یافتن نخستین بارقهها و نقطه عطف انقلاب اسلامی چندان آسان نیست؛ همچنان که کنکاش در راه یافتن مؤثرترین عوامل شکل گیری و به ثمر رسیدن انقلاب، بس دشوار است؛ زیرا انقلاب، پیروزی خود را مرهون مشارکت همه اقشار و گروههای جامعه از خرداد سال 1342 و حتی پیش از آن، تا بهمن 1357 می داند. در عین حال، نمی توان از تأثیر انقلاب بر گروههای مختلف، سخن به میان نیاورد؛ چرا که فضای حاکم بر جامعه، در دوران انقلاب و پس از آن، به گونه ای بوده که امکان بی تفاوتی و عدم حضور در برهههای سرنوشت ساز برای افراد جامعه وجود نداشته، بلکه آنان را به مشارکت فعالانه در همه عرصهها ترغیب نموده است. در میان اقشار و گروههای جامعه، نقش برخی گروهها و اقشار به لحاظ ویژگیهای موقعیتی و فضای خاصی که در آن قرار داشتند، بارزتر و روشن تر از سایرین است.
دانشجویان را می توان یکی از گروه هایی دانست که به دلیل آشنایی و آگاهی بیشتر از جریانات سیاسی اجتماعی، حضور آنان در تمامی صحنههای انقلاب کاملا ملموس، محسوس و پررنگ است. این حضور از سالها پیش از انقلاب با شکل گیری جنبش دانشجویی آغاز گردید. این جنبش با تأثیر از جریان روشن فکری و تجدّدخواهی متأثر از رشد علمی جهان غرب از یک سو، و شکل گیری جریانهای کمونیستی از سویی دیگر، آغاز گردید. اما پس از چندی با انگیزه احیای تفکر دینی و ردّ روشن فکری غربی و الحاد شرقی در بستر تاریخ انقلاب اسلامی و در دانشگاه تهران رخ نمود. آنچه این حضور را تداوم می بخشید، پیامهای شورانگیز رهبر کبیر انقلاب اسلامی مبتنی بر استقامت تا دست یابی به پیروزی بود و همان پیام ها، 13 آبان 57 را، که نقطه اوج جریانات دانشجویی قبل از انقلاب به شمار می رود، رقم زد. حضور به موقع و در عین حال فعالانه دانشجویان، پس از انقلاب در همه عرصه ها، به ویژه در دوران دفاع مقدّس، به یاد ماندنی است و همچنان پس از گذشت بیش از دو دهه از انقلاب، شاهد این حضور فعال و سرنوشت ساز در برهههای پر فراز و نشیب انقلاب هستیم.
گامهای آغازین جنبش دانشجویی
هرچند پیش از دهه 30، چند برخورد سیاسی ضد دولتی را می توان در دانشگاههای ایران مشاهده کرد، اما تقویم جنبش دانشجویی ایران از ابتدای دهه 30 آغاز می شود. در فاصله 1328 تا 1330ش، که دوره مبارزات نهضت ملّی شدن نفت است، دو دانشگاه، یعنی دانشگاههای تبریز و تهران، فعال بودند. هر چند جوّ دانشگاه بیشتر در اختیار حزب توده و کمونیستها بود، اما مرزبندی آنها با مسلمانها چندان متمایز نبود. از این رو، حسین مکی، یکی از اعضای کابینه مصدق، که وارد دانشگاه تبریز می شود، با استقبال پر شوری مواجه می گردد.
نخستوزیری مصدق جمعاً دو سال و چهار ماه طول کشید و با کودتای 28 مرداد سال 1332 دولت او ساقط گردید. در دانشگاههای تهران و تبریز تظاهرات دامنه داری به عنوان اعتراض به برکناری دکتر مصدق انجام گرفت که منجر به دستگیری عده ای از دانشجویان شد. در آذر 1332 در اعتراض به برقراری روابط سیاسی ایران و انگلیس، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران دست به تظاهرات زدند که پلیس آنها را محاصره کرد و با ورود به دانشکده، بر روی دانشجویان آتش گشود. دو روز بعد، یعنی در روز 16 آذر، ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به اتفاق همسرش به تهران آمد که تظاهرات وسیعی در اعتراض به ورود او، و نیز به مناسبت بزرگداشت شهدای دانشکده فنی برگزار شد که منجر به زد و خورد شدید میان پلیس و مردم گردید. در جریان این حوادث، سه تن از دانشجویان کشته، و عده ای بازداشت شدند. از این رو، روز 16 آذر، از آن سال به بعد به عنوان مبدأ جنبش دانشجویی ایران ثبت شده و همه ساله دانشگاهها با برگزاری مراسمی در تجلیل از شهدای 16 آذر، به حیات جنبش دانشجویی کمک کرده اند که اغلب منجر به برخوردهایی با رژیم استبدادی شاه گردید.
سالهای پس از جنگ جهانی دوم، عصر انقلاب خیزی بود. در سال 1338 آمریکا به منظور جلوگیری از گسترش امواج انقلابی در کشورهای وابسته، طرحهای اصلاحی برای این قبیل کشورها ارائه کرد. پس از آن، در ایران دولت شریف امامی با شعار مبارزه با فساد و انجام اصلاحات، آزادی احزاب و برگزاری انتخابات به قدرت رسید. لایحه اصلاحات ارضی هم در همین راستا به مجلس رفت، اما به دلیل عدم موافقت آیه اللّه بروجردی و تا حدی بی میلی شخص شاه، که خود از ملاکان بزرگ بود، بحث اصلاحات ارضی متوقف شد. در اردیبهشت 1340 دکتر امینی به توصیه آمریکاییها به قدرت رسید تا اصلاحات ارضی را قاطعانه اجرا کند؛ زیرا با درگذشت آیه اللّه بروجردی در فروردین همان سال، مانع اصلی این کار برداشته شده بود. امینی همچنین اقداماتی را برای به انحراف کشانیدن جنبش دانشجویی انجام داد. او به دانشگاه تبریز سفر کرد و به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: جبهه ملّی در هیچ حکومتی مانند امروز آزادی نداشته است. امینی می خواست با رهنمود و اشاره آمریکایی ها، تظاهر به اجرای اصلاح سیاسی در حد مشارکت دادن جبهه ملّی، که به دلیل انتسابش به مصدق از محبوبیت برخوردار بود بنماید؛ در حالی که در آن زمان، جبهه ملّی به دلیل تبدیل شدن به یک ابزار سیاسی، محبوبیت گذشته خود را از دست داده بود. به همین دلیل، گروهی از جبهه ملّی جدا شدند که دارای تمایلات دینی و استقلال سیاسی بودند. این گروه که نهضت آزادی ایران نام گرفت و در 27 اردیبهشت 1341 اعلام موجودیت کرد، توسط افراد زیر بنیان نهاده شد: آیه اللّه طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر یداللّه سحابی. پایگاه اصلی نهضت آزادی، دانشگاهها بود. بازرگان سالها بود که با نوشتن کتاب هایی در دفاع علمی از مذهب، ادعا می کرد به یاری جوانان در برابر تفکر الحادی غربی و کمونیستی شتافته است.