علی اکبر داور متولد 1264 خورشیدی در تهران پسر کلب علی خان خازن الخلوت سرایدار راندرونی مظفرالدین شاه بود.
او مدتی در دارالفنون به تحصیل پزشکی پرداخت اما بعد مدتی پزشکی را رها کرد در رشته حقوق ادامه تحصیل داد.
پس از فارغ التحصیل شدن در این رشته تحت تاثیر شرایط سیاسی و اجتماعی عصر مشروطیت برای دفاع از این انقلاب در این رقابتهای خربی مجلس دوم شورای ملی از دموکرات ها هواخواهی کرد.
داور در سال 1288 منصب دادستانی (مدعی العموم) تهران دست یافت.
وارد فالیتهای مطبوعاتی شد.
(در روزنامه مدیریت شرق به مدیریت سید ضیاء مقالات سیاسی و انتقادی نوشت در سال 1290 یک شرایطی فراهم می شود تحت (سرپرست فرزندان بازرگانی به اروپا رفته در دانشگاه ژنو زبان فرانسه آموخت و دکترای حقوق در سوئیس اخذ میکند .
وقوع کودتای 1299و نخست وزیری سید ضیاء که داور قبلاً با او همکاری مطبوعاتی داشت) ولی زمانی به تهران رسید که سیدضیاء از نخست وزیری عزل و به خارج از کشور تبعید شده بود.
داور در مدت زمان کوتاهی در عرصه های سیاسی توانست به عنوان یک فرد توانمند وارد عرصه سیاست شود.
روزنامه مرد آزاد
اولین فعالیتهای سیاسی او انتشار، روزنامه ای به عنوان مرد آزاد اولین تلاش طلیعه برای دستیابی به مناصب سیاسی بود (نام او از روزنامه منتشره در پاریس گرفته بود) توانست نظریات سیاسی و اقتصادی خود را در مورد آینده بیان کند تلاش او این بود که جامعه ایرانی بر مبنای تمدن غرب استوار گردد.
همچنین داور در نوشته های خودش رضاخان سردار سپه وزیر جنگ را رهبری می داند که قادر است ایرانیان را به آرزوهای بزرگ خود برساند .
این نوشته ها او باعث شد افرادی همچون تیمورتاش و نصرت الدوله فیروز از همه مهمتر رضاخان وجود او را یک نعمت بزرگ برای رسیدن به برنامه های خود بدانند.
[حزب رادیکال] (باقر عاقلی منابع رجال سیاسی و نظامی معاصر) دومین اقدام او تشکیل حزبی بود بنام حزب رادیکال – اعضای آن افراد تحصیل کرده بودند که داور لیدراین حزب بود.
سیروس غنی برآمدن رضاخان
اینطور به نظری رسید که این اولین حزب سیاسی در ایران بود که برنامه های خودش را روی کاغذ بیاورد این بیانیه 33 ماده داشت که مهمترین عبارت بود تحکیم حکومت مشروطه – برگزاری انتخابات با رای محفنی ...........الغای کاپیتولاسیون – جدایی دین از سیاست.
برابری شهروندان
حضور در مجلس – داور پس از اینکه توانست با اندازهایی همچون روزنامه و حزب خود را یک فرد سیاسی بسیار فعال بشناساند و به همین خاطر مباحث پارلمانی خود را به دقت تهیه می کرد داور در مجلس پنجم به عنوان نماینده مردم لار حضور داشت در مجلس پنجم یکی از حوادث مهم که مطرح شد مسئله جمهوری بود که داور مخالفت کرد نظر او این بود که جامعه ایران آماده پذیرش این نوع حکومت نمی باشد.
داور در مجلس پنجم در جایی دیگری نیز با رضاخان به مخالفت برخاست آنهم زمانی که رضاخان برای سرکوبی شیخ خزعل به خوزستان لشکر کشیده بود.
داور لشکرکشی رضاخان را خود سرانه دانست و کلیه عملیات را مربوط به صلح و جنگ اعلام داشت به تصویب مجلس برسد با بازگشت سردار سپه به تهران، داور برای رفع سوء تفاهم به تلاش افتاد ک در این راه از تیمورتاش و نصرت الدوله فیروز کمک خواست.
نصرت الدوله با تلاش داور به جرگه طرفداران رضاخان پیوست از این تاریخ با اتحاد سیاسی این سه تن با یکدیگر مثلث محکمی بود که سردار سپه بنای سلطنت خود را بر روی آن بنا نهاده بود از دیگر مسائل مطرح شده در مجلس پنجم طرح خلع قاجاریه از سلطنت مطرح شد 5 نفر اعلام مخالفت کردند مهمترین مصدق بود که داور سخنان او را نشنیده گرفت و اعلام کرد وظیفه مجلس فقط برداشتن پادشاه بی کفایت از سلطنت است که با ادامه تلاشهای داور در مجلس موسسان رضاخان به پادشاهی رسید پس از آن داور انتظار داشت به پاس حمایت هایش از رضاخان پست بالایی را انتظار داشت- رضاشاه فروغی را به عنوان اولین نخست وزیر معرفی کرد فروغی (یکی اعضای کابینه خودش) داور را برای وزارت فواید عامه (وزارت کشاورزی- بازرگانی) قرار داد.
داور به زودی در این وزارت توانست توان بالای از خودش نشان دهد یکی از گام های اساسی او اصلاحات تاسیس راه آهن بود.
داور در کابینه دوم مستوفی المصالک در تیرماه 1305 به عنوان وزیر عدلیه معرفی گردید.
ریاست او در قوه قضایه 7 سال ادامه داشت.
اقدامات اساسی داور را باید در همین دوران 7 ساله وزارت او در عدلیه جستجو کرد.
او مصمم به دگرگون کردن بنیادهای دادگستری در ایران بود.
ابتدا وزارت عدلیه را منحل کرد – استخدام قاضیان جوان تحصیل کرده در ایران و اروپا در زمره در دیوان عالی علاوه بر تحصیل کردگان جدید از وجود برخی روحانیون استفاده کرد اصل استقلال قضات را از بین برد و آنها را تابع دولت کرد تدوین قوانین مدنی- استفاده از حقوق مدنی فرانسه و ایتالیا جز در چند مورد با قوانین شرعی متعارضی بود به عنوان بخشی از قانون مدنی ایران تنظیم کرد از جمله این تعارضات مسئله نفی تعدد زوجات، تغییر سن ازدواج دختران و پسران از 9 و 15 سال به 18 سال و نهادهایی که زیر مجموعه وزارت دادگستری از قبیل دفتر اسناد رسمی، سازمان ثبت اسناد و املاک ثبت پا به عرصه وجود نهادند بعد از استعفای مخبرالسلطنه هدایت بار دیگر محمدعلی فروغی بر مسند نخست وزیری ایران تکیه زد.
در این کابینه جدید پست وزارت مالیه (دارائی) نصیب داور شده بود در زمانی که ولیعهد مشق سلطنت را در زیر سایه پدر آغاز کرد، از مربع قدرتی که از نخستین روزهای کودتا بارضاخان همراه بودند و بعداً در دوران او قدرتی داشتند تنها علی اکبر داور در صحنه بود.
و در وزارت مالیه با پشتکاری غریب به کار مشغول بود آخرین ماموریت او- تصور می رفت از تصفیه های رضاشاهی در امان مانده و مانند دوستانش (تیمورتاش و نصرت الدوله) به عضب دیکتاتور گرفتار نیامده است.
دادن امتیاز نفت به آمریکائیان بود.
کاری که تا آن زمان دوبار انگلیس ها (به کمک روسها) موفق به متوقف کردن آن شد بود.
داور سرانجام موفق شد.
لایحه دادن امتیاز نفت را به آمریکائیان را به مجلس ببرد به اشاره دربار.
مجلس به اتفاق آراء آن را تصویب کرد روز بعدش سفیر انگلستان با مترجم سفارت دو ساعتی شرفیاب بود.
سرپاس مختاری آنقدر بیهوش نبود که نداند در این جلسه چه می گذرد.
او بلافاصله پرونده بر سر ساخته آیرم را زیر بغل گذاشت و راهی کاخ شد.
یکباره رضاشاه دانست که داور هم در اداره شرکتهای دولتی که تاسیس کرده و مسئولیت آنرا به علی وکیلی تاجر خوش قریحه سپرده بود.
ریخت پاشهایی کرده و هم «خاطرات اعتمادالسلطنه را در به قصد انتشار در کشو میزش گذاشته.
خاطراتی که در آن به استبداد شاه «خوشگذرانی شاه سابق» اشاراتی دارد.
مجموعه اقداماتی را برای به زمین زدن داور آیرم رئیس شهربانی تهیه کرده بود.
همچنین داور از سوی رضاشاه تحت فشار بود دچار سرخوردگی عجیبی شده بود که تصمیم به خودکشی گرفت.
داور، نیمه شب20 بهمن 1315 کودکان کوچک خود را بوسید.
تریاک هایی را که همان روز به عنوان نمونه از دفتر اداره معاملات تریاک وزارت مالیه گرفته بود و با خوردن آن به زندگی خود پایان داد و امتیاز نفت آمریکائی ها هم فراموش شد.
داور نخستین تن نبود که در برابر استبداد حاکم چاره یی جز کشتن خود نمی یافت.
حکمت علی اصغر حکمت فرزند میرزا محمد علی مستوفی حشمت ممالک از مستوفیان سرشناس شیراز- او تحصیلات مقدماتی در شیراز گذراند (پدرش از انجمن مشروطه خواهان بود، پس از آن روانه تهران شد.
حضور او در تهران او با مسائل سیاسی آشنا کرد در حزب رادیکال داور عضویت یافت.
با حمایت های داور پس مدتی حکمت برای تکمیل تحصیلات خود به اروپا اعزام شد.
پس از بازگشت به ایران با معرفی داور در کابینه فروغی به دستور مستقیم شاه مسئولیت وزارت معارف را عهده دار گردید.
حکمت مدت 4 سال وزارت معارف را عهده دار بود که پس از آن عزل شد و تبعید شد علت عزل او این طور بیان شده که – فرانسه نمایشگاه آثار باستانی در پاریس تشکیل داده بود رضاشاه به دلیل اینکه سفیر فرانسه از نبود آزادی مطبوعات در ایران انتقاد کرده بود مانع از شرکت ایران در این نمایشگاه شده بود.
حکمت بدون اطلاع از این مسئله پیام تبریکی را به وزیر کشور فرانسه مخابره کرده بود.
مطبوعات فرانسه این پیام تبریک را در کنار بی اعتناییها رضاشاه بزرگ جلوه دادند وقتی خبر به ایران رسید حکمت مورد خشم شاه قرار گرفت و از وزارت کنار گذاشته شد.
با میانجی گری ولیعهد تنها یک حکم عزل حکمت اکتفا شد.
و برخلاف برخی دیگر از کارگزاران عصر رضاشاهی از آتش خشم دیکتاتور در امان ماند حکمت پس از گذشت 5 ماه از تبعید از طرف جسم (محمود نخست وزیر) به تهران آمد و به عنوان وزیر کشور مشغول به کار شد- حکمت با سقوط رضاشاه و به پادشاهی رسیدن محمدرضا- مسئولیت های گوناگونی داشت.
فعالیتهای فرهنگی حکمت ایران بین دو انقلاب در بین اصلاحات مدنی، اصلاحات آموزشی مهمترین اصلاحات بود به طوری که از سال 1304 تا 1320 میزان ثبت نام سالانه دوازده برابر افزایش یافت.
تاسیس صدها دبستان و دبیرستان، دانشسراها، تاسیس کتابخانه ملی ایران تاسیس باشگاه هواپیمایی- تاسیس مرکز فرهگستان دانشگاه تهران علی اصغر حکمت و دیگر ادیبان پیشقدم شدند بنای آرامگاه تازه فردوسی طوسی را ریختند و دهها تن از مستشرقان بزرگ را دعوت کردند که در جشن هزاره فردوسی شرکت کنند فروغی و یارانش از پیش به رضاشاه باورانده بودند که او مظهر ناسیونالیسم ایرانی است و ناسیونالیسم تنها دوای درد عقب افتادگیهای ایران است.
این باور از سوی لندن، در ذهن آتاتورگ و دیگر معادلهای رضاشاه در منطقه نیز کاشته شده بود- حکمت یکی از کارگزارانی بود که ناسیونالیسم ایرانی از نوع را به شدت تبلیغ و ترویج میکرد.
سیاست تصفیه زبان فارسی از لغات بیگانه، توجه فوق العاده به تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام، ترویج سکولارسیم از شاخص ترین خط و مشی های ارائه شده از سوی حکمت بود.
کشف حجاب مهمترین و نخستین کاری که جم در دوران صدرات خود می بایست انجام دهد کشف حجاب در این کار بسیاری از جمله علی اصغر حکمت ادیب و دانشمند دولتی در کنار او همراه بودند او همان روزها ازخوزستان که برای سرکشی به مدارس آنجا رفته بود احضار شد تا برنامه کار را بچیند شاه می دانست فضای اختناق آمیز پس از ماجرای مسجد گوهرشاد و اعدام اسدی و دستگیری علما بهترین فرصت است.
بر اساس برنامه تنظیم شده حکمت روز جشن دانشسرای دختران برای این کار در نظر گرفته شد.
رضا شاه با اکراه تن داد که خود و خانواده اش پیشقدم «کشف حجاب» شوند به پیشنهاد حکمت رضا شاه مجبور شده بود خود نخستین کسی باشد که کار «کشف حجاب» رسمی را آغاز می کند.
تیمورتاش اینک در خاک خفته بود.
از ماههای نخست قرن 14 شمسی زمینه را آماده کرده بود با خواندن «عارفانه» ایرج میرزا که به حجاب مربوط می شود.
علی اصغر حکمت از همان زمان با این موج همراه بود در معاونت وزارت معارف حرف شنو تیمورتاش- چنانکه به دستور تیمورتاش با اجازه شاه- تدریس قرآن و شرعیات در مدارس ممنوع شد.
حکمت در زادگاه خود (شیراز) برای نخستین بار به یک مدرسه دخترانه اجازه داد که دختران رقص و پایکوبی کنند- بدنبال حادثه مشهد در تابستان 1314 در شیراز روحانیون زیر فشار مردم قرار گرفتند که حرکتی بکنند از میان آنها پر سر و صدا ترین اعتراض ها از «سید حسام الدین فالی» به گوش رسید که توسط نظمیه دستگیر به زندان افتاد.
سرانجام در روز چهارشنبه 17 دی ماه 1314 به دستور حکمت و به مناسبت جشن فارغ التحصیلی گروهی از دانش آموزان دختر برپا شده بود.
رضا شاه و درباریانش با همسران بدون حجاب خود در این جشن شرکت کردند که در نتیجه آن هزاران نفر از زنان ایرانی در منازل خود از ترس برخورد نادرست سردمداران «آزادی سنوان» زندانی شدند.
که آنروز روز آزادی «سنوان» اعلام شد.
رضا شاه در این زمان تحت تاثیر درباریان خود دستور پالایش زبان فارسی را صادر کرد بعضی در این راه تا آن اندازه راه افراط پیمودند که بیم آن می رفت زبان فارسی دگرگون شود حکمت به عنوان وزیر معارف پس از مواجهه با این وضعیت رضاشاه را متقاعد کرد اصلاح زبان بدون هیچ شتابزدگی باشد تا وزارت معارف در انجمن مرکب از دانشمندان مسئله زبان را مورد پالایش قرار دهند- مجموعه اقدامات حکمت نشان می دهد کلیه اقداماتش در راستای تضعیف نقش دین و علما گام بر می داشته اما حکمت با نوشتن چنین کتابهایی در مورد آموزش دین و تعلیم قرآن از نویسندگان کتب مذهبی به شمار می رود کتاب امثال قرآن و ...
در زمره مهمترین آثار مذهبی حکمت به شمار می رود.
از حکمت علاوه بر این آثار با مضامینی دینی، و در زمینه تاریخ، ادبیات به چاپ رسیده.
نصرت الدوله فیروز فیروز پسر عبدالحسین میرزا فرمانفرما در سال 1267 خورشیدی در تبریز متولد و در پنج سالگی به نصرت الدوله ملقب گردید.
نخستین منصب رسمی او نیابت حکومت کرمان در 18 سالگی بود- فرمانفرما که در سال 1324 حکومت کرمان را در دست داشت در جریان پیروزی انقلاب مشروطیت به دنبال اعتراض مردم کرمان مجبور به ترک این ایالت شد.
اداره امور را فرزندش نصرت الدوله سپرد.
سوء رفتار نصرت الدوله با مشروطه خواهان در نتیجه اعتراضات از حکومت کرمان عزل شد.
چند سال بعد برای ادامه تحصیل به پاریس رفت پس اخذ درجه دکترای در رشته حقوق به ایران مراجعت کرد.
اولین شغل مهم دولتی که بعد از بارگشت از خارج به او داده شد معاونت وزارت عدلیه را داشت سپس در کابینه دوم وثوق الدوله ابتداء وزارت عدلیه و سپس وزارت خارجه را عهده دار گردید- نصرت الدوله و صارم الدوله (وزیر مالیه کابینه وثوق) در انعقاد قرارداد 1919 نقش عمده ای را بر عهده داشتند- به خاطر رشوه ای که پس از عقد قرارداد از انگلیسها گرفته بودند باعث بدنامی این دو تن در تاریخ ایران است.
(وابستگی به سیاست انگلستان) با سقوط کابینه وثوق الدوله نورمن سفیر انگلستان در تهران با نخست وزیری نصرت الدوله و فرمانفرما موافق اما مشیرالدوله فیروز را به کابینه خود راه ندارد.
نصرت الدوله ترجیح داد از پولهایی که از انگلیسها گرفته در اروپا سیاحت کند در این زمان روابط باکرزن صمیمانه بود- کرزن به افتخار این شاهزاده ایرانی مفصلی به راه انداخت به پیشنهاد او جرج پنجم پادشاه انگلستان مشخصاَ به او نشان افتخار GCMG را به فیروز اهدا کرد فیروز پس از مدتی در اروپا توسط وزیر امور خارجه (کرزن) از نقشه انگلیسی ها مبنی بر انجام کودتا در ایران آگاهی یافت.
و خودش را برای کودتا آماده کرد ارتباط نزدیک دولت مردان انگلیسی با نصرت الدوله اینطور به نظر می رسید که او کاندید اولیه انگلیسی ها برای رهبری کودتا است ولی تبلیغات بلشویکها که اندیشه های ضد اشرافی و مخالف سرمایه داری را گسترش داده بودند باعث نگرانی انگلیسها شده بود مانع از قرار دادن او به عنوان یک شاهزاده اشرافی در راس کودتا شدند.
در این شرایط به دنبال کسی بودند که یک حمله مصنوعی شدیدی بر ضد اعیان و اشراف داشته باشد و تا اندازه ای تبلیغات روس ها کمونیست را خنثی کند.
نصرالدوله در مسیر بازگشت به ایران حدود یک ماه در املاکش در غرب ایران توقف کرد این توقف او باعث شد که نتواند در کودتای سوم اسفند 1299 نقشی ایفا کند.
کارگزاران سیاست انگلستان از روابط صمیمانه نصرت الدوله با کسانی چون کرزن و مکاکس آگاهی داشتند برای همین طی تلگرافهای متعدد دولت انگلیسی را متقاعد کردند که رجال شاخص سیاسی ایران برای اجرای قرارداد 1919 مناسب نیستند (علت را وابستگی طبقاتی و فامیلی آنها مانع از چنین عملی می شود.
از سوی دیگر عدم اجرای این سیاست فرصت مناسبی در اختیار رقبای آنها می گذاشت که به دنبال کودتا یا ضد کودتا بودند تا نقشه های انگلستان را خنثی کنند.
با پیروزی کودتای 1299 سوم اسفند به رهبری سیدضیاء فرمانفرما و دو پسرش نصرت الدوله و سالار لشکر بعد از کودتا دستگیر شدند اتهام اینان تقلب- دزدی- ضرب و شتم و قتل بوده- فرمانفرما و فرزندش فیروز به حمایت انگلیسی ها امیدوار بودند.
با مشکلاتی که در حکومت سیدضیاء وجود داشت محاکمه انجام نشد و فرمانفرما و فرزندانش در روز 5 خرداد 1300 پس از سقوط کابینه سیاه از زندان آزاد شدند.
نصرالدوله در حلقه یاران مدرس نصرالدوله توانست پس از آزادی از زندان، بار دیگر موقعیت سیاسی خود را تثبیت کند در انتخابات مجلس چهارم به نمایندگی انتخاب شد (از کرمانشاه) مخالفت های متعدد نمایندگان نزدیک بود از راهیابی به مجلس محروم بماند- این بار مدرس را واسطه کرد (فرمانفرما) در این مجلس نصرت الدوله که توانسته بود با حمایت های مدرس وارد این مجلس شود.
نصرت الدوله در کنار مدرس رهبری جناح ضد انگلیسی را برعهده گرفت.
باعث شد بیانیه ای تحت عنوان «ابراز حقیقت» علیه سید ضیاء و سیاست های انگلستان در ایران منتشر کردند.
و از مجلس خواستند قرارداد 1919 را باطل کنند.
ماهیت و منش سیاسی نصرت الدوله نمی توانست او را در این جبهه فعال نگهدارد تنها باعث شد که وی از چشم نورمن و سرپرستی لورن انداخت.
انگلیسی ها فیروز را بهترین گزینه و جانشین طبیعی وثوق الدوله برای رسیدن اهداف استعماری خود می دیدند.
بعد از بروز رفتارهای چند انگلیسی او را به خشن ترین لحن تحقیر کردند- سپس وی از مجلس چهارم استعفا و به عنوان استاندار راهی فارسی شد.
در انتخابات دوره پنجم مجلس به نمایندگی انتخاب شد- دچار تردید شده بود که در فارس بماند یا برکرسی پارلمانی بنشیند.
او با تشویق های مدرس برای به تهران بازگشت- بعد از آن با اصرار علی اکبر داور به پایتخت آمد.
و او از نصرالدوله خواست که دیگر دنبال مدرس نرود و به اکثریت مجلس که از طرفداران رضاخان بودند بپیوندد.
فیروز که می دانست که رضاخان در مسیر دست یافتن به قدرت مطلقه به پیش می رود از مدرس به آرامی کناره گرفت و به هواداران رضاخان پیوست.
و به همراه تیمور ناشر و داور سه پایه قدرتی را رضاخان را به سلطنت ایران رساندند تشکیل دادند.
تلاش های فیروز در انتقال سلطنت ایران از قاجاریه به پهلوی باعث شد تا نصرالدوله فیروز در کابینه چهارم رضاخان به عنوان وزیر مالیه جای زکاء الملک را فروغی را بگیرد- پس از به سلطنت رسیدن رضاخان فروغی در کابینه خود جایی را برای جایی در نظر نگرفت.
اما در کابینه مستوفی الممالک جانشین فروغی وزیر دارایی معرفی گردید در کابینه مخبرالسلطنه همچنان تصدی وزارت دارای را در دست داشت.
نصرت الدوله تا 1308 در وزارت دارای یکه تاز بود.
در خرداد 1308 بطور ناگهانی نصرالدوله راهی زندان و محاکمه به جرم اختلاس شد تیمورتاش و داور نتوانستند کاری برای دوست گرمابه و گلستان شان انجام دهند.
فرمانفرما- پدرنصرالدوله- سرآسمیه به ونک رفت تا از مستوفی الممالک بخواهد که پسرش شفاعت کند- همان جواب که قبلاً در مورد مدرس رسیده بود «نمی کشمش» فرمانفرما که این چینن بی پناه شده بود روزگاری صدراعظم مقتدر و بزرگترین مالک ایران و پرنفوذترین رجال طرفدار انگلستان در صحنه سیاسی تهران بود.
رضاخان ماهها به عنوان قزاق محافظ او خدمت کرده بود.
اما اینک فرمانفرما حتی جرئت نداشت برای نجات جان فرزند خود به پابوس رضاشاه برود- با اعلام انفصال و دستگیری نصرت الدوله پچ پچ در تمام کشور در گرفت همه مقامات احساس عدم تامین می کردند- بعضی سوء استفاده های مالی نصرت الدوله را علت عضب شاه ذکر کردند- برخی سابقه همکاری نصرت الدوله با مدرس یادآور می شدند عده ای به یاد می آوردند که نصرالدوله پس از کودتا، فعالیتهایی علیه طرح انگلستان و افشای ماهیت کودتاگران را رهبری کرده.
تنها تصوری که نمی شد این بود که دستگیری نصرت الدوله مقدمه سقوط «مثلث قدرت» باشد که با اضافه شدن سردار اسعد به آن تبدیل به «مربع قدرت» شده بود.
اما ظاهراً علاوه بر تمام علتهای که برای سرنگون شدن نصرالدوله وجود داشت.
مذاکرات نفت نیز نقشی ایفا کرده بود.
این مذاکرات که از مدتها پیش بین دولت با شرکت نفت انگلیس در جریان بود.
با اقدامات نصرالدوله و تیمورتاش به پیچ و خم هایی افتاده بود.
این وضعیت و تحت نظر گرفتن نصرالدوله به خاطر وساطت «مستوفی» بعد از گذراندن مدت سه ماه در زندان تحت نظر قرار گرفت.
در بهمن ماه سال 1315 به سمنان تبعید شد علت توقیف دوباره او ارتباط وی با بیگانگان ذکر کرده اند.
در این سال روابط سیاسی ایران و فرانسه رو به سوی گرانیده بود.
روزنامه های فرانسه مقالات تندی علیه رضاخان نوشته بودند – رضاشاه نوشتن این مقالات را نتیجه تحریکات نصرالدوله می دانست.
لذا دستور دستگیری و تبعید او به سمنان صادر کرد [ از طریق خانم کلارک با مطبوعات فرانسه ارتباط پیدا کرده بود.] فیروز در یک سالی که در سمنان به حالت تبعید به سر می برد به شدت تحت مراقبت بود.
و او سرانجام در دی ماه 1316.
ش در همین شهر به قتل رسید.