• نگاه زبان شناختی و مسأله ذهنیت
در بحث زبان شناختی از هر گفتنی که شروع کنیم بحث این است که چه داریم میگوییم.
من عرض میکنم «در را ببندید».
این در اصل بعد «لوکوشرنی» است.
یعنی وقتی من دارم چیزی را بیان میکنم آیا دارم قول میدهم؟
آیا دارم وعده¬ای میدهم؟
آیا دارم امر میکنم و خط مشی می¬دهم ...
اما بحث «پرلوکوشرنی» تأثیر آنچه که من میگویم روی مخاطب است از جنبه نشاط و امید بخشی.
شما نگاه کنید به گزارههایی که در این حوزه از جنبه هستی شناسی مورد توجه واقع میشود چه آثاری را میتواند در حوزه تعاملهای اجتماعی ایجاد کند.
در یکی از تحقیقات مهمیکه در چند سال گذشته در آمریکای شمالی انجام شد و باعث شد محقق آن دکترای دومی بگیرد این بود که آدمهای موفق چه ویژگیهایی دارد؟
به هر حال آدم موفق نمیتواند آدم بی-نشاط و بی¬روحی باشد.
آدم موفق نمیتواند آدم افسرده¬ای باشد چون افسردگی ضد موفقیت است یک سؤال اصلی این است که آدمهای موفق چه ویژگیهایی دارند؟
ایشان روی این حوزه داشت کار میکرد.
افراد مختلف را مورد بررسی قرار داد از صنعتگر موفق تا مدیر موفق، معلم و روزنامه نگار موفق.تحقیقات ایشان ثابت کرد یکی از مهمترین ویژگیهای انسانهای موفق که میتوانند پویایی را تجربه کنند و از رخوت و سستی پرهیز کنند «تصویر سازیهای مثبت» است یعنی وجود تصویر سازیهای مثبت میتواند عامل بسیار مهمی باشد در ایجاد موفقیت و دوستان میدانند ما همیشه در حال تصویر سازی هستیم الان بنده که عرایضم را ادامه میدهم صرفاً یک نفر در حال تکلم است اما همه دوستانی که اینجا هستند صرفاً یک گفتار درونی را عملاً تجربه میکنند ما حتی در هنگام خواب هم تصویر سازی میکنیم، هم کلامی هم تصویری.
مثلاً موقعی که در بخش ناهشیار با خودمان صحبت میکنیم و این بخش ناهشیار میتواند مؤثر باشد بر ناخود آگاه و ضمیر ناخودآگاه جمعی یا فردی ما نگاه کنیم در حوزه هستی شناسی اسلامی تا چه اندازه¬ای روی تصویر سازیهای مثبت کار میشود؟
در فرمایشات امام رضا (ع) نمونههای بسیار زیادی هست «بزرگی انسان به بزرگی اندیشه اوست» وقتی اندیشه وسعت پیدا کرد در گستره وسعت اندیشه جای پای امید، موفقیت و تلاش بسیاری است و پویایی و حرکت از دلش بر میآید.
• نشاط و ادب ظاهر
شما به عنوان یک نمونه ساده اخم کنید و خود را گرفته نشان دهید بعد به پردازش اطلاعات در ذهنتان مراجعه کنید، سپس لبخند بزنید و مقایسه کنید کدام یک از اینها شادی را در شما به وجود خواهد آورد.
تحقیقاً اذعان خواهید کرد که وقتی لبخند میزنید، پردازش اطلاعات به صورت دیگری در ذهنتان انجام خواهد شد.
یعنی در روابط غیر کلامیدر یک لحظه حالت مثبتی در شما ایجاد می¬شود شما نگاه کنید به توصیههایی که در کتب آداب و اخلاق که مثلاً سر سفره چطور بنشینیم؟
میخواهیم به دیدن کسی برویم چطور برخورد کنیم و چگونه ادب اسلامی را رعایت کنیم؟
بین ادب و شادی هم رابطه هست.
امام رضا (ع) میفرماید: «سکوت دری از درهای حکمت است».
جای دیگر میفرمایند: «نیکی با مردم نیمی از خردمندی است».
امروز در بحثهای هوش هیجانی این بحث مورد تحلیل قرار گرفته است که ممکن است انسانها IQ و بهره هوشی بالایی داشته باشند و یا IQ آنها پایین باشد که پژوهشها نشان میدهد که چند درصد از موفقیتها به IQ و ضریب هوشی بر می-گردد.
بالاترین IQ را هم در سازمانها بگذارید، موفقیت را نهایتاً 24 درصد تضمین خواهید کرد.
یکی ازمهمترین ظرفیت¬های هیجانی، وجود مؤلفههایی مثل امید و نشاط درونی است.
کتابی که در سال 1996 در آمریکا نوشته شده است تحت این عنوان که چرا آدمهای باهوش کارهای احمقانه انجام میدهند؟
داستان کسانی بود که از نظر ظاهری IQ بالایی دارند، اما در تعاملهای اجتماعی و فردی با خودشان درگیریها و مشکلات مختلف دارند.
شما به عنوان یک نمونه ساده اخم کنید و خود را گرفته نشان دهید بعد به پردازش اطلاعات در ذهنتان مراجعه کنید، سپس لبخند بزنید و مقایسه کنید کدام یک از اینها شادی را در شما به وجود خواهد آورد.
یعنی در روابط غیر کلامیدر یک لحظه حالت مثبتی در شما ایجاد میشود شما نگاه کنید به توصیههایی که در کتب آداب و اخلاق که مثلاً سر سفره چطور بنشینیم؟
امام رضا (ع) میفرماید: «سکوت دری از درهای حکمت است».
جای دیگر میفرمایند: «نیکی با مردم نیمی از خردمندی است».
امروز در بحثهای هوش هیجانی این بحث مورد تحلیل قرار گرفته است که ممکن است انسانها IQ و بهره هوشی بالایی داشته باشند و یا IQ آنها پایین باشد که پژوهشها نشان میدهد که چند درصد از موفقیتها به IQ و ضریب هوشی بر میگردد.
یکی ازمهمترین ظرفیتهای هیجانی، وجود مؤلفههایی مثل امید و نشاط درونی است.
داستان کسانی بود که از نظر ظاهری IQ بالایی دارند، اما در تعاملهای اجتماعی و فردی با خودشان درگیریها و مشکلات مختلف دارند.
ساختار شادی، الگوی جمعی، فردی یا خانوادگی یکی از مشکلات زندگیمدرن کنونی این است که شادی را در جمعهای دوستانه، گروه همسالان و هر چیزی جز خانواده میتوان دید و ما به کرات میبینیم هر جا بساط شادی و نشاط افکنی در جمع دیده شود همراه با یک سری از انحرافات اخلاقی است.
مثلاً ما وقتی شهر بازی درست میکنیم بعد گزارش میآید که آسیبهای اجتماعی در شهر بازی بیشتر است.
به نظر میآید هم قالب فرد و هم قالب خانواده در شادی افکنیهای مدرن مغفول واقع شده است.
در کار بررسی رشد خلاقیت در کودکان کمسال ، داشتن برخی از اطلاعات مهم و بنیادی ضرورت دارد.خلاقیت گاه با استعداد و ذوق و قریحه ترکیب می شود و به همین دلیل لازم است که میان خلاقیت ، هوش و استعداد تفاوت قائل شویم .
چه رابطه ای میان خلاقیت و هوش وجود دارد ؟
اگر این را بپذیریم که خلاقیت یک فرآیند شناختی و اندیشمندانه است ، باید به این نتیجه برسیم که سطوح بالاتر خلاقیت با سطوح بالاتر هوش و فراست در ارتباط هستند.گرچه اندازه ای هوش و فراست بریا نشان دادن خلاقیت در اغلب زمینه ها ضرورت دارد ، بسیاری از اشخاص کاملا باهوش لزوما آدمهای خلاقی نیستند.(ویکفیلد،1991) صاحبنظران در زمینه خلاقیت معتقدند که خلاقیت و هوش دو کیفیت متفاوت هستند (وینر 1989، گاردنر 1993).
هر کس تا اندازه ای از خلاقیت برخوردارست .صاحبنظران و کسانی که به امر آموزش اشتغال دارند باید به این نکته مهم توجه کنند که خلاقیت برای یک آدم با استعداد متوسط به همان اندازه خلاقیت برای یک آدم نابغه موضوعی طبیعی است (تورانس 1962).
در ادامه مطلب به چهار ارتباط احتمالی میان هوش و خلاقیت اشاره کرده ایم.
(والاش و کوگان 1965) کودکان با بهره هوشی پایین ممکن است ویژگیهای خلاقیت زیاد را به نمایش بگذارند.این بچه ها اغلب از روشهای سنتی متداول در مدارس ناراحت اند.این بچه ها احتمالا محتاط و فاقد اعتماد به نفس به نظر می رسند و از شرایطی که به آنها امکان نمایش خلاقیت را ندهد ناراحت اند.کودکان با بهره هوشی کم ممکن است ویژگیهای خلاقیت اندک را به نمایش بگذارند ممکن است به نظر برسد که این بچه ها هدف و علت رفتن به مدرسه را درست درک نمی کنند .به هنگام صحبت و تبادل با دیگران ممکن است ویژگیهایی را به نمایش بگذارند که بیشتر جسمانی ، انفعالی باشد .
ممکن است از شرایط چالش دار اجتناب کنند.کودکان با بهره هوشی زیاد ممکن است ویژگیهای به شدت خلاق را به نمایش بگذارند.اشخاصی که در هر دو زمینه خوب و عالی هستند در برابر تغییرات انعطاف نشان می دهند و خود را با شرایط متفاوت یادگیری به راحتی تطبیق می دهند.
این بچه ها می توانند رفتارهای شخصی خود را برای روبه رو شدن با موقعیت های جدی تعدیل کنند .آنها اعتماد به نفس فراوانی را به نمایش می گذارند و ممکن است گاه با رفتار خود جلب توجه کنند.معمولا کودکان با بهره هوشی زیاد و خلاقیت فراوان به درس و مشق خود اهمیت می دهند و از موفقیتشان لذت می برند.این بچه ها از انگیزه زیاد برخوردارند.کودکان با بهره هوشی زیاد ممکن است خلاقیت اندکی را به نمایش بگذارند.این کودکان به موفقیت در مدرسه بهای زیادی می دهند.دامنه توجه و اعتماد به نفس فراوان دارند.
این بچه ها تابع مقررات اند و معمولا به تقویت های مثبت ،جواب خوب می دهند.
سخن آموزگاران کودکان معمولا با استعداد و خلاق متولد می شوند و وظیفه ما آموزگاران است که در پرورش استعدادها و خلاقیت های آنها بکوشیم .هنر، سرتاسر باید فرآیند گرا، جستجوگرانه ،تصوری و بازپاسخ باشد .دوران قبل از مدرسه آخرین فرصتی است که کودکان می توانند خلاقیت خود را افزایش دهند.
وقتی کودکان به مدرسه می رسند اغلب باید طبق تعالیم مدرسه رفتار کنند.فعالیتهایشان دقیقا دیکته می شود.
باید دقت کنند که از خط خارج نشوند.
باید تمیز و آراسته باشند و غیره و غیره.در کار بررسی رشد خلاقیت در کودکان کمسال ، داشتن برخی از اطلاعات مهم و بنیادی ضرورت دارد.خلاقیت گاه با استعداد و ذوق و قریحه ترکیب می شود و به همین دلیل لازم است که میان خلاقیت ، هوش و استعداد تفاوت قائل شویم .
اشخاصی که در هر دو زمینه خوب و عالی هستند در برابر تغییرات انعطاف نشان می دهند و خود را با شرایط متفاوت یادگیری به راحتی تطبیق می دهند.
این بچه ها می توانند رفتارهای شخصی خود را برای روبه رو شدن با موقعیت های جدی تعدیل کنند .آنها اعتماد به نفس فراوانی را به نمایش می گذارند و ممکن است گاه با رفتار خود جلب توجه کنند.معمولا کودکان با بهره هوشی زیاد و خلاقیت فراوان به درس و مشق خود اهمیت می دهند و از موفقیتشان لذت می برند.این بچه ها از انگیزه زیاد برخوردارند.
کودکان با بهره هوشی زیاد ممکن است خلاقیت اندکی را به نمایش بگذارنداین کودکان به موفقیت در مدرسه بهای زیادی می دهند.دامنه توجه و اعتماد به نفس فراوان دارند.
باز شناسی کلمه یکی از انواع مهارت های تحلیل کلمه است.
آزمون ها و ابزارهایی که برای سنجش این مهارت تهیه می شوند، یکی از اجزای اصلی آزمون های خواندن را تشکیل می دهند.
به دلیل اهمیت نقش ارزیابی و تشخیص در روند آموزش و درمان، تهیه این آزمون ها مورد توجه بسیاری از متخصصان خواندن می باشد.
لذا این مطالعه با هدف تهیه ابزار ارزیابی بازشناسی کلمه و بررسی روایی (validity) و پایایی (reliability) آن برای دانش آموزانی طراحی شده که پایه اول ابتدایی را گذرانده اند.
منبع گزینش کلمه های ابزار فوق، کتاب فارسی پایه اول ابتدایی است.
معیار انتخاب کلمه ها مولفه هایی مانند بسامد، تعداد هجا، مقوله دستوری، ساختار، قاعده مندی، الگوی هجایی و مقوله معنایی کلمه هاست.
بدین منظور توزیع فراوانی متغیرهای مذکور در کتاب فارسی مشخص گردید.
با استناد به نتایج این بررسی، نظر آموزگاران و نتیجه مطالعه مقدماتی، محقق کلمه هایی را پیشنهاد کرد.
بعد از اعمال نظر 20 نفر از صاحب نظران، از میان کلمه های پیشنهادی، 45 کلمه به عنوان کلمه های هدف انتخاب شدند.
بدین ترتیب با بررسی هدف و محتوای این ابزار و استفاده از نظر داوران با صلاحیت، روایی محتوایی (content validity) ابزار مورد مطالعه قرار گرفت.
علاوه بر این، به منظور بررسی پایایی ابزار، پژوهش چهار مرتبه با فواصل 10-7 روز به وسیله دو آسیب شناس گفتار و زبان روی 60 دانش آموز (30 دختر و 30 پسر) پایه دوم ابتدایی اجرا، و پاسخ های آنها روی نوار کاست ضبط و زمان اجرا نیز ثبت شد.
یافته های حاصل از بررسی پایایی درونی (internal reliability) نشان داد که ضریب تشخیص 12 کلمه از 45 کلمه فوق برای ارزیابی مهارت بازشناسی کلمه پایین است.
بررسی نمره دانش آموزان و درجه دشواری هر کلمه بیانگر آن بود که کلمه های مذکور بسیار ساده بودند، لذا این کلمه ها از مجموع کلمه های ابزار حذف شدند و تعداد نهایی 33 کلمه گردید.
هماهنگی کلمه های ابزار ارزیابی با حذف کلمه های ضعیف افزایش یافت.
مطالعه پایایی بیرونی (external reliability) نشان داد که همبستگی (correlation) بین نمره های دانش آموزان در اجراهای متوالی معنادار می باشد (P گت زل ( Getzel ) و جکسون ( Jackson ) در سال 1962 به این نتیجه رسیدند که آموزگاران اغلب دانش آموزانی را ترجیح می دهند که از بهره هوشی زیاد و خلاقیت ااندک بهره مند باشد .
علتش هم این است که این دانش آموزان ، اغلب بهتر می توانند خود را با قواعد و مقررات تطبیق دهند.
کودکان خلاق ، چه آنهایی که بهره هوشی زیاد و چه آنهایی که بهره هوشی زیاد و چه آنهایی که بهره هوشی کم دارند، معمولا در چارچوب قرار نمی گیرند و میل به کاوشگری در آنها زیاد است .
ذوق و خلاقیت واژ ه ای خوش ذوق ، با استعداد و خلاق اغلب در ارتباط با یکدیگرند هر چند که تفاوتهایی میانشان وجود دارد.کودکان خوش ذوق اغلب در زمینه به خصوصی خوب ظاهر می شوند.
ممکن است کودکی ذوق موسیقی داشته باشد اما خلاق نباشد .استعداد و ذوق می تواند توانایی در عمل و اجرا را به نمایش و این لزوما به معنای توانایی آنها در خلق سرودی جدید نیست .
یک آهنگساز خلاق ممکن است استعداد اجرا نداشته باشد .
با توجه به بررسیهای به عمل آمده و به طور خلاصه می توان گفت که ذوق ، استعداد و بهره هوشی کیفیت های متفاوتی هستند.خلاقیت می تواند یکی از ویژگیهای ذوق زیاد باشد .
اما ممکن است با کودکان خوش ذوقی روبرو شویم که خلاقیت نداشته باشند.خلاقیت می تواند در ضمن یکی از ویژگیهای هوش و فراست باشد .
اما ممکن است به کودکانی بربخوریم که با هوش اند اما خلاقیت ندارند.
منشاء خلاقیت گفته می شود بررسیهایی که اخیرا روی عملکرد مغز صورت ممکن است به روشن شدن منشاء خلاقیت کمک کند .در حال حاضر می دانیم مغز انسان از دو نیمکره تشکیل شده است.
وظایف نیمکره ها مطالعه عملکرد مغز نشان می دهد چگونه یک اندیشه خلاق در ذهن انسان شکل می گیرد.
مخ (رفیع ترین مرکز مغز) از دو نیمکره تشکیل می شود که به وسیله رشته هایی باهم در ارتباط هستند.
با آنکه دو نیمکره مغز ظاهرا شبیه به یکدیگرند، هر کدام وظایف جداگانه ای دارند.
نیمکره مغزی سمت راست ، سمت چپ بدن را کنترل می کند و نیمکره مغزی سمت چپ ، سمت راست بدن را در کنترل خود دارد.
مغز سمت چپاغلب مغز منطقی نامیده می شود .این قسمت از مغز اعمالی از قبیل شنیدن ،سخن گفتن و پردازش اطلاعات کلامی را در کنترل خود دارد.
بسیاری از تکالیف و خواسته های سنتی مدارس از دانش آموزان ، از ناحیه مغز سمت چپ صورت خارجی پیدا می کند .مغز سمت راست اطلاعات را از طریق انگاره ها ، تصاویر و احساسات تفسیر می کند.
مغز سمت راست اغلب به روشی کل نگر با مسایل روبه رو می شود.
گفته می شود که نیمکره سمت راست به تصویر کلی نظر دارد و حال انکه نیمکره سمت چپ به اجزاء توجه دارد .البته در نظر گرفتن دو نیمکره مجزا در مغز بدین معنا نیست که این دو نیمکره مجزای از یکدیگر عمل می کنند .همان طور که عنوان گردید دو نیمکره با نسجهایی به هم متصل اند: در کار بررسی رشد خلاقیت در کودکان کمسال ، داشتن برخی از اطلاعات مهم و بنیادی ضرورت دارد.خلاقیت گاه با استعداد و ذوق و قریحه ترکیب می شود و به همین دلیل لازم است که میان خلاقیت ، هوش و استعداد تفاوت قائل شویم .
اگر این را بپذیریم که خلاقیت یک فرآیند شناختی و اندیشمندانه است ، باید به این نتیجه برسیم که سطوح بالاتر خلاقیت با سطوح بالاتر هوش و فراست در ارتباط هستند.گرچه اندازه ای هوش و فراست بریا نشان دادن خلاقیت در اغلب زمینه ها ضرورت دارد ، بسیاری از اشخاص کاملا باهوش ، لزوما آدمهای خلاقی نیستند(ویکفیلد،1991) صاحبنظران در زمینه خلاقیت معتقدند که خلاقیت و هوش دو کیفیت متفاوت هستند (وینر 1989، گاردنر 1993).
(والاش و کوگان 1965) کودکان با بهره هوشی پایین ممکن است ویژگیهای خلاقیت زیاد را به نمایش بگذارند.این بچه ها اغلب از روشهای سنتی متداول در مدارس ناراحت اند.این بچه ها احتمالا محتاط و فاقد اعتماد به نفس به نظر می رسند و از شرایطی که به آنها امکان نمایش خلاقیت را ندهد ناراحت اند.کودکان با بهره هوشی کم ممکن است ویژگیهای خلاقیت اندک را به نمایش بگذارند.
کودکان با بهره هوشی زیاد ممکن است ویژگیهای به شدت خلاق را به نمایش بگذارند.شخاصی که در هر دو زمینه خوب و عالی هستند در برابر تغییرات انعطاف نشان می دهند و خود را با شرایط متفاوت یادگیری به راحتی تطبیق می دهند.
این بچه ها تابع مقررات اند و معمولا به تقویت های مثبت ،جواب خوب می دهند.آموزگاران باید فعالیتهای مشوق خلاقیت را شناسایی کنند و در ضمن باید بدانند کدام نوع از فعالیتها به افزایش خلاقیت کمک نمی کند.فعالیتهای واگرا فرصتی برای سوالات متعدد ایجاد می کند .بنجامین بلوم ( Benjamin Bloom)، بارون ( Baron )، و استرن برگ ( Sternberg) معتقدند روشهای واگرا، اندیشه بیشتری را به جریان می اندازند که شامل ارزیابی و خلق کردن هم می شود .سوالاتی که ذهن را به اندیشیدن و بسط فعالیتهایش تشویق می کند .
شبیه این عبارت هستند.
علم کلام و نوآوری 1- علم کلام: یکی از علوم بنیادی ادیان است که به عنوان واسطه ای بین دین و دانش های بشری، روابط این دو را بازگو و سعی می کند دین را در مقابل دانش های زمانی و مکانی بشری از نظرتطابق با زمان و مکان قابل تفسیر کند تا زمینه سریان و جریان دین درجامعه و فرهنگ سیال بشری فراهم گردد.
پس مرگ و زندگی و رکودو نوآوری هر دین، مشروط به علم کلام آن دین و حضور و عدم حضوراجتماعی دین نیز بسته به کلام می باشد.
2- علم کلام همانطور که از نام آن پیداست، یک علم ارتباطی است،چرا که در پی بیان حقانیت خود از طریق استدلال و گفت و گو درباره دین و ادیان دیگر است.
پس پردازش اطلاعات کلامی به گونه ای است که بتواند به استدلال بپردازد و رقیب معرفتی به عنوان یک شاخص مهم در ذهن کلامی است که بتواند برابر آن برهان سازی کند.
از این روعلم کلام یک علم ارتباطی است و ارتباط دانش آن را شکل محتوایی و صوری می بخشد.
3- علم کلام، فراخی و تنگی وقبض و بسط هر دین در مواجهه باجهان را شکل می دهد و هر چه کلام یک دین فراخ تر باشد، جهان آن دین و معرفت دینی گشوده تر است و هر چه تنگ تر، نظام ارتباطی دین بسته تر است.
پس قدرت و اقتدار ارتباطی دین از کلام آن ناشی می شود.تاریخ کلام ادیان ناشی از فرود و فراز کلام آنهاست و فهم تاریخی ادیان به شکوفایی و نوآوری در کلام آنها کمک خواهد کرد.
4- فرود و فراز: کلام تابع دو عامل است، یکی گشوده بودن یک دین نسبت به کل دانش های بشری، که سازمان های دینی بایستی در فراگیری دانش های بشری تلاش کنند و دیگر مطالعات درون دینی یا مطالعات متون اصلی دین که این دو عامل متلازم هم هستند؛ یعنی هر چه یک دین نسبت به دانش های بشری گشوده ترباشد رجوع به متون اصلی بیشتر خواهد شد و هر چه رجوع به متون اصلی بیشتر باشد، دین نسبت به جهان گشوده تر عمل می کند؛ پس سیاستگذاری معرفتی سازمان های دینی ـ که کلام در رأس آن قرار داردـ بسیار ضروری و مهم می باشد.
5- آنچه در کلام رخ می دهد، یک نوع چارچوب تئوریک برای مطالعات دینی است که یک چارچوب مرجع برای تحقیقات دینی بوده و بدون این چارچوب، تحقیقات دینی به فرآیندی سرگشته وگاهی متضاد تبدیل می شوند که (لایغنی من الحق شیئ) و آنچه ازاین فقدان چارچوب تئوریک به وجود می آید، نا امیدی معرفتی و فکری است که نتیجه آن تسلیم در برابر معرفت های وارداتی و تعلیق درفضا و جهت یابی بیرونی و سرگشتگی تراکمی است.
6- در فضای تعلیقی تئوریک یک نوع خردبینی و کلان نابینی رخ می دهد که در سازمان دانشی به صورت دانش های عملی ناکارآمدو انشقاق بین حوزه های معرفتی به گونه سازمانی، تجلی می کند (مثل فقهی شدن سازمان حوزه ها و جنبی شدن دروس کلان مثل فلسفه،کلام و تفسیرهای متون مثل قرآن و نهج البلاغه و متون روایی و...) وزمانی که بین حوزه های کلان و خرد یک سازمان تحقیقاتی، انقطاع به وجود می آید، رکود علمی به گونه سازمانی به وجود می آید که سرآمداست.
7- اگر چارچوب کلامی سازمان دینی تدوین شد، چارچوب های کلان تحقیقاتی تدوین می شود و (چارچوب های کلان تحقیقاتی)،(چارچوب های روشی عظیم) را به وجود می آوردکه این چارچوب روشی در حوزه های علمیه به اصول فقه مشهور شده است ؛ هر چندمی توان آن را اصول معارف تفسیر اسم و گسترش داد وچارچوب های روشینوآوری تراکمی) را در یک سازمان دینی و دانش رقم می زند و معارف اسلامی در یک ، چارچوب گسترده بسط می یابد،پس می تواند با آغوش گشوده با جهان روبرو شود.
8- کلام چون یک دانش ارتباطی است و این ارتباطات با دیگر ملل است، پس یک نوع ارتباطات میان فرهنگی و ارتباطات میان معرفتی و میان دانشی ایجاد می کند و آن گونه در روش شناسی که در ادیان نیز ایجاد می کند یک نوع روش شناسی میان فرهنگی می باشد و از اینجاست که فقه میان فرهنگی تولید می شود و ازاینجاست که ادیان در سطح جهان، به شدت میان فرهنگی عمل می کنند و سعی در ارتباطات میان فرهنگی و میان مذهبی می کنند وآینده مذهبی که در ارتباطات میان مذهبی و میان فرهنگی موفق شود روشن است.
9- کلام اسلامی بر اساس صیرورت بنا شده است، چون جهان درحال شدن جامع است (یسئله من فی السموات و الارض کل یوم هوفی شأن)، پس یک جهان گشوده کامل در کلام اسلامی، ترسیم می شودو این صیرورت یک نوع صیرورت جامع است که کل جهان هستی راشامل می شود.
پس هر لحظه، لحظه نویی است و این لحظه نیز سیال است و در یک وضعیت بی نهایت است، چون هر ظاهری، باطنی داردتا بی نهایت.
10- جهان بر اساس اسم و معنا آفریده شده است و بزرگ ترین اسماء الهی پیامبران و اولیاء او هستند که باعث فیض و بارش معنا برجهان می باشند و جهان هستی را در پناه واحد فیاض بسط و گسترش می بخشند؛ یعنی با بسط اسمایی خداوند در جهان هستی (آمدن پیامبران تا خاتم پیامبران) جهان نیز بسط می یابد.
11- پس جهان بر اساس یک نظام ارتباطی (اسم و معنا) بسط می یابدو با هر ذکر و نامی جهان سیال تر می شود.
پس نظریه پیشرفت در کلام اسلامی رقم می خورد؛ یعنی تکامل و پیشرفت در یک جهان سیال باجامع اسماء الهی ؛ یعنی امام معصوم.
و از طرف دیگر سراسر جهان یااشیاء همه و همه اسماء الهی است.
فناوری به عنوان فرهنگ مادی مظهر اسماء الهی است و فرهنگ معنوی مثل ادبیات و هنر و فلسفه وفرهنگ عامه و علم نیز مظهر اسماء الهی است.
(نویسنده: ابراهیم فیاض) در میان مسائل گوناگونی که مانع تحلیل اطلاعات صحیح است مواردی که به فرایندهای ذهنی انسان باز می گردد دشوار ترین و در عین حال مهم ترین محسوب می شوند.
تحلیل اطلاعات اساسا یک فرایند ذهنی است اما درک این موضوع به دلدیل فقدان آگاهی هشیارانه نسبت به کارکردهای ذهن دشوار می باشد.
یافته اساسی روانشناسی شناختی مبنی بر آن است که افراد تجربیه آگاهانه ای نسبت به بخش اعظم آنچه در ذهن می گذرد ندارند.
بسیاری از کار کردهای که با ادراک حافظه و پردازش اطلاعات سرو کار دارند مقدم و مستقل از هر گونه جهت گیری آگاهانه صورت می پذیرد آنچه در هوشیاری رخ می دهد ناشی از تفکر است نه اینکه همان فرایند تفکر باشد.
نقاط ضعیف و سوگیری هایی را که در فرایندهای تفکر انسان مستقر می باشند می توان از طریق آزمایش های تجربی که به دقت طراحی شده باشند به نمایش گذارد.
اینگونه محدودیتها را می توان با کاربرد آگاهانه ابزارها و تکنیک ها مرتفع نمود.
از این رو لازم است که این ابزارها در جعبه ابزار تمام تحلیل گران وجود داشته باشد.
زمانیکه از رشد ذهنی سخن می گوییم معمولا اشاره ما به کسب اطلاعات یا دانش یا به نوع افکاریاست که فرد دارد نه اینکه به بررسی کارکرد عملی ذهنی بپردازیم .
با زمان اندکی را صرف ارزیابی تفکر خویش و مقایسه ی آن با یک مدل جامعتر می نماییم.چ زمانیکه از بهبود تحلیل اطلاعاتی سخن می گوییم معمولا به نحوه نگارش انواع گزارش های تحلیلی ، ارتباط میان تولید کنندگان و مصرف کنندگان ، یا سازماندهی فرآیند تحلیلی اشاره داریم.
تفکر تحلیلی مانند رانندگی یا نجاری یک مهارت است که می توان آنرا تعلیم داده آموخت ، یا با تمرین بهبود بخشید اما آموزش آن مانند بسیاری از مهارتهای دیگر نظیردوچرخه سواری صرفا با سر کلاس نشستن و حرف زدن در مورد اینکه چگونه باید آنرا انجام داد صورت نمی گیرد.
اکثرافراد درجات ابتدایی از قابلیت تحلیل را بدون تلاش زیاد پس از پایان تحصیلات رسمی به دست می آورند.
موارد کاربردی در تحلیل اطلاعات درک ماهیت ادراک کاربردهای مهمی برای درک ماهیت و محدودیت های تحلیل اطلاعاتی دارد.دشوارترین شرایط برای ادرام صحیح دقیقا شرایطی است که در ان تحلیل اطلاعاتی صورت گیرد یعنی سروکارداشتن با موقعیت هایی به شدت ادغام الود بر اساس اطلاعاتی که به سرعت پردازش می گردند تا هرچه سریعتر قضاوت حاصل گردد.واضح است که چنین چیزی دستورالعمل ادراک ناصحیح می باشد.
داده های اطلاعاتی در صدد روشن ساختن مجهولات است.تحلیل اطلاعاتی که طبق تعریف تقریبا همواره با شرایط مبهم سروکار دارد.هرچه ابهام محرک بیشتر باشد تاثیر انتظارات و تصاویر قبلی بر ادراک آنان بیشتر خواهد بود.ازین رو علیرغم تلاش برای عین گرایی پیش فرض های قبلی تحلیل گر اطلاعاتی نسبت به سایر حوزه ها که تحلیل گر با اطلاعات واضح تر وبا پیچیدگی کمتر روبرو است،احتمالا تاثیر بیشتری بر تحلیل نهایی او خواهد گذاشت.
تفاوت میان عملکرد تحلیل قوی و ضعیف عمدتا به تفاوتهای سازماندهی داده ها و سابقه در حافظه دراز مدت تحلیل گران باز می گردد.محتویات حافظه ،درونداد متمری را برای فرایند تحلیل تشکیل می دهد و همچنین هرآنچه که بر نوع اطلاعات به خاطر سپرده شده یا از حافظه به یاد آورده شده تاثیر گذار باشد،بر نتایج تحلیل نیز موثر خواهد بود.ذخیره اطلاعات حسی و حافظه ای کوتاه مدا از لحاظ ظرفیت با محدودیت جدی تری روبه رو است در حالی که حافظه دراز مدت از لحاظ عملی تقریبا ظرفیتی نا محدود دارد.آنچه که در مورد حافظه دراز مدت مطرح است.به ذخیره اطلاعات و بازیابی آن باز می گردد.و محدودیت های فیزیکی در مورد میزان اطلاعات قابل ذخیره مطرح نمی باشد.فهم نحوه کارکرد حافظه در جهت کسب بینش بیشتر نسبت به نقاط ضعف و قوت تحلیل ،عامل کمک کننده است.
ظرفیت محدود حافظه کاری منبع مشکلات بسیار در انجتم تحلیل اطلاعات است،دو ابزار اساسی برای مقابله با پیچیدگی در تحلیل وجود دارد:تجزیه و برون سازی،تجزیه یعنی شکستن یک مسئله به اجزای متشکله ان که در واقع اساس تحلیل است.روح تحلیل تصمیم گیری،تقسیم کردن و به هم پیوند دادن است،یک مسئله پیچیده را به مسائل ساده تر تجزیه کنید،تفکر را در این مسائل ساده تر روشن سازی و سرانجام این تحلیل ها را با یک چسپ منطقی اتصال دهید.
نظریه پردازشی این نظریه مدعی است کودک به جای اطلاعات قبلی درباره زبان صاحب نوعی مکانیسم پردازشی است که وی را قادر می سازد تا اطلاعات دریافت شده زبانی را تجزیه وتحلیل کند و بپردازد.
به خاطر داشته باشید که باید دو چیز را روشن سازیم: 1-کودکان چگونه زبان را فرا می گیرند .
2-چرا در نحوه انجام فراگیری نوعی مشابهت های کلی در میان کودکان مختلف دیده می شود.
البته مادراین مقطع از پشرفت علم هنوز نمی دانیم مکانیسم پردازشی یک دستگاه خاص است که فقط به زبان مربوط میگردد یا صرفا بخشی از یک مجموعه وسیع مربوط به توانایی های مشکل گشایی است که کودک برای مقابله با مسائل حیات به طور اعم با خود به همراه دارد .
یک مکانیسم پردازشی چگونه باید کار کند ؟
چنین مکانیسمی مسلماَ در خلاء عمل نمی کند ، بلکه با سایر جنبه های حیات کودک ارتباط متقابل دارد .
دست کم چهار عامل را باید منظور نمود که هر کدام از آنها می تواند به مکانیسم پردازشی کمک کرده یا آن را هدایت نماید این چهار عامل عبارتند از : نیازهای روزمره کودک تحول عمومی ذهنی کودک گفتار والدین کودک مشکل بودن نسبی ساخت های گوناگون زبانی روانشناسان زبان در مورد اهمیت بالای هر ک از این عوامل با هم اختلاف نظر دارند و این اختلاف غالباَ هم بسیار شدید است .
بسیار دیده شده است که یک محقق موکداَ خود را طرفدار یک عامل یا عوامل دیگر معرفی کرده و مدعی است سایر عوامل یا جزئی و یا بی اهمیت اند.
یادگیری در قالب پردازش اطلاعات: امکان استفاده از فناوری اطلاعات در آموزش ، برمبنای واقعیتی ساده و اساس استوار است مبنی بر اینکه یادگیری تا حد قابل ملاحظه ای مبتنی بر پردازش اطلاعات است.
گوش فرا دادن صحبت کردن، خواندن ، نوشتن ؛ اطمینان بخشیدن .ارزشیابی ، ترکیب و تجزیه و تحلیل وهمچنین حل مسائل ریاضی ، حفط کردن شعرهای یا پایتخت کشورها .
تماما نمونه هایی از پردازش اطلاعات کامپیوتری به شمار می آیند.
ناگفته نماند که پردازش اطلاعات ، تنها یک جنبه از فرایند آموزشی به شمار می آید.
جنبه دیگر فرایند آموزشی که در بخش آموزش سنتی توجه چندانی به آن نشده است.
ایجاد و خقل یک چیز جدید میباشد.
این واقعیت ، استفاده از فناوری های اطلاعاتی را به عنوان یک ابزار در تمام فرایندهای آموزشی تایید می کند به علاوه ، توجه دقیق به جنبه های مختلف تقویت سیستم ها ی ارزشی و روابط اجتماعی از اهمیت خاصی برخوردار است.
از نقطه نظر تاریخی ، پردازش اطلاعات و ارتباطات ، از زمان آغاز فعالیت مدرسه ، جز مهمترین فعالیتهای این نهاد بوده است و به هر حال باید بصورت ذهنی و با کمک مداد ، کاغذ و گچ آن راپیاده کرد.
در حال حاضر ، پردازش اطلاعات به یکی از امور مهم زندگی روزمره تبدیل شده ا ست و به کمک انواع دستگاههای پیچیده و پیشرفته و برخی رسانه ها انجام می شود.
امروزه ، روش های آمزوشی پیشرفته با استفاده بی حد و مرز کامپیوتر ها به نحو بهتری ارائه می شوند .
کامپیوتر هایی که از حس گرهای چند کاربردی لوازم جانبی و روابط های مختلف بهره می برند در این جا باید ادغان داشت که کامپیوتر یک واحد مستقل به شمار نمی آید.
بلکه برای دریافت داده ها و اطلاعات ، ذخیره ، پردازش ، تزویع و تحویل چند رسانه ای باید به تعداد فراوانی از دستگاههای مختلف دیجیتالی الکترونیکی ، مجموعه ها و شبکه ها متصل باشد.
تمام آنچه که در بالا ذکر شد بصورت خلاصه تحت عنوان فناوری ، اطلاعاتی و ارتباطی شناخته می شود.
استفاده از فناوری های اطلاعاتی در فرایندیادگیری ، یک امر مجزا به شمار نمی آید.
بلکه باید همانند سایر ابزارهای ذهنی مورد استفاده قرار بگیرد.