سوال محوری مقاله این است که دانشگاهها و نظام آموزش عالی در تحولات اقتصادی و اجتماعی جهانی چه نقشی را ایفا نموده و اساسا در ورود جهان به قرن بیست و یکم دانشگاهها با چه چالشهایی مواجه خواهند بود. روش مطالعه به صورت مطالعه اسنادی با بهره گیری از اصول تحلیل محتوا بوده و با بحث در خصوص موضوعات تغییرات ساختاری در آموزش عالی، سیستم ابداعات ملی و نقش دانشگاهها در تولید و گسترش آن، نقش محوری دانشگاهها در تولید و گسترش سرمایه انسانی، یکپارچگی جامعه جهانی و دموکراسی، تغییر در چشم انداز دانشگاهها و تحول در شکل و محتوا، و نیز چالشهای فراروی آموزش عالی در قرن بیست و یکم در محورهای کنترل کیفیت، عدالت آموزشی و توزیع فرصتهای ارتقا، انقلاب مدیریتی، دانشگاهها، دانشگاهها و بیکاری، آموزش عالی و نظام پرداختهای اجتماعی و دانشگاهها و کلید طلایی بازار کار، مقاله جمع بندی میگردد. در پایان نیز براساس مطالب عنوان شده در متن پیشنهاداتی اراعه گردیده است.
تحولات شگرف انتهای قرن بیستم و پیش بینی انقلابات علمی، اطلاعاتی و مدیریتی در قرن بیست و یکم، مبین ابهام اساسی فراروی بشریت در مواجهه با آینده است.نقش محوری دانشگاهها و نظام آموزش عالی در شکل گیری و رهبری این تحولات انکار ناپذیر است و برای تدوین و دسترسی صحیح به آینده ای در خور، چشم جهانیان مجددا به دانشگاهها دوخته شده است. آنچه در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته، نقش دانشگاهها در تحول آفرینی و مدیریت تحولات اجتماعی است. دانشگاهها و تغییرات ساختاری در نوع تقاضا، توزیع جنسی، جغرافیایی و طبقه ای، توده ای شدن آموزش عالی، تغییر و تنوع منابع مالی دانشگاهها و بومی شدن بیشتر محصولات دانشگاهها در بخش اول است که فضای تحول یافته آموزش عالی را به نمایش میگذارد. در بخش دوم نقش دانشگاهها در تولید و توسعه سیستم ابداعات ملی مورد بررسی قرار گرفته است. بخش سوم مقاله به تجزیه و تحلیل چگونگی تولید و توسعه سرمایه انسانی میپردازد. در بخش چهارم یکپارچگی جامعه جهانی و نهادینه کردن دموکراسی مورد بحث واقع شده است. در بخش پنجم تغییر چشم انداز دانشگاهها و تحول در شکل و محتوای آنها عنوان گردیده و در بخش ششم چالشهای فراروی نظام آموزشی و دانشگاهها در قرن بیست و یکم مورد کنکاش قرار گرفته است. در پایان نیز جمع بندی و پیشنهاداتی مبتنی بر بهبود فرایند منطقه ای شدن تصمیم گیری در دانشگاهها، تشکیل و توسعه بنگاههای نوآور، تجهیز دانشگاهها به تکنولوژیهای ارتباطی جدید، تسریع در آهنگ تحقیقات علوم اجتماعی، تسهیل ارتباط بین انجمنهای بین المللی و دانشگاهها، نهاینه نمودن مفهوم یادگیری مادام العمر برای همه، بازنگری قوانین در راستای امکان تولید و توسعه نهادهای جدیدآموزش عالی و تخصیص بودجه مناسب تحقیقاتی در راستای دست یافتن به پاسخهای مناسب برای چالشهای فراروی آموزش عالی در ابتدای قرن بیست و یکم عنوان گردیده است. در ادامه به بیان مباحث این مطالعه میپردازیم.
1- تغییرات ساختاری در آموزش عالی :
در آستانه قرن بیست و یکم تحولات بنیادینی در فرایندها و محصولات آموزش عالی در جهان صورت گرفته است. انفجار اطلاعات، توسعه ارتباطات، تحولات در نظامهای اداره حکومت، تحولات فرهنگی و بهم پیوستگی جوامع جهانی، نگاه و نیاز به آموزش عالی را دستخوش تحول و تغییر اساسی نموده است. جدول زیر برخی تغییرات اساسی و ساختاری را در فرایندها و محصولات آموزش عالی طی چند دهه گذشته نشان میدهد:
به نظر میرسد فرایند تحول در جهان هم از دانشگاهها شروع میشود و هم به دانشگاهها ختم میگردد. دانشگاهها در یک سو با تولید دانش و اطلاعات، امکان تولید تجهیزات و امکانات جدید را بوجود می آورند و محصولات متنوع تولیدی جهان نتیجه عملی فرایند تولید دانش و تجهیزات تخصصی هستند، و از سوی دیگر با تغییر فضای فرهنگ و اقتصاد اجتماعی و ایجاد تحولات بعدی که در اثر افزایش ذخیره دانش بشر صورت میگیرد، مجددا این دانشگاهها هستند که تغییرات بوجود آمده را به عنوان سوال اساسی مورد نقد و بررسی و دست مایه تولید دانش جدید مینمایند. با این حال همواره این سوال محوری مطرح است که آیا دانشگاهها در فرایند تغییر و تحول اجتماعی و اقتصادی، توانایی و انعطاف پذیری لازم را برای تطبیق خویش با شرایط بوجود آمده دارند، و در مرحله عالی تر آیا دانشگاهها توان و امکان برنامه ریزی و ساختن آینده را دارند؟