زندگی پیچیده ی امروزی، هر لحظه در حال نو شدن است و خلاقیت و نوآوری، ضرورت استمرار زندگی فعال است.
انسان برای خلق نشاط و پویایی در زندگی، نیازمند نوآوری و ابتکار است، تا انگیزه ی تنوع طلبی خود را ارضا کند و زمینه ی شکوفائی استعدادها و توانایی های خویش را فراهم سازد.
جامعه ی انسانی برای زنده ماندن و گریز از مرکز و ایستایی به تحول و نوآوری نیاز دارد.
امروزه شعارر «نابودی در انتظار شما است مگر اینکه خلاق و نوآور باشید.» در پیش روی مدیران همه سازمان ها قرار دارد، اما مسؤولیت سازمان های آموزشی، به خصوص آموزش و پرورش که وظیفه تعلیم و تربیت فرزندان و آینده سازان جامعه را بر عهده دارند صیغه ای دیگر به خود می گیرد.
از این رو، سازمان های آموزشی از یک سو وظیفه ی فراهم آوردن زمینه ی رشد و پرورش خلاقیت و نوآوری و همچنین استفاده صحیح و جهت دار از استعدادها و توانایی های افراد را به عنوان امری مهم به عهده دارند که این خود زمینه ساز توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ...
در جامعه است و از سوی دیگر برای پویایی خود نیازمند پرورش و بهره مندی از خلاقیت و نوآوری در سطوح سازمانی خود هستند.
تعاریف و توصیف خلاقیت
صاحبنظران، تعریفهای متعددی از خلاقیت و نوآوری به عمل آورده اند.
در اینجا برخی از تعاریف مهم را بررسی می کنیم.
استیفن رابینز (1991): خلاقیت را به معنای توانایی ترکیب اندیشه ها و نظرات در یک روش منحصر به فرد با ایجاد پیوستگی بین آنان بیان می کند.
او نوآوری را به معنای فرآیند اخذ اندیشه ی خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روش های جدید عملیات می داند.
رضائیان (1374): «خلاقیت به کار گیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است.
نوآوری به کارگیری اندیشه های جدید ناشی از خلاقیت است که می تواند به صورت یک محصول جدید، خدمت جدید یا راه حل جدید انجام کارها باشد.»
لوتانز (1992): خلاقیت را به وجود آوردن تلفیقی از اندیشه ها و رشهیافت های افراد و یا گروه ها در یک روش جدید، تعریف کرده است.
البرشت (1987): خلاقیت و نوآوری و وجه تمایز آنان را به این صورت مطرح کرده است که خلاقیت یک فعالیت ذهنی و عقلانی برای به وجود آوردن اندیشه ی جدید و بدیع است.
نوآوری تبدیل خلاقیت اندیشه ی نو به عمل و یا نتیجه (سود) است.
شاید به جرأت بتوان گفت که جامع ترین تعریف خلاقیت توسط گیلفورد، دانشمند آمریکایی، عرضه شده است.
او خلاقیت را با تفکر واگرا (دست یافتن به رهیافت های جدید برای مسایل) در مقابل تفکر همگرا (دست یافتن به پاسخ) مترادف دانسته است.
افرادی که تفکر واگرا دارند در فکر و عمل خود با دیگران تفاوت دارند و از عرف و عادت دور می شوند و روش های خلاق و جدید را به کار می برند.
برعکس، کسانی که از این خصوصیات برخوردار نیستند.
تفکر همگرا دارند و در فکر و عمل خود از عرف و عادت پیروی می کنند.
پس، تفکر واگرا یعنی دور شدن از یک نقطه ی مشترک که همان رسم و سنت و عرف اجتماع است و تفکر همگرا یعنی نزدیک شدن به آن نقطه.
افرادی که تفکر واگرا دارند در فکر و عمل خود با دیگران تفاوت دارند و از عرف و عادت دور می شوند و روش های خلاق و جدید را به کار می برند.
پس، تفکر واگرا یعنی دور شدن از یک نقطه ی مشترک که همان رسم و سنت و عرف اجتماع است و تفکر همگرا یعنی نزدیک شدن به آن نقطه.
خلاقیت، فعالیتی فکری و در عین حال مبتنی بر اطلاعات است.
اگر تفکر را عامل یا جریان اصلی خلاقیت بدانیم، اطلاعات نیز ماده اولیه یا اساسی آن محسوب می شود.
نکته حایز اهمیت آن است که اندیشه های حاصل از خلاقیت (پردازش متفکرانه اطلاعات) باید به گونه ای پرورش یابند که در ارتباط با شرایط دنیای واقعی به نوآوری در سازمان بینـجامد.
مـسؤولیت این امر مهم بر عهده ی مدیران است، تا در این راستا اطلاعات لازم و شرایط مناسب برای تفکر را در سازمان یا واحد سازمانی خود به وجود آورند، اندیشه های نو را جذب و بررسی کنند و پرورش دهند تا از طریق نوآوری در سازمان، خدمات مفیدی انجام دهند.
همه بر این واقعیت آگاهیم که تا قرن اخیر، بسیاری بر این باور بودند که ابداع و خلاقیت خصوصیت ذاتی است و برخی افراد با این توانایی متولد می شوند.
چنین پنداشته می شد که استعداد و توان هنرمندان بزرگ، خاص خود آنان است.
امروزه ثابت شده است که این استعداد در نوع بشر به اندازه حافظه عمومیت دارد و می توان آن را با کاربرد اصول و فنون معین و ایجاد طرز تفکرهای جدید و ایجاد محیطی مناسب پرورش داد.
رابرت اپستین می گوید: «من پس از بیست سال تحقیق، بررسی و مطالعه روی این مسأله به این نتیجـه رسـیده ام که همـه ی انسـانها از قـوه خلاقیت برخوردار هستند و استثنایی وجود ندارد.» پس می توان موهبت خلاقیت را به کار نگرفتن، پزمرده و یا با مبادرت به فعالیتهایی که بیشترین امکان را برای پرورش خلاقیت به وجود می آورد، آن را توسعه داد.
برای رشد استعداد خلاق، سازمان باید شرایط و جو لازم را فراهم سازد.
هر چند، خود فرد نیز در رشد این استعداد نقش اساسی دارد.
بنابراین، هر نوع آموزش خلاقیت در سازمان های آموزشی باید بر نکات زیر تأکید داشته باشد: در اغلب آموزشهای سنتی، فراگیران فقط در معرض مطالب و مهارتهای ارائه شده از طرف معلم یا مدیر قرار گرفته و مطابق برنامه از پیش تعیین شده حتی در جزئیات به پیش می روند.
در آموزش خلاقانه، فراگیرنده خود نقش فعال ایجاد کرده و مربی (رهبر) به جز در کلیات و جهت اصلی آموزش، نقش تعیین کننده ای ندارد.
برنامه های آموزشی و محتوای مطالب حتی الامکان باید موجب رشد و توسعه فکر واگرا به جای تفکر همگرا در فراگیرندگان شود.
شناخت علایق و انگیزه ی عاطفی و غیر عاطفی هر یک از فراگیرندگان برای پیشبرد امر آموزش اساسی و ضروری است.
در هر مرحله ی آموزش و پرورش فراگیرندگان، مباحث و فنون مطرح شده باید کاربردهای ملموس و عملی در زندگی و کار فرد داشته باشد.
امید به آینده و ایمان و اعتقاد به آنچه پس از تلاش و استمرار نصیب فراگیر خواهد شد، باید در دوره های آموزش خلاقیت مورد تأکید قرار گیرد تا انگیزه بیشتری برای فراگیرنده به وجود آید.
تجسم وضع آینده مـسأله و مـقایسه آن با وضـعیت فعـلی کمک مفیدی در یافتن راه حل های بدیع خواهد کرد.
اصولاً، استعدادهای خلاق در محیط های مطلوب شکوفا و متبلور می شوند.
بنابراین، یکی از الزامات و روش های مهم متبلور کردن خلاقیت، به وجود آوردن فضای محرک، مستعد و به طور کلی خلاق است.
بدین گونه که مسـئولان سـازمان باید به طـور مـستمر آمـادگی شنیدن اندیشه های بدیع و نو را داشته باشند و مشوق و ترغیب کننده ی کاوش برای یافتن روش های جدید در انجام کار و نیز حوزه های نو باشند.
در سازمان های آموزشی علاوه بر این که چنین فضایی برای معلمان و مدیران باید مهیا باشد، معلمان نیز باید زمینه ی لازم را جهت ایجاد فضای مطلوب برای دانش آمـوزان فراهـم آورند.
مـعلمی که در چنین فضایی فعالیت می کند می تواند محیطی بسازد که دانش آموزان با استفاده از فرصتهای موجود و آزادی عمل به کشف، اختراع و ساختن چیزهای مختلف بپردازند.
محیط آموزشی باید به جسم و روان فراگیران توجه داشته باشد، تراوشهای فکری آنان را پرورش دهد و توانائی های بالقوه آنان را به فعل تبدیل کند.
ارنست دیل (1986) بر این باور است که به وجود آوردن محیط خلاق و نوآور شاید مهم ترین عامل در تضمین بقای سازمان برای ارائه اندیشه های جدید و بکر است.
محیط مناسب برای بروز خلاقـیت نه فقـط افراد را بـرای ابراز تفـکر جـدید و خـلاق ترغـیب و برانـگیخته می کند، بلکه سبب می شود که سازمان آسان تر بتواند افرادی را که دارای این ویژگی ارزشمند هستند بری تقویت کادر تخصصی خود انتخاب کند.
بدیهی است که انتخاب و استخدام معلمان و مدیران مناسب نیز مسأله ای در خور توجه و تمهیدی اساسی برای خلاق کردن محیط آموزش و پرورش است.
یکی دیگر از شیوه های مهم و پرجذبه پرورش خلاقیت و نوآوری، مشورت است.
اساساً یکی از نشانه های رشد اجتماعی، شورا و مشورت است و بدون تردید افرادی که اهل مشورت هستند از عقل و فکر بیشتری برخوردارند و آنان که اهل مشورت نیستند از این امتیاز بی بهره اند.
اسلام انسان را به شورا ترغیب کرده و پیامبر اسلام (ص) از مشورت به عنوان یک اصل تربیتی استفاده کرده است و در سیره ی آن حضرت نمونه های زیبایی وجود دارد که در جنگها و سایر مسائل اجتماعی با یاران خود به مشورت می پرداختند.
تأکید و عمل آن حضرت به این اصل تربیتی بیشتر به خاطر جنبه ی آموزشی و تأثیر آن در رشد افراد بوده است.
در واقع هر قدر که مدیران در سازمانـهای آمـوزشی از دانش و تجربه کافی برخوردار باشند، باز هم مشورت با دیگران افقهای تازه ای برای آنان می گشاید.
حضرت علی (ع) می فرمایند: «بهترین راه حل ها و صحیح ترین شیوه ها بااستفاده از اندیشه های افراد مختلف به دست می آید.» پاتریشیا، مک لگان و کریستوفل، برخی از ویژگی های نظام استبداد گرایانه و مشارکتی را به شرح جدول زیر مشـخص کـرده اند، که برای ارزیابی وضعیت سازمان ها و جهت دهی اقدام هایی که لازم است یک سازمان مشارکت جو انجام دهیم می تواند مفید واقع شود.
جدول ویژگی های نظام استبدادگرانه و مشارکتی موانع خلاقیت و نوآوری خلاقیت و نوآوری و ارائه فکر و نظر جزء خصوصیات فطری همه افراد است که در شرایط و محیط مطلوب با شیوه های مناسب قابل شکوفا شدن و توسعه یافتن است.
اما مهم این است که این خصیصه و یا حتی نیاز به آن در بسیاری موارد از طرف بعضی مدیران مورد بی توجهی قرار می گیرد.
بنابراین، رفتار و عملکرد مدیر هم می تواند مانع خلاقیت و هم ایجاد و تقویت کننده آن باشد.
موانع خلاقیت و نوآوری را می توان در سه دسته به شرح زیر مد نظر قرار داد.
1) موانع فردی 2) موانع اجتماعی 3) موانع سازمانی 1) موانع فردی خلاقیت: مهمترین موانع فردی خلاقیت، داشتن اعتماد به نفس و ترس از انتقاد و شکست، تمایل به همگونی و عدم تمرکز ذهنی است.
دکتر الکس اس.
اسبورن به بعضی از موانع فردی در راه خلاقیت اشاره می کند و می گوید: تأکید بر عادت های پیشین، دلسر شدن، کم رویی و عدم تحسین و تشویق به موقع، گل لطیف خلاقیت را می خشکاند.
به طور کلی، موانع فردی خلاقیت را به شرح زیر می توان بیان کرد.
عدم اعتماد به نفس محافظه کاری متعهد نبودن تمایل به همرنگی و همسویی عدم توانایی در تحمل ابهام و تضاد عدم پیچیدگی ذهنی لازم برای بررسی مسائل وابستگی و جمود فکری ویژه گری شدید و عدم دانش کافی در مورد علوم مربوط عدم استفاده از طرفین مغز عدم تمرکز ذهنی مقاوم نبودن کمرویی عدم انعطاف پذیری مدیران باید بدانند که آزاد ساختن توان خلاقیت و به کار گیری فکرهای نو در گرو پیروزی بر موانع مذکور است؛ هر چند پیروزی برآنان مشکل است و احتیاج به زمان دارد.
2) موانع اجتماعی خلاقیت: موانع اجتماعی آن دسته از موانعی است که به طور مستقیم متأثر از محیط اجتماعی است و فرد خود به تنهایی نمی تواند به رفع آنان اقدام کند.
این موانع بیشتر در محیط های خانوادگی و آموزشی تجلی پیدا می کنند.
الف- خانواده: دوران کودکی نقش بسیار مهمی در شکفتن و بارور شدن استعدادهای مختلف کودکان ایفا می کند.
بعضی عقاید تربیتی غلط و عدم آگاهی لازم، شرایط نامساعد، بی توجهی به پرسش های کودکان و به عقاید اصیل غیر عادی آنان، ارزش قایل نشدن به عقاید کوکان، انتقاد و سرزنش کردن نابجا از کارهای آنان و قضاوت نادرست در درون خانواده، بعضی از مواردی است که مانع رشد و شکوفا شدن خلاقیت کودکان می گردد.
ب- محیط آموزشی: از آنجایی که نظام های آموزشی نقش اساسی در شکوفایی استعدادهای بالقوه فراگیران دارند و ناکار آمد بودن این نظام ها خود بزرگ ترین مانع بروز خلاقیت و نوآوری است، برای جلوگیری از خاموشی خلاقیت، بزرگان تعلیم و تربیت اصولی را پیشنهاد کرده اند که رعایت آنان در محیط های آموزشی به طور مرتب، مداوم و هماهنگ کمک خواهد کرد تا به جای خاموشی، خلاقیت رشد و توسعه پیدا کند.
برای جلوگیری از خاموشی خلاقیت، رعایت اصول زیر توضیه می شود.
- برای پرسش های کودکان باید اهمیت قایل شـد و آنان را راهنمایی کرد تا خودشان جواب پرسش ها را بیابند.
- عقاید اصیل غیر عادی باید مورد احترام قرار گیرد و ارزش آنان برای کودکان روشن گردد.
- باید به کودکان نشان داد که عقایدشان دارای ارزش است و عقایدی را که پذیرش آنان در کلاس ممکن باشد پذیرفتنی هستند.
- گاهی اوقات بدون این که تهدیدی از جهت نمره، ارزشیابی و یا انتقاد در کار باشد، باید کودکان را آزاد گذاشت تا کارهائی را که خودشان می خواهند انجام دهند.
- هرگز نباید قضاوتی در مورد رفتار کودکان بدون این که علل و نتایج آن تشریح گردد، به عمل آورد.
همچنین جورج اف.
نلر می گوید: - قبل از هر چیز می توانیم دانش آموزان را به داشتن اندیشه های بکر تشویق کنیم؛ اندیشه هایی که کم و بیش برای خود آنان بکر است.
- بسیاری از جوانان، به طور طبیعی مستعد پذیرش اندیشه های تازه هستند.
نوجوانان، هوسها و مُدها را با اشتیاق و با آغوش باز می پذیرند.
نظام آموزشی باید تلاش کند تا میل افراد را به ابداع تقویت کند و نگرش های محافظه کارانه و قراردادی را در آنان اعتدال بخشد.
- اگر بخواهیم خلاقیت را پرورش دهیم، باید بیان خودجوش را مخصوصاً در کودکان کوچک تر، تشویق کنیم.
همچنین باید دانش آموزان را تشویق کنیم تا در ابراز نظرهای خود راحت و روان باشند.
در شرایط مساوی، هر چه نظرات بیشتری ارائه دهند، مسائل بیشتری را می توانند حل کنند.
اگر در ابراز عقایدشان راحت و روان باشند، با ذهن بارورتری با مطالعات و یافته های خود مواجه می شوند و می توانند آموخته ای خود را به گونه ای وسیع تر به کار گیرند.
- یکی از رسالت های مهم نظام آموزشی برانگیختن کنجکاوی دانش آموز در مطالعات خود و ارتباط آن با دنیای اطراف وی است.
بنابراین، علمای تعلیم و تربیت بر این نکته صحه گذاشته اند که آموزش مبتنی بر خلاقیت، پربارتر از آموزش به وسیله اعمال قدرت است؛ شاگردی که با به کار بستن حداکثر ظرفیت خود انگیزش درونی برای کار کردن پیدا می کند، دیگر نیازی به پاداش و تنبیه ندارد.
پس سودمندتر آن است که نظام های آموزشی موقعیتی فراهم آورند تا با رعایت اصول، خود مانع خلاقیت نشوند.
3) موانع سازمانی خلاقیت موانع سازمانی خلاقیت و نوآوری در ابعاد مدیریت، ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی و آموزش قابل بررسی و تأمل است زیرا چنانچه این ابعاد با اهداف و رسالتی که سازمان های آموزشی دارند هماهنگ نباشند، سازمان، خود مانعی در راه خلاقیت و نوآوری خواهد بود.
موانع سازمانی خلاقیت در مقوله های زیر قرار می گیرند: الف) مدیریت: در این زمینه می توان به موارد زیر اشاره کرد: شیوه های رهبری به کارگیری روش های تشویق و تنبیه نادرست نگرش منفی نسبت به توان زیردستان عدم تحمل انتقاد عدم تحمل شکست ضرر و زیان محسوب نمودن هزینه های ناشی از خلاقیت و نوآوری ب) ساخنار سازمانی: در این حوزه، موارد زیر می توانند به عنوان مانع خلاقیت مطرح شوند: ارتباطات محدود سازمانی پیروی از طبقه بندی مشاغل و شرح شغل ثابتچ ارزیابی نادرست عملکرد ساختار مکانیکی و انعطاف ناپذیر ج) فرهنگ سازمانی: به عنوان بستر و زمینه اصلی سازمان، نقش بسیار مهمی در بروز خلاقیت و نوآوری بر عهده دارد.
برخی موانع که در این زمینه می توانند مطرح شوند عبارت است از: عدم احساس مسئولیت اجتماعی تلاش در جهت حفظ وضع موجود عدم وجود فضای حمایت از نوآوری و نوآوران تأکید بر اهداف سازمانی بدون توجه به کارکنان د) آموزش: نیروی انسانی مقوله ای مهم و تعیین کننده در اثر بخشی و کارآیی سازمان ها است.
در این زمینه می توان به موارد زیر که به عنوان مانع خلاقیت و نوآوری عمل می کنند اشاره کرد: ضعیف بودن آموزش های پایه ای عدم آموزش های مستمر در زمینه مسائل کاری و یا در صورت وجود، خلاق نبودن آن ویژگی های افراد خلاق سازمان به خودی خود خلاق نخواهد شد مگر اینکه افراد خلاق با خصوصیات و ویژگی های خاص پیکره آن سازمان را تشکیل دهند.
آنانند که با تشکیل گروه های مختلف، مجموعه ای را به وجود خواهند آورد که توسط رهبر و مدیری خلاق، خوب حمایت شوند و مدیران با شناخت افراد خلاق و به کارگیری آنان در پست های مختلف و مناسب می توانند زمینه های لازم جهت خلاقیت و نوآوری را در سازمان برای همیشه فراهم آورند.
در این راستا به برخی ویژگی های افراد خلاق که توسط صاحبنظران بیان شده است اشاره می شود: تورنس، ویژگی های بسیاری را برای افراد خلاق قایل است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد: آزردگی از کارهای تکراری، توان فکر کردن و پرداختن به چند موضوع در یک زمان، ایجاد شرایط نشاط و علاقه به موضوع در خویش، فرانگری در انجام تکالیف، تلاش در انجام کارها با روش غیر معمول، درک سریع و صحیح از روابط بین پدیده ها، مستقل بودن و نگرانی نداشتن از اینکه نسبت به دیگران متفاوت به نظر آیند، خیالی بودن، انعطاف پذیری، کنجکاوی، مخاطره پذیری.
استادین (1974) مطالعات انجام شده درباره ویژگی های افراد آفریننده را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که افراد آفریننده دارای ویژگی های زیر هستند: انگیزه پیشرفت سطح بالا کنجکاوی فراوان علاقه مندی زیاد به نظم و ترتیب در کارها قدرت ابراز وجود و خودکفایی شخصیت غیر متعارف، غیر رسمی و کامروا پشتکار و انضباط در کارها استقلال طرز فکر اعتقادی انگیزه های زیاد و دانش وسیع 10) اشتیاق و احساس سرشاری 11) زیبا پسندی و علاقه مندی به آثار هنری 12) قدرت تأثیر گذاری بر دیگران 13) علاقه ی کم به روابط اجتماعی و حساسیت زیاد نسبت به مسائل اجتماعی در مجموع، بنابر تحقیقات و بررسی زیادی که توسط صاحب نظران مختلف انجام گرفته می توان ویژگی های زیر را در خلاقیت مؤثر دانست.
نداشتن تعصب نسبت به تغییر علاقه به یادگیری، کنجکاو بودن علاقه به آزمایش و تجربه دایمی گرایش به مقوله ها و کارهای پیچیده توسعه دامنه دانش و آگاهی خود داشتن بینش ژرف تر نسبت به محدوده زندگی شوخ طبعی قدرت و آمادگی پذیرش افکار نامتعارف و تحمل ابهام تبحر بیشتر در استفاده از قوای فکری خود جهت دار بودن انگیزه ها و شوق ها واقع بینی نسبی میل به ریسک کردن اعتماد به نفس بالا پشتکار و تلاش مستمر وقار و خود انگیختگی توجه به زمان و وقت شناسی داشتن ظرفیت بالا در تحمل ناملایمات دارای استقلال و آزادی عمل و فکر نسبی شجاعت در پذیرش عیوب خود، توانایی تشخیص آنان و قدرت در ترک عادت های ناپسند قدرت تجسم آینده و برنامه ریزی حتی بلند پروازانه توجه توأم به رؤیا و عمل اعتقاد به راستی و درستی به عنوان ابزار کار داشتن قدرت نسبتاً بالا در کنترل نفس خویش تمایل به پیشرفت دایمی رک گویی و صراحت بیان خوشبینی و امیدوار بودن به آینده خودخواه نبودن و داشتن ثبات عاطفی داشتن قدرت جمع بندی مسائل و قضایا و نتیجه گیری از آنان داشتن روحیه کار پذیری و تولید کنندگی در کار (کار آفرینی) و عدم تمایل صرف به استفاده از حاصل کار دیگران حساسیت و اهمیت قایل شدن نسبت به سرنوشت دیگران نسبت به زندگی خود و دیگران احساس مسئولیت کردن و اعتقاد به این که در زندگی رسالتی به عهده ی او گذاشته شده است.
در فکر و عمل از اصالت و نوآوری بیشتری برخوردار بودن پیروی کمتر از آن دسته معیارها، رسوم و ارزش های اجتماعی که به نظر قابل قبول نیستند، اتکای بیشتر به قضاوت شخصی خود.
بیان عقیده خود در جلسات و در عین حال عدم پافشاری در تحمیل عقاید خود حساس بودن نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه صرف بخش عمده ای از وقت و انرژی خود جهت توجه دقیق به پیرامون خود شناخت، دقت و تأمل در این ویژگی ها برای مدیران سازمان های آموزشی علاوه بر این که زمینه ی بارور شدن و تقویت هر چه بیشتر توانائی ها را در آنان فراهم می کند، موجب آگاهی و شناخت بهتر و توجه بیشتر به افراد درون سازمان خواهد بود.
نقش مدیران در پرورش خلاقیت سازمان خلاق نیازمند به مدیر خلاقی است که در ایجاد و حفظ فرهنگ خلاق در درون سازمان و ترغیب، ترویج و به وجود آوردن انگیزه برای رفتار خلاق در افراد و گروه های درون سازمان کوشا باشد.
در این راستا، مدیران سازمان های آموزشی باید هم از تجربه مفید در ایجاد چنین فرهنگی برخوردار بوده هم مورد تأیـید کـارکنان سازمان خود باشند.
زیرا، چنین تأییدی علاقه مندی و اشتیاق افراد را افزایش می دهد.
لازارسفلد (1963) می گوید: مدیر باید تمهیدات و تدابیری برای رشد، نوآوری و تغییر به کار بندد.
در دنیای متحول و متغیر، اشخاص و سازمانها باید بتوانند با تغییر و دگرگونی سازگاری پیدا کنند و این از وظایف عمده مدیر در سازمان می باشد.
در واقع ترویج و ترغیب ویژگی های پیـش گـفته، به عملکرد مدیر بستگی دارد و مدیران می توانند تسهیل کننده بروز این ویژگی ها باشند.
سؤال عمده این است که چگونه می توان این ویژگی ها را ترویج داد و کارکنان را به تفکر واداشت به طوری که خود کارکنان در این راستا به یادگیری خلاقیت و نوآوری بپردازند.
وارن بنـس (1984) پس از بررسـی های مسـتمر در مـورد الـگوهای رفتاری رهبران سازمان های خلاق به این عقیده رسـیده است که وجـود چـهار نـوع مـدیریت و توانایی در رهبر می تواند در این رابطه سودمند باشد.
مدیریت توجه (دقت): به توانایی شکل دادن بینش جمعی و شامل نمودن تمام کارکنان در این بینش دلالت دارد.
مدیریت معنی: توانایی بیان این بینش را به طور محسوس، معنادار و با تأثیر احساسی مد نظر قرار می دهد.
مدیریت اعتماد: توانایی به دست آوردن و نگه داشتن اعتماد کارکنان را شامل می شود.
مدیریت خویشتن: بر آگاهی از توانایی ها و خصوصیات ویژه خود و استفاده بهینه از آنان با حفظ روحیه موفقیت و دوری از شک و تردید نسبت به خود دلالت دارد.
کارکنانی که از این نوع رهبری برخوردار هستند برای دستیابی به اهداف سازمانی تمایل بیشتری به ایفای نقش مؤثر و فعال داشته تلاش بیشتری برای ارائه اندیشه های خلاق نشان می دهند.
خلاقیت به دلالیل زیر برای مدیران آموزشی ارزشمند است: با خلاقیت بیشتر مدیر و همکاران او کمیت و کیفیت تصمیمات و فعالیتها افزایش می یابد.
مدیران خلاق به احتمال بیشتری می توانند خود و مدرسه تحت مدیریت خود را در مواجهه با مشکلات و بهره گیری از فرصتها سازگار نمایند.
مدیـر و مـعلمان از لـحاظ فـردی احساس چالش و رضایت بیشتری در ارتباط با کار خود می کنند.
دانش آموزان از آموزش بهتری برخوردار می شوند.
استبداد گراییمشارکت1- مدیران فکر می کنند، کارکنان انجام می دهند.
2- مقامات بالا اعمال مدیریت می کنند.
3- انسان های فرادست اهمیت بیشتری دارند.
بسیاری از نظام ها در خدمت آنان و نیازهای اطلاعاتی شان هستند.
4- دانش یک دارایی مهم برای قدرت شخصی و دستیابی به آن است.
آموختن از مراتب بالا به پایین صورت میگیرد.
5- رهبران رسمی افرادی برتر هستند.1- انسانها با نقش های گوناگون درباره ی یک چیز از زوایای متفاوت فکر می کنند.
2- انسانها در همه جا از عهده ی خود برمی آیند و این با وجود رهبرانی رسمی است که از نظارت مبتنی بر اقتدار به عنوان آخرین راه چاره استفاده می کنند.
3- حقوق، اعتبار و حرمت همه ی افراد محترم و محفوظ است.
4- فراگیری و سهیم شدن در دانش کلید ارزشهاست انسانها در تمامی جهات به یکدیگر آموزش می دهند.
5- رهبران رسمی جزو کارگزاران هستند.