مقدمه
هیچ کسی صرفاً با خواندن کتابهای آئین نگارش نویسندگی نمیآموزد .
همچمنانکه هیچ کس که با خواندان کتاب راهنمایی رانندگی راننده نمیشود.
اندیشه ما هم چون دریایی است.
ما باید بتوانیم در این دریا شنا کنیم و در مسیر مشخص پیش برویم .
اگر میخواهیم دیگران از مسیر فکری، آگاه باشند باید هرچه میتوانیم بنویسیم و از نوشتن خودداری نکنیم .
این جزوء به ابتکار دبیر محترمم خانم و با کمک از دوستان از روی چندین کتاب است و امیدوارم این نوشتار باعث شود که من به نویسندگی و تحقیق علاقمند بشوم.
اختر چرخ ادب پروین است
تا بخواهی سخنش شیرین است
پروین را بهتر بشناسیم
پروین اعتصای فرزند یوسف در سال 1285 ه.ش و تبریز متولد شد .
مادرش اصلاً تبریزی و پدرش اصالتاً آشتیانی بود و در سال 1291 ه.
ش در حالی پروین فقط پنج سال داشت همراه خانواده به تهران آمده و از همان کودکی در محفل پدر که شاعرانه چون ملک الشعراء بهار و افسر جلسه تشکیل میدادند حاضر بود و در هشت سالگی شعری به سبک انوری سرود که موجب شگفت پدر و دوستان ادیب او شد و در یازده سالگی فردوسی ، نظامی، مولانا، ناصر خسرو، منوچهری و انوری و فرخی را میشناخت و درباره آنان اظهار عقیده میکرد.
پروین دوره دبیرستان را در مدرسه دخترانه امریکاییها به پایان برد و در سال 1313 با پسرعموی خود ازدواج کرد اما دو ماه بعد به خانه پدر بازگشت ودر سال 1314 اولین دیوان اشعارش را به چاپ رساند که مورد توجه
صاحب نظران دنیای ادب قرار گرفت در سال 1315 از وزارت معارف نشان درجه دو علمی گرفت و در 13 فرودین سال 1320 پروین بدون هیچ بیماری در بستر افتاد و بعد از چند ماه بیماری در 16 آبانماه 1320 در گذشت در حالیکه یادگاری ارزشمند از شعر و ادب برای گلستان ادب ایران باقی نماد
پروین دوره دبیرستان را در مدرسه دخترانه امریکاییها به پایان برد و در سال 1313 با پسرعموی خود ازدواج کرد اما دو ماه بعد به خانه پدر بازگشت ودر سال 1314 اولین دیوان اشعارش را به چاپ رساند که مورد توجه صاحب نظران دنیای ادب قرار گرفت در سال 1315 از وزارت معارف نشان درجه دو علمی گرفت و در 13 فرودین سال 1320 پروین بدون هیچ بیماری در بستر افتاد و بعد از چند ماه بیماری در 16 آبانماه 1320 در گذشت در حالیکه یادگاری ارزشمند از شعر و ادب برای گلستان ادب ایران باقی نماد .
دیوان پروین دیوان پروین این تنها یادگار عمر کوتاه او ترکیبی است از دو سبک لفظی و معنوی .
قصاید دیوان پروین نشان از قصاید ناصر خسرو دارد و عین حال که بیشتر در پند و اندرز است.
و میگوید که در دریای شوریده هستی بایستی باکشتی علم راه پیمود و با امید و آرزو پر پرواز گشود جایگاه شعر پروین در ادبیات ایران به باور صاحبنظران یک اثر شعری هنگامی ارزش پایدار خواهد داشت که هم زیبا و هم پر معنی باشد .
یعنی حداقل دو شرط درآن رعایت شده باشد پروین که در خانواده فرهنگی قدم به عرصه هستی نهاده و پرورش یافته یکی از آخرین حلقههای شعر سنتی ایران است.
20 سال خلاقیت شاعرانه او دقیقاً مقارن با بیست سال فرمانروایی رضا شاه بود که حق آزادی سخن را پایمال میکرد.
در آن زمان پروین دختری جوان گمنام برای بیان مخالفت خود شیوه خاص کلامی را ابداع نمود و در شهر خود جهانی افسانهای آفرید و در شعر نغمه صبح که مقارن شروع سلطنت پهلوی سروده شد.
به حکومت هشدار میدهد.
که در شور شعف صبحگاه از وجود صیاد غافل نباشند.
آنگونه بپر که پر نریزی بسیار مکن بلند خیزی این نقش و نگار فریب و نیرنگ است شاهین سپهر تبز چنگ است پروین شاعر آفریده شده بود و سرودن اشعار را بخشی از هستی خویش میشمرد.
چنین بود که ظرف مدت بیستسال بالغ 209 قصیده قطعه و غزل مثنوی ، پنج قطعه کوتاه دو و سه بیتی ، تک بیتی که جمعاً به 5606 بیست میرسند سروده و این رقم کمابیش برابر با ابیاتی است که حافظ در طول پنچاه سال روزگار شاعری خود سروده است.
البته برخی پروین را از اینکه چرا میل و خاطری به جریانهای تاریخی زمان خود نداشته است ملاحت کردهاند .
امتیاز ویژه پروین تعلق او به مسائل بنیادین هستی آدمی است وی از نابسامانیهای سیاسی و اجتماعی ایران دقیقاً آگاه بود و با شهامت از فساد دستگاه زورمندان و اهل جور انتقاد کرده است و میتوان گفت هیچ شاعر فارسی زبان تا امروز مانند پروین نیست به وضع رفت انگیز کودکان یتیم و بیوه زنان و پیران بی کس و محتاج حساس نبوده و در سرودههای خویش به آنها نپرداخته است و چنانچه در « گنج ایمن» پروین کودکی را که تاج گلی بر سرنهاده و به خنده آن را برتر از کلاه شاهان خواند تورا بس همین برتری که بر در تو بساط ظلمی و فریاد و دادخواهی ست تو مال خلق خدا را نکرده ای تاراج غذا و آتشت از خون و اشک و آهی نیست پروین در فطرت انسانی تندخود و پرخاشگر نیست و در انتقاد از زشتیها و به کرداری نیز ملایم است و گفتار او به ندرت خشونت آمیز و انتقاد جویانه میشود.
یکی از این موارد کمیاب در شعر مناظره میان دو قطره خون است که یکی از دست تا جوری بر زمین ریخته و یکی از دست خارکنی .
قطره خون تا جور خواهان دوستی و یگانگی است و میگوید هر دو از یک چشمهایم ز ما دو زما دو قطره کوچک زمین چه خواهد خواست بیا شویم یک قطره بزرگتری یک ماه قطره خون خارکن این دعوت را به خشم رد کرد و پاسخ میگوید به خنده گفت میان من و تو فرق بسیار است توییی ز دست شهی من ز پای کارگری تو از فروغ می ناب سرخ رنگ شدی من از گلوهش خاری و سوزش جگری شعر پروین نغمه مهر و محبت و صلح جویی حرمت و عزت انسانی صرف نظر از چهره و منزلت اجتماعی و دلبستگیهای مذهبی است دو مورد است ک باعث شده که گروهی از شاعران ایران او را مورد نکوهش قرار دهند.
یکی استفاده از حکایات قبیح و اشارههای مستهجن دوم اظهارات اندرز گونه که با قاطعیت احکام اخلاقی تباین دارد از شعر پروین را شاید بتوان از حیث طنز وطعن ادبی ضعیف دانست و بر او خرده گرفت که تا در حتی تبسمی بر لبهای خوانندگان خود ظاهر کند و مطالعه دیوانش را زیان آور بخواند .
زبان پروین آیینه وار نما یا نگرد ذهن پاک بانویی منزه از آلودگیهاست بدینگونه که به شهرت و جاه تفاخر نمیکند دیوان پروین جلوهگاه منش خاص اوست که گاهی در هیأت عنصری مظلوم و فروتن در این آیینه ظاهر شده است ولی هرگز صریحاً زبان به ستایش خود نگشوده است.
تنها در یک شعر که ذکری از دیوان خود نموده است و با خضوع چکامه خود را به صفر شبیه کرده است چکامه سخن من به صفری ما نست که در برابر اعداد، در شماری بود ویژگی پروین به عنوان یک زن مسلمان ایرانی این است که در برابر هجوم تمدن غرب با تمام مشخصات و مسلمانان و ایرانی باقی میماند در نتیجه تمام شعرای زن رادر طول چهارده قرن پشت سر میگذارد و جاوندانه میشود.
داستان به نیل انداختن حضرت موسی به وسیله مادرش را صدتا شاعر به نظم در آوردهاند، که اکثر آنها نظم مطلق است، یعنی تا شاعری زن نباشد به طور فطری روح مادری نداشته باشد نمیتواند التهاب دورن یک مادر را که بر ساحل رودی چون نیل ایستاده جگر گوشه خود را در سبدی کوچک به امواج خروشان میسپارد .
شعر موسی نوشته شود.
عقاب مغرور روزی عقابی گرسنه برای پیدا کردن غذا به هوا پرید و شروع به گشت زدن کرد وقتی در آسمان چشمش به زمین افتاد غرور او را گرفت چون آنقدر اوج گرفته بود که همه چیز رو کوچک میدید و این غرور بیجا مانع از آن شد که مواظب خود و اطراف خود باشد و این حس برتری و بلند پروازی و بالا رفتن و کوچک در دیدن بقیه این فکر را در سر او انداخت که دیگر دست هیچکس به او نمیرسد در همین حال سوزشی در خود احساس کرد و شروع به سقوط بطرف زمین کرد و وقتی دقت کرد دید که صیادی تیری بطرف او انداخته و جنس تیر از پرو بال خود او است و گفت از ماست که بر ماست بعضی انسانها هم همین جوری هستند تا در یک موقعیتی مناسبی از لحاظ مالی و یا مقام میرسند.
دیگر برای بقیه افراد ارزشی قائل نیستند و بقیه را پائین تر از خود میدانند و نسبت به آنها بی اعتنا میشوند و با کارهای خود بقیه را از خود دور میکنند حتی این افراد بعضی مواقع به خانواده خود هم بی اعتنا میشوند و همین کار باعث میشود که پس از مدتی در سراشیبی سقوط قرا رمیگیرد.
اگر خداوند به انسانها موقعیتی عطا میکند یا بعضیها صاحب ثروتی میشوند یا به وسیله درس خواندن به مقامهای بالایی میرسند نباید مغرور شوند چون بزرگترین آفت برای انسانها غرور است و غرور باعث فساد و پناهی و سقوط میشود و همیشه در اوج قدرت باید به بقیه احترام گذاشت و به اطراف خود توجه داشت که دچار خطر و سقوط نشود.
چیستانهای علمی 1ـ آن چیست که همه جا هست اما شما نمی توانید آن را ببینید ؟
پاسخ ص 2ـ اگر گفتید که میمون چه چیزی را همراه روی شانهاش حمل میکند!
اگر گفتید که میمون چه چیزی را همراه با دست چپش نگه میدارد و هیچ وقت نمیتواند آن را با دست راستش نگه دارد؟
پاسخ ص 3ـ آن چیست که نه دست دارد و نه پا اما میتواند از نرده بالا برود.
پاسخ ص 4ـ آن چیست که بیرنگ است است اما از رنگهای بسیاری تشکیل شده است.
پاسخ ص کلمات عامیانه هو کوتوله مردک خسیس یارو گدا شتر امل مثل خرس ننر بچه ننر مثل گاو یا بو احمق کودن خنک گوری لالی گیج دراز ضرب المثلها رطب خورده منع رطب چون کند؟
گناه به به کسی که خودش میداند کاری بداست و آن را انجام بدهد اما به دیگران بگوید آن کار نکند خواره چون بلند شود سرنگون شود گناه به هروقت کسی به تمامهای بالا برسد اما مغرور شود.
دعوا سرلحاف ملانصرالدین بود درباره کسی که در دعوا و اختلافی دخالتی نداشته اما آسیب زیانی دیده است و یا درباره کسی که در یک جنگ و دعوای ساختگی گول خورده و مالی را از دست داده باشند.
ایراد بنی اسرائیلی میگیری هر وقت کسی بدون دلیل بهانه جویی کند و پشت سرهم به کارهای دیگران ایراد میگیرد.
کار بوزینه نیست بخاری وقتی کسی در کاری دخالت کند که توان و تخصصش را ندارد برای آگاه کردنش میگویند حالا چه کسی زنگوله را گردن گربه میاندازد؟
هروقت مشکلی بزرگ و حل نشدنی پیش بیآید میگویند نسخ را باید کوتاه گرفت هر وقت بخواهند به کسی بگویند که در دعوا یا کاری پافشاری نکن و گذشت داشته باش آن قدر شور بود که خان هم فهمید هنگامی که کسی در انجام کارهای نادرست و استفادهی نابجا از موقعیتها زیاد روی کند.
قسم حضرت عباست را باور کنم یا دم خروس را به کسی که قسم دروغ بخورد در حالی که معلوم باشد قسمتش راست نیست.
ضرب المثلها عبارتی کوتاه هستند که نکتههایی دقیق و معانی عمیقی را در بردارند ضرب المثلهای رایج در زبان فارسی یا سایر زبانها لبریز از زیباییهای ادبی اگر چنین نبود ورد زبان خاص و عام نمیشدند.
واژه نامه شگفت = تعجب – حیرت قصاید = جمع قصیده مقارن = نزدیک سپهر = آسمان مشاغل = جمع شغل تعلق = دلبستگی بنیادین = اساس و پایه اهل جور= اهل سهم تاراج = تجارت فطرت = سرشت پرخاشگر = درشتی و تندی از روی خشم نغمه = سرود و آهنگ مبلغ = کسی که چیزی را تبلیغ می کند حرمت = آبرو قبیح = زشت – بد مستهجن = کثیف طنز = انتقاد ادبی صریحاً = رک خضوع = خالص چکامه = شعر و قصیده منابع ضرب المثل ها و قصه هایش مصطفی رحماندوست همه برزکان ، امیر اسماعیلی راه و روش زیبا نوشتن ، امیر محمد مرسلی شعر عقاب مغرور ، دکتر پرویز خانلری فرهنگ فارسی عمید ، تألیف حسن عمید چیستانهای علمی ، رزوایلر ، ترجمه کتایون صدرنیا