دانلود مقاله انقلاب سوم

Word 43 KB 16866 7
مشخص نشده مشخص نشده علوم سیاسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • انقلاب اسلامی ایران بعد از تجربه نهضت مشروطه و کودتای 28 مرداد و متعاقب قیام 15 خرداد42 به فراست اهداف استراتژیک خود را شناسائی کرد و به مبارزه تؤامان با سه عامل استبداد حاکمه در کنار استعمار خارجی و ارتجاع فرهنگی روی آورد.
    در مشروطه یگانه هدف انقلابیون نفی نظام استبدادی بود و پس از شکست این جنبش و متعاقب کودتای 28 مرداد و هویدا شدن نقش استعمار خارجی در حمایت از رژیم حاکم، مبارزه تؤامان با استبداد و حامیان خارجی اش در دستور کار جنبش انقلابی ایران قرار گرفت.
    طلایه دار این حرکت روحانیت سیاسی به رهبری امام خمینی بود لیکن در این مقطع قرائت مرتجعانه و سنتی حاکم بر حوزه های علمیه بعنوان عامل مشروعیت دهنده به رژیم و فلج کننده حرکت انقلابیون سد حرکت نهضت امام خمینی بود.
    بدنبال سرکوب قیام 15 خرداد ، نهضت خمینی مبارزه با سه عامل استبداد و استعمار و استحمار را بصورت همزمان آغاز کرد.
    طرح سه شعار اساسی «استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی» در فرآیند انقلاب اسلامی ایران مُبیّن عمق اهداف استراتژیک انقلاب جهت نفی تؤامان آن سه بود.
    سقوط رژیم پهلوی در بهمن 57 را می توان تحقق شعار آزادیخواهانه ایرانیان در انقلاب اسلامی تلقی کرد.
    همچنانکه اشغال سفارت آمریکا و شکستن اُبُهت ابرقدرت غرب توسط انقلابی مذهبی در بطن نظام پولارایزی که قرائت حاکم از مبارزه با آمریکا تنها در منشور مبارزات کمونیستی معنی می شد را می توان تحقق اسقلال طلبی ایران از سلطه خارجی تلقی کرد .
    لیکن مبارزه سوم انقلاب طی دو دهه گذشته مغفول ماند و همین غفلت باعث شد تا عامل تحجر دینی که با پیروزی انقلاب اسلامی به انزوا رفته بود مجدداً جان تازه ای بگیرد.
    چنانچه تقسیم ثلاثه بیست ساله اول انقلاب ایران به سه دوره جمهوری کاریزماتیک، و اُلیگارشیک و دمکراتیک را ملاک ارزیابی تحولات این انقلاب قرار گیرد، سید محمد خاتمی در مقطعی عهده دار حکومت در جمهوری سوم شد که جمهوری اسلامی از دغدغه نظام استبدادی پهلوی فاصله ای 20 ساله گرفته بود و از نظر جهتگیری سیاسی نیز نظام مستقر پس از عبور از ایام جنگ و سازندگی حلقه های وابستگی سیاسی خود به خارج را به حداقل رسانده اما دغدغه ارتجاع دینی که طی سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی عامل انسداد عمل سیاسیِ روحانیت انقلابی بود دست نخورده باقی ماند تا جائیکه این عامل امام خمینی و منسوبین به وی و اندیشه و عمل سیاسی وی را بدلیل «تدریس فلسفه» نَجس تلقی و معرفی می کرد!

    و شرط شُرب آب از کوزه ای که فرزند آن بزرگوار مُتبرک می کرد را وجوب طهارت مجدد کوزه می دانستند!
    این تنگ نظریها به حدی بود که امام خمینی در بازگوئی خاطرات و مشقات قبل از پیروزی انقلاب آزرده خاطر با مُریدانش نجوا می کرد که:
    «خون دلی که پدر پیرتان از این گروه متحجر خورد از هیچ گروه دیگری نخورد»!

    «خون دلی که پدر پیرتان از این گروه متحجر خورد از هیچ گروه دیگری نخورد»!

    با روی کار آمدن سید محمد خاتمی و اصرار وی بر توسعه فرهنگی ـ سیاسی کشور، آرایش سیاسی جدیدی میان روحانیت مترقی و مرتجع بمنظور ورود به جبهه سوم انقلاب اسلامی شکل گرفت.

    جبهه ارتجاع بدلیل ساختار سنتی و متحجرش تا قبل از انقلاب کمترین قرابتی میان خود و روحانیت انقلابی نمی دید و بطبع آن حرکت خمینی را نیز در مجموع برنمی تابید و برخلاف دهه هفتاد که طلایه دار وجوب اعمال خشونت در کُنشهای اجتماعی شده اند تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کمترین اثری از قول و فعل ایشان در مواجهه خشن با رژیم پهلوی قابل رؤیت نبود.

    این جبهه پس از بهمن 57 بتعبیر بنیان گذار جمهوری اسلامی «انقلابی تر از انقلابیون شد» و تدریجاً توانست در ارکان حکومت نوین اسلامی مستقر شوند.

    روحانیت انقلابی نیز که با دغدغه های مبتلابه و اجتناب ناپذیر سیاسی روز درگیر بود، مجال به چالش طلبیدن ایشان را نیافت و تنها در مقاطعی اختلافاتشان با ایشان بروز پیدا می کرد.

    اختلاف بر سر شخصیت دکتر علی شریعتی و روز کارگر و برخی از لوایح دولت میر حسین موسوی نمودهائی از آغاز بروز اختلاف میان این دو در سالهای نخست دهه 60 بود.

    لیکن تا زمان حضور امام خمینی بر سکان رهبری انقلاب و با توجه به اقتدار معنوی و شخصیت کاریزمای ایشان ، جبهه ارتجاع کمتر فرصت جلوه گری سیاسی در عرصه علنی سیاست ایران می یافت و قول و فعل این قشر در پرتو رهبری پر کشش و جاذبه امام خمینی کم فروغ بود.

    خلاء وجود امام خمینی از خرداد 68 ببعد این مجال را به جبهه ارتجاع داد تا ایشان تدریجاً با وضوح بیشتر و لغزش کمتر صدا، حضور سیاسی خود را برمنظومه سیاسی حاکم بر ایران تحمیل نمایند و از این مقطع ببعد بود که مباحثی مانند ولایت یا وکالت فقیه، نقش مردم در مشروعیت یا مقبولیت رژیم، قانونی یا فراقانونی بودن حوزه عمل رهبر و دیگر مباحث مطرح در جامعه فراگیر شد.

    در دهه اول انقلاب حضور امام خمینی سد اصلی تکلم این جبهه بود.

    هرچند امام خمینی نیز علی رغم آنکه بدلیل بنیه مستحکم مذهبی ـ سیاسی خود قدرت به چالش طلبیدن این جبهه را داشت، لیکن این فرصت را مغتنم نشمرد و کمتر اهتمامی را صرف این جبهه کرد.

    هر چند چندین فتوای قلیل سنت شکنانه ایشان از جمله حلیّت موسیقی و شطرنج نیز نشان داد روحانیت مستقر در جبهه مخالف در دفاع از تفکر خود آنقدر بی پروا هستند که حتی براحتی می توانند ملاحظه نفوذ و اقتدار و محبوبیتِ مردمی خمینی را نیز نکنند!

    در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی نیز وی با زیرکی و آگاهی از توانمندی سنتی این جبهه با پاک کردن صورت قضیه، خود را هرگز وارد چالش سنگین توسعه فرهنگی ـ سیاسی نکرد و عمده اهتمام خود را مصروف توسعه اقتصادی نمود تا هم از باز شدن جبهه سنگین جناح سنتی علیه خود بپرهیزد و هم با کمترین دغدغه دوران ریاست جمهوری خود را سپری نماید.

    لذا هاشمی بنوعی باج سیاسی لازم را هم به این جبهه داد و عمده فضای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی کشور را به ایشان واگذار کرد.

    لیکن زیرکی هاشمی اگر چه فراغت لازم به وی جهت پی گیری سیاست های اقتصادیش را داد اما از سوی دیگر با بی توجهی به مطالبات مشروع سیاسی و اجتماعی جامعه شهروندی ایران ، بحران در جامعه متورم شد و وی تنها موفق به تعویق انداختن این بحران گردید.

    اما این گزینه رویکرد مناسبی برای خاتمی نمی توانست باشد ، زیرا اساساً برآیند اقبال میلیونی به خاتمی محصول بی توجهی به مطالبات مشروع شهروندی مردم ایران طی سالهای پیشین بود.

    رویکرد به خاتمی انتخابی میان مُضایقه ها و مضیقه ها بود.

    مردم ایران علی رغم «مضیقه های» معیشتی انتظارشان از خاتمی مطالبه های دیگری بود که در عرصه سیاسی ـ فرهنگی طی سالهای قبل، از ایشان «مضایقه» شده بود.

    لذا خاتمی انتخاب دیگری جز توسعه همزمان فرهنگی ـ سیاسی نداشت و در غیر این صورت خود و کشور را با بحرانی جدی مواجه می کرد.

    چالش مبتلابه خاتمی با مخالفانش طی دوران ریاست جمهوریش، در بطن خود سخت ترین مرحله از مراحل انقلاب اسلامی است.

    انقلاب سومی که می تواند تکلیف موجودیت انقلاب را یکسره کند و آن زورآزمائی قرائت رحمانی و انسانی از اسلام با قرائت خشن و انتزاعی از آن است که فاتح این کارزار اگر قرائت نخست نباشد، قهراً این نبرد هیچ فاتح دیگری نیز نخواهد داشت!

    مجادله قائلین به وجوب خشونت در اسلام با مخالفین این اندیشه طی دوران زمامداری رئیس جمهور خاتمی ، فرازی جدی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران را رقم زده است.

    خشونت گرایان در بطن اندیشه خود به تقدیس خدای قهار و خشنی می پردازند که زبان تکلمّش با انسان زبان تهدید و شکنجه است.

    در منظر چنین خدائی ، انسان صالح بنده ای است خائف که شرط تعبدش وحشت از خشم او و اجتناب از دوزخ خوفناک اوست و در مقابل مخالفین قرائت خشن از اسلام قائل به خدای رئوفی اند که شرط تعبدش نه خوف از قدرت اوست و نه شهوت تصاحب جَنّتش و تنها عشق به او مَخلص بندگی اوست.

    بتعبیری دیگر ماهیت خدایان بر اساس ژنریک انسانها شکل می گیرند!

    و بتعداد انسانها خدائی وجود دارد و هر انسانی بطبع نقاط ضعفش ، نقاط قوّت خود را تعریف می کند و بر همین اساس نیز «خدای» خود را تعیین می نماید!

    بتعبیر صدرالمتألهین؛ حجم وجودی انسانها بمیزان مطلوبها و معروفها و معلومهایش شکل می گیرد.

    اینکه فیلسوف تئوریزه کننده خشونت از اعمال خشونت لذت می برد و مخالفانش از این لذت و حظ ذهنی بی بهره اند بازتابی از تشفیّات خاطر خدایان این دو قرائت از دین است.

    برای اولی شرط دلرُبائی در منظر خدای خشن، کشتن یا کشته شدن است.

    سرکوب مخالفین به اشد مجازات و در صورت عجز، کشته شدن در منظر خدا، اعلی درجه بندگی نزد چنین خدائی است و برای دومی تألیف قلوب شرط فریبائی در منظر خدای رئوفش می باشد.

    خدای نخست ، خدائی ماکزیمم است که در تمامی شئون زندگی انسان مداخله داشته و برای تمامی رفتار و سکنات بنده اش الگوهای رفتاری تعبیه کرده که تخطی از آنها را برنمی تابد و خدای دوم ، خدائی می نیمُم است که فراغت لازم را به بنده اش برای حیاتی مُستقلانه داده و در بخش وسیعی از اعمال فردی و اجتماعی اش وی را صاحب اختیار قرار داده است و به تبع آن مقوله آزادی نیز در منظر این دو خدا قبض و بسط می یابد.

    خدای خشن بواسطه فراگیر بودن الگوهای رفتاری بندگانش ، لسانی مُکلفانه با بنده داشته و خدای رئوف بواسطه محدود بودن دایره مطالباتش از انسان، لسان تکلمش با انسان ، لسانی مُحقانه است.

    اولی از انسان تنها تکلیف می طلبد و حقوق مُترتب بر آن تکالیف را معوق به قیامت می کند و دومی، انسان را مُحق می داند و بخش وسیعی از حقوق فردی و اجتماعی اش را به خودش واگذاشته لذا آزادی در منظر خدای خشن ، آزادی حداقل است و در منظر خدای دوم ، آزادی حداکثر و به تبع آن انسان مخلوق چنین خدایانی برای اولی صغیر است و برای دومی کبیر.

    کارل پوپر معتقد بود انگیزه فیلسوفانی نظیر هراکلیت و کارل مارکس در تدوین قوانین ثابت و لایتغیر از حرکت در تاریخ وحشت ایشان از تغییر و دگرگونی و دلبستگی ایشان به وضع موجود بود.

    لذا بدلیل همین وحشت ، برای حرکت اجتناب ناپذیر در تاریخ قوانین ثابت و لایتغیر تعریف و تدوین کردند.

    بهمین قیاس تمایل قائلین به خشونت در اسلام را نیز می توان ناشی از وحشت ایشان از خشونت تعبیر کرد که بمنظور غلبه بر این دلهره جانکاه ، خشونت را تئوریزه و مصادره بمطلوب بنفع خدای خود می کنند.متدلوژی تفلسف منبعث از جهل انسان است که تمهید کننده وحشت او می شود و این نقطه عزیمت بسوی فلسفه بافی برای استتار جهل انسان است.عمده فلسفه بافیهای فیلسوفان در بستر تاریخ ناشی از بیم های انسان بوده که مُحرک امیدهای وی می شود.

    در واقع نقاط قوت انسان همانا نقاط ضعف اوست که با گریم سعی در مستوره کردن آن می کند.خدای قاهر و خشن، استتار فیلسوفانه انسان مرعوبی است که برای گریم وحشت خود به خلق خدا و فلسفه ای می پردازد که بنده اش را شجاع می طلبد و مُختصات شجاعت در این فلسفه ، قائم بر خشونت است تا تهوّر.

    داریوش سجادی هفته نامه مُبین ـ چاپ تهران 17/مهر/78

کلمات کلیدی: انقلاب - انقلاب سوم

بيکاري، فقر، فساد و تبعيض، هيچگاه از عمل به دين پديد نمي‌آيد، بلکه نشانه فاصله‌گرفتن از اسلام و انقلاب اسلامي در سطح مديران ارشد کشور است و اثر آن به‌صورت فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامي ظاهر مي‌شود؛ زيرا آنها با پرورش در اين نظام اسلام را مي‌شناسند

بي شک ارائه يک تحليل همه جانبه و واقع بينانه از انقلاب اسلامي و بررسي تحولات جهاني همزمان با آن ضروريست – زيرا هيچکس نمي تواند جنگ ابر قدرتها و تلاش آنان براي غارت و سلطه بر جهان سوم را ناديده انگارد و چه بسيار رودر روئيها وهم چنين چه بسيار سازشها ،

مقدمه با نام و یاد خدای یکتا سخن خود را آغاز می کنم و پا در راه تحقیقی می گذارم که سخن درباره آن زیاد گفته شده است. هدف از این تحقیق نتیجه گیری از وقایع گذشته و حال نیست بلکه با بیان اتفاقات، تماما تصمیم گیری را به عهده خواننده و شنونده آن میگذارد . بحث را با موضوع انقلابها در جهان آغاز می کنیم . رخدادی که یک ملت در آن شریک هستند و برای کشوری بهتر دست به انقلاب می زنند. پس از آن ...

در چهاردهم جولای 1789 میلادی، جماعتی از گرسنگان به زندان «باستیل» در پاریس، حمله کردند. فقرای پاریس که سان کولوت نامیده می شدند، از سیاستهای لویی شانزدهم، پادشاه فرانسه، به خشم آمده بودند. لویی که با بحران مالی شدیدی دست به گریبان بود، از مجلس طبقات عمومی در خواست کرد تا مالیاتها را افزایش دهد. این امر، موجب بروز انقلاب فرانسه گردید و به مدت 10 سال این کشور دچار هرج و مرج شد. ...

انقلاب ايران که گاه از آن به عنوان آخرين انقلاب قرن بيستم و گاه حتي واپسين انقلاب به مفهوم مصطلح و کلاسيک آن ياد مي شود، بي گمان رويدادي شگرف و واقعه اي تاريخي، بلکه تاريخ ساز در سلسله رخدادها و تحولات سياسي و اجتماعي عصر مامحسوب مي شود. رويدادي که

در فوریه 1917 روسیه سلطنتی، نصف اروپا، یک سوم آسیا، تحت رژیم پلیسی انعطاف ناپذیر و متمرکز ی زندگی می کرد و تنها یک قدرت سیاسی درآن به حساب می آید و آن شخص تزار بود. روسیه به عنوان یکی از مقتدرترین، کم تمدن ترین و تسخیر ناپذیر ترین دولت های زمان شهرت داشت. درباره روش ها و هدف های انقلاب روسیه هر طور قضاوت شود تردیدی نسیت که این انقلاب ارزش بررسی و تعمق را دارد. از لحاظ اجتماعی، ...

انقلاب مشروطه انقلاب مشروطه نیز همچون جنبش تنباکو دارای آثار دیرپا بی تاریخ معاصر کشور بوده است در این جا به زمینه ها و علل وقوع ، علل شکست و پیامدهای این انقلاب را به اختصار اشاره نمود. الف ) زمینه ها و علل آغاز نهضت : به طور کلی زمینه ها و علل وقوع انقلاب مشروطه در سه بعد فکری فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی قابل بررسی است . ب ) روند حوادث : در سال های پایانی حکومت ناصر الدین شاه ...

در آستانه‌ي صدمين سالگرد مشروطيت که با بيست و هفتمين سال انقلاب اسلامي ايران مصادف است، جاي دارد که ميان ايده‌ها، عقايد و ادبياتي که به مشروطيت منجر شد با آن افکار و ادياتي که انقلاب سال 1357 را شکل داد، مقايسه يي اساسي صورت بگيرد. از آن جايي که،

انقلاب ايران پايان نيافته است . بازماندگان متفق انقلابي که در فوريه 1979 قدرت را به دست آوردند ، ناظر بر انحلال نظام سياسي سلسله پهلوي و ساختار اقتصادي ايران بودند ، اما نه تنها نتوانستند قابليتهاي هماهنگي در اداره امور از خود نسان بدهند ، بلکه حتي

در سال 1283 شمسي با تلاش علماء و روشنفکران زمينه براي يک انقلاب عليه خاندان قاجار فراهم گرديد که انقلاب مشروطه نام گرفت: وقايع پيش از انقلاب مشروطه در سالهاي پاياني حکومت ناصر‌الدين شاه قاجار اوضاع ايران به تدريج رو به وخامت نهاد و با مرگ شاه اوضا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول