تخیل یا تحلیل پولاک، پاسخ به این پرسش ها است که: آیا شاه به خاطر سرطان از ایران رفت؟ آقای خمینی از کجا می دانست که ترور نمی شود؟ کارتر چرا هایزر را ایران فرستاد؟ در پاریس آقای خمینی به امریکایی ها چه گفت؟ در روز انقلاب، اسناد دفتر مخصوص شاه کجا رفت؟ چرا اداره ساواک و اسنادش به دست ابراهیم یزدی افتاد؟ و چگونه داریوش همایون و دیگر وزیران از ایران گریختند؟ و... چرا فرودگاه منفجر نشد؟ و آیا آمریکا، امام را به ایران آورد؟
در منطقه خلیجفارس، گریز از نفت بسیار مشکل است و هرچند که ازبسیاری جهات انقلاب ایران با نفت شروع شد. به عبارتی دیگر، موردی که بهوجود آمد، نفت بود که انقلاب را پدید آورد. در اوایل دهه ١۹۷٠، شاهفعالیتی را آغاز کرد تا درآمد نفتی ایران را افزایش دهد، بهطور یکه در پسرؤیاهای هیجانی و دیوانهوارش بدین امر موفق شد. پول به ایران سرازیر شدو آن پول همه چیز را تغییر داد. اقتصاد ایران بیش از اندازه رونق گرفت. فساداندکاندک بهم ریخت، مقامات در تهران از دسترسی به واقعیت موجود دورشدند. سرانجام اقتصاد ایرانیان، پیچیده و تحریف شد. موجب تهدید ساختاراجتماعی شد ساختاری که در اوج بحران بود و سیستم سیاسی استبدادیبه نقطه انفجار و مرز فروپاشی رسید. ایران قبل از رونق و ترقی نفت کشورشادی نبود، اما پس از آن، مانند اتبار باروت در وضع قابل انفجار بسرمیبرد.نفت آمریکا را برانگیخت تا بیشتر از سابق به ایران نزدیک شود. پس ازترقی، آمریکا به ایران نیاز داشت. نیازی که هرگز در سابق چنین نبود. ناگهان،آنچه که در ایران اتفاق افتاد، برای اقتصاد آمریکا خطرناک بود و نیز در اقتصادجهانی هم بحرانی به وجود آورد. وقتی که رژیم شاه غرق شد، آمریکا هم باآن غروب کرد و به خاطر این تنزل و افت مشهود با سرزنش و نقد مواجه شد.
ریچارد نیکسون و مشاوران امنیت ملی کشورش، هنری کیسینجر بهواشنگتن، دیدگاهی بیطرفانه، منصفانه و جدی نسبت به جهان ارائه کردند.آنها جهان را از دیدگاه منشوری مواجهه جهانی بین شوروی و آمریکانگریستند و آنها سیاست جهانی را عرصه شطرنجی تصور میکردند که بیندو ابرقدرت در حال بازی است و آنها بهطور استثنایی بازی خود را حساسو پیچیده خواندند و رغبتشان بر این بود تا از هر ابزار و وسیلهای در لوازمسیاست خارجی آمریکا از نیروی نظامی تا نیروهای کنترل و و از عملیاتپنهانی تا همکاری انساندوستانه استفاده کنند. آنان همچنین برای بعضی ازموفقیتهای مهم سیاست خارجی آمریکا اعتبار خاص قائل بودند. گشودنفضای باز ارتباطی به سوی چین، آغاز پیشرفت در صلح خاورمیانه که منتهیبه برنامه کمپ دیوید تحت نظارت دولت جیمی کارتر شد و دیگربرنامههای کنترل نظامی روسیه که همه اتفاقات و رخدادهای آرامی بودند کهبا نیکسون و کیسینجر آغاز شد و دارای اثری درازمدت و منفعتی طولانیبرای آمریکا بود.اما نگاه آنان یک نگاه یک بعدی به جهان بود و تمرکز آنان بر رویسیاست ابرقدرتهای جهان، گاه موجب بروز مشکلاتی برای آمریکا درجهان سوم میشد. در جاهایی مانند آنگولا، کامبوج، شیلی و ایران،مشکلاتی به وجود آمد که برای چندین سال آمریکا را در محاصره قرار داد.برای نیکسون و کیسینجر، کشورهای جهان سوم در جنگشان با مسکو، درحد یک آلت دست بیشتر نیستند. آنان چندان به بررسی و تمرکز بر اوضاعیکه در آن کشورها میگذشت، مایل نبودند تا جایی که حکومت آنان، تنها دربرابر اعمال دیکته شده توسط واشنگتن، عکسالعمل نشان میداد. از آنلحاظ، آنان شاه را یک آلت دست خوب میدیدند،تصمیم مربوط به شاه به عنوان شاخص منطقهای آمریکا موجب تعبیرغلط شاه درباره استراتژی نیکسون به کیسینجر شد. شاه، در عبارت مشهور وبه یادماندنی کیسینجر، که «جزو بینظیرترین رهبران و متحد و همپیمانبیچون و چرا» کسی که نظریات و سیاستش به درست با آمریکا از همهلحاظ همسان و همسو هستند.. شاه در بسیاری از اهداف عمومیآمریکا در منطقه، سهیم شد. او در جستجوی ثبات علیه ناصر ورادیکالهای عرب بود. از اسرائیل دفاع و حمایت و با کمونیسم و شورویمخالفت میکرد و همچنین او خواهان حمایت کردن و سرپا نگه داشتن، دیگرکشورهای سلطنتی محافظهکار منطقه بود. اما تفاوقتهای عمده و اساسیبین ایران و آمریکا وجود داشت، ائتلاف و حمایت بیچون و چرای آمریکا وثروت نفتی جدید در ایران موجب شد تا شاه در جهانی حرکت کند که دولتنیکسون از تصمیمهای آشکار و اهداف صریح تهران چندان موافق نباشد.علاوه بر این، شاه هرگز بیاعتمادی و شک و تردید خود را نسبت به آمریکابه کل فراموش نکرد و آرزو داشت ایران را به قدری قوی سازد تا بهطور کاملمستقل شود و در برابر نفوذ خارجی مقاوم و تأثیرناپذیر بماند.شاه از به عهده گرفتن نقش جدید خود از سوی دوستانش هنریکیسینجر و ریچارد نیکسون هیجانزده و ذوقزده شده بود