استاد مطهّری و معناى آزادى :
در کلام مطهرى، آزادى سمت و سویى مى یابد که بنا به دلایلى نباید از انسان سلب شود.
این عناصر عبارتند از این که بروز و ظهور استعدادهاى آدمى نیازمند فضاى آزاد است.
در فضاى بسته و محیط خفقان آمیز و استبدادى و به عبارتى در فقدان آزادى هاى اجتماعى و سیاسى، زمینه اى براى بروز خلاقیت ها و استعدادها به وجود نمی آید.
در فضاى مستبدانه اى که بر جامعه حاکم است، چاپلوسان و زبان بازان قدرت مى یابند و آزادگان و آزاداندیشان ذلیل و حقیر مى شوند، چرا که وضعیت موجود، اجازه چون و چرا کردن به خیرخواهان و مصلحان را نمى دهد.
تنها آنان که زبان به مدح بگشایند، جایى و مقامى مى یابند و بس.
استاد مطهرى آزادى را یکى از لوازم حیات و تکامل ذکر کرده و معتقد است موجودات براى رسیدن به مرحله تکامل و رشد به سه عنصر «تربیت»، «امنیت» و «حریت» نیازمندند.
تربیت عبارتست از عواملی که موجود زنده برای تداوم بقاء به آن محتاج است.
برای مثال موجود زنده برای رشد و نمو به عناصری چون نور و آب ، غذا و علاوه بر این ها، انسان به تعلیم و تربیت نیازمند است.
امنیت، یعنى این که موجود زنده آن چه را در اختیار دارد، همانند حیات، ثروت، سلامت و ...
از او سلب نگردد.
و آزادى، یعنى «نبودن مانع.
انسان هاى آزاد، انسان هایى هستند که با موانعى که در جلو رشد و تکاملشان هست، مبارزه مى کنند.
انسان هایى هستند که تن به وجود مانع نمى دهند».
تحلیل مطهرى از آزادى اجتماعى در واقع همان آزادى سیاسى است که امروزه در ادبیات سیاسى به کار مى رود.
آزادى سیاسى به طور کلى به نقش مردم در زندگى سیاسى اشاره دارد و مقصود از آن انواع آزادی هایى است که فرد در حوزه اجتماع و در برابر حکومت داراست.
از این رو آزادى بیان و حق اظهار نظر، آزادى قلم و مطبوعات، آزادى انتقاد و اعتراض و مواردى از این قبیل در شمار آزادى هاى سیاسى است.مطهرى فقدان آزادى هاى اجتماعى و سیاسى را یکى از گرفتارى هاى بشر در طول تاریخ ذکر مى کند و مى گوید: «یکى از مقاصد انبیا به طور کلى و به طور قطع این است که آزادى اجتماعى را تأمین کنند و با انواع بندگى ها و بردگى هاى اجتماعى و سلب آزادى هایى که در اجتماع هست مبارزه کنند.» ایشان براى اثبات آزادى اجتماعى در دین به آیه ۶۴ سوره آل عمران اشاره مى کند و در تفسیر آن مىگوید: «در مقام پرستش، جز خداى یگانه چیزى را پرستش نکنیم، نه مسیح را و نه اهرمن را.
و این که هیچ کدام از ما دیگرى را بنده و برده خودش نداند و هیچ کس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقاى خودش نداند.
تحلیل مطهرى از آزادى اجتماعى در واقع همان آزادى سیاسى است که امروزه در ادبیات سیاسى به کار مى رود.
از این رو آزادى بیان و حق اظهار نظر، آزادى قلم و مطبوعات، آزادى انتقاد و اعتراض و مواردى از این قبیل در شمار آزادى هاى سیاسى است.مطهرى فقدان آزادى هاى اجتماعى و سیاسى را یکى از گرفتارى هاى بشر در طول تاریخ ذکر مى کند و مى گوید: «یکى از مقاصد انبیا به طور کلى و به طور قطع این است که آزادى اجتماعى را تأمین کنند و با انواع بندگى ها و بردگى هاى اجتماعى و سلب آزادى هایى که در اجتماع هست مبارزه کنند.» ایشان براى اثبات آزادى اجتماعى در دین به آیه ۶۴ سوره آل عمران اشاره مى کند و در تفسیر آن مىگوید: «در مقام پرستش، جز خداى یگانه چیزى را پرستش نکنیم، نه مسیح را و نه اهرمن را.
و این که هیچ کدام از ما دیگرى را بنده و برده خودش نداند و هیچ کس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقاى خودش نداند.
پرورش عقل : مسئله ی اول که باید بحث کنیم همان مسئله ی پرورش عقل و فکر است در این جا ما دو مسئله داریم: یکی مسئله ی پرورش عقل و دیگر مسئله ی علم.
مسئله ی علم همان آموزش دادن است.
«تعلیم» عبارتست از یاد دادن.
از نظر تعلیم، متعلم فقط فرا گیرنده است و مغز او به منزله ی انباری است که یک سلسله معلومات در آن ریخته می شود ولی در آموزش کافی نیست که هدف این باشد.
امروز هم این را نقص می شمارند که هدف آموزگار فقط این باشد که یک سلسله معلومات، اطلاعات و فرمول در مغز متعلّم می ریزد.هدف معلم باید بالا تر باشد و آن این است که نیروی فکری متعلم پرورش و استقلال بدهد و قوّه ی ابتکار او را زنده کند.
دو نوع علم : علم دو علم است: یکی علم شنیده شده یعنی فرا گرفته شده از خارج و دیگر علم مطبوع.
علم مطبوع یعنی آن علمی که از طبیعت و شرشت انسان سرچشمه می گیرد علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته و معلو م است که همان قوه ی ابتکار شخص است و علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد، فایده ندارد.
دعوت اسلام به تعلیم و تربیت : و امّا مسئله ی دیگر، علم و تعلم است که این دیگر فراگیری است که افراد از یکدیگر فرا بگیرند.
بهترین شاهد بر عنایت فوق العاده اسلام به تعلیم و تعلم‹ › قلم مظهر سواد و نوشتن است.
همچنین پیغمبر اکرم فرمود:«من فرستاده شدم برای تعلیم.» در آن داستان معروف که وارد مسجد شدند و دو حلقه جمعیت دیدند که در یکی مردم مشغول عبادت بودند و در دیگری مشغول تعلیم و تربیت.
فرمودند: «هر دو کار خوب می کنند ولی من برای تعلیم فرستاده شدم.» و بعد خود حضرت آمدند در آن جمعی که مشغول تعلیم و تعلّم بودند نشستند.
لزوم توأم بودن عقل و علم : مسئله ی دیگر این است که عقل و علم باید با یکدیگر توأم باشد و این نکته ی بسیار خوبی است.
اگر انسان تفکر کند ولی اطلاعاتش ضعیف باشد مثل کارخانه ای است که ماده خام ندارد، یا ماده ی خامش کم است، قهرا نمی تواند کار بکند یا محصولش کم خواهد بود.
محصول بستگی دارد به این که ماده خام برسد.
اگر کارخانه ماده ی خام داشته باشد و لی کار نکند باز فلج است و محصول نخواهد داشت پس عقل و علم باید توأم باشد.
فرق تربیت و اخلاق : تربیت به اخلاق تفاوت دارد.
با این که اخلاق هم خود نوعی تربیت است و به معنی کسب نوعی خلق و عادت می باشد و تربیت هم پرورش و ساختن را می رساند.
از نظراسلام فرق نمی کند که تر بیت چگونه و برای چه هدفی باشد.
یعنی در مفهوم تربیت قداست نخوابیده، که بگوییم تربیت یعنی کسی را آن طور پرورش بدهند که یک خصایص مافوق حیوان پیدا کند، بلکه تربیت جانی هم تربیت است و این کلمه در مورد حیوانات نیز اطلاق می شود.
امّا در مفهوم اخلاق، قداستی نهاده شده است و کلمه اخلاق را در مورد حیوان به کار نمی برند.
اخلاق اختصاص به انسان دارد و در مفهوم آن نوعی قداست خوابیده است.
مفهوم تربیت در حیوانات و انسان ولی مفهوم اخلاق فقط در انسان نهفته است.
شکل عبادت و برنامه ها تربیتی : در اسلام یک خصوصیتی هست و آن این است که با این که روح عبادت ارتباط و پیوند بنده با خدا و شکستن دیوار غفلت و توجه به خداست امّا نکته ی جالب این است که اسلام به عبادت شکل داده و به شکل هم نهایت اهمیت را داده و در آن شکل نیز یک سلسله برنامه های تربیتی را در لباس عبادت وارد کرده است.
مثلا از نظر اینکه قلب انسان می خواهد متوجه خدا باشد این چه اثری دارد که بدن انسان پاک باشد یا نباشد.
ما با دل می خواهیم به پیش خدا برویم، دلمان باید پاک باشد.
ولی اسلام و قتی که عبادت را تشریح می کند چون می خواهد مخصوصا عبادت هم یک اثر خاصی از نظر تربیتی داشته باشد چیزی را که به عبادت ربط زیادی ندارد و لی در تعلیم و تربیت موثر است، در لباس عبادت پیاده می کند و در ضمن آن می گنجاند مثل مسئله ی غسل، مسئله ی وضو که یکی از سنت های اسلامی است.
به هر حال اسلام می گوید به نماز که می ایستید بدن و جامه ی تان پاک باشد این خود یک برنامه نظافت است در ضمن عبادت.
نیّت : خود مسئله ی نیت هم یکی از مسائلی است که به آن خیلی توجه شده است یعنی از مسلّمات فقه اسلامی است که روح عبادت به طور کلی نیت است.
پیغمبر اکرم فرمود برای هر کسی همان است که نیت و قصد کرده و خواسته است.
کاری که همین طور پیدا شود ارزش ندارد.
کاری که از روی نیت و قصد و آگاهی و انتخاب و توجه به هدف پیدا شود با ارزش است.
کاری که انسان انجام می دهد دو جور است یک وقت انسان کاری را ماشین وار انجام می دهد که گویی یک ماشین است که دارد کار می کند و یک وقتی کاری را از روی توجه و آگاهی انجام می دهد وقتی که انسان کاری ا از روی آگاهی انجام می دهد هدف و مقصود را در نظر می گیرد و به کار خود توجه دارد.
ارکان نیّت : اسلام هیچ عبادتی را بدون نیّت نمی پذیرد و نیت از نظر اسلام دارای دو رکن است: یکی این که عمل باید از روی توجه باشد نه از روی عادت آن چنان عادتی که انسان بدون اینکه خودش توجه داشته باشد کأنه بدنش دارد عمل را انجام می دهد.
مثل خیلی کارهایی که انسان بدون توجه انجام می دهد مانند راه رفتن.
انسان وقتی دارد راه می رود توجه ندارد که دارد راه می رود از روی بی توجهی است پس اولین رکن نیت این است که انسان باید ذهنش را متمرکز کند به طوری که عمل از روی توجه باشد نه بی توجّهی.
رکن دوم نیت اخلاص است و این که انگیزه انسان از عمل چیست.
بنابراین دو رکن نیت به این شرح است: 1- چه می کنم؟
2- برای چه این کار را انجام می دهم؟
چه می کنم اصل نیت است که حتما باید برای نزدبکی خدا و رضای او باشد.
اهمیّت نیّت : نیت آن قدر اهمیت دارد که اگر خود عمل را و نیتی را که توأم با عمل است اندازه گیری کنند جنبه ی نیت بر پیکر عمل رجحان دارد.
پیغمبر اکرم فرمود: «نیت مومن از عملش بالا تر است.» مقصود این است که انسان با عمل توأم با نیّتش دوکار می کند.
یکی وقتی می گوییم روح از بدن اشرف است ممکن است کسی سؤال کند که روح از بدن بدون روح اشرف است (از یک لاشه چون بدن بدون روح یک لاشه است) یا از بدن با روح اشرف است؟
روح تنها که نمی تواند از بدن با روح اشرف باشد، چون بدن با روح همان روح را دارد با یک چیز دیگر.
در جواب می گوییم: مقصود این است که این موجود مرکّب از روح و بدن، آن جزئش بر این جزئش برتری دارد.
این نهایت اهتمام اسلام را به نیت می رساند که عمل باید توأم با نیّت باشد، توأم با توجه باشد که انسان بفهمد چه می کند و عمل را بصورت ناآگاهانه انجام ندهد.
انسان دوستی : یک قدم بالا تر برویم برسیم به انسان دوستی و انسان پرستی.
اگر واقعا یک کسی بشر دوست باشد به همه ی انسان ها خدمت می کند و به هیچ انسانی از آن جهت که انسان است خیانت نمی کند حق هیچ انسانی را پایمال نمی کند از آن جهت که انسان است.
انسان ها را باید در مسیر انسانیت دوست داشت نه در خلاف این مسیر.
و به همین دلیل اگر انسانی بر ضد مسیر انسانیت بود احیانا باید با او به شدیدترین و جه مبازره کرد و با خشونت رفتار نمود و به او به چشم یک خار در سر راه انسان ها نگاه کرد و این کار خود نوعی علاقه به انسان است.
یعنی مبارزه کردن با انسان ضد انسان بخاطر انسانیت.
محبّت : از جمله مسائلی که در تعلیم و تربیت اسلامی مطرح است مسئله ی محبت و نقطه ی مقابل آن خشونت است.
نقطه ی مقابل محبت معمولا بغض است ولی اثر محبت احسان و نرمی و اثر بغض خشونت و سختگیری است.
دو نوع محبت است.
برای مثال پدر و مادر به فرزند خودشان محبت دارند و خیر و سعادت او را می خواهند این خواستن خیر و سعادت فرزند دو جور ممکن است تجلی داشته باشد.
پدر ومادر های نادان که پچه اشان را دوست دارند و می خواهند به او محبت کنند.
مقیاس محبت کردنشان این است که این بچه چه را می خواهد همان را به او بدهیم.
امّا یک دوایی را که بچه اساسا آن را دشمن می داند و نمی خواهد آن را بخورد به او نمی دهند و می گویند من هرگز او را ناراحت نمی کنم، این یک گونه محبت کردن است و گونه ی دیگر محبت مقرون به منطق است یعنی محبت موافق با مصلحت که شامل زمان حال و زمان استقبال، هر دو می شود آن محبتی که واقعا احسان و محبت است ممکن است مطابق خوشایند این بچه باشد و ممکن است خوشایند او نباشد.
کار: یکی از عواملی که خیلی ساده است و کمتر به آن توجه شده عامل کار است.
کار از هر عامل دیگری اگر سازنده تر نباشد نقشش در سازندگی کمتر نیست در اسلام بیکاری مردود و مطرود است و کار به عنوان یک امر مقدس شناخته شده است.
کار باعث تمرکز قوّی خیال می شود.
وقتی که انسان در باره ی مسائل کلّی به طور منظم فکر می کند که از مقدمه ای نتیجه می گیرد به آن تفکر و تعقل می گویند.
پس اگر قوّه ی خیال آزاد باشد منشأ فساد اخلاق انسان می شود و کار باعث مشغول شدن فکر و جلو گیری از گناه می شود.
چکیده : آزادی یعنی نبودن مانع.
استاد مطهرى آزادى را یکى از لوازم حیات و تکامل ذکر کرده و معتقد است موجودات براى رسیدن به مرحله تکامل و رشد به سه عنصر «تربیت»، «امنیت» و «حریت» نیازمندند.
تعلیم و تربیت در اسلام ساختن افراد انسان ها نسبت به یک مکتب که دارای هدف های مشخص و مقررات همه جانبه هستند.
در تربیت عقلانی انسان هم دعوت به علم شده است هم دعوت به عقل ولی تنها فراگیری کافی نیست.
تربیت انسان پرورش دادن استعدادهای انسانی اوست.
در اسلام بین تربیت و اخلاق تفاوت است، در اخلاق قداستی نهفته است که در تربیت نیست.
نیت در اسلام روح عبادت است و به آن تأکید شده است.
انسانی را که انسانیت ندارد به معنای یک خار است در سر راه انسان ها و باید مبارزه کرد با انسان ضد انسان.
بعضی از عوامل تربیت تقویت اراده، عبادت محبّت و کار است که از بروز بسیاری از گناهان جلوگیری می کند.
منابع: تعلیم و تربیت در اسلام از دیدگاه استاد مطهری، چاپ 1382 انتشارات صدرا سایت اینترنتی www.Sharghian.com ردیفموضوعشماره صفحه1- 2- 3- 4- 5- 6- 7- 8- 9- 10- 11- 12- 13- 14- 15-مقدمّه پرورش عقل دو نوع علم دعوت اسلام به تعلیم و تربیت لزوم توأم بودن عقل و علم فرق تربیت و اخلاق شکل عبادت و برنامه ها تربیتی نیت ارکان نیّت اهمیّت نیّت انسان دوستی محبّت کار چکیده منابع2 3 3 3 3 4 4 4 5 5 6 6 6 7 7