دانلود تحقیق رهبرى در نظام سیاسى اسلام

Word 71 KB 16557 20
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • رهبرى در طرح امامت
    طرح امامت از نظر اعتقادى و فرهنگى از اصیلترین مبانى ایدئولوژیکى اسلام، و از نقطه نظر سیاسى اجتماعى، از بارزترین پایه‏هاى انقلابى فقه اسلام است.

    در تجزیه و تحلیلهاى سنتى بیشتر دو بخش «شرائط امام» و «مسئولیتهاى امامت» مورد بحث قرار گرفته و مى‏گیرد .

    بى شک بررسى این دو بخش مى‏تواند پاسخگوى بسیارى از سؤالاتى باشد که در زمینه امامت مطرح مى‏گردد.


    ولى باید توجه داشت که این بحث وقتى روشن خواهد شد که ماهیت امامت و عناصر تشکیل دهنده این طرح ایدئولوژیکى و انقلابى کاملا مشخص گردد.

    بر اساس نوع و شکل امامت است که شرائط و مسئولیتهاى امامت نیز دقیقا تعیین مى‏گردد.

    و از سوى دیگر مسئله امامت بیش از آنکه یک بحث کلامى و فلسفى قرار گیرد، مربوط به زندگى اجتماعى بوده و رهبرى سیاسى یکى از بارزترین خصیصه‏هاى آن است.

    و به همین دلیل حیاتیترین و زنده‏ترین بحث در میان مباحث مذهبى است و از این بعد، امامت در قلمرو مباحث جامعه شناسى سیاسى و علم سیاست و حقوق اساسى قرار مى‏گیرد.


    قرآن براى ترسیم درست رهبرى ایدئولوژیک در جامعه، که نیاز به دو تعبیر در زمینه راهبر و رهرو، دارد از کلمات رائد، قاعد، راعى، حاکم، سلطان، رئیس، زعیم و قیم استفاده ننموده و تنها از اصطلاح امام بهره گرفته، و از سوى دیگر بجاى کلمات ملت، قبیله، قوم، شعب، طبقه، اجتماع یا جامعه، طایفه، نسل، مواطن (هموطن)، جمهور (توده) و نظائر آن اصطلاح امت را بکار برده است.


    دو واژه امام و امت از کلمه «ام» به معنى اصل، ریشه، مبدء، مادر چیزى که اشیاء دیگر با آن در ارتباطند، محل بازگشت، مقصد، رئیس، ستون، وسط، مرکز آهنگ، قصد و عزیمت کردن، گرفته شده است.


    در تحقق همه این معانى، حرکت، هدف، تصمیم توأم با آگاهى نهفته است، و همین ویژگیها که دو واژه امام و امت را از کلمات مشابه و بظاهر مترادف متمایز مى‏سازد.


    در فرهنگ اسلامى پیوند اساسى و مقدس آحادناس (که واژه‏اى بس جزئیتر و عینى‏تر از کلمه انسان است)، بر پایه اشتراک در خون و نژاد، یا خاک و مرزهاى جغرافیائى یا تجمع و اشتراک در یک مقصد و آرمان (به هر گونه که باشد)، یا همگونى در شکل کار و بکارگیرى ابزار آن، یا تشابه در حیثیتهاى اجتماعى و نوع زندگى، یا همسنگرى در مبارزه با دشمن مشترک و یا اشتراک در منافع طبقاتى نیست.


    اساسیترین عامل وحدت و پیوند اجتماعى، حرکت مشترک ناس بر روى خط و راه مشخصى است که آگاهانه در جهت مقصد معینى انتخاب کرده‏اند، و رهبرى مشترک، لازمه این نوع وحدت و پیوند اجتماعى است.


    از اینرو دو واژه امام و امت در تحلیل نهائى داراى دو معنى متلازم و به تعبیر منطقى نسبى و متضایفین هستند.

    مانند دو کلمه پدر و پسر که در معنى از یکدیگر قابل تفکیک نبوده و هر کدام در رابطه با دیگرى معنى پیدا مى‏کند.

    بنابر مفهوم خاص امت که معنى آهنگ و حرکت و انتخاب و آگاهى و مقصد را بطور التزامى دربر دارد، رهبرى در امامت بمعنى مدیریت جامعه و اداره ملت نیست، بلکه به معنى هدایت و سوق دادن و پیش بردن است (و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا) .

    اداره جامعه که سیاست نامیده مى‏شود، در زبان یونانى معادل کلمه «پلى تیک» است و این کلمه در غرب، در مورد کل سازمان حکومت بکار برده شده است.

    بنابراین اصطلاح، حکومت و رهبرى موظف است نظم و قانون را در جامعه برقرار کند تا امکان زندگى آسوده و سعادتمند براى شهروندان فراهم گردد.

    اما تربیت و هدایت فکرى و رشد و تعالى انسان از حدود مسئولیت سازمان حکومت و پلى تیک خارج تلقى شده است.

    ولى کلمه سیاست که بجاى پلى تیک در زبان عربى و فارسى و مشتقات آن دو بکار رفته مفهومى وسیعتر داشته است، زیرا این کلمه ابتدا در مورد تربیت اسب استعمال مى‏شده، و به همین مناسبت در مفهوم کشوردارى از نوعى معناى تربیت و هدایت و اصلاح نیز برخوردار بوده است .

    بى‏شک معنى پلى تیک که در حقیقت خدمتى به شهروندان و جامعه است، اگر از پرورش و تربیت و هدایت و اصلاح تهى باشد، چه بسا در موارد بسیارى تبدیل به خیانت گردد.

    در صورتیکه کشور دارى توأم با رهبرى و هدایت و تربیت و اصلاح، بالمآل، خدمت است.

    گرچه ابتداى امر نتواند امکانات لازم را براى زندگى بهتر شهروندان فراهم سازد.

    بمقتضاى ماهیت پلى تیک ـ یعنى کشوردارى و اداره مردم و تأمین سعادت شهروندان ـ در غرب آزادیهاى سیاسى رشد کرده و روح فردیت (اندیویدوآلیسم) و آزادى افکار (لیبرالیسم) و حکومت مردم (دموکراسى) بوجود آمده و رهبرى به مفهوم اراده جمعى و معناى ارزشها و اصول، شکل گرفته است.

    زیاده روى در این نوع سیاست، جمعى متفکران غربى را بر آن داشته که مفهوم اصلاح و هدایت را در قالب یک ایدئولوژى انقلابى به سیاست و رهبرى جامعه بازگردانند و حکومت پرولتاریا را بنیان نهند.

    اما این بار نیز هدف، تأمین سعادت است، نهایت آنکه از حداکثر (ثروت، حیثیت اجتماعى، زن و فرزند، درآمد کافى، آینده مطمئن) دست کشیده و به حداقل (نان، مسکن، کار و یا شعارهاى مشابه آن) بسنده شده است.

    در فرهنگ اسلامى رهبرى به مفهوم امامت، عبارت از آن نوع سیاستى است که بر اساس آن ایدئولوژى الهى و متکى بر وحى، بر کلیه روابط انسانى حاکم مى‏گردد، و بنیادها، نهادها، روابط اجتماعى، آراء، عقائد، فرهنگ، اخلاق، بینش‏ها، سنتها، خواسته‏ها و بطور کلى ارزشها در جامعه انسانى ـ در راه رشد و تعالى انسان‏ها و جامعه بشرى ـ هدایت مى‏شوند و انسان‏سازى و تشکیل امت به جاى کشوردارى و انسان پرورى و مردمدارى مطرح مى‏گردد، و این نوع رهبرى و سیاست، سعادت به مفهوم رفاه بهتر را نیز به دنبال دارد ولى هرگز عکس آن صادق نیست.

    در فرهنگ اسلامى، امت به جامعه‏اى گفته نمى‏شود که در آن راحتى و سعادت مادى و زندگى راکد هدف باشد و از مسئولیت و تعهد و رنج پویایى رها، و مصرف پرستى و رفاه پوچ، ملاک زندگى تلقى گردد، و نیز امام به رهبرى اطلاق نمى‏شود که هدفش نگاهدارى مردم و اراده چرخهاى مادى زندگى اجتماعى و تأمین راحتى و آزادى در تمایلات باشد، بلکه به انسان کامل متعهد مسئولى امام گفته مى‏شود که حکومتش بر اساس مکتب، به منظور ایجاد تحول و تکامل هر چه سریعتر فرد و جامعه و هدایت آن دو به سوى کمال مطلوب انسانى باشد، و این مسئولیت را با خون و اعتقاد و حیات خود احساس کند و در عین حال در همه جا و در همه حالات بهترین اسوه باشد.

    هدف نهائى در حرکت امت و هدایت امام با اصل «ولى الله المصیر» مشخص مى‏گردد، و همواره عمل جوشیده از اعتقاد به مکتب، و ایمان متجلى شده در عمل، اساسیترین عنصر در شناخت مفهوم امام امت است، و گر نه حتى همفکرى و هم اعتقادى نیز اگر بصورت ذهنى و مجرد از عمل منظور گردد، براى تشکل امت و ایجاد رابطه درست بین امام و امت و بوجود آمدن چنین نظامى کافى نخواهد بود.

    همچنین پیشوا طلبى و قهرمان خواهى که در برخى از مقاطع تاریخى در مورد بعضى از ملتها ـ به دلیل نیاز به یک جهش و انقلاب بعنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر ـ مطرح مى‏گردد، با مفهوم وسیع، مداوم، همیشه در حرکت، و دائم در انقلاب امامت تفاوت بسیار دارد.

    و حتى تنها اسوه بودن نیز مبین کامل امامت نمى‏تواند باشد.

    از اینرو است که خارج نمودن شخصیت امام از قلمرو امکانات بشرى، به معنى قطع نمودن رابطه منطقى و انسانى امام از امت است، که بازگشت آن در نهایت به سلب امامت از امام است.

    در علم کلام، امام به کسى گفته مى‏شود که در عمل کردن به احکام شریعت و بکار بستن دستورات الهى، پیشوا و مقتداى امت باشد و امور اجتماعى و سیاسى و نظامى امت را بر طبق قوانین وحى اداره مى‏نماید و برنامه‏ها و طرحهاى اسلام را باجرا درآورد و خود نمونه کامل دین باشد.

    امام مجرى حاکمیت الهى امامت به معنى جانشینى از پیامبر ـ در عهده‏دارى تمامى مسئولیتها به جز دریافت وحى ـ از همان ولایتى برخوردار است که پیامبر را شایسته بود.

    ولایت و اختیاردارى پیامبر، در عرصه‏اى وسیع، اینگونه در قرآن آمده است: النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم (1) .

    چنین اقتدار و ولایتى که لازمه اجراى حاکمیت الهى است به کسى سپرده شده است که معصوم و به دور از خطا و گناه و سوء استفاده از قدرت است، و اطاعت از او هیچگونه پیامد زیانبخشى به دنبال نخواهد داشت.

    و ناگزیر انتقال ولایت از نبى به جانشین او باید به همین ملاک صورت گیرد.

    به این معنى که اطاعت از جانشین پیامبر نیز اگر مطلق باشد باید از خصلت عصمت چون نبى برخوردار و بدور از خطا و گناه باشد و گرنه الزام به اطاعت مطلق شخص جائز الخطا و یا غیر معصوم از گناه، اغراء به جهل و به معنى وادار کردن امت به ارتکاب خطا و عمل خلاف خواهد بود.

    و به همین دلیل است که چون امر به اطاعت از نبى و اولوالامر در قرآن به یک گونه بیان شده، ناگزیر باید اولوالامر نیز معصوم باشند.

    (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم) (2) همانطوریکه کلمه رسول در آیه «و اطیعوا الرسول» مطلق نیست و شامل کسانى که بعد از پیامبر اسلام ادعاى نبوت و رسالت نموده‏اند نمى‏شود، و مراد رسول خاصى است که قرآن بر وى نازل گشته است ـ و او حضرت محمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله و سلم است ـ همچنین مراد از اولوالامر در آیه، مفهوم عام لغوى یعنى همه کسانى که بنحوى قدرت سیاسى را در جوامع اسلامى بدست آورده‏اند نیست.

    زیرا وصف رسالت و نیز اولو الامر بودن در حقیقت بیانگر علت اطاعت است.

    در حقیقت مفهوم آیه این است که از رسول به دلیل رسالتش و از اولوالامر بدلیل اولویتشان نسبت به دیگران باید اطاعت نمود.

    همانطوریکه رسالت رسول را باید به دلیلى غیر از این آیه به اثبات رسانید و پذیرفت، مصادیق اولوالامر را نیز باید از طریق دیگرى غیر از خود این آیه بدست آورد.

    اکنون قبل از عمل به این آیه باید دید چه کسى رسول خداست و چه کسانى اولوالامر هستند .

    و از سوى دیگر همانطوریکه گفته شد اگر مفهوم لغوى اولوالامر را شامل همه خلفا و زمامدارانى که قدرت سیاسى را در تاریخ اسلام و زمان معاصر در سرزمینهاى اسلامى بدست گرفته‏اند، بدانیم با توجه به انحراف آشکار این احکام از قوانین الهى، امر به اطاعت آنها به معنى نسخ و لغو کردن احکام الهى و زیر پا گذاشتن اهداف عالیه اسلام و رجعت به جاهلیتى بدتر از جاهلیت نخستین خواهد بود.

    برخى از مفسران آیه، به منظور تخلص از این اشکال ناگزیر شده‏اند کلمه اولوالامر را به معنى نمایندگان مردم تفسیر کنند و اطاعت از آنها را مشروط به آن بدانند که بر خلاف احکام و موازین اسلام عمل ننمایند، و برخى دیگر آن را به مفهوم عام، علماى عادل تفسیر نموده‏اند .

    ولى هیچکدام از این دو تفسیر با اطلاق امر به اطاعت از اولوالامر سازگار نیست و هیچگونه قرینه‏اى که این اطلاق را به گونه اول یا هر گونه دیگر مقید نماید وجود ندارد.

    به علاوه اشکال عقلى اغراء به جهل نیز در هر دو صورت بجاى خود باقى است.

    بنابراین، اولوالامر مانند رسول که مصداق مشخصى دارد داراى مصادیق معین است که معصومند و این مطلب با روایاتى که در تفسیر آیه آمده (3) نیز منطبق است، و حتى در برخى از این روایات اسامى امامان معصوم که مصداق اولوالامر هستند یک به یک از رسول خدا (ص) نقل شده است.

    (4) ولایت امام معصوم مانند ولایت پیامبر (ص) بصورت مطلق در جهت اجراى حاکمیت الهى است و قرآن قبول هر نوع ولایت را با بکار بردن کلمه «اطیعوا» بطور یکسان بیان نموده است.

    در حدیث معروف غدیر نیز متلازم بودن این دو نوع ولایت تصریح شده است: قال (ص) معاشر الناس الست باولى بکم من انفسکم؟

    قالوا: بلى.

    قال (ص) من کنت مولاه فهذا على مولاه (5) .

    امام صادق فرمود: ولایتنا ولایه الله التى لم یبعث نبینا قط الابها (4) ولایت ما همان ولایت خداست.

    که خدا هیچ پیامبرى را بدون اعطاى این ولایت مبعوث نگردانید .

    این تعبیر صریحترین بیان در ولایت مطلق امام پس از پیامبر (ص) است که روشنگر مسئولیت بزرگ اجراى حاکمیت الهى توسط امام است.

    کتاب و امام دو پایه مکتب همبستگى و تلازم امامت با کتاب و وحى از عمده‏ترین مسائل بنیادین طرح امامت است که خود، عصمت امام و صیانت وى از خطا و گناه اثبات مى‏کند.

    مسئولیت امام در تعلیم و تحقق بخشیدن به اهداف و مسائل مکتب، این همبستگى و تلازم را ایجاب مى‏کند و در حقیقت کتاب وحى (قرآن) خط مشى امام و تجسم ترسیمى و نظرى امامت، و امام نیز تجسم عینى و تحقق عملى کتاب وحى (قرآن) است.

    رساترین بیان در این زمینه را در حدیث ثقلین مى‏یابیم که رسول خدا (ص) فرمود: «انى تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا کتاب الله و عترتى اهل بیتى و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض» (7) .

    من دو میراث گرانبها در میان شما (امت) مى‏گذارم که مادام به آن دو تمسک کنید هرگز گمراه نمى‏شوید.

    کتاب خدا و عترت و اهل بیت من آن دو میراثند که هرگز از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا در قیامت به من رسند.

    مفاد این حدیث ترسیم دقیقى از امامت و همبستگى و تلازم امامت با مکتب است و نیز بیانگر عصمت امام و صیانت وى از هر گونه لغزش و خطا و نیز گناه و تخطى عمدى از خط مشى مکتب است.

    به همین دلیل است که در برخى از عبارات و متون اسلامى امامت به خط مشى مکتب تعبیر شده و صراط دین نام گرفته و روایاتى نیز در تفسیر صراط المستقیم در سوره حمد آمده که مبین این حقیقت است.

    (8) و نیز طبق یک سلسله روایات، پیروى مکتب و تبعیت از اسلام و حتى تمسک به قرآن و سنت پیامبر اسلام (ص) جز از طریق امام نتیجه‏اى جز ضلالت و گمراهى نخواهد داشت و امام کلید فهم قرآن و سنت و رمز هدایت و ضلالت است (9) .

    ضرورت امام شناسى اگر براى انسان و جامعه، پویائى، تحول و تکامل را یک ضرورت بدانیم، باید دستیابى جامعه را به یک رهبر صالح نه تنها موفقیتى بزرگ تلقى کنیم، بلکه اصولا آن را یک وظیفه اجتناب ناپذیر بشماریم.

    بر همین اساس اهداف و آرمانهاى مکتبى در اسلام وقتى جامه عمل به خود مى‏پوشد و جامعه اسلامى هنگامى به تشکیل امت دست مى‏یابد که امام آن شناخته شود، و بدون چنین شناختى هیچ مسلمانى نمى‏تواند خود را در امت بیابد و در آن ذوب شود و شاهد تحقق عینى مکتب باشد و قادر به انجام وظائفى گردد که مکتب براى او و همه مسلمانان مشخص کرده است.

    از اینرو امام شناسى ضروریترین و فورى‏ترین معرفتى است که انسان مسئول و مسلمان متعهد باید در زندگى اجتماعى خود آن را بازشناسد و بدون آن هرگز به اسلام واقعى نخواهد رسید (من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه) (10) .

    انسان بى امام، انسان گم شده از امت، آواره و سرگردان و بى‏هدف و جدا افتاده از خط زندگى و حیات اجتماعى است که ره به جائى نمى‏برد و سرانجام نصیب گرگان مى‏گردد (فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب) (11) .

    در علم کلام نیز مسئله ضرورت شناخت امام به گونه دیگر مطرح شده و با دیدى دیگر مورد بررسى قرار گرفته است.

    بى شک در زمان حیات پیامبر اسلام، رهبرى امت توأم با نبوت بر عهده پیامبر اکرم (ص) بوده است.

    بعد از رحلت آن حضرت مسئله امامت که از مهمترین و اساسیترین مسائل امت است نمى‏تواند مسکوت و مهمل بماند.

    پیامبر اکرم (ص) که در حیات خود براى مدت کوتاهى که به قصد جهاد مدینه را ترک مى‏گفت جانشین تعیین مى‏نمود، چگونه ممکن است تکلیف امت را بعد از رحلت خویش از نقطه نظر امامت و رهبرى تعیین نکرده باشد.

    بعلاوه احتمال تعیین امام که حداقل حالتى است که مسلمان در رابطه با مسئله امامت در خود احساس مى‏کند، هر مسلمان مکلفى را بر آن مى‏دارد که به حکم عقل کاوش کند و در مورد این احتمال، یا به نفى و یا به اثبات آن برسد.

    و از سوى دیگر قرآن جامعه اسلامى را به پیروى از امامان که زمامداران و رهبران امتند، در ردیف اطاعت خدا و پیامبرش دعوت نموده و آن را الزامى شمرده است (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم) (12) ، نخستین گام در انجام این وظیفه بزرگ شناختن کسانى است که مى‏توانند اولوالامر باشند .

    امامت در متون اسلامى قرآن امامت را بعنوان رهبرى جامعه انسانى و وسیله هدایت انسان و مظهر خلاقیت الهى در زمین و حجت خدا و مرتبتى برتر از نبوت مى‏شمارد: .1 اذ ابتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال: انى جاعلک للناس اماما قال و من ذریتى قال لا ینال عهدى الظالمین (13) .

    هنگامى که خداوند ابراهیم را با سخت‏ترین آزمایشها و حقیقتها امتحان نمود، و او همه آزمایشها را با موفقیت به اتمام رسانید، به او گفت ترا به مقام امامت و پیشوائى مردم ارتقاء دادم.

    ابراهیم گفت از فرزندانم نیز بدین مقام نائل گردان.

    خدا گفت میثاق امامت به ستمکاران نمى‏رسد.

    .2 و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بایاتنا یوقنون (14) .

    از آنان برخى را از امامان قرار دادیم تا به امر ما هدایت‏گر باشند و این موهبت بخاطر صبر و پایداریشان و نیز به جهت رسیدن به مرحله یقین بوده است.

    .3 لئلا یکون للناس على الله حجه بعد المرسل.

    (15) تا مردم را بر خدا بهانه و صحبتى نباشد، بعد از رسولانى که خدا فرستاده است.

    این آیه گرچه در مورد رسولان است، ولى ملاک احتیاج به حجت را بیان مى‏کند که در مورد امام رهبر نیز صادق است، و از سوى دیگر این رسولان که حجتهاى خدا بوده‏اند، به دلیل آیه اول، امامان نیز مى‏باشند.

    پیامبر اکرم (ص) امام را راعى امت و مسئول جامعه اسلامى شمرده است (الامام راع و مسئول عن رعیته) (16) ، و بنا به گفته پیامبر (ص) امام سپرى مقاوم و دژى تسخیر ناپذیر است (الامام جنه) (17) .

    و نیز امام عادل را به خاطر عدالت و امامتش، آرمیده در سایه لطف خاص الهى معرفى کرده است (سبعه یظلهم الله...

    امام عادل) (18) .

    حدیث «الامام ضامن» (19) اگرچه در مورد امامت نماز نقل شده ولى اطلاق آن شامل امامت جامعه نیز مى‏گردد و مفهوم آن وسیعتر از معنى مسئول است که در حدیث اول آمده است (20) .

    یکى از القاب پیامبر اسلام (ص) که در ضمن کیفیت تحیت بر آن حضرت نقل شده، عنوان «امام الخیر و قائد الخیر» است که نمى‏تواند مفهوم وسیع هدایت و سیاست و اداره جامعه را در برگیرد.

    على علیه السلام در توصیف امام و بیان شئونات و مسئولیتهاى امامت مى‏فرماید: .1 فهو من معادن دینه و اوتاد ارضه قد الزم نفسه العدل فکان اول عدله نفى الهوى عن نفسه یصف الحق و یعمل به لا یدع للخیر غایه الا امها و لا مظنه الا قصدها قد امکن الکتاب من زمانه فهو قائده و امامه یحل حیث حل ثقله و ینزل حیث کان.

    (21) او انسان ممتاز و برترى است که گنجینه رسالت و دین خدا و نگه دارنده زمین، و خود ملتزم به عدالت است، و نخستین گام او در راه عدالت، اجتناب از هوا پرستى و تمایلات شخصى است .

    او چهره حق را آن چنان توصیف مى‏کند که هست، و خود بدان عمل مى‏کند و همه هدفهاى خیر، مورد نظر و مقصد اوست و هر کجا گمان خیرى مى‏رود وى در تعقیب آن است.

    خود را در اختیار کتاب خدا نهاده و آن را پیشوا و امامش قرار داده و هر کجا که قرآن امر مى‏کند او در آنجا فرود مى‏آید و آنجا که قرآن مأوى مى‏گیرد وى نیز منزل مى‏گزیند.

    .2 انما الائمه قوام الله على خلقه و عرفائه على عباده و لا یدخل الجنه الا من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النار الا من انکرهم و انکروه...

    و لا تفتح الخیرات الا بمفاتیحه و لا تکشف الظلمات الا بمصابیحه.

    (22) این امامان هستند که بر پا دارنده مردم از جانب خدایند و وسیله شناخت او و کارشناسان خدا بر بندگانش مى‏باشند.

    جز کسانى که امامان را مى‏شناسند و شناخته شده امامان هستند بر بهشت برین نمى‏رسند، و کسانى نصیب آتش مى‏شوند که امامان را نشناسند و شناخته شده آنان نباشند.

    خیرات و ارزشها بوسیله کلیدهاى ویژه گشوده مى‏شوند (که در اختیار امامان است) و تاریکیها از میان نمى‏روند مگر به روشنائى اخترانى که در پرتو نور امامان فروغ مى‏گیرند.

    امام حسین (ع) نیز امامت را چنین توصیف کرده است: فلعمرى ما الامام الا العامل بالکتاب و القائم بالقسط و الدائن بدین الحق.

    (23) بر جانم سوگند امام جز کسى که عمل به کتاب خدا مى‏کند و قیام به قسط و عدالت مى‏نماید و راه حق را مى‏پیماید نیست.

    امام على بن موسى الرضا علیهما السلام در کلامى جامع امامت را اینگونه توصیف نموده است : ان الامامه و خلافه الله و خلافه رسوله...

    ان الامام زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المؤمنین الامام اس الاسلام النامى و فرعه السامى...

    الامام عالم بالسیاسه مستحق للرئاسه مفترض الطاعه قائم بامر الله ناصح لعباد الله.

    (24) امامت، خلافت و جانشین از خدا در زمین است و کار پیامبر را در غیاب او انجام دادن است .

    امام زمامدار دین است و نظام بخش مسلمین، و اوست که دنیاى مردم را آباد و به مؤمنین عزت مى‏بخشد.

    امام بنیان اساسى دین رشد دهنده و فزاینده است و شاخه‏ها و ثمرات دین بوسیله امام ظاهر مى‏گردد.

    امام آگاه به سیاست و شایسته زمامدارى است.

    او واجب الطاعه است و بپادارنده امر خدا و دلسوز بندگان اوست.

    امامت به این معنى و با چنین مسئولیتهائى ناگزیر داراى شرائط ویژه‏اى است که باید در امام بنحو کامل وجود داشته باشد.

    بدیهى است کلیه شرائط و مقیاسها و ملاکهاى گزینش امام بازگشت به آن دارد که راهى مطمئن‏تر براى انتخاب رهبر شایسته، که همچنان شایستگى خود را حفظ نماید انتخاب شود، و همه در این اصل متفقند، گر چه در راهیابى به آن اختلاف کرده‏اند .

    بى‏شک مطمئنترین راه همان است که ما را با مکتب و ارزشها و اصول و معیارهاى آن آشنا کرده است.

    بویژه اینکه امام باید اسوه باشد و تمامى معیارهاى مکتبى در او متجلى و گذشته و حال و آینده او مورد اطمینان باشد.

    کلیه دلائلى که در بحث نبوت، عصمت، علم، توانائى، و داشتن کلیه فضائل انسانى و مکتبى را در حد امکانات بشرى اثبات کرده، در مورد امامت نیز صادق است، زیرا بیشترین صفات نبى به جهت داشتن امامت و مقام رهبرى است، و گرنه رابطه بین نبى و خدا رابطه خاصى است که «الله اعلم حیث یجعل رسالته» (25) .

    در اینجا تذکر این نکته ضرورى است که امامت گرچه مقامى الهى و بر اساس گزینش الهى است، ولى امام قبل از نصب از جانب خدا و نیز پیش از آنکه مردم او را به رهبرى و امامت پذیرفته باشند، صلاحیت عهده‏دارى این مقام را داشته، و اصل صلاحیت، پایه انتصاب و انتخاب امام بوده است، و وراثت نیز به منظور تأکید اصل صلاحیت مورد استناد قرار گرفته است.

    فکر جدا نمودن رهبرى سیاسى به معنى خلافت از مفهوم گسترده امامت، در حقیقت بازگرداندن رهبرى متعهدانه ایدئولوژیک است به مفهوم رایج کشوردارى و پلى تیک، که انحرافى بزرگ در مذهب و راه شناخت مکتب محسوب مى‏گردد، برخى تصور کرده‏اند با این توجیه مى‏توان در میان فرق اسلامى به ایجاد وحدت دست یافت، این توجیه در عین اینکه چنین نتیجه‏اى را هرگز به دنبال نخواهد داشت موجب آن خواهد شد که رسالت به دو بخش امارت و هدایت تقسیم شود، و خلافت، وارث امارت رسالت، و امامت، وارث هدایت و معنویت و روحانیت رسالت گردد.

    این همان اصل نادرستى است که امروز از آن به جدائى سیاست از روحانیت تعبیر مى‏شود.

    پى‏نوشتها: .1 احزاب، آیه .6 .2 نساء، آیه .59 .3 مراجعه شود به بحر المحیط، ج 3، ص 278، و احقاق الحق، ج 3، ص .425 و تفسیر البرهان ج 1، ص .381 .4 تفسیر المیزان، ج 4، ص .435 .5 حدیث غدیر خم از احادیث مشهور محدثین شیعه و سنى است که از اسناد کتب اهل سنت به دو مورد اشاره مى‏شود: صحیح مسلم، ج 2، ص 325 و مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 281 و 371 و نیز رجوع شود به الغدیر، ج 1، ص .11 .6 اصول کافى، ج 1، ص .362 .7 وسائل الشیعه، ج 18، ص 19، و طبقات الکبرى، ج 2، ص 194، و معجم الصغیر للطبرانى، ص 73، و در المنثور، ج 2، ص 60، و کنز العمال، ج 1، ص 342، و سنن دارمى، ج 2، ص 431، و احقاق الحق، ج 9، ص 303 تا .377 .8 به تفسیر برهان، ج 1، مراجعه شود.

    .9 به مقدمه تفسیر برهان و وسایل الشیعه، ج 18، ص 129، مراجعه شود.

    .10 اصول کافى، ج 1، و مسند احمد بن حنبل، ج 4 ص .96 .11 نهج البلاغه، خطبه .127 .12 نساء، آیه .59 .13 بقره، آیه .124 .14 سجده، آیه .32 .15 نساء، آیه .165 .16 بخارى کتاب جمعه، باب 11 و ترمذى کتاب احکام، باب 6 و مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص .121 .17 بخارى، کتاب جهاد ص 109 و مسند احمد بن حنبل، ج 3 ص .523 .18 ابن ماجه کتاب صیام، ص 48 و بخارى، کتاب حدود، ص .19 .19 ابن ماجه، کتاب اقامه، باب .47 .20 همان، باب .25 .21 نهج البلاغه، خطبه .87 .22 نهج البلاغه، خطبه .152 .23 ارشاد مفید، ص 183 و کامل ابن اثیر، ج 4، ص .41 .24 تحف العقول، ص 324 ـ .323 .25 انعام، آیه .124

رهبرى در طرح امامت طرح امامت از نظر اعتقادى و فرهنگى از اصیلترین مبانى ایدئولوژیکى اسلام، و از نقطه نظر سیاسى اجتماعى، از بارزترین پایه‏هاى انقلابى فقه اسلام است. در تجزیه و تحلیلهاى سنتى بیشتر دو بخش «شرائط امام» و «مسئولیت هاى امامت» مورد بحث قرار گرفته و مى‏گیرد . بى شک بررسى این دو بخش مى‏تواند پاسخگوى بسیارى از سؤالاتى باشد که در زمینه امامت مطرح مى‏گردد. ولى باید توجه داشت ...

سیداحمد خاتمى «رهبرى» جایگاه برجسته اى در کلام امام على(ع) دارد و ابعاد مختلف این مسأله، در کلمات دُرَربار ایشان، تبیین شده است. ضرورت رهبرى اساسِ بحث از جایگاه رهبرى، ضرورت رهبرى براى جامعه است. بداهت این مسأله، آنچنان است که تشکیک در آن، تشکیک در امر بدیهى است. عقل و شرع، اتّفاق دارند که هرج و مرج، محکوم است و سامان جامعه، تنها در سایه حکومت و رهبرى است. مرحوم آیت الله نائینى، ...

علیرغم مجاهدت و تلاشهایى که مردانى چون سید جمال الدین اسدآبادى، نائینى، نورى، مدرس، کاشانى، و فداییان اسلام به رهبرى نواب صفوى انجام داده‏اند و اگر چه در تحقق بسیارى از اهداف ملى نقش اساسى داشتند، موفق نشدند اسلام را به عنوان ایدئولوژى انقلاب در باور توده‏هاى وسیع و على الخصوص انقلابیون جوان جاى دهند.تا اینکه از سال 1341 امام خمینى رهبر انقلاب اسلامى با شناخت دقیق مشکلات مذکور ...

علل پیدایش مذاهب در اسلام اگر مسلمانان در زمان پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم از وحدت خاصى برخوردار بودند، و عظمت مقام رسالت و مرجعیت مسلم او براى پیروانش، مانع از بروز دوگانگى بود، ولى پس از درگذشت او، شکاف عجیبى در میان آنان پدید آمد، و آن وحدت و ایثار، جاى خود را به جدال و نزاع کلامى، و احیانا به نبردهاى خونین، آنهم بر سر عقائد، داد. مهمترین مساله در این مورد، بررسى ...

مقایسه پدیده‏هاى مشابه مى‏تواند در شناخت هر چه بیشتر آنها مفید واقع شود در تاریخ‏جهان انقلابهائى رخ داده و ممکن ست‏بین این انقلابها تشابهات فراوانى وجود داشته باشد.بحث مراحل یا روند انقلاب در قرن بیستم و پس از انقلاب روسیه، مطرح شد.در این میان برخى از محققین غربى که پدیده، انقلاب را بررسى مى‏کردند متوجه شدند که بین انقلاب روسیه و انقلابهاى فرانسه، انگلستان، هلند و...شباهتهایى ...

امام‏خمينى که فرهنگ عاشورا را گنجينه عظيم سياسى دينى و پشتوانه فرهنگ غنى و انسان ساز اسلام مى‏دانست با بهره‏گيرى از آموزه‏هاى عاشورايى، حماسه حسينى را اساس قيام و مبارزه خويش قرار داده به احياى دين پرداخت. نويسنده در اين مقاله با نگاه به نهضت امام‏خ

اهميت اسلام سياسى پس از انقلاب بزرگ اسلامى ايران بيش تر نمايان شد و اين در حالى بودکه جهان اسلام, ايدئولوژى هاى معاصر هم چون ملى گرايى, ليبراليسم غرب و سوسياليسم نظامى و يا مارکسيسم سنتى را تجربه کرده بود اما اين بار انقلاب اسلامى ايران((اسلام انقل

حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيام نوروزي خود خطاب به ملت ايران، سال 1386 را سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي نام نهادند. نامگذارى سال ?? تحت عنوان اتحاد ملى و انسجام اسلامى از سوى مقام معظم رهبرى بى ترديد از نگاه استراتژيک ايشان به

تفاوت انقلاب اسلامى با انقلابهای دیگر (( ... ما شاهد رفتن رژیم ها و آمدن رژیم های دیگر بوده ایم ، اما تفاوتى که حادثه تحول رژیم شاهنشاهى به رژیم جمهوری اسلامى در ایران داشته ، یک تفاوت اساسى است با موارد مشابه آن ; و آن اینکه این ملت با زور اسلحه و بازوی نظامى بر یک رژیمى که تا بن دندان مسلح بود، پیروز نشد بلکه با کلام ، با حضور مظلومانه در صحنه ، با بیان منطقى خواسته های خودش و ...

اهميت اسلام سياسى پس از انقلاب بزرگ اسلامى ايران بيش تر نمايان شد و اين در حالى بودکه جهان اسلام, ايدئولوژى هاى معاصر هم چون ملى گرايى, ليبراليسم غرب و سوسياليسم نظامى و يا مارکسيسم سنتى را تجربه کرده بود اما اين بار انقلاب اسلامى ايران((اسلام انقل

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول