت داستان از بین می رود.

    تقسیم داستان از لحاظ زاویه دید: 1-من روایتی: اگر شخصیت اصلی داستان باشد «روای-قهرمان» و در غیر این صورت «راوی-ناظر» نامیده می شود.

    2-دانای کل: سوم شخصی است که چون یک گوینده رفتار و اعمال شخصیت های داستان را به خواننده گزارش می دهد.

    1-زاویه دید دانای کل محدود است 2-زاویه دید نمایشی 3-روایت نامه ای: زاویه دید دوم شخص است و گاه نامه یک طرفه ست و شخص خاصی به مخاطب یا مخاطب هایی می نویسد و گاه دوطرفه است و میان دو تن یا چند نفر نامه نگاری می شود.

    گاه زاویه دید دوم شخص به اول مشخص تبدیل می شود.

    4-روایت یادداشت گونه: یادداشتهای روزانه یا هفتگی تکوین داستان را موجب می شود.

    5 - تک گویی: صحبت یک نفره ای می تواند مخاطب داشته یا نداشته باشد.

    انواع تک گویی: 1-تک گویی درونی: یکی از شیوه هیا ارائه جریان سیال ذهن است.

    بیان اندیشه هنگام بروز آن در ذهن پیش از آنکه پرداخت شود و شکل بگیرد.

    صحبت ها به زبان نمی آید بلکه در ذهن شخصیت یا شخصیت های داستان جاری است.

    2-تک گویی نمایشی: در این جا کسی مخاطب قرار می گرد و بلند بلند با دیگری حرف می زند و دلیل خاصی برای گفتن موضوعی خاص به مخاطب خاصی دارد.

    3-حدیث نفس یا خودگویی: شخص افکار و احساسات خود را به زبان می آورد و خواننده و تماشاچی از نیات و مقاصد او باخبر شود.

    صحنه فراخ و صحنه نمایشی: صحنه فراخ منظر به ما چشم اندازی پهناور می دهد و صحنه نمایشی منظره یا از نزدیک پیش چشم ما می گذارد.

    داستان هایی که از صحنه های فراخ نظر استفاده کرده اند اغلب با شرح و توصیف همراه است.

    صحنه فراخ منظر به برقراری «فضا و رنگ» و «لحن» در داستان کمک می کند.

    «صحنه فراخ منظر» برای جنبه های عام و عمومی به کار برده می شود و «صحنه نمایشی» ثبت کننده لحظه های خاص است.

    لحظه هایی که هرگز دوباره تکرار نمی شود.

    فاصله هنرمندانه: فاصله هنرمندانه که به دآن فاصآن آن فاصله زیباشناختی یا «فاصله روانشناختی» نیز می گویند، می تواند فاصله مطلوبی باشد که در آن چشم انداز داستانی برحسب کل یا جزء آن بنا می شود و به خصوصیت ها و خصلت های ذهنی و عاطفی هنرمند وابسته است.

    زاویه دید در قصه نویسی فارسی: در این نوع زاویه دید نقل حوادث مهم است و این نقل به هر صورت که درآید، فرق نمی کند.

    صحنه: به معنای زمینه و تزئینات قابل رؤیت صحنه نمایش است و نیز بیانگر مکان و زمان و محیطی است که عمل داستانی در آن به وقوع می پیوندند.

    تعریف صحنه: زمان و مکانی را که در ان عمل داستانی صورت می گیرد.

    الف-صحنه ممکن است در داستان اهمیت به سزایی داشته باشد.

    و بر عمل داستانی و شخصیت های داستان تأثیر بسیار نیرومند بگذارد.

    ب-صحنه ممکن است بازتاب عمل و شخصیت های داستان باشد.

    ج-ممکن است متضمن معنای عمیق و گسترده ای باشد و همچون درونمایه جزوی از عناصر حیاتی و سازنده داستان محسوب شود و مفهوم خاصی را در داستان یدک بکشد.

    وظایف صحنه: 1-رفاهم آوردن محلی برای زندگی شخصیت ها و وقایع داستان 2-ایجاد فضا و رنگ یا حال و هوای داستان 3-به وجود آوردن محیطی که اگر بر رفتار شخصیت ها و وقوع حوادث تأثیری ندارد، دست کم بر نتیجه آن ها مؤثر واقع شود.

    اجزای صحنه عبارتند از: 1-محل جغرافیایی داستان.

    2-کار و پیشه شخصیت ها.

    3-زمان یا عصر و دوره وقوع حادثه.

    4-محیط کلی و عمومی شخصیت ها.

    که خود محیطی کلی و عمومی شخصیت ها در دو قسمت بررسی می شود: 1-خصوصیات خلقی و اخلاقی 2-مقتضیات فکری و روحی شیوه صحنه پردازی: 1-توصیف زمان و مکان داستانی را جدا از عناصر دیگر داستان می آورند.

    2-صحنه با کیفیت و حالت روحی شخصیت و لحن داستانی آمیخته است و به نوعی با آن هماهنگی دارد و صحنه در ارتباط مستقیم با کل معنای داستان است.

    گفت و گو: درونمایه را به نمایش می گذارد و شخصیت ها را معرفی می کند و عمل داستانی را پیش می برد.

    گفتگو باید معرف شخصیت های داستان باشد و مهمترین عاملی است که شخصیت های داستان را واقعی جلوه می دهد.

    گفتگو باید با شخصیت مورد نظر سازگاری داشته باشد.

    گفتگو جزء پیکره روایت قصه است و استقلالی ندارد.

    سه خصوصیت عمده گفتگو: 1-جسمانی 2-روانی و خلقی 3-اجتماعی تعریف گفتگو: به معنای مکالمه و صحبت کردن با هم و مبادله افکار و عقاید است.

    ویژگی های گفتگو در شاهکارهای ادبی: 1-عمل داستانی را در جهت معینی پیش می برد.

    2-با ذهنیت شخصیت های داستان هماهنگی و هم خوانی دارد.

    3-احساس طبیعی و واقعی بودن را به خواننده می دهد، بی آنکه در واقع طبیعی و واقعی باشد.

    4-صحبت های رد و بدل شده میان شخصیت ها را ارائه می کند تا فعل و انفعال افکار و ویژگی های روحی و خلقی افراد را نشان دهد.

    5-واژه، ضرباهنگ، درازی و کوتاهی جمله ها با گویندگان مختلف آنها ارتباط نزدیک و مستقیم دارد.

    6-بعضی از نویسندگان گفتگو را برای سبکبار کردن تأثیر قطعه هایی که جدی یا توضیحی و تفسیری هستند به کار می برند.

    سیاق گفتگو 1-گفتگویی که فکر و اندیشه داستان را مستقیماً ارائه می کند.

    2-گفتگویی که جنبه نمایشی دارد و افکار و اندیشه ها و منظور نویسنده را به طور غیرمستقیم بیان می کند.

    3-ترکیبی از دو نمونه قبل 4-میان دو شخصیت یا بیشتر 5-تنها در ذهن، خواننده ذهن شخصیت واحدی را پیش رو دارد.

    6-تک گویی گاهی مخاطب دارد و مخاطب در داستان ساکت است.

    سبک: (شیوه نگارش) تعریف سبک: به رسم و طرز بیان اشاره دارد، تدبیر و تمهیدی است که نویسنده در نوشتن به کار می گیرد، بدین معنی که انتخاب واژگان، ساختمان دستوری، زبان مجازی، تجانس حروف و دیگر الگوهای صوتی در ایجاد سبک دخیل هستند.

    سبک نویسنده، درک و قضاوتی را که او از جهان دارد منعکس می‌کند و به آن صورت عینی می دهد.

    نمونه های سبک: 1-سبکی که اشتهارش را از نام نویسنده می گیرد: سبک بیهقی و ...

    2-سبکی که نامش را از زمان (دهه، قرن، حوادث تاریخی، مبدأ تاریخی یا ادبی) می گیرد: سبک قرن سوم و ...

    3-سبکی که با زبانی که در آن به کار رفته شناخته می شود: سبک مقاله ای، گزارشی و ...

    4-سبکی که براساس موضوع آن معروف می شود: سبک حقوقی، تاریخی و ...

    5-سبکی که بر حسب محل و مکان جغرافیایی آن اشتهار می یابد: سبک آتنی، خراسانی و ...

    6-سبکی که از مخاطبان خود تأثیر می پذیرد: سبک عامیانه و ...

    7-سبکی که عنوانش را از هدف، منظور، غرض و حالت و کیفیت نویسنده اش وام گرفته: احساسی و طعنه آمیز و ...

    سبک و تکنیک: سبک جزوی از تکنیک است.

    تکنیک: همه طریقه هایی است که نویسنده برای ایجاد ساختار ادبی داستان به کار می برد که یکی از آنها سبک است و سبک: بافت نوشته است.

    سبک عنصری است از عناصر داستان.

    لحن: آهنگ بیان نویسنده است و نیز طرز برخورد نویسنده نسبت به موضوع و شخصیت های داستان و حتی به خواننده.

    لحن بیان داستان باید استوار باشد و ثابت بماند مگر آنکه موضوعش تغییر کند.

    لحن داستان، همچنین باید با زمان و عصری که نویسنده در آن زندگی می کند، هماهنگی و همخوانی داشته باشد.

    کلماتی که نویسنده انتخاب می کند در لحن داستان مؤثر است.

    لحن طرز تلقی و نگرشی است که نویسنده می خواهد به شنونده بدهد، که با همه عناصر سبک یعنی زبان و معنی شناسی و موسیقی سر و کار دارد.

    تعریف لحن: شیوه پرداخت نویسنده نویسنده نسبت به اثر به طوری که خواندده یا مخاطب آن را حدس بزند و زاویه دید نویسنده است نسبت به موضوع داستانش فضا و رنگ: تعریف فضا و رنگ: برای توصیف فراگیر اثر خلاقه ای از ادبیات یا نمونه های دیگری از هنر به کار برده می شود.

    فضا و رنگ با حالت مسلط مجموعه ای که از صحنه توصیف و گفتگو آفریده می شود، سر و کار دارد و هوایی است که خواننده به محض ورود به دنیای مخلوق اثر ادبی، استنشاق می کند.

    نماد: شیوه ای غیرصریح که نویسنده با استفاده از آن، موضوعی را تحت پوشش موضوعی دیگر قرار می دهد و چیزی را برحسب چیزی دیگر عنوان می کند و صحنه ها و مفاهیمی را با توسل به نشانه و نمونه پیش می کشد.

    تعریف نماد: چیزی که جای دیگری قرار گرفته باشد و به عبارت دیگر ضمن اینکه معنای خود را می دهد،‌جانشین چیز دیگری شده و مفهوم دیگری را القا کند.

    در نمادگرایی از محسوس و عینی، مفهوم نامحسوس و ذهنی را اراده می کنیم.

    نماد به سه شیوه در داستان تجلی می یابد: 1-به صورت واژه ای 2-به صورت نشانه ای 3-به صورت عباراتی نمادهای عمده عبارتند از: 1-نمادهای طبیعی: چیزهای فراتر و جامع تری را القا می کنند.

    2-نمادهای مستور: معنای خود را فقط در خلال داستان ظاهر می کنند و عموماً مورد پذیرش همه نیستند.

    3-نمادهای مرسوم: اگر نماد مستور جنبه همه پسند عمومی پیدا کند و مردم و نویسندگان دیگر نیز آن ها را مورد استفاده قرار دهند به نماد مرسوم تبدیل می شود.

    انواع داستان های نمادگرا: 1-داستان های واقع گرای نمادین.

    2-داستان های نمادین و سورئالیستی.

    3-داستان هایی با نمادهای غیرطبیعی.

    داستان های نمادین را می توان با موارد زیر تشخیص داد: 1-نماد در داستان با «تأکید»، «تکرار» یا «وضعیت و موقعیت» کلید خود را به دست می دهد.

    2-معنای نماد را باید در زمینه و مفاد تمام داستان مورد تأیید و حمایت قراردهد.

    3-داستانی را می توان نمادین خواند که معنای متفاوت از معنای واقعی و ظاهری آن بدست دهد.

    4-نماد ممکن است بیشتر از یک معنا و مفهوم داشته باشد و مجموعه ای از معانی را القا کند.

    3-نماداجباری و نماد اختیاری: نماد وقتی اختیاری است که نویسنده در فکر غنی کردن اثر خود باشد و از آن استفاده کند.

    نماد اجباری نمادی است که نویسنده نتواند مفاهیم فکری خود را راحت به قلم بیاورد و به ناچار از نماد استفاده کند.

طرح يک پرسش پيرامون ميزگرد تعامل دين و ادبيات داستاني مقدمه ميزگرد را مي توان از دو منظر به داوري نشست: الف) شيوه گفتگو و تعامل بين اعضا و چگونگي پيش رفت بحث ب) محتواي مباحث مطرح شده نگارنده قصد ورود به قضاوت پيرامون بند الف و چند و چون ورود

سرآغاز روي آوري به ادبيات جديد، به تقريب جديد از اوايل مشروطيت در ايران آغاز شده است ، با کتاب‌هايي نظير«سياحت نامه ابراهيم بيک» زين‌العابدين مراغه‌اي و«مسالک المُحسنين» ميرزا عبدالرحيم طالبوف که در واقع داستان به صورت معمول و شناخته شده امروز نبود

ادبيات داستاني هر روايتي که خصلت ساختگي و ابداعي آن به جنبه هاي تاريخي و واقعيش غلبه کند و نيز به آثار روايتي منثور ادبيات داستاني گويند. شامل قصه، رمان، رمانس داستان کوتاه مي شود. قصه: به آثاري که در آن ها تاکيد بر حوادث خارق العاده بيشتر از تحول و

روند تحول ادبيات معاصر ايران ، بارها ، به علت هاي گوناگون اجتماعي _ فرهنگي ، قطع شده و پس از يک دوره فترت با ديگر با حرکتي تازه آغاز شده است . براي ارايه گزارشي به هم پيوسته از اين تاريخ گسسته صد ساله ، نويسندگان را در سه نسل مي توان دسته بندي کرد :

الف ادبيات داستاني معاصر آثاري که در زمينه ي بررسي تاريخي ادبيات داستاني ايران منتشر شده بسيار اندک است . اغلب اين آثار جامع نيستند . در آن ها ترتيب زماني معيني دنبال نمي شود و داستان ها بدون در نظر گرفتن ارتباط هاي بينامتني شان به يکديگر ، و نويس

نو آوري در ادبيات داستاني بديهي است پيدايش نوآوري و نوانديشي در عرصه ادبيات داستاني بنا به مناسبات عل‍ّي و قوام‌يافته‌اي چون ظهور ذهنهاي نو، تجربه‌اندوزي از بطن زندگي، دريافت اصولي از ساحت هستي، ژرف‌انديشي، گذشت زمان و سنجش عقلاني بدون بغض و غرض

هر روایتی که خصلت ساختگی و ابداعی آن به جنبه های تاریخی و واقعیش غلبه کند و نیز به آثار روایتی منثور ادبیات داستانی گویند. شامل قصه، رمان، رمانس داستان کوتاه می شود. قصه: به آثاری که در آن ها تاکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدم ها و شخصیت هاست قصه می گویند. حوادث قصه را به وجود می آورند و دارای زبانی نقلی و روایتی هستند. و سه خصوصیت عمده قصه ها عبارتند از: خرق ...

ادبیات داستانی هر روایتی که خصلت ساختگی و ابداعی آن به جنبه های تاریخی و واقعیش غلبه کند و نیز به آثار روایتی منثور ادبیات داستانی گویند. شامل قصه، رمان، رمانس داستان کوتاه می شود. قصه: به آثاری که در آن ها تاکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدم ها و شخصیت هاست قصه می گویند. حوادث قصه را به وجود می آورند و دارای زبانی نقلی و روایتی هستند. و سه خصوصیت عمده قصه ها ...

پيشگفتار اين مطالعات دير انجام که با ادبيات معاصر امريکا آغاز شد طولي نکشيد که سر زندگي اصالت و توانايي اين ادبيات ،همه حواسم را به خود مشغول داشت . فاکنر ،اونيل و همينگوي نويسندگان ژرف انديش و قدرتمندي بودند که مقام رمان و نمايش امريکا را تا حد ر

در مهرماه سال 1385 با بازگشايي مدارس در يکي از روستاهاي شهرستان خمين مشغول به خدمت شدم. بعد از آشنايي با دانش آموزان و معرفي خودم به عنوان دبير ادبيات فارسي و با ذکر و ياد خداوند عزوجل در آن مدرسه شروع به تدريس نمودم. در اولين جلسه ي درس انشاء، اصول

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول