مقدمه
فتوت در لغت عرب صفتی است که از کلمه < فتی=""> مشتق شده است همانگونه که رجولت از رجل و ابوّت از اب و اخوّت از اخ و امومت از امّ و انوثت از انثی و مانند آن. فتی نیز در لغت عرب، تازه جوان و کسی را گویند که پای در دوران جوانی نهاده و روزگار خوش شباب را آغاز کرده است. در فرهنگها فتوت به ضم اول و دوم و تشدید و فتح سوم را < جوانمردی="" و="" مردمی=""> معنی کردهاند (منتهیالارب) و فتَیٰ به فتح اول و الف کوتاه در آخر، به معنی جوان و جوانمرد نیکوخوی است. فتی به کسر اول جوانسال از هر چیز و فتاء بر وزن سماء جوانی و جوان شدن و جوانمردی نمودن است.
این لغت معنیهای دیگری نیز دارد از قبیل فتیان به فتح اول و دوم به معنی شب و روز، و فتیان به کسر اول نام قبیلهای از بجیله و مانند آنها که اکنون از موضوع بحث ما بیرون است.
در عصر جاهلی فتوت را مجازا به معنی شجاعت و فتی را به معنی شجاع میگرفتند چنانکه در شعر طرفه بن العبد آمده است :
اذا القوم قالوا من فتی خلت اننی
عنیت فلم اکسل ولم اتبلد
و متمم بن نویره گفت :
اذا القوم قالوا من فتی لعظیمه
فما کلهم یدعی ولکنه الفتی
از آن پس فتی را به معنی بخشنده به کار بردند، چنان که در شعر حطیأه آمده است:
و ذاک فتی ان تأته فی صنیعه
الی ماله لاتأته بشفیع
بدین ترتیب در عصر جاهلی دو معنی مجازی برای لفظ فتی پدید آمده : شجاعت و سخاوت؛ و عرب این دو صفت را از تمام صفات پسندیدهتر و ستودهتر میدانست. وقتی لفظ فتی بر سر زبانها افتاد و بسیار کسان را < فتی=""> خواندند، شاعران ممدوح خویش را برای مبالغه < فتی="" الفتیان=""> گفتند و نظایر چنین ترکیبی در عربی وجود داشت مانند اشجع الشجعان، اسخی اﻻسخیاء و نظایر آنهاTP PT.
مشتقات گوناگون کلمه فتوت ده بار در قرآن کریم آمده است بدین شرح : فتَیٰ (12/ 61) فَتَیان (12/ 36) فِتْیَه (18/13) اَلْفِتیَه (18/10) لِفَتیه (18/59-61) فتَیٰ (12/30) لِفِتْیانِهِ (12/62) وَ فَتَیاتِکُم (4/29-24/33) .
در تفسیر این آیتها فَتَیٰات را کنیزان و پرستاران و فَتَیان و فِتْیان را غلامان و کارگزاران ترجمه کردهاند. لیکن فتَیٰ را جوان و جوان مرد و نیز شاگرد (در مورد اطلاق فَتی به یوشع بن نون خلیفه و مصاحب حضرت موسی علیه السلام) گفته و فِتْیَه (در مورد اصحاب کهف) را نیز جوانمردان ترجمه کردهاند. بنابراین در سراسر قرآن کریم، جز در دو سه مورد، یادی از جوانمرد و جوانمردی در تفسیر لفظ فتی نشده است و آنها نیز یکی در مورد حضرت ابراهیم (ع) و دیگری در حق حضرت یوسف صدیق (ع) و سومی درباره اصحاب کهف است.
در غزوه احد حضرت مولای متقیان علی بن ابیطالب علیهالسلام فتی خوانده شده و آنچنان بود که رسول اکرم (ص) درفش را به علی سپرد و او با جمعی از یاران بزرگوار رسول روی به جنگ آوردند و چنین روایت شده است که چون در روز احد کار جنگ بالا گرفت و حمله و کشتار شدت یافت رسول اکرم (ص) در زیر عَلَم انصار نشست و علی را فرمود تا رایت اسلام را به پیش ببرد. علی چنین کرد و در میان صفها ندا درداد < انا="" ابوالقصم=""> و چندان دلیرانه به مبارزه و مقاتله پرداخت که در حق او گفته شد : لا فَتی إلاّ عَلِیّ . این روایت را صاحب فردوس المجاهدین در کتاب خویش آورده است.
ظاهراً قسمت دوم این عبارت یعنی لا سَیْفَ إلاّ ذُوالْفقارِ مدتی بعد به قسمت اول افزوده شده است. علاءالدین علی ددهسکتواری گفته است : < بعد="" ازآن،="" هنگامی="" که="" وصایت="" حضرت="" رسول="" اکرم="" (ص)="" و="" وراثت="" شمشیر="" معروف="" به="" ذوالفقار="" علی="" علیهالسلام="" را="" مسلم="" شد،="" نیکان="" علویان="" جمله="" لا="" سیف="" الاذوالفقار="" را="" نیز="" بدان="" افزودند.="" ذوالفقار="" نام="" شمشیری="" است="" که="" مقوقس="" آن="" را="" به="" رسول="" (ص)="" هدیه="" کرده="" بود="" و="" در="" بعضی="" اخبار="" آمده="" است="" که="" آن="" جزء="" غنیمتهایی="" بود="" که="" از="" قلعه="" خیبر="" به="" چنگ="" مسلمانان="">