تمام تلاش انسان در طول تاریخ، ایجاد محیطی بوده است که در آن راحت تر بتواند زندگی کند و نیازهای معیشتی خویش را به بهترین شکل ممکن پاسخ گوید.
مفهوم پیشرفت در راستای این تلاشهای انسان به عنوان موجودی متفکر و تحول پذیر، تجلّی می یابد. این مفهوم در طول تاریخ تمدن بشری همواره با انسان قرین بوده ، بنابر این برای شناخت نیازهای انسانی امروز ناگزیریم که مسیر طبیعی پیشرفت وی در طول تاریخ را بررسی نمائیم.
مورخان و جامعه شناسان این مسیر تحول و تکوین را به سه بخش یا اصطلاحاً سه موج طبقه بندی کرده اند:
موج اول: (عصر کشاورزی) که از قبل از میلاد مسیح شروع شده و عمری 29500 ساله داشته. هدف از ایجاد این موج حل مشکلات معیشتی و غذایی بشر آن زمان بوده است.
موج دوم: (عصر صنعت) که هدف از موج دوم یا انقلاب صنعتی تولید مواد و ابزار کار بوده است. در موج اول که نیروی کار متکی بر بازوان افراد بود، بشر از پس مشکلات زندگی بر نمی آمد و نیاز جدیدی در جامعه بوجود آمد که تغییرات اساسی را می طلبید. عمر موج دوم که دوران موفقی را سپری کرد و بشر در آن به پیشرفتهای بزرگی نائل آمد به 500 سال می رسد.
موج سوم (عصر اطلاعات): بعد از اختراع رایانه و سرعت توسعه مخابرات و ارتباطات بشر نیاز به تغییر جدیدی را درک نمود و آن چیزی جز دسترسی به اطلاعات و دانش نبود. هدف از موج سوم دسترسی به اطلاعات و دانش با استفاده از ابزار و فن آوری روز می باشد. در حال حاضر ورود 50 سال از آن می گذرد و به گفته اکوین تافلر فیلسوف و جامعه شناس بزرگ معاصر، جامعه امروز بشر در حال گذار از این موج و ورود به موج چهارم یا (عصر مجازی) است که در آینده ای نه چندان دور شاهد آن خواهیم بود. این موج در واقع توسعه یافته عصر اطلاعات و دانش است.
آنچه انسان هزاره سوم را در معرض آزمونی جدی قرار می دهد نحوه برخورد وی با عصر فن آوری اطلاعات است برخی جوامع انسانی به خوبی از مواهب و فرصت های این عصر و جریان آْزاد اطلاعات استفاده می کنند و در این میان اغلب کشورهای جهان سوم در گروه دوم جای می گیرند.
آنچه از دید این دسته از کشورها مغفول مانده این است که نمی توان با مصرف کننده مطلق تکنولوژی بودن و در بهترین حالت تولید و مونتاژ تکنولوژی کشورهای پیشرفته در زمره آنان قرار گرفت و آنچه کشورهای پیشرفته را از سایرین متمایز ساز تنها توجه به ویژگی های بارز این ؟ -(اطلاعات و فن آوری)- و تلاش در جهت استفاده از فرصت های بوجود آمده در این راستا است.
هموراه باید خود این سئوال را بپرسید:
چرا کشور ما هموراره یکی از بزرگترین صادر کنندگان مغزهای متفکر به جهان متمدن امروز بوده اما خود کمترین میزان استفاده را از این مواهب و سرمایه های ملّی برده است؟
آیا غیر این است که هر انسان نخبه ای برای پرورش و بارور نمودن استعدادهای خویش و همچنین استفاده صحیح از این موهبت خدا دادی نیازمند آن است که در معرض این موج فن آوری اطلاعات قرار گیرد تا هوش و استعداداش به ؟ نرود؟
چگونه می توانیم در جایی که معتقد به بستن درها به روی خود و فرو رفتن در کنج باورهای خویش هستیم توقع داشته باشیم که روح کمال طلب انسان نخبه خود را در این زندان اسیر بیند و دم بر نیاورد؟!