دانلود مقاله تعریف سبک و انواع سبک های ادبی در شعر فارسی

Word 88 KB 16050 16
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تعریف سبک و انواع سبک های ادبی در شعر فارسی
    سبکهای ادبی در شعر فارسی به چند بخش مهم و اساسی تقسیم شده اند :
    1- سبک خراسانی
    2- سبک عراقی
    3- سبک هندی
    4- بازگشت ادبی یا سبکهای جدید که منتهی به سبک جدید دوره معاصر شده اند.
    که در این تقسیم بندی بازگشت ادبی و شعر معاصر در یک طبقه بندی قرار گرفتند.

    این سبکها مربوط به زمان است نه مکان ، و مکان را در آن تأثیری نبوده و نیست و همچنین سبکهای بین بین نیز هست که استادانی داشته است.


    اصولا این نوع تقسیم بندیها برای طبقه بندی راحت تر شعر فارسی و در دوران بعد از آن شاعران ایجاد شده .

    معرفی این سبکها و مکاتب فکری برای آشنایی با شاعران و شرایط اجتماعی زمان آنها بسیار مفید است.
    اساسا سبک چیست ؟

    :
    سبک شعر، یعنی مجموع کلمات و لغات و طرز ترکیب آنها، از لحاظ قواعد زبان و مفاد معنی هر کلمه در آن عصر، و طرز تخیل و ادای آن تخیلات از لحاظ حالات روحی شاعر، که وابسته به تأثیر محیط و طرز معیشت و علوم و زندگی مادی و معنوی هر دوره باشد، آنچه از این کلیات حاصل می شود آب و رنگی خاص به شعر می دهد که آن را « سبک شعر» می نامیم، و پیشینیان گاهی به جای سبک « طرز» و گاه « طریقه» و گاه « شیوه» استعمال می کردند.
    شعر فارسی ، به طور کلی ، از زیر سیطره و تسلط چهار سبک بیرون نیست ، اگر چه باز هر سبکی به طریقه و طرزهای مختلفی تبدیل می شود تا می رسد به جایی که هر شاعری استیل و طرز خاصی را به خود اختصاص می دهد که قابل حصر نیست ، بنابر این در مدارس امروز ما تنها چهار سبک را اصیل و مبدأ سبکها قرار داده ایم .
    سبک هندی :
    مقدمه
    از دوران صفویه به بعد یعنی از اوائل قرن دهم تا اواسط قرن دوازدهم سبک تازه ای در شعر فارسی پیدا شد به نام سبک هندی.
    این سبک هندی نتیجهء اتفاقات و دگرگونی های سیاسی و ایدئولوژیک مذهبی بود که در روزگار صفویان در ایران به وقوع پیوست و پرداختن به آن در اینجا میسر نیست.

    تنها می شود به شعر گریزی دربار نورسیدگان متکی به شمشیر قزلباش اشاره کرد که بیش و پیش از هرچیز، دغدغهء رواج وگسترش خونین مذهب تشیع را داشتند و جز به جاعلان حدیث و متشرعان شیعی و مرثیه خوانان و روضه سرایان اعتنایی نمی کردند.

    وهمین سیاست دینی فرهنگی و ایدئولوژیک که با خشونت و بربریت تامّ بر مردم سراسر ایران اعمال می شد بسیاری از اهل فرهنگ و هنر و شعر را از ایران به سوی هند گریزاند!
    به هر حال، اکثر شاعران ِ فارسی زبان هند و آسیای مرکزی و آسیای صغیر(ارمنستان و ترکیه کنونی) پیرو این مکتب بودند.
    ویژگی بسیار مهم این مکتب، سادگی زبان و نزدیکی زبان شعر به زبان عامهء مردم بود و علت آن هم دور شدن شعر بود از حوزه های ادبی و محافل اشرافی و درباری.
    این مکتب با شاعرانی مثل اهلی شیرازی [متوفی در سال 942 هجری(1535 میلادی) وحشی بافقی متوفی در 991 (1583 میلادی)] شروع شد.
    این شیوهء شعری اگرچه نخست، هدفش گریز از تقلید و تکرار مضامین کهن و در جستجوی مضامین ودرونمایه های تازه بود، بعد ها به علت مضمون بافی ها و تأکید بر پیچیدگی های لفظی و کنایی و تصویری و به کار بردن تشبیهات پر ابهام و بی مورد و تعقیدات نابه جا و نیز مبالغه در مضمون یابی های دور از ذهن ، تقریباً به سقوط شعر فارسی انجامید و اگر نبود وجود ابیات بسیار زیبا و پراکنده از برخی شاعران به ویژه صائب تبریزی و بیدل دهلوی ، چیز زیادی از شعر فارسی در این دورهء چند قرنی باقی نمی ماند.


    ملک الشعرا بهار در منظومه ای که ضمن آن به نقد ادبی و معرفی سبک های شعر فارسی و شاعران دوران خویش می پردازد، در بارهء سبک هندی می گوید : سبک هندی گرچه سبکی تازه بود لیک او را ضعف بی اندازه بود سست و بی شیرازه بود فکرها سست و تخیل ها عجیب شعر پرمضمون ولی نادلفریب وز فصاحت بی نصیب شعر هندی سر به ملیون می کشید هر سخنور بار مضمون می کشید رنج ِ افزون می کشید ....

    زان سبب شد سبک هندی مبتذل...

    اساس ایدوئولوژیک سبک هندی : یک نگاه سطحی به اشعار نمایندگان سبک هندی نشان می دهد که نگرش و طرز تفکر آنها از هر گونه محدودیت و تعصب و خشک مغزی به دور است و وسعت نظری غریب و نگرشی همه جانبه در آنها موج می زند.

    برای اینکه درک کنیم که این خصوصیت مهم تا چه اندازه با آگاهی و هوشمندی شکل گرفته است لازم است که به تحلیل و فهم درست مفهوم «وسعت مشرب» که در آثار این شاعران به تکرار آمده است دست یابیم.

    برای درک درست مفهوم «وسعت مشرب» باید از تذکره ی محمد طاهر نصرآبادی، دوست ومعاصر صائب، کمک گرفت.

    نصرآبادی سی بار در رابطه های مختلف این مفهوم را به کار برده و در ضمن تحلیل پاره های شعر این مفهوم را نه چون مجاز مشرب بلکه چون گشادگی شخصیت معنا کرده است.

    و دو بار هم مترادف «وسعت خلق» را برای این مفهوم می آورد.

    از طرف دیگر «مشرب» در میان معناهای گوناگونی که دارد در اساس به معنای « آب نوشیدن» «نوشابه نوشیدن» «جای نوشیدن آب، آشامیدنگاه» و همچنین به معنای « آب» و «شراب» است و در معنای مجازی «مذهب»، «عقیده»، «مسلک»، «نگرش دینی، فلسفی، سیاسی»، «کاراکتر» «خاصیت» و «طبیعت» را مراد می کند.)منبع 4) «چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت عرفی مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند “1- «بنا بر افسانه ای، پس از مرگ کبیر (شاعر بزرگ هندی)، هندوان و مسلمانان بر سر جنازه ی او به نزاع ایستادند که آیا باید او را بسوزانند یا به خاک بسپارند.

    اما آنان گرم نزاع بودند که یکی کفن را به کناری زد، و جز خرمنی گل چیزی در میان نیافتند.

    هندوان بخشی از آن گل ها را در بنارس سوزاندند، و مسلمانان مابقی را به خاک سپردند.»ویل دورانت: تاریخ تمدن: جلد اول: مشرق زمین گاهواره ی تمدن.

    کتاب دوم: هند و همسایگان اش.

    ترجمه:ع.پاشایی: ص 658 شاید عرفی شیرازی، که در هند می زیست، در سرودن این بیت این واقعه را در نظر داشته است.) اساس ایدوئولوژیک سبک هندی _ بخش دوم به همین سبب هم صائب کفر و دین را تعبیرهای مختلف یک خواب می داند اگر که چنین است پس این مناقشات «حق و باطل» به چه معناست؟

    این سوال چندر بهاون را، که از نمایندگان برجسته ی سبک هندی است، به فکر وا می دارد: گذشت عمر در این فکر و من ندانستم که جرم کفر کدام و ثواب ایمان چیست؟

    چو هر دو را نظری بر بهار رحمت اوست به هم نزاع دل کافر و مسلمان چیست؟

    چنین است که صاحب کاراکتر باز، به فرق های ملی، دینی، طبقاتی اهمیت نمی دهد و به همه کس با دلی یکسان نزدیک می شود چنان که « خورشید، به گل و خار گرمایی یکسان می بخشد» او برای پایان دادن به این گونه اختلافات، همه را دعوت به یک دلی و مدارا می خواند: قطره ای از قلزم توحید باشد هر دلی دست رد بر هیچ مخلوقی مزن گر واصلی درست از همین پرنسیب است که راه حل و واسطه ی همه ی اختلافات و تضادها به دست می آید.

    و آن توانایی صلح کردن با کل است.

    مفهوم «صلح کل» در شعر شاعران سبک هندی، دقیقا همین معنا را می رساند.

    بر سر جنگ است با ما بی سبب دایم کلیم گر چه صلح کل به هفتاد و دو ملت کرده ایم میر عظمت الله بیخبر(وفات 1729 ) معاصر با استعداد و دوست عبدالقادر بیدل، می نویسد: ما به هفتاد و دو ملت صلح کل داریم و بس جاده ای دارد به هر مذهب طریق دین ما «باقیا نائینی» که در دوران خود از نمایندگان خیلی شناخته شده سبک هندی بوده، همین ایده را در این بیت به پیش می کشد.

    همه حاصل جهان را به نشاط صرف مل کن بر کافر و مسلمان بنشین و صلح کل کن در اصل این « 779 ، منبع 3) 114 ، منبع 1 307 ، منبع 6 صلح کل» غایت و هدف نهایی «وسعت مشرب» است.

    نباید از نظر دور داشت که این ایده با اهداف "دین الهی" اکبر شاه همخوانی دارد.

    روشن است که این نگرش آگاهانه و تبلیغ هدفمند آن توسط شاعران، از محیط هندوستان در نتیجه ی فعالیت های اکبرشاه و فضای معنوی ـ ایدئولوژیک که در دوران خلف های او نزدیک دوام آورده، تاثیر کمی نگرفته است.

    این حرف که نصرآبادی در حق «واله شیرازی» گفته است، سخن ما را تصدیق می کند.

    «به واسطه ی وسعت مشرب که در هند باب است اعتباری به هم رسانیده…» از این نظر اطلاعاتی که مولف «تاریخ*ـ*حسن» در باره ی فانی کشمیری به دست می دهد، مسئله را روشن تر می کند: « ملا محسن فانی بعد از فراگیری علوم عقلی و نقلی به گشت و گذار در سرزمین هندوستان پرداخت، بد و خوب زمانه را به سنجش گرفت به هر ملتی نزدیک شده و وضعیت عقیده و مذهب آنها را خوب مطالعه کرد، می گویند که بیش از همه آزاد منش بود و با تمام ملت ها «صلح کل» داشت…» لازم به تذکر است که «صلح کل» تنها به مناسبات دینی و یا قومی محدود نمی شود؛ بلکه کل مناسبات انسانی را در بر می گیرد.

    قبل از همه، مسئله، از زاویه ی منافع شخصی انسان مورد مدافعه قرار می گیرد: با گردش دهر و خلق پر شور و شرش کاری که نداری چه غم است از ضررش خاری که تمام مایه ی آزار است در پا نخلد تا نزنی پا به سرش سبک هندی و شعر صائب تبریزی در ادامه مطالب مربوط به سبک هندی به بررسی زندگی و اندیشه صائب می پردازم .

    خیلی ها معتقدند اصلا سبک شعر صائب مستقل است .

    و شاعران دوره های بعد هم از او الهام گرفتند.

    به هرجهت صائب یکی از بزرگترین شاعران سبک هندی است که باعث ارتقاء و اوج این سبک هم در این دوران شده است.

    سبک هندی و صائب تبریزی : میرزا محمد علی فرزند میرزا عبدالرحیم بازرگان تبریزی متخلص به صائب و معروف به میرزا صائب بین سالهای 1000-1007 هجری در تبریز به دنیا آمد.

    در 1012 هجری که شاه عباس قلعه تبریز را فتح کرد،پدرش همراه عده ای از بازرگانان ثروتمند از تبریز به اصفهان آمد تا سیاست جدید شاه عباس را که می خواست پایتخت تازه بنیان صفوی را با ثروت و فعالیت بازرگانان رونق دهد، تحقق یابد.

    محمد علی در این شهر پرورش یافت و بزرگ شد، در آغاز جوانی به سفر حج مشرف شد و پس از زیارت خانه خدا به آستان بوسی حضرت رضا علیه*السلام توفیق پیدا کرد.

    شکرالله که بعد از سفر حج صائب ----- عهد خود تازه به سلطان خراسان کردم وقتی به اصفهان برگشت و مدتی در آنجا اقامت کرد،قصد سفر هند کرد.

    بر خلاف میل پدر و خانواده پایتخت ایران را ترک و راهی هند شد.

    در سال 1034 از اصفهان بیرون رفت.

    آنچه با خود از وطن می برد دفتر شعری بود که وقتی به کابل رسید ،به خدمت ظفر خان والی آنجا رسید و در سایه دوستی و اکرام او آرامش یافت ،به مرتب کردن آن پرداخت و اولین دیوان اشعار خود را سامان داد.

    در سال 1042 که ظفرخان به امر شاهجهان به نیابت پدرش حاکم کشمیر شد، هنوز صائب و پدرش در هند بودند و ظفرخان را در کشمیر همراهی می کردند، آنان پس از مدتی اقامت در کشمیر عازم ایران شدند.

    اقامت او در هند حدود نه سال طول کشید.

    صائب مردی دیندار و معتقد به فرایض و سنن اسلامی بوده است.

    مذهب او شیعه دوازده امامی است.

    بعیدنیست که به جهت علاقه و ارادت شدید به مولانا جلال الدین بلخی که در حدود صد غزل به استقبال وی رفته است دچارشور و حالی آشکارشده و از مولانا به «ساغر روحانی»، «آدم عشق»، «مرشد روح»، «شمس حقیقت» و امثال اینها تعبیر کرده است.

    صائب به شهادت اشعار خود و قول معاصرانش مردی فرشته خو، کم آزار و متواضع بوده، تمام تذکره نویسان از محامد او سخن گفته اند.

    خوش طینتی او بقدری است که همه شعرای معاصر را در اشعار خود به نحوی مورد ستایش و تشویق قرار داده است و در دیوان وی شاید به بیش از نام پنجاه شاعر برسیم که شعرشان را استقبال کرده و از آنان با تجلیل و محبت نام برده است.

    صائب از معدود شاعرانی است که در زمان حیات، آوازه ی سخنش قلمرو زبان دری (ایران، هندوستان، عثمانی) را فتح کردو مشتاقان سخنش از دور و نزدیک و برخی پای پیاده به اصفهان می شتافتند تا به دیدار او برسند.

    صائب تنها شاعری است که پس از حافظ طریقه ای مستقل و ممتاز دارد.او نماینده کامل سبک زمان و زبان مردم خویش است، محال است بتوان جای او را در این سبک- که دویست سال زبان ادبی ایران و هند و عثمانی بود و بر ذوق و حال مردم بسیاری از این سرزمین ها حکومت می کرد- با سبکی دیگر پر کرد، به عبارت دیگر تمام محسنات سخن شعرایی چون نظیری، طالب آملی و کلیم که هر کدام از جهتی مورد توجه اند در صائب یکجا وجود دارد، پس می توانیم اگر او را فرد اعلای سبک هندی یا اصفهانی و مقتدای شعرای این سبک بدانیم.

    سبک خراسانی بیشتر گویندگان این سبک از مردم خراسان بودند.

    این سبک به اشعار اولین دوره های بعد از اسلام گفته می شود؛ چون دوره های سامانی، سلجوقی و غزنوی.

    شعرای معروف این سبک عبارتند از: رودکی، شهید بلخی، قردوسی، منوچهری، عنصری، ناصرخسرو، فرخی و ...

    .

    در سبک خراسانی آرایه هایی چون تشبیه و استعاره و ایهام وجود دارد؛ اما غالباً محسوس و قابل درک است و نیازی به تأمل زیاد ندارد.

    اشعار این سبک از حیث نوع بیشتر قصیده است و از لحاظ لفظ ساده ساده و روان و عاری از ترکیبات دشوار است و لغات عربی در آن اندک است.

    همچنین از لحاظ معنی صداقت و صراحت لهجه، تعبیرات و تشبیهات ساده و ملموس و محسوس، از اختصاصات مهم این سبک است.

    به عبارت دیگر در سبک خراسانی اصل بر ساده گویی است و هر کلمه درست برای همان معنی وضع می شود که شاعر اراده کرده و همه از آن یک معنی دریافت می کنند.

    مضمون بیشتر اشعار این سبک وصف طبیعت و مدیحه و شرح فتوحات پادشاهان و گاهی نیز پند و اندرز بود است.

    این سبک تا قرن ششم هجری رواج داشته است.

    سبک عراقی سبک عراقی با ظهور سلجوقیان در خراسان و اتابکان در عراق و آذربایجان به وجود آمد و به تدریج شعر "دری" که مرکز اصلی آن در خراسان و ماوراءالنهر است، به عراق و آذربایجان راه یافت.

    از طرفی در این دوران بر اثر سیاست سلجوقیان، مدارس مختلف دینی تأسیس شد و معارف اسلامی مانند تفسیر و منطق و حکمت و علوم بلاغی و ادبیات عرب در این مدارس تدریس می شد و ترویج علوم و معارف اسلامی باعث شد که شاعران و ادیبان نیز با علوم رایج زمان آشنا شوند.

    در این دوره علوم مدرسه ای در شعر تأثیر فراوان گذارد تا آنجا که فرا گرفتن علوم از لوازم شاعری شد و مایه تفاخر و مباهات شاعران.

    رواج شعر دری در عراق و آذربایجان و تاثیر علوم اسلامی و ادبیات عرب در آن سبب شد که در شعر فارسی تحولی اساسی به وجود آید.

    این تحول هر چند در شعر شاعران آذربایجان و عراق مشهودتر است اما می توان آن را قبل از همه در شعر"انوری"و "ظهیر فاریابی" مشاهده کرد.

    "انوری" نخستین کسی است که این شیوه جدید را ارائه می دهد و از یک طرف قصاید و مدایح اغراق آمیز و پرصنعت را وارد شعر رهایش کرد و از طرف دیگر غزلهای لطیف و پرشور سرود.

    در آذربایجان "خاقانی " و "نظامی " پرچم دار شیوه تازه شدند و در عراق "جمال الدین اصفهانی" و پسرش "کمال الدین" و این شیوه را برگزیده و در ادامه ی این روند "سعدی " و "حافظ" آن را به اوج می رساندند.

    معانی شعری در این شیوه تازه گذشته از مدح که با اغراق و خضوع و خشوع فراوان نسبت به ممدوح همراه است دارای هجو و هزل نیز هست اگر بعضی از شاعران این دوره مانند "انوری" و "سوزنی سمرقندی" هجوهای تند و هزل هایی (مطالب طنز گونه) زشت دارند ولی دیگر شاعران این سبک مانند "خاقانی" نیز سرودن در مایه های هجو و هزل را آزموده اند.

    عرفان و اخلاق و زهد از معانی رایج در شعر این دوره است.

    غزل که ابتدا انوری آن را به صورت یک نوع جدید ارائه می دهد، در شعر غالب شاعران این دوره آزمایش می شود اوج آن در غزل سعدی و حافظ جلوه گر می شود.

    عرفان و تصوف نیز در این عصر یک مضمون رایج است که غالباً در شعر کسانی مانند مولوی و عطار و عراقی به چشم می خورد.

    اغلب قالبهای شعری مانند قصیده و مثنوی و غزل در این دوره رواج دارند.

    در میان شاعران این دوره نظامی گنجوی در "خمسه" نوعی جدید از انواع ادبی را در قالب مثنوی ارائه می دهد.

    او کلام خود را نو می داند و حتی با فردوسی به چالشگری بر می خیزد.

    در این دوره است که سعدی بوستان را می آفریند و امیر خسرو دهلوی و جامی گذشته از مثنوی های داستانی، اخلاق و حکمت را در قالب مثنوی رواج می دهند.

    شاعران فارس و اصفهان قالب غزل را بر قالبهای دیگر ترجیح می دهند و "فارس" مرکز غزلسرایی به سبک عراقی می شود و سعدی و حافظ خداوندان غزل، هر یک شیوه تازه ای می آفرینند.

    توجه به زیبایی کلمه و سادگی و خوش آهنگی که در واقع سبک خاص سعدی است در غزل تاثیر می گذارد و شاعران بسیاری از او تقلید می کنند ولی با این همه حافظ تحولی بزرگ در غرل فارسی ایجاد می کند و سبکی مستقل و آزاد می آفریند.

    در سبک عراقی قالب مثنوی و غزل اهمیت بیشتری پیدا می کند و تا دوره های بعد ادامه می یابد.

    به طور کلی خصایص شعر سبک عراقی به طور خلاصه عبارتند از: کثرت لغات و ترکیبات عربی و از میان رفتن لغات دور از ذهن فارسی، رواج اشارات و تلمیح های فراوان مربوط به معانی علوم و اظهار فضل کردن و توجه و گرایش شاعران به حکمت و فلسفه و منطق، تضمین و اشاره به آیات و احادیث و اشعار مشهور عربی و اشاره به اخبار و احوال انبیا و مشایخ رو آوردن به بیان غیرمستقیم و استفاده از استعاره و معما و ایهام، استفاده از اغراق و صنایع مختلف بدیع، رواج بیان مسائل مذهبی و کم رنگ شدن حس وطن پرستی و گذشته از اینها توجه به اموال شخصی و زن و فرزند و اظهار بدبینی و تأسف از زندگی و گاه نفرت از شعر و شاعری که غالباً روحیات شاعر را نشان می دهد، از خصایص ممتاز و چشمگیر سبک عراقی به شمار می روند.

    برخی از ویژگیهای سبک عراقی عبارتند از: 1- ورود لغات و ترکیبات متعدد از لهجه های محلی به زبان فارسی دری؛ 2- نفوذ عمیق تر و گسترده تر فرهنگ اسلامی؛ 3- نفوذ افکار و اصطلاحات صوفیه در شعر و رواج عرفان اسلامی؛ 4- بدبینی شاعران نسبت به اوضاع زمان بر اثر نابسامانیهای این دوره؛ 5- ورود روز افزون لغات عربی و استفاده فراوان از استعاره و کنایه و اصطلاحات فلسفی، کلامی، طبی، نجومی، و غیره که فهم شعر را اندکی دشوارتر می ساخت؛ 6- گسترش حوزه زبان و ادبیات فارسی در نقاط مختلف ایران و شعبه قاره هند..

    مقایسه سبک خراسانی و عراقی: در سبک خراسانی لغات و اصطلاحات عربی به کار نرفته است در صورتی که در سبک عراقی از کلمات و اصطلا حات عربی زیاد استفاده شده است.

    در سبک خراسانی تشبیه و استعاره و کنایه جایی نداشت اما سبک عراقی سرشار از تشبیه و استعاره و کنایه است.

    در سبک خراسانی تعصب دینی به چشم نمی خورد اما در سبک عراقی نکات و اصطلاحات مذهبی در شعر وارد شده است.

    این موارد نشان دهنده ی تفاوت این دو سبک شعری و طرز تفکرو نگرش شاعران این دو سبک است و اینکه در هر دوره خصوصیات شعری با توجه به شرایط آن زمان تغییر تغییر می کند.

    برای مثال رودکی در سرودن قصیده های مدحی و وصفی استاد بوده در حالی که مولوی در سرودن اشعار عرفانی مهارت داشته است.که این موضوع نشان دهنده ی تفاوت دوران رودکی( سبک خراسانی) با دوران مولوی(سبک عراقی) است.

    در سبک خراسانی غزل رواج نداشته است و شاعران این سبک علاقه ای به غزل نداشتند در صورتی که شاعران سبک عراقی علاقه زیادی به قالب غزل داشتند.

    لغات که در سبک عراقی مورد استفاده قرار می گرفت دوام بیشتری در طول زمان نسبت به کلمات مورد استفاده در سبک خراسانی دارد..

    تفاوت سبک عراقی و سبک خراسانی در چیست ؟

    سبک خراسانی از نظر تاریخی چند قرن قبل ار سبک عراقی است اگرچه نهایتا در نقطه ای به هم می رسند و از هم جدا می شوند - در سبک خراسانی شاعر بیشتر برونگرا و توصیف کننده است و زبان هم درشتی های خاص خودش را دارد اما در شعر عراقی دورنگرا و اهل تاملات عرفانی است و زبان شعر نسبت به سبک خراسانی نرم تر است شعرای معروف هر دوره 1- شعرای معروف سبک خراسانی: رودکی: شهید بن حسین بلخی، ابوشکور بلخی، خسروی سرخسی، خسروانی ابوطاهر، ابوعبدالله ربنجی و لوالجی، لوکری، کسائی، دقیقی، فردوسی طوسی، عنصری بلخی، فرخی سیستانی، غضایر رازی، عسجدی، منوچهری، لامعی گرگانی، فخرالدین اسعد گرگانی، مسعود سعد سلمان لاهوری، سنائی غزنوی، امیر معزی نیشابوری، ابوالفرج رونی لاهوری، سوزنی سمرقندی، قطران ارموی، و غیره...

    شعرای موجد سبک بین بین: سید حسن غزنوی، انوری ابیوردی، رشید وطواط، عمادی شهریاری، خاقانی شیروانی، نظامی گنجوی، ظهیرفاریاب، جمال الدین اصفهانی.

    2- سبک عراقی: کمال الدین اسمعیل اصفهانی، مجیرالدین بیلقانی، رشید الدین اخسیکتی، امامی هروی، همام تبریزی، سعدی شیرازی، مجدالدین بن همگر شیرازی، اوحدی مراغه ای، حافظ شیرازی، سلمان ساوجی، مکتبی شیرازی، عبدالرحمن جامی، هلالی جغتائی استرآبادی.

    شعرای بین بین اینجا بسیارند از جمله: بابا فغانی شیراز، محتشم کاشانی.

    3- سبک هندی: صائب تبریزی، زلالی خوانساری، علی نقی کمره ای، عرفی شیرازی، کلیم کاشانی، فیض دکنی، وحید قزوینی، بیدل، غنی کشمیری.

    منابع: http://forum.golzarion.com/showthread.php?t=52 http://www.tabadolnazar.com/forum/showthread.php?t=18793 http://forum.persiantools.com/t64487.html

تعريف ادبيات گذشته : مجموعه آثار مکتوب و بر جامانده حال : شعر و نثر داستاني و نمايشي و نوشته هاي ادبي و شاعرانه تعريف مکتب يا سبک ادبي : ابتکار در زبان و معاني و شيوه ي بيان تعريف ادبيات مردمي فارسي : ادبيات عرفاني که با زندگي و فرهنگ مردم پ

انديشه ديني در شعر فارسي براي درک جايگاه شعر در شريعت، از بررسي نگاه کلي اسلام به هنر بايد شروع کرد، سپس منظرها و نظريه هاي گوناگون را در مواجهه با شعر و شاعر بررسيد. در نوشتار پيش رو، نگاه هاي مخالف و موافق بررسي شده است. در ادامه، از چهره هنر و ش

frames. P30World Forums > آموزش > موضوعات علمي > ادبيات و علوم انساني > ادب و ادبيات PDA View Full Version : ادب و ادبيات soleares 10-15-2006, 03:33 PM ادبيات چيست؟ زبان و ادبيات جلوه گاه انديشه ، آرمان ،

پیش از آن که المعتزّ باللّه‏ عباسی (متوفی 296) کتاب البدیع را بنویسد و برای نخستین‏بار محسّنات بدیعی و آرایه‏های ادبی را به عنوان یک علم مطرح کند، در میان عرب‏ها توجه خاصی به زیبایی‏های کلام می‏شد و اگر چه این زیبایی‏ها تعریف نشده بود، اما به هر حال در نظم و نثر به کار می‏رفت. یک نمونه آن قرآن کریم است که از این نظر شاهکاری بزرگ به شمار می‏رود و به طوری که خواهیم دید انواع ...

در این مقاله نشان داده می شود که شعرنو می تواند حامل تبلور التهابات درونی شاعر، واکنش او به نیاز سنت مرثیه باشد. همچنین پذیرش آن از طرف خواننده می تواند بیانگر روحیات افراد با اختلالات روحی – خفیف یا شدید- باشد. توجه شود که آثار هدایت برای نوجوانان از طرف اولیا منع میشود برترین ویژگی مدنیت نو، تسریع اجتماعی آزادی فردی در ذهن سنتی مملوکان است. فردیت با پدیده مدرنیته رابطه تنگاتنگ ...

چکیده: مترادف فرهنگ عامه ،فولکلور است و به آن بخش از هنر گفته می شود که به صورت شفاهی منتقل می شود. یکی از شاخه های فولکلور، ادبیات شفاهی است که شامل روایت های منظوم مانند ترانه ها ،لالایی ها ،نوحه ها،بازی های منظوم و...،همچنین روایت های منثور ماننداسطوره ها، قصه ها،چیستان ها، افسانه هاو...می باشد. استفاده از ادبیات عامه جهت غنی تر شدن ارتباط والدین با فرزندان الزامی است.برای ...

(‌مقدمه ) تعریف ادبیات گذشته : مجموعه آثار مکتوب و بر جامانده حال : شعر و نثر داستانی و نمایشی و نوشته های ادبی و شاعرانه تعریف مکتب یا سبک ادبی : ابتکار در زبان و معانی و شیوه ی بیان تعریف ادبیات مردمی فارسی : ادبیات عرفانی که با زندگی و فرهنگ مردم پیوند دارد . درس اول خط تصویری : کشیدن تصویر چیزها به دور از ظرافت برای انتقال مفهوم مراحل خط ... خط تصویری .... علامت نویسی .... ...

سبکهاي شعر فارسي و شعراي معروف هر دوره ريشه ي زبان فارسي قديمي ترين نمونه شعر فارسي قالب هاي شعر فارسي سبک شعر، يعني مجموع کلمات و لغات و طرز ترکيب آنها، از لحاظ قواعد زبان و مفاد معني هر کلمه در آن عصر، و طرز تخيل و اداي آن تخيلات از لحاظ حالا

ادبيات و سبکهاي شعر زبان و ادبيات جلوه گاه انديشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحيات يک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان براي انتقال پيام ها ، عواطف و انديشه هاي خويش بهره جسته اند و از ادبيات که زبان برتر است به عنو ان ابزاري در انتقال بهتر

واژه موسیقی لفظ موسیقی از واژه ایی یونانی و گرفته شده از Mousika و مشتق از کلمه Muse می باشد که نام رب النوع حافظ شعر و ادب و موسیقی یونان باستان می باشد. موز به معنی رب النوع است و مانند پسوند «یک» در کلمات کلاسیک، رومانتیک، دراماتیک و غیره، پسوند نسبت و منسوب است اما در لفظ فرانسوی به پیشوند تبدیل می شود مثل: موزیکو- موزیقو و موزیقان یا موزقان و همچنین شکل یافته آن در تلفظ ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول