دانلود تحقیق نگاهی به ماهیت استراتژی‌های امریکا در خاورمیانه

Word 54 KB 16631 15
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تضمین امنیت صدور نفت:
    آنچه بیش از هر عامل دیگری خاورمیانه را به بحرانی‌ترین مناطق جهان تبدیل کرده، وجود منابع سرشار نفت و گاز به‌عنوان ارزان‌ترین و کم‌خطرترین منابع انرژی برای کشورهای صنعتی جهان است.

    عراق به‌عنوان چهارمین کشور تولیدکننده نفت جهان و صاحب بزرگترین ذخایر شناخته‌شده نفتی منطقه، اینک به دست امریکا افتاده است و هم‌اکنون کارشناسان امریکایی مشغول نوسازی تکنولوژی کشف و استخراج منابع نفت و گاز عراق هستند.
    براساس پیش‌بینی‌های به‌عمل‌آمده، در آینده نه‌چندان دور عراق به دومین کشور تولیدکننده نفت اوپک پس از عربستان تبدیل خواهد شد.
    ایران، عراق و شش کشور عضو شورای همکاری خلیج‌فارس حدود دوسوم ذخایر نفتی ثابت‌شده جهان را در اختیار دارند.

    این کشورها بیست‌وهشت‌درصد تولید جهان را به خود اختصاص داده‌اند.

    ذخایر شناخته‌شده عربستان و عراق، به ترتیب، بیشترین میزان این ذخایر را از میان کشورهای یادشده به خود اختصاص داده‌اند.

    البته وضعیت ذخایر نفتی عراق به دلیل انزوا و تحریمهای سازمان ملل به‌طور دقیق مشخص نیست، اما ممکن است عراق در آینده از نظر منابع شناخته‌شده به رتبه اول در خاورمیانه تبدیل شود.

    علاوه‌برآن، قطعی است که ایران، عراق و قطر در منطقه و حتی در جهان، پس از روسیه، به‌ترتیب صاحب بزرگترین ذخایر گاز طبیعی هستند.

    اهمیت این مساله زمانی آشکار می‌شود که توجه کنیم درحال‌حاضر اهمیت گاز برای جهان صنعتی هر روز بیشتر می‌شود.
    ازسوی‌دیگر امریکا با تسلط بر منابع نفت و گاز عراق که تامین‌کننده عمده نیاز انرژی چین، ژاپن و فرانسه است، اینک می‌تواند با فشارآوردن به این کشورها سیاست یکجانبه‌گرایی خود را بر آنان تحمیل کند.

    سفر اخیر جرج بوش به افغانستان، پاکستان و هند، ضمن‌اینکه یک سفر دوره‌ای دیپلماتیک برای فشارآوردن بر رهبران این کشورها برای همسوشدن آنان با سیاستهای امریکا در منطقه علیه ایران بود، به امضای موافقتنامه‌ای میان جرج بوش و همتای هندی وی درخصوص کمک امریکا به تاسیسات هسته‌ای غیرنظامی هند انجامید که تاحدودزیادی نیازهای انرژی هند را تامین می‌کند.

    این موافقتنامه ممکن است توافقات میان ایران، پاکستان و هند مبنی بر تاسیس خط هفتصدوپنجاه کیلومتری انتقال نفت و گاز ایران از طریق پاکستان به هند را متزلزل سازد.
    آنچه حساسیت بیشتر امریکا را نسبت به خاورمیانه برمی‌انگیزد، سرمایه‌گذاریهای امریکا و سایر کشورهای غربی و حتی چین و ژاپن در حوزه‌های نفتی است؛ مضافا این‌که نفت خاورمیانه علیرغم حوزه‌های رقیبی که از سال 1973 در دنیا پیدا شده‌اند، هنوز هم سهم قابل‌ملاحظه‌ای در چرخه صنعت نفت دارد.

    حضور نظامی امریکا و برخی کشورهای اروپایی در آبهای خلیج‌فارس، نشانه‌ای از علاقمندی این کشورها به تضمین استخراج و صادرات نفت از تنگه هرمز به‌عنوان بزرگترین گذرگاه نفتی جهان است.
    آنچه حساسیت بیشتر امریکا را نسبت به خاورمیانه برمی‌انگیزد، سرمایه‌گذاریهای امریکا و سایر کشورهای غربی و حتی چین و ژاپن در حوزه‌های نفتی است؛ مضافا این‌که نفت خاورمیانه علیرغم حوزه‌های رقیبی که از سال 1973 در دنیا پیدا شده‌اند، هنوز هم سهم قابل‌ملاحظه‌ای در چرخه صنعت نفت دارد.

    حضور نظامی امریکا و برخی کشورهای اروپایی در آبهای خلیج‌فارس، نشانه‌ای از علاقمندی این کشورها به تضمین استخراج و صادرات نفت از تنگه هرمز به‌عنوان بزرگترین گذرگاه نفتی جهان است.

    اصولا متغیر نفت به‌عنوان متغیر مستقل، بسیاری از سیاستها و استراتژیهای ایالات‌متحده را در این منطقه توجیه می‌کند.

    اگر خاورمیانه بزرگ مفروض در مقدمه مقاله را در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد افزوده‌شدن آسیای مرکزی و قفقاز به حوزه خاورمیانه، کشف منابع عظیم نفت و گاز در منطقه و سرمایه‌گذاریهای مشترک امریکا، اسرائیل و اروپا در پروژه‌های عظیم نفت و گاز، و نیز برگزاری مانورهای مشترک نظامی با کشورهای تازه‌‌استقلال‌یافته، همگی نشان از اهمیت این منطقه برای نظام سرمایه‌داری جهانی دارند.

    براساس مطالعات به‌عمل‌آمده توسط کارشناسان نفتی امریکا، فقط قرقیزستان صاحب نودمیلیارد بشکه نفت ثابت‌شده است.

    تسلط کمپانیهای نفتی امریکا و اروپا بر منابع نفتی آذربایجان و کشیدن دو خط لوله انتقال نفت به سواحل مدیترانه، هر روز اهمیت ژئواکونومیک خاورمیانه بزرگ را برای امریکا بیشتر می‌کند.

    پیشبرد فرآیند صلح خاورمیانه: گرچه قبل از خاتمه جنگ سرد، امریکا موفق شد با امضای پیمان کمپ‌دیوید (1978) صلح میان اسرائیل و بزرگترین کشور خصم صهیونیسم یعنی مصر را تحقق بخشد، اما پس از دوران جنگ سرد برچیده‌شدن بساط اتحاد جماهیر شوروی از منطقه خاورمیانه و به دنبال آن بروز تغییرات عمده در نظام بین‌الملل، فشارهای اقتصادی دامنگیر کشورهای عرب درگیر با اسرائیل، حمایتی که غرب و امریکا از این کشورها در مقابل بحرانهای داخلی و خارجی به‌ عمل می‌آورند و نیز به‌قدرت‌رسیدن نیروهای پراگماتیست در کادر رهبری کشورهای عرب و به‌ویژه در فلسطین، تاحدودی زمینه به‌رسمیت‌شناختن اسرائیل را از سوی این کشورها فراهم کرد.

    متاسفانه قبح برقراری رابطه با اسرائیل که در میان گروههای سنتی عرب حاکم بود، امروز به دلیل قدرت‌گیری نسل جدید عرب، تاحدودی متزلزل شده است.

    مذاکرات صلح خاورمیانه (فلسطین و اسرائیل) از سال 1992 با تشکیل کنفرانس مادرید و با حمایت ویژه امریکا و مدیریت سازمان ملل متحد، شروع شد.

    پیروزی حزب لیکود در اسرائیل به‌عنوان حزب مذهبی،‌ سنتی و متعصب تحت رهبری آریل شارون، گرچه جریان صلح را با کندی مواجه کرد، اما امضای قرارداد صلح میان اسرائیل و فلسطینیها در زمان تصدی این حزب ــ که دشمن قسم‌خورده فلسطینیان قلمداد می‌گردد ــ بی‌تردید رویداد مهمی خواهد بود.

    پیش‌بینی می‌شود علیرغم پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین، صلح به شکلی میان طرفین برقرار شود.

    امریکا به این نتیجه رسیده است که رمز موفقیت او در تحقق استراتژی خاورمیانه بزرگ، برقراری صلح میان فلسطین و اسرائیل و سپس با سایر کشورهای عرب است.

    به‌نظر می‌رسد با توجه به اختلافات شدید میان ایران و امریکا بر سر پرونده هسته‌ای، واشنگتن تمام تلاش خود را در برقراری صلح میان فلسطین و اسرائیل به‌کار خواهد برد.

    اگر این صلح برقرار شود، قطعا به زیان ما خواهد بود؛ زیرا اولا حل این بحران شصت‌ساله امتیازی برای امریکا در خاورمیانه به حساب خواهد آمد؛ ثانیا امریکا با این کار خواهد توانست نظر مساعد کشورهای عرب را به سوی خود جلب کند و سطح محبوبیت خود را در میان افکار عمومی عرب افزایش دهد؛ ثالثا جمهوری اسلامی ایران بخشی از اهرمهای فشار خود را علیه اسرائیل از دست خواهد داد؛ رابعا امریکا فرصت بیشتری برای فشارآوردن بر ما پیدا خواهد کرد؛ چراکه هم‌اکنون بحران عراق به امریکا اجازه نمی‌دهد بحران جدید و جدی علیه ایران برپا کند.

    ازجهت‌دیگر مناقشات خاورمیانه بزرگ امریکا به‌قدری درهم تنیده‌اند که توجه به یک موضوع و غافل‌شدن از موضوعات دیگر، مشکلات را پیچیده‌تر خواهد کرد.

    بنابراین به‌نظر می‌رسد امریکا به دنبال حل همزمان چهار کانون بحران در منطقه است:[vi] افغانستان، ایران، عراق، فلسطین.

    استراتژی امریکا در جنگ علیه تروریسم: امریکاییان معتقدند خاورمیانه بزرگ و محافل دینی آن، به‌خاطر آموختن احکام دینی و ایجاد حس تنفر در مخاطبان خود، بزرگترین کانون تروریسم ضدغربی در جهان هستند و ضروری است با دو روش کوتاه‌مدت با این محافل مبارزه شود: 1ــ مدرن‌کردن جوامع اسلامی از طریق اشاعه فرهنگ غربی، به‌ویژه در میان نسل جوان که سطح آسیب‌پذیری بیشتری نسبت به مظاهر و ابزارهای فرهنگ غربی دارند.

    ازسوی‌دیگر برای جذب هرچه بیشتر جوانان به سمت تکنولوژی ارتباطی که حامل فرهنگ غربی است، باید از ثروتمندشدن گروه اقلیت حاکم جلوگیری کرد تا حاکمان مجبور شوند با دادن سهمی از آزادی به جوانان زمینه ورود آنان به دایره تصمیم‌گیری را مهیا کنند؛ زیرا ایجاد میل مشارکت سیاسی در جوانان و گسترش شبکه تحصیلات دانشگاهی، آنان را با سنت خانوادگی و گرایشات مذهبی بیگانه می‌کند.

    به‌نظر کارشناسان امریکایی، جوانان فقیر تمایل بیشتری به فراگیری مسائل دینی دارند.

    بنابراین باید کوشش شود تا سیاست فقرزدایی به‌ویژه در میان جوانان اجرا شود.

    کارشناسان امریکا در انتقاد از خود معتقدند رهبران امریکا در گذشته با حمایت از پادشاهان و رهبران دست‌نشانده، باعث تمرکز قدرت و ثروت در دست حاکمان شدند و توده‌های مردم را رها کردند.

    درواقع آنها ثروتمندشدن یک اقلیت نزدیک به قدرت و فقر اکثریت را از چشم امریکا می‌بینند.

    2ــ دموکراتیزه‌کردن جوامع اسلامی.

    این روش با تحت فشار قراردادن حکومتها به منظور اعمال دموکراسی، آزادی بیان، گفتار و دین و با اصرار بر رعایت حقوق بشر، سعی می‌کند زمینه را برای نفوذ اندیشه و فرهنگ غربی در منطقه هموار سازد.

    اشاعه فرهنگ ضدغربی در میان مسلمانان، ریشه در حداقل یک قرن گذشته تاریخ کشورهای خاورمیانه دارد.

    آنها در این مدت رفتار توهین‌آمیز و سلطه‌گرایانه‌ای را نسبت به مردم این منطقه داشته‌اند.

    آنها هنوز هم به اشکال جدید این رفتارها را ادامه می‌دهند و نابخردانه به مقدسات مسلمانان توهین می‌کنند؛ حال‌آنکه این مساله به‌نوبه‌خود باید عامل موثری در برانگیختن خشم و نفرت مردم منطقه نسبت به غرب قلمداد شود.

    غرب باید بداند که با توهین به پیامبراکرم(ص) روح انتقامجویی را در میان مسلمانان افزایش می‌دهد.

    این کار صهیونیسم است که می‌خواهد با عصبی‌کردن مسلمانان و دست‌زدن آنان به اقدامات انتقامجویانه، به جهان نشان دهد که مسلمانان چون با ارزشهای جوامع غربی از قبیل آزادی بیان و...

    آشنا نیستند، دست به رفتارهای خشن علیه غرب می‌زنند تا آنها از این اقدام مسلمانان برداشت تروریستی کنند.

    ازطرف‌دیگر، تحریک وجدان دینی مسلمانان توسط صهیونیسم، توده‌های مسلمان را به عکس‌العمل علیه مسیحیان وادار می‌کند و این عمل مسیحیان را به دامن صهیونیسم می‌کشاند.

    صهیونیسم برای دستیابی به این نتیجه، برنامه‌ریزیهای دیگری نیز تدوین کرد و تابه‌حال محصول آن همزیستی صهیونیسم ــ پروتستانتیسم بوده که در حزب نومحافظه‌کاران امریکا ــ کانادا تجلی یافته است.

    این موج کم‌کم به سمت اروپا حرکت می‌کند؛ چنانکه پرتغالیها در انتخابات ماه گذشته به نومحافظه‌کاران رای دادند و نولیبرالها شکست خوردند.

    از همه دردناکتر این است که صهیونیسم با دراختیارداشتن روزنامه، مجله، کتاب و به‌ویژه سلطه بی‌رقیب بر شبکه‌های ماهواره‌ای، به‌راحتی می‌تواند بر ذهن توده‌های خوش‌باور غربی تاثیر سوء بگذارد.

    این در حالی است که مردم اروپا و به‌ویژه مردم امریکا به‌شدت تحت‌تاثیر گلوله‌های تبلیغاتی و سیستمهای اطلاع‌رسانی دولتهای خویش هستند.

    مقامات امریکا برای توجیه اقدامات تجاوزکارانه خود به افغانستان، عراق و در پشت ویرانه‌های مشکوک حادثه یازدهم سپتامبر 2001، در پی دستیابی به جهانی‌کردن اقتصاد، سیاست و فرهنگ خود هستند.

    چند روز پس از این حادثه، شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه 1368 ضمن تهدیدآمیزخواندن این‌گونه اقدامات تروریستی برای صلح و امنیت بین‌المللی، برای امریکا حق دفاع مشروع قائل گردید و همکاری بین‌المللی در مبارزه با تروریسم را خواستار شد.

    چند روز بعد کالین پاول، وزیر امورخارجه وقت امریکا، اعلام کرد: «تروریسم بین‌المللی یک تهدید چندوجهی ایجاد کرده و ائتلاف ما باید با تمام ابزارهای دولتمداری برای شکست آن مورد استفاده قرار گیرد.

    مبارزه علیه تروریسم یک مبارزه طولانی و سخت خواهد بود و سالها در جبهه‌های مختلف ادامه خواهد یافت.

    مشارکت در این مبارزه جهانی و بزرگ، درها را به روی ما خواهد گشود تا روابط بین‌الملل خود را تقویت کرده یا مجددا شکل دهیم و حوزه‌های همکاری را مشخص ساخته و گسترش دهیم.» اظهارات کالین پاول، به‌عنوان یک نولیبرال، و سپس نظرات افراطی و جنگ‌طلبانه نومحافظه‌کاران حاکم بر امریکا از جمله دیک ‌چنی، رامسفلد و خانم رایس، و بیشتر از دیگران جرج بوش، نشان داد و می‌دهد که: اولا امریکا یک استراتژی کلان برای مقابله با تروریسم طراحی کرده است که ابعاد مختلفی را دربرمی‌گیرد، نبرد در جبهه‌های مختلف را شامل می‌شود و ائتلافهای نوینی را ایجاد می‌کند؛ ثانیا این مبارزه طولانی‌مدت است و محدود به تصرف افغانستان و عراق نیست، بلکه هدف آن برقراری یک نظم نوین در عرصه بین‌الملل خواهد بود؛ ثالثا گرچه خاورمیانه بزرگ هدف این نظم نوین است، ولی حوزه‌های دیگر جهان را نیز دربرمی‌گیرد.

    استراتژی کلان امریکا در مبارزه همه‌جانبه با تروریسم، شامل چند استراتژی خرد از جمله استراتژی مالی، سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و حقوقی خواهد بود و عمر این استراتژی، قطعا با اتمام دوره دوم ریاست‌جمهوری جرج بوش به پایان نخواهد رسید دموکراتیزه‌کردن خاورمیانه و الزام به رعایت منشور حقوق بشر: نومحافظه‌کاران حاکم بر هرم قدرت در امریکا اعلام می‌کنند نظام چندقطبی و نظام دوقطبی نتوانست امنیت و صلح بین‌المللی و سعادت ملتها را تضمین و تامین کند و جهان باید به سوی نظام تک‌قطبی آن‌هم تحت رهبری امریکا حرکت کند و در ادامه مدعی می‌شوند برای تحقق نظام تک‌قطبی و سیاست یکجانبه‌گرایی امریکا، لازم است جهان به سمت‌وسوی غربی‌شدن یا به‌عبارت بهتر به سوی امریکایی‌شدن حرکت کند.

    طرح دموکراتیزاسیون در سال 2002 از سوی کالین پاول مطرح شد و مشارکت خاورمیانه‌ای امریکا برای دموکراتیزاسیون منطقه نام گرفت.

    هدف اولیه این طرح فلسطین بود؛ زیرا طراح آن معتقد بود که فلسطینیان باید تروریسم ــ مبارزه و مقاومت علیه اسرائیل ــ را رها کنند و اسرائیل نیز شهرک‌‌سازی را متوقف کند.

    سپس طرح به سوی کشورهایی که بنا به ادعای امریکا به شیوه غیردموکراتیک اداره می‌شدند و حقوق بشر را رعایت نمی‌کردند، توجه کرد.

    طرح ادعا می‌کند رژیمهای استبدادی منطقه نیز به دلیل حمایت از تروریسم باید سرنگون شوند و جای خود را به کشورهایی که براساس ساختارهای جدید قومی، زبانی و...

    بنیان نهاده می‌شوند، بدهند تا بدین‌ترتیب هم هژمونی‌ها خردتر و کوچکتر شوند و همانند کویت رفتار مساعدی داشته باشند و هم منافع ایالات متحده در جغرافیای سیاسی جدید از نو و به نحو مطلوبی ترسیم شود.

    این همان مبارزه امریکا با فرهنگ و مذهب تمدنی اسلام است که منطقه و آسیا را از کشورهای یمن و سومالی گرفته تا اندونزی و مالزی، برای منافع امریکا ناامن کرده است.

    ضمن‌آنکه چنانکه گفته شد، در متن اقدام به اشغال عراق، برخی از اهداف، از جمله محاصره ایران به مثابه یک هژمونی و ابرقدرت منطقه‌ای نیز به‌خودی‌خود حاصل می‌شود.

    هدف عمده امریکا از طرح دموکراتیزاسیون، دستیابی به یکسان‌سازی فرهنگی در سراسر جهان و به‌ویژه در خاورمیانه است؛ زیرا هیچ نقطه‌ای از جهان همانند خاورمیانه دچار تشتت عقیده و تقابل قومی ــ مذهبی نیست.

    طبیعی است در چنین جامعه‌ای تعدد و تنوع فرهنگی در چارچوب نظامهای سیاسی متفاوت حاکم است.

    کنارآمدن امریکا با چنین جامعه‌ای، اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت است.

    ازسوی‌دیگر فرهنگ موزائیک‌گونه منطقه، اعمال هرگونه سیاست و خط‌مشی را از سوی امریکا با مشکل مواجه کرده است.

    قبلا امریکا از نظامهای سیاسی استبدادی طرفداری می‌کرد و منافع خود را نیز به‌دست می‌آورد، اما امروز به این نتیجه رسیده است که منافع گسترده و اساسی غرب در رویکرد به مردم نهفته است؛ منتها این رویکرد جدید نیازمند ایجاد پاره‌ای تغییرات در ساختار فرهنگ، اقتصاد و حکومت کشورها است.

    از نظر امریکا، تنها راه رسیدن به حل اختلافات قومی ــ مذهبی و متعادل‌کردن رفتار سیاسی دولتها، دموکراتیزه‌کردن این کشورها است؛ زیرا در صورت تحقق یکسان‌سازی فرهنگی، اولا حس بدبینی نسبت به غرب کاهش پیدا خواهد کرد و ثانیا بازار این کشورها به محیط مناسبی برای کالاهای مدرن غربی تبدیل خواهد شد.

    جلوگیری از گسترش تولید و تکثیر سلاحهای کشتارجمعی: سومین مرحله از اجرای استراتژی بزرگ[x] که از سالهای 1950 تا 1967 ادامه یافت، به مرحله تشنج‌زدایی یا مرحله همکاری میان شرق و غرب بر مبنای امنیت قطعی شهرت داشت.

    در سال 1962، جان اف کندی، رئیس‌جمهوری امریکا، استراتژی دو ستونی را مطرح کرد.

    استراتژی متکی بر ستون امریکا و ستون اروپا که بایستی ساختار هر نوع همکاری آینده دو سوی آتلانتیک بر آن استوار می‌شد.

    در سال 1963، به‌منظور ایجاد موازنه در تولید و تکثیر سلاحهای هسته‌ای، نخستین مذاکرات کنترل سلاحهای هسته‌ای میان شرق و غرب به انعقاد اولین قرارداد منع آزمایشهای هسته‌ای انجامید و به آزمایشهای هسته‌ای در فضا پایان داد.

    پنج ‌سال بعد قرارداد «منع تولید سلاحهای هسته‌ای»به امضا رسید که شوروی، امریکا و انگلیس طرفهای امضاکننده آن بودند.

    در سالهای بعد دولتهای دیگر به این پیمان پیوستند و رسما تعهد کردند هیچ اقدامی در زمینه تولید، خرید و دستیابی به جنگ‌افزارهای هسته‌ای به عمل نیاورند.

    در سال 1972 ریچارد نیکسون و لئونید برژنف موافقتنامه «سالت 1» را در راستای محدودکردن تولید و تکثیر سلاحهای هسته‌ای (استراتژیک) امضا کردند.

    در همین مرحله استراتژی بزرگ، کمیته مشترک وزرای خارجه امریکا و اتحادیه اروپا تحت رهبری پیر هارمل (Pierre Harmel)، وزیرخارجه بلژیک، استراتژی دو ساحتی را در مقابل شوروی عنوان کردند.

    طبق این استراتژی، ازیک‌سو کشورهای غربی عضو ناتو برای دستیابی به امنیت خود باید به اقدامات مشترک دفاعی و افزایش ظرفیت نظامی در برابر حملات احتمالی شوروی دست می‌زدند و ازطرف‌دیگر غرب به همکاری با شوروی روی می‌آورد تا ضمن کنترل تسلیحات، مناسبات اقتصادی خود را گسترش دهد.

    بالاخره در سال 1975 در کنفرانس هلسینکی، امریکا و شوروی در کنار کشورهای اروپایی به نوعی سیاست تشنج‌زدایی دست یافتند و این سیاست تا زمان فروپاشی شوروی همچنان برقرار بود.

    به‌رغم استفاده مکرر از مفهوم ثبات استراتژیک در قراردادها و بیانیه‌های رسمی، هنوز تعریف کاملی از آن ارائه نشده است.

    در دوران جنگ سرد، ثبات استراتژیک بیشتر به مفهوم حفظ توازن هسته‌ای میان امریکا و شوروی بود.

    پایان جنگ سرد تحول مهمی را در نظرات نظامی پدید آورد؛ چراکه برای چندین دهه، تفکر و استراتژی نظامی بر تقابل دو قطب زمان جنگ سرد، به‌ویژه دو ابرقدرت وقت یعنی امریکا و شوروی، مبتنی بود.

    اما مهمترین تحول نه در طول دهه 1980 بلکه پس از شروع قرن بیست‌ویکم با حادثه یازدهم سپتامبر به وقوع پیوست.

    اکنون تروریسم و امکان دستیابی تروریستها به سلاحهای کشتارجمعی، نگرانی شدید امریکا را در پی داشته است.

    به‌همین‌دلیل امریکا از فردای یازدهم سپتامبر، جدال عظیم خود را علیه تروریسم آغاز کرد.

    از زمان کلینتون استراتژی غیرنظامی جهان در دستور کار دولتمردان امریکا قرار گرفته بود.

    کلینتون اعلام کرد امریکا برای رسیدن به این هدف نیازمند دشمن‌تراشی نیست، بلکه خواسته خود را در نظام بین‌الملل از طریق دموکراسی و حقوق بشر پیش خواهد برد.

    این‌ یک اظهارنظر دوپهلو بود: یکی‌اینکه امریکا دست به اقدامات نظامی نخواهد زد، بلکه به شیوه‌های دموکراتیک جهان پس از جنگ سرد را به سوی غیرنظامی‌شدن هدایت خواهد کرد؛ دوم‌اینکه امریکا برای رسیدن به هدف خود، قبل از اقدام نظامی علیه کشورها، تلاش خواهد کرد با حربه دموکراسی و حقوق بشر دولتهای یاغی را به قبول غیرنظامی‌شدن جهان وادار کند.

    در انتخابات سال 2000 جرج بوش اعلام کرد کشور مقتدری مثل امریکا نمی‌تواند در نظام آنارشیک بین‌المللی، همچون دیگر کشورها فقط یک بازیگر باشد بلکه امریکا به‌خاطر برخورداری از تسلط نظامی بر جهان، باید رهبری نظام بین‌الملل را برعهده گیرد.

    با این رویکرد ایده‌آلیستی، درواقع امریکا به جای تنظیم واقعیتهای جهان و در‌پیش‌گرفتن یک رفتار مبتنی بر این واقعیتها، قصد داشت به واقعیتهای جهانی و تنظیم رفتار دیگران با رویکرد خود بپردازد.

    در این نگرش، امریکا خود را حق مطلق می‌دانست و مدعی بود هرکه با ما نیست، علیه ما است.

    نومحافظه‌کاران حاکم بر امریکا مدعی هستند امریکا قبله عالم و مسیح جهان است.

    مطابق این دیدگاه ــ که شکل تئوریک آن در نظریه پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما (از نومحافظه‌کاران) انعکاس یافته ــ امریکا از طرف خداوند برای رهایی بشر انتخاب شده و هرآنچه در مقابل آن قرار گیرد، شر و باطل است و سرانجام نابود خواهد شد؛ زیرا امریکا مظهر و نمونه خیر است.

    تنها راه رهایی دیگر کشورها، الگو قراردادن ایالات‌متحده است و این امر اجتناب‌ناپذیر تاریخ است.

    بنابراین باید گفت طرح مبارزه با تروریسم و جلوگیری از تکثیر سلاحهای هسته‌ای از سوی امریکا، بهانه‌ای بیش نیست.

    نویسنده علی بیگدلی منبع: ماهنامه زمانه ، شماره 44

تضمین امنیت صدور نفت: آنچه بیش از هر عامل دیگری خاورمیانه را به بحرانی‌ترین مناطق جهان تبدیل کرده، وجود منابع سرشار نفت و گاز به‌عنوان ارزان‌ترین و کم‌خطرترین منابع انرژی برای کشورهای صنعتی جهان است. عراق به‌عنوان چهارمین کشور تولیدکننده نفت جهان و صاحب بزرگترین ذخایر شناخته‌شده نفتی منطقه، اینک به دست امریکا افتاده است و هم‌اکنون کارشناسان امریکایی مشغول نوسازی تکنولوژی کشف و ...

برخى معتقدند که سياست خاورميانه اى امريکا اساساً تحميل هژمونى خود بر منطقه و دستيابى به ثروت نفت و منابع غنى آن مى باشد. از نگاه سياست گذارى کلان بين المللى، مساله اصلى خاورميانه بر پايه ارزشمدارى طلاى سياه استوار است. از زمان جنگ جهانى اول که دنيا

برخى معتقدند که سیاست خاورمیانه اى امریکا اساساً تحمیل هژمونى خود بر منطقه و دستیابى به ثروت نفت و منابع غنى آن مى باشد. از نگاه سیاست گذارى کلان بین المللى، مساله اصلى خاورمیانه بر پایه ارزشمدارى طلاى سیاه استوار است. از زمان جنگ جهانى اول که دنیا به سوى اقتصاد مبتنى بر نفت حرکت کرد خاورمیانه در تحول سیاست جهانى نقش محورى یافت. بعد از جنگ جهانى دوم، امریکا جانشین بریتانیا و ...

مقدمه : خصوصيت امريکايي ها قانون شکني و بي توجهي به حقوق و معاهدات بين المللي است. هر چند قانون شکني امريکايي‌ ها به منزله شکست عراق در توافقنامه نيست، لکن نوعي بي‌اعتمادي همواره بر فضاي عراق و توافقنامه حاکم است و امريکا در ايجاد بهانه هاي جدي

ابعاد گفت و گوي ايالات متحده و جمهوري اسلامي در مورد عراق پذيرش قدرت ايران شايد بتوان يکي از مهم ترين ويژگي هاي عراق جديد را تاثير گذاري و نقش افريني طيف وسيعي از گروه هاي داخلي بازيگران منطقه اي و قدرت هاي فرامنطقه اي در روند تحولات سياسي – امنيتي

در مورد شیوه‌های امریکا برای اعمال عملیات روانی بر ضد شوروی سابق و دیگر دشمنانش، تاکنون مباحث زیادی مطرح و شیوه‌های این کشور با استفاده از شواهد، بررسی شده است. با توجه به وسعت جهان اسلام از نظر جمعیت، فرهنگ، قومیت و … و با توجه به اینکه پیروان دین اسلام در حال افزایش است (به نحوی که پیش‌بینی می‌شود تا سال 2023 اسلام بیشترین پیروان را خواهد داشت) و به ویژه با توجه به این مطلب که ...

مقدمه‏اى در بیان علل ظهور شرایط تنازعى در روابط ایران و امریکا از زمان پیروزى انقلاب اسلامى ایران در فوریه 1979، جنجال‏هاى متنوع وپردامنه‏اى در روابط ایران و امریکا شکل گرفته است. این جدال‏ها بر رویکردهاى‏متفاوت و حتى متضاد رهبران و مقامات عالیه دو کشور استوار مى‏باشد. نوع رفتار واتهامات متقابل ایران و امریکا به گونه‏اى نمایان گردیده که مبتنى بر رنجش عمیق سیاسى‏آنان مى‏باشد. ...

«درميان نعمتهاي خداوند،دو نعمت سلامتي وامنيت بيش ترازهمه براي انسان ها ناشناخته است. امام علي (ع) ازنظرتاريخي قدمت مسئله امنيت براي بشربه قدمت عمرنسل بشر بوده است وانسان از ابتداي زندگي اجتماعي خود،همواره ازناامني،بي ثباتي ومخاصمات گوناگون رنج برده

بنا به گزارش سازمان جهاني جهانگردي، در سال 2020، باورود 17 ميليون بازديد کننده به مصر، به نظر مي رسد اين کشور مقصد شماره يک خاورميانه باقي بماند. پس از آن، مقصدي که بيشترين بازديد کننده را خواهد داشت، عربستان سعودي با 12 ميليون بازديد کننده از کشوره

درآمد طرح خاورمیانه بزرگ واکنش های بسیار متفاوتی را برانگیخته است. کشورهای اروپایی نسبت به عملی بودن و موفقیت طرح خاورمیانه بزرگ به دیده شک می نگرند و نگرانند که سیاست جدید آمریکا موجب تشدید بی ثباتی و فروپاشی دولت های منطقه گردد. از سوی دیگر، اروپا نگران است که نومحافظه کاران آمریکا با استفاده از این طرح ابتکار عمل در منطقه خاورمیانه را از دست اروپائیان برباید. دولتهای منطقه که ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول