دانلود مقاله حافظ نامه

Word 112 KB 16082 10
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • شرح الفاظ ، اعلام ، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ :
    امیدوارم این بحث اینجا مورد توجه قرار بگیره
    الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
    که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
    ساقی:از محبوب ترین چهره های شعری دیوان حافظ است که همچون یار و جانان برای خود پایه و پایگاهی دارد و کار و کاردانی و کارگردانی او در غزل حافظ از معشوق یا از پیرمغان کمتر نیست و چندان طرف توجه و خطاب و گفت و گو و عشق و علاقه حافظ است که گاه فرق و فاصله ای با معشوق او ندارد و گاه هست که با او یکسان است.
    شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
    دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

    اما گاه متفاوت است:
    کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
    معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
    ولی در همین غزل از یار به ساقی میپردازد و آشکارا با او نظر عاشقانه میبازد:
    میی در کاسه چشمست ساقی را بنامیزد
    که مستی می کند با عقل و می بخشد خماری خوش
    اگر ساقی همواره معشوق حافظ نیست همواره محبوب اوست و حافظ مرهون مهربانی او مفتون کرشمه های او و خیره در باغ عارض او .

    در اهمیت ساقی همین بس که دیوان او با بیت بالا آغاز می گردد.ساقی در حافظ چند چهره دارد :
    1)برابر با مغبچه باده فروش یا صنم باده فروش که خدمتکار خوبروی خرابات است.2)برابر با معشوق که یا در عین یاری به ساقیگری می پردازد یا از برکت ساقیگری به مقام یاری می رسد3)ساقی به معنای عرفانی برابر با معشوق ازلی.
    معنای مصرع اول:
    ای ساقی جام می را به گردش آور و به من برسان.
    مصرع دوم:
    مصرع دوم: عشق آسان نماست ولی بسی خطرها و مشکلات به همراه دارد .

    عشق بزرگترین و بلکه تنهامقاله عرفای اسلام، و بلکه همه مکاتب و مذاهب عرفانی است.وحدت وجود نظریه عقلی-فلسفی صرف نیست بلکه با عاطفه عاشقانه هم آمیخته است.یکه سخن همه عرفا عشق است و غریب نیست که مهمترین پیام دیوان حافظ ، در جنب رندی، عشق باشد.

    اولین ریشه مهم بحث از عشق در فرهنگ غرب به رساله مهمانی افلاطون و رساله اخلاق نیکو ماخوسی ارسطو می رسد.

    تقسیم عشق به شهوی جسمانی و معنوی روحانی هم از اینان است.

    در شرق اسلامی کهنترین منبع بحث از عشق همانا قرآن مجید است.باید گفت که کلمه عشق در قرآن مجید و احادیث نبوی به کار نرفته است آنچه در قرآن وحدیث آمده حب و محبه و ودّ و موده و نظایر آنهاست.

    عشق در ادبیات منظوم فارسی دو جلوه بزرگ دارد:نخست عشق انسانی که از مثنوی های رودکی و عنصری نشأت گرفته در مثنوی های نظامی به اوج رسیده و عاشقان و معشوقکان بزرگ چون خسرو و شیرین و فرهادونظایر آنها را پرورده یا حدیث آنان را به مبالغه شاعرانه بیان کرده و با غزل بهترین و موجزترین قالب بیانش را یافته است که اوج مطلقش در غزل سعدی و حافظ است.

    جلوه بزرگ دوم عشق ، عشق الهی یا عرفانی است که ابتدا در مثنوی های سنائی و عطار درخشیده و اوجش را در مثنوی و غزلیات مولانا طی کرده است.

    بهره عرفانی غزل عاشقانه سعدی اندک است ولی بهره عارفانه غزل حافظ همانند و همچند بهره عاشقانه آنست.بهره عارفانه غزل مولانا هم بیشتر است.

    دیوان حافظ از نظر مضمون چند ستون دارد.یکی از ستونهای دیوان حافظ خمریات اوست.دیگری بحث از رندی .

    سومی مضامین اخلاقی.چهارمی کار و بار عشق اعم از انسانی و عرفانی.

    در دیوان حافظ سه نوع عشق یا معشوق در موازات همدیگر یا گاه متداخل یا یکدیگر ملاحظه می شود :1)عشق یا معشوق انسانی2)عشق یا معشوق ادبی3)عشق و معشوق عرفانی.

    1)عشق ادبی-اجتماعی:این نوع عشق و معشوق در اکثریت غزلهای عاشقانه حافظ حضور دارد.در این نوع شعر که صورتاً تفاوتی با شعرهای عاشقانه جنسی و عاشقانه عرفانی ندارداگر باریک شویم بر می آید که معشوق چندانکه بایدجاذبه جمال و حتی و حضور و وضوح ندارد در این عاشقانه ها معشوق یا غایب است یا بدون چهره و چشم و ابروست و فاقد جسمانیت و فحوای جنسی است و حتی فاقد جنس است و غالباً نمی توان فهمید مذکر است یا مؤنث، و در بیشتر موارد معشوق شاعر نیست.بلکه ممدوح اوست ودر این موارد هم معلوم نیست ممدوح دنیوی درباری است یا مردی محترم از پیران طریقت...

    2)عشق انسانی-زمینی: عطر و روح این عشق طربناک بر سراسر دیوان حافظ حاکم است.مطلع بعضی غزلهای او که انسجام و یکپارچگی بیشتری دارد و عمدتاً در عشق زمینی و خطاب به معشوق انسانی است نقل می شود: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را .....

    3)عشق عرفانی: کما بیش از غزلیات و ابیات عاشقانه حافظ عرفانی است.

    مطلع چند غزل کاملاً عرفانی او : الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها...

    صوفی بیا که آینه صافیست جام ما...

    عمل تکیه مکن خواجه که در روز ازل / تو چه دانی قلم صنع بنامت چه نوشت از نظر من این پیام حافظ نادرست و نابخردانه است.

    یعنی چه که بر عمل و کردار و کار و کوشش تکیه نکنیم و خود را به دست تقدیر و سرنوشت بسپاریم.

    شوپنهاور جمله ای دارد که می گوید جهان تصور اراده توست.

    پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا بر کشند منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود معنای بیت : پیشتر از آفرینش آسمان و به طور کلی جهان مادی ، دیدۀ انسان محو و مبهوت جمال جانان بود و حتی این دیدگاه انسان به مدد او ساخته شده بود .

    معنایاین بیت مشابه است به این ابیات دیگرش : - نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود *** زمانه طرح محبت نه این زنان انداخت - گفتم این جام جهان بین به توی کی داد حکیم *** گفت آنروز که این گنبد مینا می کرد - عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست *** دیرگاهیست کزین جام هلالی مستم درود با مهر نوشتار زیر برگرفته از کتاب "هایکو،شعر ‍‍ژاپنی از آغاز تا امروز" به برگردان احمد شاملو و ع.پاشایی است،در پیشگفتار کتاب شاملوی بزرگ خاطره ای را تعریف می کند که حاوی نکات ریز و جالبی است،حاوی تحلیل های همیشه ژرف شاملوست تحلیل هایی که بسیارانی را در حد عصیان و پرستش(به تعبیر یکی از دوستان)شیفته ی او کرده است.

    نزدیک به چند ماه هرگاه کسی را می دیدم این نوشته را برایش می خواندم طوریکه می توان گفت آن را حفظ شده ام به همین روی برآن شدم آن را بنویسم و از این طریق به دست شمار بیشتری از ایرانیان برسانم،هرچند ظاهر ساده ی این نوشتار ممکن است سبب شود که خیلی ها بی توجه از کنارش رد شوند ولی بی شک برای آنانکه دنبال نکات ریز و دقیق هستند نوشتاری بسیار جالب و خواندنی است.شاملو می گوید برای فهم حافظ باید بی گناه ترین ساکن دوزخ باشی و یا کسی باشی که تجربه ی تاریخی غمناک و دهشتناک یک سیاهپوست آمریکایی را داشته باشد...جهنمی که به دست همان هایی که می پرستیمشان ساخته شد به دست ویران کنندگان این سرزمین!

    که حافظ با حسرت از دوران قبل از آن یاد می کند شهریاری بود و خاک مهربانان این دیار شهریاری کی سرآمد مهربانان را چه شد؟

    پیروز باشید دوست آمریکایی من که سال ها در ایران زنده گی کنج کاوانه یی کرده،با همه جور آدمی در آمیخته،فارسی را به خوبی آموخته است و کشف حافظ را حیرت انگیزترین حادثه ی عمر خود می شمارد گفت:هیچ دلیلی نمی بینم که حافظ را نشود به انگلیسی برگرداند،فقط باید کلیدش را پیدا کرد.

    گفتم:برگردان که نه،شاید اطلاق ترجمه به آن(آن هم با تخفیف نود درصد)صحیح تر باشد.منظورم چیزی از قبیل به کاروان سرا motel به کرسی و winter-table به ساقی barmaid است تا فرنگی جماعت با معیارهای خودش به حل این معضلات توفیق یابد...این قفل کلیدی ندارد.بگذار آب پاکی را بریزم روی دست ات.خیلی که زور بزنی استنباطی شترگربه از حافظ را آمریکایی می کنی؛چیزی مثل جاز سیاه،که آمریکایی اش نه جاز است نه موسیقی؛و مثل ماست که گرفته اید ازش بستنی ساخته اید که فی الواقع دیگر نه ماست است نه بستنی.

    حریف از اشکال قضیه سر در نمی آورد.

    من و دوست دیگری که می کوشیدیم او را از خر شیطان پیاده کنیم می گفتیم: استاد!نه فقط برای فهم این غزل ها(تازه اگر بپذیریم که کلمه ی فهم در اینجا درست به کار رفته و وافی به ادای مقصود هست) بل که حتا برای درست خواندن آن هم،تو باید عصاره ی همه ی فرهنگ های ایرانی و اسلامی و فرآیندهای برخورد این دوفرهنگ را جذب جان ندانسته ی خود کنی.پشتوانه ی تجربه ی غم انگیز تاریخی ما هم پیشکش ات،هرچند که اگر یک سیاهپوست آمریکایی بودی دست کم از این لحاظِ به خصوص مشکلی نمی داشتی:اینجا مطلقاَ مسأله ی درک و برداشتی از این دست یا آن دست در میان نیست؛باید جزوی از آن باشی،باید با گوشت و استخوان و عصب ات در عمق فاجعه حضور پیدا کنی، باید بی گناه ترین ساکن دوزخ باشی تا زخم ناسور وهن و بی عدالتی را حس کنی،این فریادی نیست که با گوش سرت بشنوی،باید درون جان ات طنین افکند.

    می گفت:مگر آن ایرانی معمولی که آن جور با خلوص نیت لای دیوان حافظ را باز می کند و از سر صدق به نغمه ی او دل می سپرد برای این کار تحصیل فرهنگ ایرانی و اسلامی کرده یا از تصوف و عرفان و افکار نوافلاتونی چیزی می داند؟

    می گفتیم:اشکال تو درست همین نکته است.آن «ایرانی معمولی» برای ارتباط با حافظ نیازی به فلسفه بافی ندارد.جان ندانسته ی او آماده ی حاصل کردن این ارتباط هست چرا که عناصر آن را در حافظه یِ تاریخیِ موروثیِ چندین قرنیِ خود دارد و همه ی تعبیرهای من و تو را هم خشک و بی معنی و بی حاصل می یابد.او به گونه ای سنتی در فضای اجتماعیِ حافظ زندگی کرده است و محتاج کلیدهای تو نیست.سازی است که،این آهنگ بالقوه در نهاد اوست و خواندن حافظ ، تنها آن را از قوه به فعل در می آورد و بدان موجودیت خارجی می دهد.سازی است به کوک ، که با نواهای جان حافظ هم خوان است.آن آهنگ ها در شیپورهای جِمس یا حنجره ی وارفیلد درشت ناک و بی معنی است و صدای ادیپ و دوتار عثمان خوافی را می طلبد.

    آن گاه برای او از کاریکاتوری گفتم با عنوان «...وخدا عسل را آفرید» در مجموعه یی به نام افسانه ی آفرینش که سال ها پیش دیده بودم،از فرانسوی ظریفی را که نام اش را به خاطر نمی آورم: پیری ریش سفید کنار تخته سیاهی ایستاده بود و به کشف یا تهیه ی فرمول شیمیاییِ عسل عرق می ریخت.خاکه ی گچ و تخته پاک کنی که بر زمین دیده می شد نشانه ی کوشش خسته کننده یی بود که تا بدان جا به کار رفته است،گیریم فرمول بسیط عسل-آن چنان که بر تخته سیاه دیده می شد-هنوز به کمال مطلوب نرسیده بود؛اما کمی این سوتَرَک،کنار تخته سنگی، زنبوری خندان،بی توجه به کوشش او در ترکیبِ آن فرمولِ پر طول و عرض،سرگرم عسل سازی خود بود.

    گفتم:حرف های تو به یاد آن کاریکاتورم انداخت.این که عسل چیست یا چه گونه به عمل می اید مشکل زنبور نیست،مشکل من و توست.زنبور برای تولید به دانشکده ی شیمی نمی رود و علم کیمیا نمی خواند.هم چنان که درک حافظ مشکل مترجم و خواننده ی آمریکایی است نه مشکل مادربزرگ من.

    دوست آمریکایی ما متقاعد نمی شد که انبار جو را با نیم گزاز بزازی پیمانه نمی شود کرد.گفتیم عجالتاَ این بیت را به عنوان انگلیسی برگرداند شاید از نتیجه ی خنده آور کار خود عبرتی بگیرد مبین به سیب زنخدان،که چاه در راه است؛ کجا همی روی ای دل بدین شتاب،کجا؟

کلمات کلیدی: حافظ - حافظ نامه

شمس الدين محمد بن بهاء الدين معروف به لسان الغيب بزرگترين غزلسراي ايران که در اوايل قرن هشتم در شيراز متولد شد و همانجا به تحصيل علوم و کمالات پرداخت . وي در مجالس درس عالماني مانند قوام الدين عبدالله حضور يافت و به مطالعه قوانين ادب و ديوان هاي ش

حافظ شيرازي‌ ، شمس‌ الدين‌ محمد شاعرسال و محل تولد: 726 ه.ق‌ - شيراز سال و محل وفات: 791 ه. ق‌ - شيراز زندگينامه: شمس‌ الدين‌ محمد حافظ ملقب‌ به‌ خواجه‌ حافظ شيرازي‌ و مشهور به‌ لسان‌ الغيب‌ از مشهورترين‌ شعراي‌ تاريخ‌ ايران‌ و از تابناک‌ترين‌

RAM ROM Cache Dynamic RAM Static RAM Flash Memory Virtual Memory Video Memory BIOS استفاده از حافظه صرفا محدود به کامپيوترهاي شخصي نبوده و در دستگاههاي متفاوتي نظير : تلفن هاي سلولي، PDA ، راديوهاي اتومبيل ، VCR ، تلويزيون

در اواسط دهه 1980، با نزول قيمت DRAM، اين ايده مطرح شد که کامپيوترهاي آتي با داشتن حافظه اصلي با ظرفيت بالا، مي توانند بسياري از پايگاه داده ها را درحافظه اصلي داشته باشند. در اين شرايط مي توان همه I/O ها (که بسيار هزينه بر مي باشند) را از پردازش DB

انواع آن به فارسي «گوجه برغاني»، «آلو سياه»، «قطره طلا»، «آلو بخارا» و در کتب سنتي نامهاي عربي آن، از جمله : «اجاص» و «برقون» آمده است. آلو از نظر طبيعت، سرد و برگ آن سرد و خشک است. 1 آلوي تازه، ميوه خوبي براي بدن مي باشد. آلو حافظ مغز و آرام بخش م

حافظه پايدار : حافظه پايدارحتي با از دست دادن قدرت ، مضمون خود را حفظ مي کند . ROM : خواننده حافظه ( ROM ) برنامه اي تلفيق داده شده است که در هنگام توليد حاوي داده هاي خاص مي باشد . ريزه هاي ROM حاوي شبکه اي از فتون ها و رديف ها مي باشد . اين ستون ه

با آن که واژه حافظه را مي توان براي هر نوع وسيله ذخيره سازي به کار برد، اما بيشتر براي مشخص نمودن حافظه هاي سريع با قابليت ذخيره سازي موقت استفاده مي شود. زماني که پردازنده مجبور باشد براي بازيابي اطلاعات به طور دائم از هارد استفاده نمايد طبيعتاً سر

خواجه شمس الدين محمد بن محمد حافظ شيرازي (حدود ???-??? هجري قمري)، شاعر و غزلسراي بزرگ قرن هشتم ايران و يکي از سخنوران نامي جهان است. در خصوص سال دقيق ولادت او بين مورخين و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبيح الله صفا ولادت او را در ??? (تاريخ ادب

در هر کامپيوتر از مجموعه اي منابع سخت افزاري و نرم افزاري استفاده مي گردد که هر يک داراي جايگاه مختص به خود مي باشند . سيستم عامل ،‌ مسئوليت مديريت منابع موجود در يک کامپيوتر را برعهده دارد . مجموعه پتانسيل هاي سخت افزاري و نرم افزاري موجود و نحوه م

در اين قسمت مي خواهيم سيستم مديريت حافظه يک سيستم عامل را مورد بررسي و کاوش قرار دهيم. ما ابتدا با يک نگاه جامع به سيستمهاي مديريت حافظه که به اختصار به آنها MM نيز ميگويند ميپردازيم و بعد سيستم هاي مديريت حافظه را در سيستم عامل هاي واقعي Linux 2.4

آيا سرعت اجراي برخي برنامه ها بر روي کامپيوتر شما پائين است ؟ براي حل مشکل بدنبال چه راهکاري هستيد ؟ آيا فکر مي کنيد اگر حافظه کامپيوتر خود را افزايش دهيد ، سرعت اجراي برنامه ها بهبود پيدا مي نمايد ؟ با مطالعه اين مطلب شايد پاسخ به سوالات فوق ، مشخص

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول