ردیابی پوشاک مردم یک سرزمین که از آغاز چگونه بوده یا چگونه تحول یافته،کاری در خور تحقیق و دقت است.
آدمی از زمانی که از برهنگی خود احساس شرم کرد با وسایل ممکن خود را پوشانید.
ولی براستی چگونه و با چه وسایلی ستر عورت کردند.
و اینکه پوشاک زنان این سرزمین، پیش از آمد آریائیهای مهاجر چگونه بوده است نیز پر از ابهام و اشکال است.
لباس به عنوان پوششی که سلامتی انسان به آن وابسته است، برای هر زن و مرد الزامی است.
زن حق خود آرایی و تجمل دارد ولی حق تبرج و خود نمایی، ندارد .
زنان ایران بی حجاب و بدون پوشش نبودند، بلکه در هر عهدی پوشش مخصوص به خود داشتند که با ظهور اسلام حجاب آنها کامل گشت .
پوشاک و حجاب زنان در ایران باستان
زنان ایلامی
زنان ایلامی ردائی بلند از شانه تا زانو به تن می کردند که معمولا، شانه و بازوی راست لخت رها میشد.آنها موهای بلندی داشتند که آنرا میبافتند و دور سر می پیچاندند.
زنان مرفه، لباسهای رنگی و درخشان می پوشیدند و در مراسم ویژه، زیورهای بیشتری به کار می بردند و از گردنبند و گوشواره های طلا و نقره، استفاده می نمودند.
سنگهای قیمتی و درخشان ، نیز در ساخت زیور آلات آنها به کار می رفته که لاجورد و عقیق از جمله آنها بوده است .
زنان آشوری
در میان زنان آشوری، نقاب داشتن و پوشش سر از امتیازات زنان محترم آشوری بود.آنها احتمالا شبیه زنان ایرانی بودند و جامه رسمی آنها شامل دامنی بود که در پیرامون کمر خود می پیچیدند.روپوشی داشتند و کفشی بر پا می کردند و روبند سفید بر چهره می گذاشتند.روبند نه تنها برای افزودن زیباییهای زنانه به کار میرفت بلکه مسلما زنان قصر آن را هنگامی بر چهره میزدند که با مردم در خارج از قصر مواجه
می شدند.
در هزاره سوم پیش از میلاد، جامه های ساخته شده از خز، هنوز به نظر گرانبها می آمد.حتی از آنها تقلید می شد.
و برای این کار از ماده غیر لطیفی مانند حوله استفاده می کردند و با پیشرفت بافندگی، برای تزیین حاشیه ها و لبه ها، از چین و گلابتون استفاده شد.پوششی ماند شال را به کار می بردند.که یک شانه را عریان نشان می داد.ودراین زمان جای آن را پوششی گرفت که دارای آستین بود.
همچنین زیورآلاتی که بسیار هنرمندانه و زیبا از طلای وزین و مروارید نشان، همراه با مینا کاری و سنگهای کمیاب ساخته می شد .
دختران درسن ازدواج که پانزده سالگی بود، گوشواره می آویختند.
ملکه هم پیراهن و شلواری به تن میکرد.و احتمالا لباس زنان دوره های بعد نیز چنین بوده است
و چون زنان حرم سرا زندگی نسبتا خسته کننده ای داشتند وقت خود را بیش از دیگران صرف زیباسازی و آراستن خود می کردند.
زنهادامنهای بلندکه تا روی پاها میرسیده و لباس مخصوص زنان ایرانی بودهاست می پوشیدند
در ایران باستان، زن زیبا زنی بود که موهای بلند، دهان کوچک، و ابروهای پهن و پیوسته داشت و اگر به اندازه مورد نظر پهن نبود آن را با وسمه پهن می کردند
بانوان اشراف کمربندی را همراه با یک قزن قفلی بر روی جامه خویش می بستند و به این ترتیب گوشه های لباس را زیر کمربند می بستند.و جامه ای دیگر بر روی آن می پوشیدند که چین دار و به رنگهای آبی و ارغوانی بود که آن را هنر مندانه ملیله دوزی یا تکه دوزی می کردند.
لباس عروس در آن زمان، شامل روسری و شب کلاه و تاج عروس بود و این پوشش سر مهم بود و نشان می داد که ازدواج صورت گرفته است.
سنجاق لباس هم به جامهها نصب می شد.چادر پوشاندن عروس توسط داماد در حضور گواهان، این واقعیت را نشان می داد که عروس زنی ازدواج کرده است.
آرایش رنگین ، بیشتر متمایل به سرخ و زرد ، به زیبائی چهره زنان می افزود.
و برای جالبتر کردن چشمها و ابروان مشکی و مژهها از سرمه و دوده استفاده میکردندو گیسوان سیاه خود را با نوارها و بند ها و مهرههای سیاه، می آراستند.
بافندگی شغل دوست داشتنی زنان اشراف بود.
هم بانو و هم خدمتکار، در بافندگی، ماهر بودند.
زنان ماد : لباس زنان درباری مادی و پارسی نیز شامل کیتونی(کیتون، نامی یونانی است که به تونیک های ساده و معمولا سفید رنگی که ایرانیان در زیر بالاپوشهای خود می پوشیدند.
اطلاق می شده که نام ایرانی آن را برخی ساتراپی دانسته اند.) پر حجم بلند و پر چین بود که پائین آن ریشه دار و مجلل و یقه آن گرد بود.و گاه تن پوشی نظیر چادر امروزی نیز بر روی سر و گردن خود می آویختند.
و موهای خود را به صورت گیس بافته و رها شده در پشت آراسته می کردند از قرار معلوم، مردم این دوره به رنگ ارغوانی توجه خاصی داشتند و با نظر تقدس و احترام به آن می نگریستند.
زنان هخامنشی زنان عهد هخامنشی، چهره کاملا بازی داشتند و گیسوان بلندشان را پشت سر می آویختند و پیراهنشان مانند مردان پارسی بود.و اختلافی که در میان آنها دیده میشود فقط تزئینات پیش سینه و شکل یقه آنهاست که در پیراهن زنان شکافی داشت و در برخی زیگزاگ است.
کشف قطعه فرش کوچکی در پازیریک ، واقع در اتحاد جماهیر شوروی ، متعلق به عصر هخامنشی که روی هر متر مربع ، صحنه ای مشتمل بر چهار زن که در مقابل آتشدان مشغول انجام مراسم مذهبی هستند و تباس آنان به رنگ زرد ، قرمز و قهوه ای نشان داده شده است .
بدن آنان سفید ، چشمهایشان قهوهای و موی آنان آبی است .و روی لباس آنان تزئیناتی دیده میشود و نشان میدهد زنان ان عصر ، چهره خود را نمی پوشانیدند.
ولی پارچه شنل مانندی که حالتی شبیه چادر داشته و کوتاه و نازک بود ، روی سر می انداختند دامن آنان نیمگرد است.
به علاوه چادری مستطیل بر روی همه بدن ودر زیر آن یک پیراهن بلند که تا مچ پا می رسد و یک بالا پوش شبیه به شنلی کوتاه در دو نوع جلو باز و جلو بسته و یک دامن پرچین در دو نوع یکراسته چینی و دو راسته چینی و شلواریسه پارچهو پیراهنی کتانی و دو لباس روئی،که آستین آنها دستها را میپوشانید و کمربندی که بر میان می بستند.آنان جامههایشان را با مهره های کوچک از سنگ عقیق و تعدادی پولک تزئین میکردند به طور کلی، زنان هخامنشی زندگیمنزوی و جداگانهای داشتند و بیشتر وقت خود را در اقامتگاه مخصوص زنان سپری میکردند.
زنان طبقه بالای ایران، پیوسته می کوشیدند تا با استفاده از جامه های آخرین مد،لوازم آرایش، و دستبند و گوشواره ها و جواهر آلات دیگر و کفشهای پاشنه بلند ظاهر خود را بنمایانند.
کفش بانوان این دوره ،باید از همان کفشهایی بوده باشد که مردان به پا می کردند.
پارسی ها دو نوع کفش داشتند.
نوعی از آن از لحاظ شکل عمومی ساده بود و چون جورابی به پا کشیده می شده است و چون پا شنه دار است و از بیرون ساختمان پاشنه مشخص نیست(کفشهای مادی چنان تربیت داده شده بود که شخص می توانست در آن چیزی بگذارد تا بلندتر بنماید بی آنکه کسی ملتفت شود.) این نوع کفش ها را اغلب، ماد ها به پا می کردند ولی کفش اصلی مادها ساق بلند داشته و مناسب سرز مینهای برفی بوده است بنا بر این کفش مزبور اصالتا نباید از آن مادها بوده باشد .
مگر که پس از اسکان و توجه به محیط و هوا آن را از ساکنان اصلی گرفته مورد استفاده قرار داده اند.
نوع دیگر ، کفش دو تکه و بند دار است و در زیر خود تخت اضافی و پاشنه از بیرون ندارد و به نظر می رسدکه مانندکفش مادی ها، پاشنه آن را از داخل کار گذاشته باشند.
زبا نه ای بلند در جلو ی خود در زیر محل بند دارد و رویه کفش به وسیله سه بند که هر یک از سوراخ های متقابل خودرد می شوند به هم می آیند .
این کفش ها اغلب به رنگهای مختلف زرد ، حنا ئی و ارغوانی تهیه می شده است.
بانوان ایرانی دوره اشکانی ، لباس پرچین دوره پارسی ها و هخامنشیان را دنبال نکردند و متمایل به یونانی ها ،پوشاکی موافق میل و ذوق خود ، مورد استفاده قرار دادند و آن پیراهنی با شکوه ، فراخ ،پر چین ،و آستین دار و یقه راست و بلند که تا روی زمین میرسیده بوده است و پیراهن دیگری که روی پیراهن اولی می پوشیدندکه نسبت به آن کوتاه و یقه باز بود.
که هردو پیراهن ، از پارچه های اعلاء و رنگین و منقش و قلابدوزی و ملیله دوزی و سوزن دوزی بر روی پارچه های ابریشمی که برای پارتها از چین وارد می شد ، با جزئیات ریز و دقیق و باریک آراسته می شد که یادگاری از دوران قدیم است تهیه میشد و به تکلف تام در جامه های مردان و زنان ، به کار میرفت آنها روی این دو پیراهن که اغلب به رنگهای ارغوانی و سفید بود ، چادری سر می کردند.و دستاری بلند همراه با سنجاق سینه، و کمربندی از نوار برای جمع کردن گشادی پیراهن ، زیر سینه می بستند.
زنان خوش پوش پارتی ، علاقه زیادی به جواهرات زرین و آلات سیمین داشتند و به این وسیله خود را می آراستندآنها قبایی تا زانو بر تن می کردند و شنلی بر سر می افکندند.
و گیسوان را به شیوه یونانیها آرایش می کردند و از میان سر ، فرق می گشودند.
آنها لبها را سرخ و پیرامون دیدگان خود را سیاه و گونه ها را ارغوانی می کردند.زنان نقابی داشتند که معمولا به پس سر می آویختند.و از نیم تاجی فلزی و دستاری بلند بر فراز آن که شنل یا نقاب بر روی آن افکنده یا بسته میشد استفاده میکردند.
تشکیلات تاج آنها چنین است :دو صفحه فلزی مستطیل با نقوش برجسته که در طرفین آن جواهری نصب میشد و همچون کمربندی ، قسمت پائین تاج و بالای پیشانی را محاصره می کردند.
گیسوان این بانوان ، از دو طرف به سوی بالا و پشت سر جمع میشد و خود تاج از چندین رج کلاف حلقه ای روی هم چیده تشکیل می شد .دوپهلو و پشت تاج را چادری گشاد ، به رنگهای شاد سفید و ارغوانی ، میپوشاند که سر و سینه زنان از میان آن پیدا بود.
گوشه چادر در زیر یک تخته فلز بیضی منقوش یا دکمه به وسیله زنجیری که به گردن افکنده شده، بند بود.
زنان اشکانی زنان روی پوشیده و حجاب داشتندو در جای خاص خود می زیستند و محدود بودند و در مکانهای عمومی ، نبایستی ظاهر می شدند.و با مردان ، خلطه و آمیزش نداشتند.
و در زندگانی خارجی مردان شرکت نمی کردند.
زیرا قاعده عمومی بر جدا بودن زنها از مردان وا ندرونی نجبای پارتی از بیرونی مجزا بود و خواجگان نگهبان حرمسرا ، آنها را در میان داشتند ولی به طوری که از سکه های شاهان اشکانی و آثار دیگر متعلق به این دوره برمی آید ، بعضی از ملکه ها ، در مجالس جشن حاضر می شدند .
چنانکه فرهاد پنجم که سکه های او صورت مادر و فرزند را داراست ، با مادر خود بر تخت نشست.
اما در کل مقام زنان نزد پارتی ها ، پست تر از مقام آنان نزد مادها و پارسی ها بود کفش بانوان نیز همان کفش ساده مردان بود که به دلخواه از آن استفاده می کردند.
بعضی از کفشها مخصوص سوار کاری بود و نوک کاملا برگشته به سوی بیرون داشت و یاد آور کفشهای دوگانه دوران ماد و پارس بود.
زنان ساسانی لباس زنان در دوره ساسانیان ، معمولا تونیک بلند و پر چین و فراخ بود که می توانست آستین بلند یا بی آستین باشدو بر سراسر دور دامن و چاکها ، نوار دوزی ( قیطان دوزی) می کردند و نیز در زیر سینه ها کمر خورده و یا آنکه بدون کمر باشد.
برخی آثار بر جای مانده نشان می دهد که جنس پارچه های جلوی سینه و پاچه ها با جنس پارچه ی آستین ها و شا نه متفاوت است و گا هی نیز قطعه ای پارچه دور تا دور جلو تنه پیچانده می شده است .
طراحی پارچه ها به صورت طرح های پر نقش و نگار و هندسی و یا به صورت گلدوزی شده و طرح های تکراری از ما یه ها ی گسسته مثلا ردیفی از پرندگان یا صفحات همراه با پرنده ای در میان آنها یا نقش مایه هایی در چار چوبی به شکل خاص ، مثلا پرنده ای در داخل یک چار چوب لوزی شکل و یا شکل قلب که نقش ما یه ای غالب بوده یا به تنهایی و یا همراه با گل آذین ها یا آرایه های چهار پرده ای .
تصویرحیواناتبخصوص پرندگان،گراز و موجو دات افسا نهای،از نقش مایههای رایج بودند.
((...
جامه هایی گلفام و آسمانگون ، زرد ، سبز ، سرخ ، بنفش ، آبی و تراز دوخته و شلوار آسمانگون ...
)) در زمان ساسانیان طرفدار داشته است .
لباس بانوان بیشتر زرد و قهوه ای بود و پوشاکشان قلابدوزی می شد.
زنان اشراف به جامه های ابریشمین و رانین و کلاه و آنچه آئین اشراف است ملبس هستند...)) زنان حائض این دوره جامه های خود را در طول روز مرتب تعویض می کردند این بانوان همانند دوره های پیش چادر استعمال می کردند و جبه ای نیز داشتند .
اردوسیور ناهید ، همیشه ظاهر می شود به صورت یک دختر جوان بسیار برومند و خوش اندام ، کمربند به میان بسته ، راست بالا ، آزاده نژاد و شریف که یک جبه ی قیمتی پر چین و زرین در بر دارد ...)) چهار زن رقصنده با جامه ی براق و چادر مانند که در حالت رقص در پیرامون ظرف زرین و سیمین مکشوفه متعلق به دوره ساسانیان نشان داده شده اند و احتمالا خدمتگذاران الهه آناهیتا بودند ، استعمال چادر را در این دوره اثبات میکند.
در متون پهلوی زرتشتی آمده است که زنان باید ساده و پوشیده لباس بپوشند .
بنا بر این پوشاندن سر و پا ها در مورد زنان بسیار اهمیت داشت و احتمالا آرایش و استفاده از کلاه گیس برای زنان عادی ممنوع بود و به طور کلی از مردان انتظار می رفت که زنان با شرم را برای ازدواج مطلوب بدانند زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمیزش کنند.
زنان شوهر دار حق نداشتند هیچ مردی را اگر چه پدر یا برادرشان باشد ببینند.
البته ملکه و مادر شاه می توانستند با جامه های فاخر در شکار و باده گساری و بزم ها در کنار مردان شرکت داشته باشند .
زنان از شلوار هم استفاده می کردند .
برش شلوار در این دوره نظیر شلوار در دوره ی اشکانی است مگر که ساق های آن در این دوره بلندتر بوده و بوسیله ی نوار کشی و چین دار کردن آنها در جلوی ساق پا ، به اندازه لنگ هر کس در می آوردند .
کمر و دمپای شلوار را لیفه ای می ساختند و با بند جمع می کردند.
پوراندخت دختر خسرو پرویز ، جامه ی او سبز گلدار و شلوارش آسمانی و تاجش نیز آسمانی بود و بر تخت نشسته و تبرزینی بر دست داشت ...)) در نقش برجسته تنگ قندیل در حوزه بیشاپور که بر روی قطعه سنگ عظیم و در لوحه ای مستطیل شکل به ابعاد 275 سانتیمتر طول و 212 سانتیمتر بلندی حجاری شده است .
شاه شاپور اول ـ وسط عکس رو به ملکه طوری ایستاده که با دست راست در حال گرفتن گل لاله یا ساغری است که ملکه به او می دهد و در چنین وضعی پادشاه ساسانی چشم به ملکه دوخته و کاملا متوجه او می باشد .
روبروی پادشاه و سمت راست او ، ملکه با قامتی متناسب دیده می شود که تاجی بر سر دارد و بوسیله نوارهای این تاج موی سر که به شکل دم اسبی یا گوجه ای در پشت حلقه شده با روبانی گره خورده و نوارهای پهن آن کاملا آشکار است و گیسوان تافته بلند را در طرفین افکنده است.
ودر حالت ایستاده رو به شاه ،در حال تقدیم ساغر است .
ولی دست چپ او آن طور که باید و شاید مشخص نیست اما شیئ در بغل دارد .
بدیهی است که این نقش در اثر مرور زمان و باد و باران و تابش آفتاب ، از بین رفته است و کاملا روشن و قابل رؤیت نیست استفاده از گردنبند های ساخته شده از سنگهای قیمتی رایج بوده است به علت پوشاک بسیار بلند زنان ساسانی ، اطلاعات ناچیزی در خصوص کفشهای آنها در دست است .
به طوری که نمی توان در باره چگونگی آن نظر داد .
در هیچ یک از نقوش سنگی و فلزی که با نوان این دوره را نقش کرده اند کفش آنان را نساخته اند و اگر چیزی از پا یا کفش نشان داده اند طرح آن چنان است که نمیتوان تصور پا یا کفش بودن آنها را کرد و به علا وه این پیراهنهای بی اندازه بلند بانوان ساسانی که به پیروی از مد روز ، چنان است که روی زمین را نیز میپوشاند ، مناسبتی برای نمایاندن کفشها پیش نمی آورند .
ولی چون از روی سوابق میدانیم که بانوان از پوشاک مردان استفاده میکردنه اند ، امکان دارد که از کفش مردان نیز استفاده کرده باشند.
طبق نقوش سنگی و فلزی ، مردان این دوره دو نوع کفش ساق کوتاه و ساق بلند داشتند و گاهی بر نوارهای روی کفش،مانند اشکانیان،جواهر نصب می کردندونقشها یی بر روی جلوی ساق ، می زدند.
ابنیه سنگی از قبیل طاق بستان که تزئینات منسوجات عهد ساسانی ، مخصوصا بر روی پارچه های ابریشمی زردوزی شده فاخر به رنگهای سبز، قرمز ، زرد و آبی ، که اشخاص بر تن دارند نشان میدهد که صنعت پارچه بافی در این زمان خیلی ترقی داشته است.در میان شهرها،سرخس خراسان از جهت بافتن چادرهای زنانه ابریشمی شهرت داشت.
آنها مدهایی را برای لباس و انواع جواهر را طبق سلیقه خویش در دربار ابداع نمودند.
فصل دوم حجاب زن در ایران باستان و تاثیر اسلام در آن: بعضی گمان می کنند حجاب این است که زنان مسلمان را از دیگر بانوان، ممتاز و مشخص می کند ولی این اندیشه کاملا مقرون به حقیقت نیست زیرا اولا در شرق تنها زنان مسلمان نیستند که حجاب دارند بلکه زنان اقوام و ملل دیگری نیز هستند که خود را در چادر می پوشانند ، از طرف دیگر در بین مسلمانان تنها وابسته به طبقات ممتاز که کار و فعالیت مؤثری ندارند با نقاب و چادر حرکت می کنند.
به این ترتیب باید گفت که حجاب نشان مذهب نیست بلکه معرف زنان وابسته به طبقه نجبا و اشراف است، اما زنان وابسته به طبقات متوسط و پایین اجتماع ، دوشادوش مردان بدون حجاب در فعالیت های گوناگون اجتماعی و اقتصادی شرکت می کردند و چون مردان به حکم شرایط اقتصادی بیش از یک زن نمی گرفتند ، بین آنها همکاری و صفا و صمیمیت نسبی وجود داشت .
در تمام ادوار بر حسب اقلیم و خصوصیات طبیعی محمل ، زنان ثروتمند و زیبا برای حفظ زیبائی و نرمی و درخشندگی بدن و صورت چهره خویش را زیر نقاب می پوشانیدند.به همین مناسبت است که بعضی ربه النوع ها و الاهه ها نظیر استارته و آناهید و مهریانه (مریم) دریای نقاب و چادر نمایش داده شده اند.
بعضی معتقدندتوری را که امروزه عروسان بر سر می گذارند یادگاری از همان دوران رواج حجاب است.
این عمل نمادین پوشاندن سر از سوی عروسان شرق باستان، نشانه اطاعت آنان از همسرانشان بوده است زنان اشراف و حرمسراها بیش از زنان عادی مکلف به رعایت حجاب و به ویژه پرده پوشی بودند.
البته از قرائن چنین بر می آید که پرده نشینی و پوشیدن چادر ـ که حداقل در دوره ساسانیان مرسوم بوده است و تنها خاص زنان اشراف و حرمسراها بوده است و عمومیت مطلق نداشته است.
و اصلا ارتباطی با مذهب و معتقدات مردم نداشته است.به طوری که از اوستا و کتاب های دیگر دینی ایرانیان باستان و مندرجات آنها و نیز اندزنامه های دینی و اخلاقی گوناگونی که وجود داشته استنباط می شود رعایت حجاب در هیچ زمان تکلیف و دستور دینی نبود،که اجباری برای رعایت حفظ آن متصور شود و به نظر می رسد که جامعه ایرانی از دورانهای باستان ، حفظ حجاب و پوشیده روئی را یک نوع وظیفه اخلاقی و سنتی می دانسته اند که رعایت آن به تدریج جزو سنن ملی و وظیفه اخلاقی جا افتاده و پایدار مانده است.
علاوه بر این سنت ملی، پایه زندگانی خانوادگی جامعه ایرانی همیشه بر این استوار بود، که زنها با مردها آمیزش نداشته باشند و طرز زندگی در خانه ها هم به صورت بیرونی و اندرونی بوده است و اگر می بینیم که در شاهنامه اغلب نام ” پس پرده ” برده می شود ، بیشتر منظورش همین بوده است.
لغت چادر در ذهن به پوششی سیاه یا رنگین با نقوش ریز و درشت اطلاق می شود و مورد استفاده بانوان در سده های اخیر بوده است،اما به پارچه چهار گوش نازکی که زنان عهد هخامنشی بر سر می انداختند و یا شنلی خوش دوخت و زیبائی که زنان عهد اشکا نی بر روی موهای کاملا آرایش یافته با طلا و نوار و روبان می گذاشتند،چادر گفته می شده است.
در پند دادن کیخسرو به ایرانیان: کنیزک بدش چار چون آفتاب کسی روی ایشان ندیده به خواب ز پرده بتان را بر خویش خواند همه راز دل پیش ایشان براند در رفتن بهرام گور به خانه دهقان: همی راند حیران و پیچان به راه به خواب و به آب آرزومند شاه چنین تا به آباد جایی رسید ز هامون سوی در سرایی رسید ز نی دید بر کتف او بر سبوی ز بهرام خسرو بپوشید روی در وصیت کردن کیخسرو و گودرز را : نگه کن رباطی که ویران بود پلی کان به نزدیک ایران بود دگر کودکانی که بی مادرند زنانی که بی شوی و بی چادرند خواستن شیروی، شیرین را و کشتن شیرین خود را: چنین گفت شیرین که ای مهتران جهان دیده و کار کرده سران به سه چیز باشد زنان را بهی که باشند زیبای تخت مهی یکی آن که با شرم و با خواسته است که جفتش به دوخانهآراسته است دگر آنکه که فرخ پسر اوی ز شوی خجسته بیفزاید اوی سدیگر که بالا و رویش بود به پوشیدگی نیز مویش بود.
بگفت این و بگشادچادر ز روی همه روی ما و همه مشک موی باظهور اسلام، حضرت محمد (ص) می خواست که کلیه زنان مؤمن و مسلمانان که معتقد به خدا هستند خود را در طراز نجبا و اشراف قرار دهندو مانند آنان خود را در حجاب بپوشانند،به همین مناسبت در قرآن مکرر به زنان مسلمان تاکید شده است که خود را مستور نگه دارند و این دستور از طرف غالب زن ها اجرا می شد، زیرادر قرون اولیه اسلام اکثر زنان کنیزهای غیرمسلمان داشتند که کارهای بیرونی آنها و امور داخلی منزل را انجام می دادند.
در اسلام با تصریح قرآن ، زن و مقام او به درستی بیان شد و چهره زن را از سایه تاریک، که همواره تحت سیطره مرد بود بیرون آوررد.
و بانوان محجبه ای که در دامان عطوفت خود تربیت کرد قدمهای مؤثری در جهت احیای فرهنگ و تمدن اصیل اسلامی از جانب آنها برداشته شد.
با گسترش اسلام در قرن نهم در حجاب زنان وضعی کمابیش انقلابی پدیدار شد، چون زنان طبقات زحمتکش چون حجاب را مانع کار و فعالیت خود می دیدند،از استفاده آن سرباز زدند..
در بعضی دوره ها رسم به این منوال بود که نه تنها جواهرات ومسکوکات وچهره زن بلکه صدای زن هم باید مستور می ماند: (...بهترینزنانزنیبود که در عقل دیانت و عفت وحیاءو...درخدمت شوهرباشد.).
اخلاق ناصری، خواجه نصیر الدین طوسی.
(...
بهترین زنان زنی است که صاحب عفت باشد و...) قابوس نامه عنصرالمعالی.
(...زن چو خامی کند بجوشانش رخ نپوشد،کفن بپوشانش) اوحدی مراغه ای.
فصل سوم لزوم پوشش زن از دیدگاه اسلام و قرآن: دربحث مهم ضرورت حجاب برای زن مسلمان باید گفت که معنی پوشش زن در اسلام این است که زنان در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشانند و به جلوه گری و خود نمائی نپردازند و از اختلاط با مردان جلوگیری کنندوروی مصالحی که مربوط به نسل و حفظ جامعه از فساد و هرج و مرج جنسی می باشد،زنان از مردان جدا باشند.
هرگز معنی پوشش این نیست که زن نتواند با پدر و برادر و غیر از آنها معاشرت کند و از همدیگر مخفی باشند و حتی جایز نباشد کسی صدای او را بشنود.
از نظر قرآن معاشرت زنان با مردان نامحرم نه ممنوع بلکه مشروط است و لذا در اصل آن بحثی نیست.شرط قرآن پوشیده بودن سروسینه زنان با ـ جلابیت ـ است که البته پیداست براثرشرایط اقلیمی،اقتصادی و شرایط فرهنگی و اجتماعی یک جامعه قابل تغییر و تحویل به اشکال دیگر ستر است.کما اینکه چادر رایج در ایران غیر ازجلباب عصر نزول است و اگرچه ممکن است نسبت به جلباب پوشش شدیدتری به شمار برود با این وجود از نظر فقهی منافاتی با آن ندارد.
با نزول آیه 59 از سوره احزاب دستور حجاب داده شد: ((...
و قل للمؤمنات یفضضن من ابصار هن و یحفظن فروجهن لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیصزین علی جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن...) و بگو زنان باایمان فرو گیرند دیده های خود را و دامن عفت خود را حفظ کنند وزینت وآرایش خود را جزء آنچه قهرا آشکارا می شود بر بیگانه آشکار نسازد و باید به وسیله مقنعه وچادرقد سینه وگردن خود را بپوشانند وزینت خود را آشکار نسازند جز برای شوهر(و سایر افراد محرم خود ).
زنان و دختران محمد(ص)وکلیه زنان مسلمان عباراچادری روی بد نشان داشته باشند تا بدین وسیله شناخته نشده و مورد اهانت قرار نگیرند.
جلباب در معانی متعدد وجود دارد: لباس مختص زنان مؤمنه که از جمله آنها جلابیت است و عبارتند از درع یا پیراهن زن ،مقنعه یا سرانداز،خمار یا سرپوش،ملحفه یا چادر.
جلبای جامه ای است،از چارقدبزرگتر و از عبا کوچکتر که زن بوسیله آن سر و سینه خود را می پوشاند.
جلباب: چادر روی خمار که تعبیر به ثبات ظاهره کنند وزنها به آن سرو بدن ، بلکه اندام تا قدم را به آن می پوشند .
جلباب عبارت است از روسری که هنگام بیرون رفتن از خانه زن بوسیله آن سرو صورت خود را میپوشاند.
جلباب عبارت است از پیراهن ویک جامه گشاد و بزرگ،کوچکترازملحفه و یا ملحفه چادر مانندکه زن بوسیله آن تمام جامه های خویش را می پوشاند یا چارقد.
بعضی می گویند منظور از جلباب چادر یا عبا است که همه بدن را میپوشاند.
اما آنچه صحیح تر به نظر میرسد این است که در اصل کلمه ”جلباب”شامل هر جامه بلند می شده است ولی غالبا در مورد روسری هائئ که از چادر قد بزرگترو از ردا (عبا)کوچکتر بوده به کار می رفته است.
برای زنان دو نوع روسری معمول بوده است.یک نوع روسری های کوچک که آنها را خمار یا مقنعه نامیده اند و معمولا در هر خانه از آنها استفاده می کرده اند.
نوع دیگر که بزرگتر بودند مخصوص خارج منزل بوده است چادر سر گرفتن زنان هم بعد از نزول آیه59 سوره احزاب آغاز شد.((زنان طایفه انصار جامه های پشمی سیاه به سر می کردند و در سیاهی مانند زاغها بودند وبا همین وضع از کنار رسول خدا (ص) عبور می کردند ورسول اکرم (ص) در این مورد به آنها اعتراض نمی کرد ، وهمین دلیل تقریر وامضاء آن حضرت است وتقریر او مانند قول او ”حجت ” می باشد فصل چهارم حجاب وپوشاک بانوان ایرانی از آغاز اسلام تا صفویه از وضع پوشاک زنان ، خاصه در سده های پس از اسلام ، به علت محدودیتهائی که در مورد زنان اعمال شده اطلاع چندانی در دست نیست.آثار و شواهد نسبتا ناچیزی درباره پوشاک زنان در طی این قرون متمادی برای بررسی باقی مانده که از بررسی آنها تا حدودی میتوان به وجود عناصر مشترک و متشابه لباس زنان در خلال این دوران دراز پی برد.
کلاه و دستار که به تدریج ، جای خود را به انواع سربندها و عمامه ها دادند و نیز نوعی سرانداز و روسری که رفته رفته به پوشش های کاملتری ، نظیر چادر، تبدیل شدند بی تردید از اجزای جدائی ناپذیر پوشاک بانوان ایرانی بوده اند باید توجه داشت که بستن زیورهای گوناگون و آرایش گیسوان ـ که پس از اسلام مختص به محیط خانه گردید ـ نیز در کنار بستن دستارها و هماهنگ با آن ، متداول بود.همین وضع را نیز امروزه میتوان به خوبی در میان عشایر و زنان ایلاتی دید.آنچه را که به عنوان حجاب اسلامی پس از ظهور اسلام در دوره های مختلف تا دوران معاصر مطرح کرده اند، تنها باید در زمره پوشاک رسمی بیرون از خانه قلمداد کرد زیرا سبک پوشاک زنان در محیط خانه ، همواره تحت تاثیر سبک پوشاک اقوام داخلی یا ملتهای دیگر بوده است .
شواهدی که از حرمسراها و اندرونی شاهان باقی مانده و وضعیت موجود اجتماع کنونی ، این نظر را تائید می کند.
در مجموع به دلیل قلت منابع اصلا نمی توان در باره برهنگی یا پوشیدگی زنان و دیدگاههای متفاوت درباره پسندیده یا نا پسندیده بودن لباسهای عریان در جوامع پیش از اسلام و حتی پس از آن بالا خص در دربار ها یا محیط خانگی قضاوت کرد.
آنچه مسلم است تعداد نقوش باقی مانده از زنان برهنه و نیمه برهنه کمتر از زنان مستور و پوشیده نیست.
.
لباس زنان ایرانی از گذشته دور تا دوره های متاخرتر ، شباهت زیادی به پوشاک مردان داشته است .
به ویژه آنکه برخی از انواع آن همانهایی است که مردان به تن می کردند.
دارد نظیر کلاه و دستار ، پیراهن های معمولا بلند و دامن دار ، شلوارهای متنوع و پر چین وگشاد، انواع نیمه تنه ها ،و جلیقه ها و قبا و شال و پای افزارهای مشابه ، به انضمام حجاب و زیورهای مخصوص زنان.آنچه مسلم است این که موضوع تهیه پوشاک بانوان پس از دوره ساسانی که مصادف با استیلای دویست ساله بیگانه است مانند دیگر نیازمندیها، تعطیل بردار نبود و نفوذ حکام و بازماندگان عرب ، تغیر چندانی در ذوقها (مگر سلیقه های تجارتی )نداد و حتی خود آنان به تدریج از سلیقه های مردم ایران که خیلی عالی و برتر از مردم دیگر آن زمان بود ، برخوردار شدند.
البته اقتضای اقلیم در یک جا ، لباس ساده را الزام می کردو در جائی دیگر نمی کرد با وصف رسوخ آداب و رسوم و شکل پوشاک مردمی که به طورمتناوب به ما هجوم آورده اند و خواه وناخواه برخی پوشاک ما مبدل گشته است با پاره ای از شباهتهای اساسی که یادآور پوشاک دوره های پیش است ، وجود در استانها، مردم همان پوشاک محلی خود را داشتند .
چنان که امروزه هم مردم استانها ی ما ، همان لباس قدیمی خود را که یاد آور پوشاک دوره هی اشکانی و ساسانی است ، دارند.