هم زمان با نخستین زمزمه های تجدد و در اوج رویا رویی های نو گرایان و سنت پرستان ، نیما آرام و بر کنار از همه سرو صداها نخستین منظومه خود ، قصه رنگ پریده را که حدود پانصد بیت داشت ، به سال 1299 سرود و یک سال بعد آن را منتشر ساخت .
این منظومه که از آثار اولیه ی نیما و حاصل دوران ناپختگی کار اوست و کاستی ها و سستی هائی در آن دیده می شود .
نیما در این شعر ف جهان را به شکلی شاعرانه و از دریچه ی چشم خود می نگرد و همین تازگی دید ، شعر او را به رغم قالب سنتی و ظاهر قدیمی اش ، از آن چه شاعران سنتی گفته اند ، متمایز می سازد .
منظومه قصه رنگ پریده و قطعه ی ای شب که به سال 1301 در نشریه ی ادبی نوبهار منتشر شد و سوز وشوری شاعرانه داشت ، مقدمه ای بود برای سرودن منظومه ی افسانه که می توان آنرا بشارت دهنده ی شعر نیمائی شمرد .
نیما شاعر افسانه را بهتر بشناسیم –
روستای دور افتاده ی یوش در دل کوهستان های جنگلی دامنه ی البرز قرار دارد واز نظر تقسیمات کشوری جزو شهرستان نور از استان مازندران است .
علی اسفندیاری فرزند ابراهیم خان ، مردی آتش مزاج و دلاور از دودمانی کهن که با گله داری و کشاورزی روزگار می گذراند ، به سال 1276 در این دهکده پا به عرصه وجود گذاشت .
کودکی او در دامان طبیعت و در میان شبانان گذشت .
با آرامش کوهستان انس گرفت و از زندگی پر ماجرا و دنیای شبانان و کشاورزان تجربه ها آموخت و روح او با رمندگی طبیعت و جهان دد و دام پیوند خورد .
او خواندن و نوشتن را به شیوه ی سنتی روستا نزد ملای ده آموخت .
در آغاز نوجوانی با خانواده خود به تهران رفت و پس از گذراندن دوران دبستان برای آموختن زبان فرانسه وارد مدرسه یسن لویی شد .
سالهای آغازین تحصیل او با سرکشی و نافرمانی گذشت اما تشویق و دل سوزی معلمی مهربان به نام نظام وفا طبع سرکش او را رام کرد و در خط شاعری انداخت .
آن سالها جنگ جهان گیر اول در جریان بود و علی اسفندیاری – که بعدها نام نیما یوشیج را برای خود برگزید – اخبار جنگ را به زبان فرانسه می خواند و هم زمان به فراگیری دروس حوزه و زبان عربی مشغول بود .
حوادث جنگ جهان گیر اول در روح او تأثیری ویژه بر جای گذاشت و آشنایی با زبان فرانسه و استفاده از آثار ادبی شاعران فرانسوی نیز پنجره ی تازه ای به روی او گشود اما روح سرکش نیما هنوز نمی توانست در قفس شهر آرام گیرد .
پس هر فرصتی را برای سر کشیدن به زادگاه خود غنیمت می شمرد .
نیما در این سالها در وزارت مالیه ( دارایی ) مشغول به کار شده بود و هم زمان به محافل ادبی تهران رفت و آمد داشت .
به ویژه در حجره ی چای فروشی حیدر علی کمالی شاعر ، به سخنان صاحب ذوقانی چون ملک الشعرای بهار و علی اصغر حکمت گوش فرا می داد و از کار و کردار شاعرانه ی آن ها تجربه ها می اندوخت .
در آغاز نوجوانی به سبک پیشینیان و به ویژه سبک خراسانی شعر می ساخت اما نه این گونه شاعری و نه حتی نشست و برخاست با شاعرلن رسمی و سنت گرا هیچ کدام تشنگی طبع او را سیراب نمی کرد .
در سن بیست و سه سالگی منظومه قصه رنگ پریده را سرود که تمرینی واقعی بیش نبود .
قطعه ی ای شب که دو سال بعد – یعنی در بیست و پنج سالگی – از طبع نیما تراوید ، آغاز مرحله ای جدی تر محسوب می شد وبه دلیل سوز و شوری که داشت ، پس از نشر در نوبهار بر سر زبان ها افتاد .
در آن سالها مردی با ذوق و اهل نظر به نام محمد ضیاء هشترودی کتابی به نام منتخبات آثار منتشر کرد و وی قسمت هایی از منظومه ی قصه ی رنگ پریده را با عنوان دل های خونین به همراه چند قطعه دیگر از اشعار نیما در این مجموعه آورد و در محافل ادبی آن روز شگفتی برانگیخت و انکارها و مخالفت های زیادی به دنبال داشت .
قصه ی رنگ پریده و تا حدودی قطعه ای شب ، در واقع سند اتهامی بود که شاعر بر ضد جامعه ی عصر خود ارائه می کرد و داستان دردناک زندگی خویش را در آن باز می گفت .
فراموش نکنیم که در همان سال نظم قصه ی رنگ پریده ( 1299 )کودتای معروف سوم اسفند اتفاق افتاده بود .
پیامدهای سیاسی – اجتماعی کودتا ، شاعر دل آزرده ی یوش را به کناره گیری از اجتماع و دوری از محیط نادلپذیر تهران واداشت .
جنگل های انبوه و کوهپایه های سر به فلک کشیده او را به خویشتن فرا می خواند .
هوای آزاد کار خود را کرد و نغمه ناشناس نوتری از چنگ و ساز جان او باز شد .
این نغمه نو همان قطعه ی افسانه بود که در سال 1301 ش .
بخشی از آن در روزنامه قرن بیستم میرزاده عشقی – که تندروترین و بی پرواترین نشریه ی آن روزگار بود – در چند شماره ی پیاپی به چاپ رسید .
افسانه پیش از چاپ از صافی ذوق و سلیقه ی نظام وفا ، استاد ومربی نیما ، گذشته و حذف و اصلاحات چندی در آن صورت گرفته بود .
بنابراین ، شاعر به پاس این خدمت – که یقینا در توفیق کم نظیر شعرش بی تأثیر نبوده است – ایت عبارت را در سرلوحه ی منظومه ی خویش جای داد : « به پیشگاه استادم نظام وفا تقدیم می کنم ؛ هر چند که می دانم این منظومه هدیه ی ناچیزی است اما او اهالی کوهستان را به سادگی و صداقتشان خواهد بخشید .
» نیما یوشیج – دی ماه 1301 ش سال 1301 هجری شمسی را خوب به خاطر بسپاریم ؛ زیرا در این سال است که با انتشار افسانه ی نیما ، مجموعه داستان کوتاه یکی بود یکی نبود جمال زاده ، رمان تهران مخوف مشفق کاظمی و نیز نمایش نامه ی جعفر خان از فرنگ آمده اثر حسن مقدم ، ادبیات معاصر فارسی در شعب متعدد آغاز می شود .
افسانه در شب تیره دیوانه ای کاو دل به رنگی گریزان سپرده در دره ی سرد و خلوت نشسته همچو ساقه گیاهی فسرده می کند داستانی غم آور ای دل من ، دل من دل من بی نوا مضطرا قابل من به همه خوبی و قدر و دعوی از تو آخر چه شد حاصل من جز سرشکی به رخساره ی غم ؟
می توانستی ای دل رهیدن گر نخوردی فریب زمانه آنچه دیدی ز خود دیدی و بس هر دم از یک ره و یک بهانه تا تو ای مست با من ستیزی تا به سرمستی و غم گساری بافسانه کنی دوستاری عالمی دایم از وی گریزد با تو او را بود سازگاری مبتلایی نیابد به از تو افسانه : مبتلایی که ماننده ی او کس در این راه لغزان ندیده آه ، دیری است کاین قصه گویند : از بر شاخه مرغی پریده مانده بر جای از او آشیانه انتشار افسانه خشم ادیبان و انتقاد و اعتراض آنها را برانگیخت اما نیما – به قول خودش – هیچ گاه از این عیب جوییها و خرده گیری ها دل تنگ نشد و با اطمینان برسر عقیده ی خویش ایستاد .
کار او بر خلاف رفقای دیگرش در هم شکستن و فرو ریختن نبود .
او نمی خواست یک باره مخالفان را در همان گام نخستین از خود براند ؛ به همین جهت ، در افسانه از اصول کلی شعر فارسی چندان منحرف نشد .
وزن وقافیه را در جای خود آورد اما برای آنکه پشت سر هم تکرار نشود ، میان بندها ، یک مصراع فاصله انداخت .
نیما بدین ترتیب ، تغزل نوینی را پدید آورد که بهتر از هر قالب و شکلی می توانست دردها و تنهایی های شاعر را که درد وتنهایی جامعه ی او نیز بود ، زمزمه کند .
افسانه با این قالب و محتوا ، هم با شعر گذشته – که با جامعه و دردهای ان ارتباط کمی داشت – فرق می کرد وهم با خشم و خروش های شلاق وار و شعار گونه ی عصر مشروطه تباین محسوسی داشت .
این شعر به ویژه ، نسبت به شعر هدف دار و بیان مستقیم عصر بیداری دارای جنبه های قوی ذهنی و عاطفی بود و در مجموع ، شاعرانه و در قالب محاوره ای آزاد میان اشخاص نمایش عرضه شده بود .
با توجه به مقدمه ی کوتاهی که خود نیما بر این شعر نوشته است ، ویژگی های افسانه را به شرح زیر بر می شمریم .
نوع تغزل آزاد که شاعر در آن به گونه ای عرفان زمینی دست پیدا کرده است ؛ منظومه ای بلند و موزون که در آن مشکل قافیه پس از هر چهار مصراع با یک مصراع آزاد حل شده است ؛ توجه شاعر به واقعیت های ملموس و در عین حال ، نگرش عاطفی و شاعرانه ی او به اشیا ؛ تفاوت نگاه شاعر با شاعران گذشته و تازگی و دور بودن آن از تقلید ؛ نزدیکی آن به ادبیات نمایشی ( دراماتیک ) در پرتو شکل بیان محاوره ای؛ سیر آزاد تخیل شاعر در آن ؛ بیان سرگذشت بی دلی ها و ناکامی های خود شاعر که به طرز لطیفی با سرنوشت جامعه و روزگار او پیوند خورده است .
نیما پس از افسانه افسانه برای نیما و برای شعر معاصر فارسی تجربه ای بود که باید پشت سر گذاشته می شد اما هیچ کس به اندازه ی نیما به فرجام خوش این تجربه امیدوار نبود .
وی بی آن که از انتقادها و ناسزاهای مخالفان برآشفته یا دل سرد شود ، به تأملات خود درباره ی این شیوه ی شاعری ادامه داد .
هر چند تا پانزده سال بعد که زمینه را کاملا برای دگرگونی قالب و محتوا در شعر مساعد یافت ، شعری که کاملا در مایه ی آزاد باشد ، نسرود .
در این فاصله روزهای خوش و ناخوش دیگری بر نیما گذشت و او را در کوره ی حیات آب دیده کرد .
سرانجام با عالیه جهانگیر ازدواج کرد و به تبعیت از همسرش – که معلم بود – به آستارا رفت و در مدرسه ی حکیم نظامی آن شهر مدتی به تدریس پرداخت .
پیش از آن حدود یک سال هم در بابل به سر برده بود .
نیما از سال 1311 به تهران بازگشت .
چندی بعد همکاری قلمی خود را با مجله ی موسیقی آغاز کرد و مقاله هایی درباره یشعر وهنر با عنوان ارزش احساسات نوشت که بعدها در کتابی به همین نام به چاپ رسید .
او طی این مدت به آزمایش های دیگری نیز دست زد .
از جمله منظومه ی خانواده ی یک سرباز را در مسیر کمال بخشیدن به ساخت بیرونی افسانه سرود و در زمینه ی سرودن چهار پاره و دیگر قالبهای سنتی به ویژه رباعی و قطعه نیز طبع آزمایی کرد .
از میان قطعات تمثیلی و طنز آلود او که یادگار همین دوران فترت و انتظار است ، می توان از بز ملا حسن مسئله گو ، پرنده ی مزوی ، خروس و بوقلمون ، عمو رجب و میر داماد یاد کرد .
اما بهترین شعر او در این فاصله ی زمانی ، همان خانواده ی یک سرباز است که در آن به نوعی واقع گرایی ادبی و هنری و حتی گونه ای تفکر اجتماعی نزدیک می شود .
همه ی اینها در حکم تجربه و تمرینی بود برای رسیدن به صورت تازه ای که شالوده ی آن در افسانه ریخته شده بود و نیما این ساخت تازه را سرانجام در سال 1316 با سرودن ققنوس کشف کرد .
در این سال ها آشنایی او با شعر فرانسه و به ویژه مکتب های ادبی کاملتر و نظریه ی وی درباره شعر نو فارسی ، از هر جهت پخته و آماده ی ارائه شده بود .
نیما این نظریه را در سلسله مقالات ارزش احساسات مطرح کرد و در شعر ققنوس به مرحله ی عمل در آورد .
پیش از این گفتیم که تقی رفعت اندکی پیش از نیما به یک نظام زیبا شناختی نوین در شعر فارسی دست پیدا کرده بود اما هرگز فرصت آن را نیافت که نظریه ی خود را به مرحله ی عمل نزدیک سازد .
این گامی بود که نیما با شکیبایی و ادراک هنری لازم در سال 1316 به برداشتن آن توفیق یافت .
بنابراین ، اگر سال 1316 را سال حرکت کامل شعر فارسی به سوی مرحله ای تازه بدانیم به خطا نرفته ایم .
ققنوس همان شکل و بیان کاملا تازه شعر فارسی است که هم از قید تساوی و قافیه ی سنتی آزاد است و هم تخیل و شکل ارائه آن با آن چه در شعر گذشته ی فارسی بود ، به کلی تفاوت دارد .
ققنوس ، مرغ خوش خوان ، آوازه جهان آواره مانده از وزش بادهای سرد بر شاخ خیزران بنشسته است فرد برگرد او به هر سرشاخی پرندگان او ناله های گم شده ترکیب می کند از رشته های پاره ی صدها صدای دور در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه دیوار یک بنای خیالی می سازد ...
ققنوس شعری تمثیلی است که می توان آن را کنایه ای از سرگذشت خود شاعر دانست .
سرودن اشعار تمثیلی از این پس در عصر نیمایی رایج می شود و خود نیما و پیروان او به این شیوه ی بیان روی می آورند .
قطعه های مرغ غم ، غراب ، وای برمن ، خواب زمستانی و مرغ آمین را نیما در این شکل تازه سروده و در عین حال صورت تمثیلی را در آن ها حفظ کرده است .
آگاهی و اعتقاد راسخ نیما نسبت به این نظام زیبا شناختی نوین در شعر فارسی با همین قطعات در عمل آزموده می شد .
مفهوم دگرگونی از نظر نیما – دگرگونی در شیوه ی جدید نیمایی از سه دیدگاه مورد توجه بود : از نظر محتوا ، نیما شعر را نوعی زیستن می دانست .
به اعتقاد او شاعر کسی است که چکیده ی زمان خود باشد و بتواند ارزش ها و ملاک های زمان را در شعر خود منعکس سازد و به اصطلاح فرزند زمان خویشتن باشد .
بر این اساس ، نیما برای شعر زمانه ی خود نوعی محتوای اجتماعی پیشنهاد می کند .
از نظر شکل ذهنی ، شاعر باید بر مسیر جست و جوی جلوه های عینی و مشهودبه شکل ذهنی شعر دست یابد .
برای این کار لازم است دیدن را جایگزین شنیدن کند .
کار هنر عبارت است از نشان دادن تصویر انفرادی و عینی و نه تصویرهای ذهنی و قراردادی .
به این ترتیب ، با ورود تجربه به قلمرو شعر ، باید از صورت های قالبی و مفاهیم تکراری و قراردادی پرهیز شود .
گذشته از دگرگونی محتوا و بینش شاعرانه ، در شکل و قالب کار نییز تحولی پدید آید .
دگرگونی اوزان و روی گردانی از تساوی و یکنواختی پاره ها ، بی اعتنایی به ضرورت قافیه در مقاطع مشخص ، به گونه ای که وزن وقالب را به دنبال عواطف و هیجانات شعری بکشاند ، لازمه ی چنین تحولی است .
نیما وزن و قافیه را برای شعر لازم و طبیعی می داند اما بر آن است که شکل ذهنی شعر باید شکل ظاهری آن را ایجاد کند و نه عکس آن .
از نظر او قافیه زنگ مطلب است و شعر بی قافیه مثل آدم بی استخوان است .
در شعر نیما ، قافیه مقید به جمله و جمله در خدمت محتواست .
هر جمله تازه قافیه است و هر قافیه جای مناسب خود را ایجاب می کند و این امر مقید به فواصل معین نیست .
ادامه ی شعر سنتی در عصر نیما سرانجام شعر نو نیمایی به عنوان قالبی که تا حدودی می توانست روح تشنه ی نو گرایان را سیراب کند ، مسیر تکامل خود را پیدا کرد .
حقیقت این است که با ظهور این پدیده ، در ستون اصلی شعر سنتی فارسی تزلزلی پدید نیامد بلکه این شیوه نیز با همان اطمینان سابق به حیات خود ادامه داد .
شعر سنتی به ویژه در میان دو گروه عوام کوچه و بازار و خواص دانشگاهی ، که هر کدام به دلایل خاص خود نمی توانستند پذیرای جریان های شعر نیمایی باشند ، رواج و گسترش کامل یافت .
بنابراین ، هم زمان با جریان های شعر نو نیمایی ، عده ی زیادی از شاعران بر همان شیوه ی سنتی شعر گفتند و دفتر های زیادی از خود به یادگار گذاشتند .
از این بخش از شعر فارسی که نمی تواند جریانی مستقل و شیوه ای مشخص شمرده شود ، با عنوان ادامه ی شعر سنتی در عصر نیما سخن می گوییم .
شعر سنتی عصر نیما از نظر قالب و صورت و حتی مضمون تفاوت محسوسی با شعر گذشته ی فارسی ندارد .
فقط در این دوره ، پاره ای از قالبها مثل چهار پاره نیز با اقبال روبه رو شد و در عوض ، برخی دیگر از قالب ها مثل مستزاد ، بحر طیل و مخمس که در عصر بیداری رونق بیشتری یافته بود ، از رواج افتاد .
دیگر قالب های معمول در شعر سنتی این دوره عبارت اند از : غزل ، قصیده ، مثنوی ، مسمط ، و ترکیب بند که دقیقا بر شیوه ی پیشینیان سروده می شد .
البته هیچ یک از سبک های شعری پیشین را – چنان که مثلا در مورد دوره های قبل گفته می شود – نمی توان بر مجموعه ی شعر سنتی این دوره مسلط دانست .
شعر سنت گرای معاصر را با آن که از لحاظ قالب و صورت بر همان شیوه ی پیشینیان است ، از نظر محتوا به دو جریان متفاوت می توان منسوب داشت : نخست ، جریانی که در عین مراعات قواعد و ضوابط شعر قدیم ، از لحاظ محتوا و در پاره ای موارد تخیل و موسیقی به مرحله ی تازه ای قدم گذاشته و تصاویر مربوط به زندگی امروز را منعکس ساخته است .
دوم ، جریانی که هم از لحاظ قالب و صورت و هم از نظر محتوا به شعر گذشته وفادار مانده و عناصر تازه و مضمون های جدید را به خود نپذیرفته است .
در نتیجه ، بدون این که بتواند تخیل و موسیقی تازه ای عرضه کند ، در حد تقلید صرف از آن چه پیشینیان گفته اند باقی مانده است .
تازگی اشعار دسته ی اول خود جلوه های گوناگونی دارد .
الف ) لحن صمیمانه در بیان حال و شکایت از روزگار ، مانند قصیده ی حسرت ها و آرزوها از میرزا حسن وثوق الدوله به مطلع : بگذشت درحیرت مرابس سالهاو ماهها چون است حال اربگذرددایم بدین منواها ب ) توصیف یکی از پدی ده های تمدن جدید ، مانند قصیده راه آهن اثر بدیع الزمان فروزانفر ، با این آغاز : چودبر زد مهرتابان سرزخاور بیامد آن نگار ماه منظر پ ) دریافت تازه و آوردن توصیف ها و تعبیرات جدید با استفاده از مفاهیم کهن و سنتی ، مانند نگاه اثر رعدی آذرخشی .
با مطلع : من ندانم به نگاه توچه رازی است نهان که مرآن رازتوان دیدن و گفتن نتوان ت ) ادراک شاعرانه و دریافت تازه از واقعیت های اجتماعی مانند اغلب شعرهایی که ملک الشعرای بهار در این دوره در توصیف پدیده های جدید زندگی و مسائل خاص روزگار خود در قالبی رسمی و با رعایت کامل ضوابط سنتی سروده است ؛ از ان جمله است دماوندیه ی او با این مطلع : ای دیو سپید پای در بند ای گنبد گیتی ای دماوند و جغد جنگ با مطلع : فغان زجغدجنگ ومرغوای او که تا ابد بریده باد نای او ث ) بافت وتصاویر تازه و رنگی از مفاهیم غنایی روزگار از نگاه انسان امروز که به ویژه در غزل های شهریار ، عماد خراسانی و پروین دولت آبادی دیده می شود .
هم چنین است ترجمه ی منظوم برخی اشعار خارجی ، مانند قطعه ی گوزن وتاک که حبیب یغمایی آن را بر اساس شعری از لافونتن سروده است .
ج ) توجه به افتخارات گذشته و مفاخر ملی و تاریخی ؛ یکی از زمینه های تازگی در بسیاری از قطعات این روزگار ، برداشت جدید از چهره ها و مفاخر گذشته و باز سازی امروزین آنهاست که امواج سند حمیدی شیرازی از آن جمله است .
تحولی که شعر سنت گرای این دوره نسبت به عصر پیش از خود – یعنی عصر بیداری – پیدا کرده است ، بیشتر در تنوع مایه ها و به ویژه مایه های اجتماعی است .
آشنایی و ارتباط بیشتر با فرهنگ و ادب مغرب زمین و روی آوردن به تاریخ و اندیشه ایران پیش از اسلام در قلمرو شعر ، تنوع و تغییر را سبب شده است .
در این دوره ، برخی از شاعران دوره بیداری مانند لاهوتی و فرخی یزدی و بهار هم چنان به کار خود ادامه می دادند .
با این حال نسل نوتری در کنار آن ها می بالید که بهتر از نسل گذشته می توانست ویژگی های عصر خود را در شعر منعکس کند .
در این جا به اختصار به نام و آثار تنی چند از شاعران جناح سنت گرا اشاره می کنیم .