درآمدی بر مفهموم سیاست
به طور کل ، هیچ چیزی بجز ذات اقدس الهی مطلق نیست ، این عدم مطلقیت و نسبیت نشان دهنده آن است که انسان همواره در زندگی دنیوی و اخروی اش مداوم در حال تکامل و پیشرفت از طریق آزمون و خطاست ، این اصل در مورد کلیه دانشها و روابط بشری نیز حاکم است و ازجمله میتوان سیاست را نیز مشمول آن دانست .
در جهان سیاست از عهد عتیق گرفته تا قرن جاری ، نظریات سیاسی گوناگونی مطرح شده و میشود که هرکدام به نوبه خود در دوره ای از تاریخ جهان مطرح و تاثیر گذار بوده اند ، ازجمله نظام های پادشاهی ، لیبرال ، اسلامگرا ، سکولار ، سوسیال ، ناسیونال ، انترناسیونال ، توتالیتر و ........
سیاست را چه علم و دانش تلقی کنیم و چه به مجموعه روابط اجتماعی اطلاقش دهیم در هر دو صورت چیزی نیست جز نوعی تفکرذهنی که برای بهبود زیست خود یا نوع یا هرچیز دیگری به کارگرفته میشود ، پس همان طورکه میبینید منشاء سیاست چیزی نیست جز ذهن ، ذهنی که هم میتواند متعالی و صلح جویانه بیاندیشد و هم انحصارطلبانه و جنگ افروز ! که خود این نیز بر اساس شرایط محیطی که در مراحل تکاملی این بشر دوپا رخ میدهد قابل تغییر است ، برفرض مثال فردی که از خردسالی با تفکرات شدید مذهبی عجین شده است ، تعجبی ندارد که یک اسلامگرای افراطی باشد و یا اینکه فردیکه دچار بی عدالتی اجتماعی شده و از قشر کم درامد جامعه است ، به سمت جنبشهای چپ و پوپولیستی و کمونیستی تمایل پیدا کند !
به طور کل سیاست و یا هرچیزی که از دانش بشری نشات میگیرید ناقص است ، این را به وضوح میتوان با نگاه به گذشته و مشاهده سیر تحولی علوم مختلف به وضوح مشاهده کرد ، لذا نمیتوان هیچ مدل سیاسی را یافت که کامل کامل باشد و بتواند دربرگیرینده تمامی ایده آل های بشری در علوم سیاسی بشود .
به طور قطع میتوان گفت ما هیچ زمان مدل ایده آلی را برای سیاست نخواهیم داشت چون رسیدن به چنین مدلی نیازمند اجهاف کامل بر همه وجوهات و ابعاد روابط انسانی ، سیاسی و ....... میباشد و هیچ کس به جز خداوند متعال چنین اجهافی ندارد ، لذا از این منظر میتوان نتیجه گرفت که تمامی علوم سیاسی حال و گذشته ما جز حدس و گمان و برداشت شخصی ذهنهایمان از اوضاع پیرامونمان و مسائل سیاسی نیست که خود این نیز نشات گرفته از موقعیت اجتماعی ، سواد ، دارمد و ...... ماست .
تحلیلی بر دین سیاسی
دین سیاسی به معنی تفسیری از دین است که برای حکومت کردن و مشروع ساختن آن با امضای الهای بکار برده میشود .
مبتکرین دین سیاسی به یک نوع مکاشفه عرفانی معتقدند که از طریق آن به نوعی با کمک عقل و منطقشان دست به ابتکار و ساختن بخشهای جدیدی برای دین در امر حکمرانی می زنند تا بتوانند با این بخشهای اظافی یک حکومت دینی مقتدر را تشکیل بدهند ، این بخش ها اضافی که میتواند اصلا هیچ ربطی هم به دین هم نداشته باشند و حتی با ذات آن تعارض داشته باشند از طریق عبور از کانال های مالیخولیایی مانند اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه شرعی میشوند و جزئی از دین میشوند !