دانلود مقاله خلوت، قلمروپایی، و فضای شخصی نظریه همجواری

Word 710 KB 16119 31
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • خلوت، قلمروپایی، و فضای شخصی نظریه همجواری

    قطعه ای از مبلمان، یک کار هنری، یک اتاق، یک ساختمان، یا محدوده ای از فضای سبز هر چند که از نظر انسان سنجی خوب طراحی شده باشد، ممکن است برای استفاده کنندگان «ناراحت» به نظر برسد (Hall 1963) .

    هدف این فصل کتاب جلب توجه به معیارهای خاص تری چون خلوت، فضای شخصی، و رفتار قلمروپایی است.

    این عوامل ادراک راحتی و کیفیت محیط را تحت تأثیر قرار می دهند.

    نیاز به خلوت، فضای شخصی و قلمروپایی در انسان عمومیت دارد و به ارضای نیازهای دیگری چون امنیت ، خودشکوفایی، و عزت نفس ربط دارد.


    Hall 1959 , goffman 1963, Lyman and scott 1967, skaburskis sommer 1969, Altman 1975
    چگونگی بیان نیازها و نحوه دست یافتن به آنها، در جوامع مختلف متفاوت است.
    (Hall 1966 , Aluman and Chemers 1980)
    بعضی از ساختمانهایی که توسط معماران تحسین شده اند نیاز به خلوت و قلمروپایی را به خوبی برآورده نمی سازند.

    دلیل این مسئله ساده است.

    در اغلب موارد این رفتارها به طور ناخودآگاه بروز می کنند.

    بدون شناخت یک رفتار نمی توان آن را در طراحی در نظر گرفت.

    یکی از وظایف رفتارشناسان جلب توجه طراحان به این گونه رفتارها و چگونگی در نظر گرفتن آنها در طراحی است.

    یکی از اهداف نظریه طراحی محیط، توصیف و تبیین چگونگی پاسخگویی ترکیب کالبدی محیط به این رفتارها و اهمیت طراحی محیطهایی است که تأمین کننده و حمایت کننده آنها می باشند.
    خلوت
    مفاهیم خلوت، قلمروپایی و فضای شخصی با هم ارتباط نزدیکی دارند.

    ایروین آلتمن (1975) مدلی مفهومی را پیشنهاد کرده است که در آن فضای شخصی و قلمروپایی ساز و کارهای اصلی دست یافتن به خلوت قلمداد شده اند.

    شکل 14-1 ماهیت پویای خلوت را نشان می دهد.

    مردم تلاش می کنند در انجام فعالیتها به سطح مناسبی از خلوت دست یابند.

    در نتیجه دانستن معنا و مفهوم خلوت اهمیت زیادی دارد.
    در تعاریف مربوط به خلوت یک ویژگی مشترک وجود دارد.

    نکته اصلی این تعاریف، توانایی کنترل افراد یا گروهها بر تعامل دیداری، شنیداری و بویایی با دیگران است.

    برای مثال، راپاپورت (1977) خلوت را توانایی کنترل تعامل اجتماعی، حق انتخاب و امکان تعامل اجتماعی دلخواه فرد تعریف کرده است.

    خلوت نباید به گوشه ای از جمع و تمایل به انزوا منجر شود.

    (Schwartz 1968).
    انواع مختلفی از خلوت وجود دارد، که هر کدام مقصد متفاوتی را تأمین می کنند.

    وستین (1970) چهار نوع خلوت را به شرح زیر تشخیص داده است: انزوا، آزاد بودن از مشاهده شدن توسط دیگران؛ قرابت، معاشرت با فردی دیگر و رها بودن از محیط خارج؛ گمنامی ، ناشناخته بودن در میان جمع؛ و مدارا به کار گرفتن موانع روان شناختی برای کنترل مزاحمت های ناشناخته، وستین چهار مقصد را که با خلوت تأمین می شوند،
    انواع مختلفی از خلوت وجود دارد، که هر کدام مقصد متفاوتی را تأمین می کنند.

    وستین (1970) چهار نوع خلوت را به شرح زیر تشخیص داده است: انزوا، آزاد بودن از مشاهده شدن توسط دیگران؛ قرابت، معاشرت با فردی دیگر و رها بودن از محیط خارج؛ گمنامی ، ناشناخته بودن در میان جمع؛ و مدارا به کار گرفتن موانع روان شناختی برای کنترل مزاحمت های ناشناخته، وستین چهار مقصد را که با خلوت تأمین می شوند، تشخیص داده است.

    خلوت، استقلال فردی را تأمین می کند، هیجانات را تخفیف می دهد، به خود ارزیابی کمک می کند و ارتباطات را محدود و از آن محافظت می کند.

    بنابراین خلوت از جهت رابطه بین فرد و گروه و ما بقی جامعه قابل اهمیت است.

    مدل پویای خلوت عدول از تأمین نیازهای خلوت نوع و میزان خلوت مطلوب به الگوی جاری فعالیت، زمینه فرهنگی، و شخصیت و انتظارات فردی وابسته است.

    استفاده از دیوار، پرده و نشانه گذاری های نمادین و واقعی برای تعیین قلمرو مکانی و فاصله ها همگی روشهایی برای تأمین خلوت هستند که تا حدودی تحت کنترل طراحان محیط می باشند.

    سطوح (مات، شفاف، جاذب صدا ) کمابیش جریان اطلاعات را از فضایی به فضای دیگر قطع می کنند.

    یکی از دلایل اصلی نارضایتی از محیط ساخته شده، عدم تأمین سطح مطلوبی از خلوت است.

    تحلیل لئوکاپر (1953) از یک مجموعه مسکونی در انگلستان بعضی از مسائل مربوط به تأمین خلوت را روشن ساخته است.

    در خانه های نیمه مجزا که در شکل 14-2 نشان داده شده است.

    خلوت دیداری قابل تأمین است ولی خلوت شنیداری وضعیت مطلوبی ندارد.

    دیوارهای جدا کننده برای این منظور کافی نیستند و محل قرارگیری پنجره و درها به گونه ای است که تغییر مکان تختخواب ها را به غیر از وضعیت موجود ممکن نمی سازد.

    ساکنین این خانه ها از شنیدن اتفاقات منزل همسایه شکایت داشتند و معتقد بودند که حضور همسایه ها رفتارهای شخصی آنها را محدود می سازد.

    ازدحام خلوت بیش از اندازه به احساس انزوای اجتماعی، و خلوت کم به احساس ذهنی ازدحام منجر می شود (Altman 1975) .

    ازدحام به دلیل محدود ساختن استقلال و بیان فردی موجب فشار عصبی می شود و زمینه های برقراری ارتباط دلخواه را مشکل می کند.

    ازدحام با تراکم جمعیتی که معمولا با میزان جمعیت در واحد سطح (مثل نفر در هکتار) اندازه گیری می شود متفاوت است.

    ازدحام با احساس عدم کنترل بر محیط همراه است و تحت تأثیر ادراک فرد از میازن کنترلی است که دیگران بر مزاحمت های خود دارند (Rapoport 1977) .

    بنابراین، صدای رادیو یا حمل اثاث نسبت به صدای رفت و آمد اتومبیل مزاحمت بیشتری دارد، دلیل آن است که صدای رادیو قابل کم کردن است و اثاث منزل را می توان در زمان مناسبتری جا به جا کرد.

    ازدحام به دلیل ربط مستقیم به فشار اجتماعی موجب رفتارهای منفی می شود.

    راسل موری (1976) معتقد است که رفتارهایی چون تنبیه کودک توسط والدین به ازدحام بستگی دارد.

    در حالیکه به نظر نمی رسد تراکم با اینگونه رفتارها رابطه قلبی داشته باشد.

    قرارگاهها یا مکانهای رفتاری نباید بیش از اندازه شلوغ باشند؛ به این معنا که تعداد افراد باید با الگوی جاری رفتار تناسب داشته باشد و مردم باید فضای شخصی کافی و کنترل قلمروپایی دلخواه خود را داشته باشند (Bechtel 1977).

    فضای شخصی تأمین فضای شخصی یکی از ساز و کارهای اصلی دست یافتن به خلوت است.

    فضای شخصی نباید با فضای شخصی شده اشتباه شود، اگر چه ممکن است این دو واژه به جای یکدیگر استفاده شوند.

    اولی به فاصله ای گفته می شود که حیوانات هم گونه، به جز در مواردی که تماسهای خصوصی بین آنها جریان دارد بین خود رعایت می کنند.

    (Hall 1966, Horowitz , Duff and stratton 1970, Becker and Mayo 1971) دومی به محدوده ای از محیط طبیعی یا مصنوع که به عنوان قلمرو تعیین شده باشد گفته می شود (Becker 1978).

    مفهوم فضای شخصی با انتشار کتاب رابرت سامر تحت عنوان فضای شخصی: بنیان رفتاری طراحی (1969) مورد توجه طراحان محیط قرار گرفت.

    در این کتاب سامر فضای شخصی را اینگونه تعریف کرده است.

    فضای شخصی محدوده ای غیر قابل رؤیت در اطراف است که مزاحمی به آن راه ندارد.

    مانند جوجه تیغی در افسانه شوپن هاور ، مردم دوست دارند به اندازه ای نزدیک باشند که گرما و دوستی یکدیگر را احساس کنند و به اندازه ای دور باشند که یکدیگر را آزرده نسازند.

    فضای شخصی نه الزاماً شکل حجمی دارد و نه به طور مساوی در تمام جهات گسترش می یابد.

    بلکه شبیه صدفی حلزونی، حبابی از صابون، تشعشعی نورانی و یا یک چادر اکسیژن است.

    اگر شخص دیگری وارد این فضا شود، فرد احساس مزاحمت می کند و عدم رضایت خود را نشان می دهد (Coffman 1963).

    حتی اگر علائم بیرونی عدم رضایت پنهان بماند، در مقابل مزاحمتها، واکنشهایی چون سرخ شدن پوست بروز می نماید.

    در موقعیتهای کاری این آزردگی ها انجام وظایف را مختل می سازند (Evans and Howard 1973).

    وقتی که فرد به کار خود علاقمند باشد یا در زمانهایی که همکاری نزدیکی لازم باشد، شرایط عوض می شود.

    مردم ، دوستی و همنشینی با دیگران را دوست دارند و افراد دیگر را به فضای شخصی خود دعوت می کنند.

    اگر چه فضای شخصی متغیر رفتاری جلب توجهی است، ولی آن قدر که سامر فکر می کرد به درک محیط و طراحی کمک نمی کند.

    به هر حال برای طراحی عناصر تثبیت شده محیط و طراحی فضاهای نشستن، باید ویژگیهای فضای شخصی را درک کرد.

    مثال این گونه فضا، سالن انتظار فرودگاهها و پایانه های اتوبوس، سالن های نمایش و نیمکت پارکهاست (Hall 1963).

    در موقعیت های دیگر، مردم خود را با شرایط آسایش تطبیق می دهند و یا مبلمان را برای آسایش خود جا به جا می کنند.

    صندلیهای قابل حرکت از عناصر مکان های عمومی مورد علاقه مردم هستند (Whyte 1980).

    در برخی از موارد، ورود ناخواسته به فضای شخصی تحمل می شود (Hall 1966).

    این مطلب در مکانهایی چون آسانسور، فضاهای ورودی سالن های اجتماعات، قطارهای زیرزمینی و پیشخوان ساندویچ فروشی ها امکان وقوع دارد.

    در این موارد ورود به فضای شخصی افراد در حد قابل قبول است (Helmreich 1974).

    از سوی دیگر ساز و کارهایی از رفتار به حفظ خلوت نیاز دارند.

    وقتی از تماس رو در رو و گفت و گو خودداری شود، افراد احتیاط می کنند.

    بسیاری از افراد در این موقعیتها احساس ناراحتی می کنند.

    شخصی سازی و فضای شخصی شده شخصی سازی به نشانه گذاری، یا یکپارچگی و همسانی اشیای یک مکان که موجب احساس ماکلیت بر آن مکان است گفته می شود.

    فرایند شخصی سازی می تواند خودآگاه باشد، ولی در اغلب موارد فرایندی ناخودآ؛اه است.

    شخصی سازی جلوه ای از تمایل به کنترل قلمرو مکانی و بیان سلیقه زیباشناختی و تلاشی برای سازگاری بهتر محیط و الگوهای رفتار است.

    بعضی از محیط ها بدون خسارت و دخل و تصرف، قابل شخصی سازی هستند؛ محیطهای دیگری که سامر آنها را معماری سخت نامیده مشکل تر شخصی می شوند.

    میزان شخصی شدن یک مکان به قابلیت مصالح به کار رفته در ساخت آن، شدت نیاز ساکنین به تغییر آن، منافعی که در آن مکان دارند و هنجارهای اجتماعی و قوانین رسمی رایج در آن مکان بستگی دارد (Rapopart 1967, Goetze 198\68).

    در مناطقی که جمعیت همگون است، خیابانها و محلات به گونه ای شخصی می شوند که کل منطقه نمادی از فرهنگ آن گروه شود.

    محیط ساخته شده پر است از مثالهای تطبیق پذیری و شخصی سازی.

    فلیپ باودون (1972).

    در مورد تغییرات ایجاد شده در طرح مجموعه مسکونی پساک لوکوربوزیه در بوردو فرانسه گزارشی را تهیه کرده است.

    مجموعه پساک شامل هفتاد سازه همگون مکعبی است که قابلیت شخصی سازی بالایی دارد.

    دیوارها با رنگهای مختلفی رنگ شده و بسیاری از تراس ها و فضاهای سرپوشیده بسته شده اند، فرم «خالص» اولیه تغییر کرده و مجموعه ای که قرار بود دارای معماری سخت باشد به یک معماری نرم تبدیل شده است.

    تغییرات مشابهی در تمام گونه های مسکن شهرک لویتاون نیوجرسی انجام شده است.

    هربرت گنز (1967) می نویسد: مردم تنوع ظاهری خانه ها را ترجیح می دهند، آنها در مورد علاقه به نقل مکان به خانه ای سنتی صحبت می کنند، در عین حال برای تقلیل یکنواختی ظاهری خانه ها و ایجاد نشانه های شاخصی برای خانه خود، تغییراتی در داخل و خارج آن ایجاد کرده اند.

    بنابراین شخصی سازی مکانها، مقاصد زیادی چون امنیت روانی، زیبایی نمادین و تطبیق محیط با نیازهای خاص را تأمین می سازد.

    از همه مهمتر قلمرو مکانی با شخصی سازی قابل تشخیص است.

    قلمروپایی رفتارشناسان حیوانات از قبیل Nice 1961 , Howard 1920 اولین کسانی بودند که رفتار قلمروپایی حیوانات را مطالعه و ثبت کردند.

    مطالعه قلمروپایی در رفتار انسان جدیدتر است.

    لئون پاستالان (1970) راجع به قلمرو مکانی انسان تعریف زیر ارائه کرده است.

    قلمرو مکانی فضای محدود شده ای است که افراد و گروهها از آن به عنوان محدوده اختصاصی استفاده و دفاع می کنند.

    قلمرو یا یک مکان، هویت روان شناختی می یابد و با احساس مالکیت و ترکیب کالبدی به صورت نماد در می آید.

    تعریف ایروین آلتمن (1975) از قلمرو مکانی ساز و کاری برای فراهم آوردن خلوت است: رفتار قلمروپایی سازوکاری است برای تنظیم حریم بین خود و دیگران که با شخصی سازی یا نشانه گذاری یک مکان یا یک شیء و تعلق آن به یک فرد یا یک گروه بیان می شود.

    این تعاریف بعضی از ویژگیهای اصلی قلمرو مکانی را پیشنهاد می کنند.

    احساس مالکیت و حق انسان نسبت به یک مکان ، شخصی سازی و نشانه گذاری یک محوطه.

    حق دفاع در مقابل مزاحمت و تأمین کارکردهایی که از نیازهای فیزیولوژیک تا نیازهای شناختی و زیباشناختی را شامل می شود.

    انسان و حیوان رفتار قلمروپایی را از راههای متفاوتی به نمایش می گذارند (Altman 1975) .

    در حیوانات این نمایش مبنای زیست شناختی دارد و ابزاری است برای تصاحب یک محدوده مکانی؛ نشانه گذاری حیوانات با ادرار یا دیگر ابزارهای فیزیولوژیک انجام می شود و دفاع آنها با جنگیدن (به صورت نمادین) به نمایش در می‌آید.

    در انسان، رفتار قلمروپایی حتی اگر مبنای زیست شناختی داشته باشد باز هم تابع هنجارها و معیارهای فرهنگی است (Dubos 1965 , Ardrey 1966) .

    قلمروهای انسانی از جهت اندازه و مکان تفاوتهای زیادی دارند؛ نه تنها مفهومی مکانی بلکه محصول ساخته ها و انگاره های انسان هستند و با دامنه وسیعی از موانع فیزیکی و نشانه های نمادین علامتگذاری می شوند.

    انسان قلمروهای مکانی بیشتری دارد و از راههای مختلفی از آنها محافظت می کند.

    عملکرد قلمروهای مکانی تأمین خلوت و کنترل قلمرو مکانی در طراحی محیط اهمیت ویژه ای دارد، زیرا بعضی از نیازهای اساسی انسان از قبیل هویت، انگیزش و امنیت از این طریق قابل ارضا هستند.

    حسن الشرکاوی (1979) نیاز چهارمی را تحت عنوان چارچوب داوری به این نیازها افزوده است.

    اگر چه در ادبیات معماری راجع به این موارد بحث شده است، ولی عملکرد قلمروپایی خارج از محدوده مفهوم عملکردگرایی در معماری جدید است.

    هویت که در مدل مازلو مترادف نیاز به احساس تعلق، عزت نفس و خودشکوفایی در نظر گرفته شده، ایجاد شناسه برای فرد و تعیین نقش او در جامعه است.

    نیاز به انگیزش همان نیاز به خودشکوفایی است.

    نیاز به امنیت صورتهای مختلفی دارد؛ آزاد بودن از سرزنش، آزاد بودن از حمله های بیرونی و اطمینان قلب از جمله آنهاست.

    چارچوب داوری مراقبت از رابطه فرد با دیگران و محیط اطراف است.

    رفتارشناسان حیوانات، این نیازها را براساس سابقه زیست شناختی، رفتارشناسان، با توجه با الگوهای فرهنگی، و روان شناسان یونگی، براساس جستجوی «حقیقت روانی» تبیین می کنند.

    شماری از نوشته های نظری نیاز به قلمرو را از نظر ساز و کارهای تنظیم حریم خود و دیگران تبیین کرده اند.

    این دیدگاه به مفهوم خود در روان شناسی یونگ شباهت دارد.

    آلتمن (1965) قلمرو مکانی را نه تنها تأمین کننده خلوت بلکه تثبیت کنده روابط اجتماعی می داند.

    قرارگاه یا مکان رفتاری مورد استفاده انسان، چه یک فضای مسکونی و چه یک مکان کاری باشد،‌مفهومی از قلمروپایی را در خود دارد (Becker 1981 , 1982) .

    بعضی از جنبه های قلمروپایی مهمتر از جنبه های دیگر هستند.

    زندگی ما در نظامی از تعاریف قلمروهایی سپری می شود.

    نظام قلمروهای انسانی کوششهای انجام شده برای تشخیص گونه های قلمرو انسانی، به دلیل پرداختن به تمایلات مردم در کنترل و شخصی سازی فضا و رفتار مورد علاقه طراحان است.

    داگلاس پورتیوس (1977) سه مقیاس فضایی در درون هم را تعریف کرده است.

    مقیاس اول فضای شخصی است که قبلا توضیح داده شده است؛ مقیاس متکی به خانه یعنی فضایی که از آن به طور فعال دفاع می شود و شامل فضاهای کار، مسکن و محله است و مقیاس فضای در دسترس خانه که قرارگاه یا مکان رفتاری زندگی فرد است (Anderson and tindall 1972).

    بعضی از نویسندگان مفهوم قلمرو فضایی موقت را برای بیان معنای مالکیت موقت یو کنترل یک قرارگاه یا مکان رفتاری در مقابل مکانهای رفتاری دائمی معرفی کرده اند.

    قلمروهای فضایی موقت عموماً شخصی نشده اند.

    حسین الشرکاوی (1979) برای ساختن مدلی که به طور مستقیم به طراحی محیط ربط داشته باشد، چهار گونه قلمرو مکانی را تحت عنوان قلمرو پیوسته ، مرکزی، حامی ، پیرامونی تعریف کرده است.

    قلمرو پیوسته حباب فضایی متعلق به فرد است.

    قلمروهای مرکزی مکانهایی چون خانه، اتاق دانشجو، فضای کار شخصی هستند که بشدت شخصی می شوند، مگر این که در مقابل شخصی سازی آنها مانعی وجود داشته باشد.

    افراد از این مکانها بشدت محافظت می کنند.

    اسکار نیومن(1972 , 1979).

    این مکانها را فضای خصوصی نامیده است.

    قلمروهای حامی، نیمه خصوصی یا نیمه عمومی هستند.

    نوع اول فضاهایی چون نشیمن عمومی خوابگاهها ،‌استخر شنای مجموعه های مسکونی، یا محوطه های باز با مالکیت خصوصی مثل ایوان جلویی خانه ها را شامل می شود؛ نوع دوم فضاهایی چون مغازهای محلی و پیاده روی جلوی خانه ها را در بر می گیرد.

    بر فضاهای نیمه خصوصی مالکیت وجود دارد، در حالیکه استفاده کنندگان فضاهای نیمه عمومی مالک آن نیستند، ولی به نوعی آن را متعلق به خود می دانند.

    قلمروهای پیرامونی همان فضاهای عمومی اند.

    این قلمروها مکانهایی هستند که مورد استفاده افراد و گروهها هستند ولی کسی مالک آنها نیست.

    قلمروهای پیرامونی شخصی نمی شوند و نسبت به آنها ادعای مالکیت نمی شود.

    ادراک مردم از نوع فضا به شدت تحت تأثیر چگونگی ساماندهی محیط کالبدی آن است.

    این ادراکات در فرهنگهای مختلف تفاوت دارند.

    قلمروپایی و محیط ساخته شده برای نشان دادن قلمروهای مکانی با روشهای مختلف از عنصر کالبدی محیط استفاده میشود.

    یک خانه تک خانواری مثالی از قلمرو مرکزی است (Newman 1975) .

    این نوع خانه ها در کشورهایی چون آمریکا، کانادا، انگلیس و استرالیا بیانگر تصوری ذهنی از خلوت، وحدت،‌و محافظت از زندگی خصوصی انسان هستند (cooper 1974).

    قلمرو قابل درک خانه تا حدودی این تصور را تداوم می بخشد.

    حصارها و پرچین ها به ویژه در حیاط خصوصی و دیگر حریم های نمادین خانه به آسانی قابل درک هستند.

    خانه های تک خانواری قلمروهای حامی را نیز فراهم می آورند.

    قلمروهای حامی به صورتهای مختلفی چون، یک حیاط رو به خیابان ، یک ایوان، یا حتی پله ورودی که قلمرو عمومی و خصوصی را از هم تفکیک می سازد.

    بوجود می آیند.

    کلر کوپر (1974).

    دو ویژگی اصلی برای خانه قائل است.

    این دو ویژگی فضای داخلی صمیمی و فضای خارجی عمومی است، یکی خود انسان از منظر درونی و دیگری خودی است که انسان انتخاب می کند و در معرض دید دیگران قرار می دهد.

    بعضی مواقع این تمایز در آستانه خانه ایجاد می شود و در مواقع دیگری تمایز در مکانی است که فضای نیمه خصوصی داخلی از فضاهای کاملا خصوصی تفکیک می شود.

    خانه های تک خانواری در اغلب موارد سلسله مراتب روشنی از قلمروها، از عمومی تا خصوصی، یا به گفته الشرکاوی از مرکزی تا پیرامونی را فراهم می آورند.

    اسکار نیومن (1972 , 1979) معتقد است که سلسله مراتب قلمرو مکانی یا زمینه های بوجود آورنده خلوت، برای احساس بهزیستی مهم هستند و به احساس امنیت انسان کمک می کنند.

    این نتیجه گیری در مورد عموم مردم کشورهای امریکای شمالی درست به نظر می رسد.

    آپارتمان های با راهروی دو طرفه مانند خانه های وان دایک در نیویورک از جهت تعریف قلمرو مکانی بسیار ضعیفند.

    (Newman 1972).

    فضای خصوصی یا قلمرو مرکزی، از آستانه در اصلی هر واحد مسکونی شروع می شود.

    بر خلاف خانه های تک خانواری، هیچ فضای واسطه ای بین فضای عمومی راهرو و فضای خصوصی واحد مسکونی وجود ندارد.

    اینگونه سازماندهی فضایی برای طراحی ساختمانهای مسکونی بلند مرتبه قابل قبول نیست.

    نیومن (1972) مثالهای زیادی از ساختمانهای بلند مرتبه را که سلسله مراتب روشنی از قلمرو مکانی را در ساختار اصلی خود دارند فراهم آورده است.

    مجموعه مسکونی استپلتن در جزیره استیتن و مجموعه مسکونی ریوربند در منهتن دو نمونه از این ساختمانها هستند.

    در اولی درهای ورودی راهروها فضاهای واسطه کوچکی را بین قلمروهای نیمه عمومی و قلمرو خصوصی به وجود می آورند.

    مثال دوم پیچیدگی بیشتری دارد و شامل واحدهای مسکونی دو طبقه در جوار راهروهای یکطرفه است.

    هر آپارتمان یک نورگیر داخلی دارد، که به عنوان فضای واسطه عمل می کند.

    یک دیوار داخلی به ارتفاع چهار فوت نورگیر را از پیاده روی عمومی جدا می سازد.

    چند پله مقابل در واحد مسکونی وجود دارد که ارتفاع دیوار نورگیر را از پیاده رو به شش فوت افزایش می دهد، پله ها به عنوان یک دروازه نمادین عمل می کنند و اختلاف ارتفاع بین نورگیر و پیاده رو ، هم خلوت،‌نورگیر را تأمین می کند و هم کنترل بصری پیاده رو را میسر می‌سازد.

    خوابگاههای دانشجویی مثال دیگری از ساختمانهای مسکونی اند که در آنها میزان رضایت ساکنین به شدت تحت تأثیر کنترل قلمرو مکانی است.

    ایجاد قلمروهای مجزا برای دو دانشجوی هم اتاق مشکل است، زیرا اثاث اتاق ها به گونه ای تثبیت می شود که دسترسی به حوزه های مختلف اتاق را غیر قابل کنترل می سازد و اغلب روشن نیست که هر حوزه فضایی متعلق به کدام یک از ساکنین اتاق است (Sommer 1974b).

    این نوع سازماندهی نیز موفق نمی باشد.

    قلمروپایی در ساختمانها ترکیب فضایی بعضی از ساختمانها رفتار قلمروپایی را آسانتر می کند.

    ترکیب فضایی واحدهای مسکونی مرکز بین المللی فیلادلفیا (1) قلمروهای خصوصی، نیمه خصوصی، و نیمه عمومی را بروشنی تفکیک کرده است.

    در حالیکه معمولا در طرح خوابگاهها چنین تفکیکی وجود ندارد (2) فضاهای واحدهای مسکونی دانشجویی مثل نمونه شکل (3) به دلیل استفاده از اثاث ثابت، نحوه قرارگیری درها و پنجره ها برای ایجاد قلمرو شخصی به سختی قابل تغییرند.

    در مطالعه خوابگاههای دانشگاه برکلی (Vander Ryn and silverstein 1967) 94% جمعیت مورد مطالعه خواستار آزادی بیشتر فضای خوابگاه برای ایجاد قلمرو شخصی بودند.

    اتاقهای خانه بین الملل در فیلادلفیا، فضاهای نشیمن و سرویس مشترک دارند.

    در این مورد اتاقها فضاهای خصوصی اند، و فضای نشیمن که تنها مورد استفاده ساکنین اتاقهاست فضای نیمه خصوصی به حساب می آید.

    ساکنین اتاقها به فضای نشیمن دسترسی آزاد دارند ولی دیگران باید به اتاق دعوت شوند (El-sharkawy 1979).

    سیم ون در رین و موری سیلورستین (1967) در مطالعه خوابگاههای دانشجویی دانشگاه برکلی به مشکل مشابهی اشاره کردهاند.

    در محیط چند فرهنگی خانه های بین المللی بعضی از ساکنین از استفاده مشترک حمام ها ناراضی اند، ولی سلسله مراتب قلمروها را درست می دانند.

    در جوامعی که نیاز به امنیت بیشتر حس می شود سلسله مراتب قلمروها اهمیت بیشتری دارند.

    برای مثال، در بسیاری از مناطق ایالات متحده آمریکا ساز و کارهای اجتماعی اثری بر جلوگیری از جرم و جنایت ندارند.

    اسکار نیومن فرضیه هایی را برای بهبود این ساز و کار از طریق افزایش کنترل قلمروهای مکانی زندگی افراد و گروهها پیشنهاد کرده است.

    مجموعه این ساز و کارهای کنترل در تدوین مفهوم فضای قابل دفاع به کار گرفته شده اند.

    فضاهای قابل دفاع نیومن (1972) فضای قابل دفاع را اینگونه تعریف می کند: فضای قابل دفاع واژه ای است برای سلسله ای از نظامهای فضایی شامل، موانع واقعی و نمادین، حوزه های نفوذ تعریف شده و امکان مراقبت بیشتر، که به همراه هم یک محیط را به کنترل ساکنین در می آورد.

    فضای قابل دفاع در یک محیط مسکونی به گونه ای سامان داده می شود که امنیت خانواده ها، همسایگان و دوستان را تأمین کند.

    بنابراین فضای قابل دفاع، فضایی است که تشخیص و کنترل فعالیتها را برای ساکنین آسان می سازد.

    فرض بر این است که حداقل در فرهنگ آمریکایی تمایل به چنین کنترلی بر محیط وجود دارد.

    طراحی محیط ساخته شده نمی تواند چنین تمایلی را ایجاد کند ولی می تواند با ایجاد امکان و زمینه لازم تمایلات پنهان را فعال سازد.

    نیومن برای توجیه این که در ساختار بعضی از محیطها ، بافت اجتماعی بهتر از دیگر محیطها جلوه می کند.

    مدارک آماری قابل توجهی ارائه کرده است.

    این داده ها و اطلاعات از مصاحبه با ساکنین مناطق مسکونی و مدیران مجموعه ها، اطلاعات ثبت شده انواع جرم و جنایت در سازمان مسکن نیویورک، و الگوهای مختلف طراحی مجموعه های مسکونی به دست آمده اند.

    از مطالعه رابطه ویژگیهای طراحی و آمار جرم و جنایت، این نتیجه به دست آمده است که بعضی از طرحها به طور نسبی زمینه بهتری را برای وقوع اعمال جنایی ایجاد می کنند.

    نیومن چهار ویژگی را در طراحی محیط تشخیص داده است، که به همراه هم یا به تنهایی می توانند فضا را قابل دفاع سازند.

    این ویژگیها عبارتند از: 1- تعریف روشنی از سلسله مراتب قلمرو، از عمومی تا نیمه عمومی، نیمه خصوصی تا خصوصی.

    2- قراردادن درها و پنجره ها برای ایجاد امکان مراقبت طبیعی از ورودی ها و محوطه‌های باز 3- استفاده از فرم ها و مصالح ساختمانی که برای جمعیت های آسیب پذیر غیر عادی نیستند 4- مکان یابی مجموعه های مسکونی در مناطقی سازگار با محیط اطراف که در آن ساکنین احساس تهدید نکنند.

    مورد اول می تواند با استفاده از موانع نمادین، مثل بافت سطوح، پله ها ، تابلوهای روشن، و برجستگی ها یا با موانع واقعی به وجود آید.

    ایجاد این عرصه ها روشی مؤثر است زیرا در مجموعه های مسکونی زیر تقسیماتی را ایجاد می کند که هر کدام میتوانند علایق خاص مردم را برآورده سازند.

    مورد دوم وقتی تأمین می شود که مردم محوطه‌های عمومی و نیمه عمومی محیط مسکونی را مکان فعالیتهای روزمره خود بدانند (Jacobs 1961, Angel 1968, Newmen 1972).

    این نگرش امکان وقوع رفتارهای ضد اجتماعی پنهان را نیز تقلیل می دهد.

    مورد سوم وقتی عملی می شود که فرمهای ساختمانی ، برنامه ریزی محوطه، و مصالح ساختمانی طبق پیش بینی مدل های نظریه تعادل برای مردم مفهومی مثبت پیدا کنند (F.

    Helder 1964).

    مورد چهارم منابع ضد اجتماعی رفتار را تقلیل می دهد.

    باید توجه داشتکه طرح کالبدی محیط نمی تواند به وجود آورنده یا مانع فعالیتهای خلاف باشد، ریشه فعالیتهای جنایی در ساختار فرهنگی و محیط هر جامعه است.

    فضای قابل دفاع اسکار نیومن (1972) برای بیان فرضیه خود از سه نمودار استفاده کرد.

    در نمودار (1) مفهوم تلفیق تعریف قلمرو مالکیت و مراقبت طبیعی نشان داده شده است.

    سلسله مراتب قلمرو مالکیت از عمومی تا خصوصی که نیومن برای امکان کنترل مردم بر محیط زندگی ضروری دانسته است در نمودار (2) و استفاده از سلسله مراتب در بناهای مسکونی بلندمرتبه در نمودار (3) نشان داده شده است.

    تحقیقات اخیر نشان می دهد که موانع نمادین در مناطق با تهدید بالامؤثر نیستند، مگر اینکه حضور فیزیکی ساکنین نیز مشهود باشد (brower 1980 , dockett and taylor 1983) در شرایط اجتماعی نامطلوب برای تعیین محدوده ها، نشانه گذاری های بیشتری مورد نیاز است.

    عناصری چون گیاهان نسبت به دیوارهای ترکیبی نشانه های تفکیک کننده قوی تری هستند.

    گیاهان به دلیل این که درجه بالاتری از ارتباط با محیط را نشان می دهند موانع مطلوب تری هستند؛ آشغال، علف هرز و زباله نشانه های عدم نگهداری محیط می باشند.

    پرچین ها از بهترین موانع جدا کننده اند.

    مطالعات و یافته های نیومن مهم اند، زیرا طبق نظر آبراهام مازلو، امنیت یکی از نیازهای اساسی انسان است.

    برای بسیاری از گروههای کم درآمد، به تناسب شرایط زندگی آنها، برقراری امنیت نیاز مهمی است (Rainwater 1966).

    نیومن نتایج مطالعات خود را بسیار مهم می داند.

    اگر فردی در محیطی احساس ناامنی کند، نگرش منفی او به افراد، محیط و امکانات، در مسائل اجتماعی دیگری چون کاریابی جلوه گر می شود.

    تفاوتهای فردی در خلوت جویی نیاز به خلوت و ساز و کارهای ارضای آن در افراد و گروههای مختلف متفاوت است.

    بعضی از این تفاوتها با تحقیقات سازمان یافته تبیین شده اند و بقیه به عنوان فرضیه هایی آزموده نشده باقی مانده اند.

    افرادی که ضعف های اخلاقی دارند به رفتارهای ضد اجتماعی روی می آورند و به میزان زیادی تحت تأثیر شرایط محیط قرار می گیرند (Lawton 1975).

    فضای قابل دفاع برای این افراد اهمیت زیادی دارد.

    فواصل اجتماعی قابل دفاع برای این افراد اهمیت زیادی دارد.

    فواصل اجتماعی افرادی که نظام ادراکی معیوبی دارند تقلیل می یابد، دلیل این است که مقدار اطلاعات کسب شده از محیط در یک فاصله مشخص در این افراد کمتر از افراد سالم است.

    نیاز به خلوت ممکن است در افراد با نقص فیزیکی بیشتر باشد.

    به نظر بعضی از پژوهشگران این نظر تحت تأثیر پیش قضاوتیهای افراد سالمی است که مایل نیستند افراد با نقص عضو در معرض دید عموم باشند.

    نیاز به خلوت تحت تأثیر تفاوتهای شخصیتی افراد است (Marshall 1970).

    مطالعاتی که در این زمینه انجام شده نتایج روشنی را نشان نمی دهد.

    در مورد اینکه گستره فضای شخصی افراد شرور و وسیع تر است توافق عمومی وجود دارد (Kinzel 1970).

    ولی این نتیجه گیری ربط اندکی به طراحی محیط دارد.

    یافته های دیگر تحقیق نیز نتایج متناقضی را نشان می دهند.

    بر خلاف انتظار، تحقیقات نشان می دهد که در افراد برونگرا نسبت به افراد درونگرا نیاز به خلوت بیشتر است (Mikelides 1980).

    دانیل کاپن (1970) معتقد است که افراد برونگرا تماس با محیط را دوست دارند، افراد درونگرا خانه های حیاط دار را ترجیح می دهند.

    افراد انسان گریز ساختمانهای با روابط درونی پیچیده و قلمرو بیرونی روشن را ترجیح می دهند و افراد اهل معاشرت به خانه ای با نقشه مرکزی قوی علاقمند هستند.

    تحقیقاتی نیز وجود داردکه این نتایج را تأیید نمی کند مانند Wvans and Howard 1973) .

    تفاوت نتایج تحقیق در مورد خلوت و همجواری می تواند به دلیل وضعیت روحی و شخصی افراد در زمان مطالعه باشد.

    برای مثال، افراد در زمانی که تحت فشار عصبی اند نسبت به زمانی که چنین فشاری بر آنها وجود ندارد نیاز بیشتری به خلوت نشان می دهند (Klopfer 1969).

    ترجیح فرم خانه و تطبیق پذیری با آن نیز نمایانگر تفاوتهای شخصیتی است.

    نتایج مطالعه ای که در مورد راههای تربیت فرزند انجام شده نشان داده است که مادرانی که رفتار کودکان را محدود می کنند نسبت به آنهایی که چنین محدودیتی را ایجاد نمی کنند بر خلوت کودکان کنترل بیشتری دارند (Parke and sawin 1979) اینگونه کودکان در مکان خواب خود خلوت و کنترل قلمرو کمتری را می پذیرند.

    تعمیم این مطالعات به محیط و به کار گرفتن آنها در طراحی بسیار مشکل است.

    تفاوت در نیاز به خلوت تا حدودی به نگرشهای گروههای اجتماعی و نقشی که مردم در جامعه و پایگاه اقتصادی اجتماعی خود ایفا می کنند باز می گردد.

    نگرش افراد به خلوت بخشی از فرایند اجتماعی شدن آنهاست و ارزشی قابل آموختن است.

    وقتی کودکان بزرگتر می شوند به خلوت بیشتری نیاز دارند و بیشتر از نشانه های خلوت استفاده می کنند (Guardo 1969 , Meisels and Guardo 1969).

    این تحولات با رشد بچه ها در سنین بلوغ همبستگی دارد (Parkd and sawin 1979) .

    کودکان در سنین رشد، هنگام گفت و گو با کودکان هم سن خود نسبت به بچه های بزرگتر فاصله فیزیکی کمتری را رعایت می کنند (Willis 1969).

    در گونه های مختلف مسکن، فضا شاخص و نماد شأن اجتماعی است.

    باید در نظر داشت که معیارهای خلوت بیانگر انطباق هر گروه اجتماعی با نظام اجتماعی – اقتصادی حاکم بر آن است.

    برای مثال در گروههای کم درآمد، محیط پر ازدحام، خلوت زندگی را مختل می سازد.

    بنابراین نسبت به گروههای پردرآمد رعایت معیارهای خلوت کمتر مورد توجه است.

    بعضی از گروههای پردرآمد نسبت به تأمین خلوت حساسیتهای خاصی دارند.

    الکساندر کیرا (1966) می نویسد: در بعضی شرایط، تمام اشکال زندگی روزمره هنر محسوب می شوند، به گونه ای که فقط تصاویر ذهنی کاملا کنترل شده که گاهی نشانه رفتار خوب و مدنی به حساب می آیند اجازه جلوه دارند.

    در این شرایط، نقش ها و نسبت ها تعیین کننده اند و منجر به تفکیک اتاق های خواب، حمام ها و اتاق های نشیمن می شوند.

    اگر افراد دور هم جمع شوند آمادگی کامل حضور در جمع را دارند.

    در این شرایط نیاز به خلوت ممکن است اساس زیباشناختی داشته باشد.

مفهوم عدالت در حقوق الف) مفهوم عدالت تعریف عدالت «عدالت» مفهومی است که بشر از آغاز تمدن خود می‌شناخته و برای استقرار آن کوشیده است.([۱]) مشاهده طبیعت و تاریخ رویدادها، و اندیشه در خلقت، از دیرباز انسان را متوجه ساخت که آفرینش جهان بیهوده نبوده و هدفی را دنبال می‌کند.([۲]) انسان نیز در این مجموعه منظم و با هدف قرار گرفته و با آن همگام و سازگار است. بنابراین، هر چیزی که در راستای ...

کاربر محترم این مطلب در دو قسمت ارائه می شود. به طور عادی و معمولی بیماری های روانی ، از مغز که نسبت به سایر اعضاء برتر و مهمتر است ، سرچشمه می گیرد . بیماری روانی نظیر سایر بیماری های متداول مانند بیماری های قلب ، کلیه ، دیابت و غیره است و در پیدایش آن کسی مقصر نیست. بیماری های روانی درمان پذیرند. با درمان مناسب و شایسته ، بسیاری از بیماران روانی می توانند زندگی عادی داشته ...

چکیده تحقیق: اهمیت رسانه ها جمعی از همان آغاز انتشار نخستین روزنامه ها در یونان باستان همواره در کانون توجه نویسندگان و گردانندگان آنها و دغه دغه خاطر سیاستمداران و حکام آن زمان بوده و تاکنون نیز ادامه دارد.تلویزیون نیز به عنوان یکی از بزرگترین و پردامنه ترین رسانه همواره توجه جامعه شناسان و ارتباط گران، سیاستمداران و..... دوم خود معطوف داشته است موضوع اصلی، بررسی سازه ها شاخص ...

تعريف، به معناي مورد نظر منطقيون، با دشواري‏هاي بسياري روبرو است. همانطور که ويتگنشتاين مطرح ساخته است، ارايه يک تعريف دقيق ممکن نيست و معناي يک واژه تنها از طريق کاربرد آن در يک چارچوب بيان مي‏شود، اما به هر حال مطابق رسم هميشه قبل از آغاز هر مبحثي

در این بخش ویزگیهای نظری در مورد مشکلات متعدد یاد گیری ماشین حساب ارایه شده و انواع مهارت های متعدد الگوریتم های یاد گیری ماشین حساب مطرح شده است.این نظریه در صدد یافتن پاسخی مناسب به این سوالات است.تحت چه شرایطی یاد گیری موفقیت آمیز امکان پذیر است و تحت چه شرایطی غیر ممکن است.وتحت چه شرایطی الگوریتم خاص یاد گیری ,یاد گیری موفقیت آمیز را تضمین میکند. مقدمه 1-7 هنگامی که یادگیری ...

فضاي سبز: عامل تعادل زيست محيطي در فضاهاي شهري، تعداد منابع مضر زياد است. صداي موتورها و انفجارها، گازهاي آلوده کننده هوا و... به وجود آمدن آب و هوايي منطقه اي و مختص فضاي بيرون شهري ناشي از اين آلودگي هاست که نوعي تيرگي جوي به دليل وجود غبارها

يکي از مسائل مهم در روانشناسي، بحث شخصيت و نظريه‎هاي مربوط به آن است. به جرأت مي‎توان گفت آنچه مطالعات پراکنده روانشناسي را انسجام مي‎بخشد، تفسير اين يافته‎ها و مطالعات در قالب يک نظريه منسجمي است که بتواند رفتار انسان را در تمامي ابعاد شخصيتي توجيه

شخصيتِ اجتماعي و فرهنگيِ فرزندان توسط : خانواده، مدرسه، رسانه ها و محيط هاي اجتماعي ديگر ساخته مي شود. انسانها در بَدو تولد مانند کاغذ سفيدي هستند که هنوز چيزي بر روي آن نوشته نشده است. (راموز, ???? : ???) هر آنچه که ما بر روي آنها بنويسيم, در آيند

مقدمه یکی از مسائل مهم در روانشناسی، بحث شخصیت و نظریه‎های مربوط به آن است. به جرأت می‎توان گفت آنچه مطالعات پراکنده روانشناسی را انسجام می‎بخشد، تفسیر این یافته‎ها و مطالعات در قالب یک نظریه منسجمی است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد شخصیتی توجیه و تبیین نماید. شخصیت از واژه لاتین پرسونا (Persona) گرفته شده و به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه‌ها در نمایش به صورت خود ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول