دانلود مقاله خرافات و خرافه پرستی در میان توده مردم

Word 283 KB 16108 63
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • چکیده
    تحقیق حاضر بخش ناچیز و کوچکی است از اعتقادات مردم بلوچستان، خراسان و بوشهر به طور اخص و مردم دیگر مناطق واستانهای کشور و یا حتی در موارد ضروری دیگر کشورها، به مضامینی که امروزه به علت پیشرفت علم و تکنولوژی از نظر ما چیزی نیست جز خرافات.

    در این تحقیق از روش کتاب خانه ای استفاده شده ولازم به ذکر است که تقریباً همه ی آداب و رسوم نوشته شده دیگر در میان مردم جایگاهی ندارند و فقط رگه های ضعیفی از آنها در ذهن عوام به صور مختلف متبلور می شود.


    به طور کلی باید گفت :
    1-چنین افکار و عقایدی خاص مردم کشور ما نبوده بلکه در بین سایر ملت ها نیز وجود داشته و دارد.
    2-بسیاری از این اعتقادات از جانب ملل بیگانه به سمت کشور ما روانه شده و کم کم رنگ و بوی سنت به خود گرفته است.
    3-بخشی از افکار خرافی نیز در پی سودجویی قشر خاصی از افراد یک اجتماع، به منظور کسب قدر و منزلت و تامین منافع مادی در میان عوام رواج داشته است.


    واژه های کلیدی:
    خرافات، اعتقادات، آداب و رسوم، دانش عوام




    مقدمه
    فولکورfolklore) ( در اصل یک کلمه انگلیسی است و به مجموعه آداب و رسوم و عقاید و عادات وافسانه ها و حکایات و امثال و ترانه ها و اشعار عامیانه اطلاق می شود که در آداب و سنن و ادب و فرهنگ عامه بحث می کند.

    این کلمه را اولین بار در سال 1846 یک نفر انگلیسی به نام W.J.Thomas به کاربرد.

    قبل از او افسانه ها و اشعار و آداب و رسوم و توده مردم را به نامpopular antiquities می خواندند ولیکن از سال 1846 به بعد کلمه فولکور در همه کشورها مصطلح شد و امروز عموم نویسندگان آن را به همین لفظ به کار می برند.

    فولکور(folklore ) مرکب از دو کلمه است یکی Folk به معنی (مردم، خلق، توده) و دیگرLore به معنی (دانش، معرفت) و بنابراین کلمه فولکور را می توان به «فرهنگ و دانش عوام» یا «افسانه ها و اشعار و آداب و رسوم و عقاید توده مردم ترجمه کرد».

    تحقیق در فرهنگ عامه و جمع آوری فولکور یک محل و دقت در آن ها موجب می شود که بر احوال و افکار و ذوق و هنر و روحیات و حدود فرهنگ و تربیت مردم آن محل و دقت در آن ها موجب می شود که بر احوال و افکار و ذوق و هنر وروحیات و حدود فرهنگ و تربیت مردم آن محل معرفت پیدا کنیم و بسیاری از حقایق و حوادث گذشته و نیز عقاید پیشینیان بر ما روشن گردد.

    مثلاً وقتی که می شنویم که در بین عوام ایرانی گفته می شود :«مهمان که در خانه باشد نباید جاروب کرد» یا به «لقمه مهمان نباید نگریست» یا «نان برکت خداست نباید به زمین بیفتد» یا «بریدن نان گناه دارد» یا «هرکس دور نان را قیچی کند روز قیامت کناره های نان مار می شود و به گردنش می پیچد» یا این که گفته می شود «در موقع دیدن چراغ باید گفت: سلام علیکم شاه چراغ!» فوراً متوجه می شویم که مردم سرزمین ما قومی مهمان نواز بوده و نان را مقدس می شمرده و به فروغ و روشنی احترام می گذاشته اند و چون این عقاید هنوز هم باقی و عبارات فوق در بین عامه مردم رایج است معلوم می شود که هنوز این سه خصلت نیکو در میان توده مردم ایران وجود دارد.

    مردم عامی با ذوق گاهی برای بیان یک اندیشه اخلاقی و فلسفی یا دادن یک دستور بهداشتی و راهنمایی و تربیت خلق متوسل به مثل و شعر و حکایات و حتی آش و غذای نذری شده اند
    فولکورfolklore) ( در اصل یک کلمه انگلیسی است و به مجموعه آداب و رسوم و عقاید و عادات وافسانه ها و حکایات و امثال و ترانه ها و اشعار عامیانه اطلاق می شود که در آداب و سنن و ادب و فرهنگ عامه بحث می کند.

    فولکور(folklore ) مرکب از دو کلمه است یکی Folk به معنی (مردم، خلق، توده) و دیگرLore به معنی (دانش، معرفت) و بنابراین کلمه فولکور را می توان به «فرهنگ و دانش عوام» یا «افسانه ها و اشعار و آداب و رسوم و عقاید توده مردم ترجمه کرد».

    مثلاً وقتی که می شنویم که در بین عوام ایرانی گفته می شود :«مهمان که در خانه باشد نباید جاروب کرد» یا به «لقمه مهمان نباید نگریست» یا «نان برکت خداست نباید به زمین بیفتد» یا «بریدن نان گناه دارد» یا «هرکس دور نان را قیچی کند روز قیامت کناره های نان مار می شود و به گردنش می پیچد» یا این که گفته می شود «در موقع دیدن چراغ باید گفت: سلام علیکم شاه چراغ!» فوراً متوجه می شویم که مردم سرزمین ما قومی مهمان نواز بوده و نان را مقدس می شمرده و به فروغ و روشنی احترام می گذاشته اند و چون این عقاید هنوز هم باقی و عبارات فوق در بین عامه مردم رایج است معلوم می شود که هنوز این سه خصلت نیکو در میان توده مردم ایران وجود دارد.

    مردم عامی با ذوق گاهی برای بیان یک اندیشه اخلاقی و فلسفی یا دادن یک دستور بهداشتی و راهنمایی و تربیت خلق متوسل به مثل و شعر و حکایات و حتی آش و غذای نذری شده اند و یا مقصود و منظور خود را در قالب افسانه ای لطیف بیان داشته اند و بسا که یک مطلب فلسفی و اخلاقی عمیق را در لا به لای حوادث یک داستان یا یک نذر گنجانیده و با زبانی بسیار ساده و روشن برای مردم عامی که مانند خواص، خواندن و یا نوشتن نمی دانسته اند بیان داشته اند و از همین راه هزاران نکته دقیق و دستور اخلاقی از قبیل توکل به خدا و اتکا به نفس و مقابله با دشمنان و احتزار از غدر و خیانت و گناه و کسب هنر و ادب و داشتن صفات و خصائل نیکو به هموطنان و همنوعان خود آموخته و نیکوکاران را مدح و بدکاران را قدح کرده اند.

    ولیکن این داستان ها و امثال همیشه از زبان و نغز مردم نیک اندیش و با ذوق تراوش نکرده است و چه بسا که عده ای به سبب محرومیت در عشق و ناکامی و فقر مادی و تحمل جفای زمانه یا ضعیف و رنجوری و برخورد با حوادث بد روزگار سبب پیدایش بعضی افکار و عقاید باطل شده است به این معنی که حال تجارب تلخ خود را به صورت عقیده و حکمی غلط و یا شعر و افسانه های زشت بیان داشته و دانسته یا ندانسته آن ها را بین مردم رواج داده اند.

    این عقاید سخیف و غلط در هر کشوری وجود دارد و منحصر به ایران نیست.

    بنابراین عقاید و افکار عامه بر دو قسم است: یکی افکار و عقایدی که به تجربه برای مردم عاقل و فهمیده و خوش نیت حاصل شده است و آنان نیز برای نشر این عقاید افکار و عقاید افسانه ها و امثال و اشعاری پرداخته و حتی برای ایام و ساعات مختلف سال از خود رسوم و آدابی وضع کرده اند و افکار حکیمانه و دستورهای اخلاقی و اجتماعی خود را برای هدایت و تربیت خلق در ضمن این افسانه ها و اشعار و امثال و آداب و رسوم گنجانیده اند.

    دیگر اعتقادات و خرافاتی که بد اندیشان و شکست خوردگان جامعه به عمد یا به غیر عمد ساخته و پرداخته و در میان مردم رواج داده اند مانند افسانه ها و امثال زشت و مستهجن و طلسم جادو و عقاید مربوط به آل و بختک و غول بیابانی و مراسم بخت گشایی دختران و بعضی ادعیه و اوراد عجیب و غریب که در هیچ کتاب و حدیث معتبری وجود ندارد و بعضی از آن ها زیان های بزرگ بهداشتی و اخلاقی و اجتماعی وارد از آن قبیل است دستوری که برای معالجه بچه عوضی و اعمال و مراسمی که به نام فال و طالع بینی در ذهن مردم عوام و ساده جای داده اند.

    البته باید سعی کرد که این گونه عقاید غلط و زیان آور از ذهن مردم محو و به کلی معدوم گردد و به عکس عقاید و رسوم سود بخش و دل انگیز از قبیل مراسم عید نوروز و مراسم شب چله و صفت مهمان نوازی و احترام به نان و آب و فروغ و روشنی و اشعار و تمثیلات و حکایات اخلاقی و سودمند را باید نگاه داشت.

    خرافات بگیر طره مه طلعتی وقصه مگوی که سعد ونحس ز تاثیر زهره وزهل است .

    (حافظ) گویا مردمان کهن و ملت های قدیمی بیش از ملت های جوان و تازه به دوران رسیده اعتقادات و خرافات عوامانه داشتند، به خصوص آن هایی که با نژادهای گوناگون اصطکاک پیدا کرده و در نتیجه آمیزش و تماس عادات، اخلاق وآیین شان افکار وخرافات تازه تری تراوش نموده که پشت در پشت سر زبان ها مانده است.

    سر زمین ایران علاوه بر این که چندین قرن تاریخ پشت سر دارد،مانند کاروان سرایی است که همه قافله های بشر از ملل متمدن و وحشی دنیای باستان مانند کلدانی، آشوری، یونانی، رومی، یهودی، ترک، عرب ومغول پی در پی در آن بار انداخته و یا با هم تماس و آمیزش داشته اند.

    از این رو کاوش و تحقیق درباره اعتقادات عوام نه تنها از لحاظ علمی و روان شناسی قابل توجه است بلکه برخی از نکات تاریک فلسفی و تاریخی را برایمان روشن خواهد کرد و پس از تحقیق و مقایسه این خرافات با خرافات سایر ملل می توانیم به ریشه و مبدأ آداب، رسوم، ادیان، افسانه ها واعتقادات مختلف پی ببریم.

    زیرا همین قبیل افکار است که همه مذاهب را پرورانید، ایجاد نموده و از آنها نگهداری می کند، همین خرافات است که گله آدمیزاد را در دوره های گوناگون تاریخی قدم به قدم راهنمایی کرده و تعصب ها، فداکاری ها، امیدها و ترس ها را در بشر تولید نموده است و بزرگترین و قدیمی ترین دلداری دهنده آدمیزاد به شمار می آید و هنوز هم در نزد مردمان وحشی و متمدن در اغلب وظایف زندگی دخالت تام دارد- چون بشر از همه چیز می تواند چشم بپوشد مگر از خرافات و اعتقادات خودش.

    به قول یکی از دانشمندان «انسان یک جانور خرافات پرست است».

    و هر گاه تحقیقات وکاوش مفصل تری راجع به اینگونه افکار بنماییم به حقیقت این مطلب پی خواهیم برد ولی این کار از موضوع ما خارج است.

    در موضوع اعتقادات، بشر برای راهنمایی خودش به عقل اتکا نمی کند، ولی به واسطه میل و احتیاجی که به دانستن علیت وجود اشیا دارد به قلب واحساسات و قوه تصور خودش پناهنده می شود.

    فیلسوف سر شناس ارنست هگل در خصوص پیدایش خرافات و افسانه ها نزد اقوام اولیه بشر معتقد است که مبدا واصول آنها هم از یک احتیاج طبیعی ناشی می شود که به صورت اصل علت و معلول در قوانین عقلانی بروز کرده و به خصوص این خرافات در اثر حوادث طبیعی مانند رعد و برق، زمین لرزه، خسوف وکسوف و غیره که تولید ترس یا تهدید خطری را می نماید ایجاد می شود.

    لزوم وجود این حوادث طبیعی که محکوم قانون علت ومعلول است نزد مردمان اولیه ثابت شده و می رساند که آنها این خاصیت را از نیاکان خودشان، به ارث برده اند، چنان که در نزد سایر جانوران مهره دار نیز دیده می شود.

    مثلاً یک سگ وقتی که در مهتاب عوعو می کند و یا اینکه صدای زنگی را می شنود و تکان خوردن چکش میان آن را می بیند و یا اهتزاز بیرقی را در اثر وزش باد مشاهده می کند، از این آثار نه تنها حس ترس به او دست می دهد بلکه یک احتیاج مبهمی در او تولید می شود که علت این حوادث و آثار مجهول را پیدا بکند- یک قسمت از باورهایی را در نزد مردمان ابتدایی مخصوصاً در این خرافات که بازمانده افکار موروثی اجداد آنها است باید جستجو کرد و قسمت دیگرش مربوط می شود به نیایش اجداد و احتیاجات مختلف روح وآداب ورسومی که به آنها خوی گرفته اند.

    هر گاه خرافات و اعتقادات و افکار ملل وحشی، نیمه متمدن ومتمدن را با هم مقایسه بکنیم به این مطلب بر می خوریم که تقریباً همه آنها از یک اصل و چشمه جاری شده و به صورت های گوناگون بروز کرده.

    دانشمند بزرگ ادوارد تیلر که تحقیقات مفصلی در مقایسه آداب و رسوم و خرافات ملل متنوعه کرده می گوید: «وقتی که ما عادات و اعتقادات چادرنشینان وحشی را با ممالک متمدن بسنجیم، تعجب خواهیم کرد که چقدر از قسمت های متمدن پست با تغییر جزیی در تمدن عالی دیده و شناخته می شود وگاهی هم مشابهت تام دارند».

    ولی چیزی که مهم است باید دانست همه این افکار عجیب و غریب و متضاد گاهی خنده آور و زمانی شگفت انگیز که به نام خرافات شهرت دارد آیا در اثر تراوش فکر ملی پیدا شده یا نه و رابطه آنها با یکدیگر چیست؟

    پیداست که توده ملت در همه جای دنیا تنها به فکر زندگی است و هیچ وقت چیزی را اختراع نمی کند، ولی در هر زمان حتی در محیط های خیلی بدوی و اولیه در میان توده مردم که تشکیل اکثریت را می دهد کسانی پیدا می شوند که فکر می کنند و اختراع می نمایند یا به عبارت دیگر افکار واحساسات توده مردم را گرفته به صورت جمله های احکام آمیز در می آورند و از همین طبقه است که توده عوام دانش و اعتقادات خودش را می گیرد.

    ولی باید دانست که یک قسمت این عادات و خرافات که امروزه در نظر جامعه زشت و ناپسند می آید بی شک فکر ایرانی ها آنها را ایجاد نکرده است بلکه در نتیجه معاشرت با نژادهای بیگانه و بواسطه فشارهای مذهبی وخارجی تحمیل شده است چنان که اینک به طور اختصار اشاره خواهیم کرد.

    بی آنکه خواسته باشیم این موضوع را تجزیه و تحقیق کامل بنمائیم می توانیم بر حسب اصل و مبدأ همه این افکار را به چندین بخش قسمت کنیم.

    گذشته از تقسیم بندی های فرعی که در این مختصر نمی گنجد آن ها را به دو دسته عمده تقسیم می نمائیم که بحث در هر کدام از آن ها در جایخود موضوع جداگانه و مهمی است.

    1- افکار و اعتقادات بومی که در نتیجه آزمایش روزانه، خانوادگی، مذهبی و انفرادی یا از جمله یادگارهای خیلی پیشین نژاد هند و ایرانی است که در ایران به جا مانده است.

    این گونه عادات و افکار را می توان ایرانی دانست و تحقیق درباره ی آن قابل توجه خواهد بود چه بعضی از قسمت های آن بی اندازه قدیمی و شاید بازمانده یادگار های دوره ابتدایی بشر وبه زمان کوچ خانواده آریایی به فلات ایران مربوط می شود، مانند اعتقادات و افسانه ها راجع به ماه، خورشید، اژدها، صحبت کردن با جانوران،گیاه ها، و غیره که به طور تحقیق مبدأ و اصل آن خیلی قدیمی می باشد.

    مثلاً صحبت کردن با درخت نشان می دهد که در آن زمان نه تنها برای گیاه ها روح و زندگی قایل بوده هند بلکه آن ها را دارای هوش و ذکاوت نیز می دانسته اندو گمان می کردند کهزبان آدمی زاد را می فهمند.

    هر چند در فلسفه دین زرتشتی روح به چندین درجه قسمت می شود و همه هستی ها دارای فروهر هستند ولی قوه هوش و ذکاوت برای گیاه قایل نیست واز این جا پیداست که این اعتقاد پیش از ظهور دین زرتشتی وجود داشته از همین جمله است حرف زدن با جانوران اعتقاد به سنگ ها، درخت ها و چیزها و غیره ....

    که آن ها را مظهر حلول ارواح دانسته اند.

    دیگر تفائل و تطیر زدن عوام است از آواز جانوران و بعضی اتفاقات و تصادفات و اشکال چیزها و همچنین موضوع آمد نیامد، بد شگون و خوش شگون و غیره که مربوط به همین قسمت است و در نتیجه تصادف و آزمایش یک یا چند نفر که در نظر عوام اعتبار داشته اند به سر زبان ها افتاده.

    این گونه تفائل در نزد همه ملل دنیا وجود دارد و خیلی نزدیک و شبیه به یکدیگر می باشد.

    برعکس می بینیم که دین زرتشتی در ابتدا مخالف خرافات است و اوستا یک جنبه دفاعی به خودش می گیرد و خیلی سخت به جادوگران و خرافاتی که در اثر نفوذ تورانیان در ایرای رواج پیدا کرده بود حمله می کند، جادوگران را دیو می نامند و برای جلوگیری از کارهای زشت آنها دستورهایی می دهد.

    از آن جمله پنهان کردن دندان، ناخن و موی سر است تا به دست جادوگران نه افتد.

    معلوم می شود در زمانی که این قسمت از اوستا نوشته شده جادوگران نفوذ زیاد داشته اند و بر علیه آنها این حکم صادر شده.

    از زمان ساسانیان چندین کتاب مانده که وجود بعضی ازین اعتقادات را در آن دوره برایمان به خوبی آشکار می کند مانند «ارداویراژنامه» «شایست نه شایست» «دین کریت» «بندهشن» وکتاب«نیرنگستان» پهلوی که مانند کتاب دعاهای معمولی است و تاثیر عجیب و غریب برای بعضی ادعیه قایل می شود و دیگر کتاب «صد در بوندهش» که به زبان فارسی در هندوستان چاپ شده و از کتب فوق نسبتاً جدیدتر است و در ضمن این کتاب یادداشت های زیادی از آن ذکر شده است.

    در اغلب آنها بر می خوریم به همین اعتقادات عامیانه که بعضی از آنها تاکنون هم رواج دارد مانند احترام به چراغ، احترام به نان، تاثیر چشم زخم چشم شور، آداب نوروز، هفت سین و غیره که در ذیل کتاب اشاره می شود.

    اعتقادات وخرافاتی که ازملل بیگانه مانند سیتها، پارت ها، یونانیان، رومیان به خصوص ملل سامی مانند کلدانیان، بابلیان، یهودیان و عرب ها به ایران سرازیر گردیده و یا در نتیجه تحمیل مذهبی به مردم تزریق شده ویا حریف ودخل و تصرف در آداب بومی که به صورت بیگانه در آورده اند.

    بی آنکه بخواهیم داخل مبحث تاریخی بشویم این تاثیر از زمان هخامنشیان و نفوذ مغ ها در دین زرتشتی شروع می شود.

    چون می دانیم که اغلب آنها از نژاد بیگانه بوده اند مانند: سیتها و پارتها و سامیها و کار آنها اختر شناسی، طالع بینی و جادوگری بوده و بلاخره همان ها سبب شدند که دین زرتشتی را به واسطه خرافاتی که به آن بستند ضعیف نمودند.

    برای نمونه این قسمت از کتاب تفائل نزد کلدانیان تألیف لونورمان را نقل می کنیم: «چوب هایی که کلدانیان و به تقلید عربها برای طالع بینی استعمال می کردند مانند ترکه های گز است که مغان مدی برای همین نیت بکار می بردند....

    وقتی که در دین زرتشتی متنفذ شدند استعمال به رسم را در آن داخل کردند با وجود اینکه روحیه دین زرتشت از پیش گویی و خرافات متنفر و گریزان است.

    به رسم یکی از لوازم آداب پیشوایان مذهبی گبرها است که به کیش پدرانشان وفادار مانده اند......

    بطور یادداشت می افزایدکه در قسمت های کهنه اوستا اشاره به رسم و استعمال آن نشده.

    از طرف دیگر همسایگانی مانند کلده و آشور که می توان آنها را مادر خرافات و جادو نامید با خداهای ترسناکشان قربانی ها، سعد نحس روزها، ساعت ها، تاثیر ستاره ها در سر نوشت انسان و غیره اگر چه ایرانیان کمتر از همسایگان استعداد گرفتن خرافات را داشتند ولی روی هم رفته افکار آنان در ایران بدون تاثیر نبوده است.

    از آنها که بگذریم هجوم یونانیان با پیشگوها، خداها و نیمچه خداهایشان، بعد مجاورت با رومیان با منجم باشی ها، معبرین و اختر شناسان از طرف دیگر مهاجرت یهودیان و خرافاتی که از مصر و بیابان های عربستان با خودشان سوغات آورده اند و بالاخره حمله عربها پایه این خرافات را در ایران مستحکم کرد.

    یهودی ها به واسطه خویشاوندی خون و نژاد با عرب ها موقع را غنیمت شمرده کمک بزرگی به شیوع خرافات نمودند.

    حدیث نویس و اخبار نویس و یک دسته خرافات تراش دیگر به آنها ملحق شدند و در افواه عوام افکار پوسیده و خرافات انگیز را تبلیغ کردند از این قبیل افکار کتاب های بی شماری در دست هست که متاسفانه بیشتر آنها به چاپ رسیده و کتابخانه های بازار حلبی سازها را پر کرده است.

    وضع افکار و زندگی بطور عموم و به خصوص وضعیت زن بعد از اسلام تغییرکرد چون اسیر مرد و خانه نشین شد، تعدد زوجات، تزریق افکار قضا و قدر، سوگواری، غم و غصه فکر مردم را متوجه جادو، طلسم، دعا وجن کرد و از کار و جدیت آنها کاست.

    یک رشته خرافات جدید از این راه تولید شد.

    نذرهای خونین، قربانی و تشریفات مربوط به آن همه این عادات وحشی از پرستش ارباب و انواع ناشی شده و بطور یقین اثر فکر ملل سامی می باشد چون انسان نادان و اولیه از قوای طبیعت می ترسیده و خودش را مقهور آن می دانسته .هر کدام از این قوا را خدایی تشنه به خون پنداشته و برای فرو نشاندن خشم و حرص آنان این معاوضه و تاخت زدن را برای معافیت جان خودش تصور کرده یعنی مرا نکش و این جانور را بخور.این شاهکار فکر سامی و متعلق به کلدانیان و یهودیان و عربها بوده و در مذاهب آرین قربانی خونین سابقه ندارد.

    چیزی که قابل توجه است این می باشد که نه تنها ملل بیگانه خرافات زیادی برای ایران آوردند بلکه برای از بین بردن آثار ایران کوشش نمودند آنچه که اصل و ریشه ایرانی داشته بصورت اجنبی در آوردند.

    مثلاً اسکندر یونانی که در ادبیات ایران شهرت بیجا پیدا کرده همان کسی است که ایرانیان او را ملعون می نامیدند بعد از اسلام صورت پیغمبرحق به جانب به خودش می گیرد.

    هر گاه اسکندر و رستم را با یکدیگر مقایسه بکنیم خواهیم دید که اغلب افسانه های جعلی که به اسکندر نسبت می دهند بی شباهت به داستان رستم نامی نمی باشد.

    رستم کله دیو سفید خودش بوده و اسکندر را عرب ها ذوالقرنین ترجمه می کنند افسانه آب حیوان و مسافرت اسکندر به ظلمات بی شباهت به هفت خوان رستم نیست که از افسانه های ایرانی است.

    قوس قزح یا کمان علی در قدیم به کمان رستم شهرت داشته است و از این گونه دخل و تصرف ها زیاد است که افسانه ها و یادگارهای تاریخی ایرانی را منحرف کرده رنگ و روی اجنبی به آن بسته اند.

    مثل نسبت قبر مادر سلیمان به قبر کوروش در مرغاب و دادن لقب دیوبند به سلیمان در صورتی که از همه قراینی که در دست است تهمورث مشهور به دیو بند بوده و نسبت این قدرت به سلیمان یهودی جعلی و مغلطه محض می باشد.

    در نسخه خطی ایصال و سلامان (سلامان وابسال!) می نویسد: سلیمان ابن داود از انبیای بنی اسراییل بود.

    بعد از موسی وقبل از عیسی نه در تورات و نه در انجیل خبری از دیو و از انگشتر نیست، سلیمان لغت فرس است که سلامان خوانند، این است که جمشید را سلیمان فهمیده اند ومورخین آن اساس که نسبت به سلیمان نوشته اند از جمشید بوده است.

    حضرت سلیمان صاحب تالیف و تصنیف است و چند کتاب از احکام او در دست یهود و نصارا و اسلام می باشد.

    این گونه اخبار نه در کتاب خود او و نه در تواریخ یهود و نصارا نیست چون اسم پسر جم سلامان بوده است.

    در تاریخ طبرستان می نویسد: «...

    در اخبار اصحاب احادیث چنان است که صخره جنی صاحب انگشتری سلیمان نبی چون حضرت سلیمان او را بگرفت آنجا (در کوه دماوند) محبوس کرد».

    صاحب عجایب المخلوقات همین خبر را تکرار می کند، در صورتی که مطابق همه اسناد و روایتی که از قدیم مانده فریدون ضحاک را در دماوند محبوس کرده.

    معلوم نیست به تحریک و اختراع چه کسی سلیمان قایم مقام و جانشین همه اسم ها و افسانه های ایرانی می شود و به این اصرار کوشش کرده اند تا یادگارهای پیشین را از خاطر مردم محو بکنند.

    از همین قبیل است افسانه هایی که از ایران به خارج رفته و پس از تغییرات کم و بیش به شکل تازه ای در آمده مانند کتاب «الف لیله و لیله» که همان «هزار افسان» زمان ساسانیان بوده و از پهلوی به عربی ترجمه شده و عربها در آن دخل و تصرف زیاد کرده اند.

    علاوه بر آن چه که ذکر شد دسته ای از خرافات در اثر اختراع و تحمیل افسانه سرا، حدیث و اخبار نویس، منجم پیشگو، جادوگر و دعا نویس که به چشم عوام دارای قدر و منزلت بوده اند برای استفاده خودشان و گول زدن مردم درست کرده اند و روی آن صفحه گذاشته اند و یا اشخاص زرنگ نیز برای استفاده شخصی و یا تفریح ویا از جهالت و نادانی خرافات را وضع کرده اند.

    مثلاً یکی از خرافات اروپایی که به روایتی در هنگام جنگ بین المللی وضع شد و اکنون در طبقه فرنگی مآبهای تهران هم تاثیر کرده این است که سه سیگار را نباید با یک کبریت آتش زد، چون سومی خواهد مرد.

    معروف است که در میدان جنگ سرباز سومی که شب سیگار خودش را با یک کبریت روشن می کرده هدف گلوله دشمن می شده و به روایت دیگر «گروگر» تاجر کبریت فروش این فکر را مابین مردم شهرت داد تا مال التجاره خودش را بیشتر بفروشد، ملی پس از چندی علت اصلی پیدایش اعتقاد و یا افسانه فراموش می شود و فقط خود آن سر زبان ها می ماند.

    افسانه مرض جوع و حکایت فیل که پادشاه هندوستان بوده نمونه خوبی از پیدایش خرافات بدست می دهد.

    ولی چیزی که قابل توجه است در همین افکار عامیانه بر می خوریم به امثال و احکامی که عوام بر ضد افکار خرافات آمیز وضع کرده است: بتراش سر و بگیر ناخن هر روز کز آن بتر نباشد یکی شب چهارشنبه پول گم کرده، یکی پول پیدا کرده مهم ماه ها خطر دارد، بد نامیش صفر دارد.

    خرافات هم مانند همه گونه عقاید و افکار زندگی به خصوص دارد،گاهی به وجود می آید و جانشین خرافات دیگر می شود و زمانی هم از بین می رود.

    ترقی علوم، افکار و زمان به این کار خیلی کمک می کند.بسا اتفاق می افتد که یک دسته از آنها را از بین می برد در صورتی که یک دسته دیگر خیلی سخت تر جای آنها می آورد.

    البته اگر آنها را به حال خود بگذارند جنبه الوهیت خود را تا دیر زمانی نگه می دارد چون مردم عوام آنها را مانند مکاشفات و وحی الهی دانسته به یکدیگر انتقال می دهند .برای از بین بردن این گونه موهومات هیچ چیزی بهتر از آن نیست که چاپ بشود تا از اهمیت و اعتبار آن کاسته سستی آن را واضح و آشکار بنماید.

    مخصوصاً می بایستی هر کدام جداگانه تحقیق بشود زیرا نباید اشتباه کرد که این افکار پوسیده هیچ وقت خود به خود نابود نمی شود.

    چه بسیار کسانی که پایبند هیچ گونه فکر و عقیده ای نمی باشند ولی در موضوع خرافات خونسردی خود را از دست می دهند و این از آنجا ناشی می شود که زن عوام این افکار را به گوش بچه خوانده است و بعد از آنکه بزرگ می شود هرگونه فکر و عقیده ای را می تواند بسنجد، قبول و یا رد بکند مگر خرافات را چون از بچگی به او تلقین شده و هیچ موقع نتوانسته آن را امتحان بکند از این جهت تأثیر خودش را همیشه نگه می دارد و پیوسته قوی تر می شود و در مقابل اعتراضی که می شود می گوید«النفوس کانصوص» تیلر از کتاب مفصل خودش این طور نتیجه می گیرد«ولی معرفت طبقات اهم وظیفه دیگری را به عهده دارد که بسیار مهم و دشوار می باشد و آن عبارت است از این که می بایستی آن چه را که تمدن های پست و خشن قدیم در جامعه ما به صورت خرافات اسف بار گذاشته است پرده از رویش بردارد و آن ها را یک سره نابود و ریشه کن بنماید.

    این کار اگر چه چندان گوارا نیست ولی برای آسایش و آرامش جامعه بشر لازم و واجب است و به این طرز علم تمدن همان طوری که برای پیشرفت جامعه جداً کوشیده و کمک می کند برای از هم گسیختن و شکستن زنجیره های که او را مقید کرده نیز باید اقدام بکند و به خصوص این علم برای پیشوایانی است که به جهت اصلاح و تجدد جامعه کمر مجاهدت برمیان می بندند...

    از طرف دیگر جای تردید نیست که تا این افکار به اسم اوهام و خرافات جداگانه تدوین نشود بیگانگان این عقاید سخیفه را جزو عادات ملی ما می شمارند و حال آن که تدوین آن به نام عقاید منسوخه قدمت و بی اهمیتی آن را می رسانند.

    ولی نباید فراموش کرد که دسته ای از این عادات و رسوم نه تنها خوب و پسندیده است بلکه از یادگاری های روزهای پرافتخار ایران است مانند جشن مهرگان، جشن نوروز، جشن سده، چهارشنبه سوری و غیره...که زنده کردن و نگاه داری آن ها از وظایف مهم ملی به شمار می آید و برای آن باید مقام جداگانه ای قایل شد.

    مثلاً آتش افروزی در زمان قدیم مانند یک «کارناوال» وجود داشته چنان که امروزه هم درنزد اروپاییان مرسوم وطرف توجه است.

    آداب عقد، عروسی، شادی، تمیزی ویا افکار بی زیان خنده آور و افسانه های قشنگ ادبی به طور کلی تأثیر خوبی در زندگی دارد و هم این قدمت ملتی را نشان می دهد که زیاد پیر شده، زیاد فکر کرده و زیاد افکار شاعرانه داشته است.

    ولی خرافاتی که از خارج به ایران آمده زندگی را مشکل و زهرآلود می کند مانند اعتقاد به ساعت خوب و بد، قربانی، سعد و نحس ستارگان، تقدیر و غیره.

    امروزه در همه ممالک متمدن دسته ای از دانشمندان خرافات همه ملل دنیا را از ممالک متمدن گرفته تا قبایل وحشی افریقا و استرالیا جمع آوری کرده اند و تشکیل صدها کتاب را می دهد چنان که پس از مقایسه و تطبیق آن ها با یک دیگر یک رشته علم تازه ای به وجود آمده که دانش عوام یا «فلکلر» می نامند که در اغلب علوم مخصوصاً روان شناسی و تجزیه روح و تاریخ تمدن و تاریخ مذاهب و غیره خیلی طرف توجه علما می باشد ولی جای تعجب است که تاکنون آداب، رسوم و اعتقادات عوام ایران جداگانه جمع آوری نشده بود به استثنای مختصری در حاجی بابای اصفهانی و آن چه در کتاب ها دیده می شود عبارت از بعضی خرافات است که مسافران اروپایی راست یا دروغ در کتاب های خودشان ضبط کرده اند.

    بلوچستان زار و باد و جن و پری مورد اعتقاد جمع زیادی از ساحل نشینان دریاهای ایران، شبه جزیره عربستان تا مصر و افریقا است در ایران قسمتی از اعتقادات ماوراء طبیعی زاده زندگی توده مردم است.

    ارواح و بخصوص ارواح خبیث همچون تارهای نامرئی تمام زندگی ساحل نشینان و صحرانشینان صحاری گرم بلوچستان را به هم دوخته آنان را در چنگال خود به هم می فشارند.

    بلوچ ها و سیاهان در طول حیات خود همواره اسیر پنجه این ارواح بوده گاه زندگی خود را بر سر مبارزه ای که با این ارواح دارند از دست داده اند.

    جاشویان و ملوانان و ناخدایان و دریانوردان در پهنه ی دریاها و اقیانوس ها و کپر نشین های ساحلی در سواحل دریاها و کشتکاران و روستائیان در عمق صحراهای خشک و بیابان ها و در میان نخلستان ها و گندم زارها و در پس هر کپر و کلبه و کومه ای با این موجودات موهوم پنجه در پنجه مبارزه ای پایان ناپذیر را دنبال میکنند که در این پیکار همیشه این انسان ها نیستند که پیروز میشوند.

    ارواح از نیرویی فوق بشری برخوردارند و در نتیجه انسان پیکار و ستیزه جو جز به نیروی جسمی خویش و قوای طبیعت چون داروها، به قدرتی دیگر نیازمند است تا این هیولای ناپیدا را از پا درافکند و از اینجاست که نیروهای فوق طبیعی و متافیزیکی به یاری انسان می آیند و به صورت های مختلف چون دعاها، تلاوت آیات قرآن، آهنگ ها و آواز های جمعی، ارواح را از تن بیمار خارج نموده او را از چنگال مرگ میرهانند.

    به تحقیق می توان گفت که در میان بعضی از قبایل حتی یک نفر بلوچ یا سیاه را هم نمیتوان یافت که لا اقل یک بار به دام این موجودات نامرئی نیفتاده باشد و اگر خودش توانسته از این بلا برهه اندوخته اندک خود را که گاه از یک راس تجاوز نمی کند برای رهایی خویش به پای این ارواج قربانی میکند.

    اعتقاد افراد بومی به موجودیت این هیولات آن چنان است که به هیچ روی نمیتوان در صخره بلند و سخت اعتقاد او شکافی ایجاد نمود.

    او در این اعتقاد آن چنان راسخ است که حتی پزشک شهری و دارو و درمان را به بازی می گیرد و معالجه را فقط از دست های شفابخش باباها و ماماهای پیر می جوید.

    پاره ای از این ارواح خبیث همراه و هم پا با م هاجرت سیاهان در دوران برده داری از آفریقا به این دیار آمده و عده ای نیز در تمام طول تاریخ همراه ساکنین اصلی این سرزمین با آنان زیسته و با حیات آنان در آمیخته اند.

کلمات کلیدی: خرافات - خرافه پرستی - مردم

چکیده تحقیق حاضر بخش ناچیز و کوچکی است از اعتقادات مردم بلوچستان، خراسان و بوشهر به طور اخص و مردم دیگر مناطق واستانهای کشور و یا حتی در موارد ضروری دیگر کشورها، به مضامینی که امروزه به علت پیشرفت علم و تکنولوژی از نظر ما چیزی نیست جز خرافات. در این تحقیق از روش کتاب خانه ای استفاده شده ولازم به ذکر است که تقریباً همه ی آداب و رسوم نوشته شده دیگر در میان مردم جایگاهی ندارند و ...

-انسان و ساير موجودات از نخستين روز پيدايش آنها بر سطح کره زمين همواره گرفتار بيماري هاي جسمي و رواني هاي عديده اي بوده است مانند حصبه، وبا ، طاعون ، سرطان ، ناراحتي هاي قلبي و مغزي ، صرع،اسکيزوفرني، شيزوفرني ،و ....... . تمامي بيماري هاي

مقدمه : ایران تاریخی کهن دارد و تقسیماتی که در تاریخ ایران شده بیشتر بر مبنای شروع و پایاین کار سلسله های سلاطین بوده واز فتوحات وکشتار و زندگی انها سخن رفته است. ولی با ظهور اسلام این تاریخ به دو دوره تقسیم می شود که به دوره قبل از اسلام و دوره بعداز اسلام تقسیم می شود.که دوره قبل از اسلام دوره باستان نیز نامیده میشود و دوره بعد از اسلام به دوره اسلامی نامیده می شود . ولی دوره ...

خرافات چيست؟ تعريف خرافات : خرافات سخنان پريشان و نامربوط ، سخنان بيهوده و پريشان که خوش آيند باشند وسخنان خوش پريشان.1 در لغت نامه عميد خرافات جمع خرافه به معناي حديث باطل ، سخن بيهوده و ياوه.2 تعاريفي ديگر از گوشه وکنار جهان از جمله ، خرافات عبا

تعريف خرافات : خرافات سخنان پريشان و نامربوط ، سخنان بيهوده و پريشان که خوش آيند باشند وسخنان خوش پريشان.1 در لغت نامه عميد خرافات جمع خرافه به معناي حديث باطل ، سخن بيهوده و ياوه.2 تعاريفي ديگر از گوشه وکنار جهان از جمله ، خرافات عبارتند از معتقدا

تعريف خرافات : خرافات سخنان پريشان و نامربوط ، سخنان بيهوده و پريشان که خوش آيند باشند وسخنان خوش پريشان.1 در لغت نامه عميد خرافات جمع خرافه به معناي حديث باطل ، سخن بيهوده و ياوه.2 تعاريفي ديگر از گوشه وکنار جهان از جمله ، خرافات عبارتند از معتقدات

مقدمه برای فهم تغییرات ما با ید به زیر سطح اشیا و حوادث بنگریم و بکوشیم آنچه را که در ذهن مردم روی می داد و می گذشت پیدا کنیم زیرا عمل و اقدام به آن صورت که ما آن را می بینیم خود نتیجه ای از مجموعه ی افکار و شهوات ، تعصبات و خرافات ، امید ها و ترس هاست و هرگز هیچ اقدام و عملی را نمی توان به تنهایی و بدون توجه به عللی که به آن عمل منتهی شده است فهمید . توفان تغییرات بزرگی که در ...

ظهور زرتشت در فضائي که کاهنان، ساحران، آتشبانان بي شمار به بهانه وساطت صدها خدا و خداي نما مردم ساده را گوسفندوار به کنار قربانگاهها، معابد و آتشگاه ها ميکشيدند و با اوراد و آداب و اعمال اسرار گونه به جلب توجه قدرتهاي ساختگي مافوق بشري تظاهر مي نمود

... الحمدُ لِلّهِ و سلامٌ علي عباده الذينَ اصطفي » با سلام و اداء احترام – بمنظور تضارب آراء، شکوفايي انديشه ها و اصلاح امور در جهت خشنودي پروردگار متعال به استحضار مي رسانم : 1- پيشگفتار : در صورتيکه عقايد، اعمال و قوآنين خويش را به آيات روشن و مح

اوضاع ديني و اعتقادي قبائل عرب جاهلي : عنصر اصلي قبائل عرب جاهلي ‘شرک و بي پرستي وبه تعبيري ‘ آميزه اي از تعدد خدايان و طبيعت پرستي بود .اعتقاد به جن ‘ارواح و پرستش ماه و ستارگان ‘بين آنها رواج داشت و بتهاي آنها داراي دو بعد بود صنم و وثن * و همچنين

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول