نگاهی به سیر حضور آیت الله کاشانی در نهضت ملی شدن نفت و حوادث پس از کودتا
آنچه در این مقاله می آید نقش آیت الله کاشانی در جنبش و بخصوص از جریان واقعه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به بعد را بیان کند.
در آن زمان ۳ دسته روحانی وجود داشتند.
دسته اول به رهبری آیت الله بروجردی (مرجع بزرگ شیعیان و ساکن در قم) بودند.
این دسته با حکومت مصدق کاری نداشتند و چون اسلام و تشیع را به محمد رضا شاه مدیون می دانستند او را قبول داشتند و دعاگوی ذات ملوکانه بودند که به اسلام عمل می کند و حوزه های علمیه را آزاد گذاشته است.
اوج این احساسات مربوط به زمانی میشود که شاه به رم فرار کرده است.
آیت الله بروجردی بالا ترین مرجع تقلید زمان در تلگرافی به شاه چنین
می نویسد:
بیایید که تشیع و اسلام به شما احتیاج دارد.شما پادشاه شیعه هستید.وی بعد ازکودتا و بازگشت شاه به ایران به او تلگرافی فرستاد و ورود او راخیر مقدم گفت.
یا بعد از سقوط هواپیمای برادر شاه (علیرضا که هواپیمایش بعد از ۲۸ مرداد در شمال سقوط کرد) آیت الله بروجردی به شاه توصیه کردند:چون شما متعلق به شیعه هستید , برای حفظ تشیع در مسافرت از سوار شدن بر هواپیما خودداری کنید.مبادا جانتان به خطر بیافتد.(2)
دسته دوم روحانیون مبارزی بودند که تا آخرین لحظه با مصدق ایستادند و حتی بعد از کودتا هم پشت او را خالی نکردند.
آیت الله سید رضا زنجانی؛ آیت الله طالقانی؛ ایت الله محلاتی؛ سید جعفر غروی ...
از این دسته بودند.
ایت الله زنجانی نماد یک روحانی علوی بود.
در جریان کودتا او به زندان افتاد ولی اندکی بعد ازاد گردید و نامه های مخفیانه دکتر فاطمی را از زندان به مصدق میرساند.
مصدق در زمان نخست وزیری اش خواست که حساب و کتاب قسمتی از بودجه و خراج مملکت را به او بدهد ولی او قبول نکرد و در جواب گفت: می ترسم اگر در این کار قصوری رخ داد مردم انرا به پای مذهب بگذارند.(3)
و دسته آخر گروهی بودند که نه تنها شاه را ستایش می کردند که مصدق را هم می کوبیدند.
نماینده شاخص انها آیت الله بهبهانی بود.
آیت الله های دسته سوم دست به دست هم دادند تا دولت مصدق سرنگون شود.
اینها طوری وانمود کردند که حزب توده می خواهد بر ملت سوار شود و کمونیسم را رواج دهد.خوب است در اینجا خاطره ای را که ایت الله طالقانی تعریف کرده است بشنویم.در منزل ایت الله بهبهانی که از علمای درباری بود تنی چند از نویسندگان هم نشسته بودند.نویسندگان با جوهر قرمز به امضای جعلی حزب توده برای تمام علما و ائمه جمعه کشور با پست نامه نوشتند که محتوای آن این بود:ما بزودی شما را با شالهای سرتان بالای تیر های چراغ برق بدار خواهیم زد.
امضا- حزب توده
یکی از نویسندگان که با طالقانی اشنا بود برای ایشان می گوید:انقدر نشستیم و نوشتیم که تا مدتها بعد از ۲۸ مرداد انگشت هایمان درد می کرد(4)
و اما آیت الله کاشانی که راه هیچ کدام از این ۳ دسته را پیش نگرفت.
ابتدا با نهضت پیش امد و سپس تدریجا از نهضت و اهدافش فاصله گرفت وبالاخره به نهضت پشت کرد..در اینجا نه میخواهیم نقش او را بی اهمییت جلوه دهیم که همگان می دانند که نقش او در بسیج مردمی در ۳۰ تیر پر ارزش است و نه می خواهیم اغراق را پیشه کنیم و وانمود کنیم که نقش او در قیام ۳۰ تیرحرف اول را زده و اگر او نبود قیام ۳۰ تیر هم نبود که همگان می دانند که نقش حزب زحمتکشان و توده و نیروی سوم در هماهنگی؛ بسیج و کشاندن مردم به خیابانها غیر قابل انکار است.
زندگی آیت الله کاشانی
سید ابوالقاسم کاشانی در سال ۱۲۶۰ شمسی در ایران یا بین النهرین متولد شد.
بعد از گرفتن حکم اجتهاد به خاطر مخالفتش با اشغال بین النهرین توسط انگلیسی ها شهرت پیدا کرد.
در جنگ جهانی اول در مبارزه علیه استعمار فعال بود و جایزه ای برای کسی که او را دستگیر کند در نظر گرفته شد.
در سال ۱۲۹۹ موفق به فرار و ورود به تهران شد.
در مبارزات ضد جمهوری خواهی به همراه
آیت الله مدرس شرکت کرد(5) سپس وی به اتهام هواداری از آلمان در جنگ جهانی و همچنین دست داشتن در سو قصد به جان شاه دستگیر و در بهمن ماه ۱۳۲۷ به لبنان تبعید شد.
با آزاد تر شدن فضای جامعه و جنبش آزادیخواهان و جبهه ملی در اوایل سال ۱۳۲۹ به ایران بازگشت.
در روز ورود او به ایران دکتر مصدق ملت را به استقبال از او دعوت کرد و شخصا به فرودگاه رفت.
در روز ورود وی از فرودگاه تا محله او "پامنار" ۲۷ طاق نصرت بسته شد.(6) در روز ۳۰ تیر اعلام کرد که اگر لازم شود کفن پوش راه می افتد و مردم را به حضور در خیابان ها تشویق و تهییج کرد.
او تا قبل از ۳۰ تیر به حق نقش خود را به عنوان یکی از دو رهبر جنبش ضد استعماری به خوبی ایفا کرد.
بعد از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ : متاسفانه آیت الله کاشانی بعد از ۳۰ تیر گمان کرد که همه ی این تظاهرات میلیونی به خاطر اراده او بوده و کم کم غرور و نخوت در او ریشه دواند.
دائما نامه می نوشت و می گفت این اقا را بردار ان اقا را بگذار و یا فلانی را عوض کن.
مصدق در جواب او بطور خصوصی می گفت: توصیه این و آن را نفرمایید.
در شان شما نیست و در جامعه هم انعکاس نامطلوب دارد و مورد سو استفاده قرار میگیرد.
اگر نظرات اصولی دارید با دولت در میان بگذارید تا رفع مشکلات شود.
اصلا گیریم که این مسائل درست بوده.
اینها در درجه دوم اهمیت است.
ایا شما در خط اساسی نهضت ملی انحرافی می بینید؟
اگر هست بگویید اصلاح کنم و اگر نکردم بگویید از کار ها کناره بگیر.
و الا برای مسائل جزئی که نمی توانیم اختلاف داشته باشیم.(7) امریکا و انگلیس هم غرور آیت الله را فهمیده بودند.
تایمز لندن مقاله ای درباره ی کاشانی نوشته بود و مجله خواندنیها (ارگان دربار) آنرا ترجمه کرده بود و کاریکاتوری از سر کاشانی روی تنه شیر چاپ کرده بود.
در این مقاله امده بود که کاشانی انچنان شخصیتی است که یک اشاره او نه تنها ایران که خاورمیانه را به اعتصاب می کشد.چند بیت شعر هم زیر کاریکاتور امده بود.مصراع های اول این بود که استعمار چنین و چنان میکند و مصراع دوم بیت ها این بود:"شیر پامنار اگر بگذارد".
این شماره مجله را به مقدار زیاد چاپ کرده بودند و مجله ها را کنار تشک حاج آقا گذاشته بودند و سیل جمعیتی که به دیدار حاج آقا می رفتند به دریافت یک نسخه مجله نائل میشدند و از زبان اقا می شنیدند که می گفت:"بیسواد.برو این مقاله رو بخون ببین چی نوشته"(8) یکی از مذهبیون به پیش کاشانی رفته بود تا نگرانی خود را از اختلاف در نهضت بیان کند.
کاشانی به او گفته بود:"نگران نباشید.تا من هستم هر چوبی را که جای مصدق بگذارم کار او را خواهد کرد"( 9) پس از درخواست تمدید اختیارات؛ کاشانی به مبارزه علنی با مصدق پرداخت و ضمن مخالفت با تمدید قرارداد؛ آن را جاه طلبانه نامید.
و مصدق را"پنهان در پشت نقاب تزویر و آزادیخواهی""مستبدی که میخواهد به دوران قبل از مشروطه برگردد" و "کسی که به خیال خداوندگاری افتاده است" خواند.
او همچنین شاه را مرد تربیت شده عاقل نامید( مجله مصور روزنامه اطلاعات10 فروردین 32) به محض اینکه تقاضای تمدید اختیارات به مجلس رسید کاشانی که از یکسو با دربار مشغول زد و بند بود و از سوی دیگر با هندرسون سر وسری داشت و در مخالفت با مصدق سر از پا نمی شناخت بر خلاف وظایف و اختیارات قانونی خود به مجلس نوشت:"تا موقعیکه من ریاست مجلس شورای ملی را بر عهده دارم اجازه طرح اینگونه لوایح را که مخالف قانون اساسی است در مجلس نمیدهم و صریحا قدغن میکنم که از طرح آن خودداری شود"(10) مصدق پس از تصویب لوایح به ملت ایران گفت:"انان که به عظمت مبارزه نمی اندیشند چه شایسته و بجاست که مجالی باقی گذارند تا از این ورطه هولناک بگذریم و کار حریف حیله گر خود را به پایان رسانیم.
آنوقت ممکن است برای جدال ها و مبارزه های کوچک فرصت پیدا شود.امروز مجادله با حکومتی که در تمامی جبهه ها با اجنبی مشغول زد و خورد است اگر دور از انصاف نباشد شایسته وطن پرستان و علاقه مندان به استقلال و حاکمیت مملکت نیست"(11) کیهان در روز 29/1/31 نوشت"روز گذشته اقای لوئی هندرسون برای تسلیت به کاشانی به مناسبت فوت متعلقه ی وی و دادن نامه رئیس مجلس نمایندگان امریکا با ایت الله ملاقات کرد.این ملاقات 1.5 ساعت طول کشید".
حسین فاطمی نیز گفته بود:"کاشانی که در ابتدای نهضت با خدمات با ارزش به پیشرفت نهضت کمک کرد اواخر بیش از حد غرور و نخوت پیدا کرده بود بطوریکه مکرر میگفت"اگر من بخواهم ۱۳۶ وکیل ایران را انتخاب کنم همه مردم به انها که من بگویم رای خواهند داد" بعد از کشته شدن سرلشگر وفادار افشار طوس مدارکی بدست امد که نشان می داد مظفر بقایی و زاهدی بدستور شاهپور غلامرضا در این ماجرا دست داشتند."زاهدی که متهم اصلی بود با موافقت کاشانی رئیس مجلس و بوسیله ی میر اشرافی به مجلس آورده شد و به بهانه نداشتن امنیت در انجا متحصن گردید و کاشانی از او بگرمی استقبال نمود و از مزاحمت هایی که تا کنون برای وی فراهم شده اظهار تاسف کرده و خدمات او به نهضت ملی را ستود"(کیهان 14/2/32)(12) کاشانی در مجلس با زاهدی روبوسی کرد و به او گفت که تا هر وقت که میخواهد در مجلس باشد.همچنین به کارکنان مجلس دستور داد تا از این "مهمان عزیز" پذیرایی کنند.(13) روزنامه شورش به مدیریت کریم پور شیرازی(14) در ۲۷ تیر ۳۲ با انتشار عکسی از کاشانی در میان اوباشی چون شعبون بی مخ و رمضان یخی خبر از پنهان شدن زاهدی در منزل کاشانی داد.
بعد از کودتای نافرجام ۲۵ مرداد و در شب ۲۷ مرداد کاشانی نامه ای به مصدق فرستاد و پس از گله از مصدق به خاطر رفتار با خود از او می خواهد دست به دست دهد تا کودتا را خنثی کند گرچه معلوم نیست منظورش کدام کودتاست.
جواب مصدق به وی این گونه بود : "اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم.
والسلام" "درباره ی اعتبار نامه ها با آنکه بسیار روی آن جدل شده است ولی از روی نحوه دستخط و نحوه نگارش آنان جای هیچ گونه شکی باقی نمی ماند که نامه معتبر است.
از طرف دیگر این استدلال هم پذیرفتنی نیست که این نامه ها کاشانی را از هر گونه دخالت در کودتا مبری میکنند و سندی بر بلاهت مصدق در عدم توجه به توصیه او هستند .در روز ۲۷ مرداد کودتای دو روز پیش نا فرجام مانده بود و اگر کودتای ۲۸ مرداد بوده پس بعید است درباره ی کودتای قریب الوقوعی نامه بنویسد .(ن.ک پاراگراف بالا و مطلب روزنامه ی شورش).
بعد از کودتا روزولت در روز کودتا 390000 دلار بین دار و دسته ی شعبون بی مخ پخش کرد.
آنچنان که در عصر روز کودتا واحد پول تهران از تومان به دلار تغییر پیدا کرده بود.ت ا جاییکه این اشرار پول تاکسی را هم به دلار میپرداختند.(16) آنچه که مسلم است اینست که روزولت مقدار 10000 دلار در پاکت گذاشته و داده است تا از طریق احمد آرامش به دست کاشانی برسد .
ولی اینکه ایا این پول به دست کاشانی رسیده است یا نه .میتوان این شواهد را جدی گرفت ولی قضیه هنوز قاطع و مسلم نیست.(17) کاشانی طی اعلامیه ای که از رادیو تهران پخش شد به دولت زاهدی اخطار داد که مبادا بر سر نفت سازش پنهانی کند.البته در پایان اعلامیه اش گفت که زاهدی خود یکی از طرفداران جبهه ملی بوده است(18) مهندس حسیبی که از یاران مصدق بود گفت:"هندرسون قبل از اینکه روز 27 مرداد به خانه ی مصدق بیاید خانه ی کاشانی بوده است.(19) کاشانی همچنین در مصاحبه باروزنامه ی المصری گفت:"من از ژنرال زاهدی مادام که به منفعت ایران قدم برمیدارد پشتیبانی میکنم.
هر وقت که نظرم برسد او بر خلاف مصلحت ایران عمل میکند با او مخالفت می کنم.
تا این لحظه راجع به کار او نمی توان قضاوت کرد.(20) کیهان در روز ۹ مهر ۳۲ می نویسد:" از ابتدای روی کار آمدن دولت جدید اقای سپهبد زاهدی تصمیم گرفته اند هر ۱۵ روز با آیت الله کاشانی دیدار نمایند.
دیروز ظهر این ملاقات در منزل شخص ثالثی انجام پذیرفت و کاشانی در پاسخ به سوال اخبار الیوم مبنی بر اینکه به نظر شما بزرگترین اشتباه مصدق کدام است؟
گفت: پایمال کردن قانون اساسی و و عدم اطاعت از اوامر شاه(21) کاشانی در جواب روزنامه ی المصری که پرسیده بود آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشتی بود که به او رسید؟
گفت:"خداوند عادل است و انچه امروز بر مصدق گذشته است نتیجه ی عدل خداوندی است.(22) وی همچنین در مصاحبه با اخبار الیوم گفت:"این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده است.تمام هم و غم او این شده بود که مردم فریاد زنند زنده باد مصدق.
مصدق به من و کشورش خیانت کرد.
طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.(23) سرانجام در ۲ دی ۱۳۴۰ دکتر امینی نخست وزیر به ملاقات وی رفت و شاه هم در ۱۸ اسفند از او عیادت کرد و آیت الله کاشانی در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ فوت گردید.
پاورقی ها 1- اشاره به سخنرانی سید محمود کاشانی(پسر ایت الله کاشانی و کاندیدای ریاست جمهوری سال80) تحت عنوان « ائتلاف و اتحاد مصدق و حزب توده اتحادی شوم برای مردم ایران بود؛» و در تاریخ 30 مرداد 1383 از طریق سایت "خبرگزاری کار ایران" ( ایلنا )" وی همچنین مصدق و جبهه ملی را در جریان ملی شدن صنعت نفت دخیل نداست و صرفاً روحانیان را آغازگر این مسیر نامید".
2- ن.ک به مصدق و تاریخ.نوشته بهرام افراسیابی .صفحه282.تحلیلی بر نهضت ملی از صفحه 257 تا 339 به قلم طاهر احمد زاده.
وی سالهای زیادی از عمرش را در راه مبارزه علیه استبداد پشت میله های زندان گذرانیده است و از دوستان استاد محمد تقی شریعتی و دکتر علی شریعتی و از مبارزان جبهه ملی بوده اند.
3- ن.ک به رودخانه خروشان عشق نوشته محمود حکیمی 4- ن.ک به طالقانی و تاریخ.سعید دهقان و بهرام افراسیابی.صفحه 282 5- مدتی بعد حائری زاده و کاشانی به مجلس موسسان رفتند و به انقراض قاجار رای دادند.ایت الله زنجانی در خاطراتش میگوید به یاد دارد روزی که کاشانی بر له شاه و بر ضد مدرس میتینگ داد.
6- ن.ک مصدق و تاریخ307 7- همان336 8- همان333 9- همان334.
از دوستان طاهر احمد زاده 10-کیهان شماره2904-28/10/31 11-کیهان-4/11/31 12-گذشته چراغ راه اینده است نشر از جامی 13- مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران((musaddiq and the struggle for power in iran نوشته محمد علی همایون کاتوزیان ترجمه فرزانه طاهری.صفحه 212 14-کریمپور شیرازی روزنامه نگار و شاعر ازاده وطن که در وفاداری به مصدق جان خویش را از دست داد.
او را بعد از ۲۸ مرداد دستگیر کردند.چرا که چنان به شاه حمله کرد و او رارسوا ساخت که شاه حتی اجازه نداد او را بطور کامل محاکمه کنند.یکی دو جلسه بیشتر از دادگاهی که اورااز قبل محکوم به اعدام کرده بود نگذشته بود که درباریان انتقان زخم هایی را که ازقلم این روزنامه نگار خورده بودند جبران کردند و در حیاط زندان زرهی بر رویش نفت ریختند و زنده اتشش زدند.وی پس از رسیدن به بیمارستان به علت شدت سوختگی جان باخت.
15- مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران نوشته محمد علی همایون کاتوزیان صفحه 214 16- مقدار پول از کتاب خاطرات و تالمات محمد مصدق به قلم خودش و بخش بعدی جمله از کتاب گذشته چراغ راه اینده است صفحه 650 است.
17- ن.ک به مقاله"the 1953coup d' etat in iran" این مقاله را غلامرضا نجاتی به فارسی ترجمه کرده و به عنوان ضمیمه کتاب جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران منتشر کرده است.همچنین ن.ک به کتاب کودتا در کودتا نوشته کرمیت روزولت.
18- کیهان 11 آبان 32 19- ن.ک به رودخانه خروشان عشق صفحه 155 20- کیهان 17 شهریور 1332 21-کیهان 17 شهریور 32 22-ن.ک جلد 3 از کتاب مکتوبات و پیام های ایت الله کاشانی 23- همان