دانلود تحقیق تئوری بین المللی

Word 116 KB 16847 27
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • ایالت بندی مناطق غیر مسکونی:
    لازم است پیشاپیش ، مناطق غیر مسکونی قاره نیز با نام هر یک از بزرگان تاریخ به ویژه (بزرگان عهد باستان یونان ) ایالت بندی بشوند.
    اما به طور فشرده درباره پر کردن قاره از انسان ، نباید شتاب به خرج داد.

    چون این امر با موجودیت دلایلی که ممکن است در کتاب ویژه استرالیا انعکاس یابند ، نیازمند یک تأمل فزاینده است.
    و نهایتاً اینکه قاره استرالیا ، طی یک دوره کوتاه ، نیازمند رسیدن خود به عرصه تمدن ایالات متحده است.

    از خدا می طلبم این قاره ، به ویژه از جهات ترکیب انسانی و ملکات بشری ممتاز و یک تاریخی با شکوه ، سر آمد روزگار قرار گیرد.

    انشاء الله.

    هستی ؛ علت العلل :
    از نظر من ، درک علت العلل ( = سیرت ) چنان بسیط و فراگیر و نا منتها است که هیچ ذرّه ای فارغ از آن و فارغ از قانون مندی آن نمی باشد .

    و من به چنین حقیقتی ، که متّصف به آغاز و پایانی نباشد ، اتلاق خدا میکنم .



    متغیّرات ؛ طبیعت :
    من ، طبیعت و اجزای آن را ، اندام ( سیرت ) اتلاق می کنم ؛ یعنی معّرف همیشه ماندگار آن ( صورت ) .

    خاستکاه انسان :
    انسان ، گونه تکامل یافته میمون است میمونی که ذاتاً بهره مند از صفات انسانی بوده و در مسیر انسانیت برای دگرگونیهایی اندامی و ذهنی خویش می شتافته است.

    و من ، این واقعیت را طی مقاله ای زیر عنوان ( نظریه ی خلقت ) در کتاب زیر نگارش خود ( فدرالیزم بین الملل / جهانی / متحّد ) به تفصیل ابراز داشته ام .

    بیولوژیستها ، سعی کرده اند برخی از دسته های میمون را به عنوان نیاکان انسان به اثبات رسانند ولی من منکر این طرز تفکر هستم زیرا چون دسته های اولیه میمون در سراسر جهان ( حتی دردو قارّه آمریکا و استرالیا ) نیز به طور همزمان به صورتی تمام نما به تکامل رسیده است .



    انسان و دین :
    ( الف ) دین : به اعتقاد من دین ، پیش از انکه زیر یک نامی خاص به توسط کسی بیاید تکلیف بشر را بسنجد ، شئون آن ، به ویژه به صورتی جاذبه های تهذیب و تکلّف و اعتدال و مهرورزی در سرشت او موجود بوده و به تکامل رسیده است.
    ( ب ) مذهب : به اعتقاد من مذهب ، پیش از آنکه نفساً ، متنی به صورتی (دین) باشد ، مفسر چنین متنی در موقعیت (حواشی) قرار می گیرد.

    چنانکه در یک چنان موضعی ، به همان مقدار که ناشر اصل متن دینی تلقی می شود ، تحریف کننده ی چنین متنی برای آشفته گیهای عمیق روحی نیز به شمار می آید .و در واقع مذهب ، به ویژه مذهب (شرقی) به جام شوکرانی میماند که چون ، مانند دین ، یک اصل الهی نیست و (شخصی و غیظی) است ، هر که به مخالفتش برخیزد ، به پیشباز غول بی منطق مرگ شتافته است .

    و اما اینکه تئولوژیستها ، مذهب را با دین یکی انگاشته ، از عدم صلاحیت آنها برای تفسیر درست چنین مسئله ای بوده است ؛ چون ، مذهب در واقع نه تنها دین نمی باشد ، که به اعتقاد من سرکوبگر نصوص دینی در طول تاریخ نیز تلقی می شده است.
    ( ج ) دین اختیاری: پیکر زیبای انسان و ودیعه یزدانی خرد او ، هم زمان به تکامل رسیده اند.

    و لهذا معرف (اشرفیت) آن فطرتاً همراه با انگیزه هایی (در نیک و بد)بوده و تفاوت حلال با حرام برای او ، از همین جهت ناشی شده است.

    و من ، به اصل جریان حلال گرایی انسان ، شعار (دین) را عنوان نموده و به این (شعار) ، زمانی که به شهوت بی بند و باری انسان فایق آید ، نامی به صورت (دین) را اتلاق میدارم.

    یعنی اینکه دین در واقع ، اصل کاملی سرشته شده با نهاد آدمی است که نیازی ندارد به اجبار وانمود و تحمیل کسی گردد.
    ( د ) دین اجباری: مصیبت بشر در طول تاریخ این بوده واست ، که عناصری دین گردان (کاهن و مرتاض و مرشد و اسقف و در کل آیت های خدا) همواره تلاش ورزیده اند دین را به ( زور ) القا کنند.

    و علتش هم این بوده که این طیف ، بدون استثنا فاقد مهارت هایی تخصصی در امور اجتماعی ( روان شناختی ) بوده و در جبر زمان و مکان ، همواره نیاز تحول پذیری روزگار بنی آدم را انکار میکرده اند.

    و چنین است که اشتباه این طیف در طول تاریخ ، چه بسیار میلیاردها نسل بشر را که در اعماق جنگ های روانی و آشفتگیهای زندگی و هلاکت های گروهی بر نیفکنده است.در دوره ی ما ، ملا عمر و اسامه بن لادن ، از مجاهدین افغانی (به ویژه از ترکیب حکمت یار و پیروان مودودی) زاده شده و این ها از حجله گاه.

    سیاست بین المللی خام در بستر خاور میانه به وجود آمده اند.
    ( د ) دین اجباری: مصیبت بشر در طول تاریخ این بوده واست ، که عناصری دین گردان (کاهن و مرتاض و مرشد و اسقف و در کل آیت های خدا) همواره تلاش ورزیده اند دین را به ( زور ) القا کنند.

    سیاست بین المللی خام در بستر خاور میانه به وجود آمده اند.

    ( ر ) دین سیاسی: اگر فرض کنیم که دین ، نفساً شایان مقایسه با یک تخم مرغ است ، محتوای این تخم مرغ در صورتی سالم خواهد بود ، که از پوسته واز قالب طبیعی خود به در نرفته باشد .

    دین هم همینطور است ؛ دین نفساً تا زمانی طبیعی و سالم است ، که با روح سیاست نیامیخته باشد.

    هر گاه با سیاست نزدیک و آلوده شد ، طبیعی است که پرده عصمت آن دریده شده و شأن رباّنیت (= وجدانیت) آن به یغما رفته و در ظرفیت او چیزی جز عوام فریبی باقی نمی ماند.

    جهان در مسیر قطب بندی: تاریخ تکامل بشر در عصر خود ما ، نشان داد که قطب های غرب و شرق در بیداری ملتهاً نقش فزاینده ای بازی کرده اند.

    گرچه که این قطب بندی ، به بیراهگیهای هول انگیزی هم منجر شدند ولی خب ، در یک چنین جبری ، استفاده های مفید آن بیشتر از زیانهایی بود که در سراسر جهان به ظهور رسید.

    اما به اعتقاد من موقف بشر ، زمانی میتواند به اعتدال بین المللی خود نزدیک بشود ، که ذهنیت قطب بندی (قطب بندی یک جناحه یا چند جناحه= تک قطبی یا چند قطبی ) به یک ذهنیتی ( فدرالیته شدن سیستم سیاسی بین المللی ) تبدیل بشود و در راس آن ( به جایی قطب بندی ) = (جهان مداری) اختیار گردد.

    البته شرح مفصل یک چنین تئوری ، در کتاب من (فدرالیزم بین الملل / جهانی / متحد) به خوبی بیان شده است.

    اما متأسفانه عجیب اینکه در حال حاضر ، اینکه ما فکرمی کنیم جهان در کام یک ابر قدرت(= و تک قطبی) است ، نه تنها چنین نیست ، که بر خلاف شرایط جهانی پیش از 1992 ، امروزه ، خار برخی از ابرقدرتهایی نورسته از نوع (ارتجاع) به شدت دارد قلب نظم عمومی جهان را می خلد چنانکه آنها دارند در جوّی آشوب طلبی ، بسیاری از ملتهایی عقب افتاده را فریب میدهند و آنها را با خود هم نوا میگردانند و غبار چنین وضعیتی امنیت جهان را نیز زیر سئوال قرار میدهند.

    یادداشت پرونده 2275 : بنده ی حقیر و فرزندان بنده ، حرمت سرزمینی را که ممکن است در آن برای ابد آرام و قرار خواهیم یافت ، بسی گرامی خواهیم داشت و در راه سربلندی وحفظ موقعیت های داخلی و بین المللی آن چون قلب (مرتباً) خواهیم تپید.

    ولی فقط تمنا دارم از بنده سئوال شود که در چه شهری ، علاقه مندم در چتر حمایت قرار بگیرم.

    عواطف من نسبت به شرق و غرب : ( الف ) احساس شرقی ی من : چون افغانستان ، واقع در قاره آسیا ، زادگاه من است ، بسی طبیعی خواهد بودکه نسبت به آن ، پیوندی (خونی- تاریخی) داشته باشم.

    به همین مناسبت ، هجرت من از شرق ، به این معنا که ( حرمت سرزمین مادر زادم را نادیده بگیریم) نخواهد بود.

    و گویا احساس من نسبت به تمام ملتهای شرقی ( نه حکومتهای آن ) عین همان احساسی است که احتراماً نسبت به کل بشر دارم.

    ( ب) احساس غربی ی من : من ، چون بالندگی رو حیاتم را در غرب بهتر از شرق بر می یابم ، طبعاً ، غرب را پایه طبیعی ذوقیاتم بر می شمرم و به همان اندازه که خالصانه برای نجات ملتهای شرقی با طلب مدد از خدا تلاش می ورزم، خالصانه هم به عظمت روز افزون آن می اندیشم و دل می سپارم.

    تفسیر و دریافت های من از موقعیت هایی نا هماهنگ شرقی و غربی: ( الف ) شرق ؛ رهی که این قاره در پیش دارد: واژه ی شرقی را ، مصداق مفاهیم پای بندی به (دیرینه انگاری) بر می شمرم ؛ یعنی چیزی که در وادی تأملات سیاسی شرقیها ، عقل دوره رنسانس آن در عالی ترین مرحله تکامل خود ، ابتدا با سید جمال الدین افغاتی و پیروان مصری او به صورتی جهادی گری نا متناجنس با واقعیت های زندگی آغاز یافت و سپس با ملا عمر و اسامه بن لادن ( این نسل مخیل تکامل یافته مجاهدین افغانی ) به صورتی ( دگماتیزم خونریز ) رجعت گرا میدان یافت.

    البته در عین حال ، من بر تمام افکار سید جمال ( این نابغه ی دو پهلوی سیاسی و مذهبی روان پریش) ایراد چندانی هم روا نمی دارم برای اینکه در لابلای افکار وی ، رگهای بسیاری هم از تن حقوق بشری صرفاً شرقی به نظر می خورد ، که به همین مناسبت ، در آن ایام با اوضاعی که شرق داشت با دادن حق به او ، یک رساله زیرعنوانی (سفیر بی دولت) به یادگار او نگارش کرده و خواستار نصب و به اعتزاز در آمدن پرچم صلح سازمان ملل بر مزار وی در کابل شده ام .

    اما در باره عمر و اسامه و جریانهایی ( مادر ) و نسل ( خود آنها ) پروژه هایی تحقیقاتی زیر کار دارم که امیدوارم به غرض بیداری ملتهای مانوس با خود آنها ، به منزله یک سری تفاسیر منحصر به فردی ، نقش باز دارنده نیرو مندی را بازی بکند و البته در این زمینه ، برای مرزهای کشوری استرالیا ونیز برای مهاجر پذیری آن ، یکسری طرحهایی ذهنی مفید و موثری نیز دارم که اگر موافقت میشود من در آن کشور پناهنده شوم ، آنها را به موقع اش مطرح خواهم کرد.

    ( ب ) غرب ؛ و نیز اهدافی که اهالی این قاره ها دارد به سوی آن می شتابد: اما به نظر من واژه ی ( غربی ) ، با یک ویژگی منحصر به فردی به معنایی (شکوفایی نبوغی) ملتهای آن نسبت به اهالی شرق دنیا تلقی میشود ، که از 26 قرن پیش از امروز از حوضه ی یونان با تفکرات عالی آن آغاز و در مروری زمان با قریبی به پانصد مورد اختراعاتی مهم و نزدیکی به سیصد مورد اکتشافاتی مهم و رویکرد هزاران فرایند تکنولوژی از چیله تفکرات و ابداعات هزاران دانشمند ، در صف اول جهان می ایستند و پیام علمی و آنها اینگونه برای رستگاری بشر ، روزگاری باز هم نیکوتر از حال را در آینده به خوبی نوید میدهند.

    لطفاً به این یکی از یادداشت من ، عطف توجه به عمل آید متشکرم: درست است که من حقیر , از ویرانه هایی افغانستان به پا خواسته ام ؛ ولی در حال چون یک خونی (گونه اخلاقی - ذوقی) آدم هایی چون ویکتور هوگو ، ماکسیم گورکی ، تولستوی ، امیل زولا ، چارلز دیکنز و غیره در شریانها عصبی من جاری است ، احساس میکنم که برای تبارز تفکراتم ، ممکن است فوق العاده متکی به نفس باشم.

    چون در شرایط حاضر ، اندیشه های من نه تنها با جریانهای فکری هیچ یک از پیشاهنگان مردم افغانستان مطابقت ندارد ، که از مکتب بحران یکربعی قرن این کشور ، آنچه را که بازیافته ام ، حتی تصوراتی بالاتر از سطح اندیشه قرن 18 و 19 فرانسه است ؛ اگر ولتر و مینتسکیو و ژان ژاک روسو و آیندگان آنها جلوتر از زمان خودشان فکر می کردند ، من هم ، راجع به آنچه که نیاز است مردم کشور من در چگونه مسیری (لازم است) حرکت بکنند ، لااقل جلوتر از زمان ومکان آنها می اندیشم.

    ولی روزگار ، آنچه را که تاکنون لازم بود از سوی من به طور کامل تبارز می یافت ولی ( به علت اینکه شریک زندگیم را از دست داده و در یک شرایط دشوار ، فرصتهایم را به پای نگهداری از بچه هایم باخته ام ) دریغ کرده است.

    به همین مناسبت ، برای پناه جویی و هجرت خود ( که سزاوار است با آن به آرامش برسم) یک طرح ویژه ای را هم به صورتی زیر تدارک دیده ام: 1- هر کشوری بشر دوست ، که عنایت فرمایند به من وبه بچه های من پناه دهند ، لطفاً از من بپرسند میخواهم در کجای مملکتشان ( که بازدهی نوع خدمات من در آن به خوبی مصداق پیدا بکند) مستقر گردم ؛ برای اینکه من و فرزندانم ، هیچکدام دارای حِرَف کشاورزی و صنعتی و بازاری تلقی نمیگردیم بلکه کار ما صرفاً کارهای فکری و فرهنگی تلقی می شود یعنی چیزی که معمولاً در آن یک شریان اقتصادی مواجّی میسز نمیباشد.

    2- من ممکن است دو نوع خدمات متقابل را ، به سرزمینی که در پناه حرمت آن می آسایم ، ارایه دهم : (الف) خدمات فرهنگی وفکری : یکی از فرزندان فعال و پرتوان من (فرهاد نجیبی) لازم است که در رشته دانش هسته ای شروع به تحصیل بکند.

    او 6 ماه پیش از استقرار در استرالیا ، لازم است که تحصیلاتش را آغاز نماید.

    خودم به محض تسلط کامل به زبان انگلیسی ، به فرهنگ وتاریخ و ادبیات مردم استرالیا کمک خواهم کرد.

    ( ب ) خدمات زراعتی : اگر بتوانم که به توسط فرزندم فرزاد نجیبی ، البته پس از بازگشت سلامتی او ، برای تامین معیشت مان یک پروژه زراعتی متوسط که مثلآ اگر بتوانیم چهار مغر بغلان و سیب بدخشان و پسته سمنگان و بادام عبدالواحدی مزاری و توت خنجان و انگور غزنی و زیره کوهی هزاره جات و زعفران ماورالنهر را به عنوان تولید نسل ورواج دادن آن در نقاط مساعدی استرالیا ایجاد گردانیم ، بسیار موفق شده ایم.

    شرایط ایجاد این پروژه ی ابتدایی در یک آب وهوایی معتدل ( بویژه در طبیعت منطقه ویکتوریا ، ملبورن) بسیار مساعد به نظر میرسد.

    3-احساس می کنم که برای موفقیت خود در هر دوی این امر ، به پشتیبانی دولت نیاز مبرمی داشته باشم.

    4-به همین مناسبت ، اگر از شهرهای مناسب تری مانند کانبرا و سیدنی به دلیل -ضیقی تامل شورای شهری مبنی بر عدم امکان اسکان بنده در آنها ، لااقل تقاضا میکنم که وزارت محترم مهاجرت ، لطفاً خانواده من را به شهر ملبورن اسکان دهند.

    از کجا بر خاسته و به چه سرزمینی متعلقم؟

    از دوران بچه گی تا حالا که به کهن سالی برخورده ام ، لحظه به لحظه یادم می آید که شرایط زندگی در افغانستان تا چه حد دشوار و پوچ و در عین حال مسخره وغم انگیز بوده و مردم مظلوم آن چگونه در یک محیط سرشار از یک شرایطی غیر بهداشتی واکنده از بیعدالتی و فقر و محرومیت سوخته و می ساخته اند.

    در واقع، درد سنت قهریه ی افغانستان، ویروس جانکاه تمام این مصیبت در طول تاریخ این سرزمین تلقی می شده است .

    از سیصد سال به اینطرف که من تاریخ این دوره را مرور میکنم ، در افغانستان فقط یک پیام آورمنور (سنت شکن و غرب گرا) به ظهور رسید (امان الله 1929/1919) آهنگ جو آن ، زیر نام آزادی و آزادگی و تحول گرایی ، نوید دهنده ی منطقی ترین یک ریفرم سیاسی و اجتماعی تلقی میگردید .یعنی کسی که در واقع خدا او را فرستاد تا آنگونه که شایسته بود اهالی پس گرای این سرزمین را به خوبی نجات دهد ، ولی پس از ده سال (1929-1919) این پیشوای بزرگ با فلاخن سنت ( این شلاق جهل همیشگی) چنان رانده شد که از آن به بعد ، خدا با نفرت از یکچین مردمی ، شلاق حکومتی پی همی را بر آنها مستولی داشت تا روزی که حکومت کمونیزم شکل گرفت و این نیز نوع دیگری پشت کردن خدا به این مردم بود .

    و حکومت کمونیزم که خود زایده عصیانهای شدید اجتماعی تلقی میگردید ، آنچه که در خصلت آن به فراوانی یافت میشد ، تا آنروز آرمان بدون تفسیر استالین در فضای سرزمین خود آنها با یک پیامدی (خونریزانه) بود ؛ به معنایی گریز خود آنها از سایه ی سنت در یک سایه برتر از آن .

    و عجیب اینکه به رغم این ، مردم مملکت آنها ، هنوزه به طور کامل با شلاق کمونیزم به مکافات سئو نیت خود نمیرسید.

    برای اینکه در پی آنها ، به زودی دوره مجاهد افغانی فرا میرسید دوره ای که طی آن از سر تا دم این مملکت ، پوست بشریت در حال گریز آن از این مخمسه ، یکسره باید کنده میشد وتمام نوامیس آن بر باد میرفت و همه چیز آن باقول و قرار های کتبی و شفاهی به شرق و غرب عالم (مخصوصاً به حکومتهای هم جوار) به فروش میرسید و این چنین ، انسانیت آن با دفع اشرفیت آن مسلح میگردید و حکومت ملاعمر و مکتب دیو بندی و فرقه های خونریز پاکستان را در قالب سیاست حکومت آن کشورمتحمل می گشت .

    یعنی رویکرد وضعیتی که هیبت وشقاوت ویرانگر آن با عوام فریبی و جهان فریبی هر چه تمام ، بالاخره با قانون اساسی 14 جدی 1382 و فرمان حکومتی 6 و لو 1382 مغالطه و ظاهراً ناپدید میگشت تا مردم افغانستان و جهان باور بکنند که اهالی یک چنین سرزمینی در پرتو این قانون و در پناه حکومتی با نام دموکراسی ، به خوبی نجات پیدا کرده اند در حالیکه واقعیت ( نه تنها همزمان با این رویکرد) که همیشه چیز دیگری بوده واست و خواهد بود و آن اینکه به اعتقاد من تا نماینده دبیر کلی سازمان ملل و آنهم با پشتیبان از یک اقتصادکمکی فراگیر ، به عنوان رهبر اجرایی کشوری افغانستان رویکار نیامده باشد ، چنین قانون و نظامی در اختیار حکومتهایی فطرتاً جاهل و پس گرای افغانستان ، برای همیشه فاقد ضمانت اجرایی وتهی از اعتبار الیام بخشی بسی زخمهایی پیدا و ناپیدای این مملکت خواهد بود.

    برای اینکه زمام امور این مملکت همواره در اختیار ایل چادر نشین افغانستان (پشتون) است ؛ پشتون خصلتاً قومی است (رجعت گرا) و در عین حالی رجعت گرایی ، کل پشتون در هر دوکشور افغانستان (بویژه پاکستان) وابسته به مکتب های رجعت گرای دیو بندی آن کشورند و دارای روحی هماهنگ با ذات خبیثه ملا عمر و اسامه بن لادن وکرزی که خود نسبتاً پشتون و از حیث تمرکز دارایی های هنگفت خود در پاکستان نیز وابسته به بازار آن کشور و هم فطرتاً عقب گرا و قهراً محافظ کار نسبت به جریان تروریزم تلقی میگردد ، فضای حکومتی امروز امروز افغانستان ، مرکب از یک چنین حال و حلاوتی است و در کل ، برای همیشه حکومت افغانستان در اختیار هر دستی باشد.

    این دست جز دست پشتون با خصلتی بیابان گردی وپس گرایی نخواهد بود.و از طرفی ، تاجیکها نیز خصلتاً به تحول دگری (رجعت طلبند) سران آنها بدون استثنا ، وابسته به یک حکومت هم جوار آشوب طلب دیگری اند.

    هزاره ها نیز در پلاک فراوطنی ، با تاجیکها یکی میشوند هر چند که در داخل با هم تضا د دارند ولی سران هر دوی این اقوام ، شدیدتر از یک کوری مادر زاد ، راهی را که میخواهند ادامه دهند ، از فتنه برانگیز ترین یک حکومت منطقه ای الهام گرفته و با یک چنین عصائی دارند حرکت می کنند و در کل عناصر خونریز و غارتگر و جواسیسی که سی سال تمام سرزمین و مردم افغانستان را به تباهی کشیده و جنایات هر کدام منجر به مرگ و دربه دری میلیونها انسان گردیده، امروزه در این سرزمین همین ها دارند حکومت میکنند یعنی کسانی که ، آنچه که برای همیشه از آنها به ظهور خواهند رسید ، چیزی جز سرمایه اندوزی برای خود و ایجاد فقر برای همه ، سکوت در جهل ، بدبینی با تمدن ، شهود و حضوری جاهلانه در شهادت ، بدنگری در نظام و ترکیب اجتماعی پیشرفته ، دوری از نو آوری ، دوستی با گذشته و بدبینی وگمراهی در زمان حال و آینده خواهد بود.

    چکیده هایی از نقطه نظرات من در مورد استرالیا : طبیعت استرالیا: این شبه قاره با 9 میلیون کیلومتر مربع ، بین 10 تا 40 درجه عرض جنوبی ، زیاد هم برای زندگی طاقت فرسا به نظر نمیرسد .

    مگر نقاط شمالی نزدیک به خط استوای آن مانند متعلقات شهردار وین یا نقاطی میانی آن به علت کاهش درجه رطوبت وقلت بارانی و آب.

    نژاد بومی استرالیا: اینکه باستان شناسان عقیده دارند در دوره چهارم زمین شناسی ، بین گینه و استرالیا راهی خشکی وجود داشته تا عده ای از ساکنین شرق آسیا به جزیره ی استرالیا نفوذ بکنند .

    من چنین نظریه ای را رد میکنم به ویژه از آن جهت که آنها سیاه پوستند و در کمتر از 30 هزار سال پیش امکان نداشته که آنها از یک قاره با یک چنان فاصله زیادی به قاره دیگری از دریا عبور کنند.

    و نیز اعتقاد دارم که بشر و محل خیزش آن مربوط به قاره های خاصی نیست و قاره های استرالیا و امریکا هم در حد توان خود از سهیم بودن در یک چنین رویدادی مستثنا نبوده اند وحتی در قاره امریکا هم پیش از آنکه سرخ پوستان در آنجا هجوم ببرند ، بومیانی وجود داشته که نسل آنها توسط سرخ پوستان منقرض و یا به تحلیل رفته اند .

    چون شمال استرالیا مانند جنوب امریکا ، نزدیک به استوا است ، ساکنین بومی هر دوی این قاره ، ابتدا از چنین مناطقی برخاسته و با رنگی تیره به تکامل رسیده اند .

    در هر حال لازم است نژاد بومی استرالیا در یک ایالت جداگانه ای مورد حمایت جدی قرار بگیرند وهمانند دورگه ها و سایرین ، حق بالندگی داشته باشند چنانکه روزی ، سرزمین استرالیا از شکوفایی نبوغی آنها نیز به خوبی بتواند استفاده ببرد.

    کاشفین وبنیان گذاران سرزمین وملت استرالیا : این شبه قاره ، هر چند که در سده های 16 ، 17 ، 18 از سوی اسپانیایی ها وپرتغالی ها و دانمارکی ها کشف گردید .

    ولی کار اصلی را در سال 1771 ، کاپتن جیمز کوک انگلندی تبار انجام داد وشش سال بعد هم (1776) مسکونی شدن آن از سوی دولت بریتانیا پیاده و در 1730 هم به منزله یکی از بزرگترین تبعید گاههای دوردست این امپراطوری درآمد و نیم قرن بعد نیز (1788)کلنی های آن در منطقه ویکتوریا شکل گرفت و در 1901 نیز به صورت یک دولت فدرالی (مستعمره) به ظهور رسید ، تا بالاخره استقلال حاصل کرد.

    ولی برای ظهور استرالیا ، اساسی ترین نقش را ، امپراطوری بریتانیا بر عهده داشته است (آنچنانکه از پایه های در خور تحسین این امپراطوری ،؛ ایالات متحده و کانادا نیز در حد اعلایی از شکوه به ظهور رسیده اند).

    مشکلات ساختار طبیعی وجوی استرالیا : نمادهایی از شکل قاره ای : اما این شبه قاره ، از حیث طبیعی و جدی با چند تا مشکل روبرو است که لازم می باشد برای کاهش این نارسایی ها با یک توان مکاشفه ای و علمی (طرحی) به مقابله برخاست: 1- موج دریای آرام (با نسیم تندی که ایجاد میکند) اغلب از تنیده شدن آن در سطح قاره به توسط ارتفاعات منطقه ویکتوریا ، جلوگیری و تهدید به عمل می آید .

    اما باد موسمی شمال ، بی نهایت عالی و باران زا و بادهای زمستانی جنوب غربی هم بسیار مناسب است.

    2- شمال استرالیا از لحاظ رطوبت ، مشکلی ندارد ، اما مشکل جدی تر این قاره ، اغلب سلطه رطوبت آن در غرب و نیز در نقاط مرکزی آنست.

    و غلبه بر یک چنین نقیصه ، در مروری ایام کار مشکلی نخواهد بود.) 3- رود فلندرز ، به خلیج کارپنتاریا.رودهای دارلینگ و لاکلن به خلیج استرالیا و نیز رودهایی فورتس کو و مورچی سون و رامل و فیتز وری به اقیانوس هند میریزند.

    از این ریزش، لازم است جلوگیری به عمل آید.

    4- این شبه قاره طبعاً تا شعاع 30 درجه عرض جنوبی ، متحمل تابش زیاد است.

    ولی با ایجاد رطوبت و فضای سبز میتوان علیه طاقت فرسایی آن به خوبی چیره شد.

    جهت غایت مقابله با این مشکل: (الف) سد سازی : ممکن است تاکنون به قدر چشمگیری عملیات سد سازی انجام شده باشد ولی احتمال دارد این عملیات ، با یک نصابی فورمولیته و آنهم با تعادل در همه ی نقاط قاره روی نداده باشد.

    به نظر من این فورمولیته آنست که به اضافه سد سازی ، این جریانهایی آبی هر یک از سراب خود تا مقاطع ریزش به دریا ، کانال بندی دو جناحه نیز صورت گرفته و از هدر رفتن آن تا به کمترین مقدار جلوگیری به عمل آید.

    این طرح باعث می شود که ظرفیت های آبی سالانه در نقاط مختلفی قاره به تزریق رسیده و به رطوبت بیشتر از پیش و به ظهور سراب هایی دگر منجر بشوند ودر کل به گسترش موقعیت هایی جنگلی و گیاهی روز افزون مساعدت بکنند.

    شمال و غرب و شمال وغرب دریاچه های قاره ای مانند (ایرو مجموعه هایی هم جوار آن) با خشکی شدیدی مواجه اند.در موقعیت های مرتفع این منطقه می توان آب را از همه طرف با یک رشته پمپاژهای غول پیکر که مادر غالب آن مهیا شود ، هدایت و سد سازی کرد و یک چنین مناطقی را نیز زیر رطوبت تدریجی و پوششهایی جنگلی و گیاهی قرار دارد.

    ( ب ) البته درباره اینکه یک چنین عملیات قاره ای برای ایجاد تدریجی رو به نهایت فضای سبز در تمام نقاط، به توسط چه نیروهایی بشری انجام بشود ، فرمولی است که در صورت پناه من در استرالیا، در متن کتاب کوچکی که قصد دارم درباره استرالیا تالیف کنم ، انعکاس خواهد یافت.

    ( ج ) ولی در هر حال به جریان انداختن یک چنین طرحی ، تشکیلات یک وزارت خانه مستقلی را با یک بودجه ی هنگفتی نیز به خود اختصاص خواهد داد.

    در عین حال این طرح می تواند به توسط پذیرش یک کامپانی (یک یا چند --- ) صورت گیرد.

    در ضمن نیاز است پست ترین موقعیت های فیزیک این قاره که با سطح دریا مقاربت بیشتری داشته باشد ، کشف کردند و در یک چنین نقاطی اگر ممکن باشد توسط شکافهای متعدد چاهی ، مخازن آبی قابل تزریق دیگری هم ایجاد گردند.

    رواج پدیدارهای درختی ئ گیاهی فرا قاره ای : این طرح نیز یک تشکیلات وزارتی دیگری را می طلبد.

    هنوزه نسلهای درختی وگیاهی نادری در جهان هستند که به صورتی ریز در استرالیا وجود ندارند.

    از فراورده های ایران زمین : چهار مغز نهاوندی.پسته رفسنجانی.

    درخت تبریزی.انجیر کوهی استهبا ناتی پرتغال بم ، بز سیستانی.

    از فراورده های باختری (افغانستان) : سیب عطری درخشان.بادام 6 سانتیمتری قوسی عبدالواحدی سزاری.

    چهار مغز بغلان ، توت فسنجان ، برنج ----- زیره کوهی هزاره جات ، کامی (= گیاه کوهی پر از شیره خوراکی حیوانات) ، جلغوزه ، فرآورده های شبه قاره هند: چینار توری پاکستانی ، کیله ( موز ) ، سن تره (پرتغال خونی) گرم فروت ، چای از فراورده های ماورالنهر : آلو بخار 1 ، زعفران ، قیسی ، گوسفند ترکستان ، البته بسیاری از این موارد را در نقاط تعادلی مانند سیدنی و ملبورن و تاسمانی نیز به خوبی میتوان رواج داد .

    به ویژه در شمال و حتی برخی از اقلام آن در غرب قاره.

    نکته ای هم درباره سازمانهای سیاسی ونقش آن : در فرهنگ سیاسی ، یک سازمان حزبی ، چیزی جز یک (پدیده ی ) فکری خاص یا عامی که وقایع اجتماعی یک کشور را دنبال میکند ، تلقی نمیشود.نفساً پدیده ای که در قراردادهای اجتماعی یک جغرافیای سیاسی ، مجاز یا مورد تحریم قرار میگیرد.

    اما قاعدتاً بازدهی یک چنین رسمی ، در همه ی تشکیلات سیاسی- دولتی ملل دنیا به تبارز نمیرسد ؛ مثلاً کشوری که عقب افتاده است ، آنچه که از جبر موقعیت های کور آن به ظهور می رسد , عبارت از یکسری احزابی اند که انگل گونه به یک پارچگی آرای آ« شتل وارد میکنند و هر کدام برای اثبات خود تا آنجا به مجادله بر میخیزند ، که تا نا بینا میشوند و جز خود وهوای اقتدار خود ، هیچ واقعیتی را نمی بینند.

    یعنی اینکه در واقع هیچ عصب عقده ای اند و بیماری به اندازه احزاب سیاسی در پیکر یک جامعه ی بی فرهنگ ، زوال و آشفتگیهای روز افزون آنرا تشدید نمیگرداند.

    .همواره در تمامکشورهای عقب افتاده ، بی ثباتی و رویدادهای کودتایی وانقلابی تخریبگر ، از یک چنین جریانهایی ناشی شده است.

    ولی موقعیت جریانهای سیاسی در کشورهای پیشرفته (چون قانون مندی آنان با عصبیت هایب مدنی با شکوهی عجین می یابند) طبعاً نمیتوانند متغیر هر یک نظام موثر و خاص نباشند.

    اما به رغم این ، در هر دو حال آنچه که مکتب درد و رنج افغانستان درباره اینگونه مسایل به من آموخته این است که خیر هرگونه سازمان سیاسی در هر کشوری را انکار باید کرد.

    زیرا برای اینکه رواج سازمان سیاسی ، پیش از آنکه به منزله عامل تحول یک کشور سنجی تلقی شود ، سرکوبگر وحدت و تاملات مرکزی و بنیادی آن تلقی میشود.

    چون به نظر من ، نظریه تمام مکتبهای سیاسی در جهان یا یک نظریه تکراری است و یا یک آغازی آشوبگر ؛ نه تنها تکراری ، حتی پایه های سالم ترین آنها هم بر کانون داغ (عقده ) نهاده شده و میشود وچون انگیزه های آن برا یدنبال کردنمسایل یک مملکت ------- خودخواهی و برتری جویی است ، چس هیچ یک از احزاب سیاسی در جهان پیام آور مفیدی برای مردمی که آنها را تحمل میکنند ، نمی باشد.

    سیستم سیاسی: سیستم جمهوری (پارلمانی) در کشورهای پیشرفته ، یک سیستم مناسبی ولی در کشورهای عقب افتاده در یکسیستم مسخره ای تلقی می شود.

    البته در یکسرزمینی شکوفا مناسب ترین آن ، همان مدل سوئیسی است.

    فرق مدل اروپای مرکزی و ایالات متحده ، با سوئیس در استرالیا آنست که اولی به منزله شمشیر برهنه و تا حدود زیادی هم یک تاز به شمار میرود.اما مدل دومی (= استراتژ ) (آنچنانکه برای اولین بار با تشکیلات قرن پنجم پیش از میلاد آتن به ظهور رسید) از همه بابت یک مدل جامع تری تلقی می شود ؛ یعنی با طیف شمشیر کونه ای که در عین حال اشکالی به تیغه خود ، از ابهت مخلاف نیز بهره مند بوده و طبعاً میزان تامل و درایت و انعکاس نبوغی آن نسبت با واقعیت های زندگی یک ملت به مراتب افزون تر و عادلانه تر و با ثبات تر از مدل اولی مصداق پیدا میکند.

    پاراگراف چهارم نیاز دگرگونی ساختمان جهانی سازمان ملل : در وضعیت جهانی امروز ، سازمان ملل متحد از پس بسیاری از قضایای بغرنج بین المللی به خوبی بر نمی آید .

    و علتش هم این است که این نهاد بین المللی ، هنوز آنگونه که شاید ، از یک ساختاری لازم و از یک اختیاری طبیعی ؛ بهرمند نمی باشد .

کلمات کلیدی: تئوری - تئوری بین المللی

نمادي از برخي ديدگاههاي من پاراگراف اول هستي ؛ علت العلل : متغيّرات ؛ طبيعت خاستگاه انسان انسان و دين پاراگراف دوم از کجا برخاسته ام ؟ عواطف من نسبت به شرق و غرب تفسير من از شرق و غرب يادداشت پرونده 2275 جناب آماندا وانستون پاراگراف سوم

مقدمه : قوانین بین المللی جنگ طی صدها سال جنگ و کشمکش میان انسانها با تدوین همزمان قوانین در اواخر قرن نوزده گسترش یافت. اما این امر تا زمان خسارات کاملاً گسترده خصوصیات فرهنگی جهانی دوم میسر نبود. در آن زمان جامعه بین الملل نیاز به حفظ میراث فرهنگی در زمان جنگ را تأیید نمود. کنوانسیون لاهه پیرامون حفظ مایملک فرهنگی در واقعه جنگ مسلحانه (1954)[1] (کنوانسیون لاهه 1954) به همراه ...

چکیده موفقیت در راهبرد جهش صادراتی مستلزم شناسایی تحولات جهشی نظیر تجارت الکترونیکی در عرصه تجارت بین‌الملل است. توسعه تجارت الکترونیکی مستلزم سرمایه‌گذاری در توسعه زیرساخت‌های مربوط به آن، در کشور است، لذا تعیین اولویت‌های سرمایه‌گذاری در این راستا از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. مقاله حاضر با هدف تسهیل امر توسعه تجارت الکترونیکی و به منظور اولویت‌بندی زمینه‌های ...

ميثاق بين المللي حذف تمام اشکال تبعيض نژادي دولتهاي عضو اين ميثاق: - با در نظر گرفتن منشور سازمان ملل مبني بر شناسائي حيثيت ذاتي و حقوق برابر براي همه انسانها، اعضاء دولتها خود را متعهد مي دانند که با پيوستن به سازمان ملل جهت دستيابي و تحقق بخشيدن ب

پاراگراف اول هستي ؛ علت العلل : از نظر من، درک علت العلل ( = سيرت ) چنان بسيط و فراگير و نا منتها است که هيچ ذرّه اي فارغ از آن و فارغ از قانون مندي آن نمي باشد. و من به چنين حقيقتي، که متّصف به آغاز و پاياني نباشد، اتلاق خدا ميکنم. متغيّرات ؛ طبي

چکیده موفقیت در راهبرد جهش صادراتی مستلزم شناسایی تحولات جهشی نظیر تجارت الکترونیکی در عرصه تجارت بین‌الملل است. توسعه تجارت الکترونیکی مستلزم سرمایه‌گذاری در توسعه زیرساخت‌های مربوط به آن، در کشور است، لذا تعیین اولویت‌های سرمایه‌گذاری در این راستا از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. مقاله حاضر با هدف تسهیل امر توسعه تجارت الکترونیکی و به منظور اولویت‌بندی زمینه‌های ...

فصل اول: کلیات مقدمه: آنچه تاکنون درباره تئوری های مدیریت خوانده ایم و روش های گوناگون آن را که تاکنون مطالعه نموده ایم، نشان می دهد که بر سر این مقوله دانشمندان و نظریه پردازان گوناگونی با نظرات بعضاً مخالف یکدیگر تحقیق نموده اند و نظر داده اند که البته در اینجا قصد نداریم توضیحی مفصل در رابطه با مکاتب مدیریت بدهیم اما این را باید گفت که 3 مکتب عمده تا به امروز مطرح شده که ...

مقدمه: نقش رسانه های ارتباط جمعی در روابط بین الملل رسانه های ارتباط جمعی میلیونها انسان متعلق به فرهنگهای متنوع را به یکدیگر پیوند می دهند و از این طریق انبوه مردم دنیای وسیع و پرتنوع امروز به کمک کامپیوترها و ماهواره ها مانند یک روستای کوچک از مسائل و مشکلات هم باخبر می شوند. جمله ‌ مشهور مک لوهان که «رسانه تداوم جسم و تواناییهای ماست» بیانگر این مطلب است. رسانه های جمعی امروز ...

در خودرو های جاده ای VDC و ABS بررسی سیستم های ایمنی چکیده جهت افزایش ایمنی خودرو هنگام ترمزهای شدید و (Anti-lock Braking System, ABS) ترمز ضد بلوکه شدن چرخ ناگهانی بکار گرفته میشود. این سیستم قفل شدن چرخها را تشخیص میدهد و با کاهش و افزایش میزان فشار ترمزگیری از قفل شدن چرخها جلوگیری کرده، در نتیجه خودرو فرمانپذیر و پایدار باقی میماند. مقدمات سیستم به منظور بهبود در کنترل خودرو ...

فصل اول قواعد حقوق بين الملل اسلامي مبناي قواعد اين رشته از حقوق مانند ساير رشته هاي حقوق اسلامي عبارتست از نص ، سنت ، عقل و اجماع 1 . نصوص متضمن احکم در خصوص حقوق بين الملل بر اثر اتفاقات اجتماعي و سياسي در زمان رسول اکرم (ص) تدريجاً پديد آمد و

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول