انقلاب در لغت به معنی زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است، فلاسفه انقلاب را ین گونه بیان می نمایند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماعوض شده باشدو در نگاه جامعه شناسان انقلاب به معنای دگر شدن است حتی نباید بگوییم دگرگون شده زیرا دگرگون شدن یعنی اینکه گونه و کیفیتش جور دیگر شود.
به عوض باید بگوییم دگر شدن یعنی تبدیل شدن به موجودی دیگر.
انقلاب در ایران دگر شدن جامعه ایرانی بود با یاری گرفتن از آموزه های اسلام ناب محمدی که زمینه ساز جامعه توحیدی می باشد.
انقلاب اسلامى ایران بىشک پدیدهاى نوظهور در قرن حاضرمىباشد.انقلابى غایتگرا،آرمانگرا،اسلامگراوعالمگیر و جهانشمول وبىنظیردر جهان اسلام که به رهبری امام خمینی(ره) هدایت گردید و تحولى شگرف در عرصه روابط بینالملل و در معادلات سیاسى دولتهاى جهان پدید آورد.
این رهبر تاریخ ساز انقلابى را بنیان نهاد که بسان تیغى دو لبه همزمان علیه کمونیسم و کاپیتالیسم به کار گرفته شد.
ایشان با هدف مقابله با سلطه ابرقدرتهاى شرق و غرب، ملل اسلامى را به رویکردى مجدد به ارزشهاى اسلامى فرا خواندند و با قائل شدن رابطهاى مستقیم میان انقلاب و ایدئولوژى، انقلاب را شرطى لازم و ضرورى براى تحقق آرمانهاى الهى و وسیلهاى براى نیل به مقاصد مکتبى و ایصال جامعه بشرى به تعالى انسانى تلقى کردند، که در این راه در پیاده کردن نظریه خویش اهتمام نمودند.
در این رهگذر، ایشان علاوه بر اهتمام به حاکمیت آرمانها و ارزشهاى مذهبى، از هیچ کوششى براى تحقق جنبههاى آزادیخواهانه و استقلال طلبانه نهضت فروگذار ننمودند و بدین ترتیب انقلاب به عنوان وسیلهاى براى تحقق جمهوری اسلامی مطمح نظر ایشان قرار گرفت.
چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران
1- نارضایتی عمیق از شرایط حاکم با شاخص هایی مانند خستگی و تنفر مردم از وعده تکراری و دروغین رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ شاه و شعارهای طردکننده رژیم مانند مرگ بر شاه و نظام شاهنشاهی نابود باید گردد، آشکار بود.
برخلاف همه یا بیشتر انقلابهای معاصر که تنها گروههای خاصی در آنها شرکت داشتند در ایران اکثر قریب به اتفاق جمعیت کشور از رژیم پهلوی ابراز تنفر می کردند.
با توجه به این واقعیت که ناخشنودی مردم با جنبه های فکری و عقیدتی آمیخته گردید می توان گفت نارضایتی در ایران از دیگر انقلابهای معاصر شدیدتر و عمیق تر بود.
2- گسترش و پذیرش اندیشه و ایدئولوژی جدید جایگزین در انقلاب اسلامی با شاخص شعارهای انقلابیان در بیان آرمان های جدید که در تظاهرات های خیابانی، سخنرانی ها و نوشته های زمان وقوع انقلاب دیده می شد و بی توجهی همگانی به شعارهای گروههای غیر اسلامی به رغم تبلیغات گسترده آنها قابل مشاهده بود.
به طورکلی، در پی شکست مارکسیسم و ناسیونالیسم، با تلاش گروههای اسلامی، اندیشه احیای دین و بازگشت به خویشتن روز به روز نیرومندتر شد و کسانی که در انقلاب شرکت جستند به اینکه ایدئولوژی اسلامی باید جایگزین ایدئولوژی قدیم حاکم گردد، معتقد گردیدند.
از سوی دیگر جمعیت پذیرنده آرمانهای انقلاب اسلامی نیز که بر خلاف سایر انقلابهای
معاصر بسیار بود، به گونه ای که می توان گفت جز بخشی از روشنفکران که با عقاید مارکسیستی یا لیبرالی در انقلاب شرکت داشتند و عموم مردم از آرمانهای اسلامی و اندیشه های امام خمینی طرفداری می کردند.
افزودن بر این اصالت فرهنگی ایدئولوژی انقلاب ایران از تفاوتهای عمده انقلاب اسلامی با دیگر انقلابهای معاصر است.
از سوی دیگر جمعیت پذیرنده آرمانهای انقلاب اسلامی نیز که بر خلاف سایر انقلابهای معاصر بسیار بود، به گونه ای که می توان گفت جز بخشی از روشنفکران که با عقاید مارکسیستی یا لیبرالی در انقلاب شرکت داشتند و عموم مردم از آرمانهای اسلامی و اندیشه های امام خمینی طرفداری می کردند.
3- در وقوع انقلاب اسلامی، وجود نوعی رهبری ویژه همراه با ساختارهای خاص نقش آفرین مانند نهاد روحانیت، شبکه مساجد و انجمن های اسلامی نیز آشکار بود.
رهبری هوشمند و بلامنازع امام خمینی، اعتماد خاص مردم به وی و پیوند دینی و تاریخی روحانیت و مردم وضعی استثنایی پدید آورد و به موفقیت سریع در برانگیختن نارضایتی از وضع موجود، گسترش آرمانهای انقلاب اسلامی، ایجاد و گسترش روحیه انقلابی و بسیج عمومی انجامید.
شعارهایی مانند «نهضت ما حسینی است رهبر ما خمینی است» «حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله»، «تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست» بر پذیرش همگانی رهبری امام خمینی در انقلاب اسلامی گواهی دهد.
4- روحیه انقلابی در انقلاب اسلامی با شاخصهایی چون عدم تسلیم انقلابیان در برابر اقدامات رفرمیستی رژیم شاه؛ (مانند تغییر نخست وزیران، آزادی زندانیان سیاسی و آزادیهای کنترل شده مطبوعات) و بی توجهی آنان به اقدامات سرکوب گرانه (مانند حکومت نظامی) مشخص می شود.
برای کاوش در زمینه چگونگی وقوع انقلاب اسلامی مانند هر انقلاب دیگر باید به تاریخ کشور مرجوع کرد.
از سوی دیگر، در بحث چگونگی وقوع انقلاب، توجه به ماهیت انقلاب بسیار راه گشا می نماید.
ماهیت دینی انقلاب اسلامی و پیروزی سریع آن که با این ماهیت ارتباط داردبازگو کننده نقش مهمتر تعدادی از علل مربوط به چگونگی وقوع انقلاب اسلامی است.
علتهایی مانند دین مبین اسلام، مذهب تشیع و ویژگی ظلم ستیزی و عدالت خواهی آن، نهضتها و حرکتهای شیعی گذشته، مراسم مذهبی (عزاداری در ماههای محرم و صفر به ویژه روزهای تاریخی تاسوعا و عاشوراحسینی)، نهاد روحانیت و ارتباط دائمی آن با مردم و رهبری هوشمند و قاطع امام خمینی.
در حقیقت فرهنگ مذهبی مردم ایران به رغم نمودهای آشکار فرهنگ پرزرق و برق غربی، نهادهای فرهنگی تاریخی و رهبری امام خمینی در ایجاد و پیروزی سریع انقلاب نقش اساسی داشت.
خطوط کلى اسلام و انقلاب اسلامى اسلام مبتنى بر یک نظام ارزشى است.
در این نظام ارزشى، ویژگىها و مشخصههاى جامعه سیاسى آرمانى عرضه شده است.
رهبران دینى بر اساس نظام ارزشى، شیوهها و راهکارهاى عملى دگرگونسازى جامعه در جهت دستیابى به جامعه آرمانى را ارائه مىدهند.
اسلام در کارپردازى روشها و شیوهها، در مقایسه با سایر مکاتب، ملاکها و معیارهاى ویژهاى دارد که با آنچه امروزه در جهان متداول است، متفاوت مىباشد.
حرکت در چارچوب اسلام و حاکمیت اخلاق و اینکه اسلام استفاده از هر وسیله در جهت دستیابى به هدف را مجاز نمىشمرد، از خطوط کلى حاکم بر این شیوههاست.
قرآن کریم بسیارى از ابعاد نظام آرمانى اسلام را مشخص کرده است.
تاریخ سراسر مبارزه شیعه نیز الهامبخش جامعه ایرانى در خلق انقلاب اسلامى بود.
ارائه درک صحیح، دقیق و سازنده از تاریخ اسلام و تحول، موجب دگرگونى فکر و اندیشه مردم است.
به اعتقاد برخى از محققان، محرک اصلى ایجاد انقلاب در ایران روح حاکم بر تفکر و جهانبینى اسلامى بود.
پیش از ایجاد انقلاب جمعى در عرصه اجتماع، انقلاب فردى در درون رخ مىدهد.
قرآن کریم مىفرماید: مردم و جامعه تغییر نمىکنند، مگر آنکه خود افراد یکایک تغییر و تحول یابند.
ازآنجا که در جهت ایجاد انقلاب در اندیشه، باید در جهانبینى و وضعیت روحى جامعه تحول ایجاد شود، از رسالتهاى مهم پیامبران و رهبران الهىعلیهمالسلام دگرگونى فکر و اندیشه است.
نظام اعتقادى اسلام نقش مهمى در موضعگیرى انسان در عرصه اجتماع دارد.
هر چه اعتقادات و باورهاى جامعه از استحکام منطقى بیشترى برخوردار باشد نقش فعالترى در مواجهه با مشکلات و مصایب ایفا مىکند، روح حقیقى توحید نفى فراعنه و طواغیت را در پى دارد و در رویارویى و مبارزه با شرک و ظلم قدرت مقاومت و پایدارى مىدهد.
یکى از نویسندگان خارجى معتقد است که عقاید تشیع بهگونهاى است که عناصر مبارزاتى و نیروى انقلابى به نحو چشمگیرى در آن وجود دارد و مقاومت علیهمقتدرترینظالمهاراتوجیهمىکند.
اعتقاد به حیات اخروى، الهامبخش مبارزه در چارچوب آرمان شهادت طلبى و رسیدن به فوز عظیم و یا پیروزى و اجراى حدود الهى در جهان است.
نبوت و امامت نیز گویاى سیره رفتارى و گفتارى رهبران دینى به عنوان اسوه و راهنماى مردم به شمار مىرود.
زندگى سراسر مبارزه و جهاد ائمه اطهارعلیهمالسلام در تاریخ پرافتخار تشیع، درس بزرگى براى پیروان آنان در طول تاریخ است.
از اینرو، تحولات انقلاب در طول تاریخ پس از عصر غیبت ریشه در قیام عاشورا و موضعگیرى سیاسى - مبارزاتى ائمهعلیهمالسلام دارد.
نظام حقوقى اسلام، ضرورت حاکمیت الهى در جامعه و ایجاد حکومت، عنصر اجتهاد و نهاد مرجعیت، ابوابى چون جهاد، امر به معروف و نهى از منکر نقش مهمى در اتخاذ روشهاى انقلابى در مواجهه با حکام غیردینى دارد.
در نظام تربیتى اسلام نیز عناصر مهمى براى مواجهه با طواغیت وجود دارد.
استاد شهید مطهرىرحمه الله معتقد است که نفى روحیه تمکین و سازش و در مقابل، واجد روحیه پرخاشگرى بودن، طرد و انکار از زمینههاى مهم عصیان و مقاومت علیه رژیمهاى ضد دینى به شمار مىرود.
شعارهاى آرمانى اسلام از قبیل آزادى، برابرى، برادرى و عدالت خواهى از ملاکهاى مهم نظام تربیتى اسلام است که با اهداف مشخص، افراد جامعه را در گسستن زنجیرهاى اسارت و بردگى یارى مىدهد.
در یک نگرش کلى کارکردهاى مهم ایدئولوژیک دین از سویى، به چالش طلبیدن وضع موجود جامعه و از سوى دیگر، ترسیم آیندهاى مطلوب و آرمانى و ارائه راهکارهایى براى حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است.
اسلام زدایى رژیم گذشته و واکنش نیروهاى مذهبى در روند شکلگیرى انقلاب در ایران، اسلامزدایى رژیم گذشته به مثابه یکى از شاخصهاى متمایز کننده آن به شمار مىرود.
بر اساس اندیشه شیعى، حکام سیاسى، فاقد مشروعیتحکمرانى مىباشند.
با شکلگیرى جنبشها و نهضتهاى اصلاح و احیاى دینى، طى صد سال اخیر، اسلام از موانع عمده در مقابله با استعمار و استبداد به شمار مىرفته است.
در عصر حاکمیت پهلوى، این رژیم، که با مساعدت استعمارگر انگلیس روى کار آمده بود، اسلامزدایى و سنتستیزى از اصول ثابتسیاسىاش محسوب مىشد.
محورهاى عمده اسلامزدایى رژیم گذشته را مىتوان در موضوعهاى ذیل برشمرد: ملىگرایى از آنجا که دین در جامعه عامل همبستگى به شمار مىرفت و با امیال رژیم گذشته سازگار نبود، لذا، درصدد برآمد با تاکید بر ملىگرایى ناسیونالیسم، آرمان دیگرى را که در همبستگى ملى، کارکردهایى مشابه دین اسلام ایفا مىکند جایگزین آن نماید.
از اینرو، فلسفه سیاسى آن رژیم بر اساس ملىگرایى استوار گردسده بود.
ملىگرایى داراى دو جنبه داشت: از سویى، اسلامزدایى را وجهه همتخود قرار مىداد و از سوى دیگر، به تبلیغ باستانگرایى مىپرداخت.
محورهاى مهم باستانگرایى، که در جهت اسلامستیزى مطرح شده است، بر سیاستهاى ذیل استوار بود: الف اسطورهسازى ملى: تکیه بر پیشینه تاریخى، راهى در جهت کسب مشروعیت رژیم تلقى مىشد و شاه به عنوان مظهر وحدت ملى و حافظ ایرانزمین معرفى مىگردید.
(8) ب برگزارى جشنها و یادبودهاى واهى: در عصر پهلوى اول، یادبود هزاره فردوسى با هدف تاکید بر زبان فارسى، ملیت ایرانى و آیین زرتشتى و شاهنشاهى در مقابل دیانت اسلام مورد تاکید قرار گرفت و در عصر پهلوى دوم، جشنهاى 2500 ساله با تبلیغات فراوان داخلى و خارجى و با هزینه هنگفت در تخت جمشید برگزار شد که منجر به واکنش شدید حضرت امام خمینى رحمه الله و مجامع و محافل مذهبى در داخل و خارج گردید.
(9) ج بازنویسى تاریخ باستان: رژیم گذشته در جهت فراموشى و تحقیر فرهنگ و تمدن اسلامى، به بازنویسى آثار تاریخ باستان اقدام کرد و کوشید تاریخ 2500 ساله بهگونهاى نوشته شود که دوره اسلامى کمرنگ، حقیر و عامل عقبماندگى جامعه قلمداد گردد.
د تاکید بر زبان فارسى و حذف واژههاى عربى: یکى از ابعاد باستانگرایى احیاى زبان فارسى کهن و حذف واژههاى عربى بود.
هدف از این اقدام، انقطاع فرهنگى جامعه با پیشینه دینى آن بود.
این سیاست در بسیارى ازکشورهاى اسلامى و از جمله ترکیه اعمال شد، اما در ایران با مقاومت اندیشمندان دینى و مردم مواجه گردید و به شکست انجامید.
تخریب عقاید و تضعیف ایمان مردم القاى شبهه با هدف تضعیف فرهنگ دینى یکى از اقدامات رژیم گذشته بود.
رژیم با استخدام نویسندگان، احکام دینى را در قالب مکتوباتى چون رمان و داستان به استهزا مىگرفت و با انتشار کتابهایى، که توسط مستشرقان و غربزدگان نوشته مىشد، در القاى بىدینى، پوچگرایى و شبهه تلاش داشت.
از دیگر اقدامات رژیم، تضعیف اندیشمندان دینى و مراجع بود.
نگارش مقاله «رشیدى مطلق» در حمله به رهبر انقلاب در سال 1351 از جمله این اقدامات مىباشد.
نگارش این مقاله موجب واکنش مردمى و رخداد قیام19 دى و شتاب گرفتن انقلاب در ایران گشت.
جایگزینى قوانین عرفى به جاى قوانین اسلامى در محاکم قضایى، از دیگر اقدامات رژیم در جهت اسلامزدایى بود که از سال 1305 آغاز گردید و تا پیروزى انقلاب تداوم و تعمیق یافت.
(10 دامنزدن به فساد و فحشا از دیگر اقدامات رژیم قبل در این جهتبود که با هدف بىتفاوتسازى و انفعال نسل جوان جامعه شکل مىگرفت.
(11) وابستگى و غربزدگى در حالى که در منابع دینى بر نفى سلطه کفار بر مسلمانان تاکید شده است و در قرآن کریم، مسلمانان از روابطى که منجر به نفوذ و استیلاى کفار بر جوامع اسلامى باشد برحذر داشته شدهاند، رژیم پیشین با حمایت دول استعمارى روى کار آمد.
از اینرو، به آنها وابسته بود و فرهنگ غرب را در ایران رواج مىداد.
تصویب قانون کاپیتولاسیون در سال1343، که موجب اعتراض گسترده امام خمینى رحمه الله و مردم شد، از نمونههاى مهم این امر به شمار مىرود.
رهبرى رهبرى از دیگر شاخصهاى اسلام در انقلاب ایران محسوب مىشود.
رهبرى این انقلاب در شخصیت امام خمینى رحمه الله تبلور یافته بود.
رهبرى در حرکت انقلابى، نقش هماهنگکننده اصلى نیروهاى درگیر را ایفا مىکند.
در رویکرد نظرى، درباره نقش رهبرى در انقلابها دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد.
برخى آن را از جنبه روانشناختى مورد ارزیابى قرار مىدهند که متاثر از روانکاوى فروید است.
ریمون آرون مردم جامعه را از نظر فکرى به سه دسته کلى تقسیم مىکند: دسته اول: تولیدکنندگان اندیشه و نظریهپردازان انقلابى دسته دوم: انتشاردهندگان آن و کسانى که به اشاعه، ترویج و توزیع اندیشههاى دیگران مىپردازند.
دسته سوم: مصرفکنندگان آن.
رهبر، نظریهپرداز انقلاب است و ویژگىهاى شخصیتى او،قدرتونفوذکلامشازعواملمهمجلبوفادارىمردممىباشد.
ضرورت وجود رهبرى در مبانى اندیشه سیاسى اسلام، امرى انکارناپذیر است.
حکومت و پیشوا، هر دو، از ضروریاتىاند که صرفنظر کردن از آن ممکن نیست.
از بین بردن موانع استفاده از شیوههاى مشروع (نه تحمیلى و قهرى) و پیشبرد مبارزات در قالب مفاهیم اسلامى براى افراد جامعه قابل درک است.
از ویژگىهاى رهبرى انقلاب ایران آن بود که مبارزه و انقلابش بر پایه دین و معنویتبود و عمل به وظیفه به عنوان یک اصل حاکم اصالت داشت.
قدرت رهبرى بر اتکال به خداوند و پذیرش عمیق مردمى استوار بود.
پایان دادن به افسانه «جدایى دین از سیاست» از دیگر ویژگىهاى رهبرى بود که مبارزه را به کانون اصلى یعنى شاه معطوف کرد.
مخاطبان رهبرى، تودههاى مسلمان انقلابى بودند، نه احزاب و گروههاى خاص.
امام خمینىقدس سره از روزهاى آغازین انقلاب در سال 1342، آمریکا و اسرائیل را اساس بدبختىهاى جامعه برشمردند و تا پایان نهضتبر آن پافشارى نمودند.
در مقایسه با نهضتهاى پیش از انقلاب، از جمله مشروطه و ملى شدن نفت، امتیاز انقلاب سال1357 آن بود که از موضع فقاهت و مرجعیتبرخوردار بود.
رهبر انقلاب و شاگردان فکرى ایشان با ترسیم تصویرى واقعى از دین، نقش مهمى در احیاى فکر دینى و انقلاب ایجاد کردند.
رهبرى در جهت ایجاد انقلاب، در جهانبینى و نظام ارزشى حاکم تاثیر مهمى از خود بر جاى گذاشت.
بسیارى از مفاهیم دینى، که مورد سوء استفاده رژیم واقع مىشد - وجههاى از دین که پاسخگوى مشکلات عصر و از امعیتبرخوردار بود - مورد بازنگرى واقع گردید و تلقى صحیح و جدیدى از آن ارائه شد.
از سوى دیگر، از میان بردن موانع احتمالى، که ممکن است در پیشبرد حرکت انقلابى ایجاد سد کند، از سوى رهبرى کنار زده شد.
در این راستا، تمسک به «تقیه» براى کند کردن حرکت انقلابى در سالهاى آغاز نهضت تحریم گردید.
از دیگر کارهاى ویژه رهبرى دمیدن روح اعتماد به نفس و مقابله با خودباختگى در مردم بود.
با ارتباطى که رهبرى انقلاب ایران با روحانیت داشت، شبکه وسیعى از نیروهایى که مروج و بیانکننده اندیشه و فکر رهبرى در نقاط گوناگون کشورند، شکل گرفت و به مثابه یک حزب سیاسى در ایران عمل کرد، در حالى که ویژگىهاى ظاهرى حزب را نداشت.
تجربه تاریخى یکصد سال گذشته ایران نیز نشانگر نقش اندیشمندان دینى و روحانیت در تحولات اجتماعى است.
پیامهاى رهبرى در قالب مفاهیم اسلامى نقش مهمى در بسیج مردمى در طول شکلگیرى انقلاب داشته است.
تحلیل محتواى این پیامها و موجى که توسط آن در بین مردم ایجاد مىشد بیانگر ماهیت و محتواى فکرى این انقلاب است.
مهمترین هدفى که رهبرى در بسیارى از اعلامیهها بدان پاى مىفشرد اعلاى کلمه حق و استحکام مبانى دینى بود که رژیم گذشته در صدد محو و نابودى آنها مىکوشید.
با نگاهى به مواضع رهبرى در روند شکلگیرى نهضت، مشاهده مىکنیم که نخستین مخالفتها از سوى امام خمینىقدس سره، که در آن قید اسلام و سوگند به قرآن کریم حذف شده بود، در اعتراض به لایحه «انجمنهاى ایالتى و ولایتى» آغاز شد.
در جریان همهپرسى آن نیز اعتراضات وسیعى از سوى رهبرى آغاز شد که منجر به اعتراضات وسیع مردمدرشهرهاىگوناگونگردید.
فاجعه کشتار مدرسه فیضیه در سال 1342 و قیام 15 خرداد، که منجر به شهادت صدها تن شد، نتیجه واکنش رهبرى در قبال سیاستهاى ضد اسلامى رژیم بود.
شهادت فرزند امام راحلرحمه الله در سال1356 و اعتراض رهبر انقلاب به شاه در همان سال از نقاط عطف حوادثى به شمار مىرود که در نهایت، منجر به سقوط رژیم شاه در سال1357 گردید.
نقش مساجد نقشى که مساجد در جریان انقلاب ایفا کردند یکى دیگر از مشخصههاى اسلام در تکوین انقلاب به شمار مىرود.
مساجد یکى از کانونهاى مهم تجمع و تبادل پیامهاى انقلاب و تعمیق جریان انقلاب محسوب مىشدند.
در رویکرد نظرى، سازماندهى و تشکل از عناصرى است که برخى از نظریهپردازان انقلاب بر آن تاکید کردهاند.
از منظر اینان، بدون یک چارچوب سازمانى براى مبارزه، گروههاى انقلابى در نوعى سرگشتگى و تحیر به سر خواهند برد.
چارلز تیلى، از جمله نظریهپردازان انقلاب، معتقد است که انقلابها بر اساس گسیختگى اجتماعى به وجود نیامدهاند.
وى بر نقش سازماندهى در ایجاد انقلاب تاکید بسیارى دارد.
آفات نهضتهای اسلامی نهضتها ، مانند همه پدیده های دیگر ممکن است دچار آفت زدگی شوند.وظیفه رهبری نهضت است که پیشگیری کند و اگر احیانا آفت نفوذ کرد ، باوسائلی که در اختیار دارد و یا باید در اختیار بگیرد ، آفت زدائی نماید.
اگر رهبری یک نهضت ، به آفتها توجه نداشته باشد یا در آفت زدائی سهلانگاری نماید ، قطعا آن نهضت ، عقیم ، یا تبدیل به ضد خود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید .
ما از نظر انواع آفتها آنچه به نظرمان رسیدهاست یادآوری میکنیم ، بدون آنکه مدعی باشیم همه آنها را استقصا کرده ایم نفوذ اندیشه های بیگانه اندیشه های بیگانه از دو طریق نفوذ میکنند .
یکی از طریق دشمنان هنگامی که یک نهضت اجتماعی اوج میگیرد و جاذبه پیدا میکند و مکتبهای دیگر راتحت الشعاع قرار میدهد ، پیروان مکتبهای دیگر برای رخنه کردن در آنمکتب و پوسانیدن آن از درون ، اندیشه های بیگانه را که با وح آن مکتب مغایر است وارد آن مکتب میکنند و آن مکتب را به اینترتیب از اثر و خاصیت میاندازند و یا کم اثر میکنند .نمونهاش را در قرون اولیه اسلام دیدهایم .
پس از گستردگی و جهانگیریاسلام ، مخالفان اسلام مبارزه با اسلام را از طریق تحریف آغاز کردند .
میکنیم .
هم گروهی را میبینیم که واقعا وابسته به مکتبهای دیگر بالخصوص مکتبهای ماتریالیستی هستند و چون میدانند که با شعارهای و مارکهای ماتریالیستی کمتر میتوان جوان ایرانی را شکار کرد ، اندیشههای بیگانه رابا مارک اسلامی عرضه میدارند .
بدیهی است اسلامی که با محتوای ماتریالیستی در مغز یک جوان فرو رود و تنها پوسته اسلامی داشته باشد بهسرعت دور انداخته میشود .
و هم میبینیم - و این خطرناکتر است - که افرادی مسلمان ، اما ناآشنا به معارف اسلامی و شیفته مکتبهای بیگانه ، به نام اسلام ، اخلاق مینویسند و تبلیغ میکنند اما اخلاق بیگانه ، فلسفه تاریخ مینویسند همانطور ، فلسفه دین و نبوت مینویسند همانطور ، اقتصاد مینویسند همانطور ، سیاست مینویسند همانطور ، جهان بینی مینویسند همانطور ، تفسیر قرآن مینویسند همانطور و و و من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی ، به رهبران عظیم الشأن نهضت اسلامی که برای همهشان احترام فراوان قائلم ، هشدار میدهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت میکنم که نفوذ و نشر اندیشههای بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی اعم از آنکه از روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد ، خطری است که کیان اسلام را تهدید میکند .
راه مبارزه این خطر تحریم و منع نیست .
مگر میشود تشنگانی را که برای جرعهای آب لهله میزنند از نوشیدن آب موجود به عذر اینکه آلوده است منع کرد ؟
این ما هستیم که مسئولیم .
ما به قدر کافی در زمینههای مختلف اسلامی کتاب به زبان روز عرضه نکردهایم .
اگر ما به قدر کافی آب زلال و گوارا عرضه کرده بودیم ، به سراغ آبهای آلوده نمیرفتند .
گر نه تهی باشدی بیشتر این جویها خواجه چرا میدود تشنه در این کویها راه مبارزه ، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینه ها با زبان روزاست .
حوزههای علمیه ما که امروز اینچنین شور و هیجان فعالیت اجتماعییافتهاند .
باید به مسئولیت عظیم علمی و فکری خود آگاه گردند .
بایدکارهای علمی و فکری خود را ده برابر کنند .
باید بدانند که اشتغال منحصربه فقه و اصول رسمی جوابگوی مشکلات نسل معاصر نیست .
تجدد گرائی افراطی پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال در هر کاری خالی از دشواری نیست .
گوئی همیشه راه اعتدال یک خط باریک است که اندک بی توجهی موجب خروج از آن است .
اینکه در آثار دینی وارد شده که " صراط " از" مو " باریکتر است اشاره به همین نکته است که رعایت اعتدال در هرکاری سخت و دشوار است .
بدیهی است که مشکلات جامعه بشری نو میشود و مشکلات نو راه حل نو میخواهد .
" الحوادث الواقعه " چیزی جز پدیدههای نوظهور نیست که حلآنها بر عهده حاملان معارف اسلامی است .
سر ضرورت وجود مجتهد در هر دوره، و ضرورت تقلید و رجوع به مجتهد زنده همین است .
و الا در یک سلسلهمسائل استاندارد شده ، میان تقلید از زنده و مرده فرقی نیست .
اگرمجتهدی به مسائل و مشکلات روز توجه نکند او را باید در صف مردگان بهشمار آورد .
افراط و تفریط در همین جا پیدا میشود .
اجاره و مضاربه و مزارعه یادگار عهد فئودالیسم است و فلان حکم دیگریادگار عهد دیگر .
اسلام دین عقل و اجتهاد است .
اجتهاد چنین و چنان حکممیکند .
باید توجه داشته باشیم که حتی معیارهائی که دانشمندان روشنفکر و مترقیاهل تسنن نظیر عبده و اقبال برای حل مشکلات جدید ارائه کرده اند از قبیلتمایز قائل شدن میان عبادات و معاملات وتعبیرهای خاصی که آنها از اجماع، اجتهاد ، شورا و غیره کردهاند و همچنین جهان بینی اسلامی که آنها عرضهکردهاند به هیچوجه برای ما که پرورده فرهنگ اسلامی پیشرفته شیعی هستیمقابل قبول نیست و میتواند الگو قرار گیرد .
فقه شیعه ، حدیث شیعه ،کلام شیعه ، فلسفه شیعه ، تفسیر شیعه ، فلسفه اجتماعی شیعه از آنچه در جهان تسنن رشد کرده بسی رشد یافته تر و جوابگوتر است .
هر چند جهان تسنن به علل جغرافیائی و غیر جغرافیائی پیش از جهان تشیعبا تمدن جدید و مشکلات و مسائلی که این تمدن به وجود آورده آشنا شده و در جستجوی کشف راه حل آن برآمده است و شیعه دیرتر نظریات خود را عرضه داشته است ، ولی مقایسه میان آنچه در سنواتاخیر از جهان شیعه عرضه شده و آنچه از جهان تسنن عرضه شده است میرساندکه نظریات شیعی از برکت پیروی از مکتب اهل بیت علیهم السلام بسیعمیقتر و منطقیتر است .
ما نیازی نداریم که امثال عبده و اقبال و فرید وجدی و سیدقطب و محمدقطب و محمد غزالی و امثال اینها را الگو قرار دهیم.
به هر حال تجدد گرائی افراطی - که هم در شیعه وجود داشته و دارد و همدر سنی - و در حقیقت عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست، و پیراستن آن از آنچه از اسلام هست ، به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن ، آفت بزرگی برای نهضت است و وظیفه رهبری نهضت است کهجلو آنرا بگیرد .
ناتمام گذاشتن نهضت متأسفانه تاریخ نهضتهای اسلامی صد ساله اخیر ، یک نقیصه را در رهبری روحانیت نشان میدهد و آن اینکه روحانیت نهضتهائی که رهبری کرده تامرحله پیروزی بر خصم ادامه داده و از آن پس ادامه نداده و پی کار خودرفته و نتیجه زحمات او را دیگران و احیانا دشمنان بردهاند .
مانند اینکهکسی زمین غصب شدهاش را با قدرت و شدت مطالبه کند و با صرف نیرو و بذل مال و جان آن را از دست دشمن بگیرد ، اما همینکه گرفت برود به خانهخود بنشیند و یک دانه بذر هم در آن نپاشد ، دیگران بروند از آن به سودخود استفاده کنند .
انقلاب عراق با پایمردی روحانیت شیعه به ثمر رسید ، اما روحانیت از ثمره آن بهره برداری نکرد و نتیجهاش را امروزمیبینیم .مشروطیت ایران را روحانیت به ثمر رسانید ، اما آن را ادامه نداد و بهرهبرداری نکرد و لهذا طولی نکشید که یک دیکتاتوری خشن روی کار آمد ، و ازمشروطیت جز نام باقی نماند ، بلکه تدریجا در مردم سوء ظن پدید آمد کهاساسا رژیم استبداد از رژیم مشروطه بهتر بوده است و مشروطیت گناه است.
حتی در جنبش تنباکو اظهار تأسف میشود که روحانیت با لغو امتیاز رژی کار خود را تمام شده تلقی کرد در صورتی که میتوانست پس از آن آمادگی مردم ، یک نظام واقعا اسلامی به وجود آورد .
نهضت اسلامی ایران در حال حاضر در مرحله نفی و انکار است .
مردم ایرانیکدست علیه استبداد و استعمار قیام کردهاند .
مرحله نفی و انکار ، بهدنبال خود مرحله سازندگی و اثبات دارد به دنبال " لا اله " باید " الاالله " بیاید .
در هر نهضت مرحله سازندگی و اثبات از مرحله نفی وانکار دشوارتر است .
اکنون این نگرانی در مردم هوشمند پدید آمده است کهآیا باز هم روحانیت کار خود را نیمه تمام خواهد گذاشت ؟
رخنه فرصت طلبان رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت از آفتهای بزرگ هرنهضت است .
وظیفه بزرگ رهبران اصلی اینست که راه نفوذ و رخنه اینگونهافراد را سد نمایند .هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طی میکند سنگینیش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداکار است ، اما همینکه به بار نشست و یا لااقل نشانههای بار دادن آشکار گشت و شکوفههای درخت هویدا شد ، سر و کلهافراد فرصت طلب پیدا میشود .
روز بروز که از دشواریها کاسته میشود و موعد چیدن ثمر نزدیکترمیگردد ، فرصت طلبان محکمتر و پر شورتر پای علم نهضت سینه میزنند تاآنجا که تدریجا انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان بدر میکنند .
این جریان تا آنجا کلیت پیدا کرده که میگویند : " انقلاب فرزند خوراست " گوئی خاصیت انقلاب اینست که همینکه به نتیجه رسید فرزندان خودرا یک یک نابود سازد .
ولی انقلاب فرزند خور نیست ، غفلت از نفوذ ورخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار میآورد .جای دوری نمیرویم .
انقلاب مشروطیت ایران را چه کسانی به ثمر رساندند؟
و پس از به ثمر رسانیدن چه چهرههائی پستها و مقامات را اشغال کردند ؟و نتیجه نهائی چه شد ؟سردار ملیها و سالار ملیها و سایر قهرمانان آزادیخواه ، همه به گوشهایپرتاب شدند و به فراموشی سپرده شدند و عاقبت با گرسنگی و در گمنامیمردند ، اما فلان الدولهها که تا دیروز زیر پرچم استبداد با انقلابیون میجنگیدند و طناب به گردن مشروطه چیان میانداختند ، به مقام صدارت عظمی رسیدند ، و نتیجه نهائی ، استبدادی شد به صورت مشروطیت .فرصت طلبی تأثیر شوم خود را در تاریخ صدر اسلام نشان داد در دوره عثمان، فرصت طلبان جای شخصیتهای مؤمن به اسلام و اهداف اسلامی را گرفتند ،طریدها وزیر شدند و کعب الاحبارها مشاور ، و اما ابوذرها و عمارها بهتبعیدگاه فرستاده شدند و یا در زیر لگد مچاله شدند .چرا قرآن کریم میان انفاق و جهاد قبل از فتح مکه و انفاق و جهاد بعد از فتح مکه ، و در حقیقت میان مؤمن منفق مجاهد قبل از فتح ومؤمن منفق مجاهد بعد از فتح فرق میگذارد : لا یستوی منکم من انفق من قبلالفتح و قاتل ، اولئک اعظم درجه من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا و کلاوعد الله الحسنی والله بما تعملون خبیر آنانکه پیش از فتح انفاقو جهاد کردند ( با دیگران ) همانند نیستند .
آنان از نظر درجه بزرگترنداز کسانی که بعد از فتح انفاق و جهاد کردند .
و خداوند به همه وعده نیکی داده و خداوند به آنچه میکنید آگاه است .سر مطلب واضح است .
پیش از فتح مکه هر چه بود دشواری و تحمل مشقتبود ، ایمانها خالص تر و انفاقها و جهادها بیشائبه تر و از روحیه فرصت طلبی دورتر بود ، بر خلاف انفاق و جهاد بعد از فتح که در آن حد ازبیشائبگی نبود .
همچنین قرآن در باره مجاهدین اولین میفرماید : بیست نفر شما برابر بادویست نفر از کافران است .
ولی همینکه عناصر دیگر که هنوز روح اسلامیکاملا در آنها دمیده نشده بود و دقیقا مؤمن به اهداف انقلاب اسلامی نبودندوارد شدند - و در آن هنگام میشد اسلام را یک فرصت تلقی کرد - میگوید صدنفر شما با دویست نفر دشمن برابری میکند .
نهضت را اصلاح طلب آغاز میکند نه فرصت طلب ، و همچنین آنرا اصلاحطلب مؤمن به اهداف نهضت میتواند ادامه دهد نه فرصت طلب که در پی منافع خویش است .
به هر حال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان علی رغم تظاهرات فریبندهشان یکی از شرائط اصلی ادامه یک نهضت در مسیر اصلی است .
ابهام طرحهای آینده فرض کنیم ساختمان فرسوده و بیقوارهای را که در آن با ناراحتی بسرمیبریم میخواهیم خراب کنیم و به جای آن ، ساختمانی نو و زیبا که فاقدنواقص قبلی باشد و آسایش ما را کاملا تأمین کند بسازیم .
اینجا دواحساس داریم .
یک احساس منفی در باره ساختمان موجود که میخواهیم هر چهزودتر خود را از شر آن راحت سازیم و دیگر احساس مثبت در باره ساختمانجدیدی که میخواهیم بسازیم و هرچه زودتر یک زندگی خانوادگی ایدهآل در آنبه وجود آوریم .
از نظر احساس منفی تکلیف ما روشن است .
نیاز زیادینیست که ضرورت تخریب آن برای ما توضیح داده شود ، زیرا عملاناراحتیهارا لمس میکنیم .
اما از نظر احساس مثبت اگر طرحی و نقشه ای مشخص جلو ما بگذارند ، یا ماکتی تهیه کنند و جلو ما بگذارند که ساختمان آینده اینست با این مزایا و محاسن و ما در مجموع نقصی نتوانیم پیدا کنیم قطعاتسلیم میشویم و قبول میکنیم .
ولی اگر طرحی ارائه نشود ، و از طرفمتخصصان مورد اعتماد به طور اجمال گفته شود بعد از خراب کردن ، ساختمانیبسیار عالی به جای آن خواهیم ساخت ، بدیهی است که شوق ما تحریک میشوداما نوعی دلهره هم در ته دل خواهیم داشت .حالا اگر دو گروه مهندس پیشنهاد ساختمان جدید بدهند .
یک گروه نقشه ایمعین از هم اکنون ارائه میدهد که مثلا در ورودی کجاست ، آشپزخانه به چه شکل و در کجاست ، سالن پذیرائی چهابعادی دارد و در کجاست ، حمام و دستشوئی کجا ، اما گروه دیگر در عیناینکه به ارزش و شخصیتشان اعتماد داریم هیچگاه نقشه و طرح خود را ارائهنمیدهند ، همین قدر وعده میدهند بهترین ساختمانها خواهیم ساخت اینجااست که ابهام و روشن نبودن طرح این گروه ممکن است ما را به سوی آن گروهدیگر بکشاند .