بر ما ایرانیان پوشیده نیست که زندگی در این مرز و بوم کهن و عزیز حاصل تلاشها، مجاهدتها، جان نثاری های عزیزانی است که زندگی شریف خود را وقف این وطن نموده اند.
افرادی چون قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، جلال الدین خوارزمشاه و آریو برزن ها و رئیسعلی ها و...
.
آبرو و زندگی خویش را در گرو سربلندی ایران نهاده اند.
و در انقلاب اسلامی نیز شهیدان سربلند بی شماری از جمله شهید بهشتی، شهید چمران، شهید همت، شهید باکری و شهید رجایی و...
خلاصه
ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک خدا داند چه افسرها که رفته
1- اوضاع سیاسی زمان میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی
فتحلی شاه در سال 1250 ه.ق به منظور سرکشی و جمع آوری مالیات معوقه شیراز عازم اصفهان گردید و در تاریخ 19 جمادی الاخر سال 1250 ه.ق در سن 68 سالگی و پس از 37 سال سلطنت در اصفهان درگذشت.
جنازه وی به قم منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد.
از خصوصیات بارز وی علاقه مفرط به زن و مال و زراندوزی بود.
وی بیشتر علاقه مند به عیش و عشرت بوده تا جنگجویی.
پیشرفتهایی هم که در کارهای کشوری و لشکری نصیب او گردید به طور عمده از وجود برخی از فرزندان او، از قبیل عباس میرزا و محمدعلی میرزا دولتشاه بود.
به هنگام فوت فتحعلی شاه 57 پسر، 46 دختر، 296 نوه پسری، 292 نوه دختری و 156 متعلقه منسوب به او در قید حیات بودند.
به دنبال فوت فتحعلی شاه کشمکشهای داخلی و مداخلات دولتین روسیه و انگلستان برای تعیین جانشین وی آغاز گردید.
گرچه محمدمیرزا، پسر عباس میرزای نایب السلطنه و نوه فتحعلی شاه خواسته دولت روسیه از یک سو، و وصیت فتحعلی شاه از سوی دیگر جانشین شاه محسوب می شد؛ اما، مدعیانی چند از برای جانشینی وی قد علم کردند، یکی از آنان به نام ظل السلطان خود را جانشین فتحعلی شاه معرفی و خود را عادل شاه نامید.
به علاوه عبدالله خان امین الدوله آخرین صدراعظم فتحعلی شاه نیز به لحاظ مخالفت با سلطنت محمدشاه، نه تنها مساعدتی برای جلوس او به تخت سلطنت نکرد، بلکه مشکلاتی نیز در سر راه حکومت وی به وجود آورد.
اما، از آنجا که محمدشاه از وجود وزیر مقتدر و سیاستمدار مبرزی همچون میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی برخوردار بود، بزودی مشکلات موجود بر سر راه حکومت وی مرتفع و زمینه برای سلطنت او مهیا گردید.
به دنبال فوت فتحعلی شاه کشمکشهای داخلی و مداخلات دولتین روسیه و انگلستان برای تعیین جانشین وی آغاز گردید.
اما، از آنجا که محمدشاه از وجود وزیر مقتدر و سیاستمدار مبرزی همچون میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی برخوردار بود، بزودی مشکلات موجود بر سر راه حکومت وی مرتفع و زمینه برای سلطنت او مهیا گردید.
گرچه دوران صدارت میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی تنها بخش کوچکی از حیات سیاسی وی را تشکیل می دهد اما مشارالیه قبل از رسیدن به صدراعظمی محمدشاه، درگیر مسائل سیاسی ایران بود، به علاوه پدر و اجداد او نه تنها در سلسله قاجاریه بلکه در سلسله های زندیه و صفویه نیز مصدر خدماتی بوده اند که در سه قسمت ذیل مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1.
شرح حال قائم مقام و خانواده وی.
2.
قائم مقام در زمان حیات فتحعلی شاه.
3.
صدارت قائم مقام 2- الف) شرح حال قائم مقام و خانواده وی میرزا ابوالقاسم قائم مقام ثانی پسر میرزا عیسی فراهانی مشهور به میرزا بزرگ قائم مقام اول در سال 1913 هـ.ق در هزاوه فراهان، اراک متولد گردید.
خاندان وی از اهل علم و ادب بوده و سالها به نیکی مشغول خدمتگزاری سلاطین سلسله های حاکم در ایران بوده اند.
جد وی به نام میرزا حسین متخلص به وفا در 1180 هـ.ق مطابق با 1766 م وارد خدمت زندیه شد.
میرزا حسین دو برادر به نامهای محمدحسن و میرزاعلی داشت.
وی به ترتیب در زمان حکومت صادق خان زند(95-1193 هـ.ق)، جعفرخان زند(1203-1200 هـ.ق) و لطفعلی خان زند(1290-1203 هـ.ق) مقام وزارت داشت و پس از انقراض سلسله زندیه به دست آقا محمد خان قاجار، حاضر به خدمت در دستگاه قاجارها شد.
بعد از چندی درخواست رفتن به عتبات را کرد و برادرزاده خود میرزا بزرگ(قائم مقام اول) را به جای خود در خدمت قاجارها گذاشت و با برادر خود محمدحسن به عتبات رفت.
در سال 1213 هـ.ق فتحعلی شاه، عباس میرزا را که فرزند بزرگ او بود، در سن 11 سالگی به ولیعهدی و نیابت سلطنت انتخاب و او را با وزارت میرزا عیسی قائم مقام و سپهسالاری نظام الدوله راهی آذربایجان نمود.
چندی از این انتخاب نگذشته بود که در اثر درایت و کاردانی میرزا عیسی اوضاع آذربایجان و مناطق خوی و سلماس نظم و انضباط خاصی پیدا کرد که موجب رضایت فتحعلی شاه قرار گرفت.
بنا به نوشته رضاقلی خان هدایت در کتاب روضه الصفای ناصری، میرزا عیسی در ولایت آذربایجان نظمی نهاد که مافوق آن متصور نه و نظامی قرار داد که منظم تر از آن در ایران سپاهی آراسته نگردید.
مانند بعضی وزرا، رشوه گیر و عشوه پذیر نبودی و انجام کار خلایق را جهت صلاح دولت و رضای خالق می نمودی، هر شبی صفی در خدمتش بار داشته و کار می گذرانید و احدی بی موقع به محفلش نرفتی و سخنی بی وقت در حضرتش نگفتی.
3- اصلاحات نظامی قائم مقام میرزا بزرگ در طول خدمت خود در نزد عباس میرزا، نهایت جهد و کوشش را برای اصلاح امور ایران به کار برد.
به ضعف اصلی نظام حاکم بر ایران که همان ضعف بنیه نظامی بود، پی برد.
لذا در اثر تدبیر و درایت و بینش و توصیه های او بود که اقداماتی برای تجدید ساختار قشون بعمل آمد.
بعد از آمدن ژنرال گاردن به ایران و ارائه طرحهایی در این زمینه با پشتیبانی عباس میرزا و حسن تدبیر میرزا بزرگ قائم مقام، اصلاحاتی در ساختار قشون ایران به وجود آمد.
دسته های سواره نظام تشکیل گردید.
نظام آذربایجان را سرباز و نظامیان عراق و مازندران را جانباز لقب داد و یوسف خان گرجی به سمت سپهداری انتخاب گردید.
همچنین با توصیه و انتخاب میرزا بزرگ اولین گروه از محصلین ایرانی مرکب از 5 نفر، به خارج از کشور و برای ادامه تحصیل به لندن اعزام شدند.
بعد از عزیمت ژنرال گاردان از ایران و آمدن سر هارفورد جونز، به دستور فتحعلی شاه، میرزا بزرگ درصدد کسب فتوی از علمای دینی ایران، جهت جنگ با روس ها برآمد و اقداماتی به عمل آورد.
مجموعه نظریات علما را جمع آوری و رساله ای تحت عنوان جهادیه تدوین نمود.
در جریان جنگ نیز شرکت فعالانه داشت.
به عنوان مثال یک بار که قوای روسیه از نیروهای ایرانی شکست خورده بودند، قائم مقام به میدان رفته و اسرای روسیه را جمع آوری و با اسلحه و مهمات به غنیمت گرفته شده به تهران اعزام نمود.
همچنین در مذاکراتی که با روس ها جهت برقراری صلح به عمل آمد، نقش اصلی را به عهده داشت.
جمیع مورخان داخلی و خارجی وی را فردی مدیر و زیرک، با پشتکار، مقرراتی، منضبط، دلسوز به حالت ملت و دولت و پاکدامن ذکر کرده اند.
جیمز موریه گفته است به نظر من بزرگترین مردی که در تاریخ ایران دیده ام، و به گفته فریزر، اگر دنیا جمع شوند، نمی توانند او را به رشوه گیری و خیانت به وطنش وادار کنند؛ در هر صورت میرزا بزرگ از پیشقراولان مکتب اصلاح طلبی ایران بود که راه وی توسط فرزندش، قائم مقام دوم ادامه یافت.
در سال 1224 هـ.ق به هنگام درگیری های ایران و روسیه، فتحعلی شاه برای سرکشی به اردوی ایران عازم آذربایجان شد.
میرزا بزرگ در این سفر از شاه درخواست کرد تا وزارت نایب السلطنه به فرزند اکبرش میرزا حسن واگذار شود.
شاه این درخواست را قبول نمود و خود میرزا بزرگ به نیابت وزارت دیوان اعلی و لقب قائم مقامی صدارت بلند آوازه گشت.
اما، میرزا حسن پس از چندی درگذشت و میرزا بزرگ وزارت و پیشکاری نایب السلطنه را برای فرزند دیگرش میرزا ابوالقاسم گرفت و او در تبریز مشغول به کار شد.
میرزا بزرگ در ذیقعده سال 1237 هـ.ق به علت ابتلا به بیماری وبا به عالم جاودانی خرامید و منصب و قائم مقامی به خلف ستوده اش، میرزا ابوالقاسم مفوض گردید و فتحعلی شاه منصب وزارت را به برادر دیگرش میرزا موسی خان عطا کرد.
ب) میرزا ابوالقاسم قائم مقام در زمان حیات فتحعلی شاه پدر میرزا ابوالقاسم بدوا وزیر عباس میرزا بود.
در سال 1224 هـ.ق این سمت به پسر وی میرزا حسن واگذار گردید.
میرزا حسن در سال 1126 هـ.ق فوت نمود و قائم مقام بزرگ پسر دیگر خود به نام میرزا ابوالقاسم را که در تهران نایب او بود، و امور مربوط به نیابت سلطنت و پیشکاری آذربایجان را انجام می داد، از تهران خواسته به وزارت نایب السلطنه برقرار نمود.
وی تا سال 1237 هـ.ق یعنی سال فوت پدر خود به این سمت مشغول انجام وظیفه بود و بعد از فوت پدر عهده دار وزارت مخصوص نایب السلطنه عباس میرزا شد و در سال 1238 هـ.ق به لقب قائم مقام مفتخر گردید.
قائم مقام تا دو سال بعد از فوت پدرش در خدمت عباس میرزا با جدیت به کار اشتغال داشت و در این مدت درایت و کاردانی خود را به وجه احسن اثبات نمود اما، دشمنان وی بیکار ننشسته و بر ضد او مشغول توطئه بودند.
قائم مقام ناگزیر از خدمت عباس میرزا مرخص و به تهران عزیمت کرد.
در این هجرت اجباری علاوه بر انگلیسی ها و عبدالله خان امین الدوله، حاجی میرزا ابوالحسن خان خواهر زاده حاجی ابراهیم کلانتر نیز نقش داشت.
به دنبال این اقدام مخالفان قائم مقام طوماری از خطاهای وی تهیه کرده برای فتحعلی شاه ارسال نمودند.
قائم مقام حوادث ناشی از این اقدام و توطئه دشمنان خود را طی قصیده ای بیان نموده از یکی از ابیات این قصیده استنباط می شود که عمده نگرانی و ناراحتی وی از همکاری بوده که با او مشغول خدمت در دستگاه سلطنت فتحعلی شاه بوده اند، او می گوید: از بس که ز همرهان جفا دیدم از سایه خویشتن هراسانم بدین ترتیب قائم مقام در اثر یک توطئه سیاسی از عباس میرزا جدا و عازم تهران گردید.
این جدایی به مدت دو سال به طول انجامید.
اما در این دو سال کماکان مشغول انجام وظیفه بود.
از جمله اینکه پس از مدتی فتحعلی شاه وی را به سمت وزارت فرخ سیر میرزا نیرالدوله یکی از پسران خود که به حکومت همدان منصوب شده بود، تعیین و روانه نمود.
در سال 1241 هـ.ق هنگامی که قائم مقام به مشهد رفته بود، فتحعلی شاه به علت وخامت اوضاع آذربایجان پیشخدمت خاصه خود، فرخ خان کاشی را جهت عذرخواهی از قائم مقام و تقاضای اغماض از گذشته به مشهد اعزام و او را مجددا به تهران دعوت نموده و با اعطای سمتهای قبلی روانه آذربایجان کرد.
اعزام مجدد قائم مقام به آذربایجان مصادف بود با تحریک انگلیسی ها و عوامل آنان جهت شروع دوره دوم جنگهای ایران و روسیه.
بعلاوه این اقدامات همزمان بود با سفر سید محمد مجاهد یکی از روحانیون مقیم عتبات عالیات به ایران برای تشویق و تحریک مردم جهت جهاد با روسها.
این در حالی بود که هم قائم مقام و هم عباس میرزا مخالف شروع جنگ بودند.
در جلسه ای که فتحعلی شاه در اواخر سال 1241 هـ.ق در آذربایجان با حضور سران عشایر و سپاه و سیاستمداران ایرانی تشکیل می دهد، حضار شرکت کننده رای به شروع جنگ می دهند، ولی قائم مقام از اظهار نظر خودداری می کند.
شاه از قائم مقام می خواهد تا نظر خود را بیان نماید وی پاسخ می دهد: «من مردی دبیر پیشه ام، سران سپاه بیش از من در اظهار عقیده صلاحیت دارند.» شاه عذر قائم مقام را نمی پذیرد و جدا از وی رای می خواهد.
قائم مقام می گوید: «اعلیحضرت چه مبلغ مالیات می گیرند؟
شاه جواب می دهد قریب شش کرور.
قائم مقام می پرسد، دولت روس چه مبلغ مالیات می گیرد؟
شاه می گوید می شنوم 600 کرور.
قائم مقام می گوید؛ به قانون حساب کشی که 6 کرور مالیات می گیرد با کسی که 600 کرور عایدات دارد از در جنگ در نمی آید.» به علاوه بنا به نوشته جهانگیر میرزا در کتاب تاریخ نو، عباس میرزای نایب السلطنه نیز مخالف شروع این جنگ بوده است.
وی می نویسد: «سید محمد مجاهد اصفهانی از کربلای معلا با سایر علمای عراق عرب به عزم جنگ با دولت روس و برانگیختن خاقان مغفور(فتحعلی شاه) به این کار، روانه عراق عجم شدند و جمیع علمای عراق و آذربایجان را کلا در این عزم شریک ساختند.
نایب السلطنه به هیچ وجه صلاح در این جنگ و جدال نمی دید و در خدمت خاقان مغفور تمکین این عمل را نمی کرد.
امنای دولت شاهی مثل عبدالله خان و سایرین در خدمت علما و مجتهدین از طرف نایب السلطنه مرحوم به طورهای دیگر حرف می زدند وعلما و مجتهدین را واداشتندکه فتوایی بدین نوع صادر شود که هر که بر این مصلحت در این جنگ انکاری نماید از جمله کفار و ملحدین می باشد.
نایب السلطنه مرحوم از این حال آگاه شد و اجماع خواص و عوام را مشاهده نمود بناچار تمکین این مساله کرد و جز تمکین و تسلیم چاره ای ندید و سفرای روس را از تبریز روانه سرحد کردند و جنگ شروع شد.
خود من از نایب السلطنه شنیدم که سفیر روس متعهد واگذاشتن مملکت طالش و مغان تا کنار سالیان و قزل آقاچ شده بود.» طرفداران انگلیس همه جا قائم مقام را مخالف آزاد کردن مسلمانان قفقاز معرفی نموده و مخالفین جنگ را کافر و مرتد و نامسلمان می خواندند و چون عقیده قائم مقام مخالف رای علما و مجاهدین بود، دشمنانش فرصت یافته او را به دوستی با روسیه متهم نمودند و سرانجام به مشهد تبعیدش کردند.
بدین ترتیب قائم مقام برای دومین بار از آذربایجان دور شد.
دشمنان این بار از غیبتش سوء استفاده نموده خانه واملاکش را غارت کردند اما ، با وخیم شدن اوضاع در آذربایجان ، شاه مجددا وی را به خدمت طلبید .
فتحعلی شاه با تشویق علمای مذهبی وتحریک انگلیسی ها ونادانی آصف الدوله وارد جنگ شد ونتیجه آن نیزچیزی جز شکست برای ایران نبود .
هنگامی که شکست دچار نیروهای ایرانی گردید ، فتحعلی شاه ضمن شور و مشورت با قائم مقام وکالتنامه ای با اختیارات تام در عقد صلح با دولت روسیه به نام نایب السلطنه نوشته و به دست قائم مقام داده و او را روانه آذربایجان نمود که نتیجه آن انعقاد معاهده ترکمانچای شد.
قائم مقام کوشش فراوانی به خرج داد تا روس ها را مجبور به قول رود ارس به عنوان نقطع مرزی نمود.
زیرا روسها اصرار داشتند شهر تبریز نیز در دست آنها باشد.
بعد از قتل گریبایدوف دربار ایران سخت به وحشت افتاد و هنگامی که خبر این واقعه به قائم مقام در تبریز رسید(قتل گریبایدوف در سوم شعبان 1244 هـ.ق اتفاق افتاد) وی در نامه ای از اینکه آصف الدوله این اقدام بوده و به آرا و نظریات وی و عباس میرزا در عدم شروع جنگ توجه ننموده افسوس می خورد.
صدارت قائم مقام گرچه صدارت قائم مقام بعد از جلوس محمدشاه به تخت سلطنت آغاز گردید اما، وی عملا از هنگام فوت عباس میرزای نایب السلطنه و انتخاب محمدمیرزا به ولایتعهدی به رتق و فتق امور او مشغول بوده است.
گفته می شود هنگامی که عباس میرزا در بستر مرگ بوده، وی محمدمیرزا و قائم مقام را به بالین خود خواسته و آنها را به همکاری با یکدیگر وصیت می نماید.
قائم مقام از خوردن سوگند وفاداری خودداری نموده و می گوید بیم آن می رود که محمدمیرزا به هنگام سلطنت تیغ بر روی وی بکشد، عباس میرزا پاسخ می دهد که محمدمیرزا دست به این اقدام نخواهد زد.
سپس قائم مقام با محمدمیرزا دست همکاری داده، برای ادای سوگند به حرم مطهر امام رضا(ع) می روند.
گویا قائم مقام از سرنوشت خویش مطلع بوده است.
کما اینکه در یکی از نامه های خود به میرزا موسی خان برادر خویش کشته شدن خویش را چنین پیش بینی می کند: «هر گاه بخواهی بدانی، احوال آینده خود را بی رمل و نجوم و فال خواجه حافظ و مثنوی از روی تجربه و امتحان و بلدیت اوضاع می دانم.
پارچه کاغذی جداگانه نوشته ام همان را بر من وارد خواهی دید، بدانی که از روی نادانی مبتلا نشده غافل نیفتاده ام بدامش، بلکه همه این چاهها را در این راه می دانسته ام.» به هنگام فوت عباس میرزا، قائم مقام به همراه محمدمیرزا به محاصره هرات مشغول بود و چون خبر فوت عباس میرزا به قائم مقام رسید از بیم آنکه مبادا سستی و فتوری در سپاهیان ایران افتد و کامران میرزا جری تر شود، درصدد مصالحه با کامران میرزا درآمده و توافق می نمایند که کامران میرزا سکه و خطبه به نام شاه ایران زده سالی 15 هزار تومان زر مسکوک به ایران بدهد.
به دنبال این توافق، محمدمیرزا به سمت خراسان حرکت و با تلاش قائم مقام از یک سو و حمایت صریح دولت روسیه از سوی دیگر، ولیعهدی او تصویب می گردد.
سپس میرزا محمد، پسر میرزا ابوالقاسم قائم مقام به عنوان وزیر محمدمیرزا انتخاب و همراه با محمدمیرزا عازم تبریز می گردد و به دنبال آن خود قائم مقام نیز روانه آذربایجان می شود.
با فوت فتحعلی شاه دوران سرنوشت ساز زندگی سیاسی قائم مقام آغاز می گردد.
در این هنگام خزانه دولتی خالی، مدعیان سلطنت فراوان، بنیه نظامی ضعیف، مداخلات روسیه و انگلستان در حال گسترش، و اوضاع امنیتی بی ثبات بود.
خبر فوت فتحعلی شاه توسط برادر زن عباس میرزا(حاج محمد خان باغ میشه ای) به قائم مقام اطلاع داده می شود.
قائم مقام برای جلوگیری از پاشیدگی امور به بهترین وجه، وارد عمل شده، ابتدا خبر را به صورت خصوصی به اطلاع محمدشاه می رساند و از وی می خواهد، تا تهیه شدن مقدمات و نیروی لازمه جهت حرکت به سمت تهران، از افشای آن خودداری نماید.
به دنبال آن قائم مقام نامه ای خطاب به محمدخان زنگنه امیر نظام آذربایجان که در سرحدات عثمانی مشغول مذاکره با سرعسکر دولت عثمانی بوده فرستاده و ضمن اعلام خبر فوت فتحعلی شاه به وی می گوید قبل از اینکه مقامات عثمانی از فوت شاه مطلع گردند و درخواستهای بی مورد بنمایند، به نحو ممکن با عثمانی ها به توافق رسیده عازم تبریز شود.
امیرنظام نیز به خوبی از عهده این کار بر می آید.
قائم مقام تا چند روز خبر فوت شاه را از مردم عادی مخفی نگهداشته، ولی چون می دانست که پوشیدن این راز دیگر ممکن نیست، میرزا احمد مجتهد شهر تبریز و عده ای دیگر از علمای شهر را به نزد خویش انجمن کرده و می گوید: «شما نیز آگاه باشد که پادشاه ایران از جهان برفت، اکنون باید در تمهید قواعد و تشیید مبانی دولت شاهنشاه غازی محمدشاه هر که تواند به مال و اگر نه به دعا روز برد.» بعد از جلوس به سلطنت محمدشاه(1250 هـ.ق) قائم مقام در صدد تهیه مقدمات سفر به تهران بر می آید.
ابتدا از علما و اهالی تبریز تقاضای کمک مالی نموده و چون موفق به این کار نشد مبلغ یکصد هزار تومان از سفرای روسیه و انگلستان که برای عرض تسلیت فوت فتحعلی شاه و تبریک جلوس محمدشاه به تبریز رفته بودند، به عنوان قرض دریافت نموده و با جمع آوری سپاه عازم تهران می گردد.
عده ای از نویسندگان مغرض خارجی اقدامات قائم مقام در این زمینه را به گونه دیگری جلوه دادند.
از جمله واتسن در کتاب خود می نویسد: «ولی در این وضع و حال خطر آمیز، قائم مقام صفاتی که علامت بارز هوشمندی و شایستگی هر سیاستمداری است، از خود نشان نداد و به جای تلاش کافی به منظور تهیه مقدمات عزیمت شاه به سمت پایتخت، درصدد کارشکنی بی جهت با نقشه هایی برآمد که نماینده انگلیس برای تسهیل حرکت پادشاه به قصد تهران طرح کرده بود و یکی از دلایل تعویق عزیمت شاه را به تهران، فراهم ساختن تدارکات نظامی قلمداد می کرد.
موقعی که نماینده انگلیس، خود برای خرید تدارکات مزبور پول فراهم کرد، وزیر اظهار داشت که وسیله تهیه اسب برای کشیدن توپخانه به تهران که بنا بود همراه شاه فرستاده شود، فراهم نیست؛ ولی با تمام وجود اهمال، قائم مقام نتوانست از فعالیت سرجان کمپل که پول بیشتری به حساب شاه پرداخت، ممانعت کند.» از زمان فوت فتحعلی ساه تا رسیدن محمدشاه به تهران عده ای از شاهزادگان، از جمله علی شاه ظل السلطان و حسینقلی میرزا، فرمانفرما و حسنعلی میرزا شجاع السلطنه، حکمرانان فارس و کرمان از مدعیان سلطنت بودند که قائم مقام به منظور جلوگیری از خونریزی و اغتشاش، عده ای را با تدبیر، از هوای سلطنت کردن محروم و آنان را که به مخالفت خود ادامه دادند، دستگیر و به مجازات رسانید، از جمله شجاع السلطنه که به امر شاه کور شد.
به علاوه دو تن از برادران ناتنی محمدشاه به اسامی خسرو میرزا و جهانگیر میرزا دستگیر و نابینا شدند.
به نوشته رضاقلی میرزا نوه فتحعلی شاه هیچ یک از شاهزادگان تاب مقاومت نیاورده و احدی به اراده خود متحرک نبود.
مگر امام وردی میرزا که در پناه دولت روس بود و کسی به او معترض نمی شد و باقی گرفتار بودند.
وی اضافه می کند: قائم مقام در خفیه با محمدشاه قرارداد بته بود که از سخن او در هیچ امری از امور بدر نرود و بدون اذن او حرکتی ننماید تا دیهیم خسروی و اورنگ فرمان بر وی مسلم گردد.
محمد شاه این عهد را به پیمان موکد گردانید و وثیقه در این خصوص نوشته و قائم مقام به جهت علوم فریبی اهالی ایران، خواست که پای دول خارجه را در این خصوص در میان کشیده باشد.
این بود که یکصد هزار تومان از ایلچیان روس و انگلیس قرض کرد و هر کس از اعیان و بزرگان ایران که خدمت محمدشاه آمدند تمام به کاغذ و نوشته قائم مقام بود.
بعد از اینکه قائم مقام خبر فوت فتحعلی شاه را با تدبیر به محمدشاه ابلاغ و اوضاع تبریز را آرام نمود و محمدخان زنگنه امیرنظام را با کیاست و بدون اطلاع دولت عثمانی از فوت شاه از مرز به تبریز فرا خواند و محمدشاه را در تبریز به تخت سلطنت نشاند و بودجه لازمه جهت حرکت به سمت تهران را فراهم نمود و سپاه لازمه را جمع آوری کرد و موافقت سفرای روس و انگلیس را به دست آورد و جمعی از مخالفان شاه جدید را سرکوب و جمعی را نیز مطلع گردانید، محمدشاه نیز به پاس این خدمات ارزشمند، کماکان عنوان قائم مقامی خود را حفظ نمود.
رقبای اصلی صدارت قائم مقام یکی اللهیارخان آصف الدوله بود که با تدبیر قائم مقام از مرکز دور گردید و دیگری عبدالله خان امین الدوله آخرین صدراعظم فتحعلی شاه بود که از ترس آصف الدوله و قائم مقام، از آمدن به تهران خودداری نمود.
قائم مقام به همراه محمدشاه در رمضان سال 1250 هـ.ق از تبریز به سمت تهران حرکت نمود و تا ماه صفر سال 1251 هـ.ق که توسط محمد شاه از صدارت خلع و به قتل رسید، صادقانه و با کمال حسن نیت به خدمتگزاری مشغول بود.
وی برای تحکیم پایه های قدرت محمدشاه از هیچ خدمتی فروگذاری ننمود.
علل برکناری و قتل قائم مقام گرچه قائم مقام صادقانه در خدمت محمدشاه مشغول انجام وظیفه بود اما شاه ضعیف المزاج قاجار ارزش این وزیر دانشمند را ندانست و وی را به قتل رسانید.
دلایل برکناری قائم مقام از قدارت و قتل وی عبارتند از: 1.
قائم مقام بعد از برطرف نمودن خطرات مدعیان سلطنت درصدد سروسامان دادن به اوضاع کشور برآمد و اولین اقدام را از اصلاح امور مالی شروع کرد و در این رابطه هیچ گونه ملاحظه ای به خرج نداد.
حساسیت قائم مقام نسبت به مسائل مالی و دخل و خرج مملکت سالها قبل از رسیدن به مقام صدارت هویدا بود.
معروف است هنگامی که وزارت عباس میرزا را به عهده داشت، شبی در خراسان شاهزاده محمود در سراپرده محمدمیرزا(محمدشاه) حاضر می شود.
وی به قائم مقام پیغام می دهد که امشب مرا میهمانی رسیده خورش و خوردنی که لایق باشد بفرمای تا در اینجا حاضر کنند.
قائم مقام در جواب می گوید: «قانون شما آن است که هر شب باید در سر خوان نایب السلطنه کار اکل و شرب کنید؛ خوان جداگانه سبب نشود هم اکنون مهمان را عذر در کنار نهید و به آنجا کوچ دهید.» بعد از انتخاب به صدر اعظمی همین سخت گیری را نسبت به امور مالی به خرج داد و وضع مالیه را نظم کلی بخشید.
برای دربار و پادشاه حقوق ثابت برقرار نمود و مواجب دیوانیان و خیلی از مستمری ها را محدود ساخت.
این گفته قائم مقام که: دولت سرباز می خواهد، دعاگو نمی خواهد؛ نمایان گردید او نسبت به مخارج دولتی است.
لسان الملک سپهر در ناسخ التواریخ درباره سخت گیری های قائم مقام نسبت به مخارج شاه و درباریان می نویسد: «وقتی چنان افتاد که شاهنشاه غازی(محمدشاه) معادل بیست تومان زر به مردی باغبان عطا فرمود و قائم مقام کس فرستاد و آن زر را استرداد کرد و بی توانی(به فوریت) به شاهنشاه پیام داد که ما هر دو در خدمت دولت ایران خواجه تاشانیم.
الا آنکه تو چاکر بزرگتری و ما از صد هزار تومان بر زیادت نتوانیم ایثار خویشتن کرد.
اگر خواهی مهمانداری مملکت ایران را خود می کن و هشتاد هزار تومان از این زر تو را باشد و من بیست هزار تومان کوچ دهم و اگر نه من میهمان دار شوم و تو با بیست هزار تومان قناعت فرمای.» پس از اصلاحات مالی قائم مقام و نگرانی درباریان و اعضای خاندان سلطنتی از کوتاه شدن دست آنها در چپاول بیت المال یکی از دلایل اصلی برکناری و قتل وی بوده است.
عامل دیگر توطئه مخالفان داخلی و رقبای قائم مقام بوده که در انظار رسیدن به مصدر صدارت بوده اند.
بعد از فوت فتحعلی شاه، عبدالله خان امین الدوله صدراعظم و اللهیارخان آصف الدوله داماد شاه هر یک به نحوی درصدد اخلال در کار صدارت قائم مقام برآمدند، اما وی توانست آنها را از میدان مبارزه خارج سازد.
یکی دیگر از رقبای او حاجی میرزا آقاسی ایروانی معلم محمدشاه بود که خود قائم مقام موجبات ترقی او را در دربار فراهم ساخته بود.
گفته می شود روزی محمدشاه مستوفیان این رقم را نوشته و به نظر قائم مقام می رسانند، قائم مقام بعد از رویت آن مهر رقم را برداشت و رقم را پاره می کند و می گوید: «با 300 تومان که به میرزا آقاسی دیوانه می دهم، می توان 30 نفر سرباز گرفت که مبلغی به کار نوکری آید.» حاجی میرزا آقاسی کینه مخصوصی نسبت به قائم مقام داشته و دائما درصدد تحریک محمدشاه بر علیه وی بوده است، اما خود او مستقیما از اظهار نظر در این زمینه خودداری نموده و افراد دیگر از قبیل میرزا نظر علی حکیم باشی، میرزا رحیم پیشخدمت، میرزا شفیع دیوان آشتیانی، میرزا ابوالحسن خان ایلچی شیرازی، میزا تقی علی آبادی و آقا سلیمان خواجه سرا را بر علیه قائم مقام تحریک و آنها نیز نزد شاه نسبت به قائم مقام بدگویی می نموده اند.
میرزا آقاسی به طور غیرمستقیم و از طریق این افراد نظر شاه را نسبت به قائم مقام بدبین می کرده و هنگامی که شاه پیرامون صحت و سقم گفته های این افراد از میرزا آقاسی سوال می نموده، وی به طرز زیرکانه ای گفته های آنان را تایید می نموده است.
مخالفان قائم مقام درصدد تلقین این مسئله به محمد شاه بوده که قائم مقام قصد دارد وی را از سلطنت برکنار و فرد دیگری را جایگزین او نماید.
ظل السلطان عموی محمدشاه در ابتدای فوت فتحعلی شاه ادعای سلطنت نمود که بعدا با تدبیر قائم مقام، امور کشور را به محمد شاه تسلیم نمود.
مخالفان به محمدشاه می گفتند قائم مقام در پنهان با ظل السلطان در ارتباط بوده، قصد دارد وی را جانشین محمدشاه نماید.
جهانگیر میرزا، مولف تاریخ نو که خود جزو شاهزادگان یاغی بوده و به امر قائم مقام دستگیر و مدتی زندانی گردیده در این رابطه می نویسد: «این دعاگوی دولت شاهی(جهانگیر میرزا) از شاهزاده شاهقلی میرزا ولدخان مغفور استماع نمود که چند روز قبل از ظهور خیانت قائم مقام، از دالانی که به خلوت کریمخان زند می رود، می گذشتم؛ میرزا ابوالقاسم قائم مقام بر سکویی از آن دالان نشسته بود مرا به پیش طلبیده نزدیک خود نشاند و احوال ظل السلطان را از من پرسید.
گفتم خبری از او ندارم.
میرزا ابوالقاسم گفت: چرا خبر نداری؟
از او بپرس که باز میل پادشاهی دارد.
شاهقلی میرزا گفت که من تحاشی کرده و بیم و هراس بر من غلبه کرد.
میرزا ابوالقاسم قائم مقام دانست که من خوف کرده ام مرا استمالت داده گفت مترس به ظل السلطان بگو که دوباره پادشاه شدن تو اشکالی ندارد.
مثل آب خوردن آسان است.
شاهزاده گفت«من ترسان و لرزان از کلمات او شده رفتم؛» چند روز دیگر شنیدم که او را گرفته اند» بعلاوه گفته می شود چون قائم مقام سکه هایی با مضمون شاهنشه انبیا محمد زده بود، مخالفان به محمدشاه گوشزد می نمودند که مراد قائم مقام از ذکر نام محمد همانا فرزندش می باشد که قصد دارد او را به سلطنت بنشاند.
4.
مخالفت قائم مقام با سیاستهای استعماری روسیه و انگلستان در ایران یکی از عوامل اصلی برکناری و قتل وی بوده است.
با انعقاد معاهده ترکمانچای ضربه محکمی به استقلال ایران در کلیه زمینه ها وارد آمد و نفوذ روسیه در ایران فوق العاده افزایش یافت.
دولت انگلستان به منظور مقابله با نفوذ روسیه و برطرف نمودن خطرات ناشی از این نفوذ نسبت به هندوستان درصدد برآمد تا امتیازاتی شبیه آنچه به روس ها داده شد از ایران دریافت نماید.
انگلیسی ها تلاش فراوانی به عمل آوردند تا با اعطای پول و رشوه و هدیه به قائم مقام وی را تحت سلطه خود درآورند، اما نه در هنگامی که قائم مقام در خدمت عباس میرزا مشغول انجام وظیفه بود و نه به هنگام صدارتش نتوانستند به این خواسته خود برسند.
در این مورد جیمز موریه در گزارشی به وزارت خارجه انگلستان می نویسد: «از جمله هدایایی که برای درباریان و صاحبان مقام در تبریز برده بودم، چند هدیه ارزنده نیز برای قائم مقام پیشکار عباس میرزا ولیعهد ایران بردم.
هدایا را در حالی که نوکرانم حمل می کردند به خانه میرزا بردم.
او پس از دیدن هدایا و تعریف و تمجید فراوانی که از آنها داد گفت:«من از شما خواهش می کنم صمیمانه ترین تشکراتم را به مناسبت ارسال این همه هدایای گرانبها و پر ارزش قبول کنید و از دولت متبوع خودتان به خاطر اینکه مرا مورد لطف قرار داده اند تشکر نمایید، لیکن می خوانم از شما خواهش کنم که این هدایای گرانبها را به خود عباس میرزا تقدیم کنید تا نتیجتا نسبت به شما نظر مساعدتری داشته باشد.» منابع و ماخذ: 1.
امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت 2.
امیرکبیر قهرمان مبارز، آیه ا...
هاشمی رفسنجانی 3.
کارنامه سیاسی قائم مقام، دکتر سیف الرضا شهابی 4.
دیوان قائم مقام، مجتبی برزآبادی فهرست مطالب عنوان صفحه مقدمه 1 1.
اوضاع سیاسی زمان قائم مقام فراهانی 2 2.
شرح حال قائم مقام و خانواده ی وی 3 3.
اصلاحات نظامی قائم مقام فراهانی 5 4.
میرزا ابوالقاسم قائم مقام در زمان فتحعلی شاه 7 5.
صدارت قائم مقام 12 6.
علل برکناری قائم مقام 17 منابع 23