دانلود تحقیق شکست طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا

Word 64 KB 16567 19
مشخص نشده مشخص نشده علوم سیاسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • حادثه 11 سپتامبر که عوامل آن از کشورهای مورد حمایت آمریکا برخواسته بودند مشخص کرد که در حال حاضر کانون ضدیت با آمریکا در 25 کشور خاورمیانه ای قرار دارد این باعث شتاب در تغییر 4 دهه سیاست آمریکایی متکی بر حفظ وضع موجود در خاورمیانه و خلیج فارس، شد.

    طرح خاورمیانه بزرگ نیز بخشی از استراتژی امنیت ملی آمریکا و اسرائیل و دکترین نو محافظه کاران برای مقابله با تروریسم واسلام گرایی و رادیکالیسم در خاورمیانه مطرح شد.
    در همان ابتدا، افرادى نظیر «ریچارد بوچر» سخنگوى وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کردند همانگونه که اجلاس هلسینکى و معاهده آن که توسط چندین کشور امضا شد، به فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى انجامید، طرح خاورمیانه بزرگ نیز باعث فروپاشى دولت‌هاى خودکامه در منطقه خواهد شد و همگان شاهد رشد سریع دموکراسى در میان کشورهاى خاورمیانه و شمال آفریقا خواهند بود.

    سه هدف اصلى طرح آمریکا براى خاورمیانه، عبارت بودند از مبارزه با رادیکالیزم ، گسترش دموکراسى و برپایى حکومت‌هاى معتدل، ایجاد جامعه مدنى و دمکراسی و توسعه فرصت‌هاى اقتصادى.


    راهکارهای زیربرای محو رادیکالیسم اسلامی وگرایش بسوی آمریکا پیشنهادگردید:
    1- منطقه به سوی دموکراسی و حکومت‌های منتخب و شایسته ترغیب شود.
    2- جامعه ای فرهیخته در این کشورها به وجود آید.
    3- فرصت‌های اقتصادی و ایجاد شغل توسعه یابد.
    4- اشتغال و آموزش در اولویت قرار گیرند.
    5- برای بهبود وضع مناطق فقیر نشین تلاش شود.
    برای تغییر ساختار قدرت، نهادهای دمکراسی رسانه‌های گروهی، کانون‌های فکری و دانشگاهیان و میانه رو‌ها مورد حمایت قرار می گیرند.

    در این راستا کارگاههای آموزشی ،سمینارها و فعالیتهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی زیادی تا کنون انجام گرفته است.


    پنج میلیارد دلار هزینه‌های دولت آمریکا برای اجرای این طرح است.

    دولت آمریکا اعلام نموده که در سال مالی 2005 بیش از 82 میلیارد دلار به بودجه شرایط اضطراری افزوده است در همین حال مبلغ 5 میلیارد دلار را نیز جهت کمک به پیشبرد اهداف آن کشور برای کشورهای خاور میانه اختصاص داده است.

    این غیر از5/1 میلیارد دلاری است که در قالب چالش هزاره برای گسترش دمکراسی در جهان هزینه خواهد شد.

    15 میلیارد دلار نیز برای یک دوره 5 ساله به قاره آفریقا اختصاص یافته است.

    کنگره بدون آن که مقدار هزینه را تصویب نماید پیشنهاد کرد که دست کم 4.5 میلیون دلار از سرمایه ابتکار مشارکت خاور میانه به طور مشخص به برنامه‌های کمک هزینه تحصیلی دانشجویان «کشورهایی با اکثریت جمعیت مسلمان در موسسات معتبر آموزش عالی آمریکایی» اختصاص یابد.

    بودجه بیش از 100 پروژه و برنامه مختلف در 14 کشور طرح خاورمیانه بزرگ را وزارت امور خارجه آمریکا تامین کرده تا این کشورها بتوانند به اهداف مورد نظر کاخ سفید دست یابند.


    طرح آمریکا با مخالفت شدید 5 طیف فکری مختلف در سراسر جهان روبرو شد دولتهای حاکم، اسلام گرایان، چپها، و مخالفان جهانی شدن هر کدام برای مخالفت خود دلایل خاصی داشتند آمریکا ناچار شد طرح را بطور کلی اصلاح و تغییر دهد و از شعارهای تند اولیه که خود نوعی رادیکالیسم بود عدول کند اما با این وجود و با این همه هزینه چرا طرح آمریکا شکست خورد؟

    پاسخ را دو مقاله مربوط به سه استاد دانشگاه و همچنین سخنان جان کری کاندید قبلی دمکراتها در سخنرانی این هفته خود در جمع رزمندگاه جنگ ویتنام ارایه نمود.

    وی گفت : دکترین بوش می خواهد چیزی را به منطقه تحمیل کند که مردمان منطقه آن چیزها را نمی خواهند چون عملکرد ما و استانداردهای دو گانه آنان را بدبین کرده است.

    دکترین چینی بوش رامسفیلد شکست خورد چون برپایه زور، زر و تزویر( و خرافات مسیحیان حیات دوباره یا نو انجیلی‌های صهیونیست ) قرار داشت.

    خط و مشی آنها بجای اینکه منافع آمریکا را تامین کند منافع لابی اسرائیلی را تامین می کند.

    او همچنین مطالب مقاله «جان میرشایمر» و «استفان والت» را بنوعی دیگر بازگویی کرد.

    آنچه در پی می آید خلاصه ای است از سه مقاله یکی به قلم «لویس کانتوری» استاد دانشگاه مریلند و مطلب مشترک دیگری از شایمر و والت اساتید دانشگاههای شیکاگو و‌هاروارد آمریکا که ترجمه عربی آنها در بیشتر روزنامه‌ها و رسانه‌های عربی منتشر و واکنش‌های زیادی در بر داشت و روزنامه‌هاآرتص اسرائیل آنها را گفته‌های احمدی نژاد معرفی نمود که البته فقط جمله محو اسرائیل از روی نقشه را سانسور کرده‌اند!

    به نظر این گروه از مخالفان خط و مشی نیوکان‌ها، منافع ملی آمریکا باید در اولویت نخست باشد؛ حال آنکه در خلال چندین دهه ی گذشته و بویژه پس از جنگ اعراب و اسرائیل در 1967، محوریت سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه بر پایه ی مناسباتش با اسرائیل بوده است.

    حمایت پایدار امریکا از اسرائیل و تلاش این کشور برای گسترش دموکراسی در منطقه، سبب برانگیخته شدن اسلامگرایی و باورهای افراطی عربی و تهدید امنیت و لطمه به منافع امریکا گردیده است.

    چرا حتی رژیم‌های متحد آمریکا هم جرات نکردند از طرح «خاورمیانه بزرگ» بوش ـ که با اشغال عراق آغاز گردید حمایت کنند؟

    پاسخ روشن است چون این طرح بیش از هر چیز در راستای تقویت جایگاه اسرائیل است.

    سخت بتوان تصور کرد کشوری تا این اندازه حمایت مادی و معنوی خویش را در اختیار کشوری دیگر بگذارد.

    چنین حمایت همه جانبه و چشمگیری، چنانچه اسرائیل سودمندی حیاتی استراتژیک برای امریکا داشت قابل درک بود، اما چنین نیست.

    پس از جنگ اکتبر 1973، اسرائیل بزرگترین دریافت کننده ی مستقیم کمک‌های اقتصادی و نظامی سالانه ی ایالات متحده بوده است.

    مجموع کمک‌های مستقیم امریکا به اسرائیل در سال 2003 به بیش از 140 میلیارد دلار رسید.

    اسرائیل سالانه 3 میلیارد دلار بطور مستقیم دریافت می دارد که تقریبا برابر است با یک پنجم کل بودجه ی کمک‌های خارجی ایالات متحده در یک سال.

    به سخن دیگر، هر اسرائیلی مبلغی در حدود 500 دلار در سال دریافت می کند.

    ابعاد گسترده ی چنین کمک‌هایی آنگاه آشکارتر می شود که در نظر آوریم، اکنون اسرائیل کشوری صنعتی و ثروتمند است که درآمد سالانه اش با کره ی جنوبی برابری می کند.

    و سرانجام این که امریکا اطلاعات امنیتی سری یی که حتی از متحدان خود در ناتو مخفی می دارد، با گشاده دستی در اختیار اسرائیل می گذارد و برنامه‌های تسلیحات اتمی این کشور را نادیده می گیرد.

    اسرائیل، جدای از کمک‌های اقتصادی، از حمایت دیپلماتیک ایالات متحده نیز بسیار برخوردار بوده است.

    از 1982، ایالات متحده بیش از 32 بیانه ی شورای امنیت سازمان ملل متحد را که علیه اسرائیل بوده، وتو کرده است.

    و این تعداد بیش از مجموع همه ی بیانیه‌های وتو شده از سوی دیگر اعضای این شورا است.

    دو استاد آمریکایی در ادامه به افشاگری بیشتر نسیبت به این موضوع پرداخته و نوشته اند شاید بتوان گفت که اتحاد با اسرائیل در خلال جنگ سرد، بلحاظ استراتژیک برای ایالات متحده سودمند بود.

    اسرائیل بعنوان نماینده ی آمریکا در منطقه از نفوذ اتحاد شوروی کاست و شکست‌های تحقیرآمیزی به کشورهای متکی به شوروی یعنی مصر و سوریه وارد آورد.

    اما نباید اهمیت استراتژیک اسرائیل در این دوره زمانی را زیاده نمایاند.

    اتکا به اسرائیل به بهای پیچیده تر شدن روابط ایالات متحده با جهان عرب تمام شد.

    برای نمونه کمک 2.2 میلیارد دلاری آمریکا به اسرائیل، هنگام جنگ اکتبر، سبب تحریم نفتی از سوی اوپک و به تبع آن وارد آمدن زیان فراوانی به اقتصاد غرب گردید.

    نیز، اساسا ارتش اسرائیل نمی تواند پاسدار منافع آمریکا در منطقه باشد؛ برای نمونه، هنگام خیزش انقلاب 1357 ایران، آمریکا نگران از امنیت نفت خلیج فارس نتوانست به نیروی نظامی اسرائیل تکیه کند و ناچارا خود با اعزام "نیروهای واکنش سریع" وارد عمل شد.

    اگر اسرائیل متحد استراتژیک ایالات متحده در دوره ی جنگ سرد بود، جنگ نخستین خلیج فارس(1991-1990) چنین نمایاند که اسرائیل، پیش از آنکه یار آمریکا باشد، باری است بر دوش امریکا؛ ایالات متحده نمی توانست از پایگاههای اسرائیل استفاده کند، چنین کاری به مفهوم گسیختن ائتلاف جهانی برای حمله به عراق بود.

    تاریخ بار دیگر در سال 2003 تکرار شد؛ اگر چه اسرائیل خواهان حمله ی آمریکا به عراق بود ولی برای بوش ممکن نبود که از اسرائیل یاری بخواهد، زیرا سبب برانگیختن مخالفت اعراب می شد.

    اینچنین، اسرائیل بار دیگر ناظری در کنار باقی ماند.

    تروریسم فلسطینی پاسخی است به اشغال دراز مدت نوار غزه و کرانه ی باختری از سوی اسرائیل.

    روی نهادن به ترور و تروریسم ضد آمریکایی، خود محصول پیوند نزدیک ایالات متحده با اسرائیل است، از این روست که آمریکا با مشکل تروریسم مواجه گردیده است.

    حضور اسرائیل در اورشلیم و بی خانمانی فلسطینیان انگیزه اقدامات تروریستی بسیاری از رهبران القاعده چون بن لادن شده است.

    حامیان اسرائیل دیر زمانی در سودای کشاندن پای نیروهای نظامی ایالات متحده به خاورمیانه بودند؛ برای حفاظت از اسرائیل.

    در خلال جنگ سرد این استراتژی توفیقی نیافت و ایالات متحده نقش «متعادل کننده از دور» را اجرا کرد.

    بر این اساس، واشنگتن با درگیر کردن کشورهای خاورمیانه علیه یکدیگر چنین استراتژی‌ای را سامان می‌داد.

    هم از این روست که دولت ریگان از صدام حسین علیه ایران انقلابی در سال‌های جنگ ایران و عراق (88-1980) دفاع کرد.

    پس از جنگ نخستین خلیج فارس استراتژی «بازداشتن دوجانبه» دولت کلینتون جایگزین این سیاست شد.

    بر این اساس بجای درگیر کردن طرفین، نیروهای نظامی آمریکا در منطقه مستقر شده و عراق و ایران را از هر گونه عملی باز می داشتند.

    مغز متفکر چنین سیاستی کسی نبود مگر «مارتین ایندیک»، که برای نخستین بار این استراتژی را در قالب مقاله‌ای در می 1993 منتشر ساخت و خود در سمت رئیس امور آسیای جنوبی و خاور نزدیک شورای امنیت ملی ایالات متحده آن را پیاده کرد.

    در اواسط دهه ی 1990 بسیاری از سیاست «بازداشتن دوجانبه» خرسند نبودند.

    زیرا چنین سیاستی ایالات متحده را دشمن خونی ایران و عراق ـ که هر دو از یکدیگر بیزار بودند ـ نشان می داد.

    شگفت آور نیست که لابی اسرائیل همه ی کوشش خود را در کنگره برای نجات این سیاست و ادامه ی آن بکار گرفت.

    تحت فشار AIPAC و دیگر گروههای حامی اسرائیل کلینتون سیاست سختگیرانه تری را در بهار 1995 بتصویب رساند؛ تحریم اقتصادی ایران.

    اما AIPAC بیشتر می خواست، با ابن همه در اواخر دهه ی 1990 نو محافظه کاران این تحریم‌ها را کافی ندانستند و تغییر رژیم در عراق و ایران را ضرورت حال شمردند.

    تا سال 2002 زمانی که یورش به عراق مسئله روز بود، تغییر نظم خاورمیانه اساسنامه ی دایره ی نومحافظه کاران گردیده بود.

    باری، رهبران اسرائیل، نومحافظه کاران و دولت بوش، همگی حمله به عراق را گام نخست از طرح عالی تر دگرگون سازی خاورمیانه می دانستند، و با نخستین پیروزی، نگاهشان را بسوی دیگر دشمنان منطقه یی اسرائیل گرداندند.

    «کشورهای شرور» تهدیدی جدی برای منافع حیاتی ایالات متحده نیستند و از این رو واشنگتن با وجود اختلافاتی که با این کشورها دارد، اگر چنان پیوندهای نزدیکی با اسرائیل نداشت، نباید نگرانی یی از ایران، بعثی‌های عراقی یا سوریه می داشت.

    حتی اگر این کشورها به سلاح اتمی دست یابند فاجعه یی استراتژیک برای آمریکا نخواهد بود.

    این کشورها نمی توانند نه از آمریکا و نه از اسرائیل بابت داشتن سلاح اتمی باج بگیرند زیرا می دانند اجرای تهدیدشان با مقابله ی سخت جهانی روبروست.

    نیز، ادعای دستیابی تروریست‌ها به سلاح اتمی از سوی چنین کشورهایی دور از واقعیت می‌نماید، زیرا انتقال این گونه سلاح‌ها نمی‌تواند از دید جهان پنهان بماند.

    مسئله دیگری که اهمیت استراتژیک اسرائیل برای ایالات متحده را مخدوش می نماید، ناصادق بودن اسرائیل در این اتحاد است.

    شخصیت‌های اسرائیلی اغلب از درخواست‌های رهبران آمریکا چشم پوشیده، پیمان می شکنند.

    برای نمونه، اسرائیل تکنولوژی حساس نظامی آمریکا را در اختیار رقبای بالقوه آمریکا، از جمله چین می گذارد.

    این مساله ایست با پیشینه‌ها یی از این دست.

    اسرائیل در دهه ی 1980 نیز اطلاعات محرمانه ی ایالات متحده را در اختیار اتحاد شوروی گذاشت تا بدین وسیله شمار هر چه بیشتری ویزای خروج برای انتقال یهودیان شوروی به اسرائیل دریافت کند.

    اینچنین است که ارزش اتحاد استراتژیک این کشور و ایالات متحده ـ آن‌گونه که رهبران دو کشور مدعی‌اند ـ واقعی نمی‌نماید.

    اغلب اسرائیل به گونه یی تصویر شده که گویی کشوری است ناتوان؛ داوود یهودی در احاطه ی جالوت فلسطینی!

    رهبران و نویسندگان اسرائیلی نیز برای پروراندن و گستراندن چنین تصویری از اسرائیل می کوشند.

    اما واقعیت دیگرگونه است.

    امروز، اسرائیل نیرومندترین قدرت نظامی خاورمیانه است و هیچ تهدیدی متوجه قدرت نظامی آن نیست.

    اغلب پشتیبانی آمریکا از اسرائیل، چنین توجیه می شود که اسرائیل کشوری دموکراتیک در محاصره ی دیکتاتوریهایی ستیزه گراست.

    این استدلال اگر حتی درست هم باشد، اما دلیلی منطقی برای سطح بالای حمایت از اسرائیل بدست نمی دهد.

    گذشته از این، دموکراسی‌های بسیاری در این سو و آنسوی جهان، از چنان پشتیبانی فراوان ایالات متحده برخوردار نیستند.

    در گذشته، ایالات متحده –هرگاه آن را سودمند یافته - حکومت‌های دموکراتیک بسیاری را سرنگون، و از دیکتاتورها حمایت کرده است.

    نمودهای عینی دموکراسی اسرائیل نیز رفته رفته از شکل دموکراسی آمریکایی و ارزش‌های آن دور می شود و بیش از پیش داعیه ی دموکراتیک بودن اسرائیل را زیر سوال می برد.

    اسرائیل حکومتی برای یهودیان پدید آورده است که تابعیت این کشور بر پایه ی وابستگی قومی - نژادی قرار داده شده است، عجیب نیست که 1.3 میلیون عرب اسرائیلی ، شهروند درجه ی دوم انگاشته می شوند.

    حتی اسرائیل به فلسطینی‌هایی که با شهروندان اسرائیلی ازدواج می کنند تابعیت این کشور و نیز اجازه اقامت در اسرائیل نمی‌دهد.

    و اما دلیل سوم حمایت از اسرائیل، جنایاتی است که در طول تاریخ بر یهودیان رفته است، بویژه هولوکاست.

    از آن رو که یهودیان در سده‌های متمادی تحت آزار بوده اند، بسیاری تنها راه چاره را در وجود سرزمینی امن برای آنان می دانند.

    بی گمان یهودیان از یهودستیزی رنج برده اند.

    اما تاسیس اسرائیل خود عامل جنایت علیه گروه پرشمار و بی گناه سومی شده است؛ فلسطینیان.

    تاریخ رویداد‌ها بخوبی آشکار است؛ هنگامی که صهیونیسم سیاسی در اواخر سده ی نوزدهم آغازید تنها حدود 15 هزار یهودی در فلسطین می زیستند.

    برای نمونه در 1983، اعراب، تحت حاکمیت 1300 ساله ی امپراتوری عثمانی، 95 درصد جمعیت بودند.

    حتی هنگامی که اسرائیل تشکیل شد، یهودیان 35 درصد جمعیت فلسطین و مالک 7 درصد خاک این سرزمین بودند.

    «نیروی دفاعی اسرائیل» صدها مصری اسیر در جریان جنگ‌های 1956 و 1967 را بقتل رساند.

    در 1967، 100 هزار تا 260 هزار فلسطینی از کرانه ی تازه اشغال شده باختری تبعید شدند.

    و کشتار 700 فلسطینی بی گناه در اردوگاه پناهندگان صبرا و شتیلا در پی حمله به لبنان در 1982 که کمیسیون تحقیق در این باره وزیر دفاع وقت، آریل شارون را «شخصا مسئول» چنان جنایت بی‌رحمانه‌ای دانست.

    لابی اسرائیل آمریکائیان یهودی یکسری سازمانهای با نفوذ برای تاثیرگذاری بر سیاست خارجی ایالات متحده شکل داده اند که AIPAC از قدرتمندترین و شناخته شده ترین آنها است.

    در 1997 مجله ی فورچون Fortune از نمایندگان کنگره و وابستگانشان خواست که پرنفوذترین لابی‌های واشنگتن را نام ببرند.

    AIPAC پس از انجمن آمریکایی بازنشستگان (AARP) در رتبه ی دوم جای گرفت، اما جلوتر از لابی قدرتمندی چون AFL-CIO و «انجمن ملی رایفل» بود.

    در لابی یهودیان، مسیحیان دست راستی وابسته به کلیسای نیو بورن یا حیات نو چون «گری بائر»، «جری فال ول»، «رالف رید»، «پت رابرتسون» (همان که آرزوی مرگ چاوز، رئیس جمهوری ونزوئلا را کرد!

    م.)، «دیک آرمی» و «تام دی لی»، رهبران اکثریت پیشین در مجلس نمایندگان، نیز حضور دارند.

    آنها بر این باورند که تولد دیگر باره ی اسرائیل در انجیل پیشگویی شده و با صحه گذاردن بر سیاست‌های توسعه طلبانه این کشور، اعمال هر گونه فشار بر اسرائیل را در حکم ضدیت با خواسته ی خداوند می دانند.

    لابی اسرائیل، اعضای نو محافظه کارغیر یهودی را نیز شامل می شود.

    از آن جمله‌اند، «جان بولتون»، «رابرت بارتلی»، سردبیر جدید وال استریت ژورنال، «ویلیام بنت»، وزیر پیشین آموزش و پرورش و «جینکرک پاتریک»، سفیر پیشین سازمان ملل.

    نفوذ در کنگره بخش مهمی از تاثیر گذاری لابی صهیونیسم ناشی از نفوذ آن در کنگره ی ایالات متحده است.

    برخی اعضای کلیدی کنگره مسیحیان صهیونیستی چون «دیک آرمی» هستند، آرمی در سپتامبر 2002 گفت: «اولوبت نخست من در سیاست خارجی پاسداری از اسرائیل است».

    سناتورهای یهودی و نمایندگان کنگره یی نیز هستند که در همین راستا می‌کوشند.

    AIPAC خود هسته ی نفوذ لابی در کنگره را پی می ریزد، و موفقیتش از آنرو ست که به نامزدهای قانونگذاری و نمایندگی کنگره که مدافع اسرائیل اند، پاداش می دهد و با مخالفان اسرائیل برخورد می کند.

    پول در این میان مسئله مهمی است و AIPAC می کوشد دوستانش از حمایت مالی فراوانی بهرمند شوند.

    AIPAC همچنین، با نامه نگاری به سردبیران روزنامه‌ها آنها را به پشتیبانی از اسرائیل بر می انگیزد.

    کوچکترین تردیدی در موثر بودن چنین تاکتیک‌هایی نیست.

    نفوذ AIPAC در قوه ی قانونگذاری از این نیز فراتر است.

    به گفته «داگلاس بلووم فیلد»، یکی از اعضای پیشین AIPAC: این‌که اعضای کنگره برای کسب آگاهی پیش از مراجعه به کارشناسان دولتی، کتابخانه کنگره، بخش خدمات پژوهشی کنگره به AIPAC رجوع کنند، امری عادی است.

    نفوذ در قوه مجریه دولتمردان بوش اکثرا حامیان پر شور اسرائیل هستند.

    کسانی مانند «الیوت آبرامز»، «جان بولتون»، «داگلاس فیت»، «ریچارد پرل»، «پل ولفوویتز» و «دیوید ورمسر».

    خواهیم دید که اینان مدام از سوی سازمانهای لابیست برای اتخاذ سیاست‌هایی در راستای منافع اسرائیل تحت فشار هستند.

    کنترل رسانه‌ها علاوه بر نفوذ مستقیم لابی در سیاست‌های دولت، شکل دهی به افکار عمومی پیرامون اسرائیل و خاورمیانه دیگر شیوه لابی اسرائیل است.

    از آن رو که رسانه‌های جمعی، موسسات پژوهشی و دانشگاهها در تعیین افکار عمومی بسیار موثرند، لابیست‌ها تمام تلاش خود را برای نفوذ در آنها بکار می گیرند.

    نظرات لابی درباره اسرائیل بوسیله ی مفسران حامی اسرائیل بطور گسترده منعکس می‌شود.

    روزنامه‌ها بندرت مقالات انتقادی دریافتی را چاپ می کنند.

    و اینچنین کفه بسود هواداری از اسرائیل سنگین است.

    نوشته‌های هواداران اسرائیل در اغلب سرمقالات روزنامه‌های اصلی آمریکایی چون، «وال استریت ژورنال»، «شیکاگو سان تایمز» و «واشنگتن‌تایمز» منتشر می شود.

    «مک کارتیسم» جدید ونو کوکلسکلان ظهور کرد، ماهها قبل «شان‌هانیتى» یکى از مجریان و مفسران شبکه تلویزیونى «فاکس‌نیوز» آمریکا که بلندگوى محافظه کاران در ایالات متحده محسوب مى‌شود از دانشجویان سراسر آمریکا خواست صداى استادان چپگرا را در دانشگاه ضبط کنند و براى این شبکه تلویزیونى بفرستند تا از این شبکه معرفى و پخش شود.

    در اواسط ژانویه انجمن دانشجویان بروین (Bruin Alumni association) وعده داد به ازاى هر نوارى که از استادان چپگرا در دانشگاه کالیفرنیا در شهر لس آنجلس ضبط شده باشد پول هنگفتی جایزه مى‌دهد.

    هدف این انجمن «رسوا کردن استادان رادیکال با عقاید افراطى در دانشگاه کالیفرنیاى لس آنجلس [معروف به UCLA] بود.» درست بعد از آنکه انجمن یاد شده پیشنهاد کلان خود را مطرح کرد «اندرو جونز» وب سایتى به آدرس Uclaprofs.com راه اندازى کرد.

    و نام یکصد استاد را در لیست سیاه قرار داد.

    نگاهداشت حمایت ایالات متحده از سیاستهای اسرائیل در برابر فلسطینیان هسته ی اساسی اهداف لابی صهیونیسم است.

    اما هدف عالی آنان به همین محدود نمی شود.

    آنها خواهان یاری امریکا برای حفظ اسرائیل بعنوان قدرت غالب در منطقه نیز هست.

    اسرائیل و جنگ عراق حمله به عراق را بنیاد گرایان مسیحی از چند سال قبل از 11 سبتامبر دنبال می کردند 4 میلیون مسیحی حیات دوباره یا نوانجیلی صهیونیستی در انتخابات بوش بسیج شدند تا رای بیاورد.

    اعمال فشار از سوی اسرائیل و لابی صهیونیستی تنها پارامتر موثر در تصمیم ایالات متحده برای حمله به عراق در مارس 2003 نبود.

    اما عاملی کلیدی بود.

    بسیاری از آمرییکائیان بر این پندارند که آن، «جنگ برای نفت» بود، اما بسختی بتوان مدرکی دال بر چنین مدعایی یافت.

    در مقابل، انگیزه جنگ حفظ امنیت اسرائیل بود.

    به گفته «فیلیپ زلیکو»، رئیس کمیته ی تحقیق رویداد 11 سپتامبر و مشاور کنونی کاندولیزا رایس، عراق «تهدیدی واقعی» برای آمریکا نبود.

    تهدید اسرائیل» مسئله اصلی بود.

    نومحافظه‌کاران طرح حمله به عراق را پیش از آغاز دور نخست ریاست جمهوری بوش تدارک دیده بودند.

    آنها با انتشار دو نامه سرگشاده به کلینتون و درخواست سرنگونی حکومت صدام این جنبش را آغاز کردند.

    بسیاری امضاء کنندگان این نامه‌ها با محافل هوادار اسرائیل پیوندهای تنگاتنگی دارند و برجسته‌ترینشان «الیوت آبرامز»، «جان بولتون»، «داگلاس فیت»، «ویلیام کریستول»، «برنارد لوئیس»، «دونالد رامسفلد»، «ریچارد پرل» و «پل ولفوویتز» (رئیس کنونی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول.

    م.) بودند.

    آنها توانستند کلینتون را به سرنگونی صدام متقاعد سازند اما در تحمیل جنگ به عراق ناکام ماندند.

    نیز این ناکامی تا اوایل دوره نخست ریاست جمهوری بوش ادامه داشت.

    آنها نیازمند عامل یاری‌دهنده بودند.

    رویداد 11 سبتامبر سبب شد تا بوش و «دیک چنی» نگرش خویش را دگرگونه سازند و حامی جنگ پیشگیرانه علیه صدام شوند.

    نومحافظه‌کاران لابی صهیونیسم و بطور برجسته «سکوتر لیبی»، «پل ولفوویتز» و تاریخدان دانشگاه پرینستون «برنارد لوئیس» نقش حیاتی در راضی کردن بوش و معاونش چینی بازی کردند.

    برای ائتلاف نو محافظه کاران 11 سپتامبر همان فرصت طلایی برای حمله به عراق بود.

    در دیداری نقش آفرین با بوش در کمپ دیوید در 15 سپتامبر ولفویتز از حمله به عراق پس از افغانستان دفاع کرد، اگر چه کوچکترین نشانه‌ای از رابطه صدام حسین با «القاعده» نبود.

    بوش این طرح را نپذیرفت و در مقابل به افغانستان یورش برد.

    اما حمله به عراق امکانی جدی یافته بود و بوش در 21 نوامبر 2001 طراحان نظامی را موظف به طرح نقشه ی واقعی برای اشغال عراق کرد.

    همزمان، دیگر محافظه‌کاران در محافل قدرت فعال بودند.

    هنوز همه ماجرا بر ما آشکار نیست اما به استناد گزارشاتی چند، پژوهشگرانی چون «برنارد لوئیس» و «فواد عجمی» از دانشگاه جان‌هاپکینز، نقش مهمی در متقاعد کردن معاون رئیس جمهوری، «دیک چنی» داشتند.

    نفوذ «چنی» بر بوش سبب شد تا بوش نیز اوایل سال 2002 حمله به عراق را بپذیرد.

    روز نخست اکتبر «چارلز کراثمر» در واشنگتن پست نوشت که پس از افغانستان نوبت سوریه و در پی آن ایران و عراق است.

    به گفته وی: جنگ با تروریسم در بغداد پایان خواهد پذیرفت، زمانی که از شر خطرناکترین رژیم تروریست در جهان رهایی یابیم.

    لابیست‌های برجسته نیز به بحث‌هایی اینچنینی پرداختند.

    ولفوویتز گفت: رژیم سوریه باید تغییر کند».

    و ریچارد پرل خطاب به خبرنگاری گفت: ما پیام کوتاهی برای آنها[رژیم‌های ستیزه جو در خاورمیانه] داریم؛ شما بعدی هستید.

    لارنس کاپلن در 21 آوریل در «نیو ریپابلیک» نوشت، رهبر سوریه، بشار اسد تهدیدی جدی برای آمریکا است یران، هدف بعدی؟

    اسرائیل و نو انجیلی‌ها یا نیو بورن‌ها مایل هستند کوچکترین تهدید را زیاده نمایی کنند ، به اینگونه که ایران که در صدد دستیابی به سلاح اتمی است جدی ترین دشمن اسرائیل است.

    اسرائیلیان ایران اتمی را تهدیدی جدی می انگارند، همانگونه که بنیامین بن-الیزر، یک ماه پیش از حمله به عراق گفت: عراق مسئله‌ساز است اما باید بدانید که به باور من ایران از عراق نیز خطرناکتر است.

    شارون در مصاحبه‌ای در روزنامه «تایمز» لندن در نوامبر 2002 آشکارا ایالات متحده را به مقابله با ایران فرا می خواند و ایران را «مرکز ترور جهانی» و در تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی توصیف می‌کند.

    او از دولت بوش می‌خواهد که فردای تسخیر عراق به ایران بیندیشد.

    نومحافظه کاران نیز کمترین فرصت را برای ابراز ضرورت تغییر رژیم در ایران از دست نمی دهند.

    در 6 می، AEI همراه «بنیاد دفاع از دموکراسی» که حامی اسرائیل است و مؤسسه‌ «هادسون»، کنفرانس همه روزه یی پیرامون ایران برگزار کرد.

    سخنگویان این کنفرانس، همگی از حامیان سرسخت اسرائیل بودند و بسیاری خواستار تغییر رژیم ایران بوسیله ی ایالات متحده بودند.

    همچون همیشه، مقالات بسیاری از سوی نومحافظه کاران برجسته با مضمون مقابله با ایران مطرح شد.

    پاسخ دولت بوش به فشار لابیست‌ها، تلاش برای متوقف ساختن برنامه ی هسته یی ایران بود.

    اما چنین می‌نماید که واشنگتن موفقیتی نداشته است و ایران مصمم به دستیابی به انرژی هسته و یا سلاح اتمی است.

    در نتیجه لابی به فشار خود بر دولت بوش با تکیه بر همه ی ترفندهای خویش افزوده است.

    مقالات بسیاری بر نزدیک بودن خطر حتمی از سوی ایران هشدار می دهند.

    لابی به کنگره برای تصویب قانون «حمایت از آزادی ایران» که تحریم‌های ایران را بیشتر می کند، اصرار می ورزد.

    شاید چنین گفته شود که اسرائیل و لابی تاثیر چندانی بر سیاست ایالات متحده در باره ی ایران نداشته اند و امریکا برای جلوگیری ایران از دسترسی به سلاح اتمی دلایل خویش را دارد.

    این مساله تا حدی درست است، اما اهداف هسته‌ای ایران حتی اگر بدان دست یابد تهدیدی برای ایالات متحده ی آمریکا نیست.

    واشنگتن با قدرت هسته ی اتحاد شوروی، چین هسته یی، و حتی کره ی شمالی هسته یی، بسر برده است بنابراین با ایران هسته‌ای نیز می تواند چنین کند.

    و از همین روست که لابی فشار مدام خود را بر دولت امریکا برای مقابله با ایران نگه می دارد.

حادثه 11 سپتامبر که عوامل آن از کشورهای مورد حمایت آمریکا برخواسته بودند مشخص کرد که در حال حاضر کانون ضدیت با آمریکا در 25 کشور خاورمیانه ای قرار دارد این باعث شتاب در تغییر 4 دهه سیاست آمریکایی متکی بر حفظ وضع موجود در خاورمیانه و خلیج فارس، شد. طرح خاورمیانه بزرگ نیز بخشی از استراتژی امنیت ملی آمریکا و اسرائیل و دکترین نو محافظه کاران برای مقابله با تروریسم واسلام گرایی و ...

درآمد طرح خاورمیانه بزرگ واکنش های بسیار متفاوتی را برانگیخته است. کشورهای اروپایی نسبت به عملی بودن و موفقیت طرح خاورمیانه بزرگ به دیده شک می نگرند و نگرانند که سیاست جدید آمریکا موجب تشدید بی ثباتی و فروپاشی دولت های منطقه گردد. از سوی دیگر، اروپا نگران است که نومحافظه کاران آمریکا با استفاده از این طرح ابتکار عمل در منطقه خاورمیانه را از دست اروپائیان برباید. دولتهای منطقه که ...

مروري بر عملکرد طرح خاورميانه بزرگ درآمد طرح خاورميانه بزرگ واکنش هاي بسيار متفاوتي را برانگيخته است. کشورهاي اروپايي نسبت به عملي بودن و موفقيت طرح خاورميانه بزرگ به ديده شک مي نگرند و نگرانند که سياست جديد آمريکا موجب تشديد بي ثباتي و فروپاشي دول

فصل اول استعمار خاورمیانه سخن نخست : منطقه ای را که غربیها خاورمیانه می نامند از دو دیدگاه می توان مطالعه کرد؛ یکی از دیدگاه غرب و دیگری از دیدگاه مردم این منطقه که ایرانیان، اعراب، ترکها و یهودیان هستند. قبل از فروپاشی بلوک شرق این منطقه از نظر قدرتهای بزرگ اروپایی و ابرقدرتها دارای اهمیت استراتژیکی و ژئوپولیتیکی ویژه ای بود و هنوز هم به رغم از میان رفتن شوروی از اهمیت آن کاسته ...

انگیزه و هدف از جمع‌آوری ویژه‌نامه‌ای به‌نام "عراق در آیینه مطبوعات دنیا" عبارت است از: نخست: شناخت چالش‌ها و مسائل درونی امریکای جدید؛ پروژه قرن نوین امریکایی (1998، PNAC) دوم: تسری این پروژه و چالش‌ها به کشور همسایه‌مان عراق. سوم: دستیابی خوانندگان عزیز چشم‌انداز ایران به مطالب راهبردی مطبوعات جهان، پیرامون موضوعات یادشده با صرف کمترین وقت و هزینه و بازدهی بالا. در این ...

طرح ایجاد خاورمیانه بزرگ چندی است که به طور جدی نقل محفل برجستگان سیاسی، اجتماعی و مذهبی منطقه و آن سوی آب های آتلانتیک گشته است. در این میان، ایالات متحده در رأس جبهه موسوم به غرب، طی نخستین سال های سده بیست و یکم میلادی به همراهی متحدان اروپایی خود، دم از لزوم اجرای این طرح در منطقه حساس و سرنوشت ساز خاورمیانه می زند. البته در این میان، از چاشنی اجبار استفاده کرده با برشمردن ...

« ترکیه » شرایط اقلیمی : ترکیه کشوری آسیایی اروپایی که 578/814 کیلومتر مربع وسعت دارد( مساحت آن نصف مساحت ایران است) و سی و پنجمین کشور جهان محسوب می شود. ترکیه در خاورمیانه و شمال عربی ایران واقع شده و شامل شبه جزیره آسیایی صغیر (آسیا) و تراس شرقی در شبه جزیره بالکان (اروپا) است که توسط تنگه های داردانل و بسفر و دریای مرمره از هم جدا شده اند. سه درصد خاک ترکیه در اروپا و بقیه ...

ملاحظات تاريخي عربستان احتمالاً محل اوليه سامي ها بوده است، که از چهار هزار سال قبل از ميلاد مسيح به بين النهرين و فلسطين مهاجرت نمودند و بعداً به آشوري ها، بابلي ها، کنعاني ها و آموري ها معروف شدند. دوران باستان – در هزار اول قبل از ميلاد

دلايل آغاز جنگ جنگ جهاني دوم به دلايل بسياري آغاز شد. بعضي از اصلي تربن آن ها، بحران اقتصادي و تورم، درخواست غرامت جنگي از جمهوري وايمار آلمان پس از جنگ جهاني اول. رکود اقتصادي و نياز ژاپن به مواد اوليه بود که باعث ظهور و رواج انديشه فاشيسم و ملي گر

مدیران همواره با واژه های «مبهم» و «چندمعنای» ادبیات مدیریتی مواجه بوده اند. تبیین این واژه ها می تواند در شناخت و بهره گیری بهتراز مباحث نظری سودمند باشد. استراتژی یکی از این زمینه هاست که با واژه هایی همچون برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت استراتژیک، تفکر استراتژیک و... انباشته شده است. هریک از این واژه ها خود گرفتار چند تعبیری و چند گونه نگری است. مایکل کازامانو و کنستانینوس ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول