دوران گذار
(از نادر شاه افشار تا آقامحمدخان قاجار) نادر فرزند پوستین دوزخراسانی به نام امامقلی از قبیله افشار بود که در 1100ه. در ابیورد دیده به جهان گشود. در هفده سالگی هنگامی که خود و مادرش در اسارت ازبکان بودند، مادر خود را از دست داد. پس از آزادی از قید اسارت، در خراسان به خدمت ملک محمود سیستانی، حاکم خراسان درآمد و به واسطه رشادت در جنگ با ازبکان به سرداری رسید. کمی بعد با ملک محمود اختلاف پیدا کرد و خودسری آغاز نمود. ابتدا کلات را تصرف کرد و سپس سایر نقاط خراسان را به فرمان خود درآورد. با فتح نیشابور به نام شاه طهماسب، از سوی شاه صفوی طهماسب قلی خان لقب گرفت. با از بین بردن فتحعلی خان قاجار بود که در دستگاه شاه طهماسب جایگاه ویژه ای داشت، بزرگ ترین رقیب خود را از سر راه برداشت. با فتح مشهد از ملک محمود سیستانی خلع ید کرد و بر اقتدار خود افزود. شاه صفوی نیز حکومت مازندران، خراسان، سیستان و کرمان را به او محول کرد. و دختر شاه سلطان حسین را به رضاقلی میرزا پسر نادر داد. در 1141ق. به جنگ با شورشیان افغانی پرداخت و در 1142ق. طی جنگی در نزدیکی دامغان شکست سختی بر اشرف افغان وارد کرد، پس در نزدیکی تهران و مورچه خورت اصفهان ، شکست های دیگری بر افاغنه وارد کرد و نهایتاً در زرقان فارس، اشرف افغان را به کلی مغلوب کرد و به فتنه هفت ساله افغان ها خاتمه داد. شاه صفوی پس از فرار افاغنه از اصفهان، از دشمن آسوده شده بود و به پایتخت صفویان وارد شد. نادر پس از دفع اشرف افغان و اتباع او با عثمانی جنگید. و توانست آذربایجان را از آنان پس بگیرد. اقدام نسنجیده شاه صفوی در محاصره ایروان و مقابله با سپاه عثمانی در غیاب نادر و شکست سنگین او از سپاه عثمانی باعث شد که نادر وی را در 1145ق. معزول کند و نوزاد چند ماهه او را به نام عباس سوم بر تخت سلطنت بنشاند و خود عملاً امور کشور را به دست بگیرد. سپس طی سه جنگ شکست سختی به سپاه عثمانی وارد کرد و آنها را از ایران اخراج کرد. و در 1148 در حالی که روس ها نیروی خود را از ایران خارج کردند، در دشت مغان در شورایی متشکل از سران کشوری و لشکری مسئله انتصاب نادر به سلطنت مطرح شد. نادر ضمن اینکه با زمینه سازی های فراوان شرایط را برای انتقال قدرت فراهم کرد، با تحمیل شرایط سه گانه خود مبنی بر موروثی شدن سلطنت در خانواده او، مساعدت نکردن به خاندان صفویه جهت صعود مجدد به سلطنت، و از رسمیت افتادن تشیع در ایران، به عنوان پادشاه تاجگذاری کرد. سیاست مذهبی نادر که عملاً منجر به ادغام تشیع در تسنن می شد با مخالفت شیعیان و علما مواجه شد. مخالفت یکی از علما با سیاست مذهبی نادر در شورای دشت مغان با خشونت نادر منجر به کشته شدن آن عالم شیعی گردید. در منابع عصر افشاری گزارش های متعددی از خشونت های ضد شیعی مؤسس سلسله افشاری نظیر کشتار عزاداری سیدالشهدأ(ع)، آمده که حاکی از بی مهری او نسبت به تشیع می باشد. نادر پس از جلوس به تخت سلطنت و پس از سرکوب ایل بختیاری عازم قندهار شد و آن شهر را اشغال کرد. در 1151 عازم هندوستان شد و با اشغال دهلی در زمره فاتحین هند قرار گرفت. وی محمدشاه گورکانی را به عنوان پادشاه هندوستان ابقا کرد و محمدشاه نیز جواهرات و اموال گرانبها و فراوانی را به نادر تقدیم نمود. ثروت و جواهراتی که نادر به ایران منتقل کرد در دفینه شخصی او در کلات نادری حفظ شد و هیچ گاه برای ایجاد زیر ساخت های اقتصادی کشور به کار گرفته نشد. نادر در اواخر عمر به سوءرفتار دچار شد، کور کردن رضاقلی میرزا فرزند خود پس از ترور نادر در جنگ مازندران که نتیجه سوءظن وی به فرزند خود بود، سرآغاز بدگمانی های نادر به اطرافیان خود گردید. خشونت بیش از حد وی در سرکوب اهالی شهرهای مختلف ایران و بدگمانی اش نسبت به ایرانیان موقعیت او را نزد مردم تضعیف می کرد. در سال 1160 هنگامی که قصد داشت به همراه ترکمنان، ازبکان و افاغنه، صاحب منصبان و سربازان ایرانی شیعه مذهب خود را قلع و قمع کند با پیشدستی آن صاحب منصبان مواجه شد و به قتل رسید. نادر کوشید برای استفاده ایران از آبهای خزر و خلیج فارس اقدام به تأسیس نیروی دریایی کند که با مرگ وی ناتمام ماند. او همچنان در رواج تجارت کوشش نمود ولی عملاً به واسطه جنگ های فراوان دوره نادر این امر چندان محقق نشد. در مجموع زندگی سیاسی نادر شاه، به دو دوره تقسیم می شود: تا 1142 او را قهرمان ملی محسوب کرده اند، چرا که افغان ها را از ایران بیرون کرد؛ امّا از 1148 به بعد - یعنی در دوران سلطنت خود - به مستبدی خونریز تبدیل شد. سیاست نادر این بود که مذهب شیعه را از رسمی بودن بیندازد؛ اما این سیاست به دلیل عمق اعتقادات و ارادت مردم ایران به خاندان عصمت و طهارت(ع) شکست خورد و نادر منفور مردم شد. لذا نادر را مظهر حماسه و فاجعه ملی خوانده اند.