حزب سیاسی به مفهوم جمعیتهای خاص دارای اهدافی ویژه که منتج از شرایط عینی و ذهنی ساختار نظام سیاسی جامعه خویش باشند در سرزمین ما پیشینهای چندان قوی ندارد و تنها به بعد از دوران مشروطیت برمیگردد و آن هم به صورت منقطع و پاره پاره به طوری که هرگاه استبداد مطلقه به اوج خود میرسید و یا بحران سیاسی به وجود میآمد این احزاب متلاشی شده و یا تجزیه میگشتند.
در دوران استبداد پهلوی دوم به ویژه پس از شهریور ۱۳۲۰ما به گونهای از احزاب برمیخوریم که از هیچ بستر عقیدتی و ایدئولوژیکی برخوردار نبوده و بدون اتکا به حمایت مردم تنها به دستور عوامل قدرت از بالا تشکیل میشدند و وظیفهای جز حفظ و تقویت قدرت سیاسی حاکم نداشتند.
این احزاب از اجزای ساختار سیاسی و حکومتی عصر بودند که به دفاع همه جانبه از قدرت و حکومت مرکزی میپرداختند و خود از وسایل استبداد داخلی بودند.
این دسته از احزاب در تاریخ معاصر ایران به احزاب دولتی معروف شدهاند.
این احزاب همه در سه چیز درباری، فرمایشی و غیرمردمی بودن اشتراک داشتند و در سه دوره در تاریخ معاصر ایران خودنمایی کردند.
دوره اول (حزب وطن یا اراده ملی)
اولین حزب دولتی در ایران حزب وطن بود که در سال ۱۳۲۲ش توسط سیدضیاءالدین طباطبایی یکی از مسببین کودتای 1299ش و از عوامل انگلیس تشکیل شد.
مکان حزب خیابان سعدی، نزدیک مخبرالدوله در ساختمان باشکوهی که از طرف صرافزاده، کارخانهدار معروف یزدی به او اهدا شد قرار داشت.
از اعضای این حزب مظفر فیروز، سیدکاظم یزدی، برادران رشیدیان، کورس بازرگان و حجازی مدیر روزنامه وظیفه را میتوان نام برد.
روزنامه رعد امروز ارگان این حزب بود که توسط مظفر فیروز اداره میشد.
این حزب تا اواسط سال ۱۳۲۴ش به فعالیت ادامه داد.
بعد از یک سال این حزب در بهمن 1323ش به حزب اراده ملی تبدیل شد و تا سال ۱۳۲۵ ش به فعالیت ادامه داد.
این حزب با قدرت گرفتن قوام دشمن دیرین سید ضیاءالدین طباطبایی منحل شد.
حزب آریا
دومین حزب از احزاب دولتی حزب آریا بود که توسط حکومتگران لشگری ایجاد شد.
این حزب شدیداً به انگلیس وابسته بود.
از اعضای مهم آن میتوان به سرلشگر حسن ارفع، محمدهادی سپهر، سرلشکر محمود ارم، سرلشکر امینزاده، حسن اخوی، سرهنگ حسن منوچهری (بهرام آریانا) اشاره نمود.
این حزب به دلیل تمایلات شدید ناسیونالیستی و ضدکمونیستی که داشت تا دهه 30 به فعالیت ادامه داد.
حزب دموکرات ایران سومین حزب از این دسته از احزاب است که در 8 تیر 1325ش توسط احمد قوام (قوامالسلطنه) نخستوزیر وقت با شرکت رجال و اشراف تشکیل شد.
از افراد این حزب میتوان به مظفر فیروز، علی امینی، ابوالقاسم امینی، محمدولی فرمانفرما، سردار فاخر حکمت، ملکالشعرای بهار، حسن ارسنجانی...
اشاره نمود.
هدف این حزب بازگرداندن آذربایجان به خاک کشور بود.
با سقوط کابینه قوام این حزب نیز منحل شد.
حزب دموکرات ایران سومین حزب از این دسته از احزاب است که در 8 تیر 1325ش توسط احمد قوام (قوامالسلطنه) نخستوزیر وقت با شرکت رجال و اشراف تشکیل شد.
با سقوط کابینه قوام این حزب نیز منحل شد.
نمره 304 700 کلمه شهرضا نمره 305 اصفهان ـ کمیته حزب دموکرات ایران رونوشت شهرضا کمیته حزب دموکرات.
به طوری که قبلاً هم اعلام شده آقای ابوالفتح قهرمان کاندید حزب در حوزه شهرضا میباشد.
لازم است از طرف افراد حزب نهایت جدیت را در جهت پروپاگاند و تبلیغ درباره ایشان به عمل آورند.
دبیرکل تشکیلات حزب دموکرات ایران موسویزاده 22/11/25 عودت شود 5-522-6133 الف اصفهان ـ جناب آقای حاج امینالتجار رونوشت آقای صفا امامی لازم میدانم در عالم ارادت این نکته را عرض کنم به ملاحظات زیادی که انشااله حضوراً عرض خواهم کرد و مذاکراتی که به عمل آمده بایستی کاندیدهای حزب دموکرات ایران در همه جا موفق شوند و تا حال هم موفق شدهاند در اصفهان هم پیش از سایر نقاط این نکته باید رعایت شود.
لذا مصلحت آنست با دو نفر آقایان اعزاز و صفا امامی که کاندید رسمی حزب هستند بدون تردید تشریک مساعی نموده جداً مشغول کار شودی با اشخاص دیگر کمک کردن ابداً صلاح نیست با آقای صفا امامی هم نظر بنده را نیز ابلاغ فرمایند.
عبدالحسین نیکپور شماره 6-522-6133 الف حزب دموکرات ایران تاریخ 132 دبیرخانه کل اصفهان کمیته حزب دموکرات ایران برحسب تصمیم کمتیه مرکزی حزب دموکرات ایران آقایان اعزاز نیکپی، حبیباله امین، صفا امامی در شهر اصفهان کاندید هستند.
لازم است از طرف کمیته اصفهان به کلیه افراد حزب آنجا سفارش و توصیه شود که با نهایت جدیت و علاقمندی برای موفقیت و انتخاب شدن آقایان نامبرده اقدام نمائید.
رئیس کل تشکیلات حزب دموکرات ایران موسویزاده 18/10/75 نحوه تاسیس حزب پیکار و میهن جهانگیر تفضلی، فرزند میرزا غلامرضا خان مصدق السلطان در سال 1293 هجری شمسی در مشهد متولد شد و تا 22 سالگی (1314) در این شهر به تحصیل و کار و خدمت نظام وظیفه مشغول بود.
از سال 1314 تا 1321 در دانشسرای عالی به ادامه تحصیل پرداخت و همزمان به تدریس زبان فرانسه، در دبیرستان ایرانشهر مشغول شد.
در سال 1321 به اتفاق خسرو اقبال و چند نفر دیگر حزب پیکار را تأسیس کرد و در روزنامه بهار که موقتاً ارگان « حزب پیکار» بود، به نوشتن مقاله پرداخت.
سپس روزنامه نبرد که صاحب امتیاز آن خسرو اقبال بود، به جای روزنامه بهار منتشر گردید و جهانگیر تفضلی سردبیر آن شد.
در سال 1321 امتیاز نشر روزنامه ایران ما را گرفت، که تا زمان تعطیل شدن آن، در دوره وزارت خودش، به صورت روزانه و یا هفتگی منتشر میشد.
ایران ما روزنامهای مشهور و پُر خواننده بود و تمایل شدیدی به پیشرفت دستههای چپ نشان میداد1 ؛ علاوه بر این شدیداً علیه روحانیت و مذهب و مظاهر آن، نظیر حجاب بانوان به انتشار مطالبی دست میزد2.
[جهانگیر تفضلی در رابطه با چگونگی تأسیس حزب پیکار چنین می گوید]: سال هزار و سیصدو بیست و یک محمدعلی وفای شریعتی که با من دوست بود، به من گفت: « خسرو اقبال 3 عدهای از دوستان خود را جمع کرده و حزبی تشکیل داده است، و این عده مثل من دانشجوی حقوق و قاضی دادگستری بودهاند که خسرو با آنها هم دانشکده و همکار بوده است، و از هرکدام از ما خواسته است که دوستان و آشنایان خود را به حزب دعوت کنیم.
من اول تو را در نظر گرفتهام، و با خویشاوندی نزدیکی که تو با او داری، هم تو از همفکری با او خوشحال خواهی شد، و هم او از همکاری با تو ـ گمان میکنم ـ خوشوقت باشد.
هنوز اسم حزب هم بطور قطع معلوم نشده است.
هنگامی که من به دیدن خسرو رفتم، محلی را در خیابان لاله زار در نظر گرفته بودند که بعد دفتر روزنامه نبرد و ایران ما هم در آنجا بود.
از کسانی که آن روز در آنجا بودند من اسم [دهها نفر] ، به خصوص « جلال شادمان4» را به خاطر دارم که برای نخستین بار، آنها را میدیدم.
پس از سخنانی که به میان آوردیم، جلال شادمان که بعد از خسرو، برجسته ترین عضو کمیته مرکزی بود، درباره من گفت: « من پیشنهاد میکنم که این جوان به جای من، عضو کمیته مرکزی باشد.» از آن روز ، همکاری سیاسی شادمان و خسرو و من، شروع شد.
نام حزب را پیکار5 گذاشتیم.
خسرو اقبال با شیخ احمد بهار6 که روزنامهاش نیز به نام بهار بود، قرار گذاشته بود که آن را در اختیار حزب بگذارند، و از این رو نخستین ارگان حزب پیکار، روزنامه بهار بود.
اغلب و شاید همه سرمقالههای آن نوشته خود من بود.
کسانی که بخواهند درباره آغاز حزب پیکار مطالعه بیشتری کنند، از روی همان سرمقالههای روزنامه، عقاید و افکار مرا، یا ما را در آن روزگاران خواهند دانست.
از سران آن حزب بعد از چندی ، فقط جلال شادمان با خسرو مانده بودند.
خسرو اقبال،حتی پردههای روزنامه را نیز خودش میکوبید، و همه مخارج روزنامه و محل آن را او میپرداخت.
در آن وقت قوام السلطنه نخست وزیر بود، و خسرو اقبال که تازه به سی سالگی رسیده بود، توانست امتیاز « نبرد» را به نام خود بگیرد.
همچنین امتیاز ایران ما را برای مخلص، و امتیاز داریا را برای « حسن ارسنجانی7» گرفت.چون ارسنجانی در آن وقت، هنوز سی سال نداشت، خسرو برایش کبر سن در دادگستری درست کرد.
روزنامه بهار توقیف شد، اما نبرد منتشر گردید، که من هم سردبیر رسمی آن بودم، و از آن روز نام سردبیر هم ـ که من بودمـ در روزنامه منتشر میشد، و برای نخستین بار،مخلص هم سری از زیر آب آسوده گر گمنامی درآوردم.
روزنامه نبرد در روز سیزده عید به پیشنهاد محمود 8برادرم، شماره مخصوصی منتشر کرد.
چون روز سیزده نوروز ما، اغلب با اوایل آوریل مصادف است، ما هم به تقلید از روزنامههای اروپا و دروغ آوریل، قرار شد دروغی بنویسیم.
اما به جای یک دروغ، تمام مطالب روزنامه دروغ بود این روزنامه پس از نیم ساعت شمارههای آن تمام شد، و گمان میکنم چند بار چاپ شد.
در این روزنامه، حسن ارسنجانی و اسماعیل پوروالی 9که در بهار و نبرد، و بعدها در ایران ما از عوامل بسیار مؤثر بودند، مطالبی نوشته بودند.
برای نمونه ارسنجانی مطالب مفصلی نوشت که ایران چگونه تقسیم شده است، و من گذشته از مطالبی دیگر در قسمت کوچکی که مخصوص ادبیات بود، سرود شاهنشاهی10 گذشته بودم که : « از پهلوی شد نام ایران صدره ز عهد باستان» و از آن روز به بعد دروغ سیزده را برخی روزنامههای دیگر هم تقلید کردند.
در بهار، نبرد و ایران ما، اسماعیل پوروالی که به نام مستعار « بامشاد» مطالبی به عنوان « با من به مجلس بیایید» مینوشت که از عوامل پیشرفت این سه روزنامه بود.
نویسندگان مؤثر نبرد و ایران ما ـ در ایران مای روزانه، نه هفتگی ـحسن ارسنجانی،اسماعیل پور والی و محمود تفضلی [بودند ،به همراه] ترجمههای جواد فاضل از نهج البلاغه بود.
[او ] در ایران مای یومیه نوروزی، از نویسندگان حزب و [همچنین از ] هیئت نویسندگان ایران ما بود.
« فریدون توللی11» با اینکه عضو حزب توده بود، اشعار و آثار خود را در ایران ما منتشر میساخت.
هریک از ما نام مستعاری داشتیم .
محمود تفضلی به نام « گرسنه» مقاله مینوشت،که انقلابی و چپی و تند و گزنده بود.
و اسماعیل … بود حسن ارسنجانی سلسله مقالاتی به نام « دکتر داریا» مینوشت که با همه جوانی سن، بسیار پخته و موجب پیشرفت نبرد و ایران ما بود.
مخلص، اشعارش را به نام « آسمان» در گوشهای از صفحههای وسط روزنامه چاپ میکردم.
سر مقالهها تا وقتی که من بودم، نوشته من بود، و اگر علاوه بر سر مقاله چیزی مینوشتم، « مازیار» امضا میکردم.
از اوایل شهریور هزارو سیصدو بیست و دو که خسرو اقبال و من، در بند، یا اسارت ارتش « بریتانیا12» گرفتار آمدیم، روزنامه ایران ما به وسیله اسماعیل پوروالی، محمود تفضلی،جلال شادمان و « رضا آذرخشی» اداره میشد.
در آن وقت « حسن مهری13» و رضا آذرخشی هم جزء کمیته مرکزی حزب شده بودند.
قسمت عمده کار آن روزنامه به وسیله اسماعیل پوروالی و محمود تفضلی اداره میشد، و اسماعیل پوروالی که سردبیر ایران ما بود، کار و بار روزنامه ایران ما بیشتر با او بود.
باید یادآوری کنم که در ایران مای هفتگی ، هیچ یک از این عزیزان دخالتی نداشتند.
در آن دوران، ایرا ن ما مدتی با سردبیری « ناصر خدایار اداره میشد.
« امید» اخوان ثالث، « سایه14» ابتهاج و « نادر نادرپور» نیز قسمتهای ادبی آن را یاریهای مؤثر میدادند .
دوران کوتاهی هم، یعنی از وقتی که من مأمور سرپرستی در اروپا شدم، مدیریت روزنامه هفتگی، با تقی تفضلی، برادرم شد، و سردبیری آن با « شیفته»، و در این دوران، روزنامه به اروپا فرستاده میشد،و بیشتر برای دانشجویان بود، و در داخل ایران و سیاست ایران، دخالت چندانی نداشت.
در دوران رونق ایران مای هفتگی، « ابوالحسن ورزی» ، « غلامعلی توسلی»، « رسول پرویزی15 » و « ارسلان خلعت بری » نیز جزء نویسندگان بی مزد و منت ایران مای هفتگی بودند.
در [ طول انتشار] ایران مای روزانه، دوبار من از روزنامه دور ماندم، دفعه اول نه ماه بود که من چهار ماه آن را در بازداشت یا اسارت ارتش انگلیس و بقیه را در اسارت ارتش سرخ بودم.
و روزنامه ایران ما به وسیله محمود تفضلی و اسماعیل پور والی اداره میشد که به نظر من بسیار خوب هم بود.
و چون خسرو [ اقبال] از بازداشت انگلیسیها زودتر از من آزاد شد و ارتش سرخ با وی کاری نداشت، امور مالی و پایه و مایه انتشار ایران ما را فراهم میآورد.
و با ردوم، مسافرت من با « قوام السلطنه16» به « مسکو» [ سال 1324] و از آنجا به اروپا،مرا نزدیک به دو سال از ایران مای روزانه دور کرد.
پست هوایی به « پاریس»، از تهران هر پانزده روز یکبار میآمد، و ماهی یکی دوبار شمارههای آن را برای من میفرستادند.
در آن مدت، سیاستی را که ایران ما تعقیب میکرد، با نظر سیاسی من هماهنگی نداشت؛ که شرح آن را خواهم نوشت.
در مسافرت تاریخی و به نظر مخلص، مهم قوام السلطنه17 ـ که درباره آن چند نفری از همراهان به تفصیل نوشتهاند و من دیگر نام همراهان را جز آنچه با نوشتهام ارتباط دارد به میان نمیآورم ـ گذشته از همراهان اقتصادی و سیاسی، سه روزنامه نویس هم بودند.
ابوالحسن] عمیدی نوری و [عباس] مسعودی، از ایران ما قرار بود خسرو اقبال برود که در حقیقت مدیر آن، به معنای کامل مدیریت، در آن ]روزگاران میبود.
دو سه روز پیش از حرکت قوام السلطنه قرار شد من بروم.
چون به معنای قانونی، من مدیر ایران ما بودم، خسرو با اینکه خود را آمادهسفر کرده کرده بود و مقدار قابل ملاحظهای دلار هم خریده بود، نه تنها از این تغییر متغیر نشد، بلکه دلارهای خود را به رایگان به من داد.
]در این سفر] وقتی برای اجازه خداحافظی خدمت قوام السلطنه رسیدم، مرا تنها احضار کرده بود، مطالبی در آن روز به من گفت که به اختصار در اینجا میآورم: کاغذی به خسرو اقبال و نویسندگان ایران ما بنویسید که در هر صورت از پیشه وری حمایت نکنند و اگر دولت هم با پیشه وری مدارا کرد، ایران ما از دولت هم در این باره انتقاد کند؛ اما به آنها ننویسید که من این مطلب را گفتهام.
دو نامه لاک و مهر کرده برای خسرو و محمود به تفصیل نوشتم؛ که از نظر ما در آن روزها، روزنامه روزانه ایران ما هنوز رنگ ناسیونالیستی تند داشت؛ اما چون در کمیته مرکزی حزب پیکار، حسن مهری و رضا آذرخشی تمایل زیاد به چپ داشتند و محمود [تفضلی] که در غیاب من ، در حقیقت ودرعمل مدیر روزنامه ایرا ن ما نیز مانند آنان چپ رو بود، خسرو اقبال و جلال شادمان در اقلیت بودند و به نامه من،محمود توجهی نکرد و وقتی دکتر « کشاورز18» در دولت قوام السلطنه وزیر فرهنگ شد، محمود تفضلی و خلیل ملکی19 اداره انتشارات وزارت فرهنگ را به عهده گرفتند.
در آن وقت، پست هوایی برای پاریس ماهی دوبار بود، و بعد از یک ماه شمارههای آن به من رسید، که با نظر من و خواهشهایم از محمود هماهنگ نبود، اما از نظر روزنامه نگاری خوب بود.
تا آنجا که وقتی قوام وزرای تودهای خود را کنار گذارده بود، در ائتلافی که حزب ایران با حزب توده کرد، ایران ما در آن ائتلاف بر ضد قوام السلطنه با اهمیت یک حزب، پایه سوم آن ائتلاف گردید.
پس از برگشت من از اروپا، جزء گلههایی که از محمود میکردم، گفتم چرا با حزب توده ائتلاف کردید؟
گفت که :« تو خودت به اسماعیل و من دستور دادی که در غیاب تو هر سیاستی که مهندس « [غلامعلی] فریور20 » و « [اللهیار] صالح» در پیش گرفتند، با آنها همفکری کنیم.
ما هم با آن آقایان همکاری کردیم»، و راست میگفت که من این مطلب را به او و اسماعیل گفته بودم.
صفحه 2 _______________________________________________ * منبع: خاطرات جهانگیر تفضلی تالیف یعقوب توکلی 1.آینده ـ مجله ـ شماره 4-1 سال 1370 ص 192 (عنوان جهانگیر تفضلی) 2.
تفضلی جهانگیر ـ ایران ما ـ دوشنبه 23 مرداد 1323 3.خسرو اقبال پسر حاج مقبل السلطنه خراسانی (نایب التولیه) و برادر کوچکتر دکتر منوچهر اقبال (وزیر، نخست وزیر و رئیس شرکت ملی نفت) بود که نخست قاضی دادگستری شد و بعد از کار قضاوت کناره گیری کرده به کار وکالت روی آورد.
به موازات این کار به سیاست نیز روی آورد و اقدام به تأسیس حزب پیکار و انتشار روزنامه نبرد کرد.
خسرو اقبال در جریان دستگیری جمعی از روزنامه نگاران، رجال سیاسی و امرای ارتش توسط متفقین، مدتی بازداشت و زندانی گردید.
بعد از کودتای بیست و هشتم مرداد به امریکاییان نزدیک شد و از رابطین پر و پا قرص سفارت امریکا و همچنین از مشتاقان جدی ادامه روابط با جاسوسان امریکایی محسوب میشد.مناسبات نزدیک اقبال با سفارت امریکا توام با ارتباط با ساواک با خصوصیت رام و متقاعد در برابر سفارت همراه با ارائه اطلاعات مفید برای سفارت، بسیار مورد توجه بوده است (اسناد ج 17 ص 13.) وی نماینده ودلال نفوذ شرکتهای امریکایی نظیر « سیتی سرویس» بوده است.
(همان مآخذ ص 19) 4.
جلال شادمان بعدها به سمت معاونت وزارت دارایی منصوب شد و مدتی هم سناتور مجلس سنا بود.
او همچنین مدتی به سمت معاونت مالی وزارت دربار منصوب شد.حزب پیکار در سال هزارو سیصدو بیست و دو توسط خسرو اقبال و جهاگیر تفضلی تشکیل شد.
حزب پیکار ملیگرا و تشکیلات آن عبارت بود از کنگره بزرگ، کمیته مرکزی،کمیسیون تجدید نظر و کمیته استانها و شهرستانها.
5.حزب پیکار در سال بیست و چهار، همراه با چند حزب دیگر به ائتلاف رسید و حزب « میهن» را به وجود آورد.
6.
برادر محمدتقی (ملک الشعرا)بهار.
7.
حسن ارسنجانی در دانشگاه تهران حقوق خوانده بود.
او مدیر روزنامه چپگرای داریا بود.
ارسنجانی در عین حالی که تظاهر به چپگرایی مینمود، نه تنها از نزدیکان قوام السلطنه بود، بلکه عملاً در عرصه سیاست راستگرا و متمایل به انگلیس و امریکا عمل میکرد.
از جمله میتوان به عضویت وی در کابینه قوام السلطنه در تیرماه سی و یک، و همچنین مقام او به عنوان وزیر کشاورزی در کابینههای علی امینی و اسدا… علم در سالهای چهل و چهل و یک اشاره کرد.
طرح امریکایی « اصلاحات ارضی» با هیاهوی فراوان او در مقام وزیر کشاورزی اجرا شد و هنگامی که محبوبیت قابل توجهی پیدا کرد به اشاره شاه، توسط علم کنار گذاشته شد و به سفیر کبیری ایران در ایتالیا منصوب شد.
وی در سال چهل و هشت درگذشت.
8.
محمود تفضلی… برادر کوچکتر جهانگیر تفضلیبود.
وی لیسانس باستان شناسی خود را از دانشسرای عالی اخذ کرد و در دهه هزارو سیصدو سی، 5 سال وابسته فرهنگی ایران در هندوستان، پنج سال وابسته فرهنگی ایران در ترکیه، یونان و یوگلسلاوی (سابق) بود.
محمود تفضلی متجاوز از بیست جلد از تالیفات « جواهر لعل نهرو» و دخترش « ایندیرا گاندی» را به فارسی ترجمه کرد که از معروفترین آنها میتوان به نگاهی به تاریخ جهان اشاره کرد وی در سال شصت و نه در حادثه تصادف اتومبیل درگذشت (مجله آینده شماره 11-10 ص 759) 9.
اسماعیل پوروالی متولد هزارو سیصدو یک شمسی و لیسانس تاریخ و جغرافیا بوده است.
او نویسندهای چپگرا و از اعضای حزب توده بوده که در سال هزارو سیصدو بیست و شش از حزب توده جدا شد و به خدمت رژیم پهلوی درآمد.
در سال هزاروسیصدوچهل و پنج مجله بامشاد را که مدتها به صورت روزنامه منتشر میشد، انتشار داد.
10.جالب این که این یک بیت شعر هم دروغ بود.
11.
فریدون توللی متولد هزارو دویست و نود و هشت، شاعر و عضو حزب توده در شیراز بود.
پس از چندی از حزب منشعب شد و به خلیل ملکی در « نیروی سوم» پیوست.
او مسئول تشکیلات نیروی سوم در استان فارس شد.
(ملکی ص 457)در دوره علی امینی به همراه نورالدین الموتی و اسدا… مبشری به دولت نزدیک شد.
(اسناد لانه جاسوسی، ج 17، ص 143) بعدها که علم آنها را در دوره خود به خدمت گرفت، به تودهایهای انگلیسی معروف شدند.
از این عده میتوان از رسول پرویزی و محمد باهری، وزرای کابینه علم نیز نام برد.
(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، ص 186) توللی از طایفههای قشقایی بود و با سرودن نخستین سرودهاش ، تحت عنوان « مریم» در سال بیست و پنج معروفیت یافت.
12.
متفقین بعد از اشغال ایران در شهریور بیست و تبعید رضاخان، اقدام به دستگیری جمعی از رجال سیاسی، روزنامه نگاران و افسران ارتش کردند.
البته در میان دستگیر شدگان پارهای از عناصر مظنون به همکاری با آلمانها وجود داشتند.
عدهای نیز دارای روحیه ملی گرایی و یا ضد انگلیسی بودند.
از جمله این افراد میتوان به « آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی» « حبیب الله نوبخت» رهبر حزب « کبود» و « سرلشکر فضل الله زاهدی»، فرمانده لشکر اصفهان،اشاره کرد.
البته اکثریت قریب به اتفاق همین دستگیرشدگان ، بعدها به مقامهای عالی کشوری و لشکری رسیده و عهدهدار مصادر مهم دولتی شدند.
از این دسته میتوان « جعفر شریف امامی» را نام برد.
نکته مهم اینجاست که هرکدام از دستگیر شدگان حسب تمایلات سیاسی آنان، بعدها به خدمت سیاستهای دولتهای بیگانه درآمدند.
جهانگیر تفضلی نیز از همین دستگیر شدگان بود و بعد از بازداشت به زندان شورویها در رشت فرستاده شد.
در آنجا افکار و عقاید تفضلی دستخوش تحول گردید، و پس از آنکه از اسارت آزاد شده مجدداً به چاپ روزنامهاش ایران ما پرداخت، و تدریجاً آن را به صورت روزنامه هواخواه شورویها در آورد.
13.
حسن مهری یکی از شخصیتهای مورد احترام نهضت جنگل و میرزا کوچک خان بود و سوابق آزادیخواهی داشت.
14.
همان مهدی اخوان ثالث و هوشنگ ابتهاج که به تخلصهای فوق مشهور هستند.
15.
رسول پرویزی از آن دسته روشنفکران درباری دوره پهلوی بود که دارای سابقه عضویت در حزب توده شیراز نیز میباشد.
او توسط اسدالله علم به خدمت گرفته شد ] ظهور و سقوط جلد 2 – ص 486[ پرویزی از کسانی است که به « تودهای انگلیسی» مشهور هستند (فردوست جلد 1ـ ص 378) و از طریق اسدا… علم به اینتلیجنت سرویس انگلیس مربوط بودهاند.
وی با درخدمت گذاشتن قلم در اختیار رژیم و عضویت در شبکه بدامن شاپورجی به دربار راه یافت(همان ماخذ ص 186) وی در سال چهل و یک در کابینه اسدالله علم معاون نخست وزیر و منشی جلسات هیأت دولت شد.
پرویزی با جهانگیر تفضلی همکار بوده است.
اسناد منتشر شده در خصوص صورتجلسه هیأت دولت علم در پانزده خرداد چهل و دو و تصمیم گیری درخصوص اعلام حکومت نظامی … که پارهای اظهارات تند جهانگیر تفضلی علیه مردم را در بر دارد، به دستخط رسول پرویزی میباشد.
(اسناد منتشر شده نخست وزیری تحت عنوان مذاکرات هیات دولت طاغوت) وی مقالاتی پر سرو صدا و هیجانی در مدح شاه و فرح منتشر نموده است که از جمله عناوین آنها میتوان از اندیشه جهانی شاهنشاه» و « جلال و شکوه شهبانی ایران» نام برد.
وی همچنین نماینده بوشهر و دشتستان در مجلس سنا نیز بوده است که در سال پنجاه و پنج بر اثر بیماری درگذشت.
16.
احمد قوام السلطنه، نوه میرزا محمد قوام الدوله موسسه فراماسونری در خراسان، (جامی ص 376) و برادر وثوق الدوله، عاقد قرارداد ننگین 1919 و دبیر حضور دربار ناصرالدین شاه بود.
او بعداًسمت دبیر حضوری عین الدوله، دشمن مشروطیت را داشت ، (همان مأخذ) بعد از انقلاب مشروطیت چهره عوض کرد و بارها به مقام وزارت و یا نخست وزیری رسید.
وی یکی از وابستگان معروف سیاست انگلستان و امریکا در ایران بود.
هرچند در دوره رضاخان از صحنه سیاست به دور بود؛ اما بعد از شهریور بیست، این دومین باری بود که به نخست وزیری رسید.
پس از احراز مقام نخست وزیری ، حکومت نظامی را لغو کرد و اساس سیاست خود را به موازنه مودت و اقدام متقابل معرفی کرد.
(مدنی جلد 1 – ص 156) 17.
سفر قوام السلطنه و هیأت همراه، به منظور مذاکره پیرامون سه موضوع اساسی بود.
اول؛ نفت شمال که شورویها خواستار امتیاز آن بودند و آن را شرط ابراز دوستی ایران وشوروی میدانستند.
دوم؛ آذربایجان و اعلام استقلال فرقه دموکرات پیشه وری که مولوتف وزیر خارجه شوروی اعلام کرد امری داخلی است.
(هرچند در عمل از فرقه دموکرات حمایت مینمودهاند) سوم؛ تخلیه ارتش سرخ از ایران که شوروی قبول میکند در تاریخ تعیین شده قسمتهائی از خاک ایران را تخلیه نماید؛ اما در عمل از تخلیه ایران استنکاف میورزند.
(جامی ص 381) 18.
دکتر فریدون کشاورز عضو هیأت اجرایی حزب توده بود.
او ظاهراً روابط صمیمانهای با محمدرضا پهلوی داشت، ولی بعد که در کابینه ائتلافی قوام السلطنه وزیر فرهنگ میشود این روابط خاتمه مییابد.
بعد از سوء قصد نافرجام به جان شاه در سال هزاروسیصدو بیست و هفت که انحلال حزب توده و مظنون ودستگیر شدن جمعی از رهبران حزب را در پی داشت، غیاباً محاکمه و به اعدام محکوم میشود؛ اما به همراه احسان طبری و دکتر رضا رادمنش به شوروی میگریزد.(ر.
ک خاطرات کیانوری) 19.
خلیل ملکی عضو برجسته حزب توده و از اعضای گروه پنجاه و سه نفر بود که به همراه گروه دستگیر و به پنج سال حبس مجرد محکوم شده بود.
وی مدتی به عنوان دبیر اول حزب توده، از منتقدین جدی وابستگی حزب توده به شوروی ،ائتلاف با قوام بود.
بعد از اخراج تحقیر آمیز وزرای تودهای از کابینه قوام و بعد از یک مرحله کشمکش درون حزبی، در زمستان هزارو سیصدو بیست وشش از حزب توده منشعب شد و جبهه « نیروی سوم» را تشکیل داد.
بعد از سفر خلیل ملکی به اسرائیل ،وی مقالاتی در دفاع از اسرائیل ،در بهار 1332 در ماهنامه علم و زندگی منتشر نمود و پیروان خلیل ملکی از مروجین اصلی « سوسیالیسم کیبوتصی» بودهاند (کیانوری ص 181) 20.
مهندس غلامعلی فریور عضو برجسته حزب توده و از اعضای گروه پنجاه و سه نفر بود که در سال هزار و سیصدو شانزده دستگیر و به پنج سال حبس مجرد محکوم شد.
در مجلس چهاردهم نماینده مجلس شورای ملی بود.
فریور بعدها از حزب توده جدا شد.
ابتدا به جبهه ملی و سپس به دکتر علی امینی و جناح امریکاییها پیوست، در کابینه امینی وزیر صنایع و معادن شد.
منبع موسسه مطالعات تاریخ ایران