تعاریف توسعه
توسعه در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفتهترشدن, قدرتمندترشدن و حتی بزرگترشدن است (فرهنگ لغات آکسفورد, 2001).
ادبیات توسعه در جهان از بعد جنگ جهانی دوم مطرح و مورد تکامل قرار گرفت.
هدف, کشف چگونگی بهبود شرایط کشورهای عقبمانده (یا جهان سوم) تا شرایط مناسب همچون کشورهای پیشرفته و توسعهیافته است.
طبق تعریف, توسعه کوششی است برای ایجاد تعادلی تحققنیافته یا راهحلی است در جهت رفع فشارها و مشکلاتی که پیوسته بین بخشهای مختلف زندگی اجتماعی و انسانی وجود دارد.
به عنوان مثال حتی در کشورهای پیشرفته نیز, پیشرفت فکری و اخلاقی انسان با پیشرفتهای فنی (و فناورانه) همسانی ندارد, و یا اینکه فرهنگ عامه با تکنیکهای وسایل ارتباط جمعی هماهنگی ندارد.
بروکفلید در تعریف توسعه میگوید: توسعه را باید برحسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر کاهش فقر, بیکاری و نابرابری تعریف کنیم.
به طور کلی توسعه جریانی است که در خود تجدید سازمان و سمتگیری متفاوت کل نظام اقتصادی-اجتماعی را به همراه دارد.
توسعه علاوه بر اینکه بهبود میزان تولید و درآمد را دربردارد, شامل دگرگونیهای اساسی در ساختهای نهادی, اجتماعی-اداری و همچنین ایستارها و دیدگاههای عمومی مردم است.
توسعه در بسیاری از موارد, حتی عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز دربرمیگیرد.
در نگاهی دیگر توسعه را به معنای کاهش فقر, بیکاری, نابرابری, صنعتیشدن بیشتر, ارتباطات بهتر, ایجاد نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت و افزایش مشارکت مردم در امور سیاسی جاری تعریف میکند.
نظر مرحوم دکتر حسین عظیمی ”توسعه“ را به معنای بازسازی جامعه بر اساس اندیشهها و بصیرتهای تازه تعبیر مینماید.
این اندیشهها و بصیرتهای تازه در دوران مدرن, شامل سه اندیشه ”علمباوری“, ”انسانباوری“ و ”آیندهباوری“ است.
به همین منظور باید برای نیل به توسعه, سه اقدام اساسی درک و هضم اندیشههای جدید, تشریح و تفضیل این اندیشهها, و ایجاد نهادهای جدید برای تحقق عملی این اندیشهها صورت پذیرد.
به هر تقدیر, امروز تلقی ما از مفهوم توسعه, فرآیندی همهجانبه است (نه فقط توسعه اقتصادی) که معطوف به بهبود تمامی ابعاد زندگی مردم یک جامعه (به عنوان لازم و ملزوم) است.
ابعاد مختلف توسعه ملی عبارتند از: توسعه اقتصادی, توسعه سیاسی, توسعه فرهنگی و اجتماعی, و توسعه امنیتی (دفاعی).
مناسب نیست بدون توجه به کلیه ابعاد توسعه, صرفاً به یک جنبه اولویت بخشید و دیگر بخشها را در دستورکار آینده قرار داد.
مفهوم توسعه در قرآن و سنت
تعریف رشد و توسعه :
مقصود از « رشد » صرف افزایش تولید می باشد و بنابراین یک مفهوم کمی است ، اگر در دوره ای معین تولید در جامعه ای نسبت به دوره قبل افزایش یابد می گوییم رشد صورت گرفته است این افزایش می تواند ناشی از افزایش سطح زیر کشت ، تاسیس کارخانجات جدید ، گسترش و وسعت بخشیدن به مراکز تولید فعلی و ...
باشد .
اما مفهوم توسعه « دلالت بر ظهور پدیده دیگری در کنار افزایش تولید دارد و آن را می توان یک مفهوم کیفی دانست هر گاه جامعه ای با بکارگیری روشهای بهتر و تکنولوژی مناسبتر ظرفیت تولیدی خویش را افزایش داده و بدین ترتیب از امکانات و منابع خویش به طریق بهتری استفاده نماید می گوییم در مسیر توسعه و پیشرفت گام بر می دارد .»
مشاهده می گردد که مفهوم توسعه دلالت بر رشد نیز دارد، یعنی استفاده بهتر از منابع و امکانات لزوما افزایش تولید را به دنبال دارد ولی هر افزایش تولیدی را نمی توان توسعه دانست اگر توجه خویشرا به مثال سطح زیر کشت معطوف می نماییم .
می توان افزایش تولید ناشی از افزایش سطح زیر کشت را رشد و افزایش تولید ناشی از بهبود از بهبود روشها ، بکارگیری بذر اصلاح شده و سموم دفع آفات نباتی و تکنولوژی برتر را مثالی برای توسعه قلمدار نمود .
نکته دیگری که باید بدان توجه نمود این است که رشد را می توان در قلمرو دو دوره متوالی اندازه گرفت مثلا می گوییم در سال 1374 نسبت به سال قبل 5 درصد رشد داشته است اما توسعه را نمی توان در یک فاصله زمانی کوتاه دوساله بررسی نمود، توسعه فرآنیدی است که در طول فاصله زمانی طولانی تری اتفاق می افتد و در واقع اثر آن در چنین دوره های کوتاهی چندان مشهور نیست .با توجه به تعریف فوق و تعاریف دیگری که شده ، هر یک از دانشمندان علوم اقتصادی و اجتماعی به گونه ای و از زاویه ای به بحث و تفسیر ان و فرق این دو و شاخص های مربوط به آن و عوامل توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی و توسعه روستایی ، کشاورزی ، صنعتی و یا غیره پرداخته اند .
آنچه از نظر ما مهم است بار مکتبی و معنوی و اخلاقی و انسانی این کلمات و ابعاده وسیع و ظریف و کیفی و ارزشی آن است .
آنچه از نظر ما مهم است بار مکتبی و معنوی و اخلاقی و انسانی این کلمات و ابعاده وسیع و ظریف و کیفی و ارزشی آن است .
توسعه در راستای رشد معنوی و الهی و تقرب انسانها و جامعه ای الی الله و کلیه عواملی که به افزایش حجم معنوی و اخلاقی و تربیتی و حیات طیبه انسانی کمک می کند و یا آنها را در این رابطه تغذیه و تقویت می نماید و یا موانع و آفتها را می زداید و در سایه این روح معنوی و الهی حاکم بر اشخاص و ملت و جامعه روابط انسانی و الهی را در جامعه برقرار می نماید و موجب حسن روابط اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی در جامعه می گردد و ریشه های بدخواهی ، نخوت ، غرور ، خودکامگی ، فریب ، زور ، تقلب ، ظلم و استثمار را می خشکاند و زیمنه تبدیل فضاهای مادی و چپاول و حرص و طمع و تبیعیض و اجحاف را به فضای تعاون ، تعادل ، محبت ، اخوت و سرنوشت ملتهای دیگر و نسلها و عصرهای دیگر تبدیل می نماید .
فرد ، ملت ، حکومت و دلوت ، همه و همه با یک عینک الهی و نشات گرفته از روح ایمان و تقوی به مسائل می نگرند و همه خود را در سعادت و حیات جامعه شریک می دانند و احساس مسئولیت می کنند و در حقیقت توسعه وسعت قلب و جان و دل و روح ایمان و استقلال و آزادگی و عدالت خوهی و عزت و شرف و ...
است که در کالبد و قالب جامعه ریخته می شود و روابط جامعه را بر آن اساس تنظیم می کند و انند موتور ، جامعه را به حرکت در می آورد و به همه قدرت و نشاظ و حس و حرکت می دهد و در همه روح وجدان و احساس مسئولیت و تکلیف می دمد و در این راستا حیات جدید و شاخص های جدید مطرح می شود که قابل اندازه گیری کمی و با دستگاههای مادی و فیزیکی و سنجش با عوامل ظاهری نیست بلکه عوامل معنوی و مادی و برکات آسمان و زمین و عشق وپرستش و شور و ایمان و احساس و عدالت و تقوی و محبت همه دست به دست هم می دهد و سرنوشت یک جامعه را با شکوه و عظمت ایمان و اسلام رقم می زند و معیارهای جدیدی را برای سنجش و ارزیابی و ارتباط در جهان مطرح می کند و الگویی می سازد که با الگوهای شرقی و غربی مقایسه و ارزیابی نخواهد بود ، بلکه از توسعه است که بشریت قرن بیستم و پیشرفته و دنیای صنعت و تکنولوژی انبوه غرب ، از فقدان آن رنج می برد و آرامش روحی و معنویت و اخلاق و روابط انسانی و انس با خدا و حق ندارد .
لذا تعاریف دیگر برای توسعه هر یک از بعد و زاویه خاص انجام گرفته و توسعه را با توجه به جهان بینی و ایدئولوژی و نظام ارزشی حاکم و وابستگی مکتبی یا سیاسی خود ترجمه و تفسیر کرده اند ، ولی مفهوم عمیق و اصیل و جامع و شامل آن ، به صورتی است که بیان شده و همه مفاهیم دیگر توسعه را در برگرفته یا بر این اساس قابل اصلاح و تکمیل است و الا مفاهیمی که در نظام سرمایه داری و سوسیالیستی و با توجه به مبانی و اصول و اهداف و رازشهای حاکم بر این نظام ها مطرح می شود از دیدگاه ما و نظام ارزشی اسلام و عمق مفاهیم و تعالیم عالیه آن و تعالی انسان و هویت و شخصیت و انسانیت انسان و عدالت و توحید سازگار نیست .
به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران اقتصادی و اجتماعی ، توسعه را باید به عنوان یک حمله حساب شده به بدترین شکلهای فقر دانست ، اهداف توسعه باید به صورت کاهش تدریجی فقر و تلاش برای از بین بردن بیماری ، بیسوادی ، بیکاری و نابرابریهای اجتماعی طراحی و تعقیب شود .
جامعه مورد نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، جامعه ای است که در آن بر پایه اصول اسلام کرامت و آزادی انسان حفظ گردیده و شرایط رشد او در حرکت بسوی اهداف الهی فراهم آمده باشد در چنین جامعه ای اقتصاد وسیله است و بدیهی است که از وسیله انتظاری جز کارایی بهتر در راه وصول به هدف نمی توان داشت ، بنابراین در به وجود آوردن و تحکیم بنیادهای اقتصادی آنچه به عنوان اصل باید مورد توجه قرار گیرد ، رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل او می باشد .
البته این نیازها مشتمل بر دو گروه نیازهای فردی (خوراک ، پوشاک ، مسکن ، بهداشت و درمان ، آموزش و پرورش ، تشکیل خانواده ، داشتن شغل و آزادی انتخاب آن ، فرصت برای خودسازی معنوی ، سیاسی ، اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار ) و نیازهای اجتماعی ( تامین اجتماعی ، امنیت قضایی ، توان دفاعی ، تکنولوژی پیشرفته ، محیط زیست سالم ) می باشد .
عوامل قرار گرفتن در مسیر پیشرفت و تعالی همه جانبه : عواملی که ما را در مسیرپیشرفت وتعالی همه جانبه قرارمی دهد عبارت است از: هدف:هرشخصی در درجه اول اهمیت باید اهداف خود را مشخص نماید ،اهداف باید روشن واضح ودست یافتنی باشد .
پشتکار: بدیهی است هر فعالیتی بامشکلاتی همراه است وآنچه برای رسیدن به هدف وحل مشکل لازم است ،اراده وعزم راسخ است.
آمادگی رویارویی با شکست:هر شکست می تواند به عنوان یک تجربه مطرح باشد ونباید مایه دلسردی وعقب نشینی گردد.
حل مشکلات به طور مداوم:هر فردی باید مراحل حل مشکلات را پیدا کند.
الف:شناسایی مشکل ب:جستجو برای یافتن مشکل ج:پیدا نمودن راه حلهای موجود د:مورد آزمایش قرار دادن هر راه حل ه:انتخاب بهترین راه حل و:اجرای راه حل انتخابی تمایل به مشورت با کارشناسان:در مورد پیش آمدن هرگونه سوالی باید از اهل فن پرسید.
سلامت فکری وروحی:هر کس برای رسیدن به موفقیت باید احساس نشاط وسرحالی کند.
مسئولیت پذیری :هرشخص مسئول عواقب اقدامات خود است واین سک واقعیت است که متاسفانه در جامعه وجود داردکه اغلب افراد مسئولیت هر شکستی را به دیگران نسبت می دهندواین یک خطر جدی است.اعتماد به نفس: کسی که در هر نماز تماس خود را با قدرت لایزال الهی احساس کند وایمان به این داشته باشد که هرگز ازاین نیروی عظیم جدا نخواهد بود اعتماد ،سلامت نفس وتلقین پذیری خود به خود در اوایجاد خواهد شد دیدگاه مثبت:چنانچه افراد جامعه به خصوص نسل جوان دچار دیدگاه منفی گردنددیگر مجالی برای نواندیشی وفعالیت باقی نخواهد ماند.
بهادادن به امر تحقیق و پژوهش در هر کشوری به توسعه و پیشرفت آن کشور کمک میکند.
اگر قرار است که به مناسبتهای مختلف، روزها و هفتههایی را به این مناسبتها اختصاص دهیم، امر پژوهش باید به لحاظ اهمیت و جایگاهی که دارد، در صدر و راس اینها قرار بگیرد و در هفتههایی که مناسبتی به آن اختصاص داده میشود، از جمله هفته پژوهش باید از چارچوبها و قالبها درآییم و به محتوا بپردازیم و جایگاه و اهمیت پژوهش بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد و در یک کلام باید این فرصت را غنیمت شماریم.
به دلیل اهمیت پژوهش در ساختن کشور نمیتوان نقش غیر قابل جایگزینی برای آن در نظر گرفت و امروزه این مساله برای بشریت ثابت شده که هر اقدام بشری باید مبنی بر یافتهها و روشهای علمی باشد که مساله نیز حاصل نمیشود، مگر با رونق پژوهش و تحقیق.
لذا اگر نگاه میکنید که کشوری به اوج قدرت رسیده است، به دلیل بهاء دادن به پژوهش است و اگر مشاهده میشود که کشوری در اوج ذلت است، به علت این است که جایگاه پژوهش در این کشور کمرنگ بوده است.
متولیان کشور ما نیز باید به اهمیت این آموخته بشری که از جایگاه خاصی برخوردار است، آگاه شوند.
در هر حال پژوهش با هیچ مقولهایی دیگر قابل مقایسه نیست.
آن چه مسلم است این که اکنون در امر تحقیق و پژوهش در کشور به صورت جست و گریخته، کارهای جدی و اساسی صورت گرفته و ما در این زمینه پیشرفت بسیار قابل توجهی داشتهایم، ولی از این جهت که سروسامان منظمی داشته باشد، از این بعد؛ به ویژه به لحاظ تشکیلات با مشکلات جدی مواجه است.
به همین دلیل ماده (99) قانون برنامه سوم به این نقیصه توجه ویژه داشت و این ماده برای بر طرف کردن این نقیصه پیشبینی شده است و طبق آن نیز وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تغییر نام پیدا کرد.
این ماده به دولت تکلیف کرده بود که باید تشکیلات متناسب با این اسم جدید را از نو بازبینی نماید و در واقع تحقیق و پژوهش یک متولی مشخص و معینی داشته باشد.
در این راستا لایحه اهداف، وظایف و تشکیلات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با یک تاخیر قابل توجهی به وسیله دولت به مجلس آمد و مجلس نیز روی آن کار خوب و جدی و اساسی صورت داد، ولی در شورای نگهبان با ایرادات غیر حقوقی مواجه شد و اکنون نیز بلوکه شده و باقی مانده است.
اگر این لایحه به سرانجام میرسید، میتوانست مشکلاتی که در نظام تحقیقات و پژوهش با آن مواجه بودیم را حل کند و متولی خاصی را در این زمینه مشخص میگردید.
مجلس به لحاظ شان و جایگاهی که داراست، باید زمینههای لازم را فراهم کند و اگر مشکلات و خلاءهایی قانونی در این رابطه وجود دارد؛ را پر کند، ولی اگر از مجلس انتظار داشته باشیم که در این راستا کار اجرایی انجام دهد؛ این امر در حیطه وظایف آن نیست.
لذا از این جهت مجلس هیچ گونه کوتاهی در این زمینه نداشته و اگر نیازی احساس شود، با کمال میل حاضر است به رفع مشکل کمک کند و خلاهای موجود را در صورت استمداد پر کند.
امروزه بر اساس پیشرفت تکنولوژی و استفاده از روشها و ابزارهای متعددی که برای امورات زندگی از جمله مسایل مربوط به پژوهش به کار میرود، شاهد فناوریهای جدید در سطح دنیا هستیم.
اگر بخواهیم در امر پژوهش نیز موفقیتهایی داشته باشیم، باید از تمام پتانسیلها و ابزارها و طریقها استفاده کنیم که از جمله در این راستا میتوان به فناوریهای جدید و راههای نوین توجه کرد.
راهکارهای پیشنهادی برای دستیابی به پیشرفت برای دستیابی به پیشرفت وتعالی موفقیت باید اصولی را بشناسیم وآنها را رعایت کنیم که عبارتند از : 1-باید انگیزه ها را مشخص کنیم تابا یک برنامه ریزی اصولی به هدف برسیم.
2-هر چه وهر کجا که هستیم به دلیل آن است که خودمان این طور خواسته ایم مسئولیت کامل آنچه که هستیم وآنچه بدست آورده ایم وآنچه خواهیم شد .
بر عهده خود ماست .
3-ما تبدیل به همان چیزی می شویم که در باره آن بیشتر فکر می کنیم .
پس برای رسیدن به هدف ورسیدن به کمال وپیشرفت روز افزون در زندگی باید به اهداف آنچه که می خواهیم فکر کنیم ودر راه آن کوشا باشیم.
4- همه ی امید ها رویاها وهدف ها آرمان های مادر گروسخت کوشی است هر چه بیشتر تلاش کنیم موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.
5-در هر حوزه ای موفق ترین افراد کسانی هستند که وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کارها می کنند عملکرد خوب نتیجه ی انجام آمادگی کامل است.
6-هر چه بیشتر کار کنیم کار آرایی بیشتری پیدا می کنیم اما باید اموری را بر عهده بگیریم که در حد توان ما باشد .
7- مصمم بودن یکی از راههای رسیدن به پیشرفت وترقی است.
8-استقامت ویزگی اساسی موفقیت است.
اگر به اندازه کافی استقامت کنیم.طبیعتا سرانجام موفق خواهیم شد.
جایگاه شایسته برای تعالی امروزه اندیشه وتمدن اسلامی جان مایه نیرومندی برای احیا دارد اگر ما بخواهیم جایگاه شایسته برای تعالی همه جانبه داشته باشیم .
1-ترسیم دقیق چشم انداز مطلوب ومتناسب با مقتضیات زمان 2- عزم واراده جدی همراه با نشاط وامید احساس توانایی و دوری از خود باختگی 3-بالا بردن سطح شناخت علمی 4-تقویت روح ایمان تقوا واستواری .......
5- ارتقای دانش وسطح علمی وبسط وتعمیق نهضت نرم افزاری با به کار گیری همهی ظرفیت های موجود 6-ارتباط وثیق همدلی ومشارکت در سطح بین الملل اسلامی وتعاون وهمکاری گسترده در ابعاد مختلف (نه انزوا گزینی وانفعال ) 7- استمداد از عنایات الهی توکل بر خداوند وتکیه بر درون مایه های دینی وبومی در حین استفاده خردمندانه وگزینشگرانه از دانش ها وتجربیات دیگران .
پیشرفت به سمت جامعه اطلاعاتی مسئولان برنامهریزی کشور با ارزیابی برنامههای توسعه پس از انقلاب به این جمعبندی رسیدند که توسعه در ایران باید به صورت همه جانبه دنبال شود و تأکید خاص بر یک جنبه از توسعه و غفلت از جنبههای دیگر، موجب عدم توفیق برنامه میشود.
حتی در جنبه خاص مورد نظر، دغدغههای آنان در تدوین برنامه سوم شامل «جوانی جمعیت و مشارکت خواهی آنان در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به دلیل توسعه سطوح آموزشی، رشد شهرنشینی، گسترش ارتباطات، افزایش نرخ بیکاری و عقب ماندگی علمی و فنی کشور در عرصههای بینالمللی» بوده است.
یکی از موضوعات مهم چگونگی رسیدن به «جامعه اطلاعاتی» است؛ زیرا این موضوع از شاخصهای اصلی رشد و توسعه، تثبیت جایگاه جهانی و رهایی کشور از اقتصادی نفتی به شمار رفته و مزیتهای نسبی کشور در بخشهای نرمافزاری و سختافزاری میتواند روند پیشرفت به سمت جامعه اطلاعاتی را سرعت بخشد.
با این همه، روی دیگر سکه برنامههای توسعه نشان میدهد چالشهای موجود، بر سر راه جامعه اطلاعاتی، موجب بروز تناقضهای جدی در نظام برنامهریزی کشور شده است.
عمدهترین چالشهای فراروی کشور، در زمینه جامعه اطلاعاتی، چنین برشمرده میشود: - ضعف نظام اداری و بورو کراتیک کشور به لحاظ نرمافزاری و سخت افزاری؛ - فقدان زیر ساختهای مناسب علمی، فنی و فنآورانه؛ کمبود نیروی انسانی متخصص و ورزیده؛ وجود نظرگاههای متناقض در بخشهای گوناگون برنامه، به ویژه در بخشهای فرهنگ و فنآوریهای ارتباطی؛ برتری و تسلط دیدگاههای منفی نسبت به فنآوریهای نوین ارتباطی، مانند اینترنت، ماهواره و ...
در برنامه سوم.
تفاوتها خبر دار شدن از پیشرفت ها و رفاه جهانی بخاطر گسترش رسانه ها باعث می شود آْدم ها در کشورهای کمتر توسعه یافته ای مثل ما بیشتر و بیشتر خود را با آنها مقایسه کنند.
این مقایسه نتایج متفاوتی را در پی دارد.
اصولا "مقایسه" چیز ساده و عجیب و غریبی است و نقش بسیار کلیدی در سعادت (تصور از توسعه) آدم ها دارد.
[مثلی هست به زبان عربی که می گویند "اول من قاس هو ابلیس" آنکس که اولین بار مقایسه کرد شیطان بود.
این گفته به آیه "خلقتنی من نار و خلقته من طین" اشاره دارد[ در اصول و فقه ما نیز در استفاده از قاعده "قیاس" احتیاط هایی وجود دارد.
بگذریم نتایج این قیاس (توسعه یافته و در حال توسعه) می تواند در یک نگاه ساده 3 نتیجه متفاوت و یا ترکیبی از این ها داشته باشد.
1- برخورد فعال از نوع منفی مانند عصیان (برخی ها رفتارهایی شبیه القاعده را به خاطر عصیان ناشی از سرخوردگی و شکاف بسیار زیاد می دانند) 2- برخورد منفعلانه مانند مهاجرت، بی تفاوت شدن و یاس و سعی در طی کردن راه به تنهایی و یک شبه (کلاه برداری) 3- بخورد فعال از نوع مثبت.
من نمونه کار زیر را از نوع سوم می دانم.
ای میلی به دستم رسید که در یک فایل PPT مطالب زیر نوشته شده است.
هر چند خیلی ابتدایی است اما ساده و صمیمی و از سر درد است پیشنهاد می کنم مطلب زیر را مرور کنید و اگر خواستید برای دوستانتان بفرستید.
اما مطلب به قرار زیر است: شاید که عمل کنیم تفاوت کشورهای ثروتمند و فقیر، تفاوت قدمت آنها نیست.
زیرا برای مثال کشور مصر بیش از 3000 سال تاریخ مکتوب دارد و فقیر است!
اما کشورهای جدیدی مانند کانادا، نیوزیلند، استرالیا که 150 سال پیش وضعیت قابل توجهی نداشتند اکنون کشورهایی توسعهیافته و ثروتمند هستند.
تفاوت کشورهای فقیر و ثروتمند در میزان منابع طبیعی قابل استحصال آنها هم نیست.
ژاپن کشوری است که سرزمین بسیار محدودی دارد که 80 درصد آن کوههایی است که مناسب کشاورزی و دامداری نیست اما دومین اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمریکا را دارد.
این کشور مانند یک کارخانه پهناور و شناوری میباشد که مواد خام را از همه جهان وارد کرده و به صورت محصولات پیشرفته صادر میکند.
مثال بعدی سویس است.کشوری که اصلاً کاکائو در آن به عمل نمیآید اما بهترین شکلاتهای جهان را تولید و صادر میکند.
در سرزمین کوچک و سرد سویس که تنها در چهار ماه سال میتوان کشاورزی و دامداری انجام داد، بهترین لبنیات (پنیر) دنیا تولید میشود.
سویس کشوری است که به امنیت، نظم و سختکوشی مشهور است و به همین خاطر به گاوصندوق دنیا مشهور شدهاست (بانکهای سویس).
افراد عالیرتبهای که از کشورهای ثروتمند با همپایان خود در کشورهای فقیر برخورد دارند برای ما مشخص میکنند که سطح هوش و فهم نیز تفاوت قابل توجهی در این میان ندارد.
نژاد و رنگ پوست نیز مهم نیستند زیرا مهاجرانی که در کشور خود برچسب تنبلی میگیرند در کشورهای اروپایی به نیروهای مولد تبدیل میشوند.
پس تفاوت در چیست؟
تفاوت در رفتارهایی است که در طول سالها فرهنگ و دانش نام گرفته است.
[دقت کنید به مبحث انباشت که یک مبحث کلیدی در اقتصاد توسعه است اشاره دارد] وقتی که رفتارهای مردم کشورهای پیشرفته و ثروتمند را تحلیل میکنیم متوجه میشویم که اکثریت غالب آنها از اصول زیر در زندگی خود پیروی میکنند: 1) اخلاق به عنوان اصل پایه 2) وحدت 3) مسئولیت پذیری 4) احترام به قانون و مقررات 5) احترام به حقوق شهروندان دیگر 6) عشق به کار 7) تحمل سختیها به منظور سرمایهگذاری روی آینده 8) میل به ارائه کارهای برتر و فوقالعاده 9) نظمپذیری · اما در کشورهای فقیر تنها عده قلیلی از مردم از این اصول پیروی میکنند.
· ما ایرانیان فقیر هستیم نه به این خاطر که منابع طبیعی نداریم یا اینکه طبیعت نسبت به ما بیرحم بودهاست.
· ما فقیر هستیم برای اینکه رفتارمان چنین سبب شدهاست.
ما فاقد اهتمام لازم جهت آموختن و رعایت اصول فوق که توسط کشورهای پیشرفته شناسایی شدهاست هستیم.
ضرورت تجدیدنظر در الگوی توسعه کشور پس از گذشت سال ها از تصویب الگوی توسعه کشور و اجرای آن در دو برنامه اقتصادی و سیاسی، به نظر می رسد اصلاح آن، اقدامات اساسی و راهبردی را می طلبد; اقداماتی که به اصلاح استراتژی و تاکتیک بینجامد.
از جمله این اصلاحات، عبارتند از: 1.
اصلاح الگوی توسعه کشور به کمک آیین نامه های مکمّل یا تغییر آن; 2.
روشنگری مردم به کمک بنان و بیان خواص و رسانه ها; 2.
آسیب های ناشی از برنامه ریزی و سیاست گذاری اجرایی نادرست و یا مبهم این آسیب بیشتر از ناحیه عملیاتی کردن طرح توسعه کشور پدید آمده است.
در واقع، با پایان جنگ تحمیلی، برنامه های سازندگی دولت به توسعه اقتصادی و سپس به توسعه سیاسی کشور اختصاص یافتند که به دنبال آسیب اول (کج روی ارزشی) بیشترین آسیب ها را به دنبال آورده است.
در واقع، انقلاب اسلامی به دنبال تحوّل فرهنگی (انقلاب فرهنگی) در کشور به وجود آمد و برای نهادینه کردن فرهنگ دینی، هزینه های زیادی را متحمل گردید; چه اینکه امام خمینی(قدس سره) در سال های اول انقلاب، تأکیدات فراوانی بر این امر داشتند و حتی اقدام به تأسیس «شورای عالی انقلاب فرهنگی» نمودند.
بنابراین، به نظر می رسد که توسعه فرهنگی مقدم بر توسعه اقتصادی و سیاسی می باشد; چرا که اگر نهادینه کردن فرهنگ انقلاب و اسلام در رأس همه امور قرار می گرفت، علاوه بر پی گیری کردن هدف اصلی انقلاب اسلامی، تمام عرصه های زندگی از جمله اقتصاد و سیاست نیز شکل دینی به خود می گرفت و از گرایش های لیبرالی و غربی محفوظ می ماند.
تقدّم توسعه فرهنگی: با توجّه به تعریف «فرهنگ» که گفته می شود: شامل عقاید، افکار، باورها، آداب و رسوم، اخلاق، فلسفه و هنر، ادبیات، ابداعات و اختراعات، نظام های سیاسی و اقتصادی و محصولات مادی و معنوی می گردد ـ یعنی همه شئون زندگی اجتماعی تحت الشعاع فعالیت های فرهنگی قرار می گیرند ـ اما مسئولان کشور به جای پرداختن به مسئله اصلی کشور (توسعه فرهنگی) مسائل اقتصادی و سپس توسعه سیاسی را در رأس امور قرار دادند.
توسعه اقتصادی و سیاسی بدون توجه به مسائل فرهنگی، در واقع گرفتن روح و جان انقلاب اسلامی و قربانی کردن اهداف اساسی این ملت است و آسیب هایی جدّی بر انقلاب و مردم وارد می کند که در حال حاضر، شاهد آن هستیم.
به عبارت دیگر، چالش های ناشی از جابه جایی اهداف اصلی انقلاب به حدی هستند که کشور را دچار آنومی (بی هنجاری و تضاد هنجاری) در همه زمینه ها کرده اند، تا جایی که رئیس قوّه قضائیه طی سخنانی در چهاردهمین مجمع سراسری فرماندهان سپاه گفت: تهدید آسیب های اقتصادی خطرناک تر از تهدید فرهنگی و اجتماعی شده است.
منشأ این تضاد هنجاری را می توان در فلسفه انقلاب اسلامی جستوجو کرد که امام خمینی(قدس سره) در ابتدای انقلاب اسلامی، ثروت و نابرابری را با نام «طاغوت» به یک ارزش منفی تبدیل کرده بودند و کوخ نشینان را بر کاخ نشینان و ثروتمندان ارجح می دانستند.
اما با تغییر سیاست به سوی توسعه اقتصادی، ملاک ارزیابی ها وارونه گشتند و به معیارهای اقتصادی و لیبرالی تبدیل گردیدند و ناگهان ثروت و ثروتمندان جرئت خودنمایی یافتند و به نمایش ظواهر و زندگی تجمّلی خود پرداختند.
جای بسی تأسف است که در یک کشور اسلامی به نیّت توسعه اقتصادی، ثروت و ثروتمندان کانون توجه قرار گرفته و در نتیجه، ثروت به یک چیز با ارزش و فقر به یک ارزش منفی تبدیل شده باشد; یعنی به جای ارزش های اسلامی، ثروت و دارندگی برازندگی و فقر و تنگ دستی مایه شرمندگی گردیده اند.
امروزه علاوه بر ارزشمند شدن ثروت و ثروت اندوزی، وسایل ارتباط جمعی نیز با تبلیغ کالاهای شیک و زندگی های اشرافی، برای اقشار گوناگون جامعه نیازهای کاذب می آفرینند.
از این رو، برای مردمی که تا دیروز احساس فقر مادی می کردند، از هر سو کالاهای جدید و مدرن به نمایش گذاشته می شوند.
این احساس نیاز کاذب به تدریج، مسیر اصلی ارزش ها را از کرامت های انسانی به سوی ارزش های لیبرالی و با ارزش شدن ثروت تغییر می دهد.
با چنین کاری، فرهنگ قناعت و دوری از اسراف و تبذیر جای خود را به فرهنگ لیبرالی و مصرف انبوه خواهد داد، و حال آنکه در فرهنگ اسلامی، تولید انبوه و مصرف محدود همواره جای داشته اند.
از سوی دیگر، آسیب های سوء مدیریت در طرح و برنامه ریزی کشور فقط به تغییر ارزشی، تغییر هنجاری و افزایش نابرابری اجتماعی حاصل از ثروت اندوزی ختم نمی شوند، بلکه آسیب های اجتماعی دیگری از قبیل افزایش انحراف و فساد، دزدی، رانت خواری، رشوه خواری و حتی تغییر کارکرد دین و سست شدن هنجارهای دینی را هم به دنبال آورده است.
بعضی از این آسیب ها آن قدر جدّی و فراگیر شده است که در مواردی، به یک معضل اجتماعی تبدیل شده و مثل بیماری واگیردار تمام جامعه را فراگرفته و نیروی کنترلی جامعه مثل نیروی انتظامی و سازمان نظارت و بازرسی و قوّه قضائیه نیز در مقابل، عملا کارکرد خود را از دست داده و قادر به مهار بعضی از جرایم نمی باشد رابرت مرتون، جامعه شناس معروف قرن بیستم، درباره آسیب های اجتماعی می گوید: اهداف و وسایط رسیدن به آن تحت تأثیر هم بوده و با یکدیگر در تعامل هستند.
از این رو، باید هر دو نهادی و قانونمند شوند.
در غیر این صورت، اگر بر اهداف ـ مثل توسعه اقتصادی و رفاه زدگی در ایران ـ تأکید شود، انتظارات مردم بالا می روند، اما اگر اسباب و وسایط رسیدن به آن ها فراهم نشوند و ـ دولت مردان و مدیران جامعه آن را برای همگان فراهم ننمایند، جامعه دچار انحراف می شود و افراد جامعه از هر راه ممکن ـ غیرمعهود و نامشروع ـ سعی در رسیدن به آن اهداف (پول و ثروت) می نمایند.
او در ادامه، می گوید: اگر اهدافی در جامعه پذیرفته شوند اما وسایط نهادی شده اجتماعی برای رسیدن به آن اهداف، مقبول جامعه نباشند باید برای فراهم شدن وسایط دست به نوآوری بزنند تا مشکلات جامعه حل شوند.
برای تحقق این هدف، به نظر می رسد مسئولان و مدیران رده بالا و رده میانی کشور به دنبال تحوّل و نوآوری در کشور هستند تا مشکلات و مسائلی را که در حکم ابزاری برای رسیدن به وضع معیشتی مناسب باشند، حل نمایند.
از این رو، به طور جدّی می خواهند کشور را با فرایند جهانی شدن منطبق نمایند و این هدف را در مصاحبه ها و مناظره ها و همایش های متعدد مطرح کرده، از آن دفاع می کنند.
اما به نظر می رسد که «فرایند جهانی شدن و سرعت غیرقابل کنترل آن در بخش اقتصادی و ارتباطات، وضعیت خاصی را برای کشورهای در حال توسعه ـ مثل ایران ـ به وجود آورده است که نه می توانند تمام درهای اقتصادی کشور را به سوی بازارهای جهانی باز کنند و نه می توانند تمام درها را به روی آن ببندند; یعنی اگر قرار باشد اقتصاد کشور را به صورت گذشته اداره کنند، چه عضو سازمان تجارت جهانی بشوند یا نشوند، باخته اند و اگر قرار باشد به سبک و روشی که سیاست گذارن تجارت جهانی ارائه می دهند، کشورها به آن سازمان بپیوندند، امکان جابه جایی سریع سرمایه های خارجی به وجود می آید و با کمترین رکود اقتصادی، شیرازه اقتصاد کشورهای جهان سوم از هم می پاشد.» بنابراین، برای توسعه و آبادانی کشور، باید به دنبال را حل های متناسب با وضعیت و موقعیت کشور باشیم، وگرنه همان گونه که عدالت توزیعی و اقتصاد دولتی مشکلات کشور را حل نمی کنند، عدالت تفویضی و خصوصی کردن اقتصاد هم به افزایش نابرابری و فقر می انجامد که در تعارض با اصول و مبانی اسلامی است; چرا که ملت ما اگر فقر را تحمّل نماید، ازدیاد نابرابری و توزیع غیرعادلانه امکانات و ثروت را تحمّل نخواهد کرد.
طرح مطلوب توسعه: به نظر می رسد بهترین طرح توسعه کشور در درون فرهنگ، هویّت ملّی و مذهبی ما وجود دارد.
معمار بزرگ انقلاب اسلامی در این باره می فرماید: «ما باور کنیم که خودمان می توانیم» (پله های رشد و ترقّی را بپیماییم.) خودباوری مؤلّفه ای است که از سوی برخی نظریه پردازان، از جمله دادلی سرز (Seers Dudley) در الگوی توسعه اش مطرح گردیده است، سرز می گوید: فرایند توسعه علاوه بر رشد اقتصادی با شرایط دیگری نیز همراه است که در مجموع، باید به چهار سؤال اساسی پاسخ درست داده شود: 1.
نسبت به فقرزدایی چه کاری انجام شده است؟
2.
نسبت به کاهش نرخ بیکاری چه کاری صورت گرفته است؟