دانلود تحقیق جهانی شدن

Word 599 KB 16540 102
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • از اواخر هزاره دوم میلادی و شروع هزاره سوم ، بشر در آستانه دوره تاریخی جدیدی قرار گرفته است .

    گویا جهانی نو در حال شکل گیری است و رویدادهایی در شرف وقوع است که حوزه های مختلف زیست بشری را متأثر ساخته اند .

    در پی این رویدادها ، صورت بندیهای سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف دستخوش تغییرات عمده ای گشته اند .

    نیروی چالش گر این تحولات ، نظم موجود در جهان را بر هم زده و درصدد ایجاد نظم نوینی در جهان است .

    وسعت این تحولات در جهان وتأثیر گذاری انکار ناپذیر آن بر جنبه های مختلف حیات بشری موجب جلب توجه نظریه پردازان علوم گوناگون برای تحلیل و تشریح این تحولات شده است .

    به این ترتیب دهه های پایانی سده بیستم و سالهای ابتدایی سده بیست و یکم سرشار از بحثهای متنوع پیرامون فرایندجهانی شدن بوده است .

    به نحوی که امروزه امکان گریز از بحث درباره این پدیده وجود ندارد .

    گفت و گو در باب جهانی شدن به موضوعی عادی در میان اندیشمندان ، پژوهشگران ، سیاستمداران ، مدیران ، روزنامه نگاران و حتی مردم عادی در سراسر دنیا تبدیل شده است .


    اصطلاحات مرتبط با جهانی شدن تقریباً وارد همه زبانهای اصلی دنیا شده است .

    در سطح زندگی روزمره به طور روزافزونی از عبارتهای سیاست جهانی ، امنیت جهانی ، اقتصاد جهانی ، بازارهای جهانی ، سرمایه جهانی و .

    .

    استفاده می شود .

    تعداد مدخل های مربوط به جهانی شدن درفهرست کتابخانه کنگره ایالات متحده امریکا از 34 مورد در سال 1994 به 693 مورد در سال 1999 افزایش یافته است .

    (شولت؛1382 : ص 4 ) و در اکثر دانشگاههای معتبر دنیا واحدها و دوره های درسی تحت عنوان جهانی شدن را دایرگردانیده اند .

    با این وجود تا کنون هیچ اجماع نظری در میان اندیشمندان و پژوهشگران در ارتباط با این پدیده بوجود نیامده است .

    همه مسائل مربوط به جهانی شدن به شدت مورد اختلاف است و نمی توان هیچ چیزی را در این باره مسلم و قطعی تلقی کرد .

    به جرأت می توان گفت تنها اتفاق نظر درباره جهانی شدن این است که در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد .


    در چنین شرایطی شناخت پدیده جهانی شدن ، مفهوم بندی و ارائه تعریفی از آن که بتواند راهگشای این پژوهش باشد ضروری می نماید .

    فصل حاضر که در چهار قسمت ارائه خواهد شد به این امر اختصاص یافته است .

    مطالب این فصل با بحث در باب برداشتها و تعاریف مختلف جهانی شدن و تعریف مختار ما از این پدیده آغاز می شود .

    قسمت دوم به تاریخچه جهانی شدن و نظریه ها و آراء متفاوت متفکران و نظریه پردازان مختلف در این باره نگاهی خواهد انداخت و نظر پژوهش حاضر را نیز در این زمینه مشخص خواهد نمود .

    قسمت سوم نیز نظریه های مختلف جهانی شدن را به بحث خواهد گرفت .

    در این راستا دسته بندی از این نظریه ها ارائه و بر اساس آن نظریه های گوناگون درباره جهانی شدن به اجمال بررسی خواهند شد .

    قسمت پایانی این فصل هم بر ابعاد و مصادیق جهانی شدن تمرکز می نماید .

    در این قسمت سه بعد اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی جهانی شدن و مصادیق این سه بعد واکاوی خواهد شد .



    1.

    برداشتها و تعاریف
    1-1) برداشتها
    اختلاف نظر بین اندیشمندان قبل از اختلافات آنها در زمینه ارائه تعریفی جامع و واحد از جهانی شدن ، ابتدا بر سر وسعت این پدیده و تحولات و شرایط ناشی از آن آغاز می شود .

    از یک سو تحلیل گرانی که می توان آنها را جهان گرا نامید ، جهانی شدن را مهمترین رویداد تاریخ معاصر می دانند و معتقدند که روابط اجتماعی معاصر تماماً جهانی شده است .

    در مقابل این عده شک گرایانی قرار دارند که از جهان گرایان به شدت انتقاد می کنند و جهانی شدن را افسانه ای بیش نمی دانند .

    در میان این دو گروه افراطی ، کسانی هم هستند که جهانی شدن را به عنوان روندی مهم در نظر می گیرند که در کنار سایر تحولات وجود دارد و به تدریج جهان را دچار دگرگونیهای اساسی می کند .


    دیوید هلد نیز با قائل شدن به چنین تقسیم بندی از نظریه پردازان جهانی شدن ، متفکرانی همچون اوهمای ، ریستون ،آلبرو مارکسیستهایی چون سمیر امین وگیل رادر زمره جهانگرایان قرار می دهد .

    این اندیشمندان هر چند که به لحاظ ایدئولوژیک و جهان بینی در یک گروه طبقه بندی نمی شوند ، اما از لحاظ چگونگی فهم و درک جهانی شدن در یک گروه قرار می گیرند .

    در این گروه محافظه کاران ، نئولیبرالیستها و مارکسیستها کنار هم قرار دارند .

    (Heldetal .

    , 2000 : 2 )
    این دسته از نظریه پردازان بیش از هر چیز بر تحولات حوزه اقتصاد تأکید می کنند .

    از نظر آنان زندگی اقتصادی در دنیای جدید غیر ملتی شده است .

    پدیده های جدیدی همچون «بازار جهانی» و «سرمایه جهانی » اقتصاد بدون مرزی را در عرصه جهانی بوجود آورده اند که دولت – ملتها در آن نقش کوچکی به عهده دارند .

    بنابراین در این دوره شاهد محو تدریجی دولت – ملتها هستیم .(Heldetal .

    , 2000:3)
    این دسته از نظریه پردازان بیش از هر چیز بر تحولات حوزه اقتصاد تأکید می کنند .

    پدیده های جدیدی همچون «بازار جهانی» و «سرمایه جهانی » اقتصاد بدون مرزی را در عرصه جهانی بوجود آورده اند که دولت – ملتها در آن نقش کوچکی به عهده دارند .

    , 2000:3) در دسته دوم یعنی شک‌گرایان کسانی همچون هرست، تامپسون،گیلپین و کرزنر قرار می گیرند .

    بر خلاف جهانگرایان، این گروه از متفکران معتقدند تحول بنیادینی در ماهیت روابط جهانی اتفاق نیافتاده است و دولت –ملتها همچنان نقش اصلی را در آن به عهده دارند.

    از نظر آنان تحولاتی که در حوزه اقتصاد و فرهنگ جهانی اتفاق افتاده است فقط نشانه سطوح بالاتری از« بین المللی شدن »، پدیده های اجتماعی است .

    به عقیده آنان یک تضاد بنیادین بین جهانی دشن و منقطه ای شدن وجود دارد .

    جهان در حال منطقه ای شد ن و بین المللی شدن بیشتر است ، اما این به معنای ضعف یا کاهش نقش دولت – ملتها و حذف مرزهای جغرافیایی میان آنها نیست .

    (Heldetal ., 2000:5) هلد در گروه سوم ، خود و مگ گرو و اندیشمندانی همچون آنتونی گیدنز، مانوئل کاستلز ، جوزف نای ، رابرت کوهن ، جان روگی، جیمز روزنا، اندرو لینک لی تررا نیز جای می دهد .

    نقطه کانونی نظریات این دسته این است که در هزاره جدید ،جهانی شدن نیروی مرکزی و مهمی است که تحول سریع اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی را به پیش می برد .

    این گروه از نظریه پردازان معتقدند که فرایندکنونی جهانی شدن بی سابقه است که درآن بر خلاف گذشته جدا کردن عرصه های داخلی ، منطقه ای و جهانی از هم به آسانی صورت نمی گیرد .

    در این شرایط نوین تفکیک این عرصه ها از یکدیگر غیر ممکن است و سطوح مختلف روابط اجتماعی به هم پیوسته و درهم ادغام شده اند .

    (Heldetal: ; 2000 : 7 ) از نظر آنها آینده کاملاً مشخص و معینی برای جهانی شدن و همچنین یک نوع آرمانی به نام «دنیای جهانی شده»که با مشخصه هایی همچون بازار جهانی ، تمدن جهانی قابل شناسایی باشد ، نمی توان تصور کرد اما در عوض بر این امر تأکید می کنند که همه کشورها و جوامع بر اثر فرایندهای جهانی شدن به صورت بخشهایی از یک نظام جهانی در می آیند .(Heldetal ., 2000 : 7) .

    از دیدگاه این گروه جهانی شدن به معنی اضمحلال دولت – ملت و کشورها نیست ، بلکه طبقه بندی ، دسته بندی ، و کارکردهای جدیدی را برای دولتها ، کشورها ، جوامع و گروههای بشری به وجود می آورد .

    (Heldetal , 2000 : 8) 2-1) تعاریف پس از اختلاف نظر درباره وسعت پدیده جهانی شدن و شدت و ضعف تحولات ناشی از آن، اختلاف نظر در باب تعریف این پدیده نیز میان متفکران آغاز می‌شود .

    نویسندگان حوزه های مختلف علمی ، هر یک به تناسب برداشت خاص خود از تحولات و شرایط جهانی ، جهان بینی وایدئولوژی سیاسی که به آن تعلق دارند تعاریف متفاوتی از جهانی شدن ارائه کرده اند و در این میان تا کنون اجماع نظری میان آنان برای ارائه یک تعریف روشن و واحد صورت نگرفته است .

    در واقع جهانی شدن موضوعی بحث برانگیز ، پیچیده ، چند بعدی و مبهم است که به صورت های گوناگون تعریف شده است و هیچ اتفاق نظری درباره آن وجود ندارد .

    صاحب نظران فقدان اجماع در مورد تعریف و مفهوم سازی جهانی شدن را متأثر از چند بعدی بودن پدیده یا فرایندجهانی شدن ، فراگیر بودن آن و همچنین نوپا بودن نظریه پردازی و مطالعات معطوف به جهانی شدن می دانند .

    جهانی شدن پدیده ای چند بعدی است .

    امروزه همه جوانب زندگی در دنیای معاصر ، کم و بیش از فرایندجهانی شدن تأثیر می پذیرند و فرایندمورد نظر ، هم اقتصادی است ، هم سیاسی و هم فرهنگی .

    بی گمان تأکید بر هر کدام از جنبه های این فرایند، به تعریف ها و مفهوم بندی خاص معطوف به مصداق های معین می انجامد .

    فراگیر بودن این پدیده و تأثیر های گریز ناپذیر آن بر جوامع مختلف هم ، راه یابی مفهوم جهانی شدن به عرصه های مطبوعاتی و سیاسی را در پی داشته است .

    امروزه روزنامه نگاران درباره جنبه های مختلف جهانی شدن قلم فرسایی می‌کنند ، در محافل و مراکز گوناگون تصمیم گیریهای سیاسی از جهانی شدن سخن به میان می آید و حتی در محکومیت آن تظاهرات خشونت باری بر پا می شود .

    در چنین شرایطی هرگونه تعریفی از جهانی شدن ، کم و بیش تحت تأثیر جبهه گیریهای سیاسی – ایدئولوژیک خواهد بود و تأکید بر ارادی و آگاهانه بودن یا نبودن جهانی شدن ، نمونه برجسته چنین تأثیر پذیری ایدئولوژیکی به شمار می آید .

    (گل محمدی ؛ 1381 : ص 18 ) نوپا بودن نظریه پردازی و مطالعات معطوف به جهانی شدن را هم می توان عامل مؤثر دیگری ، در عرضه تعریف و مفهوم بندی های مبهم و متناقض جهانی شدن به شمار آورد .

    گرچه در دهه های اخیر ، به ویژه دهه نود ، آثار پرشماری در قالب کتاب و مقاله به علاقمندان موضوع جهانی شدن عرضه شده ولی نظریه پردازی درباره این پدیده قدمت چندانی ندارد .

    حتی در دانشگاهها نیز رشته مستقلی وجود ندارد و رشته های مختلف اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی جنبه هایی از این فرایندرا بررسی می کنند .

    (گل محمدی ؛ 1381 : صص 18-19 ) تحت تأثیر چنین شرایطی تعاریف متنوع و بیشماری از جهانی شدن ارائه شده است .

    یان آرت شولت، معتقد است دست کم پنج تعریف گسترده و کلی را می توان برای جهانی شدن در نظر گرفت .

    از نظر او یکی از رایج ترین تعاریف ، استنباط جهانی شدن به معنای بین المللی شدن است .

    از این دیدگاه «واژه جهانی» فقط صفت دیگری برای توصیف روابط برون مرزی میان کشورها ، و اصطلاح «جهانی شدن» مشخص کننده توسعه مبادلات بین المللی و وابستگی متقابل است .

    از این نظر پل هرست و گراهام تامپسون جهانی شدن را «جریان یافتن گسترده و رو به رشد تجارت و به کار انداختن سرمایه در میان کشورها» تعریف می کنند .

    شواهد این نوع «جهانی شدن » نیز از قرار معلوم در تحرک و جابجایی فزاینده مردم ، پیامها و اندیشه ها در میان کشورها یافت می شو د .

    (شولت ؛ 1382 : صص 6-7) در کاربرد دوم جهانی شدن به معنای آزاد سازیدر نظر گرفته می شود .

    در این تعریف «جهانی شدن » به فرایندبرداشته شدن محدودیت هایی اطلاق می شود که دولت ها در فعالیت های میان کشورها برقرار می کنند و هدف آن به وجود آوردن اقتصاد جهانی «آزاد» و «بدون مرز» است .

    از این دیدگاه تحلیل گران معتقدند که جهانی شدن به شعاری برجسته برای توصیف فرایندیکپارچگی اقتصاد بین المللی تبدیل می شود .

    شواهد مربوط به این نوع «جهانی شدن» را می توان در کاهش گسترده یا حتی لغو موانع تجاری مربوط به قوانین و مقررات ، محدویت ها ی مربوط به ارزهای خارجی ، و کنترل های مربوط به سرمایه و روادید (برای شهروندان برخی کشورها ) در دهه های اخیر مشاهده کرد .

    (شولت ؛ 1382 : ص 7) شولت معتقد است در تعریف سوم ، عده ای جهانی شدن را به معنای جهان گستریدرنظر می گیرند .

    در این کاربرد ، واژه «جهانی» به معنای سراسر دنیا و «جهانی شدن» یعنی فرایندانتشار تجربیات و هدف های گوناگون برای مردم چهار گوشه دنیا .

    در این مورد می توان به «جهانی شدن » سالنامه گریگوری، خودروها ، رستوران های چینی ، استعمار زدایی ، دامپروری و غیره اشاره کرد .

    از نظر شولت تعریف چهارم ، جهانی شدن را به معنای غربی کردنیا نوگرایی ، بویژه به شکل امریکایی شده می داند .

    از این دیدگاه جهانی شدن نوعی پویایی است که از طریق آن ساختارهای اجتماعی نوگرایی (سرمایه داری ، عقل گرایی ، صنعت گرایی، دیوانسالاری)، در سراسر دنیا گسترش می یابند و به طور طبیعی فرهنگ های پیشین و خود مختاری محلی را نابود خواهند کرد .«جهانی شدن» بدین مفهوم را گاهی امپریالیسم به سبک مک دانالد ، هالیوود و CNN توصیف کرده اند .(شولت؛ 1382 : صص 7-8) در ادامه شولت تذکر می دهد این چهار تعریف به خودی خود کارآمد هستند ، اما استنباط جدیدی را فراهم نمی کنند و بازتاب شرایط تاریخی جدید نیستند .

    او در مورد تعریف اول که جهانی شدن را معادل «بین المللی شدن » در نظر می گرفت ، معتقد است روابط متقابل میان کشورها در مقاطع گوناگون قبل از تاریخ پانصد ساله و نظام دولت مدرن تشدید شده است ، بویژه در اواخر قرن نوزدهم شاهد سطوحی از مهاجرت میان کشورها ، سرمایه گذاری مستقیم ، تأمین مالی و تجارت رایج هستیم که به طور نسبی و کلی قابل مقایسه با وضع موجود است ، در مراحل قبلی بین المللی شدن به واژه «جهانی شدن » نیازی نبود ، و اصطلاح «روابط بین المللی» به احتمال زیاد برای نشان دادن تعامل ها و پیوستگی های متقابل آن زمان کشورها کاملاً کافی به نظر می رسید .

    بنابراین اصطلاح جدید جهانی شدن را باید برای مشخص کردن پدیده ای متفاوت به کار برد .

    (شولت؛1382 ؛ صص 47-48) به عقیده شولت تعریف دوم نیز که بویژه نولیبرال ها و همچنین برخی از منتقدین جنجال آفرین آنها به کار می برند فایده چندانی ندارد .

    بحث دراز مدت تجارت «آزاد» از دیدگاه لیبرالی برای این اندیشه ها کاملاً کفایت می کند .

    «گفت و گوی جهانی» در اوایل گسترش آزاد سازی در دهه های پایانی قرن نوزدهم ضروری نبود .

    سومین تعریف از جهانی شدن هم ، به عنوان جهان گستری نیز بینش جدیدی ارائه نمی کند .

    واقعیت این است که در تاریخ معاصر ، اشخاص و پدیده های فرهنگی بیشتر در مقایسه با دوران های دیگر در همه مناطق قابل سکونت کره زمین پخش شده اند .

    با وجود این ، حرکت در جهت جهان گستری مختص دنیای معاصر نیست .

    ادیان گوناگون دنیا درطول هزاران سال در مناطق وسیعی از زمین گسترش یافته‌اند .

    تجارت از طریق اقیانوس ها صد ها سال است که کالاهای گوناگون را در بازارهای «جهانی» توزیع می کند .

    بنابراین اصطلاح قبلی «جهان گستری» یا «عالم گرایی» برای توصیف این شرایط قدیمی کاملاً کفایت می کند .

    از این نظر نیز اصطلاح جدید «جهانی شدن » غیر ضروری به نظر می رسد .

    (شولت؛1382 : ص 48) از نظر شولت چهارمین تعریف نیز یعنی جهانی شدن به عنوان غربی سازی از نظر شولت؛به ویژه در بحث های گوناگون درباره امپریالیسم ما بعد استعماری ظاهر شده است ، در اغلب این موارد جهانی شدن به فرایندهمگن سازی پیوند می خورد ، که در آن همه دنیا به شکل غربی ، مدرن ، و به ویژه آمریکایی در می آید ، با وجود این ، غربی سازی بین قاره ای نیز از مدت ها پیش از ظهور گفت و گوی جهانی نوین مطرح شده است .

    مفاهیم «نوگرایی» یا «امپریالیسم» (برای کسانی که اصطلاح های افراطی را ترجیح می دهند) ، برای بیان اندیشه های مربوط به غربی سازی ، اروپایی سازی،و آمریکایی سازی ، کافی و حتی اضافی است، بنابراین ضرورتی برای اصطلاح جدید جهانی شدن به منظور نوسازی یک تحلیل قدیمی وجود ندارد .

    (شولت؛1382:ص49) اما در پنجمین تعریف از نظر شولت؛عده ای جهانی شدن را شامل تجدید شکل بندی جغرافیایی می دانند ، به طوری که فضای اجتماعی دیگر به طور کامل بر حسب سرزمین ها ، فاصله های ارضی و مرزهای سرزمینی شناسایی نمی شود .

    بر این اساس به عنوان مثال می توان به دیوید هلد ،آنتونی مک گرو و همکارانشان اشاره کرد که پژوهش حاضر نیز بیشتر بر تعریف آنها متکی است .

    این متفکران جهانی شدن را «فرایندیا فرایندهای دگرگونی ساختار و سازمان فضایی – زمانی ارتباط و کنش اجتماعی و شکل گیری جریانها و شبکه های کم و بیش جهانی » تعریف کرده اند .

    به بیان دیگر «جهانی شدن عبارت است از فرایند یا فرایندهایی که ساختار و سازمان فضایی – زمانی ارتباط و کنش اجتماعی را متحول کرده ، جریان ها و شبکه‌های کم و بیش جهانی پدید می آورد یا می آورند .» (Heldetal , 2000 :16) هر‌یک از این پنج تعریف ممکن است به نوعی توصیف روشنگری از تاریخ معاصر باشند ، اما محور پژوهش حاضر تعریف پنجم یعنی تعریف مورد نظر هلد و همکارانش خواهد بود .

    آنچه که از این تعریف می توان استنباط کرد این است که سازمان و ساختار فضایی و زمانی که در آن روابط و کنشهای اجتماعی صورت می‌گیرد ، بر اثر فرایندهای ناشی از جهانی شدن دچار تحول شده اند .

    جامعه شناسان جوهره و بیناد زندگی اجتماعی را کنش ارتباطی معنادار می دانند .

    منظور از ارتباط معنادار داد و ستد عناصر نمادین یا نشانه ها است .

    اگر چنین ارتباطی برقرار نشود،زندگی اجتماعی‌ودر نتیجه جامعه‌ای‌وجودنخواهدداشت.(Beyer , 1994 : 33) .

    در جوامع سنتی این کنش ارتباطی که بنیاد جامعه است در زمان و فضایی که وابسته به مکان اند صورت می گیرد .

    به بیان دیگر هر عمل و کنش اجتماعی در یک زمان و مکان خاص و معین اتفاق می افتد .

    در واقع در این جوامع برای برقراری ارتباط باید دو طرف رابطه در یک زمان و یک مکان معین حضور داشته باشند چرا که در این جوامع برقراری ارتباط خارج از زمان و مکان معین و بدون حضور دو طرف رابطه قابل تصور نیست .

    از نظر گیدنز « در جوامع ما قبل مدرن زمان و فضا به واسطه مکان پیوند می خورند.

    آنان فضا و زمان را به واسطه مکان درک می کردند و روابط اجتماعی خود را بر پایه همین درک و تصور برقرار می ساختند .» .(Giddens , 1991 : 16) در چنین شرایطی زندگی اجتماعی‌مکانمند ، گستره و حجم روابط اجتماعی اندک و جوامع در چارچوب مرزهای خود قرار داشتند .

    اما فرایندهای جهانی شدن با بر هم زدن رابطه بین زمان و فضا با مکان گستره روابط اجتماعی را وسیع تر کرده اند .

    به بیان دیگر بر اساس این تعریف در دنیای جهانی شده ، کنش اجتماعی دیگر مکانمند و وابسته به جغرافیا و سرزمین خاصی نیست .

    فضای اجتماعی برای کنش وارتباط اجتماعی در این جوامع جدید از مکان جدا شده و به اندازه جهان گسترده شده است .

    بنابراین برای برقراری اتباط در این شرایط دیگر حضور دو طرف در یک مکان خاص ضروری نیست .

    دو فرد با فاصله جغرافیایی زیاد هم می توانند با هم کنش و ارتباط داشته باشند .

    آنچه که گیدنز آن را «کنش از راه دور» می نامد .

    بدین ترتیب می توان گفت : فرایندهای جهانی شدن با بازسازی فضا و زمان ، فضا مند شدن زندگی اجتماعی یا برقراری ارتباط معنادار افراد ، بی واسطه مکان را به ارمغان آورد .

    2.

    تاریخچه در مباحث جهانی شدن علاوه بر مسائل مربوط به تعریف ، مفهوم پردازی و ابعاد آن ، موضوع حائز اهمیت دیگر ، تاریخچه جهانی شدن است .

    آیا جهانی شدن پدیده ای کهن و قدیمی است که می توان رد پای آن را تا گذشته های بسیار دور دنبال کرد ؟

    یا اینکه پدیده ای جدید است که مختص تاریخ معاصر است ؟

    این مسئله ای است که ذهن اندیشمندان را برای درک نقطه آغاز و شکل گیری فرایندجهانی شدن به خود مشغول ساخته است .

    واژه «globe» به معنای «جهان» در زبان انگلیسی چند صد سال قبل ،هنگامیکه مشخص شدزمین کروی شکل است،برای‌اشاره‌به«کره زمین»ابداع شد .

    واژه «global» هم به معنای جهانی قدمتی چهارصد ساله دارد و اصطلاحهایی نظیر «Globalization» و «Globalize» و «Globalizing» نیز از حدود 1960 رواج یافته اند .

    فرهنگ وبستر برای نخستین بار در 1961 ، تعاریفی برای اصطلاحهای «Globalization» و «Globalize» و «Globalizing» ارائه داد .

    (واترز ؛ 1379 : ص 9) .

    بعد از آن اصطلاح جهانی شدن ابتدا در طول دهه هفتاد در رشته هایی همچون اقتصاد به کار گرفته شد اما به تدریج و با گسترده شدن فرایندهای جهانی شدن به سایر رشته ها و محافل علمی از جمله جامعه شناسی هم راه پیدا کرد .

    اما با وجود اینکه واژه جهانی شدن بیشتر از چند دهه نیست که رواج یافته است ، در مورد تاریخچه فرایندیا فرایندهای جهانی شدن میان متفکران و نظریه پردازان اختلاف نظر وجود دارد .

    در واقع اندیشمندان مختلف بر مبنای تعریفی که از جهانی شدن ارائه می دهند ، تاریخچه آن را نیز در نظر می گیرند .

    مالکوم واترزدر مورد تاریخچه و سابقه جهانی شدن سه احتمال را مطرح می کند : اول اینکه جهانی شدن فرآیندی است که از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته و از همان زمان تأثیرات آن رو به فزونی بوده است ، اما اخیراً شتابی ناگهانی در آن پدیدار شده است .

    دوم اینکه جهانی شدن با نوگرایی و توسعه سرمایه داری هم زمان بوده است ، اما اخیراً در آن شتابی ناگهانی بوجود آمده است .

    و سوم اینکه جهانی شدن فرآیندی متأخر است که با سایر فرایندهای اجتماعی نظیر فرایندصنعتی شدن ، فرا نوگرایی یا شالوده شکنی سرمایه داری همراه بوده است .

    (واترز ؛ 1379 : ص 14) شاید بتوان به طور کلی دو دیدگاه را در مورد تاریخچه جهانی شدن شناسایی کرد : دیدگاهی که معتقد است جهانی شدن پدیده ای قدیمی و کهن است و دیدگاهی که آن را پدیده ای جدید و محصول مدرنیته می داند .

    از دیدگاه اول برخی نظریه پردازان علاقمند به بررسی ریشه های تاریخی ساختارها و شبکه های نظام جهانی کنونی بر آنند که مبدأ فرایندجهانی شدن را باید در تمدن های باستان جستجو کرد .

    از دیدگاه آنان با شکل گیری چنین تمدنهایی در واقع فرایندجهانی شدن هم آغاز شد ، چرا که آن تمدنها به اقتضای منطق و ساختار درونی خود ، تمدنهایی گسترش طلب بودند.

    چنین تمدنهایی همواره از لحاظ سیاسی ، نظامی و فرهنگی گرایش به گسترش و جهانگیر شدن داشتند و با نفوذ پذیر کردن مرزهای واحدهای اجتماعی کوچک و بسته ، ادغام آنها در واحدهای اجتماعی بزرگتر و فراگیرتر را ممکن می ساختند .

    (گل محمدی ؛ 1381 : ص 22) نئومارکسیستهایی مانند آندره گوندرفرانکو ایمانوئل والرشتاین ، جهانی شدن را پدیده ای کهن می دانند و تاریخ طولانی را برای آن در نظر می گیرند .

    از نگاه آنها فرایندجهانی شدن هنگامی آغاز شده که نطفه نظام جهانی بسته شده است و این تاریخ به 2500 سال پیش از میلاد مسیح بر می گردد .

    در واقع آنان از پنج هزار سال تاریخ نظام جهانی و به تبع آن پنج هزار سال تاریخ فرایندجهانی شدن سخن می گویند .

    همچنین دسته دیگری از نظریه پردازان تاریخ جهانی شدن را همان تاریخ تمدن جهانی می دانند که از حدود 1500 سال پیش از میلاد و از مصر باستان و تمدن سومر آغاز می شود .

    نویسندگانی مانند اریک ولف و ویلکینسن به این دسته تعلق دارند .(گل محمدی ؛ 1381 :صص 22-23) درمقابل این نظریه پردازان ، برخی دیگر سابقه و تاریخ کوتاهی را برای جهانی شدن در نظر می گیرند .

    از این دیدگاه می توان به رولند رابرتسوناشاره کرد که نقطه آغاز فرایندجهانی شدن را اوایل قرن پانزدهم میلادی می داند .

    او مراحل پنج گانه ای را برای مسیر تاریخی جهانی شدن برمی شمرد : مرحله اول : مرحله نطفه ای که از اوایل قرن پانزدهم تا قرن هجدهم در اروپا ادامه داشت و شامل رشد اجتماعات ملی و نزول نظام «وراملی» قرون وسطی ، گسترش حیطه کلیسای کاتولیک ، نظریه خورشید محوری جهان و پیرایش جغرافیای جدید ، تحکیم مفاهیم فرد و ایده های مربوط به بشریت و گسترش تقویم گریگوری بود .

    مرحله دوم : مرحله آغاز جهانی شدن که از نیمه قرن هیجدهم تا دهه هفتاد قرن نوزدهم – اساساًٌ – در اروپا ادامه یافت .

    و شامل گرایش شدید به ایده دولت واحد همگن ، تبلور انگاره روابط رسمی بین المللی و فرد به عنوان شهروند ، گسترش قابل توجه میثاقها و نمایندگیهای مرتبط با تنظیم روابط بین المللی و فراملی ، آغاز پذیرش جوامع غیر اروپایی به «جامعه بین المللی »و ترازبندی موضوع ملی – بین المللی بود .

    مرحله سوم : مرحله خیزش که از دهه 1870 شروع شد و تا دهه 1920 ادامه یافت .

    اصطلاح خیزش در اینجا برای دوره ای به کار رفته است که در آن گرایشهای جهانی کننده پیشین به قالبی واحد و بازگشت ناپذیر شامل چهار مرجع اصلی عبارت از جوامع ملی ، فرد ، جامعه بین المللی و نوع بشر (به عنوان مفهومی واحد اما نه یکپارچه ) تبدیل شده است .

    این مرحله هم شامل مواردی همچون ترازبندی اولیه موضوع «تجدد» ، انگاره بیش از پیش جهانی در مورد نوع جامعه ملی «قابل قبول»، طرح مفاهیم مربوط به هویتهای ملی و شخصی ، ورود تعدادی از جوامع غیر اروپایی به «جامعه بین المللی» ، رسمیت مفهوم بشریت در سطح بین المللی ، ازدیاد شکلهای ارتباطات جهانی ، رشد جنبشهای وحدت جهانی ، وقوع نخستین جنگ جهانی و .

    بود مرحله چهارم ، مرحله مبارزه برای هژمونی که از نیمه دهه 1920 شروع شد و تا اواخر دهه 1960 ادامه یافت و شامل منازعه و جنگ بر سر وضعیت مسلط جهانی شدن که در پایان دوره خیزش استقرار پیدا کرده بود ، تأسیس جامعه ملل و بعد سازمان ملل ، تثبیت استقلال ملی ، بالا گرفتن جنگ سرد (مناقشه در درون پروژه مدرن ) ، استفاده از بمب اتم ، تبلور جهان سوم و .

    بود .

    مرحله پنجم ، مرحله بلاتکلیفی که از اواخر دهه 1960 شروع شد و در اوایل دهه 1990 عوارض بحرانی آن نمودار شد و شامل بالا گرفتن آگاهی انسان نسبت به جهان در اواخر دهه 1960 ، قدم گذاشتن انسان بر روی کره ماه ، تحکیم ارزشهای پسامادیگرایی ، پایان جنگ سرد ، افزایش قابل ملاحظه نهادها و نهضت های جهانی ، تبدیل حقوق مدنی به یک مسئله جهانی ، رشد نظام ارتباط جمعی و .

    (رابرتسون ؛ 1382 : صص 131-133) علاوه بر رابرتسون ، نویسندگان دیگری همچون گیدنز ، مارکس و انگلس هم در این دیدگاه جای می گیرند .

    گیدنز شروع جهانی شدن را با شکل گیری مدرنیته همسان می داند .

    در واقع او جهانی شدن را تداوم و گسترش مدرنیته به شمار می آورد.(,1997:23) .

    مارکس و انگلس هم تاریخ جهانی شدن و آغاز فرایندآن را با تاریخ سرمایه داری یکی می دانند.

    از دیدگاه آنان نظام سرمایه داری همواره دست‌اندرکاریکپارچه سازی اقتصادی و فرهنگی جهان بوده است.(Lowy , 1998 : 17) بنابراین ، همانگونه که پیشتر اشاره شد ، با توجه به تنوع دیدگاههای موجود در زمینه نقطه آغازین و تاریخچه فرایندجهانی شدن ، می توان دریافت که نویسندگان مختلف با توجه به برداشتها و تعاریف متفاوتی که از جهانی شدن ارائه می دهند به درک متفاوتی هم از تاریخچه آن می رسند .

    به نظر می رسد تعریفی که مد نظر پژوهش حاضر قرار گرفته است بیشتر منطبق با دیدگاهی باشد که قائل به قدمت و تاریخ طولانی برای جهانی شدن نیست .

    دیدگاهی که جهانی شدن را پدیده ای جدید می داند که بعد از تحولاتی که از قرن پانزدهم میلادی در عرصه های مختلف علم و اندیشه ، فرهنگ ، دین ، صنعت و تکنولوژی ، حمل و نقل و تجارت روی داد و همچنین رواج و گسترش عقل گرایی و سرمایه داری ، به تدریج شکل گرفت و به خصوص با وقوع انقلابی که در زمینه ارتباطات و تکنولوژی اطلاعات در دهه های پایانی سده بیستم رخ داد ، شدت گرفت و دنیای معاصر را وارد دوره تاریخی نوینی کرد که قبل از آن سابقه نداشته است .

    دورانی که در آن بنیانهای زندگی و روابط اجتماعی انسان به گونه ای بنیادین دگرگون شده است .

    3.

    نظریه ها همانگونه که پیشتر اشاره شد ، جهانی شدن فرایندی پیچیده ، چند بعدی و فراگیر است .

    چنین ویژگیها و خصوصیاتی زمینه های تشتت آراء میان نظریه پردازان و عدم اجماع نظر در مورد آن را فراهم کرده است .

    حاصل این تشتت آراء نظریه های متنوع و بیشماری است که نمود آن را در ادبیات حجیم مربوط به جهانی شدن می توان مشاهده کرد .

    دسته بندی این نظریه ها هم به شیوه های مختلف صورت گرفته است .

    ما نیز در این پژوهش بسته به نوع رویکرد و دغدغه خود در مطالعه این نظریات دسته بندی را از نظریه های جهانی شدن ارائه خواهیم کرد .

    البته باید خاطر نشان کرد که بررسی تمام و کمال نظریه های جهانی شدن خود نیازمند پژوهشی مستقل است .

    به همین دلیل در این دسته بندی فقط به تعداد معدودی از نظریه های هر دسته که از اهمیت بیشتری برخوردارند اشاره خواهیم کرد .

    به طور کلی می توان نظریه های جهانی شدن را به دو دسته کلی تقسیم کرد : - نظریه های کلاسیک و نظریه های جدید .

    1-3) نظریه های کلاسیک : منظور از آنها نظریه هایی است که تا قبل از دهه 1960 و رواج واژه جهانی شدن از سوی نظریه پردازان مختلف ارائه شده اند .

    این دسته شامل آراء تمام نویسندگانی است که پدیده جهانی شدن در طول تاریخ توجه شان را به خود جلب کرده و با نگاههایی کلی و بعضاً مقطعی توجهاتی نسبت به تراکم به وجود آمده در سطح جهانی نشان داده اند.

    نظریه های این دسته را می توان در آراء برخی جامعه شناسان ، اقتصاد دانان و مورخان قرن نوزدهم و وایل قرن بیستم جستجو کرد که برای نخستین بار به همگرایی و وابستگی بین جوامع توجه کردند .

    سن سیمون ، جامعه شناس فرانسوی که با آرزوی بر چیده شدن مرزهای ملی ، به دنبال دنیای انترناسیونال بود ، عقیده داشت تحت تأثیر عواملی همچون صنعتی شدن و علم الاجتماع ، حد و مرزهای سیاسی – فرهنگی به تدریج تضعیف شده ، جامعه ای جهانی شکل خواهد گرفت .

    از نظر سن سیمون صنعتی شدن عامل پیشبرد رفتارهای مشابه در درون فرهنگهای اروپایی بوده که تسریع چنین فرایندی مستلزم نوعی انترناسیونالیسم آرمانی ، شامل حکومت پان اروپایی و یک فلسفه جهانی مبتنی بر انسانیت است .

    این عقاید از طریق نشر کتابی تحت عنوان «Globe» رواج یافتند .

    (واترز ؛ 1379 : ص 14)

کلمات کلیدی: جهانی شدن

مقدمه : مدیریت منابع انسانی شامل دو حیطه بسیار وسیع است : مدیریت پرسنلی و وظایف توسعه ای هدف اصلی ، پاسخگویی به سوالات اساسی پیرامون توجه به اهمیت منابع انسانی از جنبه جهانی است . مدیران ارشد چگونه قادرند یک گروه مدیریتی با فرهنگ مختلط را تربیت کند ؟ نیروی انسانی در مدیریت مذاکرات و اقدامات بین اللملی چه نقشی را بازی می کنند؟ بهترین شیوه آموزش مشارکت گروهی با فرهنگ مختلط چیست ؟ ...

شاخص‌های جهانی شدن اقتصاد و موقعیت ایران چکیده پدیده جهانی شدن یکی از بحث‌انگیزترین موضوعات فرآوری کشورها در عصر کنونی است که در مورد آن اختلاف‌ نظرهای بسیاری وجود دارد و بررسی آثار و پیامدهای گسترده این فرآیند بر ابعاد مختلف حیاتی انسانی از جمله آثار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن توجه خاص اندیشمندان، سیاستمداران، اقتصاددانان و متولیان فرهنگی جهان را به خود جلب کرده است. ...

چکیده جهانی شدن پدیده نوظهوری نیست بلکه فرایندی است که همگام با افزایش آگاهی انسان نسبت به خود و محیط طبیعی و اجتماعی، از آغاز تاریخ وجود داشته است. از جنگ جهانی دوم به بعد با رشد تجارت جهانی، افزایش تحرک سرمایه در سطح بین المللی، مهاجرت نیروی کار و کاهش موانع تجاری براساس قراردادهای بین المللی، شکل دیگر و سرعت بیشتر پیدا کرد. در سالهای اخیر هم با سرعت فزاینده دانش و فناوری و ...

آنچه اکنون پیش روی دارید گزیده ای از مطالبی است که پس از مطالعه و تحقیق در مورد موضوع جهانی شدن اقتصاد بدست آوردیم. جهانی شدن یکی از جنجال برانگیزترین مباحث در حوزه جهانی می باشد به شکل بسیار گسترده ای مطرح شده است و بر بسیاری از جنبه های زندگی مردم و حکومت های ملی تاثیر گذاشته بطوریکه کشورها خواه ناخواه بسوی جهانی شدن می روند. البته این پدیده بیشتر در صحنه اقتصاد رخ داده و به ...

مقدمه امروزه همه جا سخن از تاثیر جهانی شدن اقتصاد بر حاکمیت ملی کشورها در میان است . در این مقاله جنبه خاصی از این پدیده عام مورد بحث قرار می گیرد و آن این که چگونه مساله جهانی شدن، حاکمیت ملی را در ارتباط با امر مالیات تعدیل می نماید. این تعدیل حاکمیت به اشکال مختلفی ظاهر میشود، از جمله این که فشار ناشی از عوامل بازار ممکن است از میزان مالیات ها بکاهد و اجرای مقررات مالیاتی ...

قرن بیستم در تاریخ حیات بشر، قرنی ممتاز و ویژه با امتیازات منحصر به فرد خودش در میان اعصار و قرون گذشته می باشد، که با نگرشی عمیق از سکوی بلند این قرن بر قرون زیر پایش به وضوح می توان شکوفایی همه جانبه بشر را از میان تمام قرون و اعصار گذشته در قرن بیستم مشاهده نمود. زمانی که مارکس و انگلیس در صدد نوشتن مانیفیست بودند دریافتند:کالاهایی که از کارخانه های سرمایه داری خارج می شود، ...

تعریف جهانی شدن(محمد نقی زاده) به طور کلی می توان آن را فرآیندی در نظر گرفت که در آن مرزهای اقتصادی میان کشورها هر روز کمرنگ تر می شود و تحرک روز افزون منابع ، تکنولوژی ، کالا ، خدمات و سرمایه و حتی نیروی انسانی در ماورای مرزها سهل تر انجام می شود و در نتیجه به افزایش تولید و مصرف در کشورها می انجامد. برخی رویکردهای جهانی شدن ·ادغام بیشتر بازار های جهانی ) کروگمن و رنه بالز( ...

جهاني شدن يکي از مقوله هاي بحث انگيز و به روز مي باشد که در همه ابعاد زندگي بشر تاثير چشمگيري ايجاد نموده است و همه محققان و پژوهش گران را به بررسي آن وادار نموده است .در اين مقاله نخست تعريف جهاني شدن و تاريخچه آن و سپس رويکردهاي جهاني شدن ،فرصت ها

جهاني شدن موجب شده است که در بسياري از موارد مرزهاي سنتي آموزش و حتي فناوريها شکسته شود و يا نيازمند آن است که دوباره تعريف شود . براي مثال ، ازبين رفتن مرز بين دولتهاي ملي و جامعه جهاني ، بين فرهنگ ملي و خرده فرهنگ هاي تشکيل دهنده آن، بين مدرسه و

جهاني شدن بعنوان يک واقعيت،‌ صرف نظر از بحث هاي مناقشه برانگيز در مورد مفهوم و نظريه هاي آن، پيش روي ما قرار دارد و بي‏ترديد آموزش و پرورش بيشترين ميزان تأثير پذيري را از اين پديده دارد،‌ به گونه اي که سخن از ظهور پارادايم آموزش و پرورش و يادگيري جه

مقدمه: در مسیر زندگی انسان بعضی اوقات شرایطی پیش می آید مجبور می شود بین « آنچه که بود و آنچه که از این به بعد خواهد بود» یکی را انتخاب کند و گاهی این شرایط پدید آمده طوری است که انسان ناگزیر است که حتماً دست به انتخاب بزند که میزان صحت این انتخابها و انطباق آن با حقیقت می تواند عامل تعیین کننده ای برای رسیدن به کمال و سعادت انسانی باشد. از طرفی درستی هر انتخابی نیز تابعی از ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول