دربررسی های تاریخی ، نقطه آغاز تحقیق متناسب و مربوط با موضوع تحقیق انتخاب می شود و به اقتضای موضوعات مختلف ، نقطه شروع نیز متفاوت است .
فرضاً وقتی که قصد کنگاش در خصوص صنایع دستی یا خط و زمان را داریم می توانیم از نخستین جوامع که به صورت قبیله ای و به شیوه کوچ نشینی زندگی می کرده اند شروع کنیم ، زیرا علاوه بر اینکه موارد مذکور در ابتدایی ترین جوامع سابقه داشته ، در غالب موارد اسناد و مدارک کافی که حاوی اطلاعاتی در این زمینه باشد در دسترس می باشد ، ولی اگر نظام سیاسی یا قضایی یک کشور موضوع بررسی تاریخی باشد ،بدون شک قبایل پراکنده که فاقد حداقل مدنیت و زندگی یکجانشینی بوده اند از حیطه تحقیق خارج می شوند اگرچه ممکن است این قبایل نیز دارای نظامهای اجتماعی خاص خود باشند ولی به دلیل فقدان مدارک کافی معمولاً ناشناخته هستند از طرف دیگر این نظامات به قدری ساده و ابتدایی هستند که معمولاً از پرداختن به آن چشم پوشی می شود .
بنا به گفته ویل دورانت تاریخ کتابی است که همیشه بایستی از وسط آن آغاز کرد ما نیز در این بررسی تاریخی ناچاریم به اقتضای موضوع نقطه تاریخی مناسبی را برگزینیم .
قوم ایلامی از تمدن درخشانی برخوردار بوده اند که در طول قرن های متمادی به حیات خود ادامه داده اند .
با وجود این درباره زندگی اجتماعی این اقوام به خصوص در زمینه نظام قضایی و شیوه قضاوت و دادرسی اطلاعات بشر به قدری ناچیز است که تحقیق در این زمینه را عملاً غیر ممکن می سازد لذا این مقطع از تاریخ ایران قدیم از قلمرو بررسی ما خارج است
مهاجرت اقوام آریایی که در هزاره اول قبل از میلاد از جنوب روسیه به سمت فلات ایران صورت گرفت نقطه عطفی در تاریخ این سرزمین محسوب می شود .
مطابق مدارک تاریخی ، بویژه کتیبه ها و نوشته های آشوری
)6)(7)
دادرسی در ایران باستان :
در فرهنگ های کهن ایران، یعنی تا پیش از تاسیس دولنتهای مادوپارس،مفاهیم حقوقی با باورهای دینی واعتقاد به انتقام الهی پیوند داشت.
اما بعدها نظام قضایی با پیشوانه حکومت های متمرکز به صورت امری غرفی پذیرفته شد .
عیلام: قریب چهار هزار سال به تاسیس نظام حقوقی دست زدند وعاقبت پادشاه بزرگ بابل حمورابی پادشاه عیلام را شکست داد وقوانین معرف وی در عیلام هم معمول گشت، این قوانین مدون بود.
آریاییها وآئین مهر: در ابتدای دادرسی وداوری مبتنی بر باورهای مشترک دینی بود.اعتقاد به مجازات خطا کار توسط دیوان و ایزدان وآئین مهر یا میترانه یعنی پیمان بوده ومهر میشه چهره قضایی داشته است ترد آریاییان تحسین به جز سوگند به مهر ومیترا ودیگر ایزدان، آگاههای سودمند دیگری در دست نیست.
مادها: دیاکو پادشاه ماد به سبط ارصاف وگسترش داد وپرداخت آنها تهبری به اجرای قوانین پایبند بودند که قانون را لاتعییر وانعطاف ناپذیر می دانستند.
هخامنشی ها: پارسیان بی گمان از ابتدا دارای یک نظام بدوی حقوقی بودهاند بعدها شورایی هت کوه به نام ٍ،قاضیان شاهی را شاهان را به طور مادام العمر انتخاب می کردند.
پس از فتح بابل بهرسم کورش کبیر،هخامنیشان درزمینه حقوق عمومی نخستین اعلامیه حقوق بشررا منتشر کردند و در زمینه حقوق خصوصی هر قدمی را به احکام ملت مذهب خود محکوم کردند و در زمینه حقوق قردادها قانون شاهی مدون گردید.
ساسانیان: در عهد ساسانیان، قدرت قضایی در دست مویدان زردشتی بود در سراسر کشور دادگاههای متعدد زیر نظر یک موبد تحت نظر موبدان مدبر به شکایت رسیدگی می گردید.
اقرون دادرسی مذهبی که در انحصار موبدان زردشتی در موارد اضطراری نوعی محاکمه نظامی در ایران یعنی عصر ساسانیان وجود داشت.در حقوق جزایی وهر نوع مجازات وجود داشت جنایت مثل ارتراد خنایت سیاسی مثل خیانت به شاه که مجازاتش اعدام بود.
مجازات نوع سوم مثل قتل و...شکنجه وآزار بدنی وحبس ودر صورت وجود عوامل مشرد اعدام بود.
در آئین دادرسی مرز سینا، مهمترین ارائه اثبات دعوی ،شهادت شهود ویا اقرار واعتراف متهم بود .
نظام کیفری دوران اشکانیان:
هشتاد سال پس از حمله اسکندریه ایران در اثر اختلافاتی که میان سلوکیان رخ داد ارشک:با شکست سلوکیان سلسله اشکانیان را پایه گذاری کرد ورد زمان حکومت این سلسله حضرت عیسی در فلسطین برای هدایت انسانها ودعوت آنها به سوی پرستش خدای بزرگ ظهور کرد.
در خصوص قواعد جزایی حاکم در زمان اشکانیان گفته شده است که:افراد خانواده وهمه متضامناً مسئول جرم ارتکابی هر فرد از آن خانواده بودند.
در حقیقت تحت این رژیم تمام اعضاء یک خانواده در مقابل دولت ودر مقابل دیگر اعضاءاجتماع یک کالبد واحد ویک واحد حقوقی را تشکیل می دهد.
براین اساس خیاناتی که در خانواده واقع می شد وبایستی خود خانواده قراری در مورد این گونه خیانات بدهد زیرا به عقیده پارت این نوع خیانات به حقوق عمومی مربوط نبود وتصور کرده اند که فقط نه حقوق خانواده خلل وارد می آورد واما اگر دختر یا خواهر شوهردار موضوع چنین خیانتی واقع می شد امر به علیه محو می گشت زیرا زنی که شوهر می کرد جزو خانواده وشوهر محسوب می شد.
از جرمها وﻤجازات های این دوره گفته اند: اطلاعاتی در دست نیست همین قدر معلوم است که مجازات خیانت زن به شوهر خیلی سخت بود ومرد حق کشتن زن را داشته ودیگر اینکه دیگر کسی مرتکب عمل شنیعی برضد طبیعت می شده، بایستی خودکشی کند ودر این باب پارت ها به اندازه ای سخت بودند که هیچ استثنایی را روا نمی داشتند به طور کلی در عهد پارتیان کیفر بزهکاران سخت وبا خشونت وبی رحمی انجام می گرفت.
در زمان اشکانیان،شاه مظهر،واضح وعری قانون بوهراست وقوانین کهن هخامنشی ونیز دوره سلوکی در کنار هم تا آنجا که تضادی با یکدیگر نداشته اند اجرا می شده اند.
تشکیلات قضایی دوران اشکانی:
شاه در حوزه مخصوص به خود عالیترین مرجع قضایی محسوب می شده است واز این حیث مثل سایر شهریاران محلی بود و است چنانچه در این مورد نوشته اند:شاه اشکانی سخت ریاست روحانیون راداشت وقاضی القضات بود.
تعدادی از نجیب زادگان به حکم شاه داران حق قضاوت ورسیدگی به امور مردم بودند وظاهراً این حق در خاندان آنان موروثی بوده است.
در هر منطقه از ناحیه ای صاحب ومالک آنجا عالیترین مرجع قضایی محسوب می شده وطبیعتاً این صلاحیت قضایی از آن نجیب زاده ای بوده که صاحب آن ناحیه تلقی می شده است.
اقلیتهای مذهبی یا لااقل قوم یهود جز در مواردی که با سیاست وامور مربوط به امنیت داخلی کشور مربوط می شد.نظام قضایی مخصوص به خود داشتند رئیس یهودیان در دوره پارت مأمور نصب قضاء برای یهودیان بوده است.
نظام قضاییی دوره اسلامی :
هجوم برق آسا و توقف ناپذیر مسلمانان که سقوط امپراطوری عظیم ساسانی و ورود آیین آسمانی جدیدی به کشور ایران را نصیب شده نقطه عطفی در تاریخ ایران محسوب می شود .
نظام قضایی در عهد اسلامی فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته و تحولات آن را نمی توان در تمامی دورها در یک سطح ارزیابی کرد .
به طور کلی می توان گفت تحول نظام قضایی همواره تابعی از تحولات سیاسی بوده و تحت تاثیر عوامل سیاسی و اجتماعی دگرگون شده است آیین و شیوه زمامداران در حکومت و اداره کشور تاثیر بسزایی در روند دادرسی داشت در این دوره امر قضاوت همواره به فقها و علمای اسلامی سپرده می شد .
از قرن نهم قبل از میلاد دو قوم پارس و ماد در سرزمین ایران سکونت داشته اند نخستین دولت واحد و متمرکز در ایران ، دولت ماد بود که با اتحاد قبایل مختلف قوم ماد پس از غلبه بر اقوام و دول دیگر تشکیل شد .
از نظام قضایی دولت ماد اطلاع دقیقی در دست نیست اطلاعات به دست آمده نیز بر پایه اطلاعات نیمه افسانه ای هرودت و متون آشوری تدوین شده است .
چون دولت ماد فرصتی پیدا نکرد که بتواند در تمدن سهم بزرگی داشته باشد .
در دوره ماد قوانین و آداب و رسوم حاکم از قدرت و ثبات زیادی برخوردار بود همچنین با توجه به قدرت و نفوذ فراوان ؟
که امور دینی و مذهبی مردم را در انحصار خود داشته اند ، به نظر می رسد که آنان در امور قضایی و حقومقی مردم نیز مداخله می کردند ، زیرا در دوران باستان امور حقوقی و قضایی آمیختگی کاملی با مذهب و آیین حاکم داشته است .
(8) تشکیلات قضایی و روش رسیدگی در اسلام : تشکیلات قضایی در اسلام از سادگی های خاصی برخوردار است قدرت قضا، در اختیار مسلمین (ولی فقیه در مذهب شیعه)و او قدرت قضایی خود را به قضات مأدون از طرف خلیفه مسلمین(ولی فقیه)هستند.
با گسترش اجتماعات اسلامی خلیفه به تعیین قاضی القضات اکتفا می نماید و او است که بقیه قضات را تعیین می کند ولی به هر حال حق قضاوت برای شخص خلیفه باقی است.
1- وحدت قاضی:دادگاه ها به صورت وحدت قاضی تشکیل می شوند و اساساً صلاحیت رسیدگی به کلیه دعاوی اعم از حقوقی و جزائی را دارند استثنائاً در مواردی با توجه به اهمیت دعاوی جزایی قاضی القضات شخصاً رسیدیگ آنها را به عهده می گیردو دعاوی مدنی را به نمایندگان خود واگذار می نماید.
در دوران تصدی مذاهب دربعه در مواردی که دعاوی مهم مطرح می گردیده به امیر خلیفه دادگاه جزایی با تعدد قضات تشکیل می گردیده اند ضمناً قاضی اجازه داده شده که علما وفقها را در محاکمه شرکت دهد .
نظر مشورتی آنها را بخواهد بدون آنکه ملزم به تبعیت از فتاوی آنها باشد.
2- صلاحیت ذاتی و نسبی:اگر چه در مورد صلاحیت ذاتی ونسبی در صدراسلام مقرراتی وجود نداشت ولی با توسعه جوامع اسلامی به تدریج صلاحیت های خاصی بوجود آمد.مثلاً یک قاضی تحت عنوان قاضی عسکر برای رسیدگی به جرایم ارتکابی توسط نظامیان تعیین گردید.
قاضی مخصوص دیگر به عنوان صاحب المظالم تعیین گردید که نوعی دیوان عدالت اداری و برای رسیدیگ به تظلمات مردم علیه والی و دستگاههای دولتی بود و مجبور به تبعیت از مقررات فقهی نبود بلکه بیشتر براصول عدالت ونصف رسیدگی می نمود.
قضات دیگر به نام حاجب به اختلافات مان تجار رسیدگی می گردند که آنها هم رسیدگی های خود رابراساس انصاف وعدالت انجام می دادند.بالاخره رئیس پلیس می توانست در امور خلافی که مستلزم و مستوجب حد وقصاص نبود بدون مراجعه به قاضی شخصاً مجازات های تعزیری را اعمال نماید و محتسب نیز وظیفه جلوگیری از منکرات یا امر و به معروف را داشت و به خصوص در کار کسبه و صنوف نظارت و در صورت تقلب در کسب آنها امور تعزیرات قرار می داد.
3- سیستم نفتیشه: در اسلام قاضی دادگاه جزایی خود وظیفه بازپرس و دادستان را انجام می دهد و بازجویی از متهم و جمع دآوری دلایل اتهام می پردازد و بنابراین به نظر می رسد که اساس رسیدگی جزایی در اسلام سیستم نقتیشه است.با این وصف عده ای از مؤلفین معتقدند که اساس رسیدگی در اسلام سیستم اتهامیه است.
اصل برائت یا اماره بی گناهی:به موجب این امر بار اثبات دعوی به عهده مدعی است و مدعی علیه کافی است مورد ادعا را تکذیب کند.البته این اصل هم خصیصه ای از سیستم اتهامی است چون بار اثبات دعوی را به عهده مدعی قرار می دهد.
ولی مشخصه عمده سیستم اتهامیه این است که قاضی بی طرف هیچ گونه دخالتی در جمع آوری دلایل و کشف حقیقت نمی کند بلکه فقط نسبت به دلایل ارائه شده به وسیله طرفین قضاوت می نماید ولی قاضی در اسلام نقش عمده ای در کشف حقیقت دارد و در کلیه جرایم علم قاضی یکی از طرف اثبات دعوی است در صورتیکه در سیستم اتهامیه قاضی نمی تواند در اظهار نظر به اطلاعات و علم شخصی خود متوسل شود، بنابراین می توان گفت که اساس رسیدگی در اسلام به سیستم تعتیشیه نزدیکتر است و شاید بهتر باشد به تبعیت از بعضی مؤلفین بگوییم سیستم دادرسی در اسلام متخذ از هیچ سیستمی نیست بلکه مستقل و قائم به ذات است.
4- درجات مختلف رسیدگی:در سیستم قضایی اسلام درجات مختلف رسیدیگی «بروی» «پژوهش» و فرجام وجود ندارد و معمولاً احکام صادره به صورت قطعی و قابل اجرا صادر می شوند ولی برای جلوگیری از اشتباهات قضایی سه مورد استثنایی برای تجدیدنظر پیش بینی شده است:الف)جایی که قاضی قطع پیدا نماید که حکمش برخلاف موازین شرعی بوده ب) جایی که قاضی دیگر به علت عدم توجه قاضی اول به قواعد و موازین ضروری و مسلم فقهی قطع به مخالفت حکم با موازین قانونی یا شرعی پیدا کند.ج:جایی که ثابت شود قاضی در اصل صلاحیت قضایی و یا صلاحیت رسیدیگ و انشاء حکم را در مو قع پرونده نداشته است.
نظام قضایی در دوره هخامنشیان مقامات و تشکیلات قضایی خاندان هخامنشی از قوم پارسی بودند که همانند قوم ماد به ایران مهاجرت کرده ، در نواحی جنوب غربی و سواحل خلیج فارس ساکن شده بودند .
اینان با قوم ماد خویشاوند بودند ولی از نظر تکامل و تمدن عقب تر بودند .
این قوم ابتدا تحت سلطه قوم ماد بود ولی با خروج کورش ، از سلطه ماد خارج شد .
گستردگی قلمرو دولت هخامنشی و گوناگونی اقوام و ملل تابعه نظام پیچیده و گسترده حکومتی را می طلبید .
به همین دلیل ، در عهد هخامنشیان تشکیلات دیوانی و اداری نسبتاً پیشرفته و مرتبی ایجاد گردید .
مقامات و تشکیلات قضایی : امپراطوری عظیم هخامنشی دارای تشکیلات دیوانی منظم و نشیتاً پیچیده ای بود که متاثر فرهنگ و تمدن اقوام و دول مغلوب همانند یونان ، بابل ، سومری و آشوری ایجاد شده بود .
نظام قضایی این دوره تحت تاثیر این دول ، از تنوع و گوناگون زیادی برخوردار است بود اگرچه اطلاعات دقیقی در خصوص تشکیلات ، سلسله مراتب و درجات محاکم و مراجع قضایی در دست نیست ، با وجود این می توان لابه لای روایات و اطلاعاتی که در خصوص تشکیلات ، سلسله مراتب و درجات محاکم و مراجع قضایی در دست است .
تقسیم بندی زیر را از مقامات و مراجع قضایی این دوره ارائه داد : الف: شاه: در نظام پادشاهی هخامنشی ، به شیوه حکومتهای شاهنشاهی در طول تاریخ ، شاه به عنوان بالاترین مفام در راس تمام امور مملکت قرار داشت و قضاوت و دادرسی همانند قانونگذاری توسط شخص شاه صورت می گرفت .
شاه عالی ترین دادرس و قاضی نهایی محسوب می شدند و قضاوت آنان مبتنی بر ضابطه و قاعده ای ثابت نبود .
صلاحیت آنان در رسیدگی به دعاوی و جرایم ، مطلق و بسیار گسترده بود.
این امر باعث می شد که شاهان در تمامی مراحل دارسی و در تمام دعاوی حق مداخله آن دسته از دعاوی که اهمیت زیادی داشتند و راجع به شخص شاه یا نزدیکان او بودند ، رسیدگی به آن حتی در مرحله ابتدایی توسط شاه صورت می گرفت همچنین جرایم سیاسی .
شاه مرجع استیافی ، فرجامی و اعاده دادرسی بود و شکایت از احکام سایر قضات و مراجع قضایی به او تقدیم می شد .
شاه تنها قدرتی بود که می توانست به دعاوی مختومه مجدداً رسیدگی کند و حکم صادر نماید صدور حکم و تعیین مجازات توسط شاه ضابطه معین و دقیقی نداشت و شاه در تعیین ، تبدیل و تخفیف مجازات آزادی کامل داشت .
شاهان ، در مقابل اختیارات گسترده قضایی فاقد هر گونه مسئولیتی بودند و مطلقاً از تعقیب و محاکمه مصون بودند .
ب: قضات شاهی : بعد از شاه شورای شاهی مرکب از هفت تن از بزرگان و روسای قوم پارس و ماد ، مقتدرترین مقام در دولت هخامنشی بود .
این شورا در حقیقت یک انجمن مشورتی بود و طرف مشورت و رایزنی شاه قرار می گرفت .
اینان به دعاوی رسیدگی می کردند و قوانین ملی را تفسیر می کردند و همه امور از زیر دست آنها می گذشت .
قضات شاهی معمولاً افرادی سالخورده بودند که از آداب و رسوم قومی و اصول نیاکان مطلع بودند و در خصوص کلیه قوانین و مقررات قدیمی و سوابق آرا و فرامین شاهانه اطلاعات کامل و دقیقی داشتند و احکام خود را با توجه به این منابع و اطلاعات صادر می کردند .
قضات شاهی به نمایندگی از شاه قضاوت می کردند و رسیدگی به پرونده های مهم و یا مواردی که از طرف شاه به آنها ارجاع می شد ، در صلاحیت آنان در قضاوت خود از آزادی زیادی قضات شاهی گاهی به صورت فردی و گاهی به صورت گوارایی و به شکل هیات منصفه قضاوت می کردند و این امر بستگی به درجه اهمیت پرونده مطروحه داشت .
مقام عالی قضات شاهی سبب می شد که چنانچه تخلفی مرتکب شوند و سخت ترین مجازات بر آنها اعمال می شود .
ج: ساترا؟
: کورش بنیانگذار این امپراطوری ، قلمرو خویش را به تقلید از آشوریها ، از نظر تشکیلات اداری و قضایی به بخشهای بزرگی تقسیم کرد که هریک از آنها را به یونانی ساتراپی می نامیدند و والی و حاکم هر بخش را ساتراپ می گفتند .
از نظر قضایی ، والیان دارای تمام اختیارات شاهان هخامنشی در قلمرو خویش بودند و در محاکمات و قضاوتهای خود مطلق العنان بودند .
آنچه در خصوص اختیارات قضایی والیان گفتیم بیانگر این حقیقت است که در این دوره تفکیک بین امور قضایی و اجرایی مرسوم نبوده و عالی ترین مقام اجرایی در یک ناحیه ، بالاترین مقام قضایی آن ناحیه بوده است .
د: محاکمه محلی : دادگاههای محلی ، پایین ترین درجه محاکم در سازمان قضایی هخامنشیان بوده است .
در خصوص تشکیلات و سازمان این دسته از محاکم اطلاعات دقیقی در دست نیست .
در قلمرو دولت هخامنشی تشکیلات متحد اشکل و یکنواختی وجود داشت .
انتخاب قضات محلی و عملکرد آنها تحت نظارت والیان یا ساتراپ ها بود و به نظر می رسد که ساتراپ ها در رسیدگی محاکم دخالت نمی کردند .
محاکم و تشکیلات قضایی راجع بین اقوام ماد و پارس ، مورخین قائل به وجود تشکیلات منظم و پیچیده ای هستند به نظر می رسد که بین قوم ماد و پارس تشکیلات و قواعد قضایی واحد و یا دست کم مشابهی حاکم بوده است .
با توجه به مجموع دلایل مزبور نظام قضایی حاکم در ممالک ایرانی از یک نواختی بیشتری برخوردار است .
انتخاب قضات دادگاههای محلی در مرحله اول از اختیارات شاه بود و بعد از شاه احکام اختیار نصب و عزل قاضی را دارا بودند .
کیفیت قضاوت : در هیچ یک از ادوار باستان نمی توان قضاوت مبتنی بر احکام و مقررات حقوقی یکنواخت که در سراسر کشور لازم الاجرا باشد پیدا کرد .
معمولاً دادرسی مبتنی بر آداب و رسوم و عرفهای گوناگون صورت می گرفت .
در عهد هخامنشیان این ویژگی در خصوص قضاوت وجود داشت و قضاوت دارای خصوصیات زیر بود : الف : مبنای قضاوت : گستردگی قلمرو دولت هخامنشی ، آزادی و تنوع مذهب گوناگونی آداب و رسوم ملی و محلی باعث می شد که در دوره هخامنشی قضاوت و دادرسی مبنای ثابت نداشته باشد و احکام صادره از مراجع قضایی ، متعدد و گاه متناقض باشد قضاوت در عهد هخامنشی را می توان مبتنی بر مبنای زیر دانست .
1)آداب و رسوم : آداب و رسوم در تمامی جوامع عهد باستان همواره یکی از منابه اصلی حقوق و قضاوت بود ه است و بسیاری از تاسیسات و نهادهای حقوقی و قضایی ریشه در آداب و رسوم اجتماعی داشته است .
سیاست شاهان هخامنشی در فرمان روایی بر سرزمین وسیع ، مبتنی بر مدارا کردن و احترام گذاشتن به آداب و رسوم افوام مختلف بود نتیجه این سیاست این بود که ممالک تابع ، عادات و رسوم حقوقی خود را حفظ کنند و عملاً هریک نظام قضایی مستقلی دار هستند .
در امپراطوری هخامنشی قوانین مدون واحدی وجود نداشت عادت و رسوم نق اساسی در قضاوت داشتند به همین دلیل قضاوت همواره از سالخوردگانی انتخاب می شدند که از عادات و رسوم قومی و محلی خویش اطلاع کافی داشتند .
2 )مذهب : یکی از مهمترین منابع دادرسی در جوامع دینی ، تعالیم دینی و دستورات مذهبی است و غالب وقررات و قواعد حقوق خصوصی ، به ویژه حقوق خانواده و احوال شخیصه برگرفته از مذهب است .
دین زردشتی در دوره هخامنشیان به اندازه دوره ساسانیان نفوذ نداشت و مغان و روحانیون مذهبی نسبت به دوره ساسانیان از قدرت و نفوذ کمتری برخوردار بودند .
با توجه به اوستای هخامنشی ، استنباط می شود که اصول عمده حقوق آن زمان ، بویژه حقوق خصوصی طبق مقررات مذهب زردتشت بوده مشابهت بین قواعد و مقررات عهد ساسانی با مقررات حقوقی دوره هخامنشیان استنباط فوق را تقویت می کند .
مذهب و آیین زردتشتی را یکی از مبانی قضاوت عهد هخامنشیان دانست .
فرامین شاه : شاه هخامنشی خود سر چشمه و منبع قوانین بود و اراده شاه بالاتر از هر قاعده و قانونی قرار داشت اراده شاه در هر مورد موجب وضع قوانین و ایجاد نظامها و مقررات بوده و به صورت فرمان این را دو ظاهر می شده است .
بنابر این منظور از قوانین فرامین لازم الاجرای شاهانه بود که نقص آن گناهی نابخشودنی محسوب می شد جرایم و مجازاتها در دوره هخامنشیان جرایم و مجازاتها از منابع مختلفی منشات می گرفت .
به همین دلیل از تنوع و گوناگونی زیادی برخوردار بود .
آداب و رسوم ، فرامین شاهان و قواعد و مقررات مذهبی ملاک و معیار اصلی جرایم و مجازاتها بودند .
با وجود این معیار های ثابت و استواری برای جرایم و مجازاتها وجود نداشت .
جرایم : جرایم در عهد هخامنشیان به 3 دسته اصلی تقسیم می شد : - جرایم سیاسی : خیانت به شاه و کشور مهمترین جرایم سیاسی محسوب می شد .
شدیدترین مجازاتها درباره آنها اعمال می شد جرایم مذهبی : اگرچه جرایم مذهبی به اندازه دوره ساسانی حساس نبود ، با وجود این نقض مقررات مذهبی حاکم جرم تلقی می شد .
جرایم عمومی :این دسته از جرایم چون متاثر از آداب و رسوم و فرهنگ و تمدن هر ناحیه ای بود .
از تنوع و گوناگونی زیادی برخوردار بود ، به همین دلیل یک عمل ممکن بود در ناحیه ای و در منطقه دیگری قانونی تلقی می شود .
جرایم علیه اموال مردم و جان و ناموس آنها در زمره جرایم بود .
مجازات ها : کیفرها همانند جرایم مبنای ثابت و استواری نداشت ولی از لا به لای روایات تاریخی و آثار می توان اصول و قواعد حاکم بر مجازاتها را کشف نمود .
توجه به شخصیت متهم یکی از اصول حاکم بر مجازات بود بعضی موارد بین عمل ارتکابی و مجازاتها را کشف نمود .
توجه به شخصت متهم یکی از اصول حاکم بر مجازات بود بعضی موارد بین عمل ارتکابی و مجازات ﺘﻨﺎﺴﺏ وجود ﻨداشت چنانکه ترک ادب و یا نشستن بر تخت شاه مجازات مرگ داشت .
مجازات جرایم سیاسی و خیانت به شاه و میهن بسیار سنگین بود .
در موارد توطئه و طغیان علیه حکومت و یاغیگری نیز مجازات اعلام معمول بود .
در این مجازاتهای تادیبی و رسوا کننده رایج بود و حذف نام افراد از لیست اشخاص مورد توجه شاه یک نوع مجازات تکمیلی محسوب می شد .
مجازات های بدنی همانند ناقص کردن اعضای بدن ، داغ کردن ، چشم کندن کیفر گناهان سنگین همانند هتک ناموس تجاوز به حرمت کاخ شاه و بعضی جرایم عمومی دیگر بود .
مجازات شلاق برای جرایم کوجک مرسوم بود و گاهی نیز تبدیل به جزای نقدی می شد .
مجازات زندان و تبعید نیز مرسوم بوده است .
آیین دادرسی : آیین دادرسی و تشریفات محاکمه جز در مواردی محدود از نظم و ترتیب خاصی پیروی نمی کرد .
برای محاکمات و جریان رسیدگی به دعاوی ، مدتی مقرر شده بود تا در ظرف آن مدت جریان محاکمه خاتمه یابد .
در ابتدای محاکمه به طرفین دعوی پیشنهاد و صلح و ساشز می شد .
در این دوره استفاده از اسناد و مدارک مکتوب برای اثبات دعاوی معمول نبود و بیشتر از سوگند و گواهی استفاده می شد .
همچنین بعض موارد که دعاوی از طریق سوگند و گواهی اثبات نمی شد .
از طریق آزمایش الهی «اور» که اشکال مختلفی داشت به دعاوی رسیدگی می شد .
در دعاوی کوچک ضمانت پذیرفته می شد و در بعضی موارد توصیف احتیاطی و بازداشت موقت قبل از محاکمه مرسوم بود .
به طوری کلی آیین دادرسی و تشریفات رسیدگی به دعاوی از اصول ختصی تبعیت نمی کرد بلکه مبتنی بر آداب و رسوم حاکم بر حسب سلیقه و نظر قضات انجام می شد .
نظام قضایی در دوره اشکانیان : امپراطوری بزرگ هخامنشی یا یورش یکی از سرداران رومی به نام اسکندر متلاشی شد و اسکندر بر زمین ایران مسلط گردید .
در این دوره روش سیاسی و دیوانی هخامنشی در پیش گرفته شد .
به دلیل دشمنی و کینه ساسانیان نسبت به اشکانیان ، بسیاری از اسناد و مدارک به جا مانده نیز نابود شد و تاریخ اشکانیان در عهد ساسانیان به دست فراموشی سپرده شد .
بنابراین مطالب قابل توجهی در خصوص سازمان دولت اشکانیان و نظام قضایی آنها در دست نیست .
چون رومیان قدیم معاصر اشکانیان بودند و مدتها درگیر جنگ و ستیز با یکدیگر بودند .
از این رو مورخان در ضمن حوادث تاریخی روم قدیم به تاریخ اشکالی و وقایع عهد اشکانی نیز اشاره کرده اند .
در نتیجه مورخان کارنامه اشکانیان را از زبان دشمنان آنان نقل کرده اند .
بنابراین مطالعه نظام قضایی این دوره به دلیل فقدان اطلاعات کافی ، حتی نسبت به دوره های قبل یعنی هخامنشیان و مادها ناقص تر است .
مقامات و تشکیلات قضایی در دوره اشکانیان ساه عالی ترین مقام قضایی بود.
او رئیس روحانیون و قاضی القضات بود و مادام که بزرگان کشور و اعضای مجلس دو گانه در خلع او اتفاق نمی کردند ، اختیار مطلق داشت .
شاه بدون محاکمه ﻤﺭﺩﻡ را به قتل برساند .
بدون محاکمه و تشریفات قضایی خاصی به قتل می رسیدند .
جون دولت اشکانی مطابق اصول ملوک الطوایفی به جای مانده از عهد اسکندر و جانشینان اداره می شد .
هریک از ممالک همانند سا تراپی های عهد هخامنشی توسط شاهی اداره می شد که تابع شاه اشکانی بود .
در این عصر تشکیلات قضایی پراکنده بر اساس هر یک از مذاهب ایجاد می شد .
در این دوره قضاوت عمدتاً مبتنی بر آداب و رسوم رایج در ممالک مختلف بود که بخش مهمی از این آداب و رسوم محلی را عقاید مذهبی تشکیل می داد در عهد اشکانی به دلیل فقدان حکومت مرکزی مقتدر و با ثبات ، آزادی مذاهب و رسوم ؟
در ممالک مختلف ف تشکیلات قضایی منظم و منسجمی وجود نداشت .
کیفیت قضاوت اطلاعات ما در خصوص کیفیت قضاوت و داد رسی در عهد اشکانی بسیار ناچیز است اما مسلم است که تفاوت مبنای ثابت و استواری نداشته و عقاید دینی و مذهبی با آداب و رسوم محلی و قومی ، فرامین و دستورات شاهان به طور پراکنده اساس و پایه قضاوت را تشکیل می داد .
در این دوره در صورت مسئولیت کیفری یکی از اعضای خانواده ، سایر اعضا مسئولیت داشتند اما به نظر می رسد که در کیفرهای بدنی تنها شخص متهم مسئول بود و مسئولیت ﺨﺎﻨﻭﺍﺩﻩ ناظر به جزای نقدی بوده است .
جنایتی که در خانواده اتفاق می افتاد ، مثل به قتل زن به دست شوهرش یا قتل دختر و پسر به دست پدر یا قتل خواهر به دست برادر ، به محاکم مراجعه نمی شد بلکه در خانواده به آن رسیدگی و تصمیم گیری می کردند .
در خصوص جرایم و مجزاتها اطلاعات دقیقی در دست نیست .
همین قدر معلوم است که مجازات خیانت زن به شوهر بسیار شدید بوده است و مرد حق کشتن زن را داشته و اگر کسی مرتکب ﻋﻤﻠﻰ ﻜﻩ بر خلاف طبیعت می شد باید خودکشی می کرد و پارتیان در این دوره بسیار سختگیر بوده اند .
درباره آیین و تشریفات رسیدگی در این دوره هیچ مطلبی در کتب تاریخی ذکر نشده است .
از آنجا که اشکانیان آیین و آداب دیوانی و اداری خود را از هخامشیان تقلید می کردند و خود نتوانستند نظام دیوانی و قضایی خاصی تشکیل دهند .
به نظر می رسد همان آیین دادرسی دوره هخامنشیان در این دوره حاکم باشد .
البته در بعضی موارد همانند قضاوت خانوادگی فوف الذکر به نظر می رسد خاص قوم پارت بود که ریشه در زندگی ابتدایی و قبیله ای این قوم داشته است .
نظام قضایی در دوره هخامنشیان دولت و جامعه ایرانی در عهد ساسانیان از ویژگی هایی برخوردار بود که باعث ایجاد نظامها و تاسیسات اجتماعی سیاسی و حقوقی بی نظیری شد .
مهمترین ویژگی دولت ساسانی با تمرکز قوی و استواری بود که در تشکیلات حکومتی ایجاد شد .
یکی از ویژگی های دولت ساسانی ترویج و نفوذ آیین زردتشتی به عنوان دین رسمی بود ، به نحوی که در هیچ یک از ادوار باستان تا این اندازه مذهب ، سیاست آمیختگی نداشت .
موبدان و روحانیون زردشتی ؟
امور قضایی را در دست گرفتند و جرایم مذهبی همانند کفر و الحاد شدیدترین مجازات ها را به دنبال داشت .
ویژگی دیگر جامعه ساسانی ، طبق بودن آن بود .
قضاوت عملاً در اختیار طبقات خاصی قرار داشت و اشغال منصب ﻗﻀﺎ بوسیله طبقات پایین عملاً غیر ممکن بود .
خو شبختانه در خصوص نظام قضایی ساسانی اسناد و مدارک کافی در دست است .
که از لا به لای آنها وضع داد گستری و رسیدگی به دعاوی و اصول و قوانین دوره ساسانی روشن می شود .
اطلاعات در مورد نظام قضایی این دورهﺍﺯﺘﺎﺭﻴﺦ نسبت به ادوار پیشین بیشتر ﺍﺴﺕ .
نظام قضایی دوره ساسانی به دلیل وجود متون و مجموعه هایی که در بر گیرنده مقررات حقوقی و اصول و اصول و قواعد قضایی است .
از ادوار دیگر تاریخ ایران متمایز است .
و این امر لیست شناسایی بهتر و عمیق تر نظام و عمیق تر نظام قضایی این دوره می گردد .
سازمان قضایی در عهد ساسانی تلاش زمامداران ساسانی برای ایجاد تمرکز و ثابت در تشکیلات و همبستگی دین با دولت و نفوذ و اقتدار روحانیون و بکارگیری مقررات مذهبی در کلیه شئون سبب گردید که سازمان قضایی نسبتاً مرتبی ایجاد شود که در آن مقامات و محاکم قضایی با صلاحیت ها و اختیارات مشخصی وجود داشت .
مقامات قضایی : در عهد ساسانی قوه قضایی به شاه اختصاص داشت و شاه بزرگترین و عالی ترین قاضی محسوب می شد .
امور قضایی همانند امور اجرایی و ﺍﻤﻭﺭﺴﻠﻁﻨﺕ از وجود شاه سرچشمه می گرفت شاه به هنگام قضاوت همواره از مشورت قاضی القضات و دادستان کل و موبد موبدان استفاده می کرد .
در جرایم بسیار مهم معمولاً خود شاه به کمک قاضی القضات و اعضای بزرگ ﺴﻠﻁﻨﺕ رسیدگی و حکم صادر می نمود .
شاهان ساسان که علاوه بر قضاوت ، به صدور مقررات و فرامین قضایی می پرداختند که از طریق روزنامه شاهنشاهی منتشر و به اطلاع مردم می رسید .
بعد از شاه ، موبد موبدان یا قاضی القضات بیشترین صلاحیت و اختیارات قضایی را دارا بود .
او ریاست دینی جامعه را بر عهده داشت و اختیار عزل و نصب مقامات دینی ، روحانی را دارا بود .
موبدان علاوه بر عزل و نصب قضاوت خود نیز اختیار قضاوت داشتند و در جرایم دینی و مذهبی که اهمیت زیادی داشت شخصاً به رسیدگی می پرداخت .
موبدان مرجع رسیدگی و تجدید نظر بودند و دادگاههای دینی موظف بودند که اوراق قضایی خود را برای شورای عالی دادرسی ارسال کنند .