«تاریخ نظامی جامع نمایشات هراسناک است که بازیگران صحنه وسیع آنها منحصر به اشخاص معین نبوده است.
بلکه شامل ملل یا تمدنهای مختلف می شوند.
از اینرو برای کسانیکه خواسته باشند راجع به کیفیات روحی انسانها و اقوام بررسیهای دقیقی بنمایند، فایده خواندن تاریخ نظامی بیش از تاریخ عمومی است»
«سرلشکر کلمان گران گر»
مغولان یکی از اقوام زرد پوست بودند که در مغولستان و شمال صحرای گبی میزیستند.
این سرزمین بسیار خشک و مردم آن در فقر و خشونت به شیوه بیانگردی و چادرنشینی روزگار را می گذراندند.
آنان تا قبل از ظهور چنگیزخان به صورت قبایل متعدد پراکنده زندگی می کردند.
این قبایل از نظر شیوه زندگی به دو دسته مهم تقسیم می شدند: 1- قبایل جنگی که کارشان ماهیگیری و شکار حیوانات بود .
2- قبایل صحرانورد که چادرنشین و دامدار بودند.
میان ایلهای متعدد همیشه بر سر تصرف مراتع و غنایم جنگ و خونریزی بود.
خان هر قبیله ای که آن ها «نویان» میگفتند نوکران (بهادران-جنگاوران) چندی را به دور خود جمع کرده و یک نیروی نظامی قبیلهای تشکیل داده بودند.
این نوکران در زندگی، شکار، تقسیم غنایم و جنگهای خان حضور فعال داشتند.
و حالا اینجا این سوال پیش می آید آیا این گروههای صحرانشین، بیانگرد چگونه توانستند این چنین فتوحاتی را بدست آورند.
چه عواملی باعث پیشرفت و موفقیتهای آنان شد؟
در این تحقیق سعی شده است چگونگی تشکیل سپاه، لشکر مغول و عوامل پیروزی را تک تک اشاره نمایم و اصلاحات و تغییرات که در این سپاهیان در زمان ایلخانان انجام شده را بازگو کنیم.
چنگیز و چگونگی اتحاد قبایل
هفتصد سال پیش مردی بر اکثر ممالک دست یافت نصف جهان را مسخر کرد و نوع بشر را چنان به وحشت افکند که هنوز هم پس از قرنها آثار آن بیم نمایانست «سپاه چنگیزی آلت بسیار هولناک و قتالی بود به شرط آنکه آنرا ماهرانه بکار برده و انتظام و احترام را در آن حفظ کنند.
ظهور تموچین و اتحاد قبایل گوناگون سبب یکپارچگی نیروهای نظامی این قبیله ها شد و یک ماشین جنگی بزرگ، خشن و خونریز را به سوی مرزهای کشورهای مجاور و جهانگشائی کشاند.
تموچین توانست تا سن 44 سالگی تمام قبایل بزرگ را متحد کند و خود بر تخت پادشاهی مغولستان بنشیند.
ارتش قبایل متعدد و بیابانگرد سه سال بعد در اولین اقدامات خود به چین حمله بردند و پس از به زانو در آوردن دولت ختا ، بخش وسیعی از ایالات شمالی را تحت انقیاد خود در آوردند.
فتح این مناطق متمدن و پر از ثروت و مکنت دنیای جدیدی را به روی این جنگاوران فقط بیابان و چادر دیده ، گشود و عامل و انگیزه مهمی شد که در آینده به تهاجمات خود ادامه بدهند.
با فتح چین و پکن روشها و فنون محاصره و همچنین استفاده از ادوات قلعه گیری از جمله دژکوبها، منجنقیها و.......را فرا می گرفتند و همچنین صنعتگران به همراه صنایع ساخت ادوات جنگی چین که روزگار خود سرآمد بود، استفاده از باروت، نفت، معادن فلزات گوناگون که همگی و یکباره در اختیارات چنگیز و اسرای سپاهش قرار گرفت.
فتح این مناطق متمدن و پر از ثروت و مکنت دنیای جدیدی را به روی این جنگاوران فقط بیابان و چادر دیده ، گشود و عامل و انگیزه مهمی شد که در آینده به تهاجمات خود ادامه بدهند.
در راس تشکیلات سیاسی و حکومت مغولان «خان» بزرگ قرار داشت و پس از آن شاهزادگان و خانهای کوچکتری که در راس اروغ ها و اولوس ها جای می گرفتند.
این سلسله مراتب قدرت در سازمان نظامی و ارتش آنها نیز جاری بود.
فرماندهی کل قوا در اختیار امپراتور خان بزرگ قرار داشت که در زمان جنگ دستور او مجری بود.
پس از وی شاهزاده ها، پس نویان ها (فرماندهان ارتش ده هزاره ها، افسران هزاره ها و در پایان افسران صده ها ، جای می گرفتند.
آنها که نخست از پرداخت مالیاتها معاف بودند بعدها با تصرف ممالک مختلف از جمله ایران، صاحب اراضی وسیعی شدند و در عرصه اجتماع بعنوان فئودالهای بزرگ نمود پیدا کردند.
جنگها و کشور گشائیها عامل اصلی تامین قدرت و ثروت این اشرافیت نظامی محسوب می شد.
شکل ظاهری یک سرباز مغولی و خصوصیات اخلاقی آنان: در حدود چهل سال بیش از تشکیل قوریلتای 1206 «پلان کارپن» که از مغولستان برگشته بود چنین می نویسد: «تترها (یعنی مغولان) مطیع ترین ملل دنیا در برابر رؤسا خودشان می باشند.
اطاعتی که آنها از روساء خودشان می کنند، بیشتر از اطاعتی است که کشیشان ما از رؤسا مذهبی می نمایند.
همیشه نسبت به روساء خود بسیار مودب هستند و هیچ وقت به آنها دروغ نمیگویند.
بین آنها هیچ وقت شقاق و خلاف و قتل روی نمی دهد.
گاه گاه سرقتهای بیاهمیتی بوقوع می پیوندد.
اگر چهارپا یا جانوری که متعلق به یکی از آنهاست گم شود یابنده آن نه فقط آنرا تصاحب نمی کند بلکه آنرا به صاحب اصلی آن تسلیم می نماید.
اگر این تصویر را با هرج و مرجی که قبل از تسلط چنگیزخان بین قبایل مغول وجود داشته است مقایسه کنیم و یا با حالت و وضع اخلاقی ملت امروز مغول بسنجیم به خوبی درک می کنیم «یا ساق» چنگیزخان چه تغییرات عمیق در جامعه مغولی پدید آمده بود شکل و هیئت جنگجوی مغول را که قهرمان این دوران جهانگیری و کشورگشائی است آقای «فرنان گرنار» می نویسد که «سرباز مغولی در اردو کلاهی پوستی بر سر دارد و این کلاه دارای دو گوشی است.
جورابهای سرباز پشمی است و موزه های او نمدی و یک روپوش بلندی که از زانو هم پایین تر می آید در بردارد.
در موقع پیکار یک کلاه چرمی که پشت سر و گردنش را نیز محفوظ می داشت بر سر می نهاد و یک درع و خفتان محکم و نرمی که از چرم ساخته شده و سیاه رنگ بود بر تن می کرد.
مغول کوتاه قد، زمخت و دارای استخوانهائی سخت و جثه ای پهن و نیروی تحملی فوق العاده است.
دسته بندی لشکر مغول: چنگیزخان به سپاه به عنوان حامل جنبش گسترش طلبانه مغولان توجه خاص معطوف می داشت و در تشکیل آن از روی نمونه های دیرینه مغولی شیوه ای بیش گرفت که برای زمانهای بعد، چه در دربار قاآن و چه در دربار خانهای دیگر مغول سرمشق گردید.
دسته بندی سپاهیان کاملاً از روی سیستم دهه ای انجام گرفت 10 تن سپاهی (اربن) کوچک ترین واحد سپاه را تشکیل می داد و در تحت فرماندهی یکی از سپاهیان قرار داشت.
که در صورت موفقیت های جنگی ارتقاء می یافت.
گروههای بالاتر از 100 تن (یغون ، جاقون) و 1000 تن (منگ غان) تشکیل می شد 000/10 تن سپاهی واحدی را تشکیل می داد که به مناسب تعداد افراد آن (تومان) نامیده می شد.
دسته های نظامی هزاره ها غالباً از افراد یک قبیله بودند که فرمانده آنها را یا خان بزرگ تعیین می نمود یا توسط فرماندهان ده هزار انتخاب می شد.
سپس خان بزرگ انتخاب آنها را تصویب می کرد.
دسته دیگر از جنگجویان که سپاه و گاردهای مسلح مغولان را تشکیل می دادند.
فکوتها یا ملازمین نظامی بودند که افراد آزاد و دسته های جنگجویی بودند که به خدمت خان ها و روسای قبایل یا «اربابان نظامی» قبیله ها در می آمدند.
فکوتها برای این اربابان هم گارد محافظتی محسوب می شدند و هم جنگجویان جنگهای مختلف که تعدادی از آنها بخاطر شجاعت و لیاقت به سرکردگی بعضی از جنگهای بزرگ ارتش منصوب شدند.
در درجات مختلف مراتب و مقامات لشکری نیز همان اصل «فئودال» حکومت میکند و همان رابطه وفاداری شخصی آنها را به یکدیگر پیوند می دهد.
زیر دست آن فرماندهان نجبای تر از دوم یا آزاد مردان جای داشتند که دارای عنوان قدیمی ترکان «ترخان» (به مغولی درقان) بودند.
این ترخان ها دارای این مزیت و برتری بودند که اصولاً می توانستند غنائمی را که در جنگ به دستشان می رسید به نفع خودشان نگاه دارند و در شکارهای بزرگ نیز حیوانی را که شکار نموده اند بردارند.
در بارگاه بیاذن و اجازه وارد می شدند و در جشنها مقامی شایسته داشتند و هر کدام از دست خان کاسه ای شراب می گرفتند.
بسیاری از این «ترخان» ها در نتیجه بروز لیاقت به مقام «نویانی»رسیدند.
سرداران برجسته پیوسته از میان اطرافیان فرمانروا (نوکور) انتخاب می شدند.
سپاهیانی که تحت فرماندهی این سرداران قرار می گرفتند موظف به اطاعت مطلق از آنان بودند.
از نظر سردار، سپاهیان وی تشکیل یک (الوس) می دادند.
لشکر تقریباً ملک فرمانده بود و به همین سبب نیز به پسرانش به ارث می رسید.
فرماندهان این واحد، که امیرتومان لقب داشتند اغلب از بزرگان مغول بودند که خود ریاست قبیله ای را به عهده داشته اند و در این هنگام نیز به آنان کارهای مهم واگذار میشد و آنان به این ترتیب می توانستند نفوذ خود را محفوظ بدارند.
در تعلیم سپاهیان مغول سختگیری فراوان به عمل می آمد.
سرباز زدن از دستور فرمانده بسیار نادر و مجازات آن اغلب مرگ بود.
هر یک از سرداران (نویان) موظف بود که دستورات مافوق خود را بی کم و کاست اطاعت کند.
چنانچه فرمان مبهم بود میبایست نظر فرمانروا خواسته شود.
نیروی فوق العاده سپاهیان مغول از جمله معلول همین انضباط بود.
سرداران و پسران فرمانروا و نیز شاهزادگان دیگر موظف بودند که درباره نحوه اجرای وظایفی که به آنان محول شده بود گزارش دهند.
هر یک از فرماندهان تومانها، هزاره ها، صدها، دهه ها هر سال یکبار بایستی به خدمت چنگیز برسند از شخص او دستور بگیرند و مصالح جنگ را بیاموزند.
هیچ کس از هزاره ها و صده ها و دهه ها که به آنجا منتسب بود نمی توانست به جائی دیگر رود و به فرمانده دیگری پناه جوید.
اگر کسی از محلی به محل دیگر انتقال می کرد او را میکشتند و کسی را که به او راه داده بود سخت تنبیه می نمودند.
سرداران در صورت شکست معمولاً مجازات می شدند و حتی گاه گاه به قتل میرسیدند.
چنان چه آنان واحدهای خود را ترک می کردند و یا از میدان کارزار میگریختند، نیز مستوجب مرگ بودند.
عدم اطاعت از فرمان احضار، در نخستین و دومین بار با سی تا هفتاد ضربه چوب و در سومین بار با سی و هفت ضربه چوب و تبعید مجازات می شد.
این قومی که «سازمان اشرافی» داشت همانطور که ولادیمیرتسوف بیان نموده دارای عده ای منتخب و گروهی برگزیده بود.
این برگزیدگان عبارت بودند از محافظان شخص خان بزرگ این گارد شخصی که نامش «کشیک» یا «کشیکچی» می باشد از عده ای در حدود ده هزار نفر تشکیل شده بود که عده ای از آنها مامور محافظت در روزها «تورقان جمع آن تورقا اوت» و عده ای شب ها «کاتبا اول جمع آن کاتبا اوت» مامور حفاظت خان بزرگ بودند.
عده ای نیز «قورچی» «خرجی» بودند یعنی کسانی که تیردان ها و ترکش ها را حمل می نمودند.
عده کشیکچیان شب از 800 تا 1000 نفر و عده قورچی ها از 400 به 1000 وعده کشیکچیان و محافظین روز به 1000 بالغ بود.
من حیث المجموع نفرات گارد شخصی معادل ده هزار نفر بود.
افراد این گارد منحصراً از نجباء یا از آزاد مردان بودند که «ترخات یا درگات» نامیده می شوند یک سرباز گارد شخصی حق تقدم نسبت به فرمانده یک فوج هزار نفری سایر دستجات قشون داشت و چنگیزخان اغلب سرداران خود را از میان همین افراد گارد انتخاب می نمود.
صف آرایی سپاه: مغولها چون به جهت جغرافیایی جنوب اعتقاد خاصی داشتند آنرا متبرک میشمردند در زمان صف آرایی لشکریان را به طرف جنوب می آراستند.
این طرز موضع گیری و قرار گرفتن روی به جنوب با هدف کشورگیری مغول تطبیق می نمود که شامل کشورهای مختلف جنوبی می شد که عبارت بودند از تسخیر چین از طرف چپ: میسره تصرف ترکستان، ایران شرقی از قلب و مرکز و تصرف دشتها و مرغزاران روس از طرف راست و میمنه.
آرایش نظامی سپاه مغول به سه جناح راست، یا میمنه یا برون غر و در کتاب امپراطوری صحرانوردان به عنوان «باراگون گار»و جناح چپ یا میسره، دساخون غرویا «جگون گار» و بالاخره وسط یا قلب قشون (قل) یا «گل» تقسیم می گشت که معمولاً فرماندهی کل در قلب استقرار می یافت.
قسمت اعظم سپاهیان مغول سوارکار بودند (مرتیوچریک)، با توجه به جغرافیای طبیعی وطن مغول و مسافت های طولانی، اسب وسیله بسیار ضروری برای نقل مکان بود.
جنگجویان حتی در دوران های بعد نیز ناگزیر بودند خود از اسشبان نگهداری کنند.
تنها در صورتی که در هنگام تجهیز زیاد در حین جنگ اسب خود را گم می کردند، اسب تازه به آنان داده می شد.
همچنین در روزنامه همشهری به این مطلب اشاره شد که: «هر سوار مغولی دو اسب با خود داشت که بر یکی سوار می شد و دیگری را یدک می کشید و از همین رو اروپائیان سواران مغول را «دو اسب سوار» می خواندند.
در یاسای چنگیزی مقرر شده بود که هر سرباز مغولی در جبهه جنگ باید دو اسب وشصت تیر برای کمان خود همراه داشته باشد.» منقلای ( مقدمه، طلابه، پیش قراول) لشکر نیز شامل نیروهای سواره و زبده ای میشدند که همیشه جلوتر به حرکت در می آمدند تا از نظر تامین امنیت برای نیروهای خودی اطمینان حاصل نمایند.
منقلای سپاه حتماً باید از میان سواره نظام انتخاب می شدند زیرا سواره نسبت به پیاده به خاطر استفاده از اسب قدرت تحرک و مانور بیشتری داشت و در زمان اضطرار بهتر و زودتر می توانست عقب نشینی کند.
صحرانوردان از این سرعتی که در سواری دارند در نتیجه بدست آورده اند که هر دو دشمن را مضطرب و متحیر می سازد، یکی غافلگیری و دیگری در همه جا حضور داشتن.
سواران سبک سیر مغول که پیش تازان سپاهند و در جنا حین لشکر جای دارند مامورند که با تیرهای خدنگ دشمن را عاجز کنند و راستی که با تیرهای جانکاهشان در صفوف دشمن خلاء ها و حفره های مخوفی ایجاد می کنند.
مغولان مثل هون های قدیم از روی اسب تیراندازی می کنند.
تیر آنها از فاصله 200 تا 400 متری حریف را هلاک می سازد.
واحدهای پیاده (یبوغان چریک) را اسرای جنگی تشکیل می دادند که از نظر بدنی قدرت شرکت در لشکرکشی را داشته اند.
این یکی از روشهای بود که مغولان در صفآرایی سپاه خود بکار می بردند تا هم شمارشان زیاد بنماید و هم سپاهشان تلفات کمتری بدهد و نیز از این اسیران برای پر کردن خندق دور شهرها و ویران کردن حصارها میگماشتند.«هر قدر هم که محاصره شوندگان از فراز دیوار شهر آنان را هدف تیر قرار می دادند و می کشتند اهمیتی نداشت.
اما در زمان های دیگر با اسرای جنگی چنین رفتاری ممکن نبود سپاهیانی که از قلمرو مغولان جمع آوری می شدند و نیز واحدهای کمکی شاهان دست نشانده جای این اسراء را گرفتند.
چنگیز که سردار درجه اول زمان خود شمرده می شد قدرتش نه به ابداعات حیرت انگیز، بلکه به نیروی غیرعادی و مرموزی بستگی داشت که در هماهنگ ساختن و بهبود بخشیدن به عملیات موجود از خود نشان می داد.
سربازان او به واحدهای ده گانه تقسیم شده بودند از کشوهای ده هزار نفری تا تیپهای هزار نفری، گردانهای صدنفری، رسدهای ده نفری.
ترکان و مغولان با این سیستم اعشاری آشنایی داشتند و تا آن زمان فقط نظم خاندانی و قبیله ای همراه با این روش بود چنگیز آن را بهم زد و واحدهای تازه ای مرکب از نژادها و قبیله های گوناگون بوجود آورد.
قشون او اساساً از نیروی سواره نظام و گروه مهندسین تشکیل می شد.
پیاده نظام بندرت مورد استفاده قرار می گرفت.
زیرا جنگجوی صحراگرد بدون اسب قابل تصور نبود.
سواره نظام سنگین زره می پوشید و مسلح به شمشیر و نیزه بود سواره نظام سبک زره نمی پوشید و کمان و زوبین به کار می برد صف آرایی جنگی مغول به شکل دو صف سواره نظام سنگین زرهی در جلو و سه صف کمانداران سوار بی زره در عقب بود.
کمانداران از میان خواص صفهای جلو، پیش می رفتن و دشمن را شدیداً تیر باران می کردند، بعد به عقب می آمدند.
آنگاه سواره نظام سنگین به دشمن که روحیه خود را باخته بود، حمله می بردند و او را از میدان بدر می کرد.
همچنین قسمت بنه سنگین و چادرهای غلامان و اطفال و زنان را که (اغروق) میگفتند به رسم چنگیزیان در لشکرکشی این چنین بود که در مواقع مطمئن مقداری جلوتر و در مواقع خطر از عقب حرکت می دادند تا هنگام تاخت و تاز از آن بابت خیال آسوده باشد.دم اسب (تق) به عنوان نشان سرداران و بیرق و پرچم های که بر روی آن اغلب تصویر بازی دیده می شد به عنوان نشان سپاه به کار می رفت.
تعداد سپاهیان مغول: یکی از خطاهای طبیعی و عمومی مورخان این است که اردوی مغول را گروهی غیر منتظم معرفی کرده اند.
به تحقیق می دانیم که اردوی چنگیزی مثل قبایل هون و گروهی صحرانشین نبوده بلکه نظم و ترتیب لشکرهای مرتب را دانسته است عده قسمتهای مختلف اردو را سرها نری هاروشا به این طریق ذکر کرده است: ظاهراً تشکیلات اردوی چنگیز هنگام حمله به شاه ایران و ممالک غربی به این ترتیب بوده است به عبارت دیگر این صورت مربوط به بزرگترین لشکرهای است که چنگیز فراهم نمود، قوای فرعی عبارت بودند از ده هزار تن ختائی و عشایر ایدیقوت و اویغور و اتباع خان المالیغ.
مورخان اسلامی آن عصر که برحسب عادت راه مبالغه می پیموده اند عده مغول را 500000 الی 000/800 نفر ثبت کرده اند، لکن تمام صاحبان تاریخ که معتبر و موثق هستند اتفاق نظر دارند که چنگیزخان از سال 1219 تا 1225 م ممالک میان تبت و دریای خزر را با صد هزار نفر سپاه فتح کرد و ممالک میان شط دنی پرد دریای چین را فقط با 000/250 نفر به حیطه تصرف در آورد.
و ظاهراً از این عده یک نیمه مغول اصلی بوده است، بعضی از اصحاب تاریخ می نویسند که در آخر جنگها قریب 50000 نفر از ترکمانان به لشکر او ملحق شدند.
در عهد اوگنای قبایل دیگر از ترکان آسیا به لشکر مغول پیوستند و مغولان آنها را اجازه جنگ دادند.
مسلماً سپاه اوگتای از یک کرور افراد جنگی مرکب بوده و منکو و قوبیلای نوه های چنگیز این عدد را مضاعف کردند.
سپاهیان هلاکو که از یک پنجم مجموع سپاهیان قاآن و نیز واحدهای کمکی شاهان دست نشانده تشکیل می شد.
در حدود 000/70 نفر بود و با توجه به تقسیم بندی سپاهیان به جبهه های مختلف دیده می شود که هلاکو در نبردها گروه هایی محدودی از سپاهیان را به جبهه می فرستاد.
شیوه ها و تاکتیک های نظامی مغولان : در حقیقت «تاکتیک» مغولان همان طرز و نحوه قدیمی «هیونگ نو» و «توکیوها» است که تکمیل شده بود آن طرز عمل عبارت بود که از این که در مجاورت مزارع و جاهای آباد به زد و خورد و نحب و غارت بپردازند و از زبان چنگیزخان روایت کرده و آورده اند که او گفته است.
روز باید مانند گرگ و شب باید با چشمهایی مانند کلاغ مراقب بود.
در موقع جنگ هم باید مانند باز که بر صید می زنند بر دشمن حمله ور شد.
از شیوه های رایج که مغولان به کار می بردند ایجاد جنگ روانی که شایعه پراکنی می کردند و شمار لشکریان خود را زیادتر از آنچه بود وانمود می کردند.
آنان ظاهراً گاه گاه مجسمه های به شکل انسان می ساختند و بر روی اسب مینشاندند تا بدین وسیله تعداد خود را بیش از آنچه در واقع بود، جلوه دهند.
استفاده از آلات موسیقی برای تهیچ جنگاوران از قبیل (کرنا و ناکار، بوق و طبل) هم از شیوه های بود که در ایجاد جنگ روانی استفاده می کردند.
از شیوه های دیگر که در تاریخ طبری آمده است که مغولان به شیوه ای که چینیان در دشتهای وسیع روی می داد گروه زیادی از سپاهیان را در یک محل متمرکز میساختند و نخست لشکری به جبهه می فرستادند تا خاطره دشمن را آشفته سازد و آن گاه لشکر اصلی را وارد میدان نبرد می کردند.
و با رگبار تیر در سه یا چهار نقطه صفوف دشمن را یکسره نابود می ساختند و اگر این حمله موثر واقع نمی شد به دروغ عقب نشینی می کردند مغولان کوششی داشتند سپاه مخالف را محاصره کنند و در این کار اسیران جنگی را نیز به عرصه جنگ میآوردند.
چنگیزخان در باب امور لشکری از مطلعین و راهداران و ارباب اطلاع استفاده بسیار می کرد و همه وقت در اردوی او از این جماعت عده ای بودند مخصوصاً تجار و کاروانیان مسلمان که ممالک دور دست می رسیدند و به واسطه مسافرتهای زیاد از احوال بلاد خارج مغولستان معلومات بسیار داشتند.
و به چنگیزخان در این مورد خدمت فراوان می کردند و از این طبقه حتی از حدود سال 600 ه.
جمعی در دستگاه او بودند و از طرف خان بزرگ نزد سلاطین یا ماموریتها می رفتند.
از شیوه های دیگر حفر سنگر و نقب و نیز اعزام اسرا به میدان جنگ برای لشکرهای آسیای غربی کاملاً تازگی داشت با این همه مغولان گاه گاه ناگزیر بودند که شیوه های جنگی دیرینه را در دست یافتن به استحکاماتی که دلیرانه از آن دفاع می شد به کار برند چون قرار دادن نردبان بر دیوارهای شهر و یا ورود به شهر از مجرای آب و گشودن دروازه آنان گذشته از این گاه گاه خندق ها را با سنگ پر می کردند و یا با ایجاد دود غلیظ دید دشمن را محدود می ساختند و یا آن که مصنوعاً ایجاد سیل می کردند.
و نیز در هنگام حمله به شهرهائی که در کنار رود قرار داشت با بهم پیوستن تنه درختان جسمی قایق مانند می ساختند که بر روی آب شناور بود و سپاهیان روی آن موضع میگرفتند.
در روش محاصره استحکامات که مغولان به کار می بردند استفاده از آلات و ادوات محاصره ای تازه که سنگ و کنده چوب پرتاب می کرد و مخزن های نفت به آنان کمک می نمود.
با همین وسائل بود که مغولان بر استحکاماتی نیز که با قدرت فراوان مقاومت میکردند همچون سمرقند (617 ه) ماردین (958) و میافارتین (59-658) دست یافتند.
چگونگی رفتار با اسیران: رفتار مغولان با مردم منطقه تصرف شده از نحوه نبرد آنان بیشتر زیان وارد می آورد.
بی تردید همین رفتار بود که نخست موجب ویرانی مناطق وسیع شد و این ویرانی برای ایلخانان در دوران های بعد ایجاد مشکلات فراوانی کرد.
خواه انتقام جوئی برای قتل سفرا و یا از بین بردن امکان هرگونه شورشی در پشت سرفاتحان موجب این ویرانی شده بود.
چون مغولان به شهری دست می یافتند ساکنان آن شهر را مجبور می کردند که برج و بارو را ترک کنند و در خارج شهر در محلی گرد آیند در آن جا مردم را از روی جنسیت و دینشان تقسیم بندی می کردند و از میان مردان دانشمندان، استادکاران و آنان را که مهارتی دیگر داشتند (از جمله کشاورزان) به عنوان (غنیمت) خاص فرمانروا جدا می کردند و این مردان در مشرق در خدمت خان مغول در می آمدند.
سرنوشتی فلاکت بار در انتظار سایر مردم بود: آنان را سنگدلانه می کشتند و نعش آنها را طعمه حیوانات می کردند.
یکی دیگر از امکانات این بود که آنها را برای انجام مقاصد جنگی به کار می گماردند.
زنان و کودکان را ظاهراً به بردگی می کشیدند اما در واقع آنان نیز اغلب به دست مغولان سنگدل جان می سپردند.
حتی ترکان خاتون مادر خوارزمشاه نیز، پس از آن که مدتی در شرایط طاقت فرسا در زندان چنگیزخان بود، کشته شد.
مردانی که قدرت نبرد داشتند ، چنانچه به بردگی سپاهیان مغول گماشتند نمی شدند در حمله آتی به شهرها شرکت می کردند.
مغولان ماموریت داشتند که از گریز آنان جلوگیری کنند.
چنانچه آنان قصد گریز داشتند قتلشان حتمی بود.
چون یکی از شاهزادگان به خانی انتخاب می شد، در ضمن بخشش مجرمان گروهی از اسراء را نیز آزاد می کرده هم چنین باز خرید اسرای جنگی ممکن بود اما نمی دانیم که این کار تا چه اندازه متداول بود.
چنگیزخان در اجرای آنچه گذشت پافشاری می کرد، اما هلاکو می بایست رفتار خود را با اوضاعی که در نتیجه گذشته زمان تغییر یافته بود سازگار کند.
صحیح است، که مردم میافارقین و الموت، که تصرف آن سالها مغولان را به خود مشغول داشته بود یکسره کشته شدند، اما در بغداد دیده می شود که با برخی از طبقات مردم از جمله مسیحیان و شیعیان رفتار ملایم تری معمول گردید و چون ایلخان با خان دشت قپچاق به جنگ پرداخت و در این نبردها گروه کثیری از مغولان به اسارت ایلخان در آمدند، دیگر رفتار دیرینه با اسراء به هیچ وجه ممکن نبود.
ناگفته نماند که در این نبردها نیز گروهی از اسرای برجسته به قتل رسیدند، اما باید دانست که این یک وضع استثنائی بود وجود اسرای مغولی در ایران که فروششان نیز مجاز بود ایجاد دشواری فراوان می کرد.
بردگان مغولی در ایرانیان تاثیری به جا می گذارند که برای وجهه فاتحان مغول زیانآور بود، بخصوص این امکان بود که یکی از ایرانیان یک نفر مغول را به عنوان برده بخرد.
به این سبب غازان فرمان داد که اسرای مغول تنها به دربار فروخته شوند.
و او آنان را ظاهراً به محافظت خویش گمارد.
و نواحی مراغه را به آنان سپرد.
غازان به این ترتیب یکی از رسوم دیرینه مغولان را که عبارت از به کار گماردن اسراء و بردگان در خدمت فرمانروا و بزرگان بود.
متداول کرد.
اسراء همانطور که از دیرباز متداول بوده است حتی در عدای سپاهیان ایلخانان در می آمدند.
این که ساور فرمانروای ماورالنهر در سال 1312 م.
گروهی از سپاهیان را آزاد کرد، کاری نادر بود.
یاسای چنگیزی و تاثیر آن در سپاه: چنگیز علاقه داشت که برای مردم خود قانونی بگذارد و در تاریخی نامعلوم، متعاقب رسیدن خود به مقام «خان عالی» مجموعه قوانین خویش را اعلام کرد که «یاسا» معروف است.
این کتاب مجموعه غریبی از روشنفکری و موهوم پرستی بود.
تحمل مذاهب مختلف را صورت قانونی می داد.
گناهانی هم که به موجب یاسای چنگیزی مجازات مرگ داشتند عبارت بودند از جاسوسی و فرار در جنگ، دزدی و زنا.
برای استفاده از قوای نظامی یاسا امر می داد که فصل زمستان یعنی از وقتیکه نخستین برف سنگین می افتد تا زمانی که اولین گیاه میروید مخصوص شکارهای بزرگ و صید گوزن و بز کوهی و گروخران سریع السیر است.
همچنین یاسا مقرر می داشت که مجالس مشاوره در فصل بهار تشکیل شود و تمام سرداران بزرگ را به حضور یافتن در آن مجالس موظف می کرد.«آنانکه برای شنیدن اوامر من در انجمن عمومی حاضر نشوند و در خانه خود بمانند همان سرگذشتی را استقبال خواهند کرد که سنگی در آب عمیق بیندازند یا تیری که در نیزار بیفکند یعنی نام و نشانی از آن باقی نخواهد ماند» مسلماً چنگیزخان در موقع وضع قوانین یاسا از رسوم و آداب قدیم اقتباس کرده بود.
لیکن تشکیلات نظام و تاسیسات دائمی قشون را باید اختراع شخص او دانست، یاسا این سپاه را اداره می کرد و تازیانه قدرت و فرمانروائی چنگیز اجزاء آنرا بهم مربوط می ساخت.
عباس اقبال آشتیانی نیز یکی از سیاستهای که چنگیز اتخاذ نمود و در امور لشکری باعث پیروزی شده به یاسا و احکام سخت او در حفظ نظام مغول و مطیع کردن جمیع ایشان به یک امر و فرمان اشاره می کند.
اسلحه: مارکوپولو در باب اسلحه مغولان می نویسد: سلاحها و تجهیزات سربازان مغولی نسبت به سربازان اروپایی خیلی مزیت دارند و بهتر هستند.
هر سپاهی مغول لااقل یک و نیز اغلب دو تا سه کمان داشت و 3 ترکش بزرگ پر از تیر.
بعلاوه یک طبر و ساطور نیز دارد و طناب زیادی برای کشیدن ماشینهای جنگی (منجنیق) آنها را از رودخانه ها بزرگ عبور می دهند.
آنان گاه گاه نیزه هائی با نوک آهنی و شمشیرهای یک لبه های به کار می بردند که بیشتر برای زخمی کردن ونه قطع کردن بدن دشمنان از آن استفاده می شد.
کمان مرگبارترین و دقیق ترین سلاح مغول بود.
این سلاح بسیار سنگین بود.
کشش آن یکصد و شصت پوند فشار و دویست تا سیصد یارد برد داشت وقتی نوک تیر را در آب نمک بسیار داغ می خواباندند می توانست زره را سوراخ کند.
هر سرباز گذشته از اسلحه جیره آهنینی که عبارت از یک قوری سربازی بود، با یک جیب کیسه ای رطوبت ناپذیر و یک جامه واگردان برای عبور از باتلاقها و رودها با خود حمل می کرد، در بازدیدها وسایل سربازان شدیداً بررسی می شد و هر سرباز که از تجهیزات خود درست نگهداری نکرده بود مجازات سخت می دید.
تمام اسلحه قشون یا لااقل نیزه ها و سپرها را در مخزنها تحت مراقبت صاحب منصبانی که مامور حفظ و تنظیف آنها بودند قرار می دادند.
وقتیکه قشون به جای ماموریت می یافت اسلحه را به افراد توزیع می کردند و گورخان ها افراد را سان و تفتیش می نمودند.
خان عاقل مغول نمی خواست که چندین صد هزار نظامی خود را با اسلحه کامل در کوهستان و صحرائی به وسعت یه کرور کیلومتر مربع آزاد بگذارد از این جهت اسلحه آنها را می گرفت و نگاه می داشت.
ادوات محاصره که مغولان از چین با خود آورده بودند – و در لشکرکشی هلاکو در سال 651 ه.ق نیز استادان چینی هنوز خود مسئول به کاربردن آن بودند.
اهمیت فراوان یافت.
گذشته از آن در دوران زمامداری ایلخانان آلات و ادوات محاصره که در مغرب زمین متداول بود و چینی ها آن را نمی شناختند، معمول گردید این ادوات به همراهی مخزن نفتی که در جنگ های تن به تن در درون شهرها نیز به کار می رفت.
مغولان گذشته از آن توپهای مخصوص نیز برای محاصره در اختیار داشتند در منابع تاریخی تعداد این ادوات جنگی به ندرت نقل می شود.
هزار تن تیرانداز چینی در خدمت هلاکو بودند.
الجاتیو در سال 1312 م 2500 راس شتر برای 90 فلاخن و 11000 تیرآهنی و 100 قاروره نفت در لشکرکشی به سوریه به همراه داشت.
در آغاز جنگجویان خود سلاح های خویش را می ساختند این رسم در دوران های بعد به سبب جنگ های پیاپی و استهلاک فراوان آلات و ادوات دیگر پابرجا نمانده به این سبب آباقا کوشید، که خود سلاح میان سپاهیانش تقسیم کند.
در هر محله ای از شهرهای مختلف یک تن قورچی به کار گمارده شد که سالیانه تعداد معینی سلاح برای مصارف عمومی بسازد.
گذشته از آن چندین کارخانه سلاح تحت نظر نواب امراء قورچی وجود داشت.
اما ماموران که متصدی تقسیم اسلحه و اغلب مغولی یا ایغوری بودند دست به اختلاف زدند و در نتیجه گروهی متقلب توانستند مبالغ هنگفتی پول از خزانه دولت و هم چنین اسناد فراوانی از اقطاعات دریافت دارند بی آنکه جنسی به کارخانه های سلاح تحویل داده باشند.
بدین گونه هنگامیکه غازان سر رشته امور دولت را به دست گرفت سالیانه 000/000/300 تا 000/400 دینار خرج می شد، در حالیکه فقط مقدار ناچیزی سلاحهای متوسط به انبار اسلحه دولت تحویل می گردید.
غازان تعداد سلاح هائی را که هر یک از شهرها می بایست تحویل دهد.
تعیین کرد و یک سازمان نظارت دولتی بوجود آورد تا به کشش ها پایان دهد.
و لذا میزان تولید بالا رفت.
اسلحه های اصلی در دوره ایلخانان همچون گذشته بیشتر شمشیر، سپر، تیر و کمان، گرز و نیزه بود.
انواع زره، جوشن، کلاهخود نیز زیاد بکار می رفت.
مسئول تسلیحات را در سپاه ایلخانی غازان «امیر قورچیان» می نامیدند.