روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در گزارشی خبر از افزایش 300 در صدی بازار جهانی تسلیحات آمریکایی داد .
این روزنامه خاورمیانه را بزرگترین بازار سلاح های آمریکایی دانست و افزود در سه سال گذشته آمریکا بازار شمال آفریقا آسیا آمریکای لاتین اروپا و حتی کانادا را نیز به تسخیر خود در آورده است .
در این مطلب اشاره شده است که بازار کشورهایی که در آنها برنامه بازسازی و مدرنیزه کردن ارتش هایشان به اجرا درمی آید (همچون عراق و افغانستان ) کاملا در اختیار آمریکا قرار گرفته است .
در این مطلب با اشاره به انواع تسلیحات متعارف از قبیل تانک هلیکوپتر جت های جنگنده موشک های ضد هوایی کشتی های جنگی و ..
می نویسد : « امسال پنتاگون توانسته 32 میلیارد دلار قرارداد فروش تسلیحات و سایر تجهیزات نظامی منعقد کند در حالی که این رقم در سال 1384 تنها 12 میلیارد دلار بود .
« بروس لمکین » معاون فرمانده نیروی هوایی ایالات متحده در زمینه انعقاد قراردادهای جدید تسلیحاتی با متحدین واشنگتن در سراسر جهان به ویژه در خاورمیانه می گوید : « این کار ما قاچاق اسلحه نیست بلکه این قراردادهای ما برای این است که به جهان امن تری برسیم .
»
این مطلب در ادامه با اشاره به اینکه مساله فروش سلاح آمریکا در جهان ارتباط تنگاتنگی با مسایل سیاست خارجی و جهانی ایالات متحده دارد می نویسد : « سیاست دولت بوش در جنگ با عراق و افغانستان و دکترینی که او در قالب » جنگ با تروریسم « ارایه داد به سیر فروش سلاح های آمریکایی در جهان و انعقاد قرار دادهای بیشتر تسلیحاتی آمریکا با دیگر کشورها و به ویژه با متحدین آمریکا سرعت فوق العاده ای بخشیده است » .
نیورک تایمز ادامه می دهد که : البته این تنها ایالات متحده نیست که در بازار تسلیحاتی و نظامی پیشرفته جهان فعال است بلکه اخیرا روسیه و برخی از کشورهای غرب اروپا نیز به فعالیت های خود در این زمینه افزوده اند.
مقاطعه کاران نظامی آمریکا و شرکت ها و کمپانی های تولید کننده سلاح های فوق مدرن آمریکایی با پنتاگون همکاری نزدیکی دارند.
چرا که پنتاگون با برنامه « ارایه سلاح ها و تجهیزات مدرن نظامی » به متحدین آمریکا و بازاریابی خود در عمل نقش یک دلال واسطه فروش و « جاده صاف کن » را برای این شرکت ها و کمپانی ها بازی می کند.
نیویورک تایمز می نویسد : « ایالات متحده هم اکنون بزرگ ترین صادر کننده سلاح و تجهیزات مدرن و فوق مدرن در جهان است .
در سال های اخیر تعداد کشورهایی که آمریکا را به عنوان اولین و تنها تامین کننده سلاح و تجهیزات نظامی خود برگزیده اند افزایش قابل ملاحظه ای یافته است .
بر طبق اطلاعاتی که اواخر ماه گذشته میلادی (اگوست ) از طرف پنتاگون منتشر شد کشورهایی چون آرژانتین آذربایجان برزیل گرجستان هند عراق ; مراکش و پاکستان از مشتریان جدید اسلحه و تجهیزات نظامی آمریکا هستند.
این کشورها در حالی که از سال 1380 تا 1383 در مجموع 870 میلیون دلار سلاح از آمریکا خریداری کرده بودند اما آمار جدید پنتاگون حاکی است که این 8 کشور در 4 سال گذشته در مجموع بیش از 13 8 میلیارد دلار قرار داد خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی با آمریکا امضا کرده اند .
در بسیاری از موارد خرید تجهیزات نظامی از آمریکا وابستگی مستقیمی به جایگاه و علایق سیاسی کشورها نیز دارد.
برای مثال کشورهایی چون رومانی لهستان و مراکش که در گذشته مشتریان سلاح های روسی بودند و مثلا نیروی هوایی خود را با جت جنگنده میگ 17 روسی تجهیز می کردند امروزه از مشتریان جت های جنگنده اف 16 تولید کمپانی آمریکایی « لاکهید مارتین » هستند .
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در گزارشی خبر از افزایش 300 در صدی بازار جهانی تسلیحات آمریکایی داد .
این روزنامه خاورمیانه را بزرگترین بازار سلاح های آمریکایی دانست و افزود در سه سال گذشته آمریکا بازار شمال آفریقا آسیا آمریکای لاتین اروپا و حتی کانادا را نیز به تسخیر خود در آورده است .
در این مطلب با اشاره به انواع تسلیحات متعارف از قبیل تانک هلیکوپتر جت های جنگنده موشک های ضد هوایی کشتی های جنگی و ..
می نویسد : « امسال پنتاگون توانسته 32 میلیارد دلار قرارداد فروش تسلیحات و سایر تجهیزات نظامی منعقد کند در حالی که این رقم در سال 1384 تنها 12 میلیارد دلار بود .
« بروس لمکین » معاون فرمانده نیروی هوایی ایالات متحده در زمینه انعقاد قراردادهای جدید تسلیحاتی با متحدین واشنگتن در سراسر جهان به ویژه در خاورمیانه می گوید : « این کار ما قاچاق اسلحه نیست بلکه این قراردادهای ما برای این است که به جهان امن تری برسیم .
» این مطلب در ادامه با اشاره به اینکه مساله فروش سلاح آمریکا در جهان ارتباط تنگاتنگی با مسایل سیاست خارجی و جهانی ایالات متحده دارد می نویسد : « سیاست دولت بوش در جنگ با عراق و افغانستان و دکترینی که او در قالب » جنگ با تروریسم « ارایه داد به سیر فروش سلاح های آمریکایی در جهان و انعقاد قرار دادهای بیشتر تسلیحاتی آمریکا با دیگر کشورها و به ویژه با متحدین آمریکا سرعت فوق العاده ای بخشیده است » .
نیورک تایمز ادامه می دهد که : " البته این تنها ایالات متحده نیست که در بازار تسلیحاتی و نظامی پیشرفته جهان فعال است بلکه اخیرا روسیه و برخی از کشورهای غرب اروپا نیز به فعالیت های خود در این زمینه افزوده اند.
چرا که پنتاگون با برنامه « ارایه سلاح ها و تجهیزات مدرن نظامی » به متحدین آمریکا و بازاریابی خود در عمل نقش یک دلال واسطه فروش و « جاده صاف کن » را برای این شرکت ها و کمپانی ها بازی می کند.
نیویورک تایمز می نویسد : « ایالات متحده هم اکنون بزرگ ترین صادر کننده سلاح و تجهیزات مدرن و فوق مدرن در جهان است .
برای مثال کشورهایی چون رومانی لهستان و مراکش که در گذشته مشتریان سلاح های روسی بودند و مثلا نیروی هوایی خود را با جت جنگنده میگ 17 روسی تجهیز می کردند امروزه از مشتریان جت های جنگنده اف 16 تولید کمپانی آمریکایی « لاکهید مارتین » هستند .
این روزنامه آمریکایی با اشاره به کمک های تسلیحاتی امریکا به متحدینش می نویسد : « سالانه بیش از 60 کشور جهان از کمک های تسلیحاتی و نظامی آمریکا بهره مند می شوند که ارزش سالانه آن حدود 5 5 میلیارد دلار است .
تنها اسراییل و مصر به تنهایی بیش از 80 درصد حجم سالانه کمک های نظامی آمریکا را به خود اختصاص می دهند .
از سوی دیگر واشنگتن اخیرا به ارتش نوپای عراق و افغانستان نیز کمک هایی در قال تجهیزات و تسلیحات نظامی وآموزش کادر نوپای آنها ارایه می دهد.
اما در قبال این آموزش ها و تجهیزات نظامی مبلغی دریافت نمی کند در حالی که رقم هزینه کرد این امر برای آمریکا همه ساله در آمار فروش تجهیزات نظامی پنتاگون محسوب می شود » .
نیویورک تایمز اشاره می کند : « قرار داد فروش تسلیحات آمریکایی به کشورهای جهان که از سال 1385 به بعد افزایش قابل ملاحظه ای یافته است اعتراض برخی از مدافعین خلع سلاح و نمایندگان کنگره آمریکا را برانگیخته است .
در این زمینه » « ویلیام هارتونگ » کارشناس خلع سلاح در « موسسه آمریکای جدید » معتقد است که اقدام ایالات متحده در فروش تجهیزات و تسلیحات نظامی به متحدینش برای مستحکم کردن اتحاد خود با این کشورهاست و ما در این زمینه نمی توانیم کاری کنیم .
» این روزنامه آمریکایی در پایان با اشاره به مخالفت برخی نمایندگان کنگره با انعقاد قراردادهای فروش تجهیزات نظامی آمریکا به دیگر کشورها از سوی پنتاگون می نویسد : « کنگره قبل از انعقاد قراردادهای جدید فروش تجهیزات نظامی از سوی پنتاگون با دیگر کشورهای جهان نسبت به آثار سو این قبیل اقدامات به پنتاگون هشدار داده است در حالی که کنگره به طور قانونی می تواند جلوی این اقدام پنتاگون را سد کند » .
« هاوارد برمن » رییس جمهوریخواه کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا می گوید که وی با انعقاد قراردادهای دوجانبه با کشورها برای فروش تسلیحات نظامی به آنها و یا کمک به ارتش کشورهایی چون عراق تا بتوانند از امنیت و ثبات خود محافظت کنند موافق است اما در عین حال معتقد است که روند رو به افزایش انعقاد قراردادهای فروش تسلیحات نظامی با دیگر کشورهای جهان ممکن است اثرات منفی نیز داشته باشد.
این کار از نظر وی ممکن است « با تشدید مسابقه تسلیحاتی امنیت و ثبات جهانی را به مخاطره اندازد » .
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در گزارشی که روز یکشنبه (14 سپتامبر) منتشر کرد خبر از افزایش 300 در صدی بازار جهانی تسلیحات آمریکایی داد.
این روزنامه خاورمیانه را بزرگترین بازار سلاح های آمریکایی دانست و افزود در سه سال گذشته آمریکا بازار شمال آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین، اروپا و حتی کانادا را نیز به تسخیر خود در آورده است.
در این مطلب اشاره شده است که بازار کشورهایی که در آنها برنامه بازسازی و مدرنیزه کردن ارتش هایشان به اجرا درمی آید ( همچون عراق و افغانستان) کاملا در اختیار آمریکا قرار گرفته است.
در این مطلب با اشاره به انواع تسلیحات متعارف از قبیل تانک، هلیکوپتر، جت های جنگنده، موشک های ضد هوایی، کشتی های جنگی و..
می نویسد: "امسال پنتاگون توانسته 32 میلیارد دلار قرارداد فروش تسلیحات و سایر تجهیزات نظامی منعقد کند در حالی که این رقم در سال 2005 تنها 12 میلیارد دلار بود.
"بروس لمکین" معاون فرمانده نیروی هوایی ایالات متحده، در زمینه انعقاد قراردادهای جدید تسلیحاتی با متحدین واشنگتن در سراسر جهان به ویژه در خاورمیانه می گوید: "این کار ما قاچاق اسلحه نیست بلکه این قراردادهای ما برای این است که به جهان امن تری برسیم." این مطلب در ادامه با اشاره به اینکه مساله فروش سلاح آمریکا در جهان ارتباط تنگاتنگی با مسایل سیاست خارجی و جهانی ایالات متحده دارد می نویسد: "سیاست دولت بوش در جنگ با عراق و افغانستان و دکترینی که او در قالب "جنگ با تروریسم" ارایه داد به سیر فروش سلاح های آمریکایی در جهان و انعقاد قرار دادهای بیشتر تسلیحاتی آمریکا با دیگر کشورها و به ویژه با متحدین آمریکا سرعت فوق العاده ای بخشیده است".
نیورک تایمز ادامه می دهد که: "البته این تنها ایالات متحده نیست که در بازار تسلیحاتی و نظامی پیشرفته جهان فعال است بلکه اخیرا روسیه و برخی از کشورهای غرب اروپا نیز به فعالیت های خود در این زمینه افزوده اند.
مقاطعه کاران نظامی امریکا و شرکت ها و کمپانی های تولید کننده سلاح های فوق مدرن آمریکایی با پنتاگون همکاری نزدیکی دارند.
چرا که پنتاگون با برنامه "ارایه سلاح ها و تجهیزات مدرن نظامی" به متحدین آمریکا و بازاریابی خود، در عمل نقش یک دلال، واسطه فروش و" جاده صاف کن " را برای این شرکت ها و کمپانی ها بازی می کند".
نیویورک تایمز می نویسد: "ایالات متحده هم اکنون بزرگ ترین صادر کننده سلاح و تجهیزات مدرن و فوق مدرن در جهان است.
در سال های اخیر تعداد کشور هایی که آمریکا را به عنوان اولین و تنها تامین کننده سلاح و تجهیزات نظامی خود برگزیده اند افزایش قابل ملاحظه ای یافته است.
بر طبق اطلا عاتی که اواخر ماه گذشته میلادی (اگوست) از طرف پنتاگون منتشر شد کشورهایی چون آرژانتین، آذربایجان، برزیل، گرجستان، هند، عراق؛ مراکش و پاکستان از مشتریان جدید اسلحه و تجهیزات نظامی آمریکا هستند.
این کشورها در حالی که از سال 2001 تا 2004 در مجموع 870 میلیون دلار سلاح از آمریکا خریداری کرده بودند اما آمار جدید پنتاگون حاکی است که این 8 کشور در 4 سال گذشته در مجموع بیش از 8/13 میلیارد دلار قرار داد خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی با آمریکا امضا کرده اند.
در بسیاری از موارد خرید تجهیزات نظامی از آمریکا وابستگی مستقیمی به جایگاه وعلایق سیاسی کشورها نیز دارد.
برای مثال کشورهایی چون رومانی، لهستان و مراکش که در گذشته مشتریان سلاح های روسی بودند و مثلا نیروی هوایی خود را با جت های جنگنده میگ 17 روسی تجهیز می کردند امروزه از مشتریان جت های جنگنده اف 16 تولید کمپانی آمریکایی "لاکهید مارتین"هستند".
این روزنامه آمریکایی با اشاره به کمک های تسلیحاتی امریکا به متحدینش می نویسد: "سالانه بیش از 60 کشور جهان از کمک های تسلیحاتی و نظامی آمریکا بهره مند می شوند که ارزش سالانه آن حدود 4/5 میلیارد دلار است.
تنها اسراییل و مصر به تنهایی بیش از 80% حجم سالانه کمک های نظامی آمریکا را به خود اختصاص می دهند.
اما در قبال این آموزش ها و تجهیزات نظامی مبلغی دریافت نمی کند در حالی که رقم هزینه کرد این امر برای آمریکا همه ساله در آمار فروش تجهیزات نظامی پنتاگون محسوب می شود".
نیویورک تایمز اشاره می کند: " قرار داد فروش تسلیحات آمریکایی به کشورهای جهان که از سال 2006 به بعد افزایش قابل ملاحظه ای یافته است اعتراض برخی از مدافعین خلع سلاح و نمایندگان کنگره آمریکا را برانگیخته است.
در این زمینه "ویلیام هارتونگ "کارشناس خلع سلاح در" موسسه آمریکای جدید" معتقد است که اقدام ایالات متحده در فروش تجهیزات و تسلیحات نظامی به متحدینش برای مستحکم کردن اتحاد خود با این کشورهاست و ما در این زمینه نمی توانیم کاری کنیم." این روزنامه آمریکایی در پایان با اشاره به مخالفت برخی نمایندگان کنگره با انعقاد قراردادهای فروش تجهیزات نظامی آمریکا به دیگر کشورها از سوی پنتاگون می نویسد: "کنگره قبل از انعقاد قراردادهای جدید فروش تجهیزات نظامی از سوی پنتاگون با دیگر کشورهای جهان، نسبت به آثار سوء این قبیل اقدامات به پنتاگون هشدار داده است ، در حالی که کنگره به طور قانونی می تواند جلوی این اقدام پنتاگون را سد کند.
"هاوارد برمن"رییس جمهوریخواه کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا می گوید که وی با انعقاد قراردادهای دوجانبه با کشورها برای فروش تسلیحات نظامی به آنها و یا کمک به ارتش کشورهایی چون عراق تا بتوانند از امنیت و ثبات خود محافظت کنند، موافق است ، اما در عین حال معتقد است که روند رو به افزایش انعقاد قراردادهای فروش تسلیحات نظامی با دیگر کشورهای جهان ممکن است اثرات منفی نیز داشته باشد.
این کار از نظر وی ممکن است "با تشدید مسابقه تسلیحاتی امنیت و ثبات جهانی را به مخاطره اندازد".
تقسیم قدرت در جهانی چندقطبی؟
آمریکا بیش هر قدرت خارجی دیگر بیشترین اثر را بر نحوه توسعه سیستم بینالمللی در 15 الی 20 سال آینده خواهد داشت اما در دنیای چندقطبی دارای قدرت کمتری در مقایسه با دهههای قبلی از قدرت کمتری برخوردار خواهد بود .
بخاطر کاهش در قدرت اقتصادی و در ابعاد کمتر در قدرت نظامی، آمریکا دیگر از انعطافی برخوردار نخواهد بود که بتواند میان گزینههای متعدد سیاستگذاری، دست به انتخاب بزند.
ما اعتقاد داریم که منافع آمریکا و تمایل آن برای ایفای نقش رهبری در جهان محدودتر خواهد شد چرا که هزینههای نظامی و اقتصادی و فرصت برای رهبری دنیا توسط رایدهندگان آمریکایی مورد ارزیابی مجدد قرار میگیرد.
هزینههای اقتصادی و فرصت نیز بخصوص ممکن است افکار عمومی آمریکا را به تعاملات تازه متمایل خواهد کرد.
تحولات در دیگر نقاط جهان از جمله تحولات درونی در برخی از کشورهای مهم بخصوص چین و روسیه نیز احتمالا در تعیین سیاستهای آمریکا حیاتی خواهند بود.
یک دنیایی که در آن مناقشات به مراتب کمتر باشند و دیگر قدرتهای عمده بتوانند راه را به سوی توسعه یک سیستم چندقطبی که در آن آمریکا در میان بازیگران همتراز در رده اول قرار دارد، هموار خواهند کرد.
دست آخر این که رخدادها، به پارامترهای سیاست خارجی آمریکا شکل خواهند دارد.
احتمالاتی مانند استفاده از سلاحهای هستهای یا تروریسم دارای سلاحهای کشتار جمعی میتواند کل نظام بینالملل را دچار تنش کرده و تمرکز مجددی در نقش آمریکا پدید آورد.
درخواست برای رهبری آمریکا در دنیا همچنان زیاد خواهد بود اما از ظرفیتها کاسته خواهد شد با وجود افزایش احساسات ضدآمریکایی در دهه گذشته، امکان این امر وجود دارد که به آمریکا همچنان به دیده متوازن کننده قدرت در خاورمیانه و آسیا نگریسته شود.
تحقیقات اخیر نشان داده هراس فزاینده از اوجگیری چین در میان کشورهای همسایه و در مناطق دیگر موجب کاهش سطح خصومت با آمریکا میشود اگر نگوییم در رویکردها به سوی آمریکا بهبود حاصل خواهد شد.
برنامه مدرنیزه شدن نظامی چین علاوه بر افزایش توان نظامی آن به منبع مهم نگرانی در میان همسایگان بدل گشته است.
میزان نگرانی ممکن است حتی اگر شرایط امنیتی آسیا بهبود یابد، افزایش یابد.
مثلا در همراهی با تایوان.
هر چند احتمال این امر نیز وجود دارد که روند برعکسی درباره این کشور با توجه به فرجامهای فرض شده، ایجاد شود.
در خاورمیانه نیز یک ایران هستهای موجب افزایش فشارها بر توسعه چتر امنیتی آمریکا برای اسرائیل و دیگر کشورها منطقه خواهد شد.
دیگر کشورها نیز به دنبال نقش رهبری آمریکا درباره مسایل امنیتی جدید مانند تغییرات آبوهوایی خواهند افتاد.
به عنوان مثال، بسیاری از کشورها رهبری آمریکا را به عنوان عنصر حیاتی در ترغیب برخی از کشورهای عمده در حال توسعه مانند چین و هند که از منتشر کنندگان اصلی گازهای گلخانهای هستند در ارایه تعهدات لازم برای کاهش گازهای کربنی در نظام کنترل گازهای گلخانهای بعد از سال 2012 میدانند.
بیشتر کشورهای عضو گروه 77 به این تشخیص رسیدهاند که آنها بیشترین ضرر را از آلایندگان زیست محیطی میبینند و مخالف نقش مداخلهای آمریکا در قبال پکن نیستند.
گذشته از این، دیگران به دنبال رهبری آمریکا در تعهدات مربوط به مقابله با گسترش تسلیحات کشتار جمعی از طریق اتخاذ گامهای لازم برای دلسرد کشورها در تمایل به سلاحهای کشتار جمعی، تقویت نظامهای منع گسترش، جلوگیری از دستیابی به سلاحهای هستهای و کمکهای فنی و تکنولوژیکی مربوط به آن و جمعآوری یا نابود کردن تسلیحات کشتار جمعی در کشورهایی که درباره آنها نگرانی وجود دارد، تقویت بازدارندگی در استفاده از سلاحهای کشتار جمعی و کاهش پیامدهای استفاده از سلاحهای کشتار جمعی هستند.
روابط جدید و تجدید مشارکتهای قدیمی بروز دنیای چندقطبی به معنی بوجود آمدن بازیگران بیشتر از جمله عوامل غیردولتی هستند که با آنها آمریکا و دیگر قدرتها مجبور به ستیزه خواهند شد.
سقوط به دنیایی که در آن سیاست بازرگانی و نگرش ملیگرایانه به منابع، به روش غالب بدل گشته است احتمالاً شمار شرکای آمریکا را کاهش خواهد داد و خطرات تنشها را افزایش خواهد داد اگر نگوییم که تنشها در میان قدرتهای حاکم در این دنیا بروز خواهد کرد.
از سوی دیگر، دنیایی با شکوفایی مداوم، دورنمای مشارکت بیشتر در تحمل فشارها و اتخاذ گام ها در جهت اهمیت بخشیدن به چندجانبهگرایی و نهادهای جهانی را تقویت میکند.
در طول دورهای که به سال 2025 منتهی خواهد شد، چین و هند احتمالا در وضعیت کنونی باقی خواهند ماند و بر توسعه خود تمرکز خواهند داشت و از نظام کنونی سود خواهد برد و تمایلی چندانی نخواهند داشت که آمریکا و دیگر کشورها به دنبال ایجاد تغییرات بنیادی در نظم بینالمللی داشته باشند تا زمانی که پکن و دهلینو به این برداشت برسند که در موقعیت بهتری برای کمک به ایجاد قوانین و راههای تازه قرار دارند.
اگرچه قدرتهای نوظهور تمایل دارند که استقلال گسترده خود را به منظور دستیابی به نفوذ منطقهای مستقل از آمریکا حفظ کنند اما رابطه آنها با آمریکا احتمالاً تقویت خواهد شد اگر طرحهای آنها برای توسعه اقتصادی بیشتر به همان صورت خود باقی بماند.
فروپاشی اقتصادی، بخصوص در چین میتواند به اوجگیری ملیگرایانه و تنشهای فزاینده با قدرتهای خارجی از جمله آمریکا منجر شود.
اروپا نیز با چالشهای داخلی دشواری مواجه خواهد شد که میتواند توانایی آن را در ایفای نقش بزرگتر جهانی بخصوص در میدان امنیت، محدود سازد.
حس تهدید فزاینده از جانب ترورریسم یا روسیه در حال احیا میتواند حساب و کتابهای اروپاییها را درباره نیاز به هزینهای دفاعی بیشتر و ظرفیت بیشتر برای اقدام متحد، برهم زند.
توجه فزاینده به اقتصاد غرب آفریقا و خاورمیانه و تحولات اجتماعی احتمال این امر را برای اروپاییها افزایش میدهد که نقش ایجاد ثبات مشابه آنچه که اروپاییها در قابل گسترش به شرق انجام دادند، ایفا کند.
ژاپن برای این که بتواند روند خود را با چین حفظ کند ممکن است نقش امنیتی و سیاسی در منطقه را افزایش دهد.
انتظار ما این است که دیگر کشورها مانند برزیل به دنبال توسعه نقش منطقهای و افزایش مداخله خود در برخی موضوعات جهانی مانند تجارت و تغییرات آبوهوایی باشند.
روندهای کنونی نشان میدهد که روسیه به نسبت دیگر قدرتهای در حال ظهور منافع فوری بیشتری در به چالش کشاندن مستقیم آنچه به عنوان نظام بینالمللی تحت سلطه آمریکا خوانده میشود نشان خواهد داد.
بروز یک اقتصاد متنوع، توسعه طبقه متوسط مستقل و اتکا به تخصص فنی خارجی و سرمایهگذاری برای توسعه منابع انرژی میتواند پیشبینی را برهم زند.
دور شدن زودهنگام از سوختهای فسیلی همچنین میتواند اوجگیری اخیر روسیه را تحلیل برد.
در خاورمیانه یعنی جایی که آمریکا به عنوان بازیگر اصلی خارجی باقی خواهد ماند، روندهای کنونی نشان از نقش گستردهتر برای کشورهای آسیایی دارد که بخاطر رشد افتصادی ناشی از روابط سیاسی قویتر تقویت گشتهاند.
قدرتهای آسیایی علاوه بر اروپاییها، به دنبال نقشهایی در تلاشهای امنیتی بینالمللی آتی در خاورمیانه خواهند رفت.
نقش سازمانهای غیردولتی متناسب با افزایش نیازهای انسانی ناشی از تغییرات آبوهوایی رشد خواهد یافت.
در عوض جامعه بینالملل از جمله آمریکا بیشتر به سازمانهای غیردولتی برای تحمل فشارها در زمینه امدادهای بشردوستانه تکیه خواهد کرد.
ضریب خطای اقتصادی کمتر دلار در برابر بحرانهای مالی عمده آسیبپذیر است و نقش بینالمللی دلار احتمالا از ارز جهانی کاهش خواهد یافت و به ارزی برابر با دیگر ارزهایی تبدیل خواهد شد که در سبد ارزی سال 2025 وجود خواهد داشت.
این امر میتواند به دنبال بروز یک بحران بطور ناگهانی اتفاق بیفتند یا به تدریج با توازن مجدد جهانی حادث شود.
این افت شامل تعاملات واقعی خواهد شد و در عملکرد سیاست خارجی آمریکا انتخابات دشوار و تازهای مطرح خواهد کرد.
* وضعیت دلار در جهان ارایه کننده مزیتهایی برای آمریکا از قبیل مصونیت در برابر شوکهای ارزی است که امکان سود با نرخ پایین را همزمان با وجود تقاضای مداوم برای دلار آمریکا به همراه داشته و به آمریکا این توانایی را میدهد بدون برهم زدن اقتصاد جهانی، حجم عظیمی از کسریهای مالی را اداره کند.
این مزیت که از 60 سال پیش تاکنون با آمریکا همراه بوده شاید تاکنون مورد توجه آمریکاییها قرار نگرفته است.
ضمن این که بعید است در وضعیت ذخایر ارزی افتی ایجاد شود، سقوط دلار میتواند آمریکا را وادار کند که وارد امتیازدهی دشواری بر سر دستیابی به تمایلات مربوط به سیاست خارجی و هزینههای گزاف داخلی حمایت از این اهداف شود.
افکار عمومی آمریکا در مقابل سود بانکی بالا، مالیاتهای سنگین و شوکهای احتمالی نفتی مجبور است به پیامدهای اقتصادی اقدام نظامی عمده فکر کند.
تاثیر تمایل به ایفای نقش بیشتر از سوی آمریکا میتواند در صورتی بزرگ باشد که آمریکا از اقدام صرفنظر کرده یا تمایلی به اقدام درباره این ایفای نقش از خود نشان ندهد.
علاوه بر این، وابستگی مالی آمریکا به قدرتهای خارجی برای ثبات مالی میتواند آزادی عمل آمریکا را در انجام روشهای پیشبینینشده محدود سازد.
آیا احساسات ضدآمریکایی رو به کاهش است؟
احترام آمریکا در خارج از آمریکا در دهههای گذشته از بین رفته است از طرح عبارت "آمریکای کثیف" در دهه 1950 گرفته تا تظاهرات گسترده بینالمللی درباره جنگ ویتنام در دهه 1960 و 1970 تا فعالیتهای ضدهستهای در اروپا در دهه 1980.
احساسات ضدآمریکایی در طول این دهه اخیر افزایش یافته است.
بین سال 2002 و2007، وجهه آمریکا در 27 کشور از 33 کشوری که نظرسنجی در آنها انجام شد، منفی بوده است.
رویکرد انتقادی به آمریکا را میتوان به دو دسته تقسیم بندی کرد.
* انتقادهای زودگذر که ناشی از اختلاف با جنبههای خاص آمریکا است که میتواند با توجه به موقعیت زمانی تغییر کند، مانند سیاستهای خارجی.
* احساسات ضدآمریکایی که نشان دهنده انزجار عمیق در قبال بیشتر جنبههای آمریکا است.
از آنجایی که درباره برخی از جنبههای زندگی آمریکاییها مانند نظام سیاسی، مردم، فرهنگ، علوم و فناوری، آموزش و عملکرد اقتصادی احساس احترام وجود دارد درکها از آمریکا پیچیده خواهد بود و امکان انعطاف و تجدیدنظر در دیدگاههای وجود دارد.
پیشبینی افت جایگاه آمریکا که در بالا مطرح شد ممکن است شکل بگیرد.
نظرسنجیهای انجام شده در سال 2008 توسط موسسه نظرسنجی "پیو" درباره رویکرد جهانی به آمریکا نشان داد که نظر مثبت به آمریکا در 10 کشور از 21 کشوری که نظرسنجی در آنجا صورت گرفته است، رو به رشد بوده است.
با نگاه به آینده، باید پرسید، چه عوامل و متغیرهای منطقهای ممکن است برای غریب تغییر رویه فوق حیاتی باشد.
اروپا و اورآسیا: در مقایسه منطقهای احساسات ضد یا طرفدار آمریکا، اروپا و اورآسیا دیدگاههای لطیفتری به آمریکا دارند.
دیدگاههای اروپای غربی به نظر بستگی به میزانی دارد که آمریکا و همپیمان اصلی آن یعنی سازمان پیمان آتلانتیک شمال (ناتو) و اتحادیه اروپا رویکردهای عملی چندجانبهگرایانه خود را به مشکلات بینالمللی تعمیق بخشند.
دیدگاههای مردمان مرکز و شرق اروپا به آمریکا که بطور سنتی طرفدار آمریکا هستند به نظر به مرور زمان دچار افت خواهد شد و به الگوهای اروپای غربی خواهد رسید.
هیچ اقدامی از سوی آمریکا نمیتواند به همه کشورهای عضو پیشین اتحاد جماهیر شوروی اطمینان دهد مگر این که از جابجایی ادوات نظامی در مرزهای نزدیک روسیه که میتواند تنش در روابط با مسکو برای کشورهای منطقه ایجاد کند، خودداری کند.
خاور نزدیک- جنوب آسیا: متخاصمترین جوامع در قبال آمریکا در خاورمیانه اسلامی بعلاوه پاکستان و شمال آفریقا وجود دارند.
هند در این میان مستثنی است.
عوامل احیای وجهه آمریکا شامل تعهد قوی آن به پیشرفت در روند مناقشه فلسطین و اسرائیل، از بین بردن این درک که جنگ با تروریسم همان جنگ با اسلام است و تلاش برای ارایه کمک به شهروندان بعلاوه عوامل امنیتی و نظامی است.
هر چقدر که از ایران به عنوان قدرتی خطرناک یاد شود به همان میزان مردم و کشورهای منطقه توانایی نظامی آمریکا را به دید مثبت مینگرند.
کشورهای پایین صحرای آفریقا: دیدگاه کشورهای آفریقایی به آمریکا همچنان مثبت خواهد بود.
کشورهای پایین صحرای آفریقا سبک زندگی و معیارهای آمریکایی را به عنوان خواستههای زندگی خود میدانند.
اگر ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا در آفریقا (آفریکوم) چهرهای نظامیگرایانه از آمریکا به شهروندان کشورهای آفریقایی ارایه نکند و کمکهای توسعه اقتصادی و انسانی ادامه یابد، تحقیقات نشان می دهد که دیدگاه این منطقه درباره آمریکا مثبت باقی خواهد ماند.
شرق و جنوب شرق آسیا: دیدگاه درباره آمریکا در این منطقه تا حدودی مثبت است.
با وجود رشد اقتصادی چین و همگرایی آسیا، وجهه آمریکا هنوز بر چین غلبه دارد.
آمریکا به یافتن شریک امنیتی مطمئن در شمال شرق آسیا و در حدودی کنتر در جنوب شرق آسیا ادامه خواهد داد.
برداشت عمومی در چین با سیر نزولی مواجه است و این امر بسته به تصویری که است که از آمریکا در رسانههای رسمی کشور ارایه میشود.
آمریکای لاتین: روی هم رفته دیدگاههای از آمریکا در این منطقه از جهان مطلوب و با ثبات است و این امر بیشتر در آمریکای مرکزی صدق میکند اما در مناطق متصل به رشته کوههای آند، کمتر است.
سطح مهاجرت به امریکا برای کسب وکار و وجوهی که مهاجران برای خانوادههای خود ارسال میکنند ممکن است در تعیین این وجهه موثر باد.
همچنین نکته مهم میتواند میزان و درجهای باشد که منافع آمریکا و آمریکای لاتین مشترک هستند بخصوص در امور چندجانبهگرایانه مانند ممانعت از تامین مواد مخدر و مبارزه با دستجات و گروههای جنایتکار.
ارزیابیها در مناطق مختلف و بررسی این که عوامل موثر بر وجهه آمریکا تا سال 2025 چه هستند؟
نخست، عوامل مطلوب برای آمریکا عبارتند از: * بسیاری از سران کشورها و افکار عمومی به قدرت و استقلال مالکین بیاعتماد هستند.
همزمان با قدرت گرفتن چین، برخی احتیاطها در قبال پکن لحاظ خواهد شد و عملکرد خود آمریکا به عنوان یک وزنه مقابل آن بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت.
* آمریکا ممکن است از تغییر احتمالی در نبرد ایدهها بهره خواهد گرفت.
نخست و مهمترین نکته، حمایت از تروریسم در سالهای اخیر در بسیار از کشورهای مسلمان به شدت کاهش یافته و اکنون کشورهای اندکی در جهان اسلام هستند که بمبگذاریها را موجه میدانند و اعتماد به اسامه بنلادن رنگ باخته است.
* همزمان با رشد بازارها در آسیا و دیگر نقاط جهان، دیگر جهانی شدن را معادل آمریکایی شدن نمیدانند.
همانطور که شیوههای سنتی زندگی در سراسر جهان رنگ خواهد باخت، ایدهها و رسوم ناخواسته خارجی بیشتر زائیده مدرنیته تلقی خواهد شد تا گسترش فرهنگ آمریکایی.
عوامل احتمالاً نامطلوب برای آمریکا عبارتند از وجود این برداشت که آمریکا در رسیدگی به مشکلات جهانی مانند تغییرات آبوهوایی، امنیت غذایی و امنیت انرژی بسیار کند عمل میکند.
عامل دیگری که در شرایط کنونی چندان تعیین کننده نیست شامل تاثیر ارتباطات تلفنی سیار، ارتباطات اینترنتی و رسانههای ماهوارهای و چگونگی دریافت تصویر آمریکا از سوی مردم جهان است.
به هر حال تاحدودی رودهای عمده نشان میدهد که احساسات ضدآمریکایی در حال فروکش کردن است.
محدودتر شدن برتری نظامی در سال 2025 آمریکا همچنان دارای توانمندی منحصربه فرد نظامی بخصوص در توان اعمال قدرت نظامی بر جهان خواهد بود و دیگر کشورها برای داشتن جهانی امنتر به آن اتکا خواهند داشت.
توانایی آمریکا برای حمایت از مردم جهان و تضمین ادامه جریان انرژی همزمان با افزایش نگرانیها درباره امنیت جریان انرژی، اهمیت بیشتری خواهد یافت.
آمریکا همچنان از سوی بسیاری از کشورهایی که با افزایش قدرتهای هستهای متخاصم مواجه هستند، به عنوان شریک اصلی نظامی انتخاب خواهد شد.
اگر چه ظهور کشورهای که به تازگی به سلاح هستهای دست یافتهاند ممکن است آزادی عمل را از آمریکا سلب کند، اما برتری نظامی آمریکا در تسلیحات متعارف و هستهای و دفاع موشکی میتواند عنصر مهمی در بازدارندگی رفتار تهاجم آمیز آشکار از سوی هر یک از کشورهای هستهای باشد.
همچنین انتظار میرود که آمریکا از توان نظامی خود برای مقابله با تروریسم جهانی بیشتر بهره بگیرد.
به هر حال، دشمنان احتمالی آمریکا همچنان تلاش خواهند کرد عرصه را با استفاده از راهبردهای جنگ نامتقارن و استفاده از نقاط ضعف ارتش آمریکا تنگ کنند.
در آینده، کشورهای پیشرفته ممکن است وارد حملات فضایی، حملات شبکهای و جنگ اطلاعاتی شوند تا توان عملیاتی آمریکا را در آستانه جنگ مختل کنند.
حملات خرابکارانه شبکهای به زیرساختهای اقتصادی، انرژی و حمل و نقل آمریکا ممکن است از سوی برخی از دشمنان به عنوان راهی برای گیرانداختن توان آمریکا در میدان نبرد و حملات مستقیم به منافع آمریکا در خاک این کشور قلمداد شود.
علاوه بر این گسترش مداوم موشکهای دوربرد، تواناییهای مقابله با دسترسی شبکهای، تسلیحات هستهای و دیگر اشکال سلاحهای کشتار جمعی ممکن است از سوی دشمنان احتمالی و همپیمانان آمریکا به عنوان محدودیت در آزادی عمل آمریکا در زمانی فرض شود که یک بحران با وجود برتری نظامی آمریکا پیش آید.
* متحدان سنتی آمریکا، بخصوص اسرائیل و ژاپن احساس امنیت کمتری در سال 2025 به نسبت امروز خواهند کرد و این امر در نتیجه ظهور روندهای نامطلوب جمعیتی در کشورهای مورد نظر، کمبود منابع و رقابتهای شدیدتر نظامی در خاورمیانه و شرق آسیا ظهور خواهد کرد بخصوص اگر درباره اهمیت تضمینهای امنیتی آمریکا تردیدی بوجود آید.
پیامدهای ناگهانی و ناخواسته همانگونه که ما در این گزارش تاکید کردیم.
15 الی20 سال آینده بطور حتم با احتمالات بیشتری همراه خواهد بود، همه عوامل - نه فقط آمریکا- تحت تاثیر شوکهای پیشبینی نشده آتی قرار خواهند گرفت.
به دلایل بسیار، بیشتر این شوکها متوجه آمریکا خواهد بود اما اقبال آمریکا بر توان و انعطاف کل نظام بینالمللی بستگی خواهد داشت که برداشت ما این است که این نظام شکنندهتر و کمتر آمادگی برای نشانههای روندهای آشکار مانند امنیت انرژی، تغییرات آبوهوایی و مناقشات فزاینده و دیگر شگفتیها را خواهد داشت.
ضمن این که در اصل به آسانی نمیتوان شگفتیها را پیشبینی کرد و ما در سناریوهایی خیالی تلاش کردهایم که آینده احتمالی را برای هرگونه تغییرات احتمالی در نقش آمریکا ارایه کنیم.
سناریوی جهان بدون غرب: در این سناریو آمریکا از دور خارج میشود و نقش آن از بین میرود.
چین، هند و آسیای مرکزی در رسیدگی به بخشهای بیثبات دنیا باید مشارکت تشکیل دهند که در سناریوی تخیلی به سازمان همکاریهای شانگهای پرداخته شده است.
تقسیمبندی جدید در نظم جهانی به بلوکهای منطقهای و دیگر بلوکها - البته نه به ابعاد بلوک آمریکا و شوروی در جنگ سرد- به شکل دورهای از رشد کندتر اقتصادی و جهانیسازی نمود پیدا میکند و اقدامات کارآمد اندکی میتوان در موضوعات فراملی مانند تغییرات آبوهوایی و امنیت انرژی و احتمال افزایش بیثباتی سیاسی انجام داد.
شگفتی اکتبر: نبود مدیریت کارآمد در توازن میان جهانیسازی، رشد اقتصادی و خسارت محیطی بیش از آمریکا در میان دیگر بازیگران مشاهده خواهد شد.
نکته این سناریو نیاز به نقش بهتر از سوی امریکا و نهادهای قویتر چندجانبه در صورتی است که جهان بخواهد از بحران شدیدتر جلوگیری به عمل آورد.
نتیجه محاسبات اشتباه از سوی دیگران مانند چینیها هزینههای سیاسی سنگینی به همراه خواهد داشت که احتمالا شرایط را برای آمریکا و دیگران برای اجرای توسعه اقتصادی مداوم از جمله مناقشات میان قدرتهای عمده دشوارتر میشازد.
تقویت قدرتهای نوظهور: در این سناریو، رقبای قوی رو به رشد و ناامنی در زمینه انرژی به درگیری میان هند و چین منجر خواهد شد.
پکن از آمریکا به عنوان حامی هند و به ضرر چین یاد خواهد کرد.
از جنگ میان قدرتهای بزرگ اجتناب خاهد شد اما بازیران عمده ممکن است به طرف ثالث مانند برزیل برای کسب کمک به بازسازی اساس بینالملل روی آورند.
با توجه به بینظمی موجود در این قدرتهای نوظهور، قدرت آمریکا تا حدود زیادی تقویت میشود اما نظام بینالملل خود را برای شرایط سخت که درگیری نظامی به انقلاب درونی و افزایش احساسات ملیگرایانه منجر میشود، آماده خواهد کرد.
سیاست، همواره منطقهای نیست: در این شرایط خیالی تغییر متزلزلی در رویکرد دولت به اختیارات بازیگران غیردولتی ایجاد میشود.
برای نخستینبار، ائتلافی از بازیگران غیردولتی از نظر مردم ارایه کننده منافع بهتر است و در این سناریو دولتها باید به ابزاری که به کار میبرند توجه داشته یا این که هزینههای سنگین سیاسی را متحمل شوند.
همواره این امر صحیح نیست زیرا در دیگر موضوعات سنتی امنیت ملی، ملی، قومی و طبقاتی ممکن است تفاوتهای دیگری ایجاد گردد سلطه جنیشای سیاسی فراملی را تحلیل ببرد.
آمریکا نیز مانند دیگر دولتها باید برای این دورنمای سیاسی آماده شود.
هدایت کار مهم خواهد بود همانگونه که در ابتدای این مطالعه ارایه کردیم، اقدامات انسانی در تعیین نتایج کار حیاتی خواهد بود.
از نظر تاریخی، همانگونه که اشاره کردیم سران کشورها و ایدههای مثبت و منفی آنها در زمره عوامل اصلی تغییر دهنده شرایط در قرن گذشته بودهاند.
سران کشورها به صورت فردی یا گروهی نیز در 15 الی 20 سال آینده احتمالا در چگونگی روند تحولات بخصوص در زمینه تضمین نتایج مثبت تعیین کننده خواهند بود.
همانگونه که مطرح کردیم روندهای کنونی به نظر به سمت چنددستگی بیشتر و دنیایی پیچیدهتر در 15 الی 20 سال آینده پیش میرود ولی بروز نتایج منفی نیز اجتنابناپذیر نخواه بود.
همکاری و رهبری بینالمللی برای حل چالشهای جهانی و درک پیچیدگیهای اطراف آن مهم خواهد بود.
مطالعه حاضر تلاشی برای کمک در این زمینه با ارایه برخی گزینههای احتمالی بود که ما امیدواریم سیاستگذاران ما را به سوی راهکارهای مثبت پیش ببرند.