دانلود مقاله بررسی فرایند زندگی وقلمرو فکری مولوی

Word 61 KB 15979 14
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه
    ادبیّات در هر شکل و قالبی که باشد ، نمایشگر زندگی و بیان کننده ارزش ها و معیارها و ویژگی هایی است که زندگی فردی و جمعی بر محور آن ها می چرخد ، نقد و بررسی و ارزیابی آثار ادبی نیز چنین است و نمی تواند به دور از آن ارزش ها و معیارها باشد .
    ادبیات از دو دیدگاه ما را با زندگی پیوند می دهد : 1- از دیدگاه عاطفی و عرفانی 2- از دیدگاه خردورزی ، وقتی که اثری را بررسی می کنیم یا قطعه شعری می خوانیم ، عواطف و احساسات ما با عواطف و احساسات شاعر جنبه های مشترک پیدا می کند و با او هم سویی روانی پیدا می کنیم ، و یا وقتی سرگذشتی را مطالعه می کنیم در کشاکش حادثه بزرگی قرار می گیریم و لحظات زندگیمان با آن حادثه آمیختگی پیدا می کند ، در این موارد نفس و جان نمی تواند از اثرپذیری برکنار مانَد.

    اگر از جهت خردورزی جنبه های مثبت و منفی آن را دریابیم زندگی را مطرح ساخته ایم .

    هدف غایی ادبیات تعالی انسان و وصول به ادب نَفْس است .

    آثاری که پیامش در جهت پروردن انسان متعالی خواهنده « حقّ » و جوینده
    « حقیقت » نباشد صفت والا و پرارج نمی تواند به خود گیرد .



    تولد :
    مولانا روز ششم ربیع الاول سال 604 ه.

    .

    ق / سی ام سپتامبر 1207 میلادی در بلخ به دنیا آمد .

    پدرش واعظ سرشناس شهر ، بهاء الدین محمد معروف به بهاء ولد بود .

    در منابعی که پس از شهرت مولانا نوشته شده بهاء ولد را از مشایخ صوفیان کبروی و دارای لقب سلطان العلماء می بینیم و از خود او نقل شده که این لقب را پیامبر در خواب به او عطا کرده است .
    مولانا روز ششم ربیع الاول سال 604 هـ.

    در منابعی که پس از شهرت مولانا نوشته شده بهاء ولد را از مشایخ صوفیان کبروی و دارای لقب سلطان العلماء می بینیم و از خود او نقل شده که این لقب را پیامبر در خواب به او عطا کرده است .

    زندگی : اما نوشتن سرگذشت مردی چون مولانا جلال الدین محمد ، کار آسانی نیست .

    مردی که درباره او هر چه بگویند و بنویسند ، باز هم ناگفته ها بسیار است و آفریننده مثنوی مردی است به نام محمد ، با لقب جلال الدین ، که دوستان و یاران نزدیک او را مولانا می خواندند و در منابع دست اول شرح احوال او ، و نیز آثاری چون مقامات شمس به همین لفظ مولانا از او یاد شده ، و آن چه را به او منسوب بوده با صفت مولوی توصیف کرده اند .

    لقب ها و توصیف هایی چون « خداوندگار » و « سرالله الاعظم » نیز برای او به کار رفته ، که در شمار اسم خاص یا شهرت او نمی آید .

    تکرار واژه « خاموش » یا صورت های مخفف آن در پایان تعدادی از غزل های دیوان شمس ، نیز این تصور را پدید آورده که تخلص او در غزل خاموش است اما مولانا غالباً در آن غزل ها ، خاموش را با همان معنی لغوی و وصفی آن به کار برده و کمتر موردی است که این کلمه را بتوان تخلص شمرد در واقع تخلص مولانا در دیوان شمس تبریز است زیرا روح او چنان با روح شمس درآمیخته که خود را نیز شمس تبریز می دیده است از مولانا با عنوان روحی یا مولانای روحی نیز یاد شده است زیرا او در روم یا ترکیه امروزی می زیسته و آرامگاه او و خاندانش در شهر قونیه است .

    مولانا در 24 سالگی در مسند تدریس و ارشاد به جای پدر نشست ، مفتی و فقیه و مدرس شد اما در پشت این سیمای فقیهانه وجودی دیگر از عشق می گفت و انتظار می کشید تا برهان الدین محقق ترمذی از راه برسد و آن ( پری رو ) را از مستوری به درآورد .

    دوشنبه 26 جمادی الثانی سال 642 ، شمس تبریز در قونیه طلوع کرد مردی بلندبالا با چهره استخوانی ، نگاهی نافذ و آمیخته با خشم و مهربانی ، غمگین ، رنج کشیده و به تقریب شصت ساله شمس الدین محمد بن علی بن ملک داد تبریزی در دیار خود کسانی از پیران طریقت را دیده بود .

    در گوشه و کنار آثار مولانا ارشاداتی هست که نشان می دهد شمس مرد آگاه و فرزانه ای بوده علوم شرعی و ریاضی و حکمت می دانسته است روز 26 جمادی الثانی سال 642 یک مدرس باحشمت از مدرسه پنبه فروشان بیرون آمده بود که فردا به مدرسه بازگردد ، اما فردا شاگردانش انتظار کشیدندو او بازنگشت .

    سه ماه چهل روز بیشتر یا کمتر مولانا و شمس درب به روی خود بستند و آن چه را در مدرسه ها نمی توانستند بگویند با هم در میان نهادند و دیدند که راهشان از هم جدا نیست .

    شاگردانی که دیدار مولانا برای آن ها دیگر میسر نبود و جمعی از عوام شهر هم صدا شدند که شمس ، موجه ترین مرد راه خدا را از راه خدا به در برده است .

    شهر به آشوب کشیده شد و شمس نه در پی آشوب بود و نه می خواست که مرادی محبوب را از مریدانش جدا کند روز 21 شوال سال 643 هـ .

    ق شمس از قونیه رفت و نگفت به کجا ؟

    و شاید خود او هم نمی دانست به کجا خواهد رفت ؟

    اما پس از رفتن او یاران صاحب دل به مجلس مولانا پیوستند و در یاد شمس همدم شدند .

    نیم قرن سفر کردن آموختن و خواندن و اندیشیدن و گفتن و سرودن و نوشتن عوالم دوگانه خانقاه و مدرسه را تاب آوردن رنج ها دیدن و نرنجانیدن مولانا را فرسوده کرده بود و می توان گفت که از اواخر دفتر سوم مثنوی ، غبار پیری و فرسودگی بر سیمای مولانا نشسته بود و گاه رشته سخن از دست او بیرون می رفت .

    آخرین شب زندگی را مولانا در شب سوزان گذراند اما بیم مرگ در چهره او نبود زیرا مرگ جسم ، برای او پیوستن روح به آزادی و جاودانگی بود غروب روز یکشنبه پنجم جمادی الثانی 672 هـ .

    ق /17 سپتامبر 1273 میلادی در یک شامگاه سرد اواخر پاییز ، دو آفتاب در شهر قونیه فرو نشست .

    جسم دردمند و سوزان مولانا سرد شد بی آن که وجود حقیقی ا و را بمیراند و امروز او سرشار از زندگی من و شما را در این گفتارها و دفترها به هم پیوند می دهد و با من و شما در گفتگو است .

    آثار : مثنوی آخرین اثر مولانا است که شش دفتر دارد که مرتبه روحانی و معنوی آن بالاتر و محتوای فکری آن بیشتر از آثار دیگر اوست دیوان شمس شامل غزلیاتی است که بیشتر آن ها را مولانا به نام شمس سروده و پس از نومیدی از بازیافتن او و عنایت به صلاح الدین زرکوب و چلبی حسام الدین غزلیاتی نیز به نام آنان ساخته و بر شمس نامه خود افزوده است علاوه بر غزل ها در دیوان شمس قطعات ، ترجیعات و ریاضیات هم هست که مجموع ادبیات این کتاب عظیم را مطابق با متن تصحیح شده شادروان بدیع الزمان فروزان فر به 40326 بیت می رساند علاوه بر مثنوی و دیوان شمس از مولانا سه مجموعه دیگر به نثر فارسی داریم .

    یکی مکاتیب یا مکتوبات او که نامه ه ایی دست در موضوعات و به مناسبت های گوناگون و در میان آنها از نامه های خصوصی خانوادگی تا مکاتبه با مقامات و کارگزارانسرشناس عصر مولانا دیده می شود.

    اثر دیگر ، تقریرات مولانا در مسائل مذهبی و اخلاقی و عرفانی است که نام فیه ما فیه بر آن نهاده اند و دیگر مجالس سبعه مولانا است که در واقع هفت خطابه منبری است .

    قلمرو فکری ( جهان بینی ) مولوی با نظر به روش فکری مولانا که با یک هیجان فوق العاده روانی درآمیخته است و به طور کلی با نظر به تنوع ابعاد و گسترش استعدادهای روانی یک مغز رشدیافته انتظار یک جهان بینی کلی و همچنین یک نگرش علمی معمولی کاملاً بی مورد و بیهوده است .

    بنده در این مبحث به 3 قلمرو فکری مولانا اشاره می کنم که بدون توجه دقیق به آنها نمی توانیم درباره جهان بینی مولانا نظر صحیحی ابراز کنیم .

    1- قلمرو داستان پردازی ها 2- قلمرو بینش های علمی مولوی 3- قلمرو بینش های عرفانی مولوی 1- قلمرو داستان پردازی ها و تمثیل و تشبیه و تنظیر ، که مهارت مولانا را در حد اعلائی از فعالیتهای مغزی نشان می دهد .

    وی هیچ توجهی به آن ندارد که آیا همه آن داستانها صحیح است یا نه ؟

    و همچنین مولانا با آن تمثیلات و تشبیهات و تنظیرات ، نظری به واقعیتهای عینی همه عناصر آن امور ندارد ، زیرا او با تمام صراحت به نارسائی تمثیل برای اثبات یا توضیح واقعیات اعتراف نموده می گوید : متحد نقشی ندارد این سرا تا که مثلی وا نمایم مر ترا هم مثال ناقصی دست آورم تا زحیرانی خرد را واخرم لذا این اعتراض به مولانا که او شاعرانه یا فانتزی فکر می کند ، کاملاً بی مورد است .

    او می کوشد تا بتواند موضوعات معقول و اصول عالی و بنیادین جهان بینی و انسان شناسی و خدایابی را با مفاهیم محسوس و قابل فهم عموم مطرح کند .

    مسلّم است که با آن امتیازات فوق العاده عالی و فراوان که مولانا در ادای تمثیل و تشبیه و تنظیر برخوردار است و در این فعالیت مغزی ، شاید بی نظیر بوده باشد گاهی هم مبتذل و سبک و ناچیز از آب در می آید.

    او پس از ملاقات با شمس به کوه آتش فشانی تبدیل می شده است که هرگونه مواد درونی را بیرون می ریزد ، با این ملاحظه که مولانا از ابراز هر آنچه که می داند به جهت جهل حاکم در محیط امتناع می ورزد.

    هر چه می گویم به قدر فهم تست مردم اندر حسرت فهم درست .

    با این وصف ، همان تشبیهات و تمثیلات و دیگر فعالیت های مغزی مولانا در داستان هایی که می آورد ، وسعت اطلاعات عمومی و قدرت فوق العاده در استنتاج و تصرفات او را در مضامین داستانها به خوبی اثبات می نماید .

    2- قلمرو بینش های علمی مولوی در این قلمرو با اهمیت ، بایستی دو مسئله جداگانه را در نظر گرفت .

    مسئله اول : توجّهات و آگاهی های علمی مولانا است .

    جای تردیدی نیست که مولانا صدها مسائل علمی تحققی را مورد توجه قرار داده ، حتی ابتکارهای بسیار جالب را هم دارا بوده است ، مانند حدس وجود جاذبیّت و مسائل مربوط به روانکاوی و تضادهای درونی و برونی و غیره ذلک .

    مولانا نیروی جاذبه کیهانی را این چنین مطرح می کند : گفت سائل چون بماند این خاکدان در میان این محیط آسمــان ؟

    همچــو قندیلـی معلّق در هــوا نی به اسفل می رود نی بر علا آن حکیمش گفت کز جذب سما از جهات شش بماند اندر هـوا همچو مغناطیس قبــه ریختــه در میان مانـد آهنی آویختــه در سرعت نور می گوید : چون زمن سازی به بالا نردبان بی پریــدن بر شوی بر آسمان آنچنانکه می رود تا غرب و شرق بی ززاد و راحله این دل چو برق درباره آغاز موجودیت استقلال انسانی که از اندیشه شروع می شود می گوید : ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی خود استخوان و ریشه ای گر گل است اندیشه تو گلشنی ور بود خاری تو هیمـه گلخنی *** اولِ فکر آخر آمد در عمل به نیّت عالم چنــان دان از ازل *** از یک اندیشه که آید در درون صد جهان گردد به یک دم سرنگون درباره خیالات درونی سدّی برای واقعیّات می گوید : برای کسی که درونش گرفتار پنداری است .

    هر دلیلی برای رد آن پندار بیاورید به گرفتاری او خواهد افزود .

    در این باره می گوید : هر درونی که خیال اندیش شد چون دلیل آری خیالش بیش شد دیــدبانِ دل نبینــد در مجال کز کدامین رکن می آیــد خیال گر بدیدی مطلعش را ز احتیال بند کردی راه هر ناخوش خیال مسئله دوم ـ مولانا بعضی از مسائل غیرعلمی را به عنوان قضایای علمی ثابت شده مطرح کرده است .

    مانند چهار عنصر آب ، آتش و خاک و باد که بعدها از نظر علمی مردود شناخته شده است .

    نه تنها عناصر متجاوز از 100 است بلکه اصلاً خود آن چهار موضوع عنصر نیستند.

    با این حال باید در نظر گرفت که اینگونه مسائل مخالف علم امروز در مثنوی مولانا کاملاً محدود و ناچیز است .

    به اضافه این که می توان گفت ، مولانا با آن هدف گیری والائی که از جهان بینی داشته است آگاهی مستقل و هدف گیرانه ای درباره مسائل علمی کلاسیک دوران خود ، نداشته است .

    3- قلمرو عرفانی مولانا شور عرفانی مولانا حال و هیجان زودگذر نیست .

    شور عرفانی مولانا را نمی توان از حالات زودگذری که در وجد و هیجان به وجود می آیند محسوب نمود .

    او در یکی از ابیات ، این شورگرائی و هیجان طلبی را محکوم کرده می گوید : تو که از سلوک و عرفان مقصدی جز حال و شور نمی خواهی ، در حقیقت تو حال پرستی نه خداپرست .

    اصالت شور و هیجان مولانان وابسته به ریشه های عمیقی است که او درباره انسان و جهان به دست آورده است .

    این شخص با وجود شعف غیرقابل توصیف می گوید : ذره ها دیدم دهانشان جمله باز گر بگویم خوردشان گردد دراز برگ ها را بــرگ از انعــام او دایگان را دایــه لطــفِ عام او آفتــابی در یکی ذره نهــان ناگهــان آن ذره بگشایــد دهـــان ذره ذره گردد افلاک و زمین پیش از آن خورشید چون جست از کمین عرفان مولانا حرکت و تحوّل جهان و انسان را نه با ذوق ادبی محض ، بلکه مستند به ریشه های اساسی نظم عینی جهان و موجودیت انسان ، مطرح می نماید .

    او اگرچه تحول کاملی را در دو بیت زیر با یک حالت وجد و هیجان می آورد : جان ها بسته اندر آب و گل چون رهند از آب و گلها شاد دل در هوای عشق حق رقصان شوند همچو قرص بدر بی نقصان شوند .

    ولی در ادبیات دیگر همان حرکت و تحول را با واقع گرائی عینی مطرح می کند.

    هر نفس نو می شــود دنیا و ما بی خبــر از نو شدن انـــدر بقا عمر همچون جوی نو نو می رسد مستمری می نمایــد در جســد آن زتیزی مستمر شکل آمده است چون شررکش تیز جنبانی به دست شاخ آتش را بجنبـــانی به ساز در نظــر آتش نمایــد بس دراز این درازی مدت از تیــزی صنع می نماید سرعت انگیــزی صنع ملاحظه می شود که نمایش سکونِ جهان و انسان را در عین حرکت و تحول چگونه توضیح منطقی می دهد که ما امروز این نمایش را به دائره پنکه متحرک تشبیه می کنیم به این ترتیب مولانا قرن ها پیش از فیزیک دانان جدید مانند نیلز بُوهر فریاد می زند : ( ما در نمایشنامه بزرگ وجود ، هم بازیگریم هم تماشاگر ) این یک نگرش واقع گرایانه عینی درباره حرکت .

    یکی از شگفت انگیزترین دریافتهای عرفانی مولانا که او را کم نظیر نشان می دهد ، این است که در ابراز مطالبِ فوق العاده عالی عرفانی ، حالت روانی کاملاً طبیعی از خود نشان می دهد .

    بیان او در طرح مسائل عالی عرفان و بلکه در اظهار عموم مسائل عالی جهان بینی به نحوی است که گویی یک ریاضیدان عالی مقام 4= 2*2 را مطرح می کند .

    ما می دانیم که توجه مغز به اصل تضاد در جهان متحرک ، یک توجه بسیار عالی است که احتیاج به اطلاعات و بینش های عمیق و گسترده ای دارد ، لذا هنگامی که یک مغز متفکر به اصل مزبور متوجه می شود ، به طور طبیعی از معلومات و محصولات ابتدائی و عامیانه بالاتر قرار می گیرد و توجهی به آنها پیدا نمی کند در صورتی که در روش عرفانی مولانا حضور عالی ترین مسائل عرفانی و جهان بینی همراه با حضور ابتدائی ترین معلومات و محسوسات می باشد .

    این بیت را توجه فرمائید : حِکمت این اضداد را بر هم ببست ای قصاب این گرد ران با گردنست مصرع اول توجه مغز مولانا را به یکی از عالی ترین مسائل جهان بینی که وابستگی تضاد به حکمت عالیه خداوندی است نشان می دهد .

    در مصرع دوم تشبیهی می آورد که مثلی عامیانه است که می گویند : گرد ران را مخلوط با گوشت گردن می فروشند .

    طرح هر یک از مسائل عالی عرفان و جهان بینی که از اعماق دل وی برمی آید و نه از روی تقلید ، همه شخصیت را می شوراند و همه سطوح آن را به فعالیت وا می دارد با این فرض اگر مولانا از دیدگاه والاتری به مسائل نمی نگریست و در درک هر یک از مسائل عالی عرفان و جهان بینی شخصیت او را شور عمیق فرا می گرفت می بایست تشکیلات مغزی و وضع روانی او مختل گردد .

    بنابراین باید گفت : مولانا از افق بسیار والائی آن مسائل را درک ودریافت نموده است که در ابراز آنها حالت طبیعی روانی از خود نشان می دهد .

    البته از این نکته غفلت نمی کنیم که گاهی هم هیجانات بسیار شدیدی همه اعماق روان او را به تلاطم می اندازد که تا حالت بیخودی پیش می رود.

    من چه گویم یک رگم هوشیار نیست شرح آن یاری که او را یار نیست این هیجان شدید در ابیاتی از دیباچه مثنوی که با بیت زیر شروع می گردد دیده می شود : بشنو از نی چون حکایت می کند از جدائی ها شکایت می کند در دیوان شمس تبریزی حتی با این که مولانا آرامش هائی در بیان مطالب ابراز می کند با این حال پر از جوشش احساسات و هیجان و غلیان ابعاد ناشناخته روان اوست .

    گزیـده ای از غزلیات دیوان شمس : بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند کز نیستــان تا مرا ببریــده انــد در نفیرم مرد و زن نالیده اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شــرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش من به هر جمعیتی نالان شــدم جفت بدحالان و خوش حالان شدم هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اســـرار من ســرّ من از نالـــه من دور نیست لیک چشم وگوش را آن نور نیست آتش است این بانگ نای و نیست باد هر کــه این آتش ندارد نیست باد آتش عشق است که انـدر نی فتاد جوشش عشق است که اندر می فتاد نی حریف هر که از یاری بریــد پرده هایــش پرده های ما دریـــد نی حدیث راه پرخون می کند قصه های عشق مجنـــون می کند محرم این هوش جز بی هوش نیست مرزبان را مشتری چون چون گوش نیست در غـــم ما روزها بیگاه شـــد روزهــا با ســـوزها همـــراه شـــد روزها گر رفت گو ، رو ، باک نیست گویمان چون آن که چون تریاک نیست نتیجـه کلام مولوی ساده و روان و دور از آرایش و پیرایش است ولی در عین سادگی آن چنان بامهارت به سخن پرداخته او را باید در ردیف اوّل شاعران یا گویندگان نام آور زبان فارسی قرار داد .

    مولوی همه جا به حکایات و قصص و تمثیل توسّل می جوید و معضلات عرفانی و مسائل مختلف فرهنگ اسلامی را به طرز حیرت آوری می شکافد و بازگو می کند .

    مهمترین دلیل نفوذ و تأثیر کلام او در میان همه فرقه ها و مسائل مختلف آن است که وی شاعری است حساس ، صاحب اندیشه و جهان بینی ، مسلمانی مؤمن و آزاده ، متّقی و پارسا و وارسته از دنیا ، وی توانسته است مسائل غامض عرفان را با شرح آیات و احادیث درآمیزد .

    دیوان غزلیّات او پُر است از مضامین عالیه عرفانی و دریای جوشانی است از عواطف و اندیشه های بلند شاعر که با فراز و نشیب همراه است و در همه جای آن شور و التهابی فوق العاده مشاهده می شود و اندیشه های تابناک انسانی موج می زند.

    مولوی کلام خود را با آیات قرآن و حکایات درمی آمیزد و به خاطر ساده بودن باعث می شود که مردم از هر طبقه و گروه بتوانند با مسائل پیچیده عرفانی آشنا شوند و به همین دلیل کلام او در نهایت تأثیر در بین اندیشه ها و عقاید عموم فارسی زبانان قرار می گیرد .

    با تشکر : مسلم روحی منـابع 1- غزلیات شمس تبریزی ، دکتر شفیعی کدکنی 2- مولوی ، جهان بینی ها در مکاتب شرق و غرب ، دکتر محمد تقی جعفری 3- گزیده مثنوی ، دکتر محمد تقی استعلامی 4- پیغام اهل راز ، دکتر رضا اشرف زاده 5- کلیات شمس ( دیوان کبیر ) ، دکتر فروزان فر

در اوايل دو دهه اخير همه رويکردهاي نظام‌هاي جديد عدالت کيفري نسبت به بزه ديدگان جرم اصلاح شده‌اند. در اغلب حوزه‌هاي قضايي، تغييرات شامل معرفي حقوق شکلي جديدي براي بزه ديدگان بود. بررسي تشابهات حقوق بزه‌ديدگان که در نظام‌هاي عدالت کيفري معرفي شده‌اند

با آنکه جغرافيا نيز مانند اکثر علومي که بشر را در طول تاريخ زندگي وي بر روي کره زمين کمک و هدايت کرده اند، روندي پرنوسان را پشت سر گذاشته و تا کنون که دوره شکوفائي آن است و به جامعه جهاني خدمات ارزنده اي کرده است هنوز تعريف واحدي که مورد قبول محقيقي

چنانکه در مباحث گذشته تطور لغوی و معنایی سکولاریزاسیون و سکولاریزم وهمینطور تغییر و تحولات ناشی از آن ، بیان شد ، در مبحث کنونی نیز سعی بر آن است که به اجمال روند تاریخی بوجود آمدن این مفهوم نیز ، بررسی گردد . مفهوم سکولاریزاسیون که معنای عام و مورد منظور ازآن در رساله فوق ، همانا غیر قدسی شدن و عرفی شدن امور سیاسی و اجتماعی در غرب می باشد ، طی یک روند چند قرنه صورت پذیرفت . ...

پيش فرض‌هاي روانشناسي کار اولين پيش فرض روانشناسي کار اين است که اقتصاد و صنعت با نيروي فکري و يدي انسان هدايت مي شود . بنابراين سلامت فکري ونيروي دستي انسان نقش مهمي در بهبود عملکرد توليد دارد. دوم با توجه به رشد روز افزون زمينه هاي اجتما

جامعه‌شناسي هنر يکي از شاخه‌هاي علوم اجتماعي است. جامعه‌شناسي هنر دانشي دوزيستي است که از دو رکن هنر و جامعه‌شناسي تشکيل يافته است. جامعه‌شناسي هنر عمر کوتاهي در در عرصه حيات معرفتي و اجتماعي دارد. متفکران اين رشته درباره علمي بودن اين رشته توافق

جامعه شناسی مطالعه رفتار انسان در زمینه اجتماعی است. بنابراین جامعه واحد اساسی تحلیل است و ازاین جهت جامعه شناسی با روانشناسی که واحد اساسی تحلیل آن فرد انسانی است تفاوت دارد. جامعه را می توان گروهبندی متمایز و به هم پیوسته ای از افراد انسانی تعریف کرد که در مجاورت یکدیگر زندگی می کنند و رفتارشان با عادات، هنجارها و اعتقادات مشترک فراوانی مشخص می شود که آن را از گروه بندیهای ...

بیان مسئله کشور همیشه سر بلند ایران با آثار باستانی بر جا مانده از اقوام وملل گوناگون در طی تاریخ جاذبه های بس ارزشمند برای تبادل فرهنگ و ارتباطات درون و فراملیتی در خود گرد آورده است و از آنجا که از دیر باز این سرزمین در میان سرزمینهای وسیع آسیا از یک سو و قاره اروپا از سوی دیگر ،به عنوان چهار راهی بوده است که پیوند دهنده ،فرهنگ ها ، مدنیت ها و سیاستهای شرق با غرب بوده است از ...

چکيده : پژوهش مزبورباهدف تحليل جايگاه زن در ترانه هاي محلي انجام پذيرفته وبر شناخت موقعيت و جايگاه فرهنگي ، اجتماعي ، خانوادگي و اقتصادي زنان درترانه هاي محلي ازمنظر جامعه شناسي نظر دارد. اين پژوهش به دنبال اين سوالات بوده است تصوير زنان د

مقدمه سازمان تجارت جهانی WTO1 یک نقش محوری در اقتصاد جهان و تک‌تک کشورها برعهده گرفته است. قلمرو فعالیت این سازمان عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌شود. این سازمان اکنون از محدوده سنتی صادرات و واردات کالاها و مسائل مرتبط آن که توسط موافقت‌نامه عمومی تعرفه و تجارت (گات)2 مشخص شده بود، فراتر رفته و تجارت خدمات و حقوق مالکیت فکری را نیز در برگرفته و از این طریق تأثیر مهمی برفرایند تولید ...

1- تعریف اومانیسم :[1] اومانیسم واژه ای است که در طول تاریخ ، معانی گوناگونی به خود دیده است . تاریخ پیچیده آن در دنیای غرب دامنه معانی و تعاریفش را گسترده کرده است . با وجود این ، می بایست ضمن تأکید بر تکثر ، پیچیدگی و سیال بودن معانی اومانیسم ،تعریف امروزی آن را ارائه نماییم . ریشه این واژه humble (humilis) از واژه لاتین "humus" به معنای خاک یا زمین است . از این رو "homo" به ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول