در میان سوسیالیستهای برجسته یا که مارکس و انگللس با آنها به جدال برخاستند می توان از سن سیمون، چارلز فوریه و پرودن فرانسوی همچنین رابرت اون انگلیسی یاد کرد مارکس و انگلس آنها را سوسیالیستهای تخیلی می خواندند.
آموزه های سوسیالیستی سن سیمون فوریه پرودن و رابرت اون با یکدیگر متفاوت بودند.
اساسی ترین اختلافات میان سوسیالیسم تخیلی و مارکسیم :
1- سوسیالیسم تخیلی بر طبق درک رایج میان مارکیست ها راه حل مقابله با نابرابری ها و تخاصمات اجتماعی عصر خود را در واحد اقتصادی محدود تعاونی کشاورزی و صنعتی جستجو می کند اما مارکیسم دولت یعنی کل واحد ملی باید محول یابد و در نهایت لغو گردد تا امکان برقراری نظام اجتماعی سوسیالیستی پدید آید.
2- سوسیالیسم تخیلی در مقایسه با مارکسیم غیر انقلابی است بنا به اعتقاد برخی از سوسیالیسم به نحوی موزون از دل گرایش های معینی در نظام سرمایه گذاری رشد خواهد کرده بنا به اعتقاد عده ای دیگر لازمه برقراری سوسیالیسم تغییرات اقتصادی و اجتماعی است و نه تغییرات سیاسی، برجسته ترین نماینده ی این گرایش پرودن است که عقایدش بعد ما منبع الهام آناریست ها ( که بر فرد باوری اعتقاد داشتند و از هر گونه قدرت سیاسی با بیزاری یاد می کنند) و سندیکالیست ها گه معتقد بودند که به سوسیالیسم تنها از طریق مبارزه ی غیر متمرکز اتحادیهای کارگری می توان دست یافت.
3- تمامی سوسیالیست ها ما معتقدند که علت اصلی نابرابری اجتماعی مناسبات، کلیت حاکم است اما بنا به اعتقاد مارکس و انگلس سوسیالیست های تخیلی درک تاریخی ایده آلیستی دارند.
مفهوم چنین درکی قبل از هر چیز این است که آرای معینی در وهله ی نخست با خصلتی اخلاقی- برای تحقق سوسیالیسم اهمیتی تعیین کننده دارند.
آنها کل تکامل تاریخی را در پایه و اساس تکامل ایده آل های متفاوت و پیوسته در حال پیشرفت تلقی می کنند علاوه بر این سوسیالیست های تخیلی باور داشتند که انسانها با تعلقات طبقاتی متفاوت می توانند به سوسیالیسم تمایل پیدا کنند تنها در صورتی که از طریق آموزش روشنگرانه به این حقیقت آگاه شوند که عقاید سوسیالیستی خوب و دارای حقایدت هستند.
از این رو مارکس و انگلس اظهار می دارند که سوسیالیسم تخیلی غیر تاریخی یا به طور کامل غیر علمی است.
اما علت اصلی این است که واژه ی تخیلی را برای القا به کار می بردند این بود که نمایندگان این گرایش تمایل داشتند به گونه ای کم و بیش خیالی آینده ی پرسعادت را توصیف کنند.
به ویژه فوریه تلاش زیادی را وقف توصیف چنین تخیلاتی کرده است.
وی معتقد است که به زودی همه اختلاف نظرها پیرامون این که انسانها باید در تعاونی های اشتراکی مستقل و محدود جایی که امکان رشد استعدادهای همه افراد وجود دارد.
کار و زندگی کنند از میان خواهد رفت.
در چنین اجتماعی نه تنها انسان ها تغییر می کنند بلکه حیوانات نیز تحت تاثیر قرار می گیرند و انواع جدید و بهتری از حیوانات دید خواهند آمد.
مارکس و انگلس چنین تخیلاتی را درباره آینده مورد انتقاد و طعنه قرار می دادند.
توصیفات خود آنها از جامعه نیز طبقاتی در مقایسه با تخیلات سوسیالیست های تخیلی نسبتا محتاطانه است.
بنا به اعتقاد آنها پیشگوئی پیامبرانه با روش علمی مورد قبول شان ناسازگار است.
از این رو مارکس و انگلس اظهار می دارند که سوسیالیسم تخیلی غیر تاریخی یا به طور کامل غیر علمی است.
بنا به اعتقاد آنها پیشگوئی پیامبرانه با روش علمی مورد قبول شان ناسازگار است.
سوسیالیست های تخیلی گروهی بودند که نسبت به زندگی اجتماعی دیدگاه مثبتی داشتند و معتقدند بودند نه تنها انسانها با زندگی اجتماعلی در نهایت سعادتمند می شوند حتی بر روی حیوانات نیز این مسئله صدق می کند.
وجوه مشترک نظریات سوسیالیستهای تخیلی را بر می شماریم که: علت انتصاب تعدادی از متفکرین به این گروه و قرار گرفتن انها در زیر یک یک عنوان واحد در حقیقت وجوه مشترک و نظرات مشابه در بین آنان است.
در زیر به مهمترین مشترک آنها اشاره می گردد.
در انتخاب نظریات مشترک سوسیالیستهای تخیلی معیاری که مورد استفاده قرار گرفته این است که نقطه نظرهای نقل شده با پیدایش تعاونی ها به طور مستقیم و غیر مستقیم ارتباط داشته باشد.
اما نقطه نظرهای اصلی که سوسیالیستهای تخیلی برای تائید داشتند: تاکید بر همکاری و تعاون: تائید همکاری و تاکید بر ضرورت تبدیل رقابت به همکاری می باشد.
اغلب آنها از لحاظ نظری رقابت را برای جامعه انسانی مضر می دانستند و بسیاری از مشکلات زندگی اجتماعی را به دلیل وجود رقابت می دیدند.
بعلاوه از نقطه نظر عملی نیز جوامع مورد نظر اکثر این متفکرین بخصوص اون و فوریه بر پایه همکاری و تعاون بنا شده است انها در نظر داشتند از همکاری برای رسیدن به نظام جدیدی که از مفاسد و مشکلات جامعه آنروز که جامعه سرمایه داری در حال رشد سریع بود به دور باشد استفاده کنند.
مساوات طلبی: انگلستان و فرانسه زادگاه اغلب دانشمندان وابسته به گروه در قرن نوزدهم بسختی و دچار تبعیض و نابرابری بودند و عوارض منفی ناشی از آن بخوبی مشهور گردیده بود.
جامعه خواهان دفع یا لااقل کاستن از میزان اختلاف بین توده وسیع کم در آمد و محروم گروه کوچک پردرآمد و مرفه بود.
این متفکرین بیانگر این خواسته جامعه بودند دانشمندان منتخب به سوسیالیستهای تخیلی همگی برداشت و تغییر واحدی از مساوات نداشتند.
از این نظر دو بینش مختلف در میان آنها مشهور بود.
اول کسانی که به مساوات مطلق اعتقاد داشتند و بدون توجه به تفاوت های افراد از جنبه های مختلف به برابری آنها در بهره وری از امکانات جامعه اعتقاد داشتند.
از آن جمله رابرت اون است که چون به تاثیر مطلق محیط اجتماعی سیاسی در رشد یا رکود استعداد ما و به بطور کلی در شکل گیری رفتار افراد انسانی اعتقاد داشت و فرد را در این امر کاملا نقش می دانست.
تفاوت استعدادها و قابلیتها را دراستفاده افراد از امکاناتدر نظر نمی گرفت و معتقد بود که همه باید سهم برابر داشته باشند.
و دیگر آنهائی که به مساوات نسبی توجه داشتند.
اینها برخلاف دسته اول معتقد بودند که استعدادها و قابلیت های افراد متفاوت است و این اختلافات را در توزیع امکانات جامعه درمیان افراد در نظر می گرفتند.
لذا به نظر این افراد هر کس باید به اندازه قابلیت و استعدادش نصیبش شود.
باین ترتیب نابرابری در میان افراد اجتماعی و سیاسی بوجود خواهد آمد که عین عدالت و برابری است.
مخالفت با مالکیت خصوصی: بسیاری از این دانشمندان بطور مستقیم و غیر مستقیم مالکیت خصوصی را علت العلل بروز مشکلات، نظیر فقر، بیکاری، سقوط ارزشهای اخلاقی و ...
می پنداشتند.
لذا با ان به مخالفت پرداختند.
ولی درجه مخالفت آنها با این شکل مالکیت یکسان نبود.
در یکسو پرودن قرار داشت که آنرا مورد شدیدترین حمله ها قرار می داد و در سوی دیگر فوریه حضور داشت که لفظا آنها می پذیرفت و لوئی بلان چون مالکیت خصوصی را موجب رقابت و رقابت را موجد همه نابسامانیهای اجتماعی و سیاسی می دانست با آن به شدت مخالف بود.
قبول تاثیر انقلاب صنعتی: سوسیالیستهای تخیلی انقلاب صنعتی را یک رویداد ضروری و ماهیتا مفید می دانستند آنها از صفت جدید و کارخانه ها هم غافل نبوده اند و آنرا یکی از محورهای مهم فعالیت اقتصادی در جامعه مورد نظر می دانند.
ایجاد و محول بنیادین در جامعه: رابرت اول و برخی دیگر از شخصیت های وابسته به سوسیالیستهای تخیلی در اوایل زندگی علمی- اجتماعی خود معتقد به اصلاح وضع جامعه بودند نه دگرگونی سازی آن و شاید به همین علت است که به آنها گاه عنوان مصلحین هم داده می شود.
اون برای این منظور به کار فرمایان برای بهبود شرایط کارگران تلاش می شود که طبعا نتیجه ای نگرفت.
پس به دولتمردان و نمایندگان پارلمان دلبست از آنان خواست قوانینی بدین منظور تدوین کنند که آنان نیز به تقاضاهای او توجهی نکردن ( چون خود نیز از ثروتمندان جامعه بودند).
انتخاب راههای مسالمت آمیز برای محول: متفکرین مورد بحث همگی بلا استثناءبرای تبدل جامعه قدیم به نظم جدید راههای صلح جویانه و آرام را پیشنهاد می کردند.
هیچیک به توسل به انقلاب و اقدامات خشونت آمیز و تند اعتقاد نداشتند.
و نوعی عدم اطمینان نسبت به انقلاب در آنها ایجاد شده بود این برداشت حداقل در خصوصی فوریه مصداق کامل داشت.
البته یکی از موارد اختلاف تخیلیون و مارکس نیز همین موضوع یعنی انتخاب راه و وسیله ایجاد محول بنیادین در جامعه بود.
7- عدم موفقیت سوسیالیستهای تخیلی همگی در رسیدن به ایده آل های خود ناکام ماندند.
هیچیک با وجود اینکه برخی از آنها خود و پیروانشان کوششهای بسیاری برای محقق طرحها و ایجاد جامعه مطلوب بعمل آوردند در این امر موفق نبودند البته شکست این افراد در تغییر بنیادین جامعه به معنی شکست افکار و نظراتشان و بر اثر بودن کامل آنها نصیب شد بلکه آنها در شکل گیری افکار جامعه و متفکرین بعد از خود تاثیر بسیاری زیادی بجا گذاردند.
بیوگرافی سوسیالیستهای تخیلی را توضیح دهیم: رابرت اون متولد (1858-771) وی اصلاح طب انگلیسی که در شهر نیوتاون مونتگری شاید بدنیا آمد و پدرش تاجر کوچکی بود اول تحصیلات اولیه را در سن 9 سالگی به پایان رساند وی در سن 19 سالگی به مدیریت کارخانه پنبه ای که پانصد نفر کارگر داشت به کار گمارده شد قدرت سازمان دهی قوی او نیروی کارخانه فوق را به یکی از مهمترین واحدهای در نوع خود در انگلستان تبدیل کرد.
اون از ابتدای بر فعالیت های گروهی که نفع عموم در آن مورد نظر باشد دیکته و تاکید فراوان می کرد منجمله اقدام به تاسیس فروشگاهی نمود تا افراد مایحتاج خود را از نوع مرغوبتری یا قیمتی کمی بالاتر از قیمت تمام شده بخرند.
در این فروشاه فروش مشروبات بشدت منع و کنترل می شد.
بزرگترین موقعیت اون در زمینه تربیت جوانان بود که این مسئله در نظر اون از اهمیت خاصی برخوردار بود وی معتقد بود بمنظور تربیت صحیح افراد جامعه کافی است کودکان در سنین خردسالی 2 یا 3 سالگی در محیط مناسب و تحت تاثیر محرک های مثبت و زیر نظر کارشناسان تعلیم وتربیت قرار دهند نظریات اون در مورد شخصیت افراد و نقش محیط متعلق به یک سیستم فلسفی و فکری می باشد همچنین وی اعتقادی به مالکیت خصوصی نداشت و معتقد بود که در چنین جامعه ای باید از افراد سالخورده و از کار افتاده و بیوه نگهداری و حمایت کرد.
شارل فوریه 1837-1772 وی در بیزانس فرانسه متولد شده پدرش که تاجر ثروتمندی بود و در 9 سالگی فوریه فوت کرد وی بعنوان تنها پسر خانواده بعلت نفرت و مخالفتی که با نادرستی ها و روشهای غیر انسانی تجار و کار تجارت داشت از ثروت پدر چشم پوشیده و خانواده خود را ترک کرد در تحصیل استعداد زیادی از خود نشان داد و به مطالعات شخصی پرداخت ولی آثار اقتصاد دانان را مطالعه و تخلیل نمی کرد و معتقد بود که در گفته ها و نوشته های آنان حقیقتی یافت نمی شود او بعد از گردن نهادن به خواسته های خانواده در سن 18 سالگی و قبول قسمتی از ثروت پدر تجارت خانه ای را تاسیس کرد در جریان انقلاب فرانسه در رقابت هیا سیاسی بزندان افتاد و ثروت او مصادره شد.
تا یک قدمی مرگ توسط گیوتین پیش رفت ولی پس از شکست مخالفین خود آزاد گردید.
وی نسبت به انقلاب حرکتهای تند اجتماعی بدبین بود و بدنبال تامین حداکثر رفاه برای افراد جامعه بود فوریه برای تحقق این دگرگونی ها به محدود ساختن آزادی های فردی اعضا جامعه نبود وی در مباحث نظری خود بدنبال حفظ مالکیت خصوصی بود و جز معدود افراد در سوسیالیستهای تخیلی بود که اعتقاد به مالکیت خصوصی بود.
همچنین وی معتقد بود که کاروا نسبت به علاقه افراد باید به آنها محول کرد و اعتقاد به زندگی جمعی و کاهش هزینه ها دارد.
وی همچنین معتقد به مساوات نسبی بود و هر کس را به اندازه لیاقت و تخصص و درآمد آنها تقسیم بندی می کرد ایشان که برای طرح های خود بدنبال جذب کمک های مالی ثروتمندان بود هرگز موفق نشد و فوریه با این انتظار جان سپرد و هیچکس درب منزل او را به صدا در نیاورد و بدین طریق افکار و طرح او یکبار نیز در عمل تخیلی بودن و غیر قابل اجرا بودن خود را به نمایش گذاشتند.
لوئی بلان: وی فرزند مامور دولتی ناپلئون در مادرید بدنیا آمد بعد از انقلاب 1830 به فرانسه و شهر پاریس بازگشت و بکار روزنامه نگاری پرداخت و نظریات خود را در روز نامه های مختلف منتشر کرد وی در سال 1839 مجله ای بنام سازمان کار که کتاب پر خواننده او در این نشریه منتشر شد او در این کتاب کوچک خطوط کلی افکار خود را عنوان کرده و طرح معروف خود را تحت عنوان کارگاه اجتماعی بیان داشته است.
بلان رقابت را عامل اصلی مشکلات و بحران های جاعه بشمارد و رقابت را قائل رقابت و عامل بدبختی و انحطاط جامعه می داند در نظر لوئی بلان تمام مصائب اقتصادی و سیاسی را و جنگ میان ملتها همه از همین منشا سرچشمه می گیرند.
وی معتقد بود نظام های مبتنی بر همکاری و جمعی موجبات بهبود وضع اجتماعی و اقتصادی افراد جامعه را فراهم می آورند بلان اعتقاد داشت که از راه حذف مالکیت خصوصی رقابت ریشه کن و در نتیجه مشکلات از بین خواهد رفت.
درانت گرچه تفکرات سوسیالیستهای تخیلی در زمان خود عملی نشدند ولی بعنوان مرحله ای در پویش تکاملی افکار و عقاید اجتماعی سیاسی مثبت بودند.
دو گروه که از نظریات سوسیالیستهای تخیلی سود بردند عبارتند از سوسیالیستهای مارکسیم: که بیشتر قسمت های نظری و ایدئولوژیک گفته های سوسیالیستهای تخیلی مورد استفاده شان قرار گرفت.
متفکرین و پیشگامان تعاونی این گروه پیش از آنکه نظریات سوسیالیستهای تخیلی در جهت تنظیم و ارائه تئوری یاایدئولوژی خاصی استفاده ببرند راههائی را که گروه فوق برای رسیدن به جامعه مورد نظرشان پیشنهاد کرده بودند جهت اهداف خود پیاده نمودند.
سوسیالیستهای تخیلی همانطور که اشاره شد معتقد به تغییر سیستم سرمایه داری و از بین بردن مالکیت خصوصی از طریق ایجاد انجمن ها و جوامعی بودند که بر پایه همکاری همیاری گاهی زندگی دسته جمعی افراد تشکیل شده باشد.
و از این طریق بعضی از آثار و نتایج شوم توسعه سرمایه داری را کاهش دهند و با بکلی از بین ببرند.
منابع: مبانی تعاون، دکتر حمید انصاری تاریخ عقاید سیاسی، سون اریک لیدمان ترجمه سعید مقدم تاریخ اندیشه ها قرن 19 کتاب تاریخ قرن 20و19 اروپا *** موضوع تحقیق کاربرد نظریات مارکس برانقلاب مردمی قرن 20 مارکسیم ها اصلا جنبشی فکری بود که در حاشیه نهضت های کارگری و سوسیالیستهای کشورهای صنعتی پدید آمد و از آن پس نیز به مسائل عمده این کشورها از قبیل نحوه تکامل نظام سرمایه داری، بحران های اقتصادی، فرماسیون سرمایه داری، و جنبش های طبقاتی در جامعه صنعتی، ماهیت دولت در سرمایه داری، چگونگی گذار به سوسیالیسم و غیره علاقه مند بوده است.
گسترش علائق مارکسیم ثبت به مسائل کشورهای ماقبل سرمایه داری صنعتی مانند وابستگی و عقب ماندگی بیشتر محصول تجدید نظرها و تاثیر تحولات سیاسی و بین المللی بر دستگاه فکری مارکسیم بوده است.
بویژه وقتی مارکسیتهای کشور ما عقب مانده تری مثل روسیه و چین کوشیدند برای مشکل عقب ماندگی و ضرورت تحول کشورهای خود پاسخ و توصیفی نظری ازدرون اندیشه های مارکسیتی پیدا کنند.
تفسیرهای تازه ای پدید آمد به مسائلی چون واپس ماندگی اقتصادی استعمار امپریالیسم و وابستگی پاسخ های مارکسیتی می داد برخی از چنین تغییر های به لحاظ فاصله نظری قابل ملاحظه ای که از مارکسیم کلا گرفته به عنوان نومارکسیم شناخته شده است.
در این گونه تغییر ما بحث از طبقات اجتماعی و دولت در کشورهای حاشیه سرمایه داری به رابطه جهانی تبدیل شده است تضادهای طبقاتی داخلی نسبت به تضادهای بین المللی فرعی به شمار می رود از همین رو نقطه عزیمت هر گونه حرکت و پویائی و انقلاب را باید در تحول این گونه روابط و تضادهای جهانی جستجو کرد.
مارکس در رابطه با استعمار و تاثیر آن بر کشورهای آسیائی مطاب روی هم رفته خوشبنانه ای مطرح کرده است البته وی تنها در خصوص استعمار ثبت به ایرلند آثار ویرانگری داشت اما مارکس تاکید می کنند که سرمایه داری انگلیس از طریق استعمار عامل تغییر مبتنی برای جامعه راکد و.
هندوستان بوده است از دید مارکس جوامع آسیائی به طور کلی فاقد توانائی تغییر خود از درون بوده اند.
از همین رو قرنها در شرایط رکود ایستائی به سر برده اند.
شیوه تولید آسیائی و استبداد شرقی با توجه به ویژگی های اصلی آن یعنی کمبود آب فرصت نظارت مرکزی به آبرسانی، تکوین بود و گرائی دولتی گسترده و نقش زیربنائی حکومت، مانع از تکوین طبقات مستقل اشرافی و بورژوایی می شد.
به علت ضعف طبقاتی اجتماعی در مقابل دولت در این گونه جوامع امکان مبارزه طبقاتی وجود نداشت و از همین رو کشورهای آسیائی تا بیش از استعمار فاقد تاریخ و تحول اجتمایع بودند.
در این جوامع پس از گذرا از مرحله کمونسیم اولیه هیچگونه تحول ساختاری اتفاق نیفتاد تحولات سیاسی و دست به دست شدن قدرت میان قبایل مسیحون رعد و برقی در آسمان تاثیری بر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی باقی نمی گذاشت.
به طور کلی سلطه سراسری دولت مرکزی در آسیا مانع از پیدایش طبقات اجتماعی، مالکیت خصوصی و شبکه های ارتباطی از نوعی شد که در فئودال غرب مجال بروز یافت و موجب گذار به نظام سرمایه داری شد.
در آسیا از اشراف موروثی و مستقل و از بورژوازی نیرومند و شعرهای خود مختار به شیوه اروپای غربی خبری نبود بدین سان هیچ گونه کارگذاری را ایفا می کرد.
به عقیده او استعمار انگلستان در هندوستان دو وظیفه اساسی داشت: یکی تخریب جامعه آسیائی و دیگری تاسیس بنیاد جامعه شهری که مقدمه پیدایش جامعه بورژوایی و تکوین پرولتاریابی انقلاب از درون آن به شمار می رفت.
مارکس به عنوان یکی از متفکران مدرنیست نوزدهم بر این اعتقاد بود که سرانجام مبانی جامعه راکد آسیائی فرو می پاشد و آسیا نیز خواه ناخواه به آستانه عصر سرمایه داری و صنعت گام می گذارد.
سرمایه داری به عنوان نیرویی انقلابی و تحول بخش نمی تواند در حدود مرزهای علمی محدود گردد بلکه ضرورتا به نظامی جهانگیر تبدیل می شود.
سرمایه داری تنها از طریق استعمار می توانست در کشورهای مانند هندوستان نیروهای تولید تجارت و صنعتی لازم را تحول و گذرا را فراهم آورد.
با این همه مارکس به ویژه در کتاب سرمایه بر اثرات مخرب و ویرانگر استعمار انگلستان بر هندوستان آشکارا تاکید می کند.
به نظر او استعمار موانع ساختاری عمده ای برای توسعه هندوستان ایجاد کرد.
به ویژه نوعی تقسیم کار بین المللی پدید آمد که به نوع کشورهای صنعتی عمل کرد و بخشی از جهان را به مرکز تولید کشاورزی و تامین صنایع برای مناطق صنعتی تبدیل نمود.
بعلاوه استثمار صنایع و سرمایه هندی موجب اختلال در اقتصاد آن کشور گردید.
به همین دلیل جامعه هندوستان با دریافتن این مطلب آزاد شدن از قید و بند استعمار راه را برای پیشرفت دولت هندوستان باز می کند به همین دلیل مردم هند با قیام گسترده و دست زدن به انقلاب منجحر به آزاد کردن کشور خود از دست استعمارگران انگلیسی می شود.
مارکس تحلیل اخیر در خصوص اثرات و تبعات استعمار را در مورد ایرلند نیز به کار برده به نظر مارکس و انگلس در رساله ایرلند و مسئله ایرلند استعمار ایرلند را تابع و وابسته اقتصاد انگلستان ساخت و ایرلند به زائده زراعی اقتصادی و صنعتی انگلیس تبدیل کرد.
در نتیجه جامعه استعمار مند ایرلند به جامعه ای عقب مانده بدل شد و از پیشرفت صنعتی بازمانده مارکس می نویسد طبقات حاکمه انگلستان از ایرلند به عنوان منبع تامین مواد خام بازار فروش کالاهای صنعتی تامین سرمایه گذاری خارجی عرضه کننده نیروی کار ارزان قیمت و رقیب طبقه کارگر انگلیس استفاده می کردند.
بدین سان استعمار موجب پس رفت و عقب افتادن اقتصاد ایرلند شد و از همین رو مارکس و انگلس راه حل مسئله ایرلند را از میان برداشتن سلطه استعماری انگلستان بر آن کشور می دانستند به طور کلی استعمار هیچ گونه پیامد مثبی برای ایرلند نداشت.
بدین سان با توجه به نظریه مارکس در مورد ایرلند باید پذیرفت که ریشه کلی نظریات وابستگی و توسعه نیافتگی به تحلیل های خود مارکس باز می گردد و جامعه ایرلند نیز با الهام گرفتن از نظرات مارکس سالیان درازی است که بدنبال مبارزه جهت کسب استقلال از دولت مرکزی انگلیس هستند.
انقلاب متاثر از تفکرات مارکس: انقلاب روسیه: لنین رهبر روسیه در نوجوانی به مطالعه آثار مارکس پرداخت و با محافل انقلابی همکاری می کرد و به عنوان مارکیست با نارودنیکها مشاجره داشت وی در 1895 برای افزایش اطلاعات خود در زمینه مارکسیم به دیدار پلخائف و کائوتسکی در خارج از روسیه رفت و پس از بازگشت به روسیه با همکاری مارتف که بعدها به عنوان یکی از رهبران منشویکها مخالف لنین شد سازمان اتحاد برای مبارزه برای آزادی طبقه کارگر را ایجاد کرد.
وی در نتیجه این فعالیت ها دستگیر و به سه سال تبعید در سیبریه محکوم شد در همایش بود که وی نخستین اثر عمده خود تحت عنوان پیدایش سرمایه داری در روسیه را نوشت پس از تبعید به حزب سوسیال دموکرات کارگران سراسر روسیه پیوست و درصدد بر آمد آن حزب را به صورت سازمان انقلابیون حرفه ای درآورد در سال 1901 به اروپای غربی رفت و با همکاری مارکیستهای قدیمی مانند پلخانف و مارتف مجله انقلابی اسیکرا را منتشر کرد.
وی سازمان اسیکرا در خصوص محله چگونگی سازماندهی حزب با هم اختلاف پیدا کردند از آن پس گروه لنین به عنوان گروه اکثریت بلئویکها و مخالفان او به رهبری عارتف به عنوان گرما قلیت منشویکها شناخته شدند.
در آغاز انقلاب 1905 روسیه لنین به منظور تقویت موضع بکوشویکها در مقابل مخالفان مشغول برگزاری کنگره سوم حزب در لندن بود.
با انکه وی و همکارانش در نوامبر همان سال به روسیه رفتند.
لیکن در اعتصابات و تشکیل شورای کارگری و قیام مسلحانه مسکو نقشی نداشتند پس از شکست انقلاب در حالی که مشویک های در پی استفاده از فرصت های قانونی برای پیشرفت در انتخابات دوما بودند لنین با گردآوری پول وسلاح در اندیشه قیامی مسلحانه بود.
پس از ان لنین فعالیت های خود را در خارج از کشور ادامه داد مدیر کنگره پنجم حزب که در سال 1907 در لندن تشکیل شد بر سر مسئله مشارکت در دوما جانب منشویکها را گرفت اما سرانجام موفق در کنگره پرآب در سال 1912 منشوکیها را از حزب اخراج کند.
حزب مستقل بلشویک به رهبری نشین از آن پس به تبلیغات و فعالیت در اتحادیه های کارگری در داخل روسیه پرداخت اعضا حزب بلشویک سازمان های زیرزمینی و غیر قانونی تشکیل دادند و بخصوص دردرون اتحادیه های کارگری سن یطرزبورگ نفوذ کردند.
در طی جنگ جهانی اول لنین در سوئیس اقامت داشت در این زمان وی رهبران بین الملل دوم به ویژه کائوسکی را به انحراف و خیانت متهم کرد پس از آغاز انقلاب در فوریه 1917 روسیه لنین به کمک مقامات آلمانی به کشور خود بازگشت و با حمایت از مبارزه انقلابی بنام شوراهای کارگری با شعارهای نان، زمین، صلح ، مرگ بر جنگ قدرت برای شوراها و اصلاحات ارضی نوری به مبارزه با دولت موقت کرشکی پرداخت و حزب سوسیال دموکرات کارگران را به قیام مسلحانه تحریک کرد لنین در نظر داشت نخست در شوراهای کارگری به اکثریت دست یابد و پس قدرت را قبضه نماید.
اما در کنگره شوراها معلوم شد که بلشویکلها تنها از حمایت 15% برخوردار بودند پس از شکست شورش مسلحانه گروئیه 1917 لنین به فنلاند رفت و از انجا به هدایت عملیات را به عهده گرفت سرانجام پس از قبضه ک ردن قدرت بوسیله بلشویک مالتین به عنوان صدر شورای کمیسارهای خلق رهبری سیاسی را بدست گرفت گرچه سنین پس زا تشکیل قدرت تا حدودی از آرمان های مارکس فاصله گرفت و به آن شمارهای ابتدائی خود کاملا جامه عمل نپوشاند در حزب بلشویک ها به رهبری لنین مجال و جائی برای بحث های آزاد دموکراتیک و اجماع و اتفاق نظر وجود نداشت.
گرچه روند و شکل نهائی حکومت اتحاد شوروی طوری اتفاق افتد که اساسا مغایر با اصول و اندیشه سوسیالیستی کارل مارکس بوده زیرا اولا به جای دولت بر طبق نظر مارکس به سوی اضمحلال تدریجی پیش برود اتحاد شوروی شاهد پیدایش یکی از بزرگترین دستگاههای دولت بود روکراتیک شده بود دوم این که به جای پیدایش نظام اقتصادی سوسیالیستی و مالکیت اجتماعی بروسائل تولید اقتصاد، مالکیت دولتی و برنامه ریزی متمرکز در اتحاد شوروری پدید آمده بود.
سوم اینکه اتحاد شوروی ایدئولوژی مارکسیم را به عنوان ایدئولوژی نوسازی به منظور نوسازی جامعه ای عقب مانده به کار گرفته بود چنانکه کشورهای رو به توسعه دیگر ایدئولوژی ناسیونالیسم را به عنوان ایدئولوژی توسعه اقتصادی به کار گرفتند چهارم این که نظام توتالیتریانیسم استالیتی که در اتحاد شوروی تنها یافت شباهت آشکاری با نظام استبدادی و امپریالیتی روسیه تزاری داشت و پنجم این که در اتحاد شوروی شوراهای کارگری به زودی بوسیله حزب سرکوب شدند و در عوض طبقه حاکمه جدیدی مرکب از مدیران و فن سالاران برجامعه چیره مندند.
جمهوری خلق چین: مائود حزب کمونیست چین از آغاز با مسئله نفوذ امپریالیسم و توضیح نظری ان در قالب مارکیسم مواجه بودند همچنین انقلاب چین مهمترین اهداف خود را در رفع وابستگی و استثمار بین المللی می دید به نظر مائو دولت های چین پس از انقلاب مشروطیت 1911 و طبقات اجتماعی حساسی آن دولتها وابسته به امپریالیسم بودند و از همین رو وی به جای تاکید بر مبارزه طبقاتی در درون بر منازعه میان ملتهای تحت سلطه و کشورهای مسلط تاکید کرد بدین سان مارکسیم مائو از آغاز مارکسیسم غیر طبقاتی و ناسیونالیستی بود.
انقلابی مارکس احتمالا از هم کانب اندیشه انقلابی مهمتر است.
اهمیت این مکتب دست کم تا حدودی از علم به این وقوع ریشه می گیرد که بنیان گذار آن کارل مارکس بزرگترین اندیشمند اجتماعی و سیاسی قرن نوزدهم می باشد.
مارکس در داخل سنت کلاسیک جامعه شناس اساسی ترین چارچوب واحد را برای تاملات سیاسی و فرهنگی در اختیار ما می گذارد.
مدل انقلاب مارکس مدل نسبتا ساده است چرا که به جای مدلی چند علتی یک مدل تک علتی است.
منظور از این سخن آب است که به جای دسته های گوناگونی از عوامل که علت وقوع انقلاب می باشند مارکس تنها یک عامل هر چند عاملی وسیع و کلی را مشخص می سازد.
این عامل لمان تربیبات ساختاری خاص جامعه است.
ساختار اجتماعی باعث توسعه روابط اجتماعی معینی می شود و از این علل ترتیبات طبقاتی خاصی منبعث می گردد در هر جامعه دو طبقه اصلی وجود خواهد داشت.
یک طبقه حکومت و استثمار کننده و طبقه دیگر اعضای طبقه استثمار شوند.
از ارزش های مسلط و با شیوه انجام امور بیگانه می وشد و عاقبت گروه بزرگی را تشکیل دهند و هرگاه طبقه استثمار شده به حد کافی نیرومند گردد طبقه حاکم را برخواهد انداخت و خود به جای گروه پیشین گروه حاکم جدیدی را تشکیل خواهد داد.
از نظر مارکس حرکت کلی تاریخ نوعی تحول انقلابی است بنابراین هر عصر دور خاصی براساس وجه تولید آن دوره تعریف می شد.
با وجود امیدهای نخستین مارکس و انگلس انقلاب عموما در جوامع غربی که پیشرفت جوامع از لحاظ صنعتی و فناوری هستند اتفاق نیفتاد هر انگلستان آلمان، آمریکا انقلاب رخ نداده است در فرانسه هم که قیام های هایی از مارکسیم صورت گرفت همگی به شکست انجامید در عوض بزرگترین انقلاب های مارکسیتی در جوامعی رخ داد که از لحاظ فناوری پیشرفت کمتری داشتند و بورژوازی در آنها رشد ناچیزی کرده بود و طبقه کارگر نیز اگر وجود داشت بسیار کم شمار بود.
مارکس می گوید اگر انقلاب روسیه منادی یک انقلاب پرولتاریائی در غرب گردد به طوری که هر کدام از آن دو موجب کمال دیگری شود در این صورت مالکیت اشتراکی فعلی زمین در روسیه ممکن است به صورت نقطه آغازی برای تحول کمونیستی به کار آید شاید مارکس در اینجا به این نکته اشاره داشته است که مرزهای یک کشور عنصر قطعی درتعریف وضعیت انقلابی نیست.
اگر قیام روسیه به رویدادهای جهان غرب پیوند می خورد می شد ان را رد زمینه ای وسیع تر به عنوان یک انقلاب جهانی یا دست کم یک انقلاب اروپائی تلقی کرد.
همچنین شاید وی مثل در بر کنار ماندن از مشاجراتی داشته که وجه مشخصه جنبش های مختلف سوسیالیستی روسیه بود و تا پیش از تسخیر قدرت بلئویک ها در اکثر 1917 ویژی همیشگی سوسیالیسم روسی را تشکیل داد.
انقلاب چین: اگر قرار میشد یک متفکر مارکسیت در بخش آغازین قرن بیستم تا محتمل ترین کشور را برای وقوع یک انقلاب اجتماعی با جهت گیری مارکیستی معرفی کند چین احتمالا یکی از نخستین گزینه های را تشکیل می داد.
هنگامی که عاقبت در سال 1911 سلسله منجو از هم فرو پاشید چین کشوری بود با سنت بسیار کهنسال زمین داری که موجب ایجاد بزرگترین گروه دهقانان جهان شده بود به استثنای برخی تجهمات کوچک کارگری در چند شهر در واقع فاقد طبقه کارگر بود.
آنچه نظریه پرداز مارکسیت ما را از جهت وقوع یک انقلاب مارکیستی در چنین بیشتر مایوس می کرد این بود که نه شاهدی بر نفوذ مارکسیم در مراکز آموزشی وجود داشت و نه طبقه کارگری برای شرکت در هیچگونه فعالیت انقلابی مبارزه جویانه یا تهیج شده بود.
اما حدود چهل سال بعد این سر و جمعیت ترین کشور جهان تحت سلطه جنبشی انقلابی قرار گرفت که نفوذ خود را مرهون مارکس بود و ایدئولوژی خویش را بر تخلیل طبقاتی وی مبتنی ساخته بود.
گسترش و رشداین جنبش تا نهایت قدرتمندی خود کمتر از سی سال زمان برد در سال 1920 این جنبش اصلا وجود نداشت ولی 1950 به غیر از جزایر دور از ساحل چین با انچه در سایر نظام های در حال توسعه مشاهده می شود شباهت بیشتر و دقیقتری داشت طبقه وسیعی از دهقانان را که با حکومتی استعماری یا مستبد در شعر ما همراه باشد در کشورهای دیگری غیر از چین هم شد پیدا کرد برای نمونه هانتینگتون ضمن تحلیل انواع مختلف انقلاب از دو نوع انقلاب مورد نظر خویش یکی را انقلاب شرقی نامد که چیزی نسبت مگر انقلاب چین به نحوی که بتوان آن را با سایر نظام ها نیز حمل کرد از حیث تاکید ما انچه در چین رخ داد تا حدودی در الجزایر کوبا هند و چین مالایا فیلیپین و مستعمرات افریقائی پرتغال نیز اتفاق افتاده است برخی از این رویدادها ما هنور هم در جریانند.
اکثریت انقلابها در جهان چه در اروپا و چه در آسیا،مصر، عراق، سورسیه، کوبا، و الجزایر، بعضی قیام قبل ایران را معجونی از سوسیالیسم و اسلامگرائی فعلی تلقی می کنند از نظر خانم رزا لوگزامبورگ انقلاب 1908 ترکان جوان در ترکیه و همچنین انقلاب 1906 مشروطه ایران در ایران ناشی خودجوشی و توده ها می داند همچنین در اسپانیا تفکرات مارکس موثر بوده است.