دانلود مقاله هخامنشیان

Word 722 KB 16634 50
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • هخامنشیان نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است.

    پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ طایفه‌ پاسارگاد از طایفه‌های پارسیان بوده است.هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد.

    از این رو کوروش بزرگ را بنیادگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.
    به قدرت رسیدن پارسی‌ها و سلسله هخامنشی ( ۳۳۰-۵۵۰ قبل از میلاد) یکی از وقایع مهم تاریخ قدیم است.

    اینان دولتی تأسیس کردند که دنیای قدیم را به استثنای دو سوم یونان در تحت تسلط خود در آوردند.

    شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌‌دانند.

    کشور و سرزمین
    پارسی‌ها مردمانی آریایی نژاد بودند که مشخص نیست از چه زمانی به فلات ایران آمده بودند.

    آنان ازقوم آریایی پارس یا پارسواش بودند که درکتیبه‌های آشوری از سده نهم پیش از میلاد مسیح نام آنان آمده است.

    پارس ها همزمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند.

    با ضعف دولت عیلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان‌ و نواحی ‌مرکزی فلات ایران‌ گسترش یافت.
    برای نخستین بار درسالنامه‌های آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق.

    م، نام کشور « پارسوآ» در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شده‌است.

    بعضی از محققین مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسواش همان پارسی‌ها بوده‌اند.

    تصور می‌شود اقوام پارسی پیش از این که از میان دوره‌های جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند، در این ناحیه توقف کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش، روی دامنه‌های کوه‌های بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیه‌ای که جزو کشور ایلام بود، مستقر گردیدند.

    از کتیبه‌های آشوری چنین استنباط می‌شود که در زمان شلم نصر ( ۷۱۳-۷۲۱ ق.

    م) تا زمان سلطنت آسارهادون (۶۶۳ ق.

    م)، پادشاهان یا امراء پارسوا، تابع آشور بوده‌اند.

    پس از آن درزمان فرورتیش (۶۳۲-۶۵۵ ق.

    م) پادشاه ماد به پارس استیلا یافت و این دولت را تابع دولت ماد نمود.

    مردم و طوایف
    هرودوت می‌گوید: پارسی‌ها به شش طایفه شهری و ده نشین و چهار طایفه چادرنشین تقسیم شده‌اند.

    شش طایفه اول عبارتند از: پاسارگادیان، رفیان، ماسپیان، پانتالیان، دژوسیان و گرمانیان.

    چهار طایفه دومی عبارتند از: داییها، مردها، دروپیک‌ها و ساگارتی ها.

    از طوایف مذکور سه طایفه اول بر طوایف دیگر، برتری داشته‌اند و دیگران تابع آنها بوده‌اند.
    پارس ها همزمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند.

    برای نخستین بار درسالنامه‌های آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق.

    م، نام کشور (پارسوآ) در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شده‌است.

    بعضی از محققین مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسوا همان پارسی‌ها بوده‌اند.
    اقوام پارسی پیش از این که از میان دوره‌های جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند، در ناحیه پارسوآ توقف نمودند و در حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش، روی دامنه‌های کوه‌های بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیه‌ای که جزو کشور ایلام بود، مستقر گردیدند.

    بعدها با ضعف دولت عیلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان‌ و نواحی ‌مرکزی فلات ایران‌ گسترش یافت و رو به جنوب رفته اند.
    مطابق منابع یونانی، در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) (همان استان کرمانشاهان کنونی) مادی های ساگارتی میزیسته اند که شکل بابلی - یونانی شدهً نام خود یعنی زاگروس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان غرب فلات ایران داده اند.

    نام همین طوایف است که در اتحاد طوایف پارس نیز موجود است و خط پیوند خونی طوایف ماد و پارس منجمله از منشا همین طایفه ساگارتی ها (زاکروتی، ساگرتی) است، طوایف پارس قبل از حرکت به سوی جنوب دورانی طولانی را در مناطق ماد میزیستند و بعدها با ضعف دولت عیلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان‌ و نواحی ‌مرکزی فلات ایران‌ گسترش یافت و رو به جنوب رفته اند.
    اقوام پارسی پیش از این که از میان دوره‌های جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند، در ناحیه پارسوآ توقف نمودند و در حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش، روی دامنه‌های کوه‌های بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیه‌ای که جزو کشور ایلام بود، مستقر گردیدند.

    بعدها با ضعف دولت عیلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان‌ و نواحی ‌مرکزی فلات ایران‌ گسترش یافت و رو به جنوب رفته اند.

    مطابق منابع یونانی، در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) (همان استان کرمانشاهان کنونی) مادی های ساگارتی میزیسته اند که شکل بابلی - یونانی شدهً نام خود یعنی زاگروس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان غرب فلات ایران داده اند.

    نام همین طوایف است که در اتحاد طوایف پارس نیز موجود است و خط پیوند خونی طوایف ماد و پارس منجمله از منشا همین طایفه ساگارتی ها (زاکروتی، ساگرتی) است، طوایف پارس قبل از حرکت به سوی جنوب دورانی طولانی را در مناطق ماد میزیستند و بعدها با ضعف دولت عیلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان‌ و نواحی ‌مرکزی فلات ایران‌ گسترش یافت و رو به جنوب رفته اند.

    طبق نوشته‌های هرودوت، هخامنشیان از طایفه پاسارگادیان بوده‌اند که در پارس اقامت داشته‌اند و سر سلسله آنها هخامنش بوده‌است.

    پس از انقراض دولت ایلامیان به دست آشور بنی پال، چون مملکت ایلام ناتوان شده بود پارسی‌ها از اختلافات آشوری‌ها و مادی‌ها استفاده کرده و انزان یا انشان را تصرف کردند.

    این واقعه تاریخی در زمان چیش پش دوم روی داده‌است.

    با توجه به بیانیه‌های کوروش بزرگ در بابل، می‌بینیم او نسب خود را به چیش پش دوم، می‌رساند و او را شاه انزان می‌خواند.

    پس از مرگ چیش پش، کشورش میان دو پسرش « آریارومنه» پادشاه کشور پارس و کوروش که بعداً عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، تقسیم گردید.

    چون در آن زمان کشور ماد در اوج ترقی بود و هووخشتره در آن حکومت می‌کرد، دو کشور کوچک جدید التأسیس، ناچار زیر اطاعت فاتح نینوا بودند.

    کمبوجیه فرزند کوروش اول، دو کشور نامبرده را تحت حکومت واحدی در آورد و پایتخت خود را از انزان به پاسارگاد منتقل کرد.

    شاهنشاهان هخامنشی مهم‌ترین سنگ‌نوشته هخامنشی از نظر تاریخی و نیز بلندترین آنها، سنگ‌نبشته بیستون بر دیواره کوه بیستون است.

    سنگ‌نوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای داریوش اول را در نخستین سال‌های حکمرانی اش که مشکل‌ترین سال‌ها حکومت وی نیز بود،به طور دقیق روایت می‌‌کند.

    این سنگ‌نوشته عناصر تاریخی کافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست.

    به واقع با وجود فراوانی منابع میانرودانی، مصری، یونانی و لاتین نمی‌توان با تکیه بر آنها نسب‌شناسی کاملی از خاندان هخامنشی از هخامنش تا داریوش را به دست آورد.

    برای این منظور متن سنگ‌نوشته بیستون فرصت مناسبی را در اختیار مورخ قرار می‌‌دهد که در آن شاه شاهان نوشته بلند خود را با تایید مجدد رابطه اش با خاندان شاهنشاهی پارسیان آغاز می‌‌کند و به تدریج اخلاف خود را نام می‌‌برد: ویشتاسپ، آرشام، آریارمنه، چیش پش و هخامنش.

    این تبارشناسی به دلایل مختلف مدت‌های طولانی مورد ایراد قرار گرفته بود.

    زیرا در این فهرست نام دو نفر از شاهان هخامنشی که پیش از داریوش حکومت می‌‌کردند یعنی کوروش کبیر و کمبوجیه اول به چشم نمی‌خورد.

    همین مسأله موجب شده است که مفسران سنگ‌نوشته نسبت به محتوای سنگ‌نوشته داریوش با شک و تردید نگاه کنند و او را غاصب پادشاهی هخامنشیان بدانند که با نوشتن این سنگ‌نوشته سعی داشته است برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود از نگاه آیندگان، شجرنامه خود را دست کاری کند.

    موافق نوشته‌های هرودوت، لوحه نبونید پادشاه بابل، بیانیه کوروش بزرگ (استوانه کوروش)، کتیبه بیستون داریوش اول، و کتیبه‌های اردشیر دوم و اردشیر سوم هخامنشی، ترتیب شاهان این سلسله تا داریوش اول چنین بوده‌است: (لازم به ذکر است درستی این جدول از هخامنش تا کوروش بزرگ مورد تردید است).

    سنگ‌نگاره‌های تخت جمشید.

    هخامنش ۱ چیش پش اول ۲ کمبوجیه اول ۳ کوروش اول ۴ چیش پش دوم شاخه اصلی: ۵کوروش بزرگ(دوم) ۶ کمبوجیه دوم ( فاتح مصر ) ۷ کوروش سوم ۸ کمبوجیه سوم شاخه فرعی آریا رومنه ارشام ویشتاسب ۹ داریوش بزرگ(اول) با تحلیل کلی تمامی منابع می‌‌توان به این شکل نتیجه گرفت.

    در ربع نخست سده ششم ق.م چیش پش پسر هخامنش حکمرانی پارس را به پسر بزرگ‌ترش آریارامنه اعطا کرد در حالی که پسر کوچک‌ترش، کوروش اول به حکمرانی انشان منصوب شد.

    پس از مرگ آریارامنه، پسر وی آرشام جایگزین وی شد ولی پس از کوروش اول پسرش کمبوجیه اول و پس از او نیز پسر وی کوروش دوم جانشین او شد.

    این رویدادها در اواسط سده ششم پیش از میلاد به وقوع پیوست.

    در این دوران، کوروش بزرگ توانست مادها را به تبیعت خود در آورد و به افتخار و ثروت دست یابد.

    مدتی بعد کوروش بزرگ بخش‌های بزرگی از مناطق خاورمیانه را به تصرف خود در آورد.

    بعد از او نیز کمبوجیه راه فتوحات پدرش را ادامه داد و بر گستره شاهنشاهی هخامنشی افزود.

    کمبوجیه در بازگشت از مصر فوت کرد.

    برخی دلیل مرگ وی را بیماری و برخی دیگر توطئه اطرافیان می‌‌دانند اما مسلم است که وی در مسیر بازگشت از مصر مرده است ولی دلیل آن تا کنون مکتوم باقی مانده است.

    پس از مرگ کمبوجیه تاج سلطنتی به داریوش از شاخه فرعی هخامنشی می‌‌رسد.

    آنچه به نظر واقعی می‌‌رسد این است که داریوش در زمان حیات پدر و پدر بزرگش (آرشام پدر بزرگش یا پسرش ویشتاسب پدر داریوش )، و با موافقت آنها، حکومت را به دست گرفت.

    چرا که در زمان ساخت کاخ داریوش در شوش در اوایل حکمرانی وی، بر اساس اطلاعات الواح مکشوفه از پی بناها، این دو زنده بودند.

    کوروش بزرگ کمبوجیه بردیای دروغین (گوماته مغ) داریوش بزرگ خشایارشا (خشیارشا) اردشیر یکم (اردشیر درازدست) خشایارشای دوم سغدیانوس داریوش دوم اردشیر دوم اردشیر سوم اردشیر چهارم(ارسس) داریوش سوم هخامنشیان از پارسیان بشمار می روند پارسیان مردمانی آریایی نزاد بودند که تاریخ آمدن ایشان به ایران معلوم نیست.

    در کتیبه های آشوری از سده ی نهم پیش از میلاد آمده است.

    از همان تاریخ آنان در ناحیه ی انشان که در مشرق شوشتر و حوالی کارون واقع بود دولت کوچکی تشکیل دادند که در ابتدا از دولت ماد اطاعت می کردند .

    جد ایشان هخامنش همه ی قبیله های پارسی را زیر فرمان خود در آورد.

    تمدن و فرهنگ هخامنشی شاه : این نام که از سه هزار سال پیش در زبانهای ایرانی رواج دارد ، از پارسی باستان گرفته شده است که پس از تحولات تاریخی بسیار به صورت « شاه » در آمده است .

    چون پس از اتحاد ماد و پارس بدست کوروش بزرگ، (550 ق .

    م ) اصطلاح شاهنشاه بکار رفت .

    این بدان جهت بود که مردم آریایی و غیر آریایی فلات ایران و پیرامون آن به کشور هخامنشی پیوستند و خصوصا پادشاهان و شهریاران آنها نیز برتری کوروش را پذیرفتند .

    شاهنشاه در پارسی باستان خشایه ثیه یعنی شاه شاهان آمده است.

    لباس ویژه شاهنشاه شاهنشاه درهنگام صلح جامعه ای بلند از دیبای ارغوانی که آستینهای فراخ داشت و در زیر آن پیراهن بلندی می پوشید که تا زانو می رسد و مغزی سفید داشت و کمر بندی روی آن می بست .

    کفش شاه نیز ، زرین و پاشنه دار و نوک تیز بود .

    یونانیــان تـاج شاهنشاهیان هخــامنشی راتیار و یا گیسداریس خوانده اند .

    شاه ، ریش دراز و موهای مجعد داشت و بر تخت زرین می نشست و عصای زرین به دست می گرفت فرمانها و نامه های سلطنتی به مهر شاه می رسید و نسخه ای از آن در دفاتر شاهی نگهداری می شد .

    کشورداری داریوش پس از اینکه بر اوضاع کشور ایران مسلط شد، ایران را به سی و سه خشتره یا استان تقسیم کرد و اداره آنها را به افرادی که مورد اعتماد شاهنشاه بودند واگذار نمود.

    از زمان جانشینان خشایارشاه که دولت هخامنشی روی به ضعف نهاد استانداران یک نوع خود مختاری پیدا کرده حتی ریاست سپاه محلی را که بر عهده سرداری به نام کارانا بود نیز بدست گرفتند.

    اختیارات شاهان یا امیران محلی با قوت یا ضعف حکومت مرکزی تغییر می کرد.

    ضرب سکه طلا از مختصات شاهنشاه بود .

    اما استانداران می توانستند گاهی سکه هایی از نقره یا مس بزنند .

    در اوایل دوره هخامنشی سالی دوبار بازرسان شاهنشاهی که چشم و گوش شاه خوانده می شدند به استانها گسیل می گشت .

    در نتیجه شهرهای یونانی یکی پس از دیگری تسخیر شدند.

    کوروش فتح آسیای صغیر را به پایان رساند و سپس متوجه سرحدات شرقی شد، زرنگ و رخج مرو و بلخ یکی پس از دیگری در زمره ایالات جدید درآمدند.

    کوروش از جیحون عبور کرد و به سیحون که سرحد شمال شرقی کشور تشکیل می‌داد، رسید و در آنجا شهرهایی مستحکم، به منظور دفاع از حملات قبایل آسیای مرکزی بنا کرد.

    کوروش در بازگشت از سرحدات شرقی، عملیاتی در طول سرحدهای غربی انجام داد.

    ضعف بابل، به واسطه بی کفایتی نبونید، سلطان بابل و فشارهای مالیاتی، کوروش را متوجه بابل کرد، بابل بدون دفاع سقوط کرد و پادشاه آن دستگیر شد.

    کوروش در همان نخستین سال سلطنت خود در بابل، فرمانی مبنی بر آزادی یهودیان از اسارت و بازگشت به وطن و تجدید بنای معبد خود در بیت المقدس انتشار داد.

    نام سرزمینهای تابع ، در کتیبه أی متعلق به مقبره داریوش که در نقش رستم می باشد ، به تفصیل این گونه آمده است : ماد ، خووج ( خوزستان ) پرثوه ( پارت ) ، هری ب و ( هرات ) ، باختر ، سغد ، خوارزم، زرنگ ، آراخوزیا ( رخج ، افغانستان جنوبی تاقندهار ) ، ثته گوش ( پنجاب ) ، گنداره ( کابل ، پیشاور ) ، هندوش ( سند ) ، سکاهوم ورکه ( سکاهای ماورای جیحون ) ، سگاتیگره خود ( سکاهای تیز خود ، ماورای سیحون ) ، بابل، آشور ، عربستان ، مودرایه ( مصر ) ، ارمینه ( ارمن ) ، کته په توک ( کاپادوکیه ،بخش شرقی آسیای صغیر ) ، سپرد ( سارد ، لیدیه در مغرب آسیای صغیر ) ، یئونه ( ایونیا ، یونانیان آسیای صغیر )، سکایه تردریا ( سکاهای آن سوی دریا : کریمه ، دانوب ) ، سکودر ( مقدونیه ) ، یئونه تک برا ( یونانیان سپردار: تراکیه ، تراس ) ، پوتیه ( سومالی ) ، کوشیا ( کوش ، حبشه ) ، مکیه ( طرابلس غرب ، برقه ) ، کرخا ( کارتاژ ، قرطاجنه یا کاریه در آسیای صغیر ).

    مرگ کوروش کبیر در اثر شورش ماساژت‌های نیمه صحرا گرد، که یک تیره سکاها در آن طرف رودخانه آراکس بودند، مرزهای شمال شرقی مورد تهدید قرار گرفت.

    کوروش بزرگ، کمبوجیه را به عنوان شاه بابل انتخاب کرد و به جنگ رفت.

    در ابتدا موفقیت‌هایی بدست آورد اما ملکه تومیریی او را به داخل سرزمین خود کشاند و کوروش درنبرد سختی، شکست خورد و زخم برداشت و بعد از سه روز درگذشت.

    جسد وی را به پاسارگاد آوردند و درمقبره‌ای دفن کردند.

    پس از مرگ کوروش بزرگ، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید.

    هرودوت و کتزیاس، افسانه‌های عجیبی درباره تولد و تربیت کوروش بزرگ ( ۵۳۹-۵۹۹ ق.

    م) روایت کرده‌اند.

    اما آنچه از لحاظ تاریخی قابل قبول است این است که کوروش پسر حکمران انشان، کمبوجیه دوم و مادر او ماندانا دختر ایشتوویگو پادشاه ماد می‌باشد.

    در سال ۵۵۳ ق.

    م کوروش بزرگ همه پارسها را بر علیه ماد برانگیخت.

    در جنگ بین لشکریان کوروش و ماد، عده‌ای از سپاهیان ماد به کوروش پیوستند و در نتیجه سپاه ماد شکست خود.

    پس از شکست مادها، کوروش در پاسارگاد شاهنشاهی پارس را پایه گذاری کرد، سلطنت او از ۵۳۹-۵۵۹ ق.م.

    است.

    کوروش بزرگ که سلطنت ماد را به دست آورد و بعضی از ایالات را به وسیله نیروی نظامی مطیع خود ساخت، همان سیاست کشور گشایی را که هووخشتره آغاز نموده بود ادامه داد.

    کوروش بزرگ دارای دو هدف مهم بود: در غرب تصرف آسیای صغیر و ساحل بحر الروم که همهٔ جاده‌های بزرگی که از ایران می‌گذشت به بنادر آن منتهی می‌شد و از سوی شرق، تأمین امنیت.

    در سال ۵۳۸ پ.م.

    کوروش بزرگ پادشاه ایران، بابل را شکست داد و آن سرزمین را تصرف کرد و برای نخستین بار در تاریخ جهان فرمان داد که هرکس در باورهای دینی خود و اجرای مراسم مذهبی خویش آزاد است، و بدینسان کورش بزرگ اصل سازگاری بین ادیان و باورها را پایه گذاری کرد و منشور حقوق بشر را بنیان نهاد.

    کورش به یهودیان اسیر در بابل، امکان داد به سرزمین یهودیه باز گردند، شماری از آنان به سرزمین ایران کوچ کردند.

    سلطنت داریوش بزرگ داریوش کبیر (داریوش اول، داریوش بزرگ) (۵۴۹-۴۸۶ ق.

    م.) سومین پادشاه هخامنشی (سلطنت از ۵۲۱ تا ۴۸۶ ق.

    م.).

    فرزند ویشتاسپ (گشتاسپ)بود.

    ویشتاسپ فرزند ارشام و ارشام پسر آریارمنا بود.

    ویشتاسپ پدر او در زمان کورش ساتراپ (والی) پارس بود.

    داریوش در آغاز پادشاهی با مشکلات بسیاری روبرو شد.

    غیبت کمبوجیه از ایران چهار سال طول کشیده بود.

    گئومات مغ هفت ماه خود را به عنوان بردیا برادر کمبوجیه بر تخت مستقر ساخته و بی‌نظمی و هرج و مرج را در کشور توسعه داده بود.

    در نقاط دیگر کشور هم کسان دیگر بدعوی اینکه از دودمان شاهان پیشین هستند لوای استقلال برافراشته بودند.

    شرحی که از زبان داریوش در کتیبه بیستون از این وقایع آمده جالب است و سرانجام همه بکام او پایان یافت.

    داریوش این پیروزی‌ها را در همه جا نتیجهء لطف اهورامزدا میداند، می‌گوید: «هرچه کردم بهرگونه، به اراده اهورامزدا بود.

    از زمانیکه شاه شدم، نوزده جنگ کردم.

    به اراده اهورامزدا لشکرشان را درهم شکستم و ۹ شاه را گرفتم...

    ممالکی که شوریدند دروغ آنها را شوراند.

    زیرا به مردم دروغ گفتند.

    پس از آن اهورامزدا این کسان را بدست من داد و با آنها چنانکه میخواستم رفتار کردم.

    ای آنکه پس از این شاه خواهی بود با تمام قوا از دروغ بپرهیز.

    اگر فکر کنی: چه کنم تا مملکت من سالم بماند، دروغگو را نابود کن...».

    طبیبی بنام دموک دس که در دستگاه اری‌تس بود و به اسارت بزندان داریوش افتاده بود، هنگامی که زخم پستان آتوسا دختر کورش و زن داریوش را درمان میکرد او را واداشت که داریوش را به لشکرکشی بسرزمین یونان ترغیب کند.

    باید خاطرنشان ساخت که این پزشک، یونانی بود و داریوش او را از بازگشت بوطن محروم کرده بود.

    دموک دس بملکه گفته بود که خود او را به‌عنوان راهنمای فتح یونان به داریوش معرفی کند و بگوید که شاه با داشتن چنین راهنمایی بخوبی می‌تواند بر یونان چیره شود.

    این طبیب یونانی خود را بهمراه هیأتی از پارسیان به روم و یونان رساند و در آنجا بخلاف میل داریوش، در شهر کرتن که میهن اصلی او بود ماند و دیگر به ایران نیامد و هیأت پارسی که برای آشنا شدن بوضع یونان و فراهم کردن زمینهء تسخیر آن دیار رفته بود بی‌نتیجه بمیهن بازگشت.

    داریوش پس از فرونشاندن شورشهای داخلی و سرکوبی یاغیان، تشکیلات کشوری و اداری منظمی بوجود آورد که براساس آن تمام کشورها و ایالات تابع شاهنشاهی او بتوانند با یکدیگر و با مرکز شاهنشاهی مربوط و از نظر سازمان اداری هماهنگ باشند.

    لشکرکشی داریوش به اروپا: در ازمنهء مختلف تاریخی قبایل آریایی سکاها در نقاط مختلف سرزمین وسیعی که از ترکستان روس تا کنارهء دانوب، در مرکز اروپا امتداد داشت مسکن داشتند.

    بطور کلی از نظر تمدن در مرحلهء پاینی بوده‌اند.

    هرودت در شرح حمله داریوش به سکائیه نوشته است که سکاها از جنگ با او احتراز کردند و بداخل سرزمین خود عقب نشستند و چون بیابان وسیع در پیش پای آنها بود، آنقدر داریوش را بدنبال خود کشیدند که او از ترس قحطی آذوقه تصمیم گرفت به ایران برگردد.

    اما با اینکه در این حمله پیروزی شاهانه‌ای بدست نیاورد سکاها را برای همیشه از حمله به ایران و ایجاد زحمت برای مردم شمال این آب و خاک منصرف ساخت.

    تسخیر هند: داریوش متوجه پنجاب و سند شد.

    در سال ۵۱۲ ق.

    م.

    ایرانیان از رود سند گذشتند و قسمتی از سرزمین هند را گرفتند داریوش فرمان داد تا کشتی‌هایی بسازند و از طریق دریای عمان به پنجاب و سند بروند.

    این دو نقطهء زرخیز و پرثروت برای ایران آنروز بسیار مهم بود.

    این چیرگی پارسیان در تاریخ هند مبدأ دوران تازه‌ای گردید و سرنوشت هند را دگرگون ساخت.

    داریوش ولیعهد خود را برگزید و هنگامی که آخرین تدارکات خود را برای جنگ مصر و یونان میدید پس از ۳۶ سال پادشاهی درگذشت.

    این واقعه در سال ۴۸۶ ق.

    بوده است.

    آرامگاه داریوش اول در فاصله چهارهزار و پانصد متری تخت جمشید، در نقش رستم است.

    در زمان او حدود متصرفات شاهنشاهی ایران از یک سو به چین و از سوی دیگر به قلب اروپا و افریقا میرسید.

    وضع اجتماعی و اقتصادی در دوره هخامنشی کورش در دوران زمامداری خود،از سیاست اقتصادی و اجتماعی عاقلانه‌ای که کمابیش مبتنی برمصالح ملل تابعه بود، پیروی می‌کرد.

    از این جمله او که می‌گوید: «رفتار پادشاه با رفتار شبان تفاوت ندارد، چنانکه شبان نمی‌تواند از گله اش بیش از آنچه به آنها خدمت می‌کند، بردارد.

    همچنان پادشاه از شهرها و مردم همانقدر می‌تواند استفاده کند که آنها را خوشبخت می‌دارد.» و نیز از رفتار و سیاست عمومی او، بخوبی پیداست که وی تحکیم و تثبیت قدرت خود را در تأمین سعادت مردم می‌دانست و کمتر در مقام زراندوزی و تحمیل مالیات برملل تابع خود بود.

    او در دوران کشورگشایی نه تنها از قتل و کشتارهای فجیع خودداری کرد بلکه به معتقدات مردم احترام گذاشت و آنچه را که از ملل مغلوب ربوده بودند، پس داد « موافق تورات، پنجهزار و چهار صد ظرف طلا و نقره را به بنی اسرائیل رد می‌کند، معابد ملل مغلوبه را میسازد و می‌آراید.» و به قول گزنفون، رفتار او طوری بوده که « همه می‌خواستند جز اراده او چیزی بر آنها حکومت نکند.» کمبوجیه با آنکه از کیاست کورش نصیبی نداشت و از سیاست آزاده نشانه وی پیروی نمی‌کرد، در دوران قدرت خود به اخذ مالیات از ملل مغلوب مبادرت نکرد بلکه مانند کورش کبیر به اخذ هدایایی چند قانع بود، ولی این سیاست از آغاز حکومت داریوش تغییر کلی یافت و پس از سپری شدن دوران حیات داریوش، روزبروز، بر سنگینی مالیات افزوده شد و این روش دور از حزم و خرد تا پایان حکومت هخامنشی ادامه یافت.

    ریچارد ن.

    فرای ضمن بحث در پیرامون اوضاع اقتصادی دوران هخامنشی می‌نویسد: « باجها و مالیاتهای حکومت هخامنشی بسیار فراوان بود.

    چنین می‌نماید که حقوق بندر و باج بازار و عوارض دروازه و راه و مرز به گونه‌های متعدد، و باج چهارپایان و جانوران خانگی که گویا ده درصد بود، و همچنین باجهای دیگری، برقرار بود.

    شاه در نوروز، پیشکش می‌گرفت و هرگاه سفری می‌کرد رنجی بیشتر بر مردم محل تحمیل می‌شد.

    بیشتر این پیشکشها و باجهای گوناگون به صورت پول و یا جنس پرداخته می‌شد.

    بیگاری برای ساختن و ترمیم راهها و ساختمانهای مورد استفاده عموم مردم، و مانند آنها به دست شهربانان و شاه بر مردم بفراوانی تحمیل می‌شد.

    پس چنین می‌نماید که زندگی برای مردم عادی بسیار دشوار بود.

    هزینه‌های عمومی محلی را، با باجهای مخصوص آن محل انجام می‌دادند، زر و سیم چون سیلی گران به صندوقهای شاه می‌ریخت.

    هنوز سخنی از املاک و معدنها و تأسیسات آبیاری شاه نگفته‌ایم که درآمدهای کلان داشت.

    بیشتر طلاهای گرد آمده به هنگام جنگ و یا همچون پیشکشی به مصرف می‌رسند.» برافتادن شاهنشاهی هخامنشی شناخت تمدن ایران دوران هخامنشیان که تا"ثیری بنیادین بر دورانهای بعد گذارده است، برای شناخت جامع فرهنگ ایران گریزناپذیر می‌‌باشد.

    از نظر نام و عنوان، این درست است که شاهنشاهی بزرگ ماد دورانی طولانی پایید و سپس جای خود را به شاهنشاهی هخامنشی سپرده، ولی نکته بسیار مهم آنکه شاهنشاهی هخامنشی چیزی جزه تداوم دولت و تمدن ماد نبود.

    همان اقوام و همان مردم، روندی راکه برگزیده بودند با پویایی و رشد بیشتر تداوم بخشیدند و در پهنه أی بسیار وسیع، آن را تا پایه بزرگ‌ترین شاهنشاهی شناخته شده جهان، اعتبار بخشیدند.

    مدت دوام شاهنشاهی هخامنشی ، ۲۲۰ سال بود.

    فرمانروایی آنان در قلمرو شاهنشاهی – به خصوص در اوایل عهد – موجب توسعه فلاحت ، تامین تجارت و حتی تشویق تحقیقات علمی و جغرافیایی نیز بوده است .

    مبانی اخلاقی این شاهنشاهی نیز به خصوص در عهد کسانی مانند کوروش و داریوش بزرگ متضمن احترام به عقاید اقوام تابع و حمایت از ضعفا در مقابل اقویا بوده است ، از لحاظ تاریخی جالب توجه است .

    بیانیه معروف کوروش در هنگام فتح بابل را ، محققان یک نمونه ازمبانی حقوق بشر در عهد باستان تلقی کرده اند.

    هخامنشیان ۲۲۰ سال (از ۵۵۰ پیش از میلاد تا ۳۳۰ پیش از میلاد) بر بخش بزرگی از جهان شناخته شده آن روز از رود سند تا دانوب در اروپا و از آسیای میانه تا شمال شرقی افریقا فرمان راندند.

    شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر مقدونی برافتاد.

    کتیبه بیستون( کتیبه داریوش ) : در 30 کیلومتری شرق کرمانشاه و در ارتفاع صد متری بر روی صخره ای داریوش کتیبه مشهور خود را حک کرده است که تا سال 1835 کسی از راز آن آگاه نبود .

    چشمه بیستون محل اطراق کاروانها در دورانهای مختلف بوده است برای همین کسان زیادی کتیبه داریوش را دیده اند و شرحی از آن را در سفرنامه ها یا خاطراتشان گفته اند .

    از قدیمی ترین آثار درباره این نوشته ، گفته های دیودورسس سیسیلی است که در قرن اول پیش از میلاد این حجاری را به الهه سمیرامیس و صد نیزه داری که اطرافش را گرفته اند نسبت داده و گفته است بدستور سمیرامیس در زیر نقش برجسته نوشته ای با حروف سریانی نقل کرده اند دیودور با تکیه بر نوشته کتزیاس چنین آورده است که صخره مکان مقدسی بوده و به زئوس خدای بزرگ یونانیان تعلق داشته است .

    ایزیدور خاراکسی جغرافی نویس باستان درباره راه کاروان رویی که از شرق بابل تا مرزهای خاوری امپراطوری روم کشیده شده شرحی نوشته و در آن بیستون را باپتانا در ناحیه ، کامبادنا نامیده است و می نویسد در باپتانا نوشته و تصویری از سمیرامیس است .

    و با وجود اختلاف نام بیستون با باپتانا که ایزیدور از آن یاد کرده در یکی بودن آنها کمتر می توان تردید داشت چون در کتیبه ، داریوش از ناحیه کامپادنا در سرزمین ماد در محل کتیبه نام برده شده است .

    ابن حقول آنرا نقش مکتب خانه ای می داند که معلم برای تنبیه شاگردانش تسمه ای در دست دارد .

    گاردان جهانگرد فرانسوی در سال 1794 این نقش را پیکره دوازده حواری مسیح دانست ، و تصویر فروهر را به مسیح نسبت داد .

    پورتر در سال 1818 حدس زد که این نقش ها پیکره شلم نصر و دو سردار و ده سبط ( قبیله ) اسرائیل است که به اسارت افتاده اند .

    خطر صعود از کوه مانع از آن می شد که کسی به کتیبه نزدیک شود .

    پورتر تا نیمه راه صعود کرد و طرحی از پیکره ها کشید .

    او درباره خطر بالا رفتن از کوه می گوید " هیچ زمانی بدون بیم مرگ از آنجا نمی توان بالا رفت " .

    بالاخره در سال 1835 اولین کسی که این صخره را در نوردید راولینسون انگلیسی بود که از ستون اول متن فارسی باستان نسخه برداری کرد .

    او افسر انگلیسی مأمور تربیت سربازان شاهی در ایران بود ولی به علت اختلافی که بین دولت ایران و انگلیس پیش آمده بود راولینسون مجبور شد ایران را ترک کند .

    اما در سال 1844 بعد از شرکت در جنگ افغانها (جنگ افغانستان ) مجدد به ایران آمد و بقیه متن فارسی باستان را رونویسی کرد و از ترجمه ایلامی آن که سکایی ، مادی و شوشی جدید نیز خوانده شده نسخه برداری کرد .

    مطالعات وی در سال 1857 مورد توجه انجمن آسیایی پادشاهی لندن واقع گردید و به این ترتیب راز کتیبه بیستون گشوده شده .

    کار راولینسون سبب شد تا این کتیبه مورد توجه دانشمندان زیادی قرار گیرد از جمله پروفسور ویلیام جکسن از دانشگاه کلمبیا که در سال 1903 از آنجا دیدن کرد و مطالعاتی بر روی کتیبه انجام داد که بیشتر تصحیح کار راولینسون بود .

    در سال 1904 اولین عکسها توسط لینگ و تامپسون برای موزه بریتانیا گرفته شد و مطالعات مفصل تری در ادامه کار راولینسون انجام شد .

    سپس در سال 49-1948 ژرژکامرون کتیبه را مجدداً و به طور کامل مورد مطالعه قرار داد .

    کامرون راه کوچکی را که سابقاً برای رسیدن به نقوش و کتیبه ها در سنگ تراشیده بودند پیدا کرد و کتیبه دیگری را که در طرف راست واقع است و تا آن زمان نسخه برداری نشده بود نسخه برداری کرد که معلوم شد ادامه کتیبه ایلامی است ضمناً کامرون یک قالب تهیه کرد که هم اکنون در دانشگاه میشیگان است .

    نتیجه مطالعات این دانشمند در مورد کتیبه بیستون این بود که دارای سه نوع خط فارسی باستان ، ایلامی نو ، بابلی نو یا اکدی می باشد و پس از رمزگشایی فارسی باستان فهمیده شد که تصاویر به داریوش و دو سردارش و ده شورشگر که در اوایل سلطنت او قیام کرده بودند تعلق دارد و شرح سرکوب این یاغیان می باشد .

    - مشخصات ظاهری کتیبه بیستون : این کتیبه یکی از معتبرترین و مشهورترین سندهای تاریخی جهان است .

    زیرا مهمترین نوشته میخی زمان هخامنشی است .

    مجموعاً سطحی که این کتیبه در برگرفته به طول 5/20 ( بیست متر و پنجاه سانتیمتر ) و عرض 80/7 ( هفت متر و هشتاد سانتیمتر ) می باشد .

    برای آسان شدن توضیحات ، کتیبه را در دو بخش مورد بررسی قرار می دهیم .

    تخت جمشید را می توان تقریباً همانند ارگ ها و یا دژهای حکومتی و سکونت گاهی ایران در دوران اسلامی دانست، زیرا پادشاهان یا حاکمان ایالت ها یا شهرهای بزرگ در ایران بر اساس شیوه ای کهن، فضاهای سکونت گاهی، حکومتی و تشریفاتی خود را غالباً درون محوطه ای محصور و دارای استحکامات دفاعی می ساختند که در برابر تهدیدها و مخاطرات خارجی و داخلی حتی الامکان در امان باشند.

    این گونه مجموعه ها که آن ها را دژ، کهندژ، قلعه یا ارگ می نامیده اند، افزون بر فضاهای سکونت گاهی، حکومتی و تشریفاتی، عرصه ها و فضاهای متنوعی برای برخی از انواع فعالیت های خدماتی و نظامی داشتند.

    چنین الگویی در طراحی شهری از دوران پیش از اسلام تا اواخر دوره قاجار در بسیاری از نواحی و مناطق سرزمین گسترده ایران وجود داشته است و تخت جمشید را چنان که داریوش در کتیبه ای به آن به عنوان یک دژ اشاره کرده است، باید نمونه ای از این گونه ارگ های سکونت گاهی - حکومتی - تشریفاتی دانست.

    به عبارت دیگر تخت جمشید یکی از پایتخت های هخامنشیان بود که در ایامی که هوای منطقه پارس مناسب بود، در آنجا اقامت می کردند و البته مرام و آیین های بسیار کهن و با اهمیت نوروز از سوی حکومت هخامنشی در این جایگاه برگزار می شد.

    باید توجه داشت که تخت جمشید مانند سایر ارگ ها یا دژها در میان بیابان و دور از مرکز سکونت گاهی نبود، بلکه آن را در کنار شهری آباد و بزرگ ساخته بودند.

    پروفسور کخ بر اساس مطالب نوشته شده در لوح های به دست آمده در تخت جمشید اظهار داشته که شهری بزرگ در دشت واقع در پایین صفه تخت جمشید به نام خوادایتشیه.

    وجود داشت که در منابع بابلی نیز به آن اشاره شده است.

    در لوح های دیوانی عیلامی به خوادایتشیه و پارسه تقریباً به یک نسبت توجه شده است.

    البته در ابتدای ساختن صفه و بناهای تخت جمشید در لوح ها بیشتر از شهر خوادایتشیه به عنوان مقصد سفر یا محل استقرار رئیس تشریفات نام برده شده، زیرا هنوز در روی صفه، ساختمان و تأسیسات کافی ساخته نشده بود، اما به تدریج که در کارهای ساختمانی صفه تخت جمشید پیشرفت حاصل می شد، از پارسه بیشتر نام برده می شد.

کلمات کلیدی: هخامنشیان

هخامنشيان (???-??? قبل از ميلاد) نام دودماني پادشاهي در ايرا ن پيش از اسلام است. پادشاهان اين دودمان از پارسيان بودند و تبار خود را به «هخامنش» مي‌رساندند که سرکرده? طايفه‌ پاسارگاد از طايفه‌هاي پارسيان بوده‌است.هخامنشيان نخست پادشاهان بومي پارس و س

هخامنشيان از پارسيان بشمار مي روند. پارسيان مردماني آريايي نزاد بودند که تاريخ آمدن ايشان به ايران معلوم نيست. در کتيبه هاي آشوري از سده ي نهم پيش از ميلاد آمده است. از همان تاريخ آنان در ناحيه ي انشان که در مشرق شوشتر و حوالي کارون واقع بود دولت ک

هخامنشیان از پارسیان بشمار می روند. پارسیان مردمانی آریایی نزاد بودند که تاریخ آمدن ایشان به ایران معلوم نیست. در کتیبه های آشوری از سده ی نهم پیش از میلاد آمده است. از همان تاریخ آنان در ناحیه ی انشان که در مشرق شوشتر و حوالی کارون واقع بود دولت کوچکی تشکیل دادند که در ابتدا از دولت ماد اطاعت می کردند . جد ایشان هخامنش همه ی قبیله های پارسی را زیر فرمان خود در آورد. تمدن و ...

سياست مذهبي هخامنشيان هخامنشيان از سال (331-559) قبل از ميلاد مسيح تقريبا 230 سال بر قسمت بزرگي از دنياي قديم حکومت ميکردند . کوروش پسر جوان داريوش دوم که از( 404-423) قبل از ميلاد و برادرش به نام آرتاسکلس دوم از ( 359-404 ) قبل از ميلاد مسيح بر سر

در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲)به هنگام کاوشها در بابل در میان رودان (بین النهرین)، باستان شناس ایرانی، هرمز رسام یک استوانهٔ سفالین کوچک از گل پخته (۲۳ سانتیمتر)، یافت، که شامل یک نوشته از کوروش بزرگ بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتی متر طول و۱۱ سانتی متر عرض دارد و در حدود۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شده‌است. بررسی‌ها نشان داد که نوشته‌ای استوانه ...

صنايع ايران در دوره هخامنشيان دو نوع بوده است يکي صنايع مادي و پارسي و ديگر صنايع ملل و اقوام تابعه مانند بابليها، فنيقيها، مصريها. صنايع معروف مادي و پارسي، حجاري، معماري، اسلحه سازي، زرگري، پارچه بافي، فلزکاري و کاشي سازي بوده است. بابليها در بافت

هنر ایران در عهد هخامنشیان عمدتا بر پایه ی بزرگداشت مقام پادشاهان این سلسله استوار بوده است. هنر این عصر ترکیبی است از هنر اقوام گوناگونی که تابع پارسیان بوده اند و هخامنشیان با بهره گیری مناسب از این هنرهای مختلف و ریختن کلیه جلوه های هنری اقوام و ملل مختلف در یک قالب به هنر خود اعتلا بخشیده اند. علاوه بر بزرگداشت شاهان، اجرای مناسک و آیین زرتشتی نیز از مظاهر اصلی هنر در این ...

کلیاتی در راستای شناسایی محصول و ارتباط منطقی آن با زنجیره تولید مقدمه: ارتباط زنبور با انسان سابقه بسیار طولانی داشته و حتی قبل از آنکه انسان خواندن و نوشتن بیاموزد از این حشره مفید بهره برداری می کرده است. امروز نقش زنبور عسل در گرده افشانی بسیاری از گیاهان زراعی، درختان میوه، مراتع و جنگلها برای انسان بسیار حائز اهمیت می باشد. به طوری که سهم نسبتاً بزرگی از تولیدات مختلف ...

مقدمه : 1-تعريف سازمان قضائي 1: سازمان قضائي در معناي عام و کلي شامل تمامي تشکيلات قضائي در کشور است که به امر دادرسي بين مردم و يا در ارتباط دولت با مردم و بالعکس اشتغال دارد. بنابراين در اين معناي عام و گسترده شامل تمامي دادگاهها و دادسراها مي

مقدمه : هدف از انجام این تحقیق مروری بر صنعت نساجی ایران و به ویژه هنر بافت پارچه های زری بوده. این هنر امروزه تقریبا فراموش شده و تعداد کارگاه های کمی در ایران هم اکنون مشغول به بافت پارچه های زری است . هم این موضوع یعنی کمبود منابع در کسب اطلاعات در مورد این هنر مشکل اصلی در این تحقیق بود. البته در اصفهان چند کارگاه زیر نظر سازمان صنایع دستی و گردشگری دایر شده و مشغول به احیای ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول