انقلاب ایران که گاه از آن به عنوان آخرین انقلاب قرن بیستم و گاه حتی واپسین انقلاب به مفهوم مصطلح و کلاسیک آن یاد می شود، بی گمان رویدادی شگرف و واقعه ای تاریخی، بلکه تاریخ ساز در سلسله رخدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مامحسوب می شود.
رویدادی که نه تنها در ایران به سرنگونی نظام سلطنتی چند هزار ساله انجامید و سرمنشأ تاریخ و تحولاتی تازه شد، بلکه در خارج از کشور نیز بازتابها و آثار متعددی را موجب شد.
در نیمه دوم قرن بیستم، کمتر رویدادی همچون انقلاب 1979 ایران، ناآرامی برانگیخته است.
ایران از زمان این انقاب تحولات بسیاری به خود دیده است:
تثبیت جمهوری اسلامی با غلبه روحانیون، حذف گروههای مخالف، نهادینه شدن سیاسی و اجتماعی انقلاب و جنگی هشت ساله با عراق همراه با پیامدهای مخرب اقتصادی وتلفات انسانی.
میزان اثرگذاری انقلاب ایران بر جوامع مختلف
بازتاب جهانی انقلاب ایران هم مستقیم و هم غیرمستقیم بوده است.در واقع انقلاب اغلب بیش از آنکه مدلی دقیق باشد،به صورت نمونه ای الهام بخش و کلی عمل کرده است.
فعالان مسلمان در بسیاری از کشورها از پیروزیهای برادران و خواهران ایرانی خود مسرور شدند و در مبارزات خود روحیه گرفتند.
از این نظر انقلاب ایران معمولا بیش از آن که به ایجاد یا هدایت تلاشهای انقلابی بیانجامد، گرایشهای از پیش موجود در کشورهای اسلامی را تقویت کرده یا شتاب بخشیده است.
بیشترین نفوذ مستقیم، نیرومند و پایدار ایران در لبنان بوده است.
جامعه شیعه لبنان که تا پس از جنگ جهانی دوم اساسا غیر سیاسی بود، در دهه های 1960 و 1970 به گونه فزاینده سیاسی شد.
در طول دهه 70، موسی صدر رهبر مذهبی زاده شده و تحصیل کرده در ایران، به تفسیر دوباره ای از تمادگرایی شیعی دست زد.
که با تفسیر انقلابی امام خمینی از اسلام طی سالهای تبعیدش از 1964 تا 1978 مشابهت داشت.
این رویکرد مؤید شکل گیری جنبش فعالانه اصلاحات اجتماعی و سیاسی (حرکت محرومین) بود.
با انقلاب ایران که در سال 1978نیرویی گرد آورد، بسیارس از شیعیان لبنان از اقدامات هم کیشان ایرانی خود الهام گرفتند.
حتی با این حال در خصوص بازتاب سرنگونی شاه نباید اغراق کرد.
بسیاری از شیعه های لبنان دیدگاهی دوگانه نسبت به این انقلاب اتخاذ کردند.
از یک سو، سقوط شاه ثابت کرد که حکومتی نا مشروع را نمی بایست با نا خشنودی تحمل کرد، حتی اگر انجام این امر زیر لوای اسلام مقدور نباشد.
از سوی دیگر، وسیعاّ تصدیق شده است که راه حل های ایران الزاماّ حلال مشکلات لبنان نیست.
هنگام بحث از رویدادهای ایران معمول است که بسیاری از شیعیان لبنانی دقیقاّ به این تمایز اعتراف کردند.
در اوت 1979، اندکی پس از بازگشت امام خمینی به ایران، صدها بحرینی شیعه به طرفداری از انقلاب ایران دست به تظاهرات زدنند و با مأموران درگیر شدند.
مدرسی که در سال 1980 از بحرین تبعید شده بود، در برنامه های رادیوی از تهران مرتبا خواستار قیام علیه خاندان حاکم می شد.
در دسامبر 1981 دولت تلاش برای انجام کودتا را خنثی کرد و 70 عضو جبهه آزادیبخش اسلامی بحرین را که زیر نفوذ مدرسی بود و از ایران کمک مالی می گرفت، دستگیر کرد.
سفرهای شیعیان به ایران و عراق به «ایرانی شدن» جامعه شیعه افغانستان انجامید.
ادواردز و کوپکی یادآور می شودکه آداب و مراسم مرسوم شیعیان ایران (مثل مراسم محرم و استفاده از روضه های ضبط شده مربوط به عاشورای حسینی) از دهه 50 در افغانستان رواج یافت.
ایرانی شدن جمعه شیعی افغان در موارد جدیدتر دیگران نیز همچون نامها و نامهای خانوادگی مشهود است (کاربرد آقا و نام های خانوادگی مختوم به ی).
افغانستان و ایران تنها کشورهای اسلامی اند که اسلام گرایان و روحانیون در آن به هم پیوسته اند، اما زمینه های تاریخی خاص این اتحاد در هر یک از این دو کشور، چشم اندازهای کاملاّ متفاوتی از مجاهدین افغانستان و حزب اللهی های ایران پیش روی می گذارد که مانع از هر گونه پیوستگی و قرابت عملی میان آنها می شود.
پاسخ مشخص و واحدی به این که جرا به رغم نارضایتی های بسیار واقعی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود در جومع شیعی خلیج فارس، خیزش های مورد انتظار رخ نداده است، وجود ندارد.
توضیح این مطلب به چند عامل اساسی مربوط می شود:
1.
تعدی و زیاده روی حکومت ایران نسبت به شهروندان خود در قسمت عربی خلیج وحشت و انزجار آفرید و بسیار نامطلوب تر از ساستها و اعمال رژیمهای محلی موجود دیده شد.
2.
جنگ ایران و عراق عموماّ نه تنها تهدیدی نسبت به رفاه سنی هاب خلیج بلکه علیه رفاه شیعیان تلقی می شد، چرا که حملات به نفتکشها و تاسیسات نفتی بر رفاه کل جمعیت خلیج تأثیر نامطلوبی نهاد.
2.
جنگ ایران و عراق عموماّ نه تنها تهدیدی نسبت به رفاه سنی هاب خلیج بلکه علیه رفاه شیعیان تلقی می شد، چرا که حملات به نفتکشها و تاسیسات نفتی بر رفاه کل جمعیت خلیج تأثیر نامطلوبی نهاد.
3.
هیچ رهبر شیعی پرجذبه ای ظهور نکرده است تا پندارها و پشتیبانی های جوامع شیعی خلیج رابرانگیزاند یا احساسات مبهم نارضایتی را به سوی مخالفت سازمان یافته متمرکزی هدایت کند.
4.
دولتهای خلیج نه فقط اقدامات تمنیتی داخلی راخصوصاّ در مناطقی با جمعیت کثیر شیعه و در تاسیسات مهم استراتژیک تشدید کردند، بلکه نسبت به نارضایتی ها و شکایات مشروع شیعیان حساس تر بوده و در قبال تقاضاهای آنان پذیرش بیشتری داشته اند.
5.
اگر چه ثروت نفت تا حدودی به صورت بی تناسب در میان سنی ها تقسیم شده است، اما شیعیان نیز در شکوفایی حاصل از نفت سهیم بوده اند و سطح زندگی آنان بسیار بالاست.
علاوه بر این ، در بیشتر کشورهای خلیج، جوامع شیعه ممکن است توانایی ایجاد ناآرامی های شهری را داشته باشند، اما به لحاظ زمانی مشکلات بسیار بیشتری در تهدید رژیمهای خود دارند.
اگر چالشی در برابر یکی از رژیمهای خلیج صورت گیرد، که وقوع آن در زمان حاضر محتمل به نظر نمی رسد، اما این چالش به احتمال زیاد از سوی سنی ها خواهد بود، و اگر چنین چالشی بنیادگرایانه باشد، بیشتر متأثر از نوشته های ابن تمیمه، مودودی و قطب خواهد بود تا نوشته های شریعتی و امام خمینی.
تأثیر پذیری مصر از ایران تجربه ای غیر مستقیم تر بوده است.
مصر در زمره کشورهایی است که در آن الهام پذیری از لنقلاب به تقویت مخالفان اسلامی موجود انجامیده است.
بی آنکه حکومت ایران مداخله مهمی کرده باشد.
طی دهه 1970، انور سادات کوشید تا از اسلام برای تقویت مشروعیت سیاسی خویش استفاده کند اما به جای آن، واکنش های اسلامی مخالفت آمیز را برانگیخت.
به دنبال انقلاب ایران هم اخوان المسلمین میانه رو و هم گروههای تندرو تأیید نهادهای اسلامی رسمی را نسبت به این پیمان مردود دانستند و مصریان را به پیروی از الگوی ایران و مبادرت به جنگ مقدس با اسرائیل فرا خواندند.
در کشورهای دور دست تر یعنی در تونس و لیبی نیز تفاوت بیشتری دیده نمی شد.
رهبران هر دو کشور (معمر قذافی در لیبی و حبیب بورقیبه در تونس) الگوی این انقلاب را تهدیدی برای رهبری سیاسی خود تلقی می کردند و گروههای مخالف در هر دو کشور لیبی و تونس، در الگوی ایران ضرورت کلی پاسخگو شدن و مسؤلیتپذیری اسلامی رهبران سیاسی را می دیدند.
در حالی که انقلاب ایران نتوانست به مداخله مستقیم یا تشکیل گروههای فعال جدیدی با پشتیبانی ایران بیانجامد، به گرایشهای مخالفت آمیزی که از پیش در هر دو کشور بود شتاب بخشید.فعالان مسلمان تونس از تجربه ایران تشویق شدندو جسارت بیان خواسته های خود را یافتند.
نا خرسندی از مذهب زدایی عمیق و آموزش در سودان به ظهور گروههای اصلاح طلب اسلامی نظیر جامعه حفظ قرآن کمک کرده بود.
توسعه توأمان احیاگری اسلامی در جهان اسلام و جوشش احساسات ایرانی در مرزهای شوروی بر مسلمانان و رژیم اثر گذاشت.
مارتا بریل اُلکات در « آسیای مرکزی شوروی: آیا مسکو از نفوذ ایران می هراسد؟» می نویسد: «مطمئناّ انقلاب ایران اثراتی داشت ، حداقل برای کسانی که در آسیای مرکزی به رادیوهای موج کوتاه دسترسی داشتند، مدلی امروزی از جامعه ای اسلامی فراهم آوردکه با شناخت تضعیف شده تر انها از گذشته اسلامی خود هماهنگ بود».
بازتاب انقلاب ایران بر جوامع مسلمان جنوب شرقی آسیا عمدتا غیر مستقیم بوده است.
در مالزی و اندونزی، انقلاب هم ایدئولوژی و عقاید سیاسی اسلامی را برانگیخته و هم توانایی حکومت محلی را در توجیه نظارت و سرکوب جنبشهای مخالفان اسلام گرا تقویت کرده است.
در فیلیپین، ایران با حمایت معنوی و پشتیبانی از مبارزه جبهه آزادیبخش ملی مورو گرایشهای سیاسی از پیش موجود را قوت دوباره ای بخشیده است.
با این حال در مدت زمان کوتاهی ، فعالان در مالزی و اندونزی سریعاّ از امام خمینی فاصله گرفتند زیرا نسبت به جهت گیری و زیاده روی های حکومت ایران نگرانی داشتند.
و حکومتهای مالزی و اندونزی نیز برای بی اعتبار ساختن هر گونه مخالفت اسلامی به طرح اتهاماتی چون خمینیسم یا اسلام رادیکال می پرداخت.
در حالیکه امام خمینی مظهر قدرت و نیروی انقلاب اسلامی است اثر گذاری ایران بر مالزی و اندونزی بیشتر مدیون نوشته های دکتر علی شریعتی بوده است تا امام خمینی.
تأثیر ایران بر سیاست های مسلمانان در جنوب فیلیپین طی مراسم بیستمین سالگرد روز آزادی بانگ مورو در 18 مارس 1988که در آن تصاویر نور میسواری رهبر جبهه آزادیبخش ملی مورو و امام خمینی در کنار هم به نمایش گذاشته شده بود، آشکارا معلوم بود.
بدین سان یکی از مهمترین آثار انقلاب اسلامی بر حکومتهای اندونزی و مالزی افزایش تلاشهای آنها در نظارت بر نقش سیاسی آن دسته از نیروهای اسلامی است کخ برای سیاست دولتها زیانبار تلقی می شوند.
تا حدودی به دلیل رویدادهای ایرانف جاکارتا و کوالالامپور به طور فزاینده ای از خطرهای اعمال شده از سوی ایدئولوژی مذهبی آگاه شدند و در صدد برآمدند تا این آثار منفی را از طریق تلفیق مجموعه ای از گزینش، تهدیدها، افزایش مراسم و سخنرانیهای مذهبی، و مراقبت و نظارت بیشتر بر فعالیتهای مذهبی مهار کنند.
در عین حال حکومتهای مالزی و اندونزی تهدید علیه ثبات سیاسی و مذهبی را که جزیی از وقایع ایران است، تشخیص داده اند.
این امر سبب شده است که کوالالامپور و جاکارتا دست به کار مهار ایده هایی شوند که برای صلح و نظم ویرانگر یا زیان آور می پندارند.
بسیاری از رهبران مسلنان نیجریه را پیروزی انقلاب ایران ترغیب کرد و از این نمونه الهام گرفتند.
بسیاری از مضامین این انقلاب همچون تقبیح فساد اداری،رد مادی گرایی فزونی خواهانه، انتقاد از غرب زدکی و اجرای قوانین اسلامی مورد استقبال آنان قرار گرفت.
به هر حال اکثر مسلمانان نیجریه با آنکه به نوعی خواستلر معمول شدن قوانین اسلامی هستند، همچنان به جای ایجاد جمهوری اسلامی به دولتی کثرت گرا پایبندند.
صدور انقلاب کرین برینتون در اثر برجسته خود درباره ماهیت جهان شمول انقلاب های ریشه دار بحث می کند.
او اظهار می دارد که انقلابیون در طول تاریخ « همگی کوشیده اند که اصول انقلاب خود را ترویج کنند ».
بنابراین می توان این حکم کلی را صادر کرد که گویا صدور انقلاب پیامد شور انقلاب است به ویژه به سبب آنکه انقلابیون حق به جانب هستند.
ظهور صدور انقلاب به مثابه اصلی بنیادی در سیاست خارجی همچون خود انقلاب ایران، بازتاب پویایی سیاسی داخلی ایران است.
بسیاری از آرمانگرایان رادیکال اعم از روحانی یا غیر روحانی ندای صدور لنقلاب از سوی امام خمینی را به این صورت تفسیر می کردندکه این امر به هر قیمتی باید عملی شود.
دیگر آرمانگرایان رادیکال همچون محمد منتظری فرزند آیت الله منتظری کوشیدند با هر وسیله ای از جمله کاربرد زور به صدور انقلاب اقدام کنند.
محمد منتظری به تشکیل سازمان انقلاب توده های جمهوری اسلامی (ساتجا) پرداخت و از آذر 1358 در صدد اعزام رزمندگان به لبنان بر آمد، پاسداران انقلاب مدتها پس از آن در سال 1361 به لبنان اعزام شدند.
خواسته امام خمینی مبنی بر صدور انقلاب عمیقاّ در ایئولوژی او و فرهنگ سیاسی ایرانی-اسلامی ریشه دارد.
موسوی نخستین وزیر خارجه ایران تصمیم گرفت طرحی برای اسلامی در سراسر جهان ترسیم کند که به گفته او وزارت خارجه ایران آن را دنبال کند زیرا جنگ علیه امپریالیسم باید در سرتاسر عالم رخ دهد.
با این همه از پیامدهای مهم تر تشکیل شورای انقلاب اسلامی در مقام سازمانی فراگیر بود که گروههایی همچون مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق ، جنبش اقلاب اسلامی جزیره العرب، جبهه آزادیبخش بحرین و گروههای آزادیبخش برای سوریه و لبنان را در بر می گرفت.
نکته ای که در صدور انقلاب مشاهده می شود نقش گسترده آیت الله منتظری برای این امر می باشد.
سازمانها و نهادهایی که برای هدف صدور انقلاب ایجاد شده اند عبارتند از: سازمان تبلیغات اسلامی، مدرسه حجتیه در قم، بنیاد اندیشه و بنیاد فارابی.
زمانی که از امام سؤال شد که آیا می توان سهم امام را برای صدور انقلاب مصرف کرد، او پاسخ مثبت دادو حتی به این کار توصیه کرد.
بنیاد فارابی برای گسترش ارزش های اسلامی و آرمانهای انقلابی از طریق فیلمهای خود فعالیت می کند و بسیاری از فیلم های آن در جشنواره های بین المللی با استقبال خوبی روبرو شده است.
در افغانستان احزاب شیعی طرفدار ایران همگی عضو اتحاد هشتگانه اند که در سال 1986 تشکیل شد وپایگاه آن در قم بود.
سپاه پاسداران: حدود سال 1982 زیر نظارت مستقیم ایران، ظاهراّ به عنوانتلاشی توسط پاسداران ایران برای غلبه بر دسته بندی های سیاسی شیعیان افغان از طریق گرد آوردن همه عناصر طرفدار ایران در چارچوب جنبشی واحد تشکیل شد.
حزب الله: تشکیلات شیعیان هرات است.
حزب الله را قاری احمد جوان غیر روحانی زیرکی از هرات رهبری می کند .
حزب الله صدهاجنگجو در حومه هرات دارد و گفته می شود مورد حمایت رئیس جمهور ایران آیت الله خامنه ای است .
تا سال 1986احزاب شیعه طرفدار ایران مانند نصر، سپاه و حزب الله زیر نظر مستقیم پاسداران ایران تدارکات نظلمی دریافت می کردند.
اما این کمک هیچ گاه نتوانست با مقدار و کیفیت سلاحهای تامین شده از سوی پاکستان برای سنی ها برابری کند.
در 7 اوت،آیت الله رضا رقابی در فیلیپین طی مصاحبه ای در سفارت ایران تایید کرد که ام.
ان.ال.اف دفتری در تهران تاسیس کرده و کمک نظامی خواسته است.
وی همچنین آشکارا بیان کرد که ایرانی ها به طور اصولی از نبرد جنبش جدایی طلبانه مسلمانان فیلیپین پشتیبانی می کنند، اما اعطای کمک نظامی باید در مجلس ایران برسی شود.
در عین حال پذیرش بعضی از سیاستهای خاص اتخاذ شده در ایران انقلابی پس از 1979 برای مسلمانان آسیای جنوب شرقی دشوارتر است.
در این میان مؤلفه هایی که عموماّ بازتابی منفی داشت از جمله عبارتند از: افزایش نقش روحانیون در حکومت ایران، گزارشهایی از رفتارهای خشن با مخالفان غیر مذهبی و مذهبی رژیم، اقدامات ایرانیان در خارج از کشور (نظیر تظاهرات در مکه) و جدال خونین ایران و عراق اما چه عواملی موجب محدود بودن موفقیت ایران در تکرار الگوی خود یا صدور انقلاب بوده است؟
شاید مهم ترین عامل، بافتار خاص ایرانی انقلاب بوده است.
در حالی که در آغاز انقلاب صفت« اسلامی » در لفظ به کار می رفت، انقلاب در عمل شکل جنبش مردم گرایی ایرانی-شیعی به خود گرفت.
عوامل دیگری نیز مانع صدور انققلاب شده اند.
نخست آنکه به طور کلی انقلاب ها به ندرت صادر شده اند مگر از طریق مداخله نظامی یا پذیرش بومی، که واقعاّ نمی توان آنها را صدور نامید.
دومین دلیل کارکردی تر در چگنگی درک رهبران ایران رد انگیزه های انقلابشان نهفته است.آنان به حق معتقدند که انقلاب به سبب گسترش پیامهای مختلف در بین مردم روی داد.
نتیجه گیری تأثیر انقلاب بر کشورهای اسلامی دیگر، حداقل به همان اندازه که به تلاش های خود ایران وابسته بود به وضعیت کشور و منطقه مورد نظر نیز بستگی داشته است.
بنابراین هر تحلیلی، اساساّ باید با توجه به کشور یا منطقه مورد بررسی انجام گیرد و عواملی همچون ترکیب نخبگان بومی، ماهیت گروههای اسلامی و گروههای مخالف در آن کشور و دیگر عوامل مهم محلی مورد توجه باشد.
ایران در برخی کشورهای اسلامی مستقیماّ مداخله کرد و این مداخله در تعدادی از آنها تأثیر چشمگیری در در روند امور گذاشته است.
مهمترین نمونه لبنان است: دخالت ایران محیط سیاسی را که جمعیت شیعه محلی در آن با دولت لبنان به چالش بیشتری پرداخته ،تغییر شگرفی داده است.در بیشتر کشورهای اسلامی، تاثیر ایران انقلابی غیر مستقیم بوده و ایران عمدتا نقش الگو را داشته است نه مداخله گر مستقیم.
مهممترین تاثیرگذاری ایران انقلابی بر جهان اسلام در سطح افکار و ایدئولوژی است.
در نتیجه انقلاب، آثار دو ایدئولوگ ایرانی یعنی امام خمینی و علی شریعتی در سطح گسترده ای در جهان اسلام _و غیر اسلام_ ترجمه و توزیع شده اند.
هر چند انقلاب اسلامی جنبشهای اسلامی مخالف را تقویت کرده، اما حکومتها از آن برای مشروعیت بخشیدن به همار این جنبشها یا مساعدت خود به آنها بهره جسته اند.
بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان این انقلاب بر مسلمانانی که پیرو مکتب اهل بیت بودند یعنی بر شیعیان جهان تأثیر فوق العاده و شگفتی داشت و میتوان ادعا کرد که جایگاه شیعیان جهان را ازحاشیه و پیرامون به مرکز ثقل تحولات جهان اسلام منتقل نمود.
شیعیانی که در طول چندین قرن نه تنها همواره در اقلیت بوده و آماج حملات شدید تبلیغاتی بویژه توسط حکام و خلفای بلاد اسلامی قرار میگرفتند و الزاماً با تکیه بر اصل تقیه حتی از بروز افکار و اندیشه های خود هراس داشتند با این پیروزی جانی دوباره گرفته و در صف اول مبارزه با امپریالیسم و استکبار قرار گرفتند.
شرق شناسان و اسلام شناسان غربی که تا این زمان توجه چندانی به مکتب تشیع نداشته و اسلام را از دریچه اکثریت می دیدند و مطالعات و تحقیقات خود را بیشتر بر پایه شناخت اسلام از دیدگاه اهل سنت و جماعت قرار داده بودند ، ناگهان متوجه این غفلت بزرگ خود گردیده و احساس کردند که از نظر شناخت مکتب تشیع در تاریکی و ابهام شدیدی بسر می برند و در همین راستا بود که مسیر تحقیقات خود را تغییر داده و با تشکیل کنفرانس ها و سمینارهای مختلف و متعدد و انتشار مقالات و کتب گوناگون در جهت شناخت بهتر این مکتب تلاش وسیعی را آغاز کردند.
حتی میتوان به جرأت ادعا کرد که شناخت اسلام از دید غیر مسلمانان که قبلاً معطوف به شناخت تعالیم اسلامی با تعبیر اهل سنت و جماعت بود تحول اساسی پیدا کرده و گرایش به درک اسلام از دیدگاه مکتب تشیع بیشتر گردید .
اگر چه آمار دقیقی در دسترس نمی باشد ولی اطلاعات موجود بیانگر این واقعیت است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تعداد کسانی که از دریچه مکتب اهل بیت به دین اسلام گرویده اند به طور چشمگیری افزایش یافته است در حالی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی صرفاً کسانی از این مسیر اسلام را انتخاب می کردند که در اثر آشنایی و برخورد تصادفی با ایرانیها و یا شیعیان تحت تأثیر قرار میگرفتند .
این امر حتی در مورد تغییر مکتب از مکاتب چهارگانه اهل سنت به مکتب جعفری هم صدق میکند بدین معنا که شمار قابل توجهی از اهل سنت در اثر پیروزی انقلاب اسلامی علاقه جدی به شناخت واقعیت های مکتب تشیع پیدا کرده و به دنبال یافتن رمز و رموز و ساز و کاری بودند که در اثر آنها انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و توانست در اواخر قرن بیستم بر قدرت مستبده شاهنشاهی که با حمایت قدرتهای بزرگ تقویت میگردید غلبه نموده و نظامی را تأسیس نماید که در آن ارزشهای اسلامی حاکم باشد.
طبق اطلاعات بدست آمده تنها در نیجریه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی متجاوز از 10 میلیون نفر به پیروان مکتب تشیع افزوده شده است و در بسیاری از جوامع اسلامی همچون مالزی , اندونزی در خاور دور که قبل از پیروزی انقلاب نامی واثری از مکتب تشیع دیده نمی شد به تدریج اقلیت شیعه شکل گرفته و جایگاه مطلوبی در میان مکتبهای مختلف اسلامی پیدا نمودند.
مهمتر از همه تأثیر وبازتاب عظیمی که انقلاب اسلامی در میان شیعیان لبنان بوجود آورد و آنها را که با وجود داشتن اکثریت نسبی در گذشته در شرایط سیاسی , اجتماعی اسفناکی بسر میبردند ، ناگهان زنده و بیدار کرده و در جامعه لبنان آنها را که بعنوان محرومین می شناخت [4] از آنها بمبهای متحرکی ساخت که توانستند در تقابل با اشغالگران در مدت کوتاهی پنج قدرت بزرگ غربی [5] را بدون دادن کوچکترین امتیازی وادار به فرار از این کشور بنمایند و امروز در حقیقت حزب الله لبنان بعنوان نماد خارجی بازتاب انقلاب اسلامی همچون ستاره ای بر سینه این انقلاب تلألو میدرخشید.
لبنان نه تنها کانال حضور انقلاب اسلامی در کل جهان عرب است , بلکه مهم ترین کانال برای اثر گذاری بر مسئله قدس , فلسطین و منازعه اعراب و اسرائیل شده است .
این سر پل همچنان فعال و پویا بوده و با خروج اسرائیل از جنوب لبنان پس از 22 سال محرز گردیدکه حزب الله و مقاومت اسلامی که بازوی انقلاب اسلامی به حساب می آیند , سهم اساسی در این امر داشتند .
چنانچه در تقارن یا توالی انقلاب اسلامی ایران , حرکت سیاسی ـ اسلامی متشابهی در هر یک از کشورهای اسلامی اتفاق افتاده باشد , می توان این فرضیه را با قوت بیشتری بیان کرد .
که این امر معلول انقلاب اسلامی بوده است .
برای نمونه هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران , مردم عراق ـ علی الخصوص شیعیان به صورت توده ای یا تشکیلاتی ـ هیجانات و واکنشهای وسیعی , مشابه مردم ایران نشان دادند که می توانست ناشی از تاثیر انقلاب اسلامی باشد .
عراق به عنوان یک کشور مهم عربی با اکثریت شیعی و قدرت نفتی , کانال مناسب دیگری برای حضور و صدور انقلاب اسلامی در جهان عرب بود .
چنانچه تحولات انقلاب اسلامی ایران , عراق را متاثر سازد , رنگ عجمی و دافعه آن , در بین اعراب کم شده و از طریق این کشور , انقلاب اسلامی توانایی آن را می یابد که به سراسر ممالک عربی گسترش یابد .
چنین ظرفیتی می تواند یکی از دلایلی باشد که توسط کانال های مختلف , موجب ترغیب صدام حسین برای حمله به ایران گردید .
در واقع مسلمانان و شیعیان عراق از دیر باز , با حکومت آن کشور بخصوص بعثیون درگیر بودند .
اما شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در واقع این زمینه را تشدید نمود و آنرا نهادینه تر کرد , صدام حسین نیز این نکته را دریافت و آن را بزرگترین فرصت و تهدید برای نظام خود تلقی نمود و سرانجام با تمام قوا به ایران حمله کرد و مشروعیت این عمل غیر قانونی و تجاوز کارانه را این گونه توجیه کرد .
به نظر می رسد اینک با توجه به سقوط دولت خشن و مستبد بعثی در اثر اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی و آزادیهای نسبی که در مقایسه با دوران قبل به وجود آمده است زمینه اثر گذاری و بازتاب انقلاب اسلامی بطور جدی فراهم گردیده است و این مشکل بزرگی است که آمریکائیها در تشکیل دولت جایگزین با آن مواجه هستند .
در بحرین نیز با توجه به اکثریت شیعه در این جزیره انقلاب اسلامی تاثیر عمیقی بر مردم آن گذارد به طوری که امیر بحرین موقعیت خود را به شدت متزلزل دیده و بر فشار دولت علیه شیعیان افزود و محیط خفقان آور تر از گذشته به وجود آورد تا اینکه اخیرا پادشاه جدید بحرین با درک از قابل دوام نبودن شرایط خفقان آور و انفجار آمیز گذشته آزادیهای نسبی بر قرار نمود و به شیعیان نقش بیشتری در ساختار سیاسی دولت داده است .
در افغانستان ، پاکستان و عربستان سعودی اگرچه شیعیان در اقلیت می باشند ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سهم بیشتر و در عین حال سازنده تری نسبت به گذشته در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه خود پیدا کرده اند در مجموع میتوان اینطور نتیجه گرفت که بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان در ابعاد زبر بوده است: v انتقال از حاشیه به مرکز ثقل جهان اسلام v گرایش محققین و کارشناسان و اسلام شناسان به شناخت بیشتر تشیع v گرایش غیر مسلمانان و حتی مسلمانان اهل سنت به مکتب تشیع v ایجاد روحیه انقلابی و در واقع الگو برداری از انقلاب اسلامی در تقابل با استکبار جهان v پیدایش امواجی از اسلام سیاسی در میان شیعیان که خواهان بخش یا تمامی قدرت و حکومت هستند.