بیتردید امیراسد الله علم در آغاز دههی 40 بزرگترین بازیگر دربار پهلوی بود با شروع نخست وزیری وی بدستور شاه کمیسیون سه نفرهای به ریاست علم وبا شرکت حسینفر دوست ومنصور تشکیل شد که وظیفه تعیین نمایندگان مجلس را بر عهده داشت .فعالیت این کمیسیون غیر رسمی وپنهانی در طول دوران نخست وزیری هویدا نیز ادامه داشت و در واقع در تمام این دوران طولانی ، این علم بودکه نمایندگان مجلس را تعیین میکرد.علم در سال 43 در راس دانشگاه پهلوی ( شیراز ) قرار گرفت تا جای پای رژیم را پس از سرکوب سالهای 41 و 42 عشایر فارس تحکیم کند و در همین زمان بود که با نقشه او سفر پادشاه ، بلژیک ومحمد رضا پهلوی به میان عشایر جنوب به اجرا در آمد و امنیت فارس به رخ رسانه های غربی کشیده شد در سال 44 نیزعلم بعنوان وزیر دربار در راس قدرت قرار گرفت .
علم علاوه بر وابستگی به قدرتهای خارجی و عضویت در تشکیلات فراماسونری ، در مقابل شاه بسیار حقیرانه رفتار میکرد و این جمله او نشاندهنده همان موضوع است :من غلام خانه زاد شاهنشاه هستم وی چنان مورد توجه شاه بود که بصورت یکی از نزدیکترین افراد درآمد .
او همان گونه که طی دوران نخست وزیری خود ( 41 تا 1342 ) در نقش مجری طرح امریکایی انقلاب سفید کندی ودموکراتهای امریکایی ظاهر شد ،مدتی بعد دلارهای نفتی را در راه حزب جمهوریخواه امریکا ریخت ودر انتخاب ریچارد نیکسون به ریاست جمهوری به ایفای نقش پرداخت.علم در دوران طولانی ریاست جمهوری نیکسون عالیترین پیوندهای شاه را با امریکا برقرار ساخت ضمن اینکه او با ادوارد هیث و حزب محافظه کار او در انگلیس دارای روابط صمیمانه بود و از مغازله با هارولد ویلسون و دولت کارگری او ابایی نداشت .
پس از بازگشت شاه از آمریکا و آغاز نقش مستقیم او در اجرای سیاستهای امریکا ، شکل ومحتوای روابط ایران و امریکا وتکیه شاه بر حمایتهای آن ، نمونه کم نظیری از وابستگی بی چون و چرای یک دولت به ظاهر مستقل را نسبت به نظام استکبار و ضد مردمی آمریکا در جهان نشان داد .این رابطه بتدریج بصورت دو طرفه درآمد .آمریکا خود را در کلیهی امور ایران درگیر و مسئول حس میکرد و ازدیدگاه مردم و سایر دولتها ، شاه مظهر حاکمیت آمریکا در یک کشور جهان سوم محسوب میشد.
مهمترین دلایل این رابطهی ویژه عبارتند از :1- از نظرآمریکا ،سلطنت شاه جز حاکمیت دایمی بر ایران شناخته میشد .بعبارت دیگر ، جانشینی برای شاه وجود نداشته و میبایست اقتدار آن حفظ گردد.2- شاه بطور کامل تسلیم آمریکا بود بنابراین نه تنها از لحاظ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی هیچ خطری برای سلطه امریکا به ایران نداشت بلکه او میتوانست تمامی امکانات ایران را دراختیار اهداف امریکا بگذارد .3- شاه مقابله با کمونیسم را که یکی از اصول سیاست خارجی امریکا بود با امکانات فراوانی که در اختیار داشت ، تحقق میبخشید.بهمین دلیل کیسینجرگفت :شاه برای ما یکی از رهبران نادر ویک هم پیمان نامشروط بود . 4- فروش نفت ارزان به میزان مورد نیاز غرب خصوصا امریکا ، خرید اسلحه و سایر کالاهای مصرفی، کمک بزرگی برای پیشرفت اقتصادی غرب بود لذا حفظ شاه یکی از اصول سیاست خارجی امریکا بود.5- پذیرش سلطه فرهنگی و ارزشهای زندگی امریکایی وترویج زندگی مصرفی توسط شاه او را به شکل رهبری فوق العاده در میان حکام امریکا در آورد .چنین موقعیت ممتاز شاه در عرصهی سیاسی خاورمیانه بهترین میدان جهت گسترش نفوذ امریکا درمیان سایر کشورهای منطقه بود.
ارزیابی عملکرد و مواضع احزاب نیز در فاصله سالهای 39 تا 1342 و قضاوت دربارهی آنها مشکل است زیرا در فضای بعد از قیام 15 خرداد 42 وتداوم مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی ، شرایط بسیار متفاوتی با دوران قبل ازآن داشته است .تحولی که در وضعیت حوزهها ، روحانیت و مرجعیت ایجاد شده در واقع انقلابی اساسی در تفکر و رفتار سیاسی – اجتماعی مردم بوجود آورد .قبل از آن تعداد معدودی از روحانیون نسبت به مسائل کشور تحولات جهان اسلام ، اهداف اسرائیل ،سلطهی امریکا و وضعیت ابر قدرتها و نقشههای آنها در مورد ایران ، آگاهی واحساس مسئولیت داشتند.لذا نمی توان انتظار زیادی از برخی روشنفکر ناآگاه از معارف و اصول اسلام داشت که در چهار چوب فرهنگ لیبرالیستی یا مارکسیستی که در آن روزگار متداول بود فکر وعمل کنند .